الهامبخشترین لحظات در فیلمهای Lord of the Rings
فیلمهای Lord of the Rings با شخصیتها و اعمال آنها توانسته لحظات الهامبخش و خارقالعاده زیادی را خلق کند.
سهگانه «ارباب حلقهها» پر از الهامبخشترین لحظات در تاریخ سینما است. ویژگیای در تماشای این افراد عادی وجود دارد که در مسیر سرنوشت خودشان قدم بر میدارند و دنیا را برای بهتر شدن تغییر میدهند که باعث میشود هر بینندهای احساس کند که قدرت انجام چنین کاری را نیز دارد. این لحظات پر از لحظات خردمندانهای هستند که مردم را تشویق میکنند تا از منطقه آسایش خودشان خارج شوند و تا حد امکان بدون ترس زندگی کنند.
اگرچه تقریباً هر لحظه در این فیلمها بینندگان را وادار میکند تا بهترین نسخه از خودشان باشند، برخی از آنها بسیار تأثیرگذارتر از دیگر موارد هستند. اینها لحظاتی هستند که مدتها پس از پایان فیلم در ذهن بینندگان باقی میمانند. در ادامه این مطلب به معرفی الهامبخشترین لحظات در فیلمهای «ارباب حلقهها» میپردازیم. همراه با ما باشید.
۹. دفاع آروِن از فرودو
یکی از بهترین تصمیمهایی که این فیلمها گرفتند، گسترش نقش آروِن نسبت به نقشش در کتابها بوده است. اگرچه این کار منجر به حذف چندین شخصیت مورد علاقه طرفداران مانند گلورفیندل شده بود اما برخی از قدرتمندترین و خیرهکنندهترین لحظات در کل این فرنچایز را نیز رقم زده است. برجستهترین آنها نیز در فیلم The Fellowship of the Ring اتفاق میافتد، جایی که فرودو با تیغه مورگول زخمی میشود و آروِن او را به ریوندل میبرد.
این در حالی است که اشباح حلقه نیز به دنبال آنها هستند و آروِن برای اینکه از دست آنها خلاص شود، سیلابی را فرا میخواند که شکلی شبیه به خروشان اسبها به خودش میگیرد. این سیلاب نیز مهاجمان را از پا در میآورد و به آنها فرصت عالی برای فرار میدهد.
نه تنها این لحظه بسیار قدرتمند است بلکه از نظر بصری نیز خیرهکننده به نظر میرسد. اسبها یکی از زیباترین جلوههای بصری این مجموعه را داشتند و باعث شدند تا این لحظه بسیار الهامبخش و خیرهکننده باشد. اعلان خشمگین آروِن مبنی بر اینکه «اگر او را میخواهی، بیا و بگیرش» باعث ایجاد لرزه بر اندام مخاطب میشود و به آنها قدرت میدهد تا به جای اینکه در برابر بیعدالتی سر خم کنند، برای آنچه که دوست دارند، قدم علم کنند.
۸. حمله اِنتها به آیزنگارد
لحظات الهامبخش و جذاب بسیار زیادی درباره اِنتها در فرنچایز «ارباب حلقهها» وجود دارد. تصمیم برای واکنش به تجاوز سارومان به زمینشان در انتموت نیز یکی از زیباترین لحظات این فرنچایز پیرامون انتها بوده است. دوستی تریبیرد با مری و پیپین حتی سرسختترین مخاطبان را ترغیب میکند تا از پیشداوریهای موجود گذر کنند و روابط جدیدی را با کسانی ایجاد کنند که در حالت عادی با آنها دوست نمیشدند.
با این حال، شاید مهمترین زمان در داستان آنها زمانی است که آنها این تصمیم را میگیرند تا در برابر تجاوزات سارومان به قلمروی خودشان واکنش نشان بدهند و در برابر او ایستادگی کنند. آنها بدون اینکه بدانند آیا موفق خواهند شد یا خیر، به سمت سارومان حرکت میکنند. تنها چیزی که مهم بود، این است که آنها ثابت کردند که در مقابل بیعدالتی ایستادگی نمیکنند و همین نیز کافی بود. البته آنها در نهایت موفق شدند و توانستند بخش قابل توجهی از میراث فاسد سارومان را از سرزمین میانه محو کنند.
۷. سوگند وفاداری آراگورن، گیملی و لگولاس به فرودو
شورای الروند یکی از نمادینترین صحنههای تاریخ سینما به شمار میرود. از همان لحظهای که اعضای بالقوه وارد آن شدند تا زمانی که ریوندل را ترک میکنند تا ماجراجویی خودشان را شروع کنند، لحظات متعددی وجود دارند که در تاریخ سینما ماندگار شده و نقل قولهای زیبایی از آن به جا مانده که جاودانه شدهاند. این کاملاً نشان دهنده عشق چهار هابیت اصلی نسبت به یکدیگر است و رقابت میان دورفها و الفها را نشان میدهد و همچنین خشم اولیه بورومیر نسبت به آراگورن را نمایان میسازد. این یکی از بهترین سکانسهایی است که تابهحال روی پرده سینماها به نمایش درآمده است.
با این حال، یکی از لحظات بیشتر از بقیه توانسته الهامبخش مخاطبان و بینندگان باشد و آن لحظه نیز زمانی است که آراگورن، گیملی و لگولاس تصمیم میگیرند تا اختلافات خودشان را کنار بگذارند و با فرودو سفر کنند تا حلقه را نابود سازند. آراگورن اولین کسی است که پا پیش میگذارد و به هابیت جوان میگوید که اگر به محافظت نیاز دارد، شمشیر او در اختیارش است. به دنبال او نیز لگولاس و گیملی پیش قدم میشوند. این اولین باری است که مرز میان تمام نژادها از بین میرود و نمونه بسیار زیبایی از آن چیزی است که این فیلمها را خاص کرده است.
۶. الروند شمشیر بازسازی شده را به آراگورن هدیه میدهد
کشمکش آراگورن برای ادعای هویت خودش بهعنوان پادشاه گوندور در تمام سهگانه غالب است. او دائماً با خودش دست و پنجه نرم میکند و سعی دارد تا مشخص کند که کدام جنبه از زندگیاش مهمتر است، گذشتهاش یا اینکه وضعیت بالقوهاش بهعنوان رهبر یکی از قدرتمندترین شهرهای سرزمین میانه. او در تمام مدت این سریال در کشمکش با خودش است و مجبور میشود تا وارد سناریوهایی شود که او را به فردی که سرنوشت برای او در نظر دارد، نزدیکتر میکند ولی او همچنان حاضر به اعتراف آن نیست.
با این حال، این درگیری درونی باید در یک لحظه حل شود و این کار نیز در یکی از احساسیترین لحظات این سهگانه رقم میخورد. قبل از اینکه آراگون وارد مسیر مردگان شود، الروند در کمپ روهان به دیدن او میآید. وقتی الروند هویت واقعی خودش را فاش میکند، به آراگورن این فرصت را میدهد تا آنچه را که همیشه قرار بوده باشد را بپذیرد و با انجام این کار نیز او شمشیر بازسازی شده از خردههای نارسیل به نام آندوریل را به او پیشکش میکند. او آراگورن را تشویق میکند که سرنوشت خودش را بپذیرد. این یک یادآوری قدرتمندانه برای بینندگان است تا به جای اینکه تمام زندگی خودشان در حال فرار از گذشته باشند، هویت واقعی خودشان را بپذیرند. این تنها راه برای دست پیدا کردن به پتانسیل کامل است.
۵. نبرد هلمز دیپ
نبرد هلمز دیپ در ظاهر یکی از ناامیدکنندهترین لحظات در کل سهگانه «ارباب حلقهها» به نظر میرسد. روهان در هم شکسته شده، Deeping Wall که قرار بود ایستادگی کند و از آنها در برابر هر گونه تهاجماتی محافظت کند نیز فرو ریخته و حالا کل پادشاهی در برابر حمله از سوی اوروک های آسیبپذیر است. حتی نیروهای الف به رهبری هالدیر که مخصوصاً برای پیروزی ارتش روهان آمده بودند، نمیتوانند به تنهایی با ارتش مخوف سارومان مقابله کنند. به نظر میرسد که این، سقوط یکی از قدیمیترین و مهمترین پادشاهیهای سرزمین میانه است.
اما هنگامی که سواران روهان به بالای تپه میرسند، با طلوع خورشید و با حضور گندالف در رأس آنها، همه چیز به سمت روشنایی تغییر پیدا میکند. آنها به پایین تپه سرازیر میشوند و بلافاصله با دشمنان درگیر شده و نوید میدهند که تئودون مجبور نیست به تنهایی در برابر این شر ایستادگی کند. جریان نبرد به نفع روهان تغییر میکند و اگرچه پایان تعیینکننده جنگ حلقه نیست اما مطمئناً ضربهای مهلک به سارومان وارد کرده است که به سادگی از آن بهبود پیدا نمیکند. این همان صحنهای است که هر کسی را ترغیب میکند تا در برابر چنین شرارت غیر قابل تحملی ایستادگی کند، حتی زمانی که همه چیز غیرممکن به نظر میرسد.
۴. سم، فرودو را تا کوه دوم حمل میکند
سموایز گامجی از آن دسته شخصیتهایی است که همه باید آرزو داشته باشند که بیشتر شبیه او باشند. او خودش را وقف دوستانش کرده و تمام تلاشش را میکند تا در هر موقعیتی با عشق و ملاحظه رفتار کند. سم همانند ستون فقرات اخلاقی این سهگانه است و زمانی که او در آخرین فیلم این مجموعه، فرودو را در پشت خودش به بالای کوه دوم میبرد، بدون شک این جنبه از شخصیت او بسیار برجسته میشود. وقتی فرود از پا در میآید، سم او را با خودش میبرد تا این تلاش خودشان را به نقطه پایان برساند. او میگوید که او نمیتواند خودش حلقه را ببرد اما میتواند فرودو را حمل کند و با گامهای استوار نیز او را به بالای کوه دوم میبرد.
سفر به کوه دوم یکی از ناامیدکنندهترین لحظاتی است که تابهحال ساخته شده و اگر سم مداخله نمیکرد، میتوانست بسیار ناامیدکنندهتر نیز باشد. فرودو قدرت آن را نداشت که خودش به تنهایی ادامه راه را برود و حلقه قدرت زیادی از او گرفته بود. موفقیت کل سفر به اقدامات یکی از هابیتها بستگی داشت که از ترک یکی از عزیزترین دوستانش امتناع کرده است. او وفاداری به دوستان خودش را نشان میدهد و به مخاطبان القا میکند که در موقعیتهای دشوار پافشاری کنند تا از کسانی که به آنها اهمیت میدهند، حمایت کنند.
۳. صحبتهای سم در اوزگیلیات
یکی از چیزهایی که سم را بهعنوان یک شخصیت بسیار متمایز میکند، تعهد او به امیدوار ماندن است. او در طول این آثار سینمایی صحبتهای خردمندانه متعددی دارد که بهخوبی در بین مخاطبان و بینندگان طنینانداز میشود. چه زمانی که او میخواهد به فرودو یادآور شود که کیست و چه زمانی که او درمورد توتفرنگی در دامنههای کوه دوم صحبت میکند همگی سبب شده تا سم یکی از مهمترین نقلقولها را در این مجموعه داشته باشد.
شاید لحظهای که قوس داستانی این شخصیت را در بهترین حالت خودش نشان میدهد، زمانی است که او و فرودو در اوزگیلیات هستند. او کل این سهگانه را در این جمله خلاصه میکند که «در این دنیا چیزهای خوبی وجود دارد آقای فرودو که ارزش جنگیدن را دارند.» سم شاید بیشتر از هر کس دیگری اهمیت این ماجراجویی و سفر را درک کرده است. حتی اگر آنها با شرارت غیر قابل وصف و بسیار زیادی محاصره شده باشند، هنوز هم چیزهای بسیار زیبایی وجود دارند که ارزش تلاش و جنگیدن را دارند. این به ما یادآور میشود که در برابر ظلم وصفناپذیری که در دوران مدرن وجود دارد، همچنان روزنه امید و نوری دیده میشود.
۲. شکست پادشاه جادوپیشه آنگمار توسط ائوین
ائوین یکی از قویترین شخصیتهای زنی است که در آثار سینمایی وجود دارند. از اولین باری که او در فیلم The Two Towers معرفی شد، توانست تأثیر بسیار زیادی روی مخاطبان بگذارد. همانند آروِن، نقش او نیز از رمانها گسترش پیدا کرده تا حضور پررنگتری داشته باشد. نقش او بهعنوان نگهبان و محافظ روهان در غیاب تئودن نیز بسیار بیشتر شده است. در هر صحنه مشخص است که او چقدر مردمش را دوست دارد و میداند که اولین وظیفهاش همیشه در قبال آنها خواهد بود. حتی عاشقانه او با فارامیر کمی بیشتر مورد توجه قرار گرفته است.
با این حال، بهترین لحظه او همانند کتابها اتفاق میافتد. یکی از بزرگترین آرزوهای ائوین همیشه این بوده که در کنار سواران روهان بجنگد و او این کار را در طول نبرد Pelennor Fields انجام داد. او خودش را بهعنوان یک مرد درآورد و در کنار مردانی که تمام عمرش را صرف تقلید از آنها کرده بود، به جنگ رفت. هنگامی که پادشاه جادوپیشه آنگمار به تئودن حمله میکند، او انتقامش را از او میگیرد. با اینکه آنگمار ادعا میکند که هیچ مردی نمیتواند او را بکشد، ائوین با افتخار اعلام میکند که او مرد نیست و هویت خودش را به حریفش و تئودن آشکار میکند. او با کشتن آنگمار به مخاطبان این موضوع را نشان داد که از انتظارات اجتماعی بگذرند تا به رؤیاهای خودشان دست پیدا کنند.
۱. صحبتهای آراگورن در بلک گیت
یکی از نمادینترین لحظات در کل سهگانه «ارباب حلقهها»، الهامبخشترین لحظه نیز است. آراگورن قبل از اینکه وارد نبرد شود، سخنرانیهای الهامبخشی را بیان میکند اما بهترین سخنرانی او درست قبل از این است که ارتشش بزرگترین موضع را در برابر نیروهای شیطانی سائورون در بلک گیت بگیرند. این سخنرانی باید فریادی ناامیدکننده باشد چراکه این افراد به سوی مرگ خودشان میشتابند چراکه تعداد آنها بسیار کمتر است. شیطان بزرگتر و قدرتمندتر از همیشه است و در حقیقت، آراگورن و ارتشش تنها راهی برای منحرف کردن سائورون از تلاش فرودو و سم برای نابود کردن حلقه هستند.
پس آراگورن برای توانمند ساختن مردانش در حالی که مأموریت آنها محکوم به فنا است، آن را تشویق و مهیج میکند. او تصدیق میکند که آنها ممکن است از آنچه در پیش روی آنها است، ترس داشته باشند، چطور ممکن است نداشته باشند. با این حال، او میگوید که امروز روزی نیست که آنها بدون جنگیدن شکست بخورند. امروز آنها باید آخرین ایستادگی خودشان را در برابر شیطان بکنند به امید اینکه دنیایی بهتر را برای بازماندگان رقم بزنند. این یکی از بهترین لحظات نه تنها در مجموعه ارباب حلقهها بلکه در تاریخ سینما است و به بینندگان قدرت میدهد تا دنیای بهتری را برای نسل آیندگان به جای بگذارند.
در این مطلب به معرفی الهامبخشترین لحظات در فیلمهای «ارباب حلقهها» پرداختیم. نظر شما در این رابطه چیست؟
منبع: cbr
پر بحثترینها
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- ناراحتی کارگردان Black Myth: Wukong بابت نبردن جایزه بهترین بازی سال
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- ظاهراً تریلر معرفی Intergalactic: The Heretic Prophet به تاریخ عرضه آن اشاره دارد
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- نکات مخفی تریلر بازی جدید ناتی داگ، Intergalactic، که شاید متوجه آنها نشده باشید
- گپفا ۲۵؛ تریلرهای مورد علاقه شما از مراسم The Game Awards 2024
نظرات
فقط اونجایی ساورون به آراگورن میگه الیسار
ناگهان آراگورن داد میزنه….
برای فوردو بعد اون موسیقی محشر پخش میشه
یه چیزی که تو دیدن آخرای فیلم سوم همیشه منو آزار میده همین فرودو گفتن آراگورن و باز بعد نابودی حلقه فرودو فرودو گفتن های مری و پیپین هستش انگار سم بیچاره آدم نبود، به ایلوواتار قسم اگه کمک سم نبود فرودو هیچوقت تو مأموریتش موفق نمیشد، نمیگم فرودو شجاع نبود، زحمت نکشید یا فداکاری نکرد چرا همه این ها بود ولی حرفم اینه که سم تو نابودی حلقه خیلی نقش مهمی داشت و حداقل میشد اون آخراش آراگورن بگه به خاطر فرودو و سم و مری و پیپین هم بگن فرودو و سم.
عالی بود👍
اون دوتا لحظه مهم رو هم باید اضافه کنیم که اسیلدور و فرودو در انجام ماموریتشان که انداختن حلقه در اتش بود دچار وسوسه شیطان شدندو شکست خوردند به خاطر سقوط گالوم کار انجام شد. فجایع دوران سوم بخاطر خیانت اسیلدور اتفاق افتاد
تمام سکانس های این سری فیلم و سری هابیت فوقالعاده جذاب هستن
در حق در حق هابیت واقعا کم لطفی شد به نظرم . واقعا جذاب بود فضای فیلم . تقریباً نسبت به ارباب حلقه ها فضای فان تر و حال خوب کن تر شده بود و یکم از اون جدیت خارج شده بود و حس ماجراجویی بیشتر داشت . نکه از سه گانه ارباب بهتر باشه اما واقعا جذاب بود مخصوصا سکانس اسماگ
ما داریم راجب یه داستان حماسی تمام عیار صحبت میکنیم نه یه کمدی،که بخواد فان و جالب باشه!
اگه اشتباه نکنم فک کنم خود کتاب هابیت هم جو رنگارنگتری نسبت به ارباب حلقه ها داشت
گاهی اوقات میشه با فیلما یاد گرفت
بهترین تریلوژی تاریخ
همه جای این فیلم قشنگه ولی به نظر من زیباترین لحظه قسمت اول اونجاییه که بالرگ میاد و غرش میکنه بعد گاندلف میگه فرار کنید اینجا شمشیر بی فایدس. زیباترین صحنه قسمت دوم به نظرم اونجا که ارتش سارومان نزدیک هلمز دیپ میشه و داره باروون میاد. زیباترین لحظه قسمت ۳ هم اونجا که سوار سیاه گاندلف را به زانو در میاره بعد یه دفعه صدای شیپور سواران رهان میاد هواسش پرت میشه به اون سمت😉
وقتی تیتر رو دیدم ناخوداگاه یاد صحبت های سموایز افتادم شاهکار بود واقعا همچنین از نظرم اون سکانسی که لشکر روهان وارد نبرد پله نور میشه هم واس میبود با اون سخنرانی قبل از تاختن👌
بتطرتون چرا سری فیلم های هابیت از ارباب حلقه ها موفقیت کمتری داشتن؟
جذابیت کتاب های هابیت از ارباب حلقه ها کمتره یا پیتر جکسون نتونسته اون جادویی که توی فیلم های ارباب حلقه ها داشته به فیلم های هابیت هم انتقال بده؟
من واقعاً سری هابیت رو خیلی دوست داشتم و معتقدم در حقش کم لطفی شد . اما به نظرم دلیل اینکه محبوبیت کمتری داشت یکیش برمیگرده به فضاسازی اثر . هابیت فضای شاد تر و فان تری داشت و فیلم تمرکز روی ماجراجویی های یک هابیت داشت برا همینم مبارزه ها و سکانس های اکشن کمتری به خود دید و اینم تاثیر داشت . و مخاطب ارب حلقه هارو با اون فضای ترس و دلهره و دارکش میشناخت و تغییر از فضا هرچند کمرنگ یکم تاثیر گذار بود . به طور کلی داستان سرایی سری اول خیلی گسترده تر بود و چندین ماجرارو پشتیبانی میکرد . اما در هر صورت سکانس اژدهای هابیت برام یکی از بهترین سکانس های تاریخ بود
ارباب حلقه ها خیلی بهتر بود حتی تو فضا سازی و بقیه چیزها هنوز اهنگ شایر رو تو مغزم پلی می کنم کمی ناراحت و دل تنگ می شم….
مشکل اصلی سه گانه هابیت اینه که بیش از حد طولانی و کسل کننده هستش، ارباب حلقه ها خودش سه تا کتاب داره که از هر کتاب یک فیلم ساختن و فیلم هاش حتی از کتاب هاش هم واسم جذاب تر بود اما هابیت یک کتاب داره که بهش آب بستن و از روش سه تا فیلم ساختن و واسه همین یک جاهایی واقعاً کسل کننده میشه، یک مثالش تو فیلم سوم و اون نبرد آخر و اون جاهایی که مربوط به مبارزه مردم داخل اون شهر متروکه به رهبری بارد با اورک ها هستش ، تقریباً هر سکانسی که تو سه گانه هابیت هستش خصوصاً سکانس های مبارزه و جنگ عمداً واسه پر کردن تایم فیلم گذاشته شدن و به همین دلیل هیجان و جذابیت اون سکانس ها رو از مخاطب میگیرن اما بعضی جاهاش هم خوبن مثل سکانس فرار دورف ها (کوتوله ها) و بیلبو از زندان الف ها در فیلم دوم، داستان هابیت پتانسیل تبدیل شدن به یک اثر حماسی خفن بی نظیر عین ارباب ها رو نداشت اما شرکت سازنده به خاطر طمع پول و سوءاستفاده از محبوبیت بالای ارباب حلقه و دنیای تالکین اصرار داشت که از کتاب هابیت یک سه گانه عین ارباب حلقه ها بسازه، پیتر جکسون و همکارانش هم با وجود تمام زحماتی که کشیدن نتونستن اینکار رو بکنن چون چنین چیزی ممکن نبود البته بازم میگم سه گانه هابیت با وجود این مشکلات بازم در کل زیبا و دلنشین هستش، من خودم به شخصه از انتخاب بازیگرها، موسیقی و طراحی صحنه و محیط این سه گانه خیلی خوشم اومد، این موارد جزو نقاط قوت فیلم هستن، بعضی شخصیت ها و داستان هایی هم که تیم سازنده که بهش شاخ و برگ دادن یا به داستان اضافه کردن یا خودشون خلق کردن مثل شخصیت تراندویل، لگولاس، تاریل و… هم واسم جذاب بود، امیدوارم در آینده بازم فیلمی از دنیای ارباب حلقه ها و تالکین بسازه به کارگردانی پیتر جکسون ببینیم.
.بهترین قسمتش قسمت دوم بود اونم به خاطر موشوگربه بازی با اسماگ بود. کلا یه چیز جدید بود … قسمت اول و دوم یه اسکی ضعیف از اریاب حلقه ها بودن. قسمت دوم از همه سرتر بود.
علاوه بر تمام چیز هایی که بقیه گفتن که واقعانم درسته یه موضوعی رو باید در نظر گرفت و اونم جنس حماسه سه گانه ارباب حلقه ها هست ارباب حلقه ها واقعا مثل یک نقطه اوج تمام عیار برای تمام داستانهای تالکین میمونه داستانی اخرالزمانی توی عهد باستان و داستانی با بخش های زیاد واقع نگرانه به نسبت بقیه فیلم های فانتزی در یکی از خیال انگیز ترین دنیا های فانتزی، این پارادوکس ها چیزایی هستند که سبب میشه بنظرم حتی در صورت تولید فیلم های بیشتر از دنیای ارباب حلقه ها و عصر های پیشین و نبرد های مختلفش بازم رو دست سه گانه نیاد قضیه ی هابیت هم همینه هابیت از نظر حماسی واقعا در سطح داستان ارباب حلقه ها نیست اما به عنوان یک فیلم ماجراجویی و فانتزی به شدت زیباست
کل این تریلوجی حماسی هستش ، ثانیه به ثانیش ، مخصوصا سکانس سوپ ائوین😁🥺تو اتحاد دو برج .
They’re taking the Hobbits to Isengard
یا وقتی ویگو مورتنسن با لگد زدن به کلاهخود انگشت پاش رو شکست 😄
بهترین بخش رسیدن سپاه روهان به رهبری شاه تئودن به دژ سفید بود و یورش به صف اورک های موردور حماسی ترین بخش سه گانه
اون وسط نبرد دشت های پلنور جای که روحان به کمک گاندور می یاد رو فراموش کردین فقط سخن رانی پادشاه تئودن
دقیقاً، حماسی ترین سکانس فیلم سوم همین سکانسی هستش که گفتی.
لحظات انتخابی واقعا ناب بودند ولی واقعا نمیتونم به این لحظه ای که توی ذهنمه بگیم الهام بخش ولی رعشه بر اندام هر فرد میندازه اونم صحنه ای نیست جز دو تا کلمه که گالم بر زبون میاره زیر شکنجه : شااااااااااایر، بگییییییییینز