بیوگرافی کوئنتین تارانتینو | سلطان خشونت هالیوود
زمانی که به لیست اسامی کارگردانهای مدرن نگاهی دقیقتر میاندازیم، نام کوئنتین تارانتینو یکی از بهترینهاست؛ این کارگردان بااستعداد به کلمه تنوع معنا میدهد.
کوئنتین جروم تارانتینو در تاریخ ۲۷ ماه مارچ سال ۱۹۶۳ (۷ ماه فروردین سال ۱۳۴۲) به عنوان تنها فرزند کانی مکهیو و تونی تارانتینو به دنیا آمد. متاسفانه پدر بازیگر او پیش از به دنیا آمدن وی خانواده را ترک کرد. جالب اینجاست که یک پدر بازیگر تنها جنبه سینمایی حاضر در خانواده او نبود. مادر وی به خاطر علاقه شدید به سریال تلویزیونی Gunsmoke و شخصیت برت رینالدز، نام کودک خود را کوئنتین گذاشت. پس از زندگی کردن در کنار پدربزرگ و مادربزرگ، خانواده تارانتینو در سال ۱۹۶۶ به لس آنجلس نقل مکان کردند. زندگی کوئنتین کوچک بسیار نامتعادل بود؛ تنها چند هفته پس از آغاز سکونت در لس آنجلس، تارانتینو و مادر او تورانس کالیفرنیا را به عنوان مکان سکونت جدید خود انتخاب کردند. کورتیس زاستوپیل، همسر جدید مادر کوئنتین، این پسر بچه جوان را پس از اخذ اجازه از مادر وی برای تماشای فیلمهای بزرگسال به سینماها میبرد. به گفته تارانتینو، عناوین Carnal Knowledge سال ۱۹۷۱ و Deliverance سال ۱۹۷۲ در لیست این آثار بزرگسال قرار داشتند.
از درگیری و رابطهای وحشتناک با مادر تا دزدیدن رمان The Switch
زمانی که به نقل مکانهای متعدد کوئنتین اشاره کرده بودم، شوخی نمیکردم. تارانتینو جوان تنها در بازه زمانی یک سال از تورانس، برای زندگی و دور شدن از مادر خود، به نزد مادربزرگ و پدربزرگ رفت و سپس باری دیگر به شهر تورانس بازگشت. در زبان انگلیسی به اشخاصی که در سنین نوجوانی استعداد پنهان خود را کشف میکنند Prodigy میگویند. این کلمه برای توصیف تارانتینوی ۱۴ ساله بینقص است. نوجوان با استعداد توانست اولین فیلمنامه خود را با عنوان Captain Peachfuzz and Anchovy Bandit بنویسد. تارانتینو در مصاحبهای اعلام کرد، مادر او قابلیت نویسندگی وی را مورد تمسخر قرار داد و او نیز قسم خورد که هرگز هیچ بخش از ثروت خود را با مادرش به اشتراک نگذارد.
رابطه کوئنتین و مادر وی هرگز به نقطه تعادل نرسید. مادرش زمانی که تارانتینو تنها ۱۵ سال داشت به خاطر دزدیدن رمان The Switch علمور لئونارد از یک مغازه Kmart، او را تنبیه کرد و اجازه خروج از منزل را از وی گرفت. کوئنتین جوان در این دوران و در نمایش Romeo and Juliet ایفای نقش کرد و سپس ترک تحصیل نمود. کارنامه کاری تارانتینو در سال ۱۹۸۰، متفاوتتر از تصور هر طرفداری، آغاز شد. اولین شغل رسمی او استخدامکننده جوان شرکت Aerospace Industry بود. وی در همین حین به مدت ۵ سال مسئولیت مدیریت آرشیو ویدیوهای یک مغازه فیلم فروشی در ساحل منهتن کالیفرنیا را به عهده داشت. جالب اینجاست که اکثر اهالی محل فروشگاه او، به پیشنهادات بینظیر فیلم و شناخت سینمایی وی باور داشتند. به گفته کوئنتین:
زمانی که از من میپرسیدند آیا به دانشگاه سینما رفتهای میگفتم نه، به دنیای فیلمها رفتهام.
از خودکشی همکار و دوست صمیمی تا حضور کوئنتین تارانتینو در The Golden Girls
آغاز فعالیت و حضور او در سینمای هالیوود عجیبترین شروع ممکن برای یک کارگردان نامدار است. تارانتینو همراه با همکار خود از آرشیو ویدیوها، توانستند به عنوان دستیارهای تهیهکننده ویدیوهای ورزشی دالف لاندگرن سال ۱۹۸۶, (با نام Maximum Potential) کار کنند. هیچکس نمیتوانست در دور افتادهترین بخش ذهن خود نیز موفقیت باورنکردنی این جوان با استعداد را تصور کند. البته آغاز پنهان، حقیقی و فراموش شده تارانتینو در سینما دردناکتر از تصور تمامی طرفداران اوست. این کوئنتین بود که با کمک یکی از دوستان خود به نام اسکات مجیل فیلم Love Birds in Bondage را نوشتند. تارانتینو بعدها مجبور شد مسئولیت تهیه کننده و کارگردانی این فیلم کوتاه را به عهده بگیرد چرا که دوست او در سال ۱۹۸۷ خودکشی کرد. پس از این رویداد وحشتناک کوئنتین تمامی نسخههای فیلم را نابود کرد. بخش My Best Friend’s Birthday کتاب خاطرات تارانتینو (A Bloody Breakout) به همین دوست صمیمی و تاثیر این اتفاق روی نویسنده میپردازد.
کوئنتین با بسیاری از همکاران آینده خود در کلاسهای بازیگری جیمز بست آشنا شد. سال ۱۹۸۷ اولین تلاش تارانتینو برای کارگردانی و نویسندگی یک اثر سینمایی را به همراه داشت. البته در نهایت، کارگردان قصه ما نتوانست عنوان سینمایی My Best Friend’s Birthday را تکمیل کند. با این وجود، بخش بزرگی از دیالوگهای اثر مذکور در فیلم True Romance مورد استفاده قرار گرفتند. در سال ۱۹۸۸، در یکی از اپیزودهای فصل چهارم سریال محبوب The Golden Girls نقش شخصی را بازی کرد که ظاهر و رفتار الویس پریسلی را تقلید میکند؛ در فرهنگ آمریکایی به چنین افرادی Elvis Impersonator میگویند. در مصاحبهای، تارانتینو به این موضوع اشاره کرد که حقوق دریافتی برای پروژه مذکور توانست هنگام تولید فیلم Reservoir Dogs، هزینههای او را تامین کند. به گفته او، مبلغ این حقوق ابتدا ۶۵۰ دلار بود؛ اما با گذر زمان و محبوبیت اپیزود او، این مبلغ به ۳۰۰۰ دلار در یک بازه زمانی ۳ ساله رسید.
از آشنایی با دوستان جدید تا موفقیت غیرمنتظره و باورنکردنی Reservoir Dogs
در دهه ۱۹۹۰ بود که نام کوئنتین جروم تارانتینو در سینما، به عنوان کارگردانی سرشناس، مطرح شد. پس از دیدار با لارنس بندر در جشن باربیکیو یکی از دوستان، کوینتین ایده اولین فیلم جدی و بزرگ خود را با او در میان گذاشت. وی این اثر را به عنوان یک اثر هایست با تمرکز بسیار بالا روی دیالوگ توصیف کرد. این بندر بود که تارانتینو رو برای نوشتن فیلمنامه مربوط به این عنوان تشویق کرد. کوئنتین در مدت تنها ۳ هفته و نیم فیلمنامه کامل را نوشت و بدون مرتبسازی به بندر نشان داد. این ارتباط و نمایش فیلمنامه احتمالاً بزرگترین و بهترین تصمیم تارانتینو در کل زندگی کاری او میباشد. از طریق بندر بود که اشخاصی چون منته هلمن، ریچارد ان گلداستین و هاروی کایتل بودجه اثری که بعدها به فیلم Reservoir Dogs تبدیل شد را فراهم کردند. با کمک و همکاریهای اشخاص مذکور، قهرمان داستان ما توانست اولین اثر سینمایی خود را نویسندگی و کارگردانی کرده و در آن ایفای نقش کند.
عنوان Reservoir Dogs در لیست بهترین آثار سبک جنایی هیجانی تاریخ قرار میگیرد و حتی بسیاری آن را بهترین فیلم مستقل تاریخ میداند. البته متاسفانه عنوان مذکور نتوانست از بودجه ساخت فروش بیشتری داشته باشد. با این وجود، با نگاه کردن به لیست بازیگران حاضر در این فیلم شبهای پرستاره ون گوگ را مشاهده میکنند؛ استیو بوشمی کبیر با همین فیلم توانست برنده جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای اثری مستقل شود. در کل هر چقدر درباره این فیلم تعریف کرده باشم، کم است. اگر به تیراندازی، اکشن هیجانی، دیالوگهای فوق العاده، فیلمهای سبک هایست و حتی تماشای یک فیلم خوب علاقه دارید، این فیلم را به شما پیشنهاد میکنم.
از سایهنویسی عناوین خارقالعاده تا ساخت یکی از ماندگارترین آثار سینما به نام Pulp Fiction
اگر فکر میکنید که مهارتهای این مرد نابغه به کارگردانی محدود میشود، سخت در اشتباه هستید. تنها کافیست به عناوین شاهکاری چون True Romance، Natural Born Killers و Crimson Tide نگاهی دقیقتر بیاندازید؛ عنوان True Romance با استفاده از فیلمنامه اجارهای تارانتینو ساخته شد، فیلمنامه خریداری شده Natural Born Killers نیز متعلق به کوئنتین بود و حتی Crimson Tide نیز بدون اشاره به نام تارانتینو توسط او نوشته شد. جالب اینجاست که این کارگردان و نویسنده از نتیجه نهایی Natural Born Killers رضایت نداشت. بخشی از داستان فیلمنامه It’s Pat نیز توسط کوئنتین بازنویسی شده بود. البته اینطور که به نظر میرسد، تارانتینو کبیر استعدادی در خلق آثار کمدی ندارد چرا که عنوان It’s Pat تا حدی افتضاح بود که توانست جزو معدود فیلمهایی باشد که از سایت راتن تومیتوز امتیاز صفر از صدرا دریافت کند. به همین دلیل بود که نقش اصلی مرد داستان ما اجازه استفاده از نام او در تیتراژ را نداد.
جانم اینجاست که تارانتینو مدیریت پروژههای فوق العادهای چون Speed و Men in Black را رد کرد. در همین حین او به آمستردام نقل مکان کرد و آماده نوشتن فیلمنامه شاهکار خود، Pulp Fiction، شد. فیلم Pulp Fiction اثر خارقالعاده دیگری بود که تارانتینو را در جایگاه نویسنده، کارگردان و بازیگر قرار داد. عنوان مذکور با گذر زمان به یکی از بزرگترین آثار پاپ سینما تبدیل شده است. سینماگران تاکنون هنوز هم تئوریهای جدیدی درباره محتوای کیف دستی حاضر در این فیلم ارائه میدهند. کوئنتین توانست با انتشار این فیلم موفق به دریافت جایزه اسکار بهترین فیلمنامه شود. او در کنار جایزه مذکور در پنج دستهبندی دیگر نیز نامزد شد. استایل خشونت هنری و داستانگویی غیرخطی تارانتینو از همین فیلم شروع شدند. فروش ۲۰۰ میلیون دلاری در مقایسه با بودجه ۸.۵ میلیون دلاری آن، این اثر سال ۱۹۹۴ را به یک معجزه موفقیت تجاری تبدیل میکند.
از همکاری بزرگ با رابرت رودریگز تا ایفای نقشهای متوسط کوئنتین تارانتینو
در سال ۱۹۹۵، تارانتینو در همکاری بزرگی میان کارگردانها برای خلق اثری به نام Four Rooms شرکت کرد. رابرت رودریگز، آلیسون آندرز، الکساندر آندرز و کوئنتین جروم تارانتینو در خلق این اثر با یکدیگر همکاری کردند. کارگردان اصلی داستان ما مسئولیت کارگردانی و ایفای نقش در بخش چهارم The Man from Hollywood را به عهده داشت. یکی از عناوینی که در ایران طرفداران بیشماری دارد، عنوان ماندگار Desperado رودریگز است؛ جالب اینجاست که کارگردان استثنایی ما در این فیلم حضوری افتخاری داشت. کوئنتین اولین بار، برای نویسندگی فیلم From Dusk till Dawn حقوق گرفت. دهه ۱۹۹۰ ده سال فعالیت درخشان و خارقالعاده را برای تارانتینو به ارمغان آورد. این کارگردان سومین اثر خود را (با عنوان Jackie Brown) در سال ۱۹۹۷ منتشر کرد. این فیلم اقتباسی بود از کتاب المور لئونارد، به نام Rum Punch. اثر Jackie Brown ادای احترامی بود به سینمای تجاری سیاهپوستان که در ژانر بزرگتر سودجو یا انتفاعی قرار میگیرند.
در دهه ۹۰، تارانتینو در عناوین متعددی به صورت بسیار کوتاه بازیگری کرد؛ این آثار شامل Eddie Presley، The Coriolis Effect، Sleep With Me، Somebody to Love، All-American Girl، Destiny Turns on the Radio و Girl 6 میشوند. عجیبترین ایفای نقش او در دهه ۱۹۹۰ به بازی شبیهساز Steven Spielberg’s Director’s Chair تعلق دارد. سال ۱۹۹۸ تارانتینو را در جهان تئاتر قرار داد. اما بر اساس نوشتههای منتقدین، ایفای نقش او حقیقتاً افتضاح و غیرقابل تماشا بود؛ برای کسانی که کنجکاو هستند، کوئنتین نقش یک قاتل غیراخلاقی، روانی و نازیمانند را در نمایش Wait Until Dark بازی کرد.
از ساخت انیمه لایو اکشنی به نام Kill Bill تا مدیریت فینال سریال CSI
موفقیت این کارگردان استثنایی در هزاره دوم ادامه یافت و آثار فوقالعاده بیشتری را برای سینماگران و طرفداران به ارمغان آورد. در سال ۲۰۰۳ بود که تارانتینو با انتشار فیلم Kill Bill، اثری متفاوت با تمامی عناوین پیشین خود منتشر کرد. این فیلم نامهای عاشقانه بود برای انیمه، عناوین سینمایی هنرهای رزمی، سبک وحشت ایتالیایی و وسترنهای اسپاگتی. جالب اینجاست که داستان Kill Bill با همکاری کوئنتین و اوما تورمن، در حین فیلمبرداری Pulp Fiction، نوشته شد. این اثر ابتدا قرار بود یک قسمت باشد اما زمان ۴ ساعده آن، تارانتینو را مجبور به تقسیم عنوان مذکور کرد. بسیاری از سینماگران و طرفداران نمیدانند که حتی خود کوئنتین نیز دو قسمت Kill Bill را یک فیلم در فیلموگرافی خود میداند. کارگردان و نویسنده قهرمان ما، به مدت دو سال، شخصیت منفی و پلید مککناس کول را در سریال Alias بازی کرد. یکی دیگر از جذابترین نکات مربوط به کارگردانی تارانتینو متعلق به فیلم پاپ و افسانهای Sin City است.
شاید باورش برایتان سخت باشد که صحنه ماشینی میان کلایو اوون و بنیسیو دل تورو در Sin City توسط کوئنتین ما کارگردانی و مدیریت شده بود. طرفداران سریال CSI با نام تارانتینو به عنوان کارگردان و نویسنده مشترک اپیزود نهایی فصل پنجم آشنا هستند. همین اپیزود بود که نامزدی جایزه Primetime Emmy برای کارگردانی استثنایی یک سریال دراماتیک را به ارمغان آورد. در سال ۲۰۰۷، جروم باری دیگر با فیلم Death Proof به ژانر عناوین سودجو بازگشت. جالب اینجاست که رابرت رودریگز باری دیگر برای ساخت اشتراکی Death Proof با دوست قدیمی خود همکاری کرد. فروش این اثر نسبتاً کم بود اما توانست نظر مثبت اکثر منتقدین را به خود جلب کند. تنها ۲ سال از موفقیت Death Proof گذشته بود که ناگهان شاهکاری دیگر از تارانتینو منتشر شد؛ نام این شاهکار بیرقیب Inglorious Bastards بود.
از شکارچیان هیولاهای نازی تا بردهای که در Django Unchained رستگار شد
پیدا کردن کلمات مناسب برای توصیف شاهکار بعدی تارانتینو حقیقتاً غیرممکن به نظر میرسد! Inglroious Basterds یکی از آن عناوین ماندگاری است که با گذر زمان محبوبتر و بزرگتر میشود. ایفای نقش خارقالعاده، ترسناک و واقعگرایانه و سرد کریستوف والتز در قامت یک مامور پلید نازی تا حدی به یادماندنیست که سینماگران حقیقی هنوز با تصور لبخند او مو به تنشان سیخ میشود. همه چیز برای این فیلم از پایان Jackie Brow آغاز شد، متاسفانه پروسه ساخت Kill Bill در برنامه ساخت این اثر تاخیر نسبتاً بزرگی ایجاد کرد. از هر جهتی که به Inglorious Basterds نگاه کنیم، با یک اثر خارقالعاده سینمایی مواجه میشویم. این عنوان نه تنها نزد منتقدین، بلکه نزد مخاطبین نیز به جایگاه بسیار قدرتمندی دست یافت. برای همین فیلم بود که تارانتینو توانست برای بار دوم نامزد دریافت جایزه بهترین کارگردان و بهترین فیلمنامه اورجینال مراسم اسکار شود. تمامی سینماگران و دوستداران هنرهای دراماتیکی Inglorious Basterds را تماشا کردند، میدانند که لایق نامزدی جوایز مذکور و حتی دریافت آنها است.
در سال ۲۰۱۱، تارانتینو باری دیگر اثبات کرد که در هر ژانری میتواند اثری به یاد ماندنی و ماندگار خلق کند. در همین سال بود که پروسه تولید Django Unchained آغاز شد. این اثر یکی از عجیبترین عناوین تارنتینو بود و فکر میکنم با اطمینان بتوانیم بگوییم که ذهن هیچکس جز کوئنتین نمیتواند چین فیلم بینهایت جذاب و عجیبی را خلق کند. تارانتینو استایل و پیغام Django Unchained را اینگونه توصیف کرد که:
ما ژانر وسترن یا غربی داریم، من قصد خلق یک اثر ساوترن یا جنوبی را داشتم. من به خلق عناوینی علاقه دارم که با گذشته وحشتناک آمریکا و حقیقت پلید بردهداری رو در رو میشوند. اما روایت چنین داستانهایی در سبک وسترن اسپاگتی خیلی دشوارتر از یک اثر دراماتیک پیچیده و بزرگ است. این آثار با تمامی مشکلاتی درگیر میشوند که آمریکا جرات صحبت راجع به آنها را ندارد. البته عادی است چرا که این گذشته حقیقتاً شرمآور میباشد. سایر کشورها نیز به چنین موضوعاتی نمیپردازند چون حس میکنند حق این کار را ندارند.
پس از انتشار در ماه دسامبر سال ۲۰۱۲، Django Unchained به پرفروشترین فیلم کارنامه کاری تارانتینو تبدیل شد و باری دیگر نامزدی بهترین فیلمنامه اورجینال اسکار را برای او به ارمغان آورد.
از درگیری میان کوئنتین تارانتینو و فاش شدن داستان The Hateful Eight تا قطع رابطه با شرکت The Weinstein Company
در ماه نوامبر سال ۲۰۱۳، کوئنتین به پروژه جدید وسترن خود اشاره کرد. متاسفانه هکرها فیلمنامه این اثر را به صورت آنلاین فاش کردند؛ عنوان مذکور The Hateful Eight بود! این موضوع تا حدی تارانتینو را خشمگین کرده بود که او به ترک پروسه ساخت و انتشار فیلم به عنوان یک رمان فکر کرد. خوشبختانه کوئنتین تسلیم نشد و دو نسخه متفاوت از فیلمنامه را، با پایانهای جدید، نوشت. اکثر منتقدین برتر سال، The Hateful Eight را مورد تحسین قرار دادند و فیلم مذکور توانست به فروشی برابر با ۱۵۶ میلیون دلار دست پیدا کند. متاسفانه جنبه تجاری این اثر قابل مقایسه با عناوینی که پیش از آن به دست کارگردان آن ساخته شدند، نیست. البته با نگاه کردن به فهرست اسامی درخشانی که در این اثر حضور پیدا کردند، میتوان به جرات گفت که تمامی ستارههای حاضر در The Hateful Eight به بهترین شکل نقش خود را ایفا نمودند.
در ماه ژوئیه سال ۲۰۱۷ بود که پروژه بعدی تارانتینو روی قتل عام بیرحمانه خانواده مانسونها تمرکز خواهد کرد. این عنوان را امروزه به نام One Upon a Time in Hollywood میشناسیم. این دوره همچون طوفانی مهیب تمامی جوانب فعالیتهای کوئنتین را نابود کرد. در حالی که او مشغول خلق عنوان سینمایی بعدی خود بود، دوست صمیمی وی و رئیس یکی از بزرگترین شرکتهای تولید فیلم هالیوود (هاروی وایناستین) درگیر پروندههای بیشمار دادگاهی مربوط به تعرض و آزار و اذیتهای وحشتناک شد. به همین دلیل بود که پس از همکاری با شرکت The Weinstein Company و Miramax در طول تمام فعالیت حرفهای خود، تارانتینو تمامی روابط خود با آنها را سریعتر از حد تصور قطع کرد و به دنبال توزیعکنندهای جدید رفت. بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که کوئنتین نیز از حقایق وحشتناک هاروی مطلع بود. در ماه نوامبر سال ۲۰۲۲، تارانتینو از نقشههای خود جهت ساخت سریالی ۸ قسمتی در سال ۲۰۲۳ رونمایی کرد. متاسفانه تا این لحظه جزئیات تازهای، مربوط به این مجموعه، منتشر نشده است.
از انتشار جنجالی فیلم Once Upon a Time in Hollywood تا فیلم دهم و آخر
پس از انتشار رسمی Once Upon a Time in Hollywood و موفقیت باورنکردنی آن در فستیوال فیلم Cannes سال ۲۰۱۹، شرکت Sony Pictures بالاخره مسئولیت توزیع و پخش این فیلم را به عهده گرفت. پس از انتشار، اثر جدید تارانتینو خیلی زود به یکی از عناوین تحسینشده سال تبدیل شد. البته این موضوع را باید در نظر داشته باشیم که فیلم مذکور از لحظه عرضه جنجال به پا کرد. خانواده لی از کوئنتین برای شخصیت بروس لی حاضر در فیلم و رفتار عجیب او شکایت کردند. این در حالیست که تارانتینو تمام طول این مدت اصرار داشت که کاراکتر بروس وفادار به حقیقت بوده است. در همین حین، بسیاری از طرفداران این کارگردان به تغییر ناگهانی سبک فیلم او اعتراض و ابراز نارضایتی کردند. در حالی که بسیاری از منتقدین تنوع و مهارت او را تحسین میکردند، طرفداران فاصله گرفتن وی از استایل همیشگی را نقد نمودند. با تمام این اوصاف، Once Upon a Time in Hollywood برای دریافت ۱۰ جایزه اسکار نامز شد.
تارانتینو از آن کارگردانهاییست که نقشه بازنشستگی خود را از سالها پیش مشخص کردهاند. در سال ۲۰۰۹، کوئنتین به بازنشستگی از فیلمسازی و تمرکز روی نوشتن رمان و ادبیات سینمایی پس از ۶۰ سالگی اشاره کرد. او با دیجیتالی شدن بیش از حد سینما نیز مشکل دارد و آینده خود را اینگونه توصیف کرده بود:
اگر به نقطهای برسیم که دیگر نتوانم از فیلم ۳۵ میلیمتری برای سینماها استفاده کنم و همه چیز دیجیتالی شود، به ۶۰ سالگی هم نمیرسم. اگر چه صد در صد نیست، اگر به فیلم شماره ۱۰ برسم و عنوان خوبی بسازم، شیوهای خارقالعاده و ایدهآل برای به پایان رساندن یک کارنامه کاری کهنه است.
امیدوارم که از این مطلب لذت برده باشید. نظر شما درباره آثار این کارگردان استثنایی چیست؟ آیا تنوع و تفاوت میان عناوین یک کارگردان نکتهای منفی به حساب میآید؟ به نظر شما آیا تارانتینو پس از دهمین فیلم خود بازنشسته خواهد شد؟ عنوان محبوب نوشته شده یا کارگردانی شده توسط تارانتینو چیست؟ در صورتی که به مطالعه بیوگرافی کارگردانی دیگر علاقه دارید، وارد این لینک شوید و زندگینامه ریدلی اسکات را مطالعه کنید.
منبع: گیمفا
پر بحثترینها
- کانیه وست، رپر آمریکایی اعتقاد دارد که The Last of Us: Part II بهترین بازی تاریخ است
- مدیرعامل پلی استیشن: Uncharted برای همیشه صنعت گیمینگ را دگرگون کرد
- سازندگان Astro Bot امید زیادی به Intergalactic دارند
- برخی توسعهدهندگان معتقدند که دنبال کردن گرافیک پیشرفته در بازیهای AAA دیگر امکانپذیر نیست
- توسعهدهنده Witcher 4 به استفاده از بات برای کنترل جنجال پیرامون شخصیت سیری متهم شد
- تعجب تهیهکننده Gears of War نسبت به رویکرد Assassin’s Creed حول روایت در ژاپن
- دیجیتال فاندری ۳ بازی برتر سال ۲۰۲۴ از نظر گرافیک بصری را مشخص کرد
- تحلیلگر: آینده درخشانی در انتظار Xbox خواهد بود
- گپفا ۲۷؛ پنج بازی برتر شما در سال ۲۰۲۴
- گزارش: کنسول جدید کشور روسیه توانایی رقابت با ایکس باکس و پلی استیشن را ندارد
نظرات
و اخرین فیلمی که شاید امروز نه ولی یه روز ساخته میشه
درسته مادره ادم عوضیی بوده سر تمسخرش ، ولی جدی سر داستان دزدی حق داشت خب
مشکلش چیه
نویسندگی اون رو مسخره میکرد ، رفتارش با مادرش درست نبوده ولی میتونسته باور و استعدادش رو نابود کنه فک کن اگه خود تارانتینو خودش رو باور نداشت الان یک شغل ساده داشت و از دید ما نامرئی بود
ولی در این حد نبود کارش
واقعا عاشق فیلمهاش هستم ❤️
🟢 برای فیلمهای اکشن خود با تارانتینو تماس بگیرید 👌🏻
✅ better call tarantino
……
✅ یکی از بهترین و عالی ترین کارگردانهای برجسته هست 👍🏻
سلطان تارانتینو عزیز
واقعا کارگردان درجه یکیه و چندین شاهکار تو کارنامه اش داره و سبک خاص خیلی خفنی داره. واقعا امیدوارم فیلم آخرش رو هر جور شده بسازه…
تارانتینو ، کوجیمای صنعت فیلمه
فیلم جانگوی آزاد شده فوووووووق العادس
اصلا عالیه این بشر