بهترین پیچشهای داستانی دنیای جنگ ستارگان
بهترین پیچشهای داستانی دنیای جنگ ستارگان توانستند همه چیز را تغییر بدهند و بینندگان را غافلگیر کنند.
فرنچایز Star Wars در طول سالها پیچشهای داستانی غافلگیرکنندهای داشته است که برخی از آنها بهعنوان لحظههایی در فرنچایز و در خود فیلم تبدیل به لحظاتی نمادین شدند. این لحظات نه تنها بینندگان را غافلگیر کردند بلکه با توجه به داستان و شخصیتهای اطراف، به طور کل همه چیز را تغییر دادند. فرنچایز جنگ ستارگان چندین بار توانسته داستانهایی که در این محیط میتوان گفت را متحول کند و لحظاتی که در این فهرست آمدند نیز نشان دهنده همین تمایل به تغییر است.
جنگ ستارگان با لحظاتی در فیلم A New Hope مانند نبودی کامل سیاره آلدران شروع میشود و همیشه نیز لحظات تکاندهنده و شوکهکننده خودش را داشته است. با این حال، برخی از لحظات نه تنها ژانری که این مجموعه در آن قرار میگیرد را مشخص میکند بلکه بازتعریفی از یک نسل هستند. اینها همان لحظاتی هستند که احتمالاً آنها را به برخی از مهمترین لحظات در کل فرنچایز تبدیل کرده است.
هشدار اسپویل!
۱۰. بازگشت امپراتور در فیلم The Rise Of Skywalker
یکی از شوکهکنندهترین افشاگریهایی که در فیلم سینمایی Star Wars: The Rise of Skywalker صورت گرفت، این بود که نه تنها امپراتور پالپاتین زنده است بلکه او در تمام مدت در پشت First Order مسئولیت همه چیز را برعهده داشته است. اسنوک تنها یک سرباز پیاده متعلق به پالپاتین بوده که از طریق پروژه ترسناک Project Necromancer خلق شده است، پروژهای که پس از مرگ پالپاتین در فیلم Return of the Jedi اجرا شده بود. همین نیز به پالپاتین اجازه داد تا از مرگ حتمی بگریزد و حالا میتواند کهکشان را در یک تلاش کنترل نشده دیگر برای قدرت و نفوذ تحتالشعاع قرار بدهد.
اگرچه اشاره به زنده بودن امپراتور پالپاتین در تریلرها و بازاریابیها مورد تمسخر قرار گرفت اما این آشکارسازی برای بسیاری از افراد شوکهکننده بود و حتی در آن زمان نیز از سوی بسیاری از بینندگان و طرفداران فرنچایز چندان مورد پذیرش واقع نشد. انتقادهای رایجی که از این افشاگری صورت گرفته بود، شامل این واقعیت است که به نظر میرسد این کار رستگاری دارث ویدر در پایان فیلم Return of the Jedi را بیارزش کرده است. این تقریباً باعث شد برای برخی از بینندگان این گونه احساس شود که انگار همه چیز بیهوده بوده است و همین نیز میراث آناکین اسکای واکر را به طور کامل به فراموشی میسپارد.
۹. ری یک پالپاتین است
وقتی که کایلو رن به ری در زمان نبرد رو در رویشان در فیلم Star Wars: The Last Jedi گفت که والدین او ناشناس هستند، تماشاگران پس از آن خیلی به این موضوع فکر نکردند. همین نیز باعث شد تا آشکارسازی صورت گرفته در فیلم The Rise of Skywalker که ری در واقع یکی از اعضای خانواده پالپاتین است، بسیار غافلگیرکننده باشد. در ابتدا با نشان دادن اینکه ری توانست با استفاده از صاعقه نیرومند نیرو به طور تصادفی یک سفینه را نابود کند، اشاره شده بود که او ممکن است جزوی از خانواده پالپاتین باشد اما بعد آشکار شد که با وجود اینکه پدر و مادر او هیچ شخص مهمی نیستند اما او نوه امپراتور پالپاتین است.
این اتفاق همراه با تصمیمات شوکهکننده زیادی بوده که در فیلم گرفته شد که شامل تصمیم ری برای پشت سر گذاشتن گذشته خودش و تبدیل شدن به یک اسکای واکر بود. اگرچه این مورد مورد استقبال همه افراد قرار نگرفت اما انتخاب نام اسکای واکر پس از مرگ لوک اسکای واکر، انتخابی سنگین بوده است. این احتمالاً آخرین باری نیست که از گذشته خانوادگی او میشنویم چراکه احتمالاً دوباره این موضوع در فیلم در حال ساخت New Jedi Order مطرح خواهد شد.
۸. لوک اسکای واکر و لیا اورگانا دوقلو هستند
قبل از اینکه سهگانه اصلی به طور کامل منتشر شود، این احتمال وجود داشت که مثلث عشقیای بین لیا اورگانا، هان سولو و لوک اسکای واکر شکل بگیرد. این احتمال با جدی شدن رابطه بین لوک و لیا در فیلم The Empire Strikes Back نیز بیشتر برجسته شده بود. با این حال، سومین و آخرین فیلم این سهگانه در نهایت آشکار کرد که لوک و لیا در واقع خواهر و برادر دوقلو هستند.
این بخش بسیار مهم از اطلاعات فقط زمانی آشکار شد که این دو نفر با هم در ماه جنگلی اندور حضور داشتند. لیا در حالی که به لوک گوش میداد، به صحبت درباره مادرشان پرداخت و هر دو نیز لحظه بسیار خوبی با هم سپری کردند و حالا آنها میدانند که خواهر و برادر هستند. خیلی بعد در لحظاتی بسیار کوتاه در فیلم The Last Jedi نیز بار دیگر این دو بهعنوان خواهر و برادر در کنار هم به نمایش گذاشته شدند.
۷. آسوکا تانو فرقه جدای را ترک میکند
انیمیشن سریالی Star Wars: The Clone Wars اثری است که فهرستی طولانی از آشکارسازیها را دارد و محتواهای زیادی را به سهگانه پیشدرآمد اضافه کرده است. نه تنها فاش شد که آناکین اسکای واکر پاداوان خودش را به نام آسوکا تانو دارد بلکه شخصیت آسوکا نیز در طول چندین فصل به خوبی توسعه داده شد و او از یکی از منفورترین شخصیتهای جنگ ستارگان به یکی از شخصیتهای محبوب و برجسته تبدیل شد. به همین خاطر نیز تبعید خودخواسته نهایی او از فرقه جدای برای بینندگان شوکهکننده بود.
تماشاگران از قبل میدانستند که اتفاقی برای آسوکا رخ خواهد داد که باعث میشود تا او در طول Order 66 در فیلم Star Wars: Episode III – Revenge of the Sith خارج از فرقه جدای باشد اما اینکه دقیقاً چه چیزی باعث این اتفاق شده بود، برای مدتی بسیار طولانی یک راز باقی مانده بود. در فصل پنجم قسمت ۲۰ به نام The Wrong Jedi، آسوکا به جرم بمبگذاری در معبد جدای متهم شد، جرمی که در نهایت پس از دستگیری باریس آفی از آن تبرئه شد. با این حال، این حادثه به طور کامل اعتماد او نسبت به فرقه جدای را از بین برد و باعث شد که او افرادی که زمانی او را بزرگ کردند را ترک کند.
۶. کایلو رن پدرش را میکشد
اگرچه فیلم سینمایی Star Wars: The Force Awakens در اکثر موارد به فرمولی که یادآور داستانی است که در فیلم سیمایی A New Hope گفته شده، پایبند بود اما دو افشاگری بسیار مهم نیز داشت. اولین افشاگری نیز این بود که کایلو رن در واقع پسر هان سولو و لیا اورگانا است. افشاگری دوم نیز این بود که کایلو رن در حالی که در پایگاه استارکیلر عصبانی بود، هان سولو را در مقابل ری و چوبوکا کشت.
هان سولو شخصیتی بسیار محبوب و شناخته شده در دنیای جنگ ستارگان بود که از همان ابتدا با فیلم A New Hope در این فرنچایز حضور داشته است. تماشای مرگ او در جدیدترین سهگانه این فرنچایز باعث شد تا این یکی از شوکهکنندهترین آشکارسازیهای این سهگانه باشد و داستان این مجموعه را به جریان بیندازد. البته این آخرین حضور هان سولو در این فرنچایز نبود چراکه او بعداً در مقابل کایلو رن در فیلم The Rise of Skywalker ظاهر شد.
۵. اجرای دستور ۶۶ در فیلم Revenge Of The Sith
همه کسانی که سهگانه اصلی جنگ ستارگان را دیدند، میدانستند که باید دلیلی وجود داشته باشد که تا زمان اتفاقات فیلم A New Hope جدایها به طور کامل از کهکشان ناپدید شده باشند. با این حال، در فیلم سینمایی Star Wars: Episode I – The Phantom Menace فرقه جدای کاملاً سرزنده و پابرجا بود و حتی در حال رشد بوده است. اتفاقی باید رخ میداد که جدایها از بین بروند و تعداد آنها به شدت کاهش پیدا کند اما اینکه دقیقاً چه اتفاقی برای آنها رخ داده است، تا قبل از فیلم سینمایی Revenge of the Sith آشکار نشده بود.
این افشاگری نیز بسیار حیرتآور بوده چراکه مشخص شد اجرای دستور ۶۶ اکثر جدایها را به یک باره از بین برده است. جدایهای میدانی که زمانی سربازان کلون شده را متحد خودشان میدانستند، مورد خیانت قرار گرفتند و به رگبار بسته شدند و جدایهای معبد نیز توسط آناکین اسکای واکر سلاخی شدند. دستور ۶۶ آخرین ضربه برای تبدیل شدن آناکین به دارث ویدر بود و نشان داد که سیث آناکین چقدر بد خواهد بود.
۴. دارث ویدر امپراتور را کشت
با وجود تمام کارهای شروری که آناکین در دوران دارث ویدر بودن مرتکب شده، فیلم Revenge of the Sith نشان داد که رستگاری حتی برای مردی همانند او غیر ممکن نیست. دارث ویدر پس از رویارویی مجددش با پسرش لوک اسکای واکر، تصمیم نهایی برای کشتن امپراتور پالپاتین را گرفت و در نهایت نیز کهکشان را از نفوذ او نجات داد. او در ادامه کلاه خودش را در آورد و برای اولین بار با چشمان خودش به پسرش نگاه کرد و سپس جان خودش را از دست داد.
مخاطبان انتظار داشتند که دارث ویدر و امپراتور توسط لوک اسکای واکر و دیگران کشته شوند و در نهایت، آنها کل کهکشان را نجات بدهند. در عوض، جورج لوکاس و تیمش در استودیو لوکاسفیلم تصمیم گرفتند تا این لحظه تأثیرگذار را نیز درون این فیلم بگنجانند و نشان بدهند که در پایان، هر کسی میتواند تصمیم بگیرد که کار درست را انجام بدهد. این لحظه هم تکاندهنده و هم شیرین بود و قوس داستان آناکین اسکای واکر را کامل کرد.
۳. زنده ماندن دارث ماول در فیلم The Phantom Menace
پس از مرگ ظاهری دارث ماول در فیلم The Phantom Menace، هیچ کس انتظار بازگشت او را نداشت. به هر حال، پس از اینکه دارث ماول استاد اوبی وان کنوبی یعنی کوی گون جین را کشت، اوبی وان کنوبی این سیث را از وسط نصف کرد و احتمال زنده ماندن از این جراحات بسیار شدید نیز اساساً صفر بود. با این حال، دارث ماول از طریق نیروی محض اراده و نفرت خالص نسبت به اوبی وان کنوبی، توانست زنده بماند و تبدیل به یکی از مهمترین و بهترین شخصیتها در کل مجموعه انیمیشنی The Clone Wars و Star Wars Rebels شد.
در حال حاضر دارث ماول پاهای مکانیکی دارد که قد او را بسیار بلند کرده است و برادر خودش به نام ساویج را بهعنوان شاگرد خودش در نیمه تاریک نیرو آموزش داد. او حتی سیاره ماندالور را فتح کرد که به یکی از مهمترین قوسهای داستانی در انیمیشن سریالی The Clone Wars ختم شد. او به یک شخصیت شرور باورنکردنی تبدیل شد اما در نهایت توسط اوبی وان کشته شد.
۲. همه در پایان فیلم Rogue One میمیرند
فیلم Rogue One: A Star Wars Story احتمالاً یکی از بزرگترین پروژههای نسخه فرعی در تمام فرنچایز جنگ ستارگان است که نه تنها حفرهای داستانی به جامانده از فیلم A New Hope را پر میکند بلکه به معرفی شخصیتهای منحصربهفرد و به یادمانی نیز میپردازد. این اثر همچنین تنها فیلمی بود که در آن زمان واقعاً روی جدای تمرکز نکرد و تنها فردی که قادر به استفاده از نیرو بود، دارث ویدر بود که در طول فیلم چندین بار با رویکرد بسیار وحشتناکش دیده شد. این فیلم همچنین ترسی از انحراف از فرمول سنتی به خصوص در پایان احساسیاش ندارد.
در پایان این اثر سینمایی، زمانی که نقشههای ستاره مرگ به اتحاد شورشیان منتقل شد، ستاره مرگ روی اسکاریف شلیک کرد. تمام شخصیتهایی که طرفداران و بینندگان در طول فیلم با آنها آشنا شدند، در این انفجار از بین میروند و جین ارسو و کاسیان آندور در حال تماشای خورشید سرنوشت خودشان را میپذیرند. این پایانی فوقالعاده غمانگیز بود اما هنوز هم تا حدودی زیبا و امیدوارکننده است که نشان دهنده تهدید عظیمی است که امپراتوری در پتانسیل کامل خودش دارد.
۱. دارث ویدر پدر لوک اسکای واکر است
فیلم سینمایی The Empire Strikes Back به طور گستردهای بهعنوان یکی از بهترین فیلمهای کل مجموعه جنگ ستارگان در نظر گرفته میشود. این نیز به دلایل مختلفی است اما یکی از مهمترین دلایل نیز پیچش داستانی بزرگ و اورجینال آن است. در اوج داستان فیلم در شهر ابری، لوک اسکای واکر با مرگ حتمی روبهرو است و دارث ویدر فاش میکند که او در واقع پدر لوک است.
اگرچه افشاگریهای بزرگی نیز پس از آن وجود دارد اما هیچ کدام به اندازه این مهم نبودند. این واقعیت که دارث ویدر در تمام مدت آناکین اسکای واکر بوده، چیزهای زیادی را در مجموعه جنگ ستارگان تغییر میدهد و میراثی مترادف با نام اسکای واکر ایجاد میکند. این آشکارسازی که شرور داستان در واقع پدر لوک و لیا است، واقعاً شوکهکننده و برجسته است.
منبع: screenrant
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- ظاهراً تریلر معرفی Intergalactic: The Heretic Prophet به تاریخ عرضه آن اشاره دارد
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
نظرات
بله دوستان، نه که انتظاری از اسکرین رنت داشته باشم ولی بازگشت پالپاتین انقدر مزخرف و مضحک بود که مدت ها meme شده بود جمله “somehow, palpatine has retuned” بعد اینجا یکی از برترین توییست هاست
بازگشت پالپاتین خیلی مزخرفه ولی اصلا در حد و اندازه “I’m the spy” نیست. اون لحظه افسانه ایه.
بچه شش ساله بهتر از نویسنده های دیزنی می تونست plot برای استاروارز بنویسه.
مسخره اتفاق کل سری هم همین بازگشت پالپاتین بود
داستان رو زیر سوال برد ، چون طبق پیشگویی اناکین سیث ها رو از بین میبره و تعادل رو به نیرو میاره که همین کار رو هم کرد
و اینکه لوک قراره این تعادل رو با در ارتباط بودن با هر دو بخش انرژی حفظ کنه نه اینکه به مسیر جدای ها برگرده و سمت تاریک force رو رها کنه که دوباره افرادی مثل سیث ها به وجود بیان (بخش روشن force منطقی و تحمل کننده است، بخش تاریک احساسی و خشمگین و هر دو کاملا مورد نیازن برای حفظ تعادل)
افرادی مثل سیث ها نه خود سیث ها ، حتی تو بازی star wars jedi knight jedi academy میبینیم که از دارک ساید استفاده میکنن ولی سیث نیستن ، تو داستان به روشنی روز گفته میشه که سیث ها کاملا نابود میشن
به نظرم قسمت سوم جنگ ستارگان از همه ی قسمت ها بهتر بود به خصوص دوبلهش منوچهر والی زاده 😢
قسمت اول معمولی بود ولی دوم افتضاح بود
چهارم هم خوب بود اگرچه عمو ارل و زنعموی لوک وحشیانه مُردن
پنجم یکم پسرفت کرده بود اما زیبا و سرگرم کننده بود
ششم عالی بود به خصوص عملیات نجات هان سولو و فاش شدن خواهر و برادر بودن لوک و لیا و در نهایت به خصوص کشته شدن دارث سیدیوس توسط دارث ویدر 👌🏾
سه گانه آخر ناامیدم کرد البته بیشتر از جنگ ستارگان ۹ خیزش اسکای واکر ناامید شدم تا نیرو برمیخیزد و آخرین جدای
جنگ ستارگان ۷ به عنوان شروع یه سه گانه زیبا بود ولی از گریم لیا اورگانا و لوک اسکای واکر خوشم نیومد و مرگ هان سولو ناامیدم کرد. ولی بدتر از همه ماز کاناتا شخصیت چرتی بود
جنگ ستارگان ۸ تم و موسیقی جذابی داشت و فاش شدن راز های لوک اسکای واکر و جدای شدن ری. اما عجیب ترین مورد این بود که لوک اسکای واکر خیلی عجیب مُرد. اصلا هیچی نفهمیدم. از آخرین جدای شدن ری خوشم نیومد چون خود یودا توی جنگ ستارگان ۶ تایید کرد لوک آخرین جدایه و دیگه بعد از اون جدای وجود نداره.
اما جنگ ستارگان ۹ چون اکثر داستان فقط ری و فین و پو و چوباکا دیده شدن رنگارنگ نبود و مرگ لیا اورگانا هم خیلی عجیب بود. خلاصه جنگ ستارگان ۹ ضعیف و فاجعه بود ولی از بازگشت پالپاتین نظری نداشتم. ولی موسیقی خیلی جذابی داشت. اما همچنان بودجه رو خرج موارد بی خاصیت کردن و سه گانه آخر رازهایی رو داشت که هیچ وقت مشخص نشدن.
فیلم روگ وان عالی بود ولی سولو چرت بود.
ولی سریال های انیمیشنی جنگ های کلون و شورشیان به نظرم فوق العاده عمل کردن
مندلورین هم که خیلی خوب بود به خصوص موسیقی متنش
کتاب بوبا فت به نظرم کاراکتر های خوبی نداشت ولی چندتا سورپرایز مثل بازگشت اون جایزه بگیر که صورتش آبی بود (توی جنگ های کلون هم بود) داشت. و از اسم انتقاد کردم چون توی سریال اصلا بوبا فت هیچ کتابی نداشت!
اوبی وان کنوبی و اندور عالی بودن
آسوکا معمولی بود و جدای شدن سابین عجیب بود. حتی بازگشت ثراون. ولی اجرای جذابی داشت.
ولی از همه مزخرف تر اکلایت بود.
Scleton crew به نظر جالبه.
Lego Star Wars: Rebuild the Galaxy و داستان های جدای و داستان های امپراتوری هم قشنگ بودن.
منتظر مندلورین و گروگو به شدت هستم و تا حدودی منتظر جنگ ستارگان ۱۰. اما جنگ ستارگان ۱۰ شایعه شده قراره راجب این باشه که ری میخواد دو تا شاگرد سیاه پوست دارای دختر و پسر رو تعلیم بده که به نظرم خوب در نمیاد.
نظرتون متین ، ولی
قسمت ۵ اصلا قابل نقد و مقایسه نسبت به فیلم های دیگه جنگ ستارگان نیست ، درسته کل سه گانه قدیمی خیلی باگ داره از ساخت برخی جلوه های ویژه گرفته تا بعضی از قسمت های فیلمنامه، اما لااقل با قطع یقین میشه گفت که (امپراتوری ضربه می زند) شاهکاری بود که هنوز نتونستن فیلم در حد و اندازه اون بسازن توی خود همین دنیای جنگ ستارگان
رویکرد دیزنی هم ، بیشتر استفاده از عنصر نوستالژی و برخی ایده های نو هستش که باز یسریشون افتضاح به بار میاره ، هرجا که کم آورده فقط خواسته از کاراکتر های قدیمی بهره ببره ، خیلی اهل خلق یه کاراکتر مفید نیستن ، بیشتر قصد نابودی فرانچایز رو دارن ، این مشکل نه فقط سر دیزنیه بلکه زیر سر عوامل لوکاس فیلم هم هست ، نمونه بارزش هم کاتلین کندی
به طور کلی بخوام بگم ، سه گانه پیش درآمد ایده های. خیلی خوبی داشت ، خوب هم اجرا شدن ولی درکنارش بعضیاشون خیلی بد روی صحنه اومدن و از اون طرف برخیشون هم اصلا استفاده نشدن ، (تهدید شبه) بخاطر یسری موارد مثل بازگشت دوباره استاروارز به سینما و دوئل دارت ماول و آهنگ بی بدیلش خوب فروخت ولی محتوای داستان و فیلمنامه مقداری گنگ بود و ایراد بهش وارد بود ، (حمله کلون ها) هم ۱ یا ۲ پله هم ضعیف تر بود ، اگه بخاطر سکانس های آخر فیلم نبود اصلا شاید دیگه به حساب نمی آوردنش، (انتقام سیث) ایراد های ۲تا قبلی رو تقریبا نداشت ولی بی ایراد نبود مثلا فرمان ۶۶ رو خیلی مخاطب متوجه نشد چرا کلون ها این خیانت رو با یه فرمان ساده انجام میدن که بعدا داخل فصل آخر سریال کلون وارز موضوع به شکل کاملا واضح نمایش داده شد ، در کنار ۳ گانه اصلی این قسمت هم با ارزشه.
(نیرو برمی خیزد) چندتا ایده خوب داشت ولی هیچوقت بخاطر نابود بودن کاراکتر های جدید و باگ های دیگه که شما عرض کردید نمی تونه به گرد پای (امید تازه) که اونم فیلم بی ایرادی نبود، برسه
(آخرین جدای) که رسما تیر خلاصی بود که زده. شد و یه کپی ضعیفی بود از قسمت ۵ ، با. اینکه باز هم ایده های خوب داشت، (خیزش اسکای واکر) هم نمی خوام خیلی در رابطه اش بگم ولی همین کافیه که بگم ، توهینی بود به کل جوامع استار وارز بود.
شورشیان و کلون وارز فصل آخر ۲ اثر فاخری بودند که دیزنی ساخته (فصل ۶ این سریال از نتفیلیکس پخش شد و فصل های. قبل کار CN و لوکاس فیلم بود) بقیه آثار انیمیشنی هم جهت تخریب استار وارز بودند به جز بیشتر آثار لگویی
از بین سریال هایی که ساختن من مندالورین رو زیاد ندیدم ، میگن خوبه ، اگرم خوب باشه باز همون رویکرد دیزنی داخلش موج میزنه ، هرجا که کم آورد از نوستالژی بهره میگیره ، بوبافت هم افتضاح بود ، یکی از خیانت های دیزنی هم این بود که (کد بین) همون شکارچی پوست آبی رو که بینظیر بود تو کلون وارز ، رو نابود کنه تو ۱ قسمت و خورده ای
آسوکا هم بیشتر بخاطر هیدن کریستنسن (آناکین) دیده شد وگرنه هیچی کدوم از نقش ها در حد انیمیشنشون هم نبودن
آندور رو ندیدم ، میگن خوبه ولی چون سرنوشت خوبی نداشتن در روگ وان ، زیادی مایل به دیدنش نیستم
سریال کنوبی در بین اینها تنها اثری بود که اوضاعش بهتر بود (عالی نبود ولی باز قابل احترام بود) ایراد هم کم نداشت ولی ارزش دیدن داره
روگ وان داستان بدی نداشت اما در حد سه گانه اصلی نبود ( البته بازگشت جدای سکانس های ابتداییش ضعیف تر بود تا روگ وان)
سولو رو ندیدم، خیلی انگار جالب نیست ، اونم از این ایده های جدید بی کیفیت دیزنی هستش
اکولایت افتضاح قرن ۲۱ ام بود ، فقط بخاطر نبرد های سیبری قسمت ۳ یا ۴ پیشنهاد میدم ببینید وگرنه انگار اهانتی است بر کل سازندگان آثار های قدیمی استاروارز و همینطور مخاطبانش
Rebuild the galaxy هم خوب بود ، جالب تر از سه گانه دیزنی بود
در کل اینم بدونید، شاهکار بی ایراد نیست ولی باید کاور های خوبی برای پوشاندن باگ های فیلم بسازن که منجر با فاجعه نشه
این پایین هم نظرم رو نوشتم ، انگار مارول نتونست من رو متقاعد کنه :
Empire strikes back > Infinity war
این ها رو فراموش کردم بگم ، اشتباهی در دیدیگاهی که نوشتم این موارد رو جا انداختم
Tales of the Jedi و Tales of the empire هم ایده خوبی بود ولی برای اولی کاراکتر های بهتری رو انتخاب کرده بودن ، برای داستان سرایی ، اگر فصل های بعدی رو هم بسازن با همین شکل و شمایل که ۳ قسمت برای توضیح بخشی از زندگی یک جدای باشه ، قطعا مفید باقی می مونه
اما دومی بیشتر مربوط به ۲ آدمی که حفره داستانی داشتند و خیلی یا چند سال پی ساختن داستان اون هارو نگرفته بودن و اینجا اومدن اینکار کردن، خوب بود که به این ۲ شخص پرداختن ولی bad batch خیلی بهتر به داستان های امپراتوری پرداخت تا این سریال ، انتخاب کنت دوکو (شاید داستان یخورده عجیبی داشت) یکی از خواسته طرفداران بود که پذیرفته شد و دیدیم که چرا اونجوری شد، مشتاقیم که Tales of the sith رو هم ببینیم بزودی
Bad batch هم فراز و فرود داشت ، خوب بود در کل ، شاید نشه در یک تراز قرار دادش با کلون وارز ولی همین که ایده خوب گرفت کافیه تو این اوضاع قمر در عقرب
Clone Wars هم که قابل توصیف نیست ، مرز های کیفیت رو جابه جا کرد تو دوره خودش ، واقعا ارتقا داد خیلی از کاراکتر هارو ، مثل ماول ، گریویس و آناکین (صدا پیشه های ماول و آناکین در یک سطح دیگه ای از خوب بودن ، قرار داشتند، واقعا داخل لایو اکشن صدای آناکین ، درحد این شخص نبود، صدای دوبلورش آقای افشین زی نوری خیلی برازنده بود)
یادی هم کنیم از شادروان حسین عرفانی، دوبلور ساموئل جکسون ( میس ویندو ) ابهت یه جدای با این صدا معنا پیدا میکنه
یکی از دلایلی که با شخصیت ری تو سه گانه آخر حال نمیکنم اینه که ما با شخصیت هایی همزاد پنداری میکنیم که از فرش به عرش رسیدنشون رو دیده باشیم مثلا ما با لوک اسکای واکر به خوبی آشنا شدیم دیدیم چجوری با زحمت و تلاش تبدیل به جدای شد تمریناتش رو دیدیم با ضعف هاش هم آشنا شدیم
ولی شخصیت ری فاقد اینا بود یهو بدون هیچ تمرینی بدون هیچ پیش زمینه خاصی یهو اومد کایلو رن رو شکست داد تو قسمت هفتم بعدشم با کمترین تمرین به اوج رسید خب واسه من نوعی سخته ارتباط باهاش
بهترین مثال مشابه هم میشه به آواتار آنگ و آواتار کورا اشاره کرد تو انیمیشن آواتار آخرین باد افزار آنگ سه فصل طول کشید تا به هر چهار عنصر آب خاک آتش و باد مسلط بشه ولی آواتار کورا یهو تو بچگی به هر چهار عنصر مسلط شد
واسه همینه با قهرمانانی که یهویی یه قدرت بدست میارن حال نمیکنم البته اینو بگم بازم هنر نویسندس که پیش زمینه رو چطور بچینه
شرمنده اگه زیاد شد
اصلا نکته مهم سری استاروارز همین بود که هیچ کس به خاطر استعداد ذاتی توش هیچی نیست، تلاش و هوش و تمرین این استعداد رو به نتیجه می رسونن، کماینکه آناکین که بیشترین استعداد چه در force و چه در شمشیرزنی (آناکین در هر شش فرم مبارزه با لایت سابر استاد شد [بعد از شکستش تو موستافار] و تنها دلیلی که تو فیلم سوم شکست می خوره اینه که نمی خواد به لوک آسیبی بزنه) در تاریخ جدای ها رو داره هم به هیچ وجه شکست ناپذیر نیست
هر موقع میخوام به خودم بقبولونن که مقالات سایت های چرت غربی مثل Screen Rank و IGN کپی نمیکنید، با این مقالات برعکسش رو پرتاب میکنید تو صورتم
هرچی پلات توئیست تو دیزنی سیکوئل هستش جزو بدترین توئیست های تاریخ سینما هستش بعد رتبه دار هستش؟.