بهترین دیالوگهای فیلم The Dark Knight
در سال ۲۰۰۸ کریستوفر نولان دست به اقتباسی از روی کاراکتر بتمن زد که در تاریخ سینما ماندگار شد.
نولان نه تنها فیلمی ابرقهرمان محور با جلوههای ویژه فوقالعاده؛ بلکه برداشتی واقعگرایانه و دارک از روی کمیکبوکها انجام داد که بعدها هم شیوه ساخت او به شدت مورد استقبال قرار گرفت. اکنون پس از گذشت ۱۶ سال از ساخت و اکران فیلم «شوالیه تاریکی» فرصت خوبی است که باری دیگر از طریق دیالوگهای ماندگارش با آن خاطره بازی کنیم!
شناسنامه فیلم:
- نام فیلم: The Dark Knight (شوالیه تاریکی)
- سال ساخت: ۲۰۰۸ میلادی (۱۳۸۶ هجری شمسی)
- کارگردان: کریستوفر نولان
- نویسندگان: کریستوفر نولان، جاناتان نولان، دیوید اس. گویر
- ستارگان: کریستین بیل (بروس وین / بتمن)، هیث لجر (جوکر)، آرون اکهارت (هاروی دنت / دوچهره)، مایکل کین (آلفرد)، مگی جیلنهال (ریچل)، گری اولدمن (جیمز گوردون)، مورگان فریمن (لوشس فاکس)، کیلیان مورفی (مترسک)، چین هان (لائو)
- آهنگسازان: هنس زیمر، جیمز نیوتون هاوارد
- مدیر فیلمبرداری: والی فیستر
- تدوینگر: لی اسمیث
- استودیوی سازنده: برادران وارنر
۲۰. «چرا انقدر جدی؟!»
بدون شک مهمترین نقطه قوت فیلم The Dark Knight کاراکتر جوکر با نقش آفرینی افسانهای هیث لجر فقید بوده است. خیلی کم لطفی است اگر بگوییم هیث لجر در این فیلم درخشید! او یک بازی جنونآمیز، فراموش نشدنی و جاودانه ارائه داد که پس از مرگ تراژیکش و به دنبال آن برنده شدن جایزه اسکار، بدون شک جایی دست نیافتنی و ابدی برای خود در تاریخ سینما دست و پا کرد و آخرین قابهای هیث لجر بر روی پرده جادویی، یکی از خاصترین و اعجابانگیزترین قابها محسوب میشود. شخصیت پردازی جوکر در این فیلم، یک شخصیت پردازی فوقالعاده، عمیق و چندلایه است که او را به یکی از بهترین ویلنهای تاریخ سینما تبدیل میکند! به مرور در ادامه مقاله به ویژگیهای مختلف کاراکتر جوکر و دلایل ماندگاری و حتی تازگی این ویلن -با وجود گذشت بیش از ۱۵ سال از اکران فیلم- اشاره خواهم کرد. اما احتمالا شما هم با من موافقید که بارزترین ویژگی جوکر، جنون و تمایز کامل او با دیگر افراد است.
سومین سکانس حضور جوکر در فیلم، سکانسی است که او یکی از خلافکاران شهر (که برای سر جوکر جایزه تعیین کرده بود) را متعجب میکند و در یک حرکت غافلگیرانه چاقو را در دهان او قرار میدهد و درباره دلیل گریم خود توضیح میدهد:
«میدونی چرا این زخمها رو برداشتم؟ پدرم یه الکلی و یه معتاد بود! یه شب اون بیش از همیشه دیوونه شد و مامانم چاقوی آشپزخونه رو برداشت تا از خودش دفاع کنه. پدرم از این کار اون خوشش نیومد؛ حتی یه ذره! در حالی که من داشتم تماشاشون میکردم؛ چاقو رو زد به مامانم و حسابی میخندید! روش رو برگردوند طرف من و گفت:«چرا اینقدر جدی؟!» با چاقو اومد سمت من و گفت :«چرا اینقدر جدی هستی پسر؟!» تیغۀ چاقو رو گذاشت تو دهنم و گفت:«بذار یه لبخند رو این چهره بکشم..!»
به لطف نقشآفرینی بینظیر هیث لجر،موسیقی متن و کارگردانی خوب نولان، این صحنه اولا تصویری بسیار ترسناک از جوکر ارائه میدهد که دیگر او را ویلنی بسیار تهدیدآمیز به حساب آوریم و ثانیا کمی میتوانیم با او همذات پنداری کنیم و کمی او را بفهمیم! تصویر ارائه شده در این صحنه، کاملا با ذات جوکرِ فیلم همخوانی دارد. او قصد دارد همه جا را به آشوب بکشاند و برایش قابل باور نیست که انسانها چرا انقدر این دنیا را جدی گرفتهاند!
Why So Serious?!
۱۹. مسئله اصلا پول نیست. مسئله رسوندن یه پیامه!
جوکر پس از آزادی از بازداشتگاه به سراغ یکی از خلافکاران گاتهام میرود؛ جایی که تلی از اسکناس روی هم چیده شده. خلافکار باورش نمیشود که این حجم از پول حالا برای او است. چیزی که او در رؤیاهایش هم نمیتوانست متصور شود حالا پیش روی او قرار داشت. اما در حرکتی بسیار عجیب، جوکر و نوچههایش روی اسکناسها مواد اشتعالآور میریزند و نهایتا جوکر با پرت کردن سیگار برگِ خلافکار، پول را به آتش میکشد! واضح است! دغدغه جوکر به هیچ وجه پول نیست! برای جوکر تمام این اسکناسها، کاغذهایی بیارزش هستند که انسانها به شکلی بسیار احمقانه در کل زندگیشان برای آنها دستوپا میزند! او اصلا هیچ قاعده و قانونی را قبول ندارد و همه آنها را بیخود و مسخره میداند. فرقی نمیکند فرد مقابل او پلیس باشد یا مافیا! همه آنها از نظر جوکر درگیر یک بازیِ سطحی شدهاند که پول موتور محرک آن است!
It’s Not About Money, It’s About Sending a Message!
۱۸. جنون مثل جاذبه زمینه! فقط یه هل کوچیک نیاز داره!
احتمالا همگی آخرین لحظات هیث لجر روی پرده نقرهای را خوب به خاطر داریم. جایی که بتمن با جوکر رودررو میشود و او را از ساختمان به شکل وارونه آویزان میکند. در فصل پرتعلیق و بهیادماندنی کشتی، میدانیم که در نهایت هیچ یک از دو گروه یکدیگر را منفجر نکردند و بدین ترتیب بتمن، جوکر را شکستخورده و بازنده لقب میدهد.
- بتمن :«این شهر همین الان بهت ثابت کرد که پر از مردمی هست که حاضرن به خوبی اعتقاد داشته باشن.»
- جوکر :«تا زمانی که روحشون متلاشی بشه؛ تا زمانی که نگاه بهتری به هاروی دنت واقعی بندازن و تمام کارهای قهرمانانهای که انجام داده {…} تو یه برگ برنده لازم داری. برگ برنده من هاروی دنته!»
- بتمن: «تو چیکار کردی؟!»
جوکر در پاسخ به او با همان حالت وارونه و در موقعیتی که تنها با یک لغزش کوچک روی زمین سقوط خواهد کرد و متلاشی خواهد شد میگوید:
«من شوالیۀ سفید گاتهام رو تا سطح خودمون پایین آوردم! کار سختی نبود. آخه میدونی؟ جنون مثل جاذبۀ زمینه! فقط یه هل کوچیک نیاز داره!»
Madness is like a gravity. All it takes is a little push!
۱۷. هیچوقت با سر قربانی شروع نکن؛ اونوقت گیج میشه و نمیتونه ضربات بعدی رو حس کنه!
یقینا یکی از بهترین سکانسهای سهگانه بتمنِ نولان، سکانس بازجویی بتمن از جوکر در بازداشتگاه پلیس است. این سکانس را حتی میتوان از بهترین سکانسهای تاریخ سینمای ابرقهرمانی (Superhero) دانست! دیالوگهایی که در این سکانس بین بتمن و جوکر ردّ و بدل میشود بسیار قابل تامل و بعضا فوقالعاده است. اگر بخواهیم کمی روراست باشیم باید بپذیریم که شاید در اینجا حتی جوکر را بیشتر از بتمن میفهمیدیم و حتی برایش بیشتر احترام قائل بودیم! نقش آفرینی هیث لجر در این سکانس فوقالعاده و بینظیر است. وقتی بتمن پس از رفتنِ گوردون وارد اتاق میشود بلافاصله سرِ جوکر را به میز میکوباند. جوکر هم در ادامه میگوید:
«هیچوقت با سر قربانی شروع نکن؛ طرف کلا گیج میشه و نمیتونه ضربات بعدی که بهش میزنی رو حس کنه!»
همین موقع بتمن عصبانیتر میشه و وسط حرف زدنِ جوکر با مشت به انگشت او ضربه میزند. جوکر هم به شکلی دیوانهوار میگوید:
«دیدی گفتم؟!»
Never Start with the Head. The victim gets all fuzzy. He can’t feel the next…
۱۶. تاریکترین زمان شب درست لحظهای قبل از طلوعه. و من به شما قول میدم که طلوع (روشنایی) نزدیکه!
هاروی دنت مظهر عدالت، امیدواری و روشنایی است. به او لقب شوالیه سفید گاتهام را دادهاند! زمانی که بسیاری از افراد حاضر در نهادهای قضایی افرادی آلوده و فاسد بودند؛ هاروی دنت جنبشی به پا کرده؛ او شجاع و بدون ترس به مبارزه با فساد و افراد فاسد رو آورده است. او موفق شده است بسیاری از مجرمان را روانه زندانها کند و حتی قانونی به نام او درآمده است چرا که او مستقیما صدها خاطی و خلافکار را به سرعت محاکمه کرد! در شرایطی که به لطف هاروی دنت و بتمن در بهترین شرایط چند سال اخیر خودش قرار دارد؛ آنارشیستی به نام جوکر همه چیز را به طور کل زیر و رو میکند و نظم شهر را به آشوب تبدیل میکند. جوکر قاضی، رئیس پلیس شهر و هاروی دنت را هدف خود قرار میدهد و موفق به ترور دو تن از آنها میشود. در چنین شرایطی و پس از ترور نافرجام شهردار، هاروی دنت به مصاحبه مطبوعاتی میرود و در آن شرایط نابهسامان و بسیار نگرانکننده این دیالوگ را به زبان میآورد:
«تاریکترین لحظه شب، درست لحظهای پیش از طلوع خورشیده و من به شما قول میدم که طلوع (روشنایی و اتفاقات خوب) نزدیکه!»
The Night is Darkest Just Before the Dawn. And I Promise You, The Dawn is Coming.
۱۵. حالا دیگه همشون دنبالت میفتن؛ همه کسایی که جیبشون خالیتر میشه. اونم نه فقط مافیا بلکه سیاستمدارها، خبرنگارها و پلیسها!
پیشتر اشاره کردم که هاروی دنت در دوران تاریک و سیاه گاتهام به عنوان شوالیه سفید گاتهام وارد سیستم قضایی شده است و شجاعانه به مبارزه با فساد چه در داخل سیستم و چه در خارج سیستم میپردازد. در همین زمان و پس از همکاری موفقیت آمیز او با جیمز گوردون، آنها موفق میشوند صدها خلافکار مهم باقیمانده گاتهام (از جمله مارونی) را دستگیر کنند. در چنین شرایطی شهردار گاتهام به هاروی دنت هشدار مهمی میدهد. او سعی میکند دنت را از ادامه دادن این مسیر با چنین شتابی منصرف کند چرا که حالا دنت بساط خیلیها را جمع کرده و اصطلاحا با بد کسانی در افتاده است! در همین حال شهردار دیالوگ مهمی به او میگوید:
«حالا دیگه همشون دنبالت میفتن؛ همه کسایی که جیبشون خالیتر میشه. اونم نه فقط مافیا بلکه سیاستمدارها، خبرنگارها و پلیسها! آمادگیش رو داری؟ بهتره که داشته باشی! چون اگه یه نقطه ضعف ازت پیدا کنن؛ این مجرمهایی که من و تو با عجله دنبالشون بودیم؛ به خیابونها برمیگردن!»
شهردار به هاروی دنت یادآوری میکند که قرار نیست در این مسیر تو فقط با جنایتکاران و تبهکاران روبرو شوی و آنها را کنار بزنی. بلکه در این مسیر تو نانِ بسیاری از سیاستمدارها، خبرنگارها و حتی پلیسها را آجر میکنی چرا که در این سیستم قضایی فاسد، درآمد بسیاری از چنین افرادی از طریق ارتباطات پشت پرده آنها با مافیا بدست میآید!
They are all gonna come after you now, and not just the mob. Politicians, journalists, cops. Anyone whose wallet’s about to get lighter.
۱۴. معقولانهترین راه برای زندگی در این دنیا، زندگی بدون قاعده و قانونه!
یکی از مهمترین دلایلی که جوکر را به یکی از ماندگارترین ویلنهای تاریخ سینما تبدیل میکند؛ جهان بینی اوست. در این فیلم با شروری سر و کار داریم که براساس فلسفه و منطق، تئوریها و انگیزههایش را بیان میکند. واضحا جوکر در این فیلم تفکراتی آنارشیستی دارد و از نوع صحبتهای او میتوان دریافت که او نه تنها یک بی سوادِ دیوانه نیست بلکه اتفاقا آدمی است که به بسیاری از مسائل آگاهی خوبی دارد و جهان بینی خودش را دارد.
جوکر تنها یک قانون و قاعده دارد؛ و آن هم بی قانونی است! جوکر معتقد است «بهترین راه زندگی در این دنیا، زندگی بدون قاعده و قانونه!» چرا که قوانین دست و بال انسان را میبندند و فقط باعث سختی زندگی انسانها میشوند. او قاعده و قانون را نمیفهمد و شیفته هرجومرج (Chaos) است و به باور او «خوبی هرجومرج، منصفانه بودن آن است!» همچنین جوکر باور دارد که دنیا را نباید چندان جدی گرفت!
The only sensible way to live in this world is without rules.
۱۳. دنیا بی رحمه و تنها هنجار درست در یک دنیای بی رحم، شانسه! بی طرفانه، بدون تعصب و عادلانه!
هاروی دنت پس از مرگ عزیزترین فرد زندگیاش و همچنین سوختن نیمی از صورتش دچار جنون میشود. او پس از بستری شدن در بیمارستان دیگر آن هاروی گذشته نیست. دیگر هاروی اعتقادش را به سیستم قضایی و قوانین، برای برقراری عدالت و اجرای آن به طور کامل از دست داده است. حالا هاروی همه چیزش را باخته و دچار فروپاشی روانی شده است. در چنین موقعیتی و پس از صحبتهای جوکر در بیمارستان، حالا او دیگر تنها به شانس معتقد است. در ابتدای فیلم او وقتی پیش ریچل (معشوقهاش) سکّه انداخت. ریچل از او پرسید که چنین موضوعاتی را نباید به شانس واگذار کرد. اما هاروی با نمایش سکه نشان داد که دو طرف آن یک نماد است و این سکه واقعی نیست! او معتقد بود که «خودت باید شانس خودت را بسازی!» اما عقیده و باور او در طول فیلم و پس از آن تراژدی، به طور کامل وارونه میشود. او در نهایت معتقد است که تنها شانس است که در این دنیای بی رحم، کنترل اوضاع را در برگرفته است!
یکی از نکات جالب در فیلمنامه و کارگردانی این است که میبینیم همان سکه ابتدای فیلم که هر دو طرف آن به یک شکل بود؛ پس از سوختگی در آتش، یک طرف آن سوخته است و طرف دیگر آن سالم مانده است! در واقع فیلمساز با همین سکّه تغییر شخصیت هاروی دنت را نمایش میدهد. دیگر هاروی قرار نیست شانس خودش را بسازد و شانس برایش صرفا یک کلمه بیمعنی باشد. حالا هاروی تمام باورش به شانس است و به نظرش تنها چیزی که در این دنیا بدون فساد تصمیمگیری میکند و انسان به صورت مستقیم دخل و تصرفی در آن ندارد؛ شانس است!
The world is cruel. And the only morality in the cruel world is chance! Unbiased. Unprejudiced. Fair!
You make your own luck!
۱۲. میدونی من چی هستم؟ یه سگ هستم که دنبال ماشینها میدوه! نمیدونم اگه اونا رو گیر بیارم میخوام باهاشون چی کار کنم!
برگ برنده جوکر، هاروی دنت است. جوکر موفق میشود سمبل روشنایی، عدالت و قانونمداری در گاتهام را به یک قاتل کینهای بیفکر تبدیل کند. جوکر موفق میشود قانونمندترین فرد شهر را به بیارادهترین فرد شهر تبدیل کند. پس از تراژدی که برای ریچل و دنت رخ میدهد؛ جوکر در بیمارستان در کنار هاروی دنت حاضر میشود و ذهن پریشان او را با تفکر خودش شتسشو میدهد! هاروی به جوکر میگوید که نقشۀ تو سبب مرگ ریچل و نابودی زندگی من شد. اما جوکر اینگونه پاسخ میدهد:
«من واقعا شبیه کسی هستم که نقشهای داره؟! میدونی من چی هستم؟! یه سگم که ماشینها رو تعقیب میکنم! نمیدونم اگه به ماشینه برسم چیکار میخوام باهاش بکنم! میدونی؟! من فقط همینجوری کارها رو انجام میدم. مافیا نقشه میکشن. پلیسها نقشه میکشن. گوردون نقشه میکشه. میدونی؛ اونا نقشهکش هستن! نقشهکشایی که سعی میکنن دنیای کوچیکشون رو کنترل کنن! من نقشهکش نیستم! من تلاشم اینه که به نقشهکشا نشون بدم تلاشِ اونا برای کنترل اوضاع چقدر واقعا رِقّت انگیزه! پس وقتی میگم خصومت شخصی با تو و دوست دخترت نداشتم میدونی که دارم حقیقت رو میگم.»
Do I really look like a guy with a plan? You know what I am? I am a dog chasing cars! I wouldn’t know what to do with one if I caught it!
۱۱. اون میخواست ثابت کنه که حتی آدمی به خوبی تو هم میتونه بد بشه!
در این مقاله چندین بار به هاروی دنت پرداختم و توضیح دادم که او شوالیه سفید گاتهام و نمادی از روشنایی و امیدواری در دل تاریکی بود. جوکر هم هدفش به آشوب کشیدن همه چیز بود و چه گزینهای برای جوکر میتوانست بهتر از این باشد که نماد روشنایی و عدالت را به یک قاتل جانی تبدیل کند؟! جوکر قصد داشت جامعه و مردم گاتهام را افسارگسیخته کند و ذهن آنها را از درون فروپاشاند و برای دستیابی به این هدف چه چیز بهتر از اینکه نماد و بتِ عدالت و روشنایی را متلاشی کند؟! او موفق شد پس از اتفاقاتی که برای هاروی رقم خورد دقیقا به خواسته خودش برسد و در آخرین سکانس حضورش در فیلم مستقیما به بتمن میگوید که او حالا دیگر کوچکترین اهمیتی برای مردن خودش قائل نیست چرا که برگ برنده او هاروی دنتی است که در خیابانهای شهر پرسه میزند و انتقامجویی میکند و بدین ترتیب او پیروز شده است!
در صحنههای پایانی فیلم، جایی که هاروی دنت پسر جیمز گوردون را گرفته و میخواهد او را بکشد؛ بتمن میآید و چنین دیالوگی را با یکدیگر رد و بدل میکنند:
- هاروی دنت: «پسر اونم همون شانسی رو داره که ریچل داشت. پنجاه پنجاه!»
- بتمن: «اتفاقی که برای ریچل افتاد شانس نبود. ما تصمیم گرفتیم علیه اونا اقدام کنیم؛ ما سه نفر.»
- هاروی دنت: «پس چرا من تنها کسی بودم که همه چیزش رو از دست داد؟! چرا جوکر منو انتخاب کرد؟!»
- بتمن: «چون تو بهترین ما بودی! اون میخواست ثابت کنه که حتی آدمی به خوبی تو میتونه به تباهی روی بیاره!»
- هاروی دنت: «و حق با اون بود!»
یکی از مضامین مهم فیلم The Dark Knight هم همین موضوع بود که هر انسانی ذاتا یک انسان است و قرار نیست یک انسان خوب همواره خوب بماند! همانطور که هاروی دنت که قهرمان یک شهر بود در نهایت به شکل یک انسان پَست و جانی از دنیا رفت!
Because you were the best of us. He wanted to prove that even someone as good as you could fall.
۱۰. هر چیزی که تو رو نکشه؛ عجیبترت میکنه!
یکی از تصمیمات خوب برادران نولان، آغاز فیلم با سکانس اکشن بانکربایی جوکر میباشد. احتمالا همگی اولین نمایی که جوکر بالاخره چهرهاش را نمایان میکند به خاطر داریم. پس از اینکه او تک تک همدستانش در بانکربایی را به شکلی مستقیم و یا غیرمستقیم میکشد در نهایت سراغ یکی از افراد داخل بانک میرود و این جمله معروف را میگوید و نقابش را هم در میآورد!
«هر چیزی که تو رو نکشه؛ واضحا عجیبترت میکنه!»
نکته جالبی در اولین پلانِ نمایش چهره جوکر نهفته است. همگی جمله معروف «هر چیزی که تو رو نکشه؛ قویترت میکنه!» را بارها شنیدیم. اما سازندگان فیلم به درستی در اینجا از واژه «عجیبترت» به جای «قویترت» استفاده میکنند! در حقیقت واژه Stronger به Stranger تبدیل میشود تا همان کاشتِ اوّل جوکر در فیلم، حقیقتا عجیب و متفاوت باشد!
Whatever doesn’t kill you, simply make you Stranger.
۹. اگه توی کاری خوب هستی؛ هرگز اون کارو مجانی انجام نده!
دومین سکانس حضور جوکر در فیلم، جایی است که بسیاری از خلافکاران مهم شهر دور یکدیگر جمع شدهاند تا بتوانند راه حلی برای مشکلات متعدد این روزهایشان برای فرار از هاروی دنت و به خصوص بتمن پیدا کنند. اکتِ هیث لجر در این صحنه فوقالعاده است و همچنین دیالوگهایی که برای او نوشته شده است به طور کامل کاراکتر جوکر را برای بیننده میسازد. او آمده تا راه حلی بدهد و میگوید:« راه حل ساده است؛ بتمن را میکشیم!» پس از این جمله بسیاری از افراد حاضر در جلسه قهقهه میزنند زیرا از نظر آنها یک دیوانه که تازه سر و کلهاش پیدا شده است میگوید باید بتمن را بکشیم و چنین کار محالی را ساده خطاب میکند! مارونی در پاسخ به راه حل او میپرسد:« اگر این کار انقدر آسونه؛ چرا تا الان انجامش ندادی؟!» و جوکر پاسخ بسیار تامل برانگیزی میدهد و میگوید:« اگه توی کاری مهارت داری؛ هیچوقت اونو مجانی انجام نده!»
اگر بیننده در ادامه فیلم نتواند حتی ذرهای با جهانبینی جوکر ارتباط بگیرد؛ همین سکانس و همین دیالوگِ او کافی است تا او را ویلنی بسیار باهوش و خطرناک بنامد. اگر جوکر زورش به بتمن میرسید و او را میکشت؛ چه اتفاق مثبتی برای او میافتاد؟! آیا بعدها کسی به او بابت این کار پاداش بزرگی میداد؟! جوکر به شکلی هوشمندانه این کار را انجام نمیدهد چرا که میداند بتمن چه مانع بزرگ و غیرقابل دسترسی برای خلافکاران شهر است و حذف کردن او چه اهمیت غیرقابل وصفی برای آنها دارد. او نمیخواهد چنین کار عظیمی را مفت و مجانی انجام دهد و معتقد است هیچگاه نباید چنین کارهایی را مفت انجام داد و باید به اندازه ارزش کارت امتیاز کسب کنی!
If you’re good at something, never do it for free.
۸. تو من رو کامل میکنی!
درباره سکانس بازجویی بتمن از جوکر پیشتر کمی صحبت کردم. این صحنه اوج بازیگری هیث لجر فقید است. کافی است یکبار دیگر این سکانس را مرور کنید و به اَکتِ او توجه کنید. شیوه دیالوگگویی او مسحورکنندست. هیث لجر نقش جوکر را بازی نمیکند. به راستی او در این نقش حل شده است! تمام اجزای بدن هیث لجر در حال بازی به بهترین شکل ممکن هستند. چشمان او، دستان او، پاهایاو و حتی حرکات زبان او!
یکی از صحنههای بسیار قابل توجه و قابل بحث فیلم «شوالیه تاریکی» همین صحنه است. جایی که بتمن به جوکر میگوید: «پس چرا میخوای منو بکشی؟!» جوکر در پاسخ به او حسابی میخندد و میگوید: « من به هیچ وجه نمیخوام تو رو بکشم. بدون تو من چیکار کنم؟! برگردم سر دزدی از دستفروشهای مافیا؟!! نه! عمرا! تو منو کامل میکنی!»
بگذارید کمی روی این موضوع دقیقتر شویم. چرا این دیالوگ انقدر مهم، تاثیرگذار و بحث برانگیز است؟! جوکر به هیچ وجه نمیخواهد بتمن را بکشد و هویت خودش را بدون وجود بتمن بی معنی میداند! چرا؟! بگذارید با سوالی که پاسخ سادهتری دارد به این پرسش جواب بدهیم. اگر هیچگاه بتمن به وجود نمیآمد؛ آیا جوکری به وجود میآمد؟! جوکر یک کاراکتر وابسته و تخریبگر است. باید نظمی باشد که او بینظمی ایجاد کند. باید آرامشی باشد که او تلاطم ایجاد کند. و باید بتمنی باشد که او جوکر باشد! مسابقه طنابکشی مابین پلیس و مافیا از قدیمالایّام بوده، هست و احتمالا خواهد بود. این دو با یکدیگر معنا پیدا میکنند. اگر مجرم و خلافکاری وجود نداشته باشد و کسی جرمی مرتکب نشود قاعدتا دیگر پلیسی هم وجود نخواهد داشت. این مفاهیم، با یکدیگر تعریف میشوند. حالا بتمنی ظاهر شده است که این تعادل مابین پلیس و مافیا را بهم زده است و کفه ترازو را به طور کامل به سود پلیس چرخانده است! در چنین شرایطی است که موجودی به نام جوکر بوجود میآید تا با بتمن مقابله کند.
دوست دارم در این بخش توجه شما را به سکانسهای پایانی فیلم Batman Begins (2005) -که پیش درآمد این فیلم محسوب میشود- جلب کنم. پس از کشته شدن راس الغول و نجات یافتن گاتهام از نابودی، بتمن و کمیسر گوردون درباره آینده گاتهام صحبت میکنند و بتمن ادعا میکند که قرار است این شهر را کاملا پاک کنیم. اما گوردون حرف بسیار سنگین و قابل توجهی میزند:
«بدتر شدن اوضاع رو چیکار میکنی؟! ما تکنولوژی نیمه اتوماتیک راه میندازیم و اونا تمام اتوماتیک به کار میگیرن؛ ما لباسهای ضدگلوله میپوشیم و اونا اسلحههای ضد این لباسا رو میخرن! و تو یه ماسک میزنی و از روی سقفها میپری پس حالا این یارو رو بگیر! JOKER!»
حقیقت امر این است! این چرخه پلیس و مافیا بوده و هست. حالا بتمنی ظاهر شده است که میخواهد این چرخه را برهم بزند. او نمیتواند به این سادگی این پرونده را ببندد چرا که آدمی مثل جوکر ظاهر میشود که حالا هم قد و قواره همان بتمن است و دیگر نمیتوان او را به سادگی نابود کرد. جنگهای بشر با دست خالی آغاز شد. یک طرف با چوب و آهن و وسایل طبیعی، ابزار ساخت تا به جنگ طرف مقابل برود. دیگری شمشیر، نیزه و تیروکمان را ابداع کرد. یکی توپ و سلاحهای گرم را بوجود آورد. دیگری بیکار ننشست و بمب اتم را ساخت! قاعده دنیا بدین شکل است و اگر بتمن وجود نداشت هیچگاه جوکری هم بوجود نمیآمد! به همین دلیل است که جوکر به درستی میگوید: «اگر من تو را بکشم دیگر در این دنیا چیکار کنم؟! بشینم با دست فروشان مافیا مبارزه کنم؟! {این کار را که پلیس سالهای سال است میتواند انجام بدهد.} من برای چیز بزگتری آمدهام. مقابله با بتمن! بنابراین من هیچگاه نمیخوام تو رو بکشم و تو من رو کامل میکنی! {و من اصلا بدون تو ناقصم!}»
I don’t want to kill you! What would I do without you? Go back to ripping off mob dealers? No, no, NO! No. You… you… complete me!
۷. گاهی اوقات حقیقت به اندازه کافی خوب نیست. گاهی اوقات آدمها لیاقتشون بیشتر از حقیقته! گاهی اوقات آدمها لایق هستن که پاداش ایمانشون رو بگیرن.
حتی اگر فردی منتقد آثار نولان هم باشد باید بپذیرد که پایان بندی آثار او شکوهمندانه و فوقالعاده است. این موضوع تنها برای جدیدترین فیلم او یعنی اوپنهایمر صدق نمیکند و در سال ۲۰۰۸ هم کریستوفر نولان، «شوالیه تاریکی» را با سکانس باشکوهی به پایان میرساند. بتمن پس از مرگ هاروی دنت باور دارد که نباید گذاشت که مردم متوجه رسوایی هاروی دنت شوند. به باور او در چنین موقعیتی نباید به مردم حقیقت را گفت چرا که اگر حقیقت هاروی دنت را بفهمند -دیالوگ آخر جوکر در فیلم هم دقیقا به همین موضوع اشاره دارد- ممکن است از بسیاری از چیزها ناامید شوند چرا که هاروی دنت برای آنها یک سمبل بوده است! در چنین موقعیتی بتمن حاضر میشود تمام قتلهای هاروی دنت را گردن بگیرد و از او به عنوان قاتلی خلافکار یاد شود! او حاضر است این فداکاری را بکند و این بدنامی را با خود حمل کند تا مردم را امیدوار نگه دارد. در همین جا هست که او این دیالوگ را به زبان میآورد:«گاهی اوقات حقیقت به اندازه کافی خوب نیست. گاهی اوقات آدمها لیاقتشون چیزی بیشتر از حقیقته! گاهی اوقات آدما لایق اینن که پاداش باور و ایمانشون رو بگیرن!»
حرکت قابل تحسین نولان و تدوینگر این است که همزمان با این دیالوگ، نمایی از آلفرد را میبینیم که در حال سوزاندن آخرین نامه ریچل داوس (معشوقه بروس وین) پیش از مرگش است! نامهای که در آن ریچل، هاروی را به بروس ترجیح داده و میگوید که قصد ازدواج با دنت را دارد. این در حالی است که بروس وین تماما این امید را داشت که ریچل اگر زنده بود با او ازدواج میکرد! آلفرد هم در اینجا حاضر میشود به این دیالوگ عمل کند و به بروس حقیقت را نگوید. چرا که از نظر او بروس لایق چیزی بیش از حقیقت است.
Sometimes the truth isn’t good enough, sometimes people deserve more. Sometimes people deserve to have their faith rewarded…
۶. آدمها تو آخرین لحظات عمرشون بهت نشون میدن که واقعا کی هستن!
پس از سکانس فوقالعاده بازجویی بتمن از جوکر، بتمن شتابان به سوی ریچل (در حقیقت هاروی دنت) میرود. یک مأمور پلیس موظف میشود تا در اتاق پیش جوکر بماند و مراقب او باشد. در همین حال جوکر سعی میکند روی مخ مأمور راه برود و اعصابش را به هم بریزد که بتواند با او درگیری فیزیکی ایجاد کند تا از زندان فرار کند. جوکر درباره ۶ مأمور پلیسی که در این چند روز کشته است صحبت میکند و در نهایت این دیالوگ را بیان میکند تا خون مأمور را به جوش بیاورد:
«میخوای بدونی من چرا از چاقو استفاده میکنم؟ تفنگها خیلی سریعن؛ با اونا نمیشه تموم اون احساسات ظریف رو لمس کرد! میدونی؛ آدمها تو لحظات آخر عمرشون نشون میدن که واقعا کی هستن! پس یه جورایی من دوستات رو خیلی بهتر از تو میشناختم! میخوای بدونی کدومهاشون بزدل بودن؟!»
You see, in their last moments people show you who they really are!
۵. اصلِ بتمن بودن همینه! اون میتونه منفور باشه. میتونه انتخابی کنه که هیچکس دیگهای نمیتونه؛ انتخاب درست.
در مورد شماره ۷ کمی درباره سکانس پایانی فیلم «شوالیه تاریکی» صحبت کردم و اشاره کردم که نولان به باشکوهترین و زیباترین شکل ممکن این فیلم ماندگار را به پایان میرساند. احتمالا بتوان پایانبندی فیلم «شوالیه تاریکی» را یکی از بهترین و حماسیترین پایانبندیهایی تمام فیلمهای ابرقهرمانی تاریخ سینما دانست! جایی که بتمن پس از صحبت درباره برتر بودن برخی چیزها بر حقیقت (مورد شماره ۷) حاضر میشود تمام گناهان و قتلهای هاروی دنت را به گردن بگیرد تا او به عنوان نماد مبارزه با ظلم و فساد خاک شود و مردم کماکان امیدشان را به این چیزها از دست ندهند. کمیسر گوردون سعی دارد بتمن را منصرف کند اما بتمن چنین چیزی را نمیپذیرد چرا که او حاضر است در نزد مردم منفور باشد اما کار درست را انجام دهد! خوب است سری به میانه فیلم و دیالوگِ آلفرد درباره اصالت بتمن بزنیم:
آلفرد: «تحمل کنید ارباب وین. قبولش کنید. با این کار ازت متنفر میشن ولی مفهوم و مقصود بتمن همینه. اون میتونه منفور باشه. میتونه انتخابی کنه که هیچکس دیگه نمیتونه؛ انتخاب درست!»
در صحنه پایانی فیلم هم کمیسر گوردون (که دیگر رئیس پلیس شهر شده است) در پاسخ به پسرش که از دلیل تعقیب کردن قهرمان واقعی شهر (بتمن) متعجب شده است این دیالوگ را به زبان میآورد:
«چون اون قهرمانیه که گاتهام لایقشه؛ ولی قهرمانی نیست که الان به اون نیاز داشته باشه. بنابراین ما تعقیبش میکنیم. چون اون میتونه این رو درک کنه. چون اون قهرمان ما نیست؛ اون یه نگهبان خاموشه؛ یه مراقب هشیار؛ یه شوالیه تاریکی!»
و فیلم با پخش موسیقی متن فوقالعاده و نمایش بتمن که سوار با موتورش در حال فرار از دست پلیسها است به پایان میرسد!
He’s not our hero. He is a Silent Guardian, a Watchful Protector, a Dark Knight!
۴. برخی آدمها دنبال چیزهای منطقی مثل پول نیستند؛ نمیشه اونها رو خرید؛ بهشون زور گفت؛ باهاشون منطقی حرف زد و یا باهاشون مذاکره کرد. برخی آدمها فقط میخوان سوختن دنیا رو تماشا کنند!
شاید بتوان گفت این دیالوگ آلفرد یکی از ترسناکترین و در عین حال مهمترین دیالوگهاست! بروس وین میگوید:«خلافکارها افراد پیچیدهای نیستند؛ فقط باید بفهمیم دنبال چی هستن!»
اما آلفرد اینگونه پاسخ میدهد: «با کمال احترام ارباب وین، ولی شاید شما هم این مَرد رو درک نمیکنید! سال ها پیش در برمه بودم. منو دوستام برای یه حکومت محلی کار میکردیم. اونا سعی داشتن با دادن جواهرات به عنوان رشوه، وفاداری رؤسای قبیله رو بخرن اما یک راهزن، کاروان هاشون در جنگلی در شمال رانگون غارت میکرد. برای همین مارو فرستادن تا جواهرات رو پیدا کنیم اما طی مدت ۶ماه هیچکس رو ندیدیم که با راهزنها معامله کرده باشه. یک روز بچه ای رو دیدم که با یه یاقوت بازی می کرد که اندازه یک نارنگی بود! اون راهزن جواهراتو دور می انداخته! چون فکر می کرد سرگرمی خوبیه، چون بعضی آدما دنبال چیزای منطقی مثل پول نیستن. نمیشه اونارو خرید، بهشون زور گفت، باهاشون منطقی حرف زد و یا مذاکره کرد! بعضی آدما فقط میخوان سوختن دنیا رو تماشا کنن!»
آلفرد حقیقت را گفته است. حقیقتی ترسناک که شاید پذیرشش دشوار باشد. اما فردی مثل جوکر تنها قانون زندگیاش، بیقانونی است و چنین فردی را با هیچ ابزاری نمیتوان متوقف کرد. در ابتدای مقاله هم به برخی از این موارد اشاره کردم که جوکر تَلی از اسکناس را به آتش میکشد چرا که به قول خودش مسئلهاش اصلا پول نیست بلکه رساندن پیام است!
اما ترسناکترین دیالوگ فیلم «شوالیه تاریکی» کمی جلوتر است. در صحنهای پس از مرگ ریچل و سوختنِ دنت:
- بروس وین: «اون راهزن که توی جنگل برمه بود رو تونستید بگیرید؟ چطوری؟»
- آلفرد: «کل جنگل رو به آتش کشیدیم!!»
Some men aren’t looking for anything logical, like Money. They can’t be bought, bullied, reasoned, or negotiated with. Some men Just want to watch the world burnt!
۳. وقتی کارها طبق نقشه پیش بره؛ هیچ کس وحشت زده نمیشه. حتی اگه اون نقشه هولناک باشه!
پس از اینکه هاروی دنت راهی بیمارستان میشود؛ جوکر با ترفندی خودش را به بالای سر او میرساند و به طور مفصل با او صحبت میکند. پیشتر به یکی از دیالوگهای او در این سکانس اشاره کردیم؛ جایی که جوکر خودش را سگی به دنبال ماشینها میخواند و ادعا میکند او هیچ نقشهای ندارد و تنها هدفش این است که نشان دهد چقدر تلاش نقشهکشان برای کنترل دنیا رقّتانگیز است! او در ادامه صحبت بسیار مهم و قابل توجهی درباره نقشه و سیستم میکند:
«میدونی متوجه چه چیزی شدم؟ وقتی کارها طبق نقشه پیش بره؛ هیچ کس وحشت زده نمیشه. حتی اگه اون نقشه، هولناک باشه! اگه به رسانهها بگم که فردا مثلا به یکی از اراذل خیابونی شلیک میشه؛ یا یه کامیون پر از سرباز منفجر میشه؛ هیچکس وحشت نمیکنه چون همش جزئی از نقشه هست! ولی وقتی بگم یه شهردار پیر حقیر قراره بمیره؛ اونوقت همه از خود بی خود میشن!»
حقیقتا این هم یکی دیگر از حرفهای درست و عمیق جوکر است. در دنیای امروز شاهد اتفاقات تلخ و ناگوار فراوانی هستیم؛ اما فقط آنها را نظاره میکنیم و از کنار آنها میگذریم! چون ما عادت داده شدیم که نسبت به این اتفاقات و حتی از دست رفتن جان بیگناهان، ساکت باشیم! اما اگر اتفاقی خارج از نقشه و چارچوب قواعد کلی، اتفاق بیفتد همهجا به یکباره به هم میریزد و آشوب به پا میشود. این دقیقا همان نکتهای است که جوکر به آن اشاره میکند.
You know what I’ve noticed? Nobody panics when things go “according to plan.” Even if the plan is horrifying! If, tomorrow, I tell the press that, like, a gang banger will get shot, or a truckload of soldiers will be blown up, nobody panics, because it’s all “part of the plan”. But when I say that one little old mayor will die, well then everyone loses their minds!
۲. وقتی اوضاع بد بشه، همین مردم متمدن حاضرن همدیگه رو بخورن!
دوباره به صحنه بازجویی بتمن از جوکر میرسیم. جایی که جوکر سعی میکند یکی دیگر از شالودههای ذهنی بتمن را دچار تردید کند و عشق و علاقه او نسبت به مردم گاتهام و سیستم قضایی را عشقی کاملا یک طرفه توصیف میکند. جوکر باز هم دیالوگ قابل تاملی بیان میکند و میزان صحّت چنین طرز فکری حداقل با نگاهی به امر سیاست در این سالها، کاملا بالا به نظر میرسد:
«مثل اونا حرف نزن. تو با اونا فرق داری. حتی اگه بخوای شبیهشون باشی. از نظر اونا تو فقط یه دیوانه عوضی هستی! درست مثل من! الان بهت احتیاج دارن. وقتی دیگه بهت نیازی نداشته باشن؛ مثل یه جذامی تو رو طرد میکنن! میدونی؛ اخلاقمدار بودن و قواعدشون یه شوخی بیمزست! با روبهرو شدن با کوچکترین دردسری، همه اینا رو فراموش میکنن! اونا فقط تا جایی خوب هستن که دنیا بهشون اجازه میده. بهت اثبات خواهم کرد. وقتی اوضاع بد بشه، همین مردم متمدن حاضرن همدیگه رو بخورن! پس من یه هیولا نیستم. فقط نقطۀ جوش بقیه هستم! (یک قدم ازشون جلوترم!)
Don’t talk like one of them. You’re not, even if you would like to be. To them, you’re just a freak, like me. They need you right now, but when they don’t, they’ll cast you out, like a leper. Their morals, their code; it’s a bad joke. Dropped at the first sign of trouble. They’re only as good as the world allows them to be. I’ll show you. When the chips are down, these civilized people, they’ll eat each other. See, I’m not a Monster, I’m just ahead of the curve!
۱.یا وقتی یه قهرمانی میمیری، یا اون قدر زنده میمونی که ببینی خودت هم به یک شرور تبدیل شدی!
و اما در پایانِ این مقاله حجیم، به رتبه اول، بهترین و مهمترین دیالوگ فیلم رسیدیم! فیلم Dark Knight را بدون شک میتوان فیلمی با درونمایههای سیاسی طبقهبندی کرد. هاروی دنت به عنوان فردی شجاع و بیپروا به جنگی همهجانبه با فساد و جنایت وارد شد. سیستم قضایی گاتهام هنگام ورود او، سیستمی به شدت فاسد و کثیف بود اما او توانست با مبارزات شبانهروزی خودش و البته با کمک غیرمستقیم قهرمان شنل پوش، گاتهام را به شهری به مراتب بهتر از قبل تبدیل کند. او تبدیل به قهرمان و شوالیه سفید گاتهام شد. اما آیا پایان داستان زندگی او خوش بود؟!
در یک محیط و سیستم فاسد، همان موقعی که قهرمان هستی میمیری؛ اگر بیش از این دوام بیاوری و قصد ماندگاری و انحلال در سیستم را داشته باشی؛ پس از مدتی اگر نگاهی به خودت بیندازی متوجه خواهی شد که تو هم دقیقا به یک آدم فاسد و شرور تبدیل شدی! این موضوع داستان کاراکتر هاروی دنت و درونمایه فیلم «شوالیه تاریکی» است.
You Either Die a Hero or Live Long Enough to See Yourself Become the Villain.
منبع: گیمفا
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- ظاهراً تریلر معرفی Intergalactic: The Heretic Prophet به تاریخ عرضه آن اشاره دارد
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
نظرات
این فیلم شاهکاره, بتنهائی از کل فیلمای مارول یه سر و گردن بالاتره
یه نکته فلسفی که ذهنم رو درگیر کرده اینه که
شخصیت های هیرو جامعه رو کثیف میکنن که دستاشون الوده نشه اما انتی هیرو ها. ستاشونو الوده میکنن تا جامعه تمیز شه
هیرو ها جامعه رو برای مدت زمان محدودی تمیز میکنن ولی دستاشونو آلوده نمی کنن. مثل بتمن،سوپرمن.اسپایدرمن و…
آنتی هیرو ها جامعه رو به طور دائمی از یه شرور پاک میکنن ولی دستای خودشونو آلوده میکنن. مثل ددپول،پانیشر،ونوم(تو فیلمش) و …
ولی جدی کارساز نیست
سر همین با اعدام قاتلای عمد موافقم شخصا
نمیشه گفت نیست. مدتش محدوده ولی کارسازه
ولی خب طبق قانون باید قاتلای عمد اعدام بشن
ولی تو مدیا سر اینکه داستان تموم نشه نمیشن😂
رفقا امیدوارم از این مقاله حجیم خوشتون بیاد. سعی کردم مقاله رو با بالاترین کیفیت آماده کنم و واقعا خیلی زیاد روش وقت گذاشتم. کلی کار کردم تا توی این چند روزی که مقاله رو مینوشتم ذهنم درگیر فیلم دارک نایت و دیالوگهای کاراکترها و علیالخصوص جوکر باشه تا بتونم مقاله رو با تمام وجودم و با قلبم بنویسم تا حق مطلب درباره تمام دیالوگهای مهم فیلم ادا بشه و مقاله تاثیرگذاری نوشته بشه. یه موردش اینه که تو این چند روز بالای ۱۰۰ بار موزیک The Dark Knight رو گوش کردم تا بتونم تک تک کلمات مقاله رو با حالوهوای فیلم دارک نایت بنویسم و خیلی از صحنهها رو ۱۰ یا ۱۵ بار دیدم تا به تمام جزئیات دقت کنم. در کل امیدوارم حسابی از مقاله خوشتون بیاد و لایک و کامنتها رو بترکونید تا چنین مقالاتی باز هم نوشته بشه! دمتون گرم!
حقیقتا موقع خوندن مقاله، هم لذت میبردم هم تعجب؛ که چقدر دیالوگ ها و ظرافت هایی رو این فیلم داشت و من بهشون خیلی دقت نکرده بودم. واقعا این مقالتون یه بخشی از عظمت و زیبایی های هنری این فیلم رو بهم نشون داد. معلوم بود که خیلی برای پیدا کردن این نکات زحمت کشیدید، واقعا خسته نباشید🌹
از مقاله بسیار لذت بردم. ممنون از شما امیدوارم ادامه بدید
مقاله عالی بود لطفا برای مردعنکبوتی سم ریمی هم این کار رو انجام بدهید
ممنونم از شما و همه دوستانی که کامنت گذاشتن و نظر دادن.
اتفاقا در تیر و مرداد ۳ مقاله جداگانه و مفصل درباره سهگانه اسپایدرمن سم ریمی نوشتم تحت عنوان “۱۰۰ نکتهای که درباره فیلم Spider-Man 1,2,3 نمیدانستید!”
ایده نوشتن مقاله بهترین دیالوگهای سهگانه اسپایدرمن سم ریمی مدتهاست تو ذهنم هستش و انشالله در آینده خواهم نوشت. ولی با توجه به اینکه این چند روز نوشتن مقاله دارک نایت، که البته جزو لذتبخشترین متنهایی بود که نوشتم، واقعا خیلی انرژی و زمان گرفت، یه مدت مقاله نمینویسم تا انشالله در فرصت مناسب یه مقاله باکیفیت و درخور توجه شما دوستان بنویسم.
چرا انقد جدی هستی پسر؟
بسیار عالی بود..خسته نباشید…اکثر این دیالوگ ها همیشه تو ذهن منه…فوق العادست
باتشکر از لطف و زحمات شما نویسنده عزیز و محترم🌹
علی جان 🌺
یاد و خاطرات هیث لجر عزیز را زنده کردی 💚
سپاس از شما 🙏🏻
مطمئنن دقت بالایی در نوشته شدن مقاله به کار بردید
خسته نباشید واقعا بی نقص بود
براووو👏👏👏فوق العاده بود باخوندن هرکدوم از دیالوگا و توضیحات شما مو به تنم سیخ میشد.حقیقتا خیال کردم این مقاله رو یه نویسنده حرفه ای که واسه یه مجله معروف قلم میزنه نوشته و شما ترجمه ش کردین.پشمام فر خورد فهمیدم کار دست خودتونه.عجب سبک و نگارش شگفت انگیزی
فک نکنم حتی یه دیالوگ از جوکر رو بشه پیدا کرد که دروغ باشه
جوکر شوالیه تاریکی بزرگ ترین فیلسوف تاریخ سینما هست
به نظرم جوکر، کسیه که ذات واقعی بشر و دنیا رو درک کرده و به جای تلاش بیهوده، دقیقا سعی میکنه براساس ذات واقعی اینها رفتار کنه و از لحاظ فنی یک فرد خیلی عادی و نرمال هست، چون دقیقا یک فرد نرمال متناسب با شرایط محیط رفتار میکنه که جوکر دقیقا همین کار رو میکنه. اینکه بنظر رفتارش عجیب هست، چون جامعهای که هنوز ذات بشر و دنیا رو درک نکرده، نمیتونه این فرد رو هم درک کنه.
یک مقاله عالی و جذاب . دوباره منو تحریک کرد این سه گانه رو ببینم
به به عجب مقاله ی جامع و جذابی بود.
واقعا هر چی از شاهکار بودن این فیلم بگیم بازم کمه. مخصوصا شخصیت جوکر و بازی فوق العاده هیث لجر
خسته نباشید آقای عبداللهی. مثل مقاله های قبلیتون درباره ی اسپایدرمن، برای بتمن هم ترکوندید
مورد ۲و۳ خیلی خیلی حق بودن👌
توی این فیلم،به جرعت میگم جوکر نقش اول بود،بتمن در سایه ابهت نقش آفرینی و بازی هیث لجر بود،تو این سه گانه قسمت مورد علاقه من همین بود ! این فیلم بهترین جوکر به تصویر کشید(البته در مدیوم سینما اگر نه که تو دنیای انیمیشن دی سی سلطان مارک همیل پادشاهی میکنه)دیگه بعد این فیلم از جوکر فقط بعد یا دیوونه بودن نمایش داده شد یا گانگستری
وی نوشت :با تشکر از نویسنده بابت وقتی که برای این مقاله گذاشتن 👍
تشکر از نویسنده عزیز بابت این مقاله زیبا
واقعا باید دیالوگهای این فیلم رو با آب طلا نوشت👌
عه بتمن باشد
هیث لجر جاویدان….
ولی در دوبله فیلم وقتی جوکر آویزون شده میگه همانطور که میدونی دیوانگی یه جذابیتهایی داره تنها چیزی که لازمه یه فشار کوچیکه ” و بنظرم اشتباه دوبله کردند.بهترین دیالوگ از نظر من شماره ۱۸ هست شبیه همین در سریال بازی تاح و تخت وقتی بایلیش سرسی توصیف میکنه میگه “سرسی بدون شک قدرت می خواد اما نمی دونه وقتی بدستش آورد با اون چکار کنه”
بهترین قسمت از بهترین دیالوگ ها بود
این جمله رو ای کاش زودتر میدیدم نولان چی میشد زودتر فیلم رو میساختی (هیچوقت با سر قربانی شروع نکن؛ اونوقت گیج میشه و نمیتونه ضربات بعدی رو حس کنه!)
حقیقتا بسی فیض بردم. مقالهای پر و پیمون از یک شاهکار ابرقهرمانی. نمیدونم دوستان چرا با مقایسه بحث میبرن به یه سمت دیگه. این فیلم دیالوگهای بی نظیری داشت. مثلا در اون نامه ریچل به بروس وین، ریچل اذعان میکنه روزی که گاتهام به بتمن نیاز نداشته باشه، نمیرسه و این یکی از دلایل انتخاب هارویست. در واقع این یک جنگ ابدیه، به گفته آلفرد این یک انتخابه! این مقاله منو به وجد آورد واقعا حسابش از دستم در رفته که چن بار این فیلم دیدم، شاید در این ۱۶ سال این فیلم بیش از ۱۰۰ بار دیده باشم. خیلی وقتا به هر بهانهای مخواستم راجع به این فیلم صحبت کنم. چطور میشه یک کاراکتر هرج و مرج طلب یا آنارشیست انقد جذاب باشه و نکات فلسفی و عمیقی رو گوشزد کنه. جوکر فیلم با اون جمله هر چیزی تو را نکشد، عجیبترت میکند، شروع میکنه. این جمله رو نیچه گفته. نیچهای که هواخواه پوچگرایی بوده اما نیچه به سمت روشنایی پوچ گرایی اعتقاد داشت جایی که همه چیز رو خاک کرد و با تفکرات بهتر و جدیدتر شروع کرد، همین شالوده اون جمله معروفش هست. این اتفاق برای بتمن رخ داد اون با پوچ دونستن شهرت و رویکرد ظاهری شروع جدیدی به گاتهام داد. با این حال نیچه در مورد بُعد تاریک پوچ گرایی هم اخطار داده. جایی که پوچ گرایی مطلق منجر به آزادی مطلق میشه. به زبان خودمون جایی که آزادی جنبه تاریک پیدا میکنه چون دیگر همه چیز پوچ و تاریک است و مسولیتی در قبال رفتارمون با دیگران نداریم و آزادی ما آتشی اس برای روشن نگه داشتن اطراف ما. نولان بسیار ظریف این مباحث رو وارد فیلم کرده بود. البته جوکر همیشه این ویژگی رو داشته و به سمت بعد تاریک آزادی تمایل داشته جایی که به دور از مسئولیتهای اجتماعی و مرسوم جامعه است که بعضیاشون اتفاقا به ضرر بخشی از افراد جامعه اس. با تشکر
البته اینم بگم تناقضهای جوکر بی نظیره و کنایه آمیز. مثلا اون از هوش و زکاوت خودش برای ایجاد آشوب و هرج و مرج استفاده میکنه. با این حال خودش رو مثل یک سگی میدونه که دنبال ماشینها میفته.
شاهکار
بهترین فیلم سری بتمن
این فیلم فوقالعاده بود و بازی های ارخام هم همین طور