نقد و بررسی فصل دوم زخم کاری | هیاهو برای هیچ
فصل دوم زخم کاری پس از سر و صدا و تبلیغات فراوان سرانجام تولید و پخش شد و در نهایت نیز با اتمام آن مشخص شد که فصل سومی نیز در راه است.
از همان ابتدا که خبر ساخت فصل دوم سریال زخم کاری را شنیدم به شخصه تعجب کردم. چرا که فصل اول زخم کاری با تمام ضعفها به گونهای به پایان رسیده بود که تصور برای ادامه یافتن این قصه تا حدودی سخت بنظر میرسید. اما سازندگان سریال قصد کرده بودند تا به دلیل پر بیننده بودن سریال، به هر قیمت و نحوی که شده آن را ادامه داده و بار دیگر بر سر زبانها بیفتند. اما غافل از آنکه گاهی اوقات این تصمیمات شاید اثر شما را به کانون توجهات تبدیل کند اما شاید هرگز از آن به خوبی یاد نشود.
فصل اول زخم کاری به پایان رسید و بنظر میرسید کار مخاطب و شخص محمدحسین مهدویان با آن تمام شده است. زخم کاری همان قصه یک فصلی را داشت و همان را هم با کلی زحمت و دست و پا شکسته به ایستگاه پایانی رساند اما به هر روی سریال به یک جمعبندی رسید. در واقع بنظر میرسد که فصل دوم زخم کاری از ابتدا در طرحهای سازندگان نبوده و آنها به یکباره قصد ساخت آن را کردهاند. این اتفاق باعث شده تا فصل دوم این سریال عملا بدون هیچگونه ایده و قصهای آغاز شده و پیش برود. مشکل عمده فصل دوم زخم کاری ( در کنار مشکلات بیشمار دیگری که به آن اشاره خواهیم کرد) نبود ایده و قصهای جدی است. سازندگان تنها میخواستند زخم کاری ادامه داشته باشد و این مسئله از همان ابتدای فصل دوم روشن است.
فصل دوم سریال زخم کاری به حدی ناتوان و بیبرنامه است که در مجموع سیزده قسمت شاید دو الی سه قسمت قابل توجه داشته باشد و مابقی بدون تعارف ضعیف و یا در برخی موارد ماقبل ضعیف هستند. فصل دوم این سریال با ارفاق میتواند یک مینی سریال پنج قسمتی باشد که باز هم مینی سریالی قوی نخواهد بود
فصل دوم سریال زخم کاری طبق ادعای موجود بر اثر تراژدی هملت ساخته شده است، همانگونه که فصل اول نیز بر اساس تراژدی مکبث ساخته شده بود. این رفرنسها بنظر بیشتر تبلیغات کاذب برای سریال بوده و هیچ نقش و اثر دیگری ندارند. فصل دوم زخم کاری عملا در ساخت هیچ چیزی موفق نیست.
از همان ابتدای فصل دوم شروع کنیم. مسئله اصلی پیدا نشدن جنازه مالک است. در همین راستا از چندین شخص بازجویی به عمل میآید تا شاید مکان جنازه مالک مشخص شود. به طور قطع صحنههای بازجویی موجود، از بدترین بازجوییهایی است که میتوان به یاد آورد. لحن مامور بسیار بد و بازی متهمان نیز بدتر. در واقع سریال ابدا یک بازجویی قابل حس نمیسازد. این بازجویی تا قسمت دوم ادامه دارد، آن هم معلوم نیست به چه دلیلی؟ این صحنهها هیچ کمکی در درام نکرده و بیشتر از فضای سنگین بازجویی شبیه به یک کمدی چند دقیقهای هستند.
این بازجوییها ناگهان رها میشوند. هنگامی که سریال برای نخستین بار مالک را به مخاطب نشان داده و رسما بر زنده بودن او مهر تایید میزند، همه چیز درباره جنازه مالک رها میشود. گویا فیلمساز فراموش کرده که مخاطب میداند مالک زنده است، کاراکترهای سریال که از این موضوع بیاطلاع هستند. اما آنها به گونهای رفتار میکنند که گویا این افراد نیز از زنده بودن مالک خبر دارند. میثم که شدیدا به دنبال جنازه مالک بود، ناگهان بدون هیچ اتفاق، گره و نقطه عطفی در فیلمنامه به طور کلی پیدا کردن جنازه مالک را فراموش میکند. این اتفاق یک باگ واضح در فیلمنامه و قصه است و تا چشم کار میکند فیلمنامه فصل دوم سریال زخم کاری سوراخ دارد.
در بحث شخصیتپردازی و بازیها نیز سریال وضع بهتری ندارد. سریال در فصل دوم چندین و چند شخصیت جدید را معرفی میکند که تقریبا تمامی آنها در حد کاریکاتور باقی میمانند. فصل دوم سریال یک بدمن یا نیروی ضد محرک داستانی به نام طلوعی دارد. این شخص قرار است تا با قرار گرفتن در برابر میثم آن کشمکش لازم برای شکلگیری درام را رقم بزند. مسعود طلوعی شخصیتپردازی نمیشود.
در طول ۱۳ قسمت، او بیشتر شخصی منفعل است و آن ترس و هیولایی که سعی میشود از او ساخته شود به موفقیت منجر نمیشود. بنا است که کاراکتر در تمام طول سریال تنها توسط گفته دیگران شکل بگیرد و بجز یکی دو قسمت پایانی( که در تضاد با شخصیتپردازی او پیش از این دو قسمت است) عینیت پیدا نمیکند. این شخصیتپردازی کم جان با بازی بسیار ضعیف کامبیز دیرباز همراه شده که کاملا یک شخصیت با تم گادفادر را تا سطحی کمیک پایین میآورد.
تضاد شخصیتپردازی باز هم در سریال یافت میشود. شخصیت میثم در مواقعی بسیار شکاک و دقیق و در مواقعی تا حدی عجیب ساده و نادان میشود. او به همه چیز و همه کس شک دارد اما هنگام مرگ منصوره تا قبل از آنکه سیما احتمال قتل را با او در میان بگذارد اصلا به قتل منصوره فکر نکرده است. او حتی تا خدی نادان میشود که در دو قسمت پایانی دو بار دقیقا به یک شکل فریب خورده و به ویلای طلوعی میرود. این یک پارادوکس در پرداخت شخصیت است. شخصیتی که نه در فصل اول و نه در فصل دوم شکل نمیگیرد و خوشبختانه در فصل سوم خبری از او نیست. فصل دوم حتی شخصیت خوب سمیرا را نیز تا حد یک سادهلوح بازیخور پایین میآورد.
رابطه بین سمیرا و میثم نیز نه منطق روایی دارد و نه منطق شخصیتی. چرا میثم تا این حد به مادر بدگمان است؟ سمیرا برای نجات جان او با حالت و لحنی نگران با او در ترکیه تماس میگیرد اما میثم تصور میکند مادرش دروغگو است. این تنفر و بدگمانی در اثر نیست و از خارج اثر به اجبار و زور به آن اضافه شده تا نوعی کشمکش ایجاد کند که به دلیل تصنعی بودن موفق نیست.
مالک با بازی جواد عزتی اما در بدترین حالت ممکن است. به شخصه به یاد ندارم جواد عزتی تا به این حد ضعیف عمل کرده باشد که البته این ضعف نه به بازیگر که مستقیما به کارگران بازمیگردد. او حال در فصل دوم تبدیل به شخصیتی مضحک شده است که تنها لگو بازی میکند. او هنگام شنیدن یک خبر بد شوکهکننده لگوهای خود را خرد میکند یا با کت و شلوار! به درون استخر میرود. کمی از تاثیرگذاری این پلانها بکاهید ما تاب دیدن آنها را نداریم!
فصل دوم زخم کاری تناقض در روایت نیز دارد. مالک که تا پیش از قسمت چهارم اصرار دارد تا از محل مخفی خود خارج شود و هر بار با مخالفت دستمالچی مواجه میشد، حال که ناگهان در قسمت چهارم دستمالچی قصد دارد او را از آن محل خارج کند، مالک مخالفت کرده و حتی حاضر به طلاق سمیرا میشود. این تحول در مالک کی و چگونه اتفاق افتاد؟ آن لحظه عطف کجاست؟ هیچکدام ساخته نمیشود.
فیلمساز تنها هدف و یک نقطه پایانی در ذهن دارد و نمیداند چگونه مسیر قصه را به آن نقطه برساند. به عنوان مثال فعالیتهایی مثل هک کردن تلگرام، جیمیل و این موارد کاملا گواه این موضوع است. در پرانتز بگویم که هک کردن تلگرام از یک شخصیت هیولا نمیسازد و یا خوراندن به زور شیرینی. فصل دوم زخم کاری در ساخت ابهت و قدرت فاجعه عمل کرده است و همین موضوع باعث میشود که کشمکش بین نیروی ضد محرک داستانی با مثلا قهرمان قصه تصنعی و بدون حس باشد.
در سراسر فیلمنامه فصل دوم اجبار دیده میشود. فیلمساز قصد دارد تا تنها به نقطه تعیین شده در ذهن خود برسد اینکه چگونه به آن برسد ظاهراً اصلا اهمیتی ندارد. او دو نفر را با میثم به سفر ترکیه میفرستد، به چه دلیل؟ تنها برای آنکه آنها به جای میثم کشته شوند. حضور آنها هیچ تاثیری ندارد، بلکه قرار است تنها قصه را به اجبار به نقطه مدنظر فیلمساز برساند. یا همان فریب خوردن دوباره میثم برای رفتن به ویلای طلوعی. چرا این شخصیت شکاک تا این حد نادان میشود؟ چون فیلمساز قصد دارد به هر شیوهای او را برای درگیری با شهریار ( که او چه شخصیتی بی سر و تهی است) به آن ویلا بکشاند.
فصل دوم زخم کاری مصداق بارز یک مثل قدیمی و کاربردی است. فصل دوم زخم کاری مصداق بارز دوختن کت برای یک دکمه است، حال آنکه ابتدا باید کتی زیبا دوخته شده و سپس بهترین دکمه در آن قرار گیرد.
اگر قصد کنیم بیشتر وارد نقاط ضعف فصل دوم سریال زخم کاری شویم احتمالا از حوصله همگی خارج خواهد شد، چرا که سریال با وجود نکات گفته شده، همچنان پر از ضعفهای کوچک و بزرگ است. از عشق میثم و شیدا گرفته که شروع خوبی دارد اما به یکباره تبدیل به عاشقان سینهچاک لیلی و مجنون وار میشوند که باز هم محل این تحول در سریال مشخص نیست تا شخصیتهای قابل حذف و یا پرداخت نشده مثل فرنهاد و فرزندش و غیره و غیره.
بنابراین نقد را کوتاه میکنیم، فصل دوم سریال زخم کاری اثری به شدت ضعیف، تک بعدی، بدون فکر و شلخته و به هم ریخته است. سریالی که نه میتواند شخصیت بسازد، نه قصهگویی دراماتیک بلد است و نه بلد است با میزانسن و کارگردانی درست ابهت و قدرت را به نمایش بگذارد. این فصل تنها در ثانیههای پایانی یک تصویر خوب از بازگشت مالک ارائه میهد و دیگر هیچ. فصل دوم زخم کاری یک اثر کاملا شکست خورده و هدر رفته است که هیچ چیزی برای ارائه به مخاطب نداشته و حتی تلاشی برای خوب بودن نیز نمیکند.
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
- این ۱۵ ویژگی منحصر به فرد GTA 6 را به یک تجربه خیرهکننده تبدیل خواهند کرد
نظرات
ببین من پسر مالکم راجبه سریال درست صحبت کن 😂
لامصب کل سریال همین یه دیالگو داشت
مالک توی فصل ۳ : من پدر میثمم باهام درست صحبت کن
خیلی خوب بود 😂
از چشمام بابت دیدن این سریال معذرت میخوام
من پسر مالکم
بنده خدا میرفت مغازه خرید کنه واسه تخفیفم اینو میگفت
سریال خوبی بود .
واقعا حسرت زمانی که واسه دیدن این سریال گذاشتم رو میخورم
.
من پسر مالکم 🤡🤮
فیلمسازی مهدویان مثال بارز از عرش به فرش رسیدن هستن
یکی از بدترین سریال های تاریخ نمایش خانگی
ولی فصل سه احتمال بالا فصل قشنگی میده فقط من نمیدونم اینا ناظر کیفی ندارن اینهمه تو سریالشون سوتی بود؟
فارکرای پریمال انسان های اولیه یک جور طبیعی ساختن شیوه زندگیشونو اینارو هیچ سوتی نداره تازه این سریالم هست چه وضعشه
به نظر فقط میخواستن یه سریالی مهم نیست چند قسمت. بسازن که اتفاقاتی که تو ذهن کارگردان و نویسنده هست برای بازگشت مالک رو فقط وصل کنن. همین.
ظاهرا سریال یه بودجه ثابت داره که یه سری بازیگر مشهور از فصل اول کشته میشن به یه سری بازیگر مشهور دیگه تو فصل دو میدن که اتفاقا اونا هم کشته میشن.
خیلی این برام جالب بود.
چرت ترین فصل برای یک سریال مالک باید همون قسمت سه و اینا برمی گشت
نمیدونم نویسنده ی این نقد همون نویسنده نقد فصل اول هست یا خیر ولی اگر هست خدا رحم کنه فصل اول را که حتی اگر بگیم باب میل منتقد ها نبود باب میل تماشاگران بود اونقدر تند و تیز و حتی در جاهایی سرشار از خشم ( بنظر می امد) نقد کردند دیگر فصل دو …