نقد سریال افعی تهران | درام روانشناختی با چاشنی کمدی سیاه
سریال افعی تهران محصول زمستان ۱۴۰۲ و نمایش خانگی است که در روزهای انتشار به شدت مورد توجه و استقبال مخاطبین قرار گرفت و چند روزی از پخش قسمت پایانی آن میگذرد.
افعی تهران جدیدترین محصول فیلمنت در زمان شروع پخش خود بود که سریال در انتهای شب جای آن را در این پلتفرم گرفته است. پلتفرم فیلمنت در سالهای اخیر عملکردی موفق و یا حداقل بهتر نسبت به سایر پلتفرمها در جلب رضایت مخاطبین و منتقدین داشته است. در حالی که پلتفرمهای دیگر با آثاری به شدت ضعیف، سطحی و حتی غیر قابل تماشا پا به عرصه گذاشتهاند، فیلمنت با آثاری چون پوست شیر، دفتر یادداشت، افعی تهران و این روزها در انتهای شب توانسته تا طیفی از علاقهمندان به آثار داخلی را با خود همراه کرده و تا انتهای پخش و انتشار قسمت پایانی مخاطبین خود را حفظ کند.
افعی تهران به کارگردانی سامان مقدم و نویسندگی پیمان معادی ساخته شد. اثری که ابتدا قرار بود تماما با تمی کمدی نوشته شود اما در نهایت تصمیم تغییر کرد و این اتفاق رخ نداد، البته که همچنان مایههایی از کمدی سیاه در همین متن موجود نیز قابل حس و مشاهده میباشد. افعی تهران قصهای نو و جدید را حداقل در سطح سریالسازی ایران روایت میکند. این بار با یک منتقد و مدرس سینما یعنی آرمان بیانی (با بازی پیمان معادی) روبرو هستیم. شخصی که آرزو دارد تا پیش از پنجاه سالگی بتواند فیلم خود را بسازد و معتقد است که مدت زمان زیادی را از دست داده و حال نمیخواهد بیش از این فرصت ساخت اولین فیلم خود را از دست بدهد.
جنس قصه ذاتا و به خودی خود به گونهای است که کمتر در ایران به آن پرداخته شده است. تصمیم به روایت چنین قصهای در مرحله اول نیازمند کمی شجاعت است، چرا که دغدغه کاراکتر اصلی، شاید دغدغه دو درصد از جمعیت ایران نیز نبوده و سریال قطعا کار بسیار سختی برای ایجاد همذاتپنداری و همراه کردن مخاطب با کاراکتر اصلی خود دارد. شاید در یک اثر پلیسی و جنایی مخاطب ذاتا آن هیجان را دوست دارد و قصه را دنبال میکند، یا در یک اثر با سابژانر اجتماعی مخاطب شاهد موقعیتهایی است که به شکل روزانه با آن سر و کله میزند، اما اتفاقات افعی تهران گرچه قابل لمس هستند اما نیاز به تلاشی مضاعف در شیوه پرداخت برای نگه داشتن مخاطب دارند.
حال افعی تهران برای آنکه بتواند مخاطب خود را بیش از پیش به اثر نزدیک کند از دو راهکار استفاده کرده است. اول استفاده از یک جریان نرم شبه جنایی در اثر (در حالی که اثر در حالت کلی ابدا جنایی نیست) و دوم تمرکز کامل بر روی شخصیتپردازی کاراکتر اصلی (آرمان بیانی) و ارتباطات او با اطرافیان و به خصوص با پسر بچه پنج سالهاش، که منجر به درگیر کردن حس همذاتپنداری مخاطب به این کاراکتر شده و مخاطب را درگیر گذشته، حال و آینده او میکند.
سریال افعی تهران با نمایی از آرمان بیانی باز میشود که در حال رفتن بر سر لوکیشن یک قتل است. قتلی که توسط یک قاتل زنجیرهای ملقب به “افعی تهران” رخ داده است. قاتلی که سوژههای خود را (کودکآزاران) مسموم کرده و مردن آنان را تماشا میکند. آرمان بیانی به صحنه قتل میرسد و در ابتدا تصور میشود که او پلیس است. این ایرادی است که به میزانسن برمیگردد، یعنی نوع حرکت کاراکتر و لحن صحبت او با ماموران پلیس، این حس را به مخاطب القا میکند که با یک پلیس درجه بالا روبرو است. اما چند ثانیه بعد با مداخله پلیس و دور کردن آرمان از صحنه جرم مشخص میشود که خیر، آرمان بیانی یک منتقد و فیلمساز سینما است که قصد دارد تا فیلمی درباره افعی تهران بسازد و به همین دلیل مشغول تحقیقات است.
سریال در همان قسمت اول تقریبا تمام و کلیت قصه افعی تهران را در برابر مخاطب قرار میدهد. آرمان یک فیلمساز است که در همان قسمت اول سریال مشخص میکند بنابر مشکلاتی که دارد از مشاور و تراپیست (با بازی سحر دولتشاهی) استفاده میکند و در همان جلسه تراپی در همان قسمت اول مشخص میشود که چرا او به عنوان فیلم اول خود قصد دارد تا فیلمی درباره افعی تهران این قاتل زنجیرهای بسازد. آرمان معتقد است او و افعی تهران بسیار به یکدیگر شبیه هستند و تنها برخی تفاوتهای جزئی او را به یک هنرمند و شخص دیگری را به یک قاتل تبدیل کرده است.
آرمان کودکی خوبی نداشته و از پدرش خاطرات خوبی ندارد و از قضا، سوژههایی که افعی تهران به قتل میرساند تماما افرادی هستند که سابقه کودکآزاری دارند و به همین دلیل آرمان به این قصه علاقهمند است. سریال افعی تهران تمام این دیتاها را در همان قسمت اول به مخاطب میدهد. هدف از این کار آن است که مخاطب در قسمتهای بعدی چندان درگیر اتفاقات و رخدادهای قصه نشود، قصه همین است، کوتاه، ساده و یک خطی. سریال ابدا نه ادعای یک اثر پیچیده پلیسی و نه یک قصه پر از شوک و غافلگیری را دارد. حال سوال اینجاست که سریال افعی تهران در سیزده قسمت باقیمانده چه میکند که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
همانگونه که در عنوان مطلب مشخص است، افعی تهران یک درام روانشناختی است. در ابتدا تصور اکثر مخاطبین آن بود که با سریالی جنایی مواجه هستیم اما هر چه سریال جلوتر رفت، بیش از پیش مشخص شد که سریال ابدا جنایی نیست و حتی پیدا کردن افعی تهران و قاتل نیز دغدغه آن نیست. افعی تهران همه چیزش را فدای شخصیت اصلیاش کرده است و تمام اتفاقات و حتی دیگر کاراکترها در خدمت ساخت و پرداخت آرمان بیانی هستند. افعی تهران قطعا فیلمنامهای موفق در این زمینه داشته و توانسته تا کاراکتر بسازد، اتفاقی که کمتر در سینمای ایران شاهد آن هستیم. افعی تهران بیش از آنکه روایتمحور باشد، اثری شخصیتمحور بوده که تمرکز خود را بر روی گذشته و حال کاراکتر اصلی خود قرار داده است.
یکی از نقاط قوت افعی تهران، فلشبکهای آن میباشد. فلشبکهایی که البته شاید چندان از نظر روایی تا انتها تغییر و پیشرفت ندارند، اما به ساخت کاراکتر و شناخت بیشتر مخاطب از آرمان بیانی کمک میکنند. این فلشبکها یک جریان روایی فرعی از دوران کودکی آرمان و اتفاقاتی است که بر او گذشته است. اتفاقاتی که شخصیت امروز و شرایط بغرنج روحی و روانی حال حاضر او را رقم زده و در آینده نیز در سرنوشت او تأثیر خواهد داشت. افعی تهران در فیلمنامه به دقت این اتفاقات را چیده است تا آرمان بیانی ساخته شود و شما از نیمههای سریال فراموش میکنید که شخصی به نام پیمان معادی را به عنوان بازیگر این نقش میشناسید.
همانطور که گفته شد افعی تهران جنایی و پلیسی نیست، افعی تهران اثری است انتقادی درباره شرایط جامعه، تربیت کودکان، مشکلات کودکان، کمبودهای والدین و همه آن چیزی که جامعه امروز را ساخته است و افعی تهران اعتقاد دارد که این جامعه نتیجه تربیت درست و غلط والدین در دوران کودکی اشخاص است. پیمان معادی به عنوان نویسنده در فیلمنامه دست به کاری میزند تا مخاطب بیش از پیش این موضوع را احساس کند. سریال مدام در فلشبکها به کودکی خود آرمان و ارتباط او با پدرش یاور میپردازد. این در حالی است که خود آرمان پنجاه ساله (با بازی معادی) نیز یک ازدواج ناموفق داشته و بعد از جدایی از الهه (با بازی آزاده صمدی) حال یک پسر پنج ساله به نام بابک (با بازی ماهور نعمتی) دارد. بابک با مادرش زندگی میکند اما بنا به دلایلی مجبور است تا مدتی را نزد پدرش یعنی آرمان باشد.
حال ما دو روایت داریم، روایتی که در زمان حال بین آرمان و بابک به عنوان یک پدر و پسر میگذرد و ما شاهد اتفاقات و سختی ارتباط این دو هستیم، از طرف دیگر یک روایت در کودکی خود آرمان وجود دارد که در آن شاهد اتفاقات بین او و پدرش هستیم. این اقدام برای تناظر این دو زمان با یکدیگر در فیلمنامه کمک شایانی به شخصیتپردازی آرمان، بابک و ارتباط بینشان کرده است. در واقع در زمان گذشته به واکاوی ارتباط آرمان و پدرش و در زمان حال به واکاوی ارتباط آرمان و پسرش میپردازیم. به جرئت میتوان گفت پس از مدتهای در سینمای ایران شاهد یک پدر و پسر به معنای واقعی کلمه بودیم. پدر و پسری که باورپذیر بوده و فقط به شکلی دکوری القاب پدر و پسر را یدک نمیکشند.
بازی فوقالعاده بازیگر خردسال یعنی ماهور نعمتی نیز در این امر بسیار موثر بوده است تا ما در سینمای ایران یک زوج پدر و پسر به نام آرمان و بابک بیانی داشته باشیم که قطعا در یاد مخاطبین خود میمانند. این نوع شخصیتپردازی و مهمتر از آن زوجسازی را کمتر در آثار داخلی میتوان مشاهده کرد. البته در بحث کارگردانی نیز یک ایراد مهم به افعی تهران وارد است و آن هم استفاده بیدلیل از دکوپاژ دوربین روی دست است که در بسیاری از مواقع در این سریال از آن استفاده شده است. اما جدای از این مسئله موفق است.
هشدار اسپویل!
همانطور که پیشتر اشاره شد، افعی تهران یک درام روانشناختی شخصیتمحور است. بنابراین این سریال در فیلمنامه خود از همان ابتدا تا پایان یک تعلیق ثابت را درباره کاراکتر اصلی خود یعنی آرمان بیانی دارد. تعلیق آن است که آیا ممکن است آرمان بیانی، این منتقد و فیلمساز که همذاتپنداری مخاطب را نیز همراه خود دارد، یک قاتل زنجیرهای یا همان افعی تهران باشد؟ دلیلی که عنوان میشود که افعی تهران ابدا یک سریال جنایی نیست به همین موضوع بازمیگردد. در فیلمنامه افعی تهران اصلا اهمیتی ندارد که “افعی تهران” چه کسی است، بلکه تنها یک سوال و تعلیق مطرح میباشد که آرمان بیانی همان افعی تهران است یا خیر. همه چیز مربوط به کاراکتر اصلی است و تنها قاتل بودن یا نبودن او اهمیت دارد نه آنکه برویم بگردیم قاتل را پیدا کنیم. حال پیمان معادی در نوشته خود چگونه این تعلیق را پیش میگیرد؟
دلایل بسیاری در سریال به مخاطب داده میشود که آرمان همان افعی تهران است که البته بهتر بود این دلایل تا این حد پر رنگ و با احتمال فراوان نباشند. مخاطب اما با وجود آنکه دلایل افعی بودن آرمان فراوان است، جایی در اعماق وجودش دوست ندارد این قضیه را بپذیرد. اما افعی تهران از همان قسمت ابتدایی فکتهایی را برای مخاطب در فیلمنامه خود قرار داده است. همان پلان آغازین سریال، آرمان بر سر صحنه جرم حاضر میشود و مشخص نیست اطلاعات لوکیشن این صحنه را از کجا میداند، در جلسه تراپی خود اذعان دارد که شباهت زیادی بین او و افعی تهران وجود دارد، هنگامی که کاراکتر مرضیه به عنوان افعی بازداشت شده است، آرمان به او میفهماند که تنها خود افعی تهران میداند که چند نفر را کشته است، هنگامی که آرمان به برنامهای با اجرای گبرلو دعوت میشود پس از دیدن مهران مدیری، او به دوربین خیره شده و مستقیم با مخاطب سخن میگوید که افعی تهران هنوز زنده است. تمام این موارد و بیشتر، از همان ابتدا سرنخهایی بود که آرمان بیانی و افعی تهران را یک شخص معرفی میکرد.
در انتهای سریال نیز مشخص شد که آرمان بیانی همان افعی تهران است که درباره چگونگی آن کمی جلوتر صحبت خواهیم کرد. پیش از آن باید به یکی از مهمترین کاراکترهای افعی تهران یعنی بابک بیانی فرزند آرمان بپردازیم. بابک جدای از شیرینی ذاتی ماهور نعمتی، نقش بسیار مهمی در فیلمنامه و پرداخت کاراکتر آرمان و همچنین بخشهایی از قصه داشت. در ابتدا حضور بابک آرامش زندگی آرمان را برهم زده است. ارتباط بین آن دو ابدا خوب نیست و توانایی ایجاد ارتباط و کنار یکدیگر بودن را ندارند. رفته رفته هر چه قصه جلوتر میرود ارتباط بین بابک و آرمان نیز پیشرفت کرده و بهتر و پختهتر میشود، تا جایی که کاملا به یکدیگر وابسته شده و هنگامی که بنا است تا بابک از آرمان جدا شده تا به کیش برود، مخاطب نیز این فقدان و نبود بابک را در زندگی آرمان تماما حس میکند. این موضوع از پس شخصیتپردازی و زوجسازی درست سریال میآید.
حال که میدانیم آرمان همان قاتل زنجیرهای یعنی افعی تهران است که کودکآزاران را به قتل میرساند، میتوانیم از زاویهای دیگری به بابک نگاه کنیم. با حضور بابک در زندگی آرمان روند قتلهای او متوقف میشود و همچین او موفق به استارت ساخت اولین فیلم خود میشود و همه چیز در شخصیتپردازی آرمان به شکل صعودی است. همزمان با جدایی بابک از آرمان در قسمت یازدهم، دوباره روند قتلها از سر گرفته شده و روند فیلمسازی آرمان نیز متوقف میشود و با نبود بابک در زندگی آرمان، شخصیت او سیری نزولی را طی میکند و او بیقرار و بیطاقت میشود و همان شب پدر کاراکتر مرضیه را به قتل میرساند. او البته از روند فیلمش نیز راضی نبود، او حتی پژمان جمشیدی را به عنوان نقش اول فیلمش نمیخواست و همین موضوع تماس تهدیدآمیز او در قالب افعی تهران با پژمان را توجیه میکند.
اما مهمترین دلیل موفقیت افعی تهران شاید چگونگی پایانبندی آن باشد، یا بهتر است بگوییم چگونگی روبرو کردن مخاطب با واقعیت. طبق کلیشهای که از داستانهای مربوط به قتل در ایران سراغ داریم، در نهایت پلیس حلال پرونده بوده و در نقش قهرمان همه پرسشها را پاسخ داده و مشکلات را برطرف میکند. نگرانی بزرگی برای قسمت پایانی افعی تهران وجود داشت که سریال چگونه مخاطب را با واقعیت روبرو خواهد کرد. آیا افعی تهران در حال ارتکاب قتلی جدید بازداشت میشود، یا پلیس مدرکی جدید را مورد بررسی قرار داده و هویت او را آشکار میکند؟ اما نه افعی تهران حداقل در سطح آثار داخلی از چنین روایات کلیشهای و تکراری فاصله گرفت و مخاطب را در زمانی و به گونهای با واقعیت روبرو کرد که انتظارش را نداشت.
همه چیز از اتاق تراپی و اتفاقات بین آرمان و مژگان ( با بازی سحر دولتشاهی) میگذشت. سکانس بین پیمان معادی و سحر دولتشاهی قطعا جزو سه سکانس برتر تمام مجموعه افعی تهران بود. سکانسی که در آن مخاطب از طریق مژگان متوجه واقعیت درباره آرمان شد. این سکانس جدای از میزانسن بسیار خوب و کارگردانی موفق، در بازیگری نیز بسیار موفق است. سحر دولتشاهی مشغول نوشتن اطلاعاتی بر روی کاغذ است که واقعیت آرمان فاش میکند، اما دیالوگهای دیگری را بیان میکند که ربطی به آن نوشتهها ندارند. در اینجا سحر دولتشاهی میمیک صورت و زبان بدنی هماهنگ با نوشتهها دارد در حالی که مشغول بیان چیز دیگری است و ایجاد هماهنگی بین این دو اصلا کار آسانی نیست که سحر دولتشاهی به خوبی از پس آن برآمده است.
افعی تهران جدای از خوب و بد بودن، حداقل پایانی متفاوت داشت، پایانی که در آن هویت قاتل به شیوههای تکراری فاش نشد و همچنین پلیس برای حل مشکل وارد صحنه نشد. سریال در واقع در نهایت به کاراکتر اصلی خود که از همان ابتدا گفتیم، پایبند ماند و شاهد فرار یک قاتل که البته کودکآزاران را به قتل میرساند، بودیم. البته شاید بتوان گفت که نقش پلیس در سریال افعی تهران بسیار کمرنگ بود. دلیل این اتفاق میتواند به این موضوع برگردد که شاید برای حضور پررنگتر و جدیتر پلیس به افعی تهران اجازه داده نشده است. یعنی اگر بنا بود تا در پایان قصه آرمان بیانی اصطلاحا قسر در برود، پس باید تاثیر و سختگیری پلیس در همین حد باقی بماند. کما اینکه ظاهرا سریال از بیست قسمت به چهارده قسمت کاهش یافته است.
در پایان باید گفت سریال افعی تهران شیوه متفاوت را حداقل در سریالهای چند سال اخیر ایران پیش گرفت. شیوهای که پر ریسک نیز بود چرا که میزان همراهی مخاطب با یک سریال با روایتی آرام و کم اتفاق اما شخصیتمحور، مشخص نبود. افعی تهران ویژگیهایی داشت که میتوان با ارفاق از کاستیهای آن نیز گذشت. یک ویژگی مهم آن همین خلق شخصیت بود. شخصیت حلقه گم شده نود درصد آثار این روزهای سینمای ایران است. سریال موفق است تا پدر و پسر بسازد و این ارتباط را از القاب دکوری فراتر ببرد. قطعا آرمان و بابک بیانی همیشه در یاد مخاطبین این سریال باقی خواهد ماند. در انتها نیز با پایانبندی متفاوت و به دور از تکرار (در سطح سریالهای داخلی) باعث شد تا بیش از پیش از پیمان معادی برای نوشتن و از سامان مقدم برای کارگردانی اثری که حداقل به شعور مخاطب خود توهین نکرده و قابلیت تماشا دارد، قدردانی و تشکر کنیم.
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- مورد انتظارترین بازی های سال ۲۰۲۵
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- ۱۰ حقیقت تلخ که گیمر ها نمیخواهند به آنها اعتراف کنند
- روابط عاطفی در The Witcher 4 معنای عمیقتری خواهند داشت
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
نظرات
فیلم خوبی بود ، پیمان معادی بازیگر درجه یکیه
منتها آهمگهای خارجیش بیشتر دل منو برد …
از خوبای چند سال اخیر توی ایران
و جالبه پژمان جمشیدی حتی اینجا هم داره یه فیلم بازی میکنه😂
سریال خیلیم خوب این شو هارو روست کرد
واقعا جز تک و توک سریال های خوبه شبکه خانگی بود. ازش لذت بردم
سوپرانوز مناطق محروم
موسیقی= وراثت
داستان= سوپرانوز
بازیگری، کارگردانی و تدوین = مزاحمت ایرج ملکی
وضعیت بازیگر ها هم کلا خیلی بده یعنی همین پیمان معادی رو که انقدر بالا میبرن در مقایسه با بازگیر های خارجی سطح بازیگریش یکیچزی در حد زندیا و تام هالنده
پیمان معادی بینظیره واقعا لذت میبرم از تک تک نقش هایی که ایفا میکنه
سریال قشنگی بود، ولی پایان گنگ و بی مفهمومی داشت، باگ های داستانی بسیار زیادی دنبال خودش میکشه، مثلا این که اصلا چرا باید (هشدار اسپویل شدن کل سریال)!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! : اون همه قتل رو انجام بده، اصلا هدفش چی بوده، چجوری اونارو پیدا میکرده سم میداده یا اصلا کسی که سر این که فیلمش داره مزخرف میشه سکته میکنه چجوری جرعت این کار هارو داره؟؟ اصلا چرا تراپیستش باید بره دنبال سند های مادرش؟ چجوری میشه پلیس ها خبر نداشته باشن مادرش زنده است ولی این داشته باشه و بدونه کجاست!!! پرونده هارو هم بخونه، خیلی سوالات ایجاد میکنه این سریال، اگه پایان بندی بهتری داشت شاید میتونست جز آثار خوب باشه
واقعا دیدنش برای من خسته کننده نیست. و باید اقرار کرد که بازیگر زنی که در ابتدا افعی تهران شناخته شده بود (مریلا زارعی) فوق العاده بازی کرد .