God of War؛ نگاهی به اساطیر نورس (بخش اول) - گیمفا
God of War؛ نگاهی به اساطیر نورس (بخش اول) - گیمفا
God of War؛ نگاهی به اساطیر نورس (بخش اول) - گیمفا
God of War؛ نگاهی به اساطیر نورس (بخش اول) - گیمفا
God of War؛ نگاهی به اساطیر نورس (بخش اول) - گیمفا
God of War؛ نگاهی به اساطیر نورس (بخش اول) - گیمفا

God of War؛ نگاهی به اساطیر نورس (بخش اول)

امیرحسین رهنورد
۱۷:۵۹ ۱۴۰۳/۰۲/۲۶
God of War؛ نگاهی به اساطیر نورس (بخش اول) - گیمفا

توشه گرمی برای سفر آماده کنید، زیرا در سری دوم اسطوره شناسی مربوط به مجموعه GOD OF WAR، راهی سرزمین های سرد اسکاندیناوی می‌شویم.

God of War در جهان یخ زده. در سری قبل به چگونگی خلقت جهان در اساطیر یونان، روی کارآمدن تایتان‌‌‌ها و نبردشان با ایزدان نوظهور برای کسب جایگاه قدرت، پیدایش نخستین انسان و پهلوانانی چون هرکول پرداختیم. موردی که در اسطوره شناسی یونان بسیار به چشم می‌آید، همان تضاد روایتی است که مانع رسیدن به حقیقت مطلق می‌شود؛ شوربختانه در اساطیر نورس (Norse Mythology)، باز هم با این حجم از تضاد مواجه خواهیم شد. دنیای اساطیری نورس در واقع از مردمانی با همین نام (Norseman) یا مردمان دانمارک کنونی (نمی‌توان خیلی در این مورد با قاطعیت سخن گفت)، ریشه گرفته؛ اینکه اساطیر نورس گاهی به اساطیر اسکاندیناوی شناخته می‌شود، مربوط به پراکندگی این نژاد است؛ دانمارک، ایسلند، نروژ یا دیگر کشور‌هایی که پیش‌تر حضور داشته‌اند، حوزه اسکاندیناوی را تشکیل می‌دهند (اکنون اسکاندیناوی به همان سه کشور ابتدایی اشاره دارد). در E3 2016، زمانی که بسیاری از مردم تنها به شایعات منتشر شده امید داشتند، در نهایت کریتوس از سایه بیرون آمد و هواداران دیوانه‌وار اشتیاق خود برای یک دیدار دوباره را بروز دادند. داستان کریتوس دیگر در آن سرزمین گرم جریان نداشت، بلکه کوچ کردن به محیطی سرشار از برف و کولاک، یک نشان بود تا هواداران به این درک برسند که مسیر جدیدی برای این فرنچایز در نظر گرفته شده است. اگر مقایسه‌ای بین اساطیر نورس و یونان انجام دهیم، باید چنین گفت که جوهره آن‌ها یکسان است. ما در راس تمامی ایزدان شخصی را داریم که تمام جهان را کنترل می‌کند، فرزندانش به مقام والایی می‌رسند و همیشه نژادی وجود دارد که در مقابل آن‌ها به ستیز بپردازد، اما اساطیر نورس یک تفاوت بزرگ با رقیب خود دارد و آن هم رگناروک (Ragnarok) است.

مطابق رسم همیشگی از خلقت جهان آغاز می‌کنیم.

God of War؛ نگاهی به اساطیر نورس (بخش اول) - گیمفا
حفره‌ای که حیات را خلق کرد

همه چیز پوچ نبود!

جهان در یک پوچی کامل غرق نبود! در سایر مقالاتی که درباره جهان نورس نوشته شده، آغاز هستی را از یک خلاء عاری از هر گونه جسم و ماده به نام «گینانگاگپ» (Ginnungagap) مطرح کرده در صورتی که در آغاز خلقت ابتدا دو سرزمین به نام‌های موسپل‌هیم (Muspelheim) و نیفل‌هایم (Niflheimr)، وجود داشته‌اند! ما در اساطیر یونان اشاره کردیم که تمام عناصر، چون عشق، شب، تاریکی، اقیانوس، زمین و هرچیزی که در جهان امروزی وجود دارد از آشوب (Khaos) شکل گرفته‌اند؛ به تعریفی ساده، یک قادر مطلق باید دو شرط را بپذیرد، اول آن که از چیزی خلق نشده و دوم آن که همه مخلوقات ناشی از قدرتش هستند؛ با این که گینانگاگپ شرط اول را دارد اما فقط مظهر حیات انسان و جانوران است نه عامل خلق کل هستی! نیفل‌هایم سرزمینی با سرمای غیرقابل توصیف و تاریک به همراه غباری که همچون چادری بزرگ روی این سرزمین پهن شده است. در این سرزمین، یازده رود سمی وجود دارد که از چشمه‌ای در اعماق نیفل‌هایم به نام «هورگلمیر» (Hvergelmir ) نشات می‌گیرند؛ این آ‌ب‌ها با رسیدن به سطح نیفل‌هایم تبدیل به یخ می‌شوند. اگر نیفل‌هیم در شمال قرار داشت، این موسپل‌هایم بود که برخلاف جهان سرد و تاریک نیفل، با آتش خود سرزمینش را روشن می‌نمود. موسپل‌هایم چون کوره آهنگری، شعله‌ور بود و گدازه‌ها به مانند خزنده‌ای در کف زمین حرکت می‌کردند.

در میان این دو سرزمین متضادِ گیناگاگپ، حفره‌‌ای عظیم عاری از هرچیزی (همان خلاء مطلق) وجود داشت. با مرور زمان که گویا به حدی این مدت زمان طولانی بوده که زمان دقیقی برایش در نظر گرفته نشده، چشمه‌های نیفل‌هایم با تبدیل به یخچال‌های بزرگ، در شمال گیناگاگپ مستقر شدند. موسپل‌هایم از طریق گرمای خود، یخ‌های سر به فلک کشیده نیفل را به آب تبدیل کرد و نهایتا این جریان آب به درون حفره عظیم گیناگاگپ ریخته شد و حیات برای موجودات فراهم گشت (زمانی که کلمه حیات به کار می‌رود صرفا به منظور هوا و مکانی نسبتا مطلوب برای جانوران است). اولین موجودی که شمایلی شبیه به انسان داشت «یِمیر» (Ymir) بود. او جد تمام غول‌ها (Jotunn: یوتون‌‌ها) و عظیم‌ترین موجودی است که تمام جهان به خود دیده است؛ این موجود نه مرد نه زن بلکه در آن واحد هر دو جنسیت را داشت؛ یمیر درحالی که خوابیده بود، از زیر بازوی چپ یک غول مذکر و غول مونث و از زیر پایش یک موجود شش‌سر بیرون آمد؛ فرزندان یمیر ادامه‌دهنده نسل غول‌ها هستند. یمیر ابتدایی‌ترین موجود جهان نبود، بلکه ماده گاوی عظیم‌الجثه و شاخدار به نام اودوملا (Audhumla)، در جهان می‌زیست. اودوملا با لیسیدن سنگ‌های شور گینانگاگپ نه تنها شکم خود را سیر می‌کرد بلکه باعث خلق اولین‌ ایزد‌ هم شد؛ چنین تصور می‌شود که با لیسیدن یخ، شکلی چون انسان تراش خورد. بوری (Buri)، اولین ایزد جهان نورس، به ترتیب در روز اول موهایش از دل یخ بیرون زد، روز دوم قسمت سَر نمایان گشت و روز سوم کل بدنش از دل یخ خارج شد. بوری بعد‌ها صاحب فرزندی به نام بور (Borr) شد؛ اطلاعاتی از مادر بور در‌ دسترس نیست. بور با بستلا، فرزند بولتورن (Bolthorn) از نسل غول‌ها، ازدواج کرد. حاصل این ازدواج سه پسر به نام‌های، اودین (Odin)، ویلی(Vili) و وه یا وی (Ve) شد. اودین بزرگ‌ترین، ویلی فرزند میانه و وه کوچک‌ترین آن‌ها می‌باشد. همانطور که اشاره کردیم، کلمه حیات در ابتدا بسیار حقیرانه بود. اودین و بردارانش اصلا قصد نداشتند تا ابد در چنین شرایطی امور خود را بگذرانند. نه درختی، نه صخره‌ای، نه‌ کوهی نه دریایی، هیچی در ابتد وجود نداشت، حتی آسمانی هم بالای سرشان نبود! پس چاره چیست؟ جواب در بدن یمیر نهفته است.

God of War؛ نگاهی به اساطیر نورس (بخش اول) - گیمفا
سه برادر شانه‌به‌شانه در نبردی سرنوشت ساز

از قتل یمیر تا خلقت انسان

قبل صحبت پیرامون شکل‌گیری جهان، باید به قتل یمیر و شروع نبرد بین خدایان و غول‌ها بپردازیم؛ این بخش بسیار مهم است. در برخی از متون، تنها به قتل یمیر و خلق جهان از اجزای بدنش اشاره شده اما نمی‌توان یک قتل را بی‌دلیل دانست! یمیر جَد غول‌های پس از خود است. این غول‌ها روز‌به‌روز به تعدادشان افزوده و مهم‌ترین دلیل برای بی‌نظمی در جهان محسوب می‌شدند؛ غول‌ها بر خلاف اودین و برادرانش، به این گونه حیات معترض نبودند؛ جنگ بر سَر نظم، شکل‌گیری جهان و صد البته به قدرت رسیدن ایزدان تازه‌وارد شکل گرفت. یمیر و فرزندانش بسیار قدرتمند، سرکش و بی‌قانون بودند، از این رو اصلا نبرد با آن‌ها آسان نبود و از طرفی کشتن یمیر موجب جنگی جاودانه بین یوتون‌ها، آسیر (Aesir: نسل اودین) و حتی اولین دلیل برای رخ دادن رگناروک می‌شد. چاره‌ای نبود، اودین به همراه برادرانش باید برای بقای خود و شکل دادن به جهان هستی، یمیر را به قتل می‌رساندند؛ فرزندان بور، یمیر را برای همیشه از صفحه روزگار محو کردند. خون یمیر چون اسبی رام نشدنی، جهان را طی می‌کرد و نهایتاً تمام جهان و غول‌ها را در خود غرق کرد. در اینجا داستانی به مانند قصۀ حضرت نوح وجود دارد. در میان اجداد یمیر، تنها بازمانده، برگلمیر(Bergelmir)، به همراه همسرش در جعبه‌ای پنهان شده و توانستند از این بلای بزرگ نجات یابند. از گوشت یمیر خاک و از استخوان‌هایش کوه و صخره پدید آمد. از خون یمیر دریا و اقیانوس و از جمجمه‌اش آسمان بالای سر انسان شکل گرفت. خطر همچنان در کمین این سه برادر بود، زیرا برگلمیر ادامه دهنده نسل غول‌ها، حتما برای انتقام فرزاندنش را روانه آن‌ها می‌کرد. پس برای پیشگیری حمله یوتون‌ها، از مژه‌‌های یمیر دیواری سرتا‌سر جهان به بلندای آسمان ساختند و سرزمین درون آن را میدگارد (Midgard) نامیدند.

هیچ انسانی نبود که بخواهد در این سرزمین قدم بگذارد، میدگارد خالی از سکنه بود؛ برادران به دنبال موجودی زنده گشتند اما هیچ قلبی تپنده‌ای وجود نداشت. با جست‌وجوی زیاد، به دریایی بیکران رسیدند که دو چوب از ساقه درختان نارون و زبان گنجشک در گوشه‌ای از ساحل مشاهده شد. زبان گنجشک درختی زیبا با ریشه‌های محکم است؛ از زبان گنجشک برای ساخت ابزار استفاده شد. چوب دوم،در نزدیکی زبان گشجک قرار داشت. درخت نارون چنان سرسخت است که در شرایط دشوار هم رشد می‌کند. از چوب درخت نارون، سازه‌هایی به مانند خانه و تالار های باشکوه ساخته شد. پس از شکل‌گیری چندین باره جهان، نوبت به خلقت انسان رسید. دو تکه چوب که قدی در قامت انسان داشتند را درون ماسه دفن کردند؛ با دمیدن اودین در این دو قطعه چوب، حیات (روح) به انسان داده شد. ویلی به انسان شور و شوق بخشید و برادرش وه، به انسان گوشی برای شنیدن، دهانی برای سخن گفتن، آلت تناسلی برای زاد‌ و ولد و چشمی برای بینایی اعطا کرد. مرد را آسک (Ask از درخت زبان گنجشک) و زن را امبلا (Embla از درخت نارون) نامیدند. اسک و امبلا که همان آدم حوا محسوب می‌شوند، در میدگارد برای خود خانه‌ و زندگی مناسب ساختند و در امن‌ و امان زندگی خود را می‌گذارندند. لقب پدر همگانِ (All Father) اودین، ریشه در خلقت انسان و بالاترین مقام در بین خدایان دارد.

God of War؛ نگاهی به اساطیر نورس (بخش اول) - گیمفا
ایگدراسیل (Yggdrasil)

ریشه‌‌ای به درازای چند جهان

ایگدارسیل از تبار درخت زبان گنجشک، زیباترین‌، کامل‌ترین و بزرگ‌ترین درخت‌ جهان است که ریشه او به ۹ جهان می‌رسد و شاخه‌های آن از آسمان عبور می‌کنند. اولین ریشه این درخت به اولین سرزمین در این جهان هستی (به منظور قِدمت)، یعنی نیفل‌هایم می‌‌‌رسد. ریشه این درخت از کورگلیمر جوشان که محافظش اژدهایی ترسناک به نا‌م نیدهاگ (Nidhogg) است تغذیه می‌کند. موجودی به نام راتاتوسکر (Ratatoskr) نیز در این درخت زندگی می‌کند؛ سنجاب کوچکی که اخبار و شایعات را از نیدهاگ گرفته و به بالای درخت ایگدراسیل که عقابی بزرگر ورفورلنیر (Vedrfolnir) در آن زندگی می‌کند، می‌رساند. راتاتوسکر به هردوی آن‌ها دروغ می‌گوید.

در ادامه ۹ جهان نورس را به‌ ترتیب و خلاصه‌وار شرح می‌دهیم:

  • مکانی که آسیر‌ها در آن سکونت دارند، آسگارد یا آزگارد (Asgard)، نام دارد و ریشه درخت ایگدراسیل در اینجا پایان می‌یابد. در آزگارد سه خواهر یا نورن‌ها (Norns) حضور دارند که سرنوشت انسان و خدایان را اداره می‌کنند. چون حیات انسان به نخ تعبیر شده، این سه خواهر، اورد (Urd) مربوط به گذشته، ورداندی (Verdandi) مربوط به زمان حال و اسکولد (Skuld) مربوط به زمان آینده، به ترتیب ریسمان زندگی را تغییر می‌دهند. همچنین چاهی در آزگارد وجود دارد که نامش با اورد یکی‌ است؛ این سه خواهر از این چاه محافظ می‌کنند. تالار والهالا، محفل جنگجویان بزرگ، نیز در این سرزمین قرار دارد.
  • الف‌هایم (Alfheim)، قلمروی زندگی الف‌های روشن پوست و زیبا‌ست؛ این سرزمین توسط فریر(Freyr)، برادر فریا اداره می‌شود.
  • اسوارتالفهایم (Svartalfheim)، محل دورف‌ها (شاید عجیب باشد اما به دورف‌‌ها، الف‌های تیره‌پوست هم گفته می‌شود).
  • وانهایم (Vanaheimr)، جایی برای نژاد ونیر است. سال‌های بسیار دور، نبردی بزرگ (جنگ اول نیز نامیده می‌شود) بین نژاد آسیر و ونیر یا وانیر (Vanir)، در گرفت که در نهایت با یک پیمان‌نامه، صلح کردند؛ بسیاری از ایزدان نژاد آسیر و ونیر، در آزگارد کنار یکدیگر هستند.
  • میدگارد محل زندگی انسان‌ها.
  • یوتون‌هایم (Jotunheim)، جایی برای زیستن غول‌های یخی و بیابانی است که با قوانین خود زندگی می‌کنند.
  • نیفل‌هیم (Niflheimr)، جهانی سرد و تاریک که اولین ریشه درخت ایگدراسیل در آنجا است.
  • موسپل‌هایم (Muspelheim). سورتر (Surter) حکمران این دنیای آتشین در نبرد نهایی (رگناروک)، با شمشیر خود درخت ایگدراسیل را به دو نیم تبدیل می‌کند.
  • هل‌هایم (Helheim)، جهنم یا دنیای زیرین اسطوره‌شناسی نورس. افراد مریض، گناهکار و اشخاصی که مخصوصا در میدان نبرد شجاعتی از خود نشان نمی‌دادند، چیزی جز عذاب جهنم در انتظارشان نبود.
God of War؛ نگاهی به اساطیر نورس (بخش اول) - گیمفا
البته که می‌دانیم او کیست

پدر و بزرگ خاندان آسیر

اودین به نسبت هم‌تراز خود در اساطیر یونان، یعنی زئوس، خانواده‌دوست‌تر محسوب می‌شود. همسر اودین، فریگ یا فریا (Freya)، نام داشت که از نژاد وانیر (این نژاد به پیشگویی و جادو شهرت داشتند) است؛ فریا ایزد باروری و ازدواج، شخصی زیرک، زیبا و پیشگویی قهار بود. فریا به همراه اودین صاحب فرزندانی چون بالدر (Baldur: ایزد زیبایی و خِرد) و هودر (Hoder: خدای تاریکی و زمستان) است. اودین برخلاف زئوس که تمامی قدرت و حکمت را در اختیار داشت، برای به دست آوردن جایگاه یک ایزد مرتبه اول، فداکاری‌های بسیاری کرد (در مقاله بعدی به این موضوع می‌پردازیم). اودین شخصیتی مرموز و مغرور است که علاقه بسیاری به خلق نزاع و درگیری داشت و البته خوشتیپ و خوش‌چهره توصیف می‌شود. او همچنین یک شکل‌گیر بود، به این معنی که می‌توانست شکل خود را تغییر دهد؛ اودین می‌توانست به عنوان یک پرنده یا یک حیوان چهار پا، یک ماهی یا یک مار تبدیل شود و به مکان‌های دور سفر کند. اگر بخش قبلی اسطوره‌شناسی را مطالعه کرده باشید (اساطیر یونان)، شاید به این دیدگاه مشترک برسیم که زئوس ایزدی بسیار خشن‌ و بیشتر به یک فنا‌ناپذیر شبیه است تا اودین که سرانجامی در انتظارش است؛ از طرفی اودین بیشتر به خرد و دانش شهرت دارد. بالدر، فرزند اودین، برخلاف تضاد روایتی سانتا مونیکا (Santa Monica)، اهل هرچه بود جز گردن‌کشی و زور‌گویی؛ بالدر به حدی محبوب و محجوب بود که هنگام مرگش، از ایزدان گرفته تا انسان‌های‌ فانی، همه برایش گریستند؛ بالدر مظهر پاکی و معصومیت بود. اودین فرزند دلیر دیگری به نام تیر(Tyr)، ایزد جنگ، دارد؛ خیلی نمی‌توان به اصل و نسب تیر پرداخت زیرا در متونی اشاره شده که از نسل یوتون‌ها است؛ طبق این روایت، تیر فرزند غولی به نام هرور (Hróðr)، همسر هایمیر (Hymir)، است. در بسیاری از آثار سینمایی یا بازی‌های ویدیویی، تیر بیشتر به فرزند اودین نسب داده شده. تیر هیچ همسر و فرزندی ندارد و بیشتر در اساطیر به عنوان یک جنگجوی بزرگ، فداکار، آرام و عادل توصیف شده که نیزه و شمشیر نماد او است. او در میان جنگجویان نورس بسیار مورد احترام است. جدای از عنوان خدای جنگ، تیر بر عدالت معروف بود، به نحوی که اگر به نام او سگوندی یاد می‌شد، شکستن این سوگند امری غیر ممکن بود. مهم‌ترین داستان تیر به قطع شدن دستش توسط فرزند لوکی اشاره دارد؛ در مقاله بعدی، به این داستان می‌پردازیم.

فریا تنها همسر اودین نبود. اودین همسری از نژاد غول‌ها (یوتون‌ها)، به نام یورد برگزید. از یورد فرزندی به نام ثور (Thor)، خدای رعد، آسمان و کشاورزی پدید‌آمد. ثور هرگز به عنوان یک خدای ظریف یا دقیق ترسیم نمی‌شود و برای حل مشکلات خود، اقدام مستقیم را بر بحث یا برنامه‌ریزی ترجیح می‌دهد. ثور کاملاً فاقد توانایی فریب است؛ بنابراین نمی تواند این ویژگی ها را در دیگران تشخیص دهد. همسران ثور، سیف (Sif) و یارسانسکا (Jarnsaxa:از نژاد یوتون‌ها)، نام داشتند. یارسانسکا فرزندی به‌ نام مگنی (Magni) برای ثور به دنیا آورد؛ او بسیار قدرتمند، شریف و شجاع بود و از نبرد با هیچ موجودی ترس نشان نمی‌داد. روایت شده هنگامی که ثور در نبردی زیر پای یک یوتون (غول)، قرار گرفت، هیچکس از ایزدان قادر کمک به ثور نبودند، مگنی با سنی کم به نبرد با یوتون پرداخت و پدرش را نجات داد. مگنی با جسارت خود همگان را به تشویق وا داشت. دیگر فرزندان ثور از تبار سیف هستند؛ فرزندان سیف به ترتیب مودی (Modi) و ترود (Thrud)، نام دارند. به یاد دارید مودی چگونه از نبرد با کریتوس گریخت و برادرش را رها کرد؟ زهی خیال باطل! در اساطیر نورس مودی فردی بسیار دیوانه و خونخواه‌‌ترین شخصی است که در اساطیر نورس وجود دارد. ترود همانند برادر تنی و ناتنی خود یکی از مظاهر پدرش است و جنگجویان بسیاری را در نبرد رهبری می‌کند.

سیف طاس، لوکی لبانش دوخته و میولنیر که دسته‌اش کوتاه ساخته شد

بگذارید داستانی جالب از اساطیر اسکاندیناوی برایتان روایت کنم. از آنجایی که داستان بسیار طولانی است، سرتان را درد نمی‌آورم و خلاصه‌ای از آن را برایتان روایت می‌کنم. روزی روزگاری، ثور که زودتر از همسرش بیدار شده بود، چشمانش به کله طاس شده سیف خیره می‌شود. سیف از رخت برخواسته و علت خیره شدن ثور را جویا شد. ناگهان سیف دستی بر سر خود کشیده و متوجه غیبت موهای طلایی رنگ خود می‌شود. ثور می‌دانست این شیطنت ها تنها از لوکی بر می‌آید؛ ثور لباس پوشید و عازم خانه لوکی شد. در زد اما لوکی در را باز نمی‌کرد. ثور که رگ غیرتش باد کرده بود، با مشت در خانه را شکست و لوکی را به سقف چسباند. لوکی هزار رنگ عوض کرد اما این حرف‌ها تنها لاله گوش ثور را تکان‌ می‌داد. لوکی با رفتار و نگاهی معصومانه گفت: «مَست بودم و کار بامزه‌ای به نظرم آمد» ثور چون نیرنگ و حقه را تشخیص نمی‌داد حرفش را باور کرد، اما قبول حرف به معنای گذشت از لوکی نبود! او با لحنی سراسر خشم فریاد زد: «لوکی باید موهای زیبای همسرم را برگردانی وگرنه استخوان‌هایت را خورد می‌کنم» لوکی پاسخ داد :«کدام موی ریخته شده بازگشته است! امکانش نیست» ثور باشنیدن این پاسخ، یکی از استخوان‌های لوکی را شکست. لوکی که می‌دانست ثور از این کارش نمی‌گذرد، به دنبال دورف‌ها رفت تا درخواست کند برای سیف موی طلایی بسازند؛ لوکی با کفش‌هایی که امکان پرواز را به او می‌دادند، به سرزمین دورف‌ها رفت. فرزندان ایوالدی (Ivaldi) و دو برادر به نا‌م‌های سیندری یا ایتری (Sindri / Eitri) و براک (Brok)، آهنگران معروف این سرزمین هستند. لوکی ابتدا به نزد فرزندان ایوالدی رفت و چنین گفت: «سلام بر پسران ایوالدی. در این اطراف پرس‌وجو کرده‌ام و گفته‌اند که براک و ایتری بهترین آهنگران هستند». یکی از پسران ایوالدی در پاسخش گفت: «نه ما بهترین هستیم. ما می‌توانیم هرچیزی را بهتر از‌ آن‌ها خلق کنیم». لوکی ادامه داد: «شنیده‌ام هر دو طرف شما به رقابت دعوت شده‌اید و ایزدان میان شما داوری می‌کنند. به شما بگویم که یکی از این آثار باید موهای طلایی و زیبا باشد!»

لوکی این را گفت و سپس به سمت براک و ایتری رفت. لوکی رو به براک کرد و با لحنی کنایه آمیز گفت :«پسران ایوالدی سخت مشغول سه آثار خود هستند. آن‌ها گفتند که شما هیچ شانسی در این پیروزی ندارید.» براک ساده نبود و می‌دانست لوکی مشهور به حیله‌گری است. براک با گوشه چشمی نگاهی به لوکی انداخت و گفت: «مطمعن باشیم که نمی‌خواهیم بین ما و پسران ایوالدی تفرقه بیندازی؟» لوکی با معصومیت سرانجام خودش را تبرئه کرد. سیندری یا ایتری نسبت به برادرش آهنگر ماهر‌تری بود اما براک شخصیت قوی و مصممی داشت. براک گفت: «قطعا برادرم از همه پسران ایوالدی آهنگر بهتری است اما لوکی باید روی سرت شرط ببندیم!» براک باهوش بود و قصد داشت با بریدن سر لوکی که نقشه‌های فراوانی در سرش بود، وسیله‌های فراوانی بسازد. لوکی با خنده‌‌ای این شرط را قبول کرد چون اطمینان داشت که این شرط هیچگاه عملی نخواهد شد. ایتری با کمک برادرش برای رقابت با فرزندان ایوالدی به کوره آهنگری خود جان دادند؛ ایتری مسئول ساخت شد و برادرش براک به گرم نگهداشتن کوره پرداخت. در این هنگام حشره‌ای وارد کارگاه آنان شد و مراقب کار آن‌ها بود. حشره درست در پشت دست براک نشسته و دستش را نیش زد، براک اما بازهم از دمیدن در کوره لحظه‌ای غفلت نکرد. ایتری از برادرش بخاطر گرما و یکنواختی دمای کوره تشکر کرد چرا که این یکنواختی در ساخت ابزار بسیار مهم بود. حشره چون به خشم آمده بود، گردن براک را نیش زد، به طوری که خون و عرق براک درهم آمیخته شد اما براک بازهم دم بر‌ نیاورد. ایتری در دومین سازه خود، یعنی دروپنیر (Draupnir)، بازوبندی برای اودین را خلق کرد که موجب استحکام ۹ جهان می‌شد؛ نوبت به آخرین سازه رسید و ایتری به برادرش هشدار داد که برای طراحی این سازه چندین سال وقت گذاشته و بردارش نباید در ثابت نگه‌ داشتن دما حتی ذره‌ای خطا کند. لوکی همان حشره‌ای که تلاش زیادی برای متوقف کردن براک انجام داده بود، از شدت عصبانیت چندین بار سر و صورت براک را زخم کرد به حدی که خون مانع دیدن چشمان براک شد؛ براک لحظه‌ای درنگ کرد اما در نهایت بازهم در کوره دمید.

God of War؛ نگاهی به اساطیر نورس (بخش اول) - گیمفا
سلاحی که تنها در دستان صاحبش آرام می‌گیرد

روز داوری فرا رسید. براک به آزگارد رفت (ایتری در کارگاه ماند) و در کنار پسران ایوالدی آماده رونمایی از آثار خود شد. لوکی چون شرط سرش به میان بود، به تعریف تمجید پسران ایوالدی پرداخت. ابتدا نیزه، گونگیر(Gungnir)، به نمایش درآمد که بسیار زیبا بود. این نیزه برای اودین تک چشم (در مقاله بعدی اشاره می‌شود)، بسیار مفید واقع گشت زیرا بخاطر نداشتن یک چشم، تیر و پرتاب نیزه‌اش خطا می‌رفت. این نیزه اصلا چنین نبود و مستقیم به هدف اصابت می‌کرد؛ اودین نیزه را به دست گرفت و بسیار خرسند شد. هدیه دوم یک کلاه‌گیس طلایی بود که هرکس آن را روی سرش می‌گذاشت، مو‌هایش دوباره رشد می‌کرد. ثور همان جا کلاه‌گیس را ر روی کله کچل همسرش گذاشت و دوباره مو‌های سیف رشد کرد. آخرین هدیه فرزندان ایوالدی مختص فریا، بانوی اول و زیبا روی اودین بود. لوکی یک تکه پارچه را به دست فریا داد. فریا در ابتدا این هدیه را ناچیز دانست و گفت: «شبیه به یک تکه پارچه ابریشمی است» لوکی توضیح داد: «بله، اگر پارچه را باز کنی میبینی که کشتی خاصی به نام اسکیدبلادنیر(Skidbladner)، درون این تکه پارچه است. این کشتی بسیار بزرگ است و هرجا برود پشت سرش باد‌های موافق حرکت می‌کنند و همینطور می‌تواند به حدی کوچک شود که درون یک پارچه قرار بگیرد».

نوبت به براک کله باد کرده رسید. لوکی با توجه به هدایای پسران ایوالدی دیگر ترسی از قطع شدن سرش نداشت. براک ابتدا دروپنیر را به اودین تقدیم کرد. براک گفت: «چون هر ۹ شب یک بار هشت بازوبند دیگر می‌چکد، شما می‌توانید آن‌ها را به عزیزان هدیه یا در خزانه خود بگذارید تا ثروت شما افزوده شود»، اودین از هدیه براک بسیار خوشحال شد. براک به سمت فریا رفت و پارچه هدایای خود را کنار زد و گرازهای پُرز‌ طلایی به نام هیلدیس‌وینی (Hildisvíni) را به او تقدیم کرد. براک شرح داد: «این گراز‌های طلایی ساخته دست برادرم ایتری هستند که با بستن‌ آن‌ها به کالسکه خود، سریع‌تر از هر موجود دیگری می‌توانید از روی آسمان پرواز و از روی دریا ها عبور کنید و پرز‌های طلایی این گراز ها باعث می‌شود که شما در شب مشکلی برای دیدن جهان تاریک نداشته باشید». فریا هم از هدیه براک و برادرش به وجد آمد. و اما نوبت به آخرین هدیه و شاید یکی از مهم‌ترین نماد دنیای اسکاندیناوی، یعنی پتک ثور رسید. ثور چون از قدرت این سلاح آگاه نبود و کوتاهی دسته را مشکل می‌دانست، از این هدیه سرباز زد. براک سری به نشان عذرخواهی تکان داد و خودش را به خاطر این قضیه مقصر دانست؛ در واقع شیطنت‌های آن حشره یا لوکی موجب شد این دسته کوتاه ساخته شود. براک از ثور خواست اجازه دهد قدرت واقعی پتک را به او نشان دهد. این پتک میولنیر (Mjolnir)، به معنای رعد‌ساز، سلاحی بسیار قدرتمند و هراس‌انگیز بود. براک راجع به این پتک توضیح داد: «اول از همه این سلاح اصلا خُرد نمی‌شود و اگر با چیزی برخورد داشته باشد قطعا نابود خواهد شد». دقیقا یکی از مشکلات ثور نابود شدن ابزار جنگی‌اش در میدان نبرد بود. براک ادامه داد: «اگر این سلاح را به سمت دشمن خود پرتاب کنید، دشمن قطعاً نابود می‌شود». این دومین مشکل ثور بود، چون در پرتاب سلاح بسیار ناکام بود و آن‌ها را گم می‌کرد و به همین خاطر از این قضیه خوشحال شد. ویژگی مهم دیگر نیز بازگشت پتک پس از پرتاب بود که لبخند رضایت را بر لب‌های ثور نشاند؛ ویژگی آخر میولنیر کوچک و بزرگ شدن است. پتک ثور به حدی خوب بود که اودین و سایر ایزدان به او حسادت می‌کردند. لوکی چون خودش را بازنده دید با لحنی سرشار از افسوس گفت: «بله سلاح زیبایی است اما ثور موهای همسرت را که فراموش نکرده‌ای!» ثور پاسخ داد :«اوه بله، فراموش کردم» سپس براک را خطاب قرار داد: «براک بیا نشانم بده چگونه این سلاح را کوچک کنم» لوکی شرط را باخته بود و براک اصلا قصد نداشت از فرصتی که گیرش آمده کوتاه بیاید؛ لوکی چون جانش را در خطر دید به آسمان گریخت. ثور برای قدردانی از هدیه براک و امتحان کردن پتک خود، آن را به سوی لوکی پرتاب کرد؛ او لوکی را بر شانه خود گزاشت و نزد براک و برادرش ایتیر برد. لوکی زیرک بود و اودین را برای داوری فرا خواند. اودین گفت اگر چاقوی براک به گردن لوکی بخورد، این شرط باطل خواهد شد. براک خشمگین از اینکه چطور ممکن است سری را بدون زدن گردن قطع کند، به عدالت اودین شکایت کرد؛ براک در گوش اودین زمزمه‌ای کرد که اودین این سخن را منصفانه خواند. براک با کمک تکه‌ای چرم و نخ، دهان لوکی را دوخت تا دیگر سخن نگوید.

God of War؛ نگاهی به اساطیر نورس (بخش اول) - گیمفا

نکاتی که بد نیست بدانید:

  • فرزندان یمیر از عرق بدنش متولد شدند
  • چشمه هورگلیمر شامل مار‌های بسیاری‌ است که هیچ زبانی نمی‌تواند تعدادشان را بشمارد
  • میمیر(Mimir)، برادر بستلا و دایی اودین است
  • بین میدگارد و آزگارد پلی رنگین کمانی به نام بیفروست (Bifrost) وجود دارد که اگر غولی (یوتونی)، پا بر روی آن بگذارد، حرارتش باعث فرار آن غول می‌شود
  • مگنی، مودی و ترود بعد از واقع رگناروک، همچنان به حیات ادامه می‌دهند
  • نام مودی به معنای خشم، ترود به معنای قدرت و مگنی به معنای نیرومند یا توانا است
  • در برخی روایات اشاره شده اودوملا شاخ نداشته است
  • یمیر از شیر اودوملا تغذیه می‌کرد
  • ثور برای کنترل چکش از یک دستکش به نام یارنگریپر(Járngreipr) استفاده می‌کند تا بتواند او را پرتاب یا بچرخاند همچنین او دارای کمربند مگنیگیورد (Megingjord) است که قدرتش را دو برابر می‌کند
  • چنین باور اشتباهی در ذهن نگنجد که تنها سه نورن‌ در اساطیر نورس وجود دارد! هر نژاد، نورن‌های مختص خود را دارد

بخش اول اساطیر نورس در اینجا به پایان می‌رسد اما داستان های بسیاری برای روایت مانده است. از اینکه تا انتهای این مقاله بنده را همراهی کرده‌اید سپاس‌گزارم.

یه گیمر سادهmilad saجاویدمarminKieblack🌱🌱Korok veganJoel MorganMehran.BaBig WalleR77ghتنها اکانت رسمی ( شب دشنه های بلند )DARKSIRENBig BossSolaire of Astoraهادی صفائی.Old fashion GAMERYohanamrmore

ایرانیکارت

مطالب مرتبط سایت

تبلیغات

God of War؛ نگاهی به اساطیر نورس (بخش اول) - گیمفا
God of War؛ نگاهی به اساطیر نورس (بخش اول) - گیمفا
God of War؛ نگاهی به اساطیر نورس (بخش اول) - گیمفا
God of War؛ نگاهی به اساطیر نورس (بخش اول) - گیمفا
God of War؛ نگاهی به اساطیر نورس (بخش اول) - گیمفا
God of War؛ نگاهی به اساطیر نورس (بخش اول) - گیمفا
God of War؛ نگاهی به اساطیر نورس (بخش اول) - گیمفا
God of War؛ نگاهی به اساطیر نورس (بخش اول) - گیمفا

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

God of War؛ نگاهی به اساطیر نورس (بخش اول) - گیمفا