تحلیل داستان Bloodborne(قسمت دوم)؛ وحشت در کلینیک یوسفکا - گیمفا
تحلیل داستان Bloodborne(قسمت دوم)؛ وحشت در کلینیک یوسفکا - گیمفا
تحلیل داستان Bloodborne(قسمت دوم)؛ وحشت در کلینیک یوسفکا - گیمفا
تحلیل داستان Bloodborne(قسمت دوم)؛ وحشت در کلینیک یوسفکا - گیمفا
تحلیل داستان Bloodborne(قسمت دوم)؛ وحشت در کلینیک یوسفکا - گیمفا
تحلیل داستان Bloodborne(قسمت دوم)؛ وحشت در کلینیک یوسفکا - گیمفا

تحلیل داستان Bloodborne(قسمت دوم)؛ وحشت در کلینیک یوسفکا

کاظم حقیقی
۱۵:۲۴ ۱۴۰۳/۰۷/۰۱
تحلیل داستان Bloodborne(قسمت دوم)؛ وحشت در کلینیک یوسفکا - گیمفا

عنوان Bloodborne از درون کلینیک آغاز می‌شود و اولین شخصی که می‌توانید با او صحبت کنید، یوسفکا (Iosefka) است. این موضوع نشان از اهمیت این مکان و شخص یوسفکا دارد. اسم یوسفکا در مناطق زیادی همچون آمریکای جنوبی و ایتالیا و غیره دیده شده است و معنای این نام، *خواست خدا* است و این باور وجود دارد که فرزند دارای این نام، مهربان خواهد بود و به همین سبب دیگران از او سوء استفاده خواهند کرد. در ادامه این مقاله، داستان این بخش را بررسی خواهیم کرد تا ببینیم چطور شخصی با ذهنی آمیخته به جنون از یوسفکا سوء استفاده کرد.

بازی Bloodborne پس از تزریق خونی مشکوک به شما، توسط پیرمردی ژولیده روی ویلچر آغاز می‌شود و سپس وارد دنیای کابوس‌مانند شهر یارنام (Yharnam) می‌شوید. حالا به‌جای بیماران، هیولاها در راهروهای کلینیک قدم می‌زنند. در ابتدای بازی اگر قبل از ادامه مسیر به پشت سر خود دقت کنید و دربِ مشکوک را که قفل است به صدا درآورید صدای زنانه‌ای شروع به صحبت می‌کند و از صحبت‌های او متوجه می‌شویم که او در این کلینیک سعی دارد تا بیماران را درمان کند و اجازه ورود هیچ شکارچی‌ای را به محیط کارش نمی‌دهد، زیرا محیط کار را قرنطینه کرده تا از ورود هرگونه بیماری جلوگیری کند. او در نهایت با اهدای خون خود به شکارچی، از او عذرخواهی می‌کند و متاسف است که با وجود رشادت‌های شکارچیان و پاکسازی خیابان‌های شهر یارنام از وجود هیولاها، نمی‌تواند کسی را به محیط کارش راه بدهد، چون سلامتی بیمارانش در اولویت است. پس از گشت‌وگذار در محیط شهر و کشتن چندین هیولا، به کلینیک بازمی‌گردیم تا با یوسفکا صحبت کنیم؛ اما در ابتدای صحبت با او، دو موضوع باعث تعجب شما خواهد شد. صدا و طرز فکر او تغییر کرده است. یوسفکا به شکارچی می‌گوید طی ماجراجویی خود در شهر یارنام اگر به انسانی برخورد کرد که به دنبال مکان امنی می‌گردد، آدرس کلینیک را به او بدهد تا در این مکان امن، جان خود را حفظ کند. و این خلاف صحبت‌های گذشته اوست که مخالف ورود هرکس به محیط قرنطینه شده کلینیکش بود. در ادامه و با ارسال هر شخص به کلینیک و صحبت با یوسفکا، او از شکارچی تشکر می‌کند و هربار صدایش از پشت در، عجیب‌تر و جنون‌آمیزتر می‌شود.

اما پس از راه پیدا کردن به جنگل ممنوعه و مسیر مخفی ورود به کلینیک از طریق دربِ پشتی، حقایق وحشتناکی برای بازی‌باز آشکار می‌شود. با قدم زدن درون کلینیک متوجه حضور موجوداتی با سرهای ژله‌ای بسیار بزرگ خواهید شد که بدن‌هایی به رنگ آبی دارند. با کشتن هر موجود، آیتم‌هایی به دست می‌آورید که متعلق به کسانی است که به این مکان آوردید. به عنوان مثال، اگر پیرزن درون بازی را به Cathedral ward منتقل کنید او به شما داروی آرامش بخش می‌دهد. و اگر به کلینیک بفرستیدش، پس از کشتن یکی از موجودات آبی، آیتم داروی آرامش بخش را از جسد وی برخواهید داشت. به این معنا که درون کلینیک پیرزن به موجودی آبی رنگ تبدیل شده است. با کشتن یکی از این موجودات متوجه حقیقتی دردناک و غم‌انگیز خواهید شد‌. یکی از این موجودات آبی، آیتم خون یوسفکا را به شما خواهد داد. به این معنی که یوسفکای مهربان نیز مرده است. پس شخصی که با او در طول بازی صحبت می‌کردیم کیست؟ او فردی متقلب است که درون لیست صداپیشگان، نام صدا پیشه این شخص در برابرش یوسفکای قلابی نوشته شده است.

تحلیل داستان Bloodborne(قسمت دوم)؛ وحشت در کلینیک یوسفکا - گیمفا
هر شخصی که به کلینیک فرستاده شود در نهایت به این موجودات آبی رنگ تبدیل خواهد شد

شکارچی می‌تواند به اتاق یوسفکای قلابی برود و او را بکشد؛ اما بهتر است که دست نگه دارد تا در ادامه آن زن باردار شود. حالا بهترین وقت برای کشتن اوست تا بند ناف خاصی را به‌دست آوریم که برای رسیدن به پایان اصلی به سه عدد از آن‌ها نیاز داریم. به راستی او کیست؟ چرا دست به جنایت زد و چنین بلایی بر سر یوسفکا آورد؟ در طول بازی و ملاقات‌هایی که با وی داریم، زیاد پیش می‌آید که از کمال و علم سخن بگوید. یوسفکای قلابی که محو تماشای قدرت گریت‌وان‌ها (Great Ones) شده بود، به دنبال تکامل نسل بشر بود و می‌خواست تا همچون این موجودات ورای این بُعد زندگی کند. پس از طریق جنگل ممنوعه پای خود را به کلینیک یوسفکا باز کرد و با تحقیقات و گسترش علم بصیرت، به دنبال راهی بود تا نسل بشر بیشتر ببیند و بیشتر بشنود و مغز بشر توانایی ارتباط با موجودات غیر ارگانیک را داشته باشد. برای این‌کار به نمونه‌های آزمایشگاهی احتیاج داشت به همین دلیل از شکارچی درخواست کرد تا به هر شخصی که برخورد کرد به کلینیک بفرستد. وی حتی روی خود یوسفکا هم آزمایشاتش را انجام می‌دهد و او را به موجود عجیب آبی رنگ تبدیل می‌کند. به همین علت است که این موجودات سرهای بزرگی دارند، تا بتوانند با موجودات آسمان ارتباط برقرار کنند و این یعنی گریت‌وان‌ها؛ موجوداتی که ورای بُعد فانی ما هستند.

تحلیل داستان Bloodborne(قسمت دوم)؛ وحشت در کلینیک یوسفکا - گیمفا
یوسفکای قلابی می‌گوید صداهای عجیبی می‌شوند و تصاویر عجیبی می‌بیند

آزمایش‌های یوسفکای قلابی او را به این نتیجه رساند که برای عبور از محدودیت‌های ذهن بشر، انسان به خون خاص احتیاج دارد و این خون را در بدن یوسفکا پیدا کرد. همانطور که در مقاله قبلی داستان Bloodborne به آن اشاره کردیم، از طریق صحبت‌های آلفرد (Alfred) متوجه می‌شویم دانشجویان دانشگاه بِرگِنورث (Byrgenwerth) طی حفاری‌هایی که انجام دادند، به خونی خاص دست پیدا کردند و سپس شخصی خیانت‌کار، این خون را دزدید و به قلعه کِین‌هرست (Cainhurst) برد. از آن‌جایی که دعوت‌نامه‌ای مخفی از طرف کین‌هرست برای یوسفکا ارسال می‌شود، به این نتیجه می‌رسیم که وی از اهالی قلعه کین‌هرست بوده و آن خون خاص در رگ‌هایش جاری است. طبق نوشته‌ای که در راه پله طبقه فوقانی کتدرال‌وارد (Upper Cathedral Ward) پیدا می‌کنیم، متوجه این موضوع می‌شویم که در زمانی خاص ماه به رنگ قرمز درمی‌آید و مرز بین گریت‌وان‌ها و انسان برداشته می‌شود و رحم‌هایی خاص به طور غیر فیزیکی باردار می‌شود. گریت‌وان‌ها به افرادی که خون خاص در رگ‌هایشان جاری است توجه می‌کنند. همانطور که یوسفکا قلابی را بر روی تخت مشاهده می‌کنیم در حالی که درون صدایش شادی را می‌توان احساس کرد. و همانطور که با تحقیقات به این مطلب رسیده بود که خون باعث ارتباط با گریت‌وان‌ها می‌شود؛ در این موقعیت به شکارچی می‌گوید چیزهایی می‌بیند و می‌شنود. پس آزمایش‌هایش بی‌ثمر نبوده است. البته که همچنان می‌شود گفت تلاش‌هایش بی‌نتیجه است چون او را می‌کشیم و بند ناف را به چنگ می‌آوریم.

در پایان این مقاله باید اعلام کنم در پایان داستان غم‌انگیز یوسفکا، سرنوشت وی محکوم به اسمی بود که بر رویش گذاشته بودند؛ یوسفکای مهربانی که فردی دچار جنون کسب علم و آگاهی از او سواستفاده کرد و منجر به کشته شدن وی شد. این داستان تراژدی یوسفکا است که آقای میزاکی از طریق کهن‌الگویی به تصویر کشید.

احسان بی طرفسعید پرهیزیDARKSIREN人Acker益man人venomDanielبهنامهایزنبرگ

ایرانیکارت

مطالب مرتبط سایت

تبلیغات

تحلیل داستان Bloodborne(قسمت دوم)؛ وحشت در کلینیک یوسفکا - گیمفا
تحلیل داستان Bloodborne(قسمت دوم)؛ وحشت در کلینیک یوسفکا - گیمفا
تحلیل داستان Bloodborne(قسمت دوم)؛ وحشت در کلینیک یوسفکا - گیمفا
تحلیل داستان Bloodborne(قسمت دوم)؛ وحشت در کلینیک یوسفکا - گیمفا
تحلیل داستان Bloodborne(قسمت دوم)؛ وحشت در کلینیک یوسفکا - گیمفا
تحلیل داستان Bloodborne(قسمت دوم)؛ وحشت در کلینیک یوسفکا - گیمفا
تحلیل داستان Bloodborne(قسمت دوم)؛ وحشت در کلینیک یوسفکا - گیمفا

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

تحلیل داستان Bloodborne(قسمت دوم)؛ وحشت در کلینیک یوسفکا - گیمفا