داستان Metro 2033
پس از بارش موشکهای هستهای از سوی آسمانِ روسیه، اندک انسانهای ماتمزده باقی مانده، برای زنده ماندن و بقا به زیرِ زمین پناه بردند و به محدودیتهای زندگی در مترو عادت کردند. به خاطر هوای مسموم روسیه و تششعات هستهای و همچنین وجود هیولاهایی که به خاطر مواد هستهای تبدیل به موجودات وحشی جهش یافته شده بودند؛ برگشتن به سطح زمین پس از نبرد هستهای برای انسان غیرممکن شد. حال سالهاست از این جریان میگذرد و قهرمان داستان ما، جوانی بیست ساله به نام آرتیوم است که روزی از روزها بدون آنکه بداند، قرار است روز خاصی را تجربه کند. روزی پدرخواندهاش که اَلِکس نام دارد او را فراخواند تا در مورد بحران جدیدی که تمامی شبکه ایستگاههای مترو را در بر گرفته صحبت کند. وی به آرتیوم توضیح میدهد خطر جدیدی که انسان را تهدید میکند بسیار بدتر از موشکهای هستهای است و انسان دیگر در چرخه طبیعت بالای هرم قرار ندارد و انقراضش بسیار نزدیک است. طبق گزارشات جدید، سروکله موجودات جدیدی به نام Dark Ones پیدا شده که قدرتهای ماورایی زیادی دارند و به محض دیدن آنها کنترل بدن از دست شخص خارج و با ترسهایش روبهرو میشود و در نهایت میمیرد. در ادامه، پدرخوانده آرتیوم اطلاع میدهد که تکاور کارکشتهای به نام هانتر به زودی به این ایستگاه میرسد. چند دقیقه بعد دروازه ایستگاه کوبیده میشود. نگهبانان با نگرانی به هم نگاه میکنند و میپرسند یعنی چه موجودیست؟ الکس پاسخ میدهد هیولاها در نمیزنند، او هانتر است دروازه را باز کنید. در ادامه تکاور میگوید هنوز امیدهایی باقی مانده است. وی پلاک خود را به آرتیوم میدهد و میگوید در پی نابودی این بحران جدید است و اگر تا فردا برنگشت یعنی در انجام ماموریت خود شکست خورده و آرتویم باید پلاک هانتر را به ایستگاه اصلی یعنی Polis ببرد و به شخصی به نام میلر بدهد که او هم همانند هانتر تکاوری کارکشته است. به عبارتی، آرتیوم باید در مورد خطر جدیدی که شبکههای مترو را تهدید میکند به میلر گزارش دهد.
صبح از راه میرسد و خبری از هانتر نمیشود و کسی نمیداند او مرده یا زنده است. راه رسیدن به Polis بسیار پیچیده بوده و آرتیوم برای رسیدن به آنجا باید از کلی ایستگاه دیگر و مسیرهای پیچدرپیچ خطرناک عبور کند. آرتیوم به همراه چند جنگجوی دیگر سوار گاری که بر روی ریل سوار است در مترو شروع به سفر میکنند تا به ایستگاه بعدی بروند اما در بین راه بحران جدید گریبانگیرشان میشود و مورد حمله دارکوانها قرار میگیرند. همه شروع به رویا دیدن میکنند و بیهوش میشوند به غیر از آرتیوم که گویا ذهنش نسبت به جادوی آنها مصون است. قبل از اینکه خطر جدی شود، آرتیوم همسفرانش را بیدار میکند و از مهلکه میگریزند.
در ایستگاه بعدی آرتیوم با فردی به نام بِربِن هم سفر میشود تا همراه یکدیگر به ایستگاه بعدی عزیمت کنند. مسیرهای بین ایستگاهها به خاطر وجود خطرات بیشمار، مثل حمله موجودات جهش یافته، امن نیست و معمولا افراد به صورت دسته جمعی سفر میکنند. در بین راه بربن و آرتیوم با موجودات جهشیافته بسیاری مبارزه میکنند و برای فرار و رسیدن به دروازه بعدی، شروع به دویدن میکنند که در انتهای مسیر آرتیوم دچار رویابینی شده که یک دارکوان دست او را میگیرد و به داخل دروازه میکشد. در ادامه به خاطر بسته بودن مسیر، آن دو مجبور میشوند قسمتی از مسیر را به روی سطح بروند. البته به خاطر وجود تششعات هستهای و موجودات جهش یافته قدرتمند و عظیم بر روی سطح باید هر چه سریعتر مسیر تونل متروی بعدی را پیدا کرده و پایین روند. در بین راه آرتویم دچار رویا دیدن میشود و گذشتهی قبل از جنگ روی سطح و بازی کودکان در پارک را مشاهده میکند. زمانی که مورد هجوم جهش یافتهها قرار میگیرند مسیر به زیر زمین و مترو را پیدا میکنند و پایین میروند اما متاسفانه خود را در مرز دشمنان مییابند.
به خاطر درگیری به وجود آمده، بربن قبل از آنکه آرتیوم بتواند کمک کند، مورد اصابت گلوله قرار میگیرد و میمیرد و آرتیوم که در حال فرار از این ایستگاه است و فکر میکند حالا تنهاست، با فردی به نام خان آشنا میشود. خان فرد عجیبیست که ادعا میکند قدرت ارتباط با ارواح و ماورا دارد. و این از خوش اقبالی آرتیوم است چون ایستگاه بعدی که باید از آن عبور کند، متروکه و طلسم شده است و بین مردمان ایستگاههای اطراف این باور وجود دارد که ارواح افرادی که در زمان حیات در آنجا کشته شدهاند هنوز همان حوالی پرسه میزنند. در ادامه آرتیوم متوجه میشود شایعات حقیقت دارد و هاله و صدای ارواح را میبیند و میشنود و خوشبختانه با وِردها و دعاهای خان میتواند زنده از آن ایستگاه خارج شود. مسیر خان و آرتیوم از یکدیگر جدا میشود اما قبل از جدایی، خان توصیه میکند در ایستگاه بعدی دوست او یعنی اَندرو را ملاقات کند تا تجهیزات و ماسک اکسیژن جدید به او بدهد.
در بین راه آرتیوم توسط سربازان کمونیست دستگیر میشود. او متوجه میشود که دو قدرت اصلی درون ایستگاه مترو، کمونیستها و نازیها، در حال نبرد با همدیگر هستند. آرتیوم در دفترچه خاطرات خود مینویسد حتی آخرالزمان هم باعث نشد انسانها به خاطر اختلاف نظر دست از کشتن یکدیگر بردارند. آرتیوم با کمک زندانی دیگری، دست به فرار میزند و اندرو را ملاقات میکند. او هم آرتیوم را زیر ریل خط آهن مخفی و از ایستگاه خارج میکند. ایستگاه بعدی میدان نبرد کمونیستها و نازیهاست و اینبار آرتیوم به دام نازیها میافتد و دستگیر میشود. اما خوشبختانه درست قبل از آنکه آرتیوم شود، دو تکاور از polis از راه میرسند و جوخه نازیها را قتل عام میکنند. آرتیوم پلاک هانتر را نشان میدهد و میگوید ماموریت دارد تا به polis برود. پس آنها راهی مقصد مورد نظر میشوند اما به این راحتیها نمیشود سفر کرد. در بین راه آنها با نازیها و جهش یافتهها مبارزه میکنند، تکاور همراه آرتیوم کشته میشود و آرتیوم با دارکوانها مواجه شده و مشغول رویا دیدن میشود. در بین رویا دارکوانها به آرتیوم کمک میکنند تا به polis برسد. او به محض رسیدن به دیدن میلر میرود و خطرات جدیدی که ایستگاه مترو را تهدید میکند به او گزارش میدهد. آنها به خاطر محدودیت شدید مهمات و نفرات خطر دارکوانها را جدی نمیگیرند و رای صادر شده منفی است. میلر جداگانه آرتیوم را فرا میخواند و نتیجه شورا را اعلام میکند و میگوید که نگران نباشد چون او و چند تن از تکاورها بر این عقیده هستند که خطر دارکوانها بسیار جدی است و میخواهند تا داوطلبانه به این جبهه ملحق شوند. نقشه میلر این است که به کتابخانه عظیم روی سطح برود تا اطلاعات پایگاه موشکی قدیمی D6 را به دست بیاورند و لانه دارکوانها بر روی سطح را بمباران کنند. پس از گذشتن از خطرات فراوان و مبارزه با جهش یافتههای فراوان آنها به کتابخانه میرسند و آرتیوم از بین انبوه پروندهها، پوشه D6 را پیدا میکند.
گروه تکاورها در ایستگاهی به نام اسپارتا جمع میشوند و پس از تجدید قوا راهی پایگاه موشکی میشوند. در بین راه آرتیوم رویاهای بیشتری از دارکوانها میبیند که سعی در برقراری ارتباط با او دارند. پس از رسیدن به پایگاه، گروه تکاورها مجبور میشوند به صورت دستی موشکها را آماده شلیک میکنند. به خاطر قطعی سیستم خودکار، آنها باید از برج ارتباطی بالا بروند و از آنجا موقعیت هدف را مشخص کنند. آنها بر روی سطح بر میگردند تا به سمت برج بروند اما مورد هجوم هیولاهای بسیار عظیم قرار میگیرند. در بین راه میلر زخمی میشود و آرتیوم به تنهایی از برج بالا میرود. آرتیوم پایه را تنظیم میکند تا موقعیت دارکوانها را مورد هدف قرار دهد اما دچار رویا دیدن میشود. دارکوانها سعی میکنند تا او را از دستگاه دور کنند اما صدای هانتر در ذهن آرتیوم طنین انداز میشود که میگوید: دشمن را بکش. آرتیوم از حالت رویا دیدن خارج میشود و با تنظیم دستگاه موقعیتیاب موشکها شلیک میشوند. آرتیوم از دور آتش انفجار را تماشا میکند و به پیروزی خود نگاه میکند. اما حس درونی وی میگوید چیزی در این بین درست نیست و آرتیوم از این پیروزی به دست آمده خوشحال نیست و با حالتی غمگین بر روی زمین مینشیند و بازی تمام میشود.
البته پایان دیگری هم وجود دارد. آرتیوم به دستگاه شلیک میکند و موشکها شلیک نمیشوند. آرتیوم با خود میگوید در کتابی خوانده است باید به نبرد پایان داد قبل از آن که نبرد به ما پایان دهد. و حالا دارکوانها از این به بعد در بین آنان زندگی خواهند کرد و همانگونه که با آرتیوم ارتباط برقرار کردند، با دیگران نیز رابطه برقرار میکنند. این یکی از پایانهای فرعی است و نسخه بعدی یعنی بازی metro last light بر مبنای این پایان ادامه پیدا نمیکند و پایان همراه با بمباران را دنبال میکند؛ همانگونه که کتاب metro 2033 هم با بمباران شدن دارکوانها تمام میشود.
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- ظاهراً تریلر معرفی Intergalactic: The Heretic Prophet به تاریخ عرضه آن اشاره دارد
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
نظرات
فوق العاده زیبا بود
دمتون گرم
🟢 وااای این بازی با دوبله دارینوس فوقالعاده بود😍
….
جناب کاظم حقیقی عزیز، شما هم زدین تو کار نوستالژی بازی👏🏻بسیار هم عالی🙏🏻
….
خواهشا اگر بازی زیبای ۲۰۰۸ Turok را تجربه کردین، در مقاله بعدی راجع بهش کامل و جامع بپردازید، سپاس از محبت شما💚🙏🏻
چون در سایت هیچ مقالهای راجع به این بازی ارزشمند و خفن نیست.
ارزش دانلود داره سید
آره پسرم
💀🤣
میخندی ؟ مگه خنده دار ؟
مجموعه کتاب Metro هر سه جلدش (۲۰۳۳ – ۲۰۳۴ – ۲۰۳۵) به فارسی ترجمه شدن. جلد اول و دوم نسخه صوتی فارسی هم دارن.
مترجمش از آشناهامه و تو سایت خودش بخش های سانسور شده رو هم گذاشته کسی خواست میتونم براش بفرستم.
چجوری میشه بفرستی؟
سرچ کن فربد آذسن سایت شخصیش میاد وارد سایت شو دکمه فهرست موضوعات بالای سایت هست روش بزن گزینه ترجمه های چاپ شده رو انتخاب کن لیست کتابها رو نمایش میده. همون اول سه گانه مترو رو پیدا میکنی اونجا نوشته بخش های سانسور شده رو تو چه صفحاتی از کجا تا کجا باید خوند. انتشارات کتاباش هم کتابسرای تندیسه. نمایشگاه کتاب اواخر اردیبهشت شروع میشه اونجا از غرفه ی خود انتشاراتش با تخفیف میشه گرفت.
البته جلد دومش موردی برای سانسور نداشته جلد اول در حد چند سطر ازش سانسور شده ولی جلد سومش بیشترین سانسورو داره که به صورت فایل گذاشته.
اگه تونستی برای منم لطفا بفرست.
تو کامنت بالایی توضیح دادم
عجیبه بازی تو روسیه رخ میده ولی اسماشون انگلیسیه
آرتیوم (Artyom) اسم پسرانه روسی هست به معنی: قوی و سالم. ریشه اش اسم یونانی “آرتمیوس” هست.
Artyom Abramov (فوتبالیست)، Artyom Alikhanian (فیزیکدان) از شخصیتهای روس با این اسم هستن.
ببخشید ولی فکر نکنم Hunter و Miller اسامی روسی باشن
هانتر که لقت هستش بهش دادن یعنی شکارچی.
خب میتونست لقبش به روسی باشه نه یه زبون دیگه.
کتاب چون انتشار جهانی قراره باشه از اسامی رایج استفاده میشه برای کرکتر های اصلی.
توی کتاب کلی افراد هستن با اسامی اصیل روسی ازشون نام برده شده.
انتشار کتاب همین هستش. اگر بخوای جهانی منتشر کنی باید از اسامی رایج اون موقع استفاده کنی.
جناب نویسنده محترم چون اوکراین جدا شده روسیه است در اصل اسم شخصیت ها هم روسی هم اوکراینی خوند میشه مثل علی هم تو ایران هست هم اعراب اسمشون هست بازی کتاب اوکراینی اصل فقط ناشر روسی
ایول لا اسماعیل صنعت سینما که فتح کرد میخواد صنعت گیم و کتاب هم فتح کنه
ادامه بده اسماعیل
داداش بازی کاملن روسی نیست در اصل اوکراینی ناشر بازی تو اوکراین بودش
حتما کتابو بخونید
از انیشتنگ پرسیدن انسان باهوش تره یا موش گفت موش برای خودش تله موش نمیسازه ولی انسان سلاح اتمیو ساخت
سلاح اتمی رو نساختن که بزنن تو کشور خودشون🤔
ولی همه نابود میشیم
یاد اوپنهایمر افتادم
تاثیر هالیوود شیاطینو قهرمان میکنه
اوپنهایمر یه دانشمند بود
نه قهرمان بود نه ادم بده
سازنده سلاح نه دانش مند
میخائیل کلاشینکف یه مخترع بود
رابرت اوپنهایمر یه دانشمند بود
هدف استفاده از اینارو دانشمندا تایین نمیکنن
اون AK47 میتونه دست تروریست باشه
یا نیرو های مقابله با تروریست
ولی با بمب اتم فقط انسانای بیشتری میمیرن
اره ولی یه اتفاق بد تر (جنگ) متوقف میشه
با جنگ بدتر؟
توصبه میکنم کتابش رو هم بخونید خوب چیزیه
من خودم اولین بار بازی رو با دوبله فارسی تجربه کردم و هیچوقت پایان خوب بازی رو که اون علامت زن رو نابود میکردیم و دارک وان هارو نمیکشتیم نگرفتم اصلا نمیدونستم وجود داره . این دیالوگ هانتر رو خیلی خوب یادمه : یادت باشه آرتیوم! خودی نبود بزنش
سلام درود دوست عزیز این پایان خوب داخل نسخه ریمستر شده یا همون نسخه ردوکس بود و در نسخه اصلی نبود متاسفانه
ممنون از جوابت دوست عزیز نمیدونستم من نسخه لست لایت رو با اپدیت رودکس تجربه کردم
یکی از بهترین تجربه های گیمینگ بنده همین بازیه. داستان، فضا سازی، گیمپلی در یک کلمه فوقالعاده
برای عزیزان شاید سوال بشه ما هر سه نسخه بازی رو تموم کردیم. ایا نیاز هستش کتاب رو بخونیم؟
نسخه اول با سناریوی کتاب جلو میره و بعد از تموم کردن بازی و بعد خوندن کتاب میشه تفاوت هایی پیدا کرد و لیست درست کرد ازشون اما در کلیت یکی هستش. پس اگر امکانش هست حتما بخونید عمیق تر به دنیای بازی فرو میرید اما اگرم نخوندید از دست نمیدید چیزیو.
در مورد بازی دوم و کتاب دوم باید گفت کلا سناریو و داستان متفاوتی پیش گرفته میشه و دو شخصیت اصلی داره کتاب مترو ۲۰۳۴ که یکیشون نویسنده و شاعر پیرمرد که اسمش هومر هستش و اگر بازیو تموم کردید دلیل نمیشه کتاب رو نخونید چون متفاوت اند.
در مورد کتاب سوم و بازی سوم اوایل فکر میکنید مثل نسخه اول، بازی میخواد کتاب رو پیش بگیره اما بعد از خودن ۱۰۰ صفحه متوجه میشید دنیای متفاوتی رو دارن روایت میکنن. دنیای مترو ۲۰۳۵ داخل کتاب بقدری عمیق هستش و از تفکرات والا و اگاهی شکل گرفته که متوجه میشید مترو اکسودوس در زمینه داستان و شکل دادن به دنیای مترو خیلیییییی ضعیف عمل کرده . و کلی تفاوت داستانی هم دارن.
پس دو انتخاب دارید. بخاطر قیمت ها وپیا هر دلیلی کتاب اول و دوم رو اسکیپ کنید برید سراغ کتاب سوم. ( که خودم پیشنهاد نمیکنم مگر تایم نداشته باشید و پول خرید سه کتاب.)
راه بعدی اینکه از اول همرو بخونید که تبدیل به بهترین کتاب زندگیتون میشه و از قلم عالی نویسنده متعجب میشید که در کنار نویسندگان بزرگ قرار داره
داستان بازی تقریبا همون چیزیه که منم برداشت کردم (انتظار داشتم جزئیات کامل تری ببینم)
و صادقانه بخام بگم معمولیه و حس خاصی بهش ندارم
بیشتر بخاطر دنیای جذاب و متفاوت گیمه که این سری رو دوست دارم
اتمسفر توی تونل ها مترو و ساختمون های متروکه و فضا های باز سطح زمین …
خیلی حس خوبی داشتن :)
ولی Metro Exodus بازی خفنیه پیشنهاد میکنم بازیش کنید
اکسدوس پکیه شامل نسخه ۲۰۳۳ و لست لایت که برای نسل ۸ با قیمت مناسب و یک کم کیفیت بهتر منتشر شد
اکسدوس یک نسخه پیشرفتهتر با موضوع عاشقانهی احساسی به حساب میاد و البته یک داستان خوفناک و بیرحمانه و بخصوص قسمت کشتار و خوردن گوشت آدمی…
….
خواهشا بالاتر هم گفتم، اما اینجا هم دوباره درخواست میکنم، حتما بازی Turok 2008 هم راجع بهش مقاله بنویسید، بازهم سپاس ازشما 💚💚
اون ردوکس(Redux) هست که ریمستر هست واسه نسل هشت
اکسدوس(Exodus) نسخه سوم و آخر سری هست
اون redux نبود که شامل ریمستر last light و ۲۰۳۳ می شد؟! Exodus که نسخه آخریه و بازی جدیده خودش!
اکسدوس نبود redux بود
اون مترو ساگاست تا جایی که یادمه
آه بله درست میفرمایید ریداکس پک بود و اکسدودس سومین نسخه 🙏
مرسی عالی باتشکر از نویسنده♥️
آرررررررررتیوم 😅
یکی از بهترین گیم هایی که تو دنیا وجود داره،چون حاوی پیام های خیلی جدی هستش،دیمیتری گلوخوفسکی داستانی سیاسی و اعتراضی خاصی رو به دنیا هدیه کرده…
نسخه ۲۰۳۳ یکی از خسته کننده ترین و تکراری ترین گیمایی بود که پلی دادم از اول تا آخر بازی مراحل و گیمپلی یکسان بود
ولی نسخه Last Light فوق العاده و جذاب بود مخصوصا مراحل آخرش
یدونه از بهترین اتمسفر های تاریخ گیم
ممنون از اقای حقیقی عزیز. من عاشق مقاله های داستان بازی ها هستم چون برای ما که زبان خوبی نداریم بسیار عالی و یجورایی خوندنش واجبه.
ممنون 🙂
هانتر زندست یا مرده من که نفهمیدم
زندست.
این اثر شاهکاره
اصلا با شخصیت لال نمیتونم ارتباط برقرار کنم مثلا تو dishonored 2 یه کار خوبی که شده بود کوروو از لالی در اومده بود، من متروی ۲ رو قبلا وقتی ۳۶۰ داشتم بازی کرده بودم طبیعتا گیم پلی به روانی شوترای دیگه نبود اما اتمسفر مترو آدمو جذب میکنه، متروی ۳ رو گرفتم گفتم احتمالا بازی مدرنیزه شده و برا آرتیوم وویس اکتور گزاشتن، دیدم نه باز مثل قبله ، تا یه جایی ادامه دادم دیدم دیگه بازی حتی توی مترو هم جریان نداره ولش کردم، امیدوارم یه روز متروی ۱ ریمیک بشه