چگونه بهترین بازی جهان آزاد تاریخ ساخته میشود؟
تا به حال به این مسئله فکر کردهاید که کاملترین، کمنقصترین و بهترین بازی جهان آزاد (Open World) چگونه ساخته میشود؟
همهی ما گیمرها، خصوصا افرادی که به این صنعت و هنر، عمیقتر از حالت عادی توجه میکنیم و بیوقفه پیگیر آن هستیم، قطعا بعد از تجربهی یک عنوان دلچسب و با کیفیت، به این موضوع فکر کردهایم که چگونه، آن اثر میتوانست به عنوانی بهتر مبدل شود و در حالت ایدهآل، به بهترین بازی در آن سبک تبدیل گردد. امروز و در قالب این مقالهی متفاوت، به این تفکر ایدهآل گرایانه میپردازیم که فارغ از محدودیتهای موجود و تقریبا غیر ممکن بودن این کار، چگونه میتوانیم شاهد کاملترین و بهترین بازی جهان آزاد تاریخ باشیم.
در نظر داشته باشید که طبیعتا برخی ویژگیها، میتوانند با یکدیگر تا حدی در تناقض باشند و تقریبا غیرممکن است که یک بازی جهان آزاد، تمامی ویژگیهای ذکر شده را، بدون قربانی کردن موارد دیگر در خود جای داده باشد. با این وجود، این اثر جهان آزاد ما، ایدهآل و کمالگرایانه است و نباید صرفا با دید صد در صد منطقی و انتقادی به آن نگاه کرد.
از چه آثاری و چگونه میتوانیم الهام بگیریم؟
دنیاسازی ، Lore و تاریخچه غنی از The Elder Scrolls و Warhammer
یکی از مهمترین مواردی که میتواند به هویت سازی و عمق دنیای بازی کمک کند، همین مبحث دنیاسازی، Lore و خلق جهان بازی است. بهترین آثاری که میتوان از آنها الهام گرفت، دو سری The Elder Scrolls و Warhammer هستند.
در بین آثار فانتزی، The Elder Scrolls یکی از غنیترین دنیاهای بازیهای ویدیویی را داراست. آن قدر نژادها، قلمروها، گروهها و روابط سیاسی دنیای The Elder Scrolls و Tamriel بینظیر است و آن قدر تک تک المانهای دنیای The Elder Scrolls عمیق، پر جزئیات و در هم تنیده هستند، که با وجود گذشت بیش از یک دهه از انتشار Skyrim و نزدیک به دو دهه از نسخهی Oblivion، همچنان هزاران هزار مطلب، جزئیات و راز و رمز از این سری در حال کشف و بررسی است. همین مسئله نشان میدهد دنیاسازی و Lore این فرنچایز، به شکل حیرت آوری غنی است.
از طرف دیگر، Warhammer یکی از گستردهترین و بزرگترین جهانهای فانتزی خلق شده در دنیای ادبیات و هنر است که میلیونها طرفدار در سرتاسر جهان دارد و از رمان گرفته تا دنیای گیم، در قالبهای مختلفی ظهور کرده است. سری Warhammer آن قدر عمیق و گسترده است که هزاران هزار صفحه میتوان از دنیا و اتفاقات آن، نوشت.
بازی جهان آزاد رویایی ما، از لحاظ عمق، گستردگی، جهان سازی، پایهسازی اتفاقها و المانهای داستانی، میتواند این دو سری The Elder Scrolls و Warhammer را الگوی خود قرار دهد.
تعامل پذیری محیط، NPCها، دنیا و المانهای واقع گرایانه از Red Dead Redemption 2
اول از همه باید به این نکته اشاره کنم که واقعگرایانه بودن بیش از حد یک بازی، آن هم به شکلی بسیار عمیق، میتواند به شدت بخشهای دیگر بازی را تحت الشعاع قرار دهد و آن لذت اصلی را دچار مشکل کند. با این وجود، عنصر تعامل پذیری به شدت میتواند یک بازی جهان آزاد را جذاب و سرگرم کننده سازد.
هر چه دنیا، شخصیتها، اتفاقات و حوادث بازی تعامل پذیر، قابل تغییر و واقع گرایانهتر باشند، غوطه وری مخاطب در دنیای بازی نیز قویتر میشود و باعث میشود مخاطبان هر چه بیشتر با دنیای بازی ارتباط برقرار کنند و در ادامه، دیرتر حس یکنواختی و تکراری شدن به مخاطب دست دهد. بازی جهان آزاد رویایی و ایدهآل ما، میتواند در بخش تعامل پذیری جهان و NPCها، بازی شاهکار Red Dead Redemption 2 را الگوی خود قرار دهد و جهانی ارائه دهد که NPCهای آن، وقایع موجود و حوادث مربوطه، هم تعامل پذیر و واقعگرایانه باشند و هم مخاطب را در خود غرق سازند.
آزادی عمل و سند باکس بودن دنیای بازی از The Legend of Zelda
وقتی صحبت از آزادی عمل در فعالیتها و استفاده حداکثری از راهها و روشهای مختلف میشود، نام The Legend of Zelda و خصوصا دو نسخهی اخیر آن فوقالعاده میدرخشد. در بحث سندباکس بودن، The Legend of Zelda نه تنها فوقالعاده عمل کرده و همواره آپشنهای متعددی در رسیدن به اهداف محیطی در اختیار مخاطب قرار میدهد، بلکه همواره به عنوان الگویی فوقالعاده برای بسیاری از آثار بزرگ دیگر، از Horizon Forbidden West گرفته تا Elden Ring نیز از آن یاد میشود.
این مبحث که تا حد ممکن از سناریوهای از پیش تعیین شده و Scripted فاصله گرفته شود و حوادث دنیای بازی و رسیدن به مکانهای مختلف حالت آزادانه داشته باشند، قطعا مخاطبان لذت بسیار بیشتری از انجام فعالیتها و Objectiveها میبرند و اصلا این حس که کاری به آنها تحمیل شده است را ندارند. بازی ایدهآل جهان آزاد ما، میتوان سند باکس بودن The Legend of Zelda را سر لوحه خود قرار دهد.
جذابیت مراحل فرعی از The Witcher 3: Wild Hunt
وقتی صحبت از مراحل فرعی و Side Questها میشود، اکثر بازیهای جهان آزاد در این زمینه به شدت لنگ میزنند و کمتر عنوان موفقی در این بخش وجود دارد. در این بین، The Witcher 3: Wild Hunt کاملا گوی سبقت را رقبا ربوده است. عنوان The Witcher 3، آن قدر در خلق و ارائه مراحل فرعی فوقالعاده عمل کرد و داستانها و شخصیتهای به یاد ماندنی و جذاب خلق کرد که بسیاری از مخاطبان، ساعتها خط اصلی داستانی و سیری بیچاره را فراموش کرده و خود را در مراحل فرعی و Witcher Contractها غرق میکردند. این اوج هنر سازندگان در خلق Side Questهای جذاب را نشان میدهد.
یک اثر جهان آزاد کمال گرایانه، قطعا باید در زمینه مراحل فرعی و Side Questها، عملکردی خیره کننده داشته باشد و برخلاف بسیاری از جهان آزادها، مثل آثار یوبیسافت، صرفا به مراحل فرعی به چشم منابع کسب پول و XP نگاه نکند و داستانهای غنی و درگیرکننده را ارائه دهد. شاید بتوان به راحتی اثری مثل The Witcher 3: Wild Hunt را نقطهی اوج هنر در مبحث مراحل فرعی دانست و طبیعتا، میتوانیم در این زمینه، این اثر را به عنوان نمونه مناسب برای الهام در نظر بگیریم.
پرداخت شخصیتهای فرعی و انتخابهای داستانی متنوع از Baldur’s Gate 3 و Dragon Age
معمولا اکثر آثار جهان آزاد و خصوصا آثار نقشآفرینی که فاقد گروه همراه یا Party هستند، آن چنان مانور خاصی روی پرداخت شخصیتهای فرعی و مکمل نمیدهند و در بیشترین حالت، با ارائه برخی مراحل فرعی به گذشتهی برخی شخصیتها پرداخته میشود. اما در این بین، برخی آثار مثل Baldur’s Gate 3 و صد البته سری Dragon Age، خصوصا دو نسخهی Inquisition و Origins، در زمینه پرداخت و به بلوغ رساندن شخصیتهای همراه، بینظیر عمل کردهاند. آن قدر ریزترین نکات در مورد شخصیتهای فرعی و همراه در این دسته آثار دقیق و عمیق کار شدهاند که حتی در بسیاری مواقع، شخصیتهای فرعی خروجی جذابتری از شخصیتهای کلیدیتر ارائه میدهند.
بازی جهان آزاد کمنقص ما، باید حتما آثاری مثل Dragon Age Inquisition و Baldur’s Gate 3 را سر لوحه خود قرار دارد و تلاش کند به طور عمیق و کامل، به شخصیتهای فرعی بازی بپردازد. از طرف دیگر باید به این نکته اشاره کرد اگر در این بازی خیالی ما، قابلیت انتخابهای تأثیر گذار وجود داشته باشد، بار دیگر دو عنوان بالا را میتوان به عنوان منبع الهام مناسب در نظر گرفت.
پاداشمندی کاوش و ارزشمندی جوایز فعالیتها از The Elder Scrolls V: Skyrim
یکی از بزرگترین نقصهایی که در آثار جهان آزاد و خصوصا نقشآفرینی به چشم میخورد، ضعف شدید در پاداش مندی فعالیتها و قابلیتهاست. یعنی فعالیتهای جانبی، مراحل فرعی و چالشهای مختلف دنیای بازی، از لحاظ دادن پاداش، آن قدر جذاب عمل نمیکنند و بعضا نسبت به زحمت کشیده شده، سودمند نیستند. The Witcher 3: Wild Hunt یکی از نامهای بزرگ بود که در این زمینه به شدت لنگ میزنند. اما بلاشک اثری مثل Skyrim، در زمینه پاداش مند بودن فعالیتها، خارقالعاده عمل کرده بود. به طوری که تک تک غارها، مکانها، مراحل و فعالیتها، در نهایت پاداش خوبی برای مخاطب به ارمغان میآورند و به این ترتیب، به شدت مخاطب را به تجربهی بیشتر محتوای آن اثر ترغیب میسازند.
اگر مراحل مربوط به Deadric Princeها را به یاد داشته باشید، کاملا این مورد را به خوبی به یاد دارید. تک تک آن مراحل، فوقالعاده سودمند بودند و آیتمهای فوقالعادهای را در اختیار مخاطبان میدادند. بازی جهان آزاد کمنقص ما، قطعا باید در این زمینه متفاوت عمل کند و کاملا عنصر ارزشمندی پاداشها را مد نظر خود قرار دهد چرا که نبود پاداش مناسب یا درخور فعالیت، آن روحیه کنجکاو مخاطب را دچار تزلزل میکند.
جلوههای بصری و گرافیکی از Horizon Forbidden West
با این که نظرات ضد و نقیضی در مورد این اثر وجود دارد، اما به شخصه فوقالعاده از آن لذت بردم و فارغ از این مسئله، هیچ شکی وجود ندارد که به عنوان یک عنوان جهان آزاد، جلوههای گرافیکی و بصری این عنوان، خیرهکننده و حیرت آور بودند. بازی جهان آزاد ایدهآل ما، اگر با حفظ دیگر شرایط ذکر شده، بتواند ظاهر و گرافیکی مشابه عنوان Horizon Forbidden West را نیز ارائه دهد، آن وقت نه تنها از لحاظ ساختاری و Design فوقالعاده خواهد بود، بلکه از لحاظ بصری و ظاهری نیز چشمها را به خود خیره خواهد کرد.
مبارزات و گیمپلی سینمایی از ؟؟؟
شاید تنها موردی که به شخصه نتوانستم مورد مناسبی برای معرفی به عنوان منبع الهام انتخاب کنم، همین بخش گیمپلی و مبارزات است. با توجه به زیر سبک و Setting بازی، مبارزات این عنوان خیالی ما، میتواند در برگیرندهی هر عامل و المانی باشد. از مبارزات نزدیک گرفته تا المانهای تیراندازی و شوتینگ. از آن جایی که مبارزات و گیمپلی فوقالعاده گسترده به شمار میآیند، این بخش به نوعی پایان باز است تا بسته به شرایط و سبک بازی، بهترین نوع مبارزات و گیمپلی ممکن را شاهد باشیم.
به شخصه تنها موردی که به آن اعتقاد دارم و از آن مطمئن هستم، این است که گیمپلی و مبارزات بازی فارغ از سبک و جزئیات مربوطه، باید سینمایی بوده و مشابه آثاری مثل God of War و یا The Last of Us Part II باشند.
تعادل مناسب بین کمیت و کیفیت محتوا از Elden Ring
بازی Elden Ring، فارغ از دستاوردهای متعدد و گستردهای که به دست آورد، استانداردهای جدیدی نیز در بخش دنیاسازی و وسعت بازیهای اکشن نقشآفرینی تثبیت کرد. یکی از مهمترین نقاط قوت بازی، محتوای فوقالعادهی آن بود که با وجود استفاده از باسفایتها و موارد تکرار شونده، آن قدر جای گذاری و برنامهریزی این محتوا اصولی و درست صورت گرفته بود که اصلا حس و حال یکنواختی به مخاطب دست نمیداد. از طرف دیگر بازی میزبان راز و رمزها و نکات مخفی بسیاری بود که آنها نیز به نوبهی خود کیفیت محتوای بازی را دگرگون ساخته بودند. شاید اگر دنبال عنوانی باشیم که تعادلی مناسب بین کمیت و کیفیت محتوا برقرار کرده است، Elden Ring بهترین مثال ممکن باشد.
خلاقیت، خلاقیت و خلاقیت
به عنوان بخش پایانی، باید به این نکته اشاره کنم که عنصر خلاقیت و نوآوری، قطعا باید در چنین عنوان کمال گرایانهای حضور چشمگیر و پررنگ داشته باشد. چه در قالب المانها و مکانیزمهای جدید و چه در قالب موارد نوآورانه در بحث روایت، طراحی یا دنیاسازی.
به نظر شما، بازی ایدهآل جهان آزاد مد نظر چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- ظاهراً تریلر معرفی Intergalactic: The Heretic Prophet به تاریخ عرضه آن اشاره دارد
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
نظرات
به نظرم بهترین مثال برای یه جهان باز کامل فارکرای ۳ هست
همه چی توش به اندازه و درسته
داستان خیلی خوبی داره
و گیمپلی سندباکسش عالیه
فاری کر ۳ اولین تریلر که نمایش داد واقعا مجنونم کرد
اون واس دیوانه ما رو دیوانه تر کرد
خلاقیت نو و جدید یوبیسافت که دیگه بعدش شد کپی از روی فارکری ۳
ای…
ایشالا نسل ۱۶ همچین گیمی داریم فقط کاش اون موقع زنده باشم
اگه حزب «مخالقان کامنت رحمان» تا اون زمان ترورت نکنن
والا ، انگار رحمان کامنت میزاره جلو کامنت بقیه بسته میشه
یه دو ماه از سایت دؤر شو
جدی میگم
اقای زاهدی ممکنه کمی بیشتر از خلاقیت بگین؟
بخصوص الان ک بی شمار بازی با بی شمار مکانیزم های جدید و خلاقیت های نواورانه وجود داره چطوری میشه تو این بحث همچنان از بقیه متمایز بود؟
بهترین شاهکار جهان بازی که اخیرا منتشر شد (از نظر من) الدن رینگه
مبارزات هم بستگی به بازی داره. اگه خطی باشه دلست آف آس اگه جهان باز باشه گاد اف وار ( رگناروک مبارزات بهتری داره )
گاد خطیه
میشه گفت نیمه خطی
مقاله عالی بود خسته نباشید.
واقعا سری بالدرز گیت و دراگون ایج تو بخش شخصیت پردازی فوقالعاده عمل میکنن. ب عنوان مثال تو بازی Dragon Age: Origins ک بهترین آر پی جی عمرم هم هست، دونه دونه شخصیت های بازی جوری شخصیت پردازی شدن ک آدم فقط دوس داره ایستاده وایسه و برای سازندگان بازی دست بزنه. گل سرسبد این شخصیت ها هم موریگان هست ک یکی از پرداخته شده ترین شخصیت هایی هست ک ب عمرم دیدم.
بعد از ردد و جی تی ای ، زلدا بهترین بازی جهان بازی بود که بازی کردم (البته با شبیهساز ولی خب..😂)
فقط ماد
کلی ماد خاک برسری
من روی اسکایریم یه عالمه ماد دارم فکر کنم به ۲۰۰ تا میرسه و خیلی متنوعن، از صدا برای شخصیت اصلی بگیر تا سلاح و ماد های انیمیشن
ماد لباس فمبوی برای لینک
نگو، چشمام سوخت
واقعا بهترین چیزه امتحانش کن من که خودم یه مدت نابود شدم
پس تو هم باید مود اسماعیل خر زور برای اسکایریم رو امتحان کنی
یعنی میشه روزی بازی جهان بازی ساخته بشه که لور و بخش اکتشافی اون مثل اسکایریم باشه. جزییات دنیا و شخصیت هاش مثل رد دد۲ باشه و گیم پلی اون مثل الدن رینگ باشه!؟. اگر بشه اون روز، روز رستگاری صنعت گیم هست.
نمیشه واقعا ، شاید بشه لور اسکایریم و گیم پلی الدن رو باهم ترکیب کرد ولی جزییات و شخصیت هایی مثل ردد اونم واسه یه بازی RPG یعنی حداقل بیست سال کار با هزار کارمند . و واقعا هم نشدنیه
من تو یه بازی RPG ، واقعا به گرافیک واقع گرایانه اون بازی هیچ اهمیتی نمیدم . و جز آخرین فاکتورهام تو انتخاب اون گیم هم نیست
و حاضرم دوتا بازی شبیه الدن رینگ پلی بدم تا اینکه یکی با گرافیک واقع گرایانه .
گرافیک واقع گرایانه بدترین اتفاق ، بزرگترین ایراد ، بیخودترین قابلیت واسه صنعت گیمینگه . و این واسه یه بازی ارپیجی از همه بیشتر صدق میکنه .
من نمیخوام اصل گیم ک گیم پلی بازی هست فراموش بشه و بجاش من هربار ک خم میشم یا ضربه ای میخورم کلاهم بیفته بگم واوو چه جزئیاتی ، چقدر واقعی .
الدر اسکرولز ۶😂
اونطوری رقابت وجود نداره همه بازیا مثل هم میشن
یه ۵۰۰-۶۰۰ گیگ حجم بازی میشه با نیم قرن زمان برای ساخت!
چند نسل متوالی باید روی بازی کار کنن
جدا؟ تعادل کمیت محتوا رو باید از بازی یاد بگیریم که حتی سازندههای بازی هم از reuse باس burial watchdog خسته شدن؟ چندین بار از یک یا دو انمی نرمال به عنوان باس استفاده شده و کلا ۱۰ تا دانجن منحصر به فرد نداره؟ هیچ چیزی نیست که نشون بده این دانجن آیتمی که تهش بهت میده اصلا به بیلدت میخوره یا نه نصف اوقات تو دانجنا داری همون باس تکراری رو بعد از رفتن یه دانجن تکراری میکشی که یه آیتم کاملا به درد نخور رو بدست بیاری
الدن رینگ بازی عالی هست ولی اصلا در مورد تناسب کیفیت و کمیت محتوا نباید الگو قرار بگیره، بازی خیلی خیلی نکات مثبت داره ولی این یکی جزوشون نیست
سلام
کلا بازیای جهان آزاد توی این زمینه خیلی بد عمل میکنن، اما استفاده مجدد از Assestها توی تکتک بازیای جهان آزاد به وفور به چشم میخوره.
وقتی یه بازی بالای ۱۲۰ تا باس فایت داره، طبیعیه که یکسری موارد بارها و بارها استفاده بشن
هر چند باهات موافقم تا حدی، ولی نمیشه به همین دلیل کلا این مورد رو رد کرد
البته هر کدوم از این بازی ها به صورت جدا خودشون غول های صنعت گیم هستن
نمی شه انتظار داشته باشیم همه چیزاشون قاطی بشه خوب بشه
سبک و سیاق دنیا و محتوای بازی ها کلا بسته به زمان، مکان و… هر بازی جذاب می شه
در مورد دانجن ها کلا درست میگی و reusable باس ها واقعا بده تو بازی ولی ریواردش اصلا بازی از کجا باید بفهمه تو چه بیلدی باید ببندی بعدش هر ایتم ریوارد استفاده خودشو داره و اتفاقا این ریوارد باعث میشه بیشتر اکسپلور کنی ایتمی که دست میاد ۱- خودش استوری یکی از شخصیت ها رو ریویل میکنه که لور اون شخصیت کامل میشه ۲- ایتم های ریوارد بازی اعم از حتی تلیسمان سامن اش ها یا حتی وپن ها تو بیلد بازی های تاثیر زیادی میزارن حتی به نحوه بازی کردن من خودم اول با یه بیلد دیگ شروع کردم ولی به خاطر ایتمی که از یه دانجن به دست اوردم لول اپ اون اتریبیوت و بالا بردم
*موقعیت*
من تو حموم:
و فعالیت های فرعی از فارکرای ۳
ما همین الانش هم بهترین بازی اپن ورلد تاریخ رو داریم که در تمام موارد تکمیله Legend of Zelda tears of the kingdom بازی هستش که یک اپن ورلد فوق العاده و یک ادونچر واقعی هستش هیچ وقت پلیرش رو محدود نمیکنه و سرتاسر دنیاش پر شده از محتوای ارزشمند و همچنین به خاطر گشتن در دنیاش پاداش فوق العاده ای به پلیرش اهدا میکنه از همه مهم تر حس فوق العاده گشتن در مپ وسیعش هستش که هیچ وقت پلیر رو خسته نمیکنه واقعا که این بازی کلاسی برای گیم دیزاینر ها و طراح های بازی های اپن ورلد هستش
ممنون از مقاله خیلی خوبتون
حقیقتا گیم پلی سینمایی رو نیستم به نظرم یه عنوان نقش آفرینی نباید گیم پلیش خیلی خشک باشه و نه بیش از حد پر جزئیات چون هدفش گیم پلی نیست و باید تعادل خوبی بین این دو بر قرار کنه
شما تمام این المان های مد نظر در الدن رینگ می بینی چون تمام موارد بالا تیک می خوره هر چند هیچ کدوم از این آثار هم عنصر واقع گرایی رو رعایت نمی کنن، با کند کردن گیم پلی به واقعیت نزدیک نمی شیم !
مبارزات سینماتیک چه ربطی به این سبک داره ؟؟؟
حالا شما همچی رو ول کردی چسبیدی به اون کند کردن گیم پلی
همه چی چی هست ؟؟
فکر گیمی به این صورت بیاد 😐 ، من تا اخر عمرم میشنم اونو بازی میکنم
گیم پلی رو باید از اساسین کرید یاد بگیرن
از اسسین آموز اخلاص در گیم پلی
واقعا امیدوارم هیچ کس از اساسینز کرید طراحی اپن ورلد یاد نگیره که صنعت گیم به فنا میره
والهالا انصافا آرپی جی قشنگی بود تا وقتی که یوبیسافت خواست بدوشتش
آقای زاهدی مقاله خوبتون رفت زیر سایه خبر انتشار تریلر gta vi. دوباره مقاله رو پست کنید
ساخته شدن همچین بازی ای تو خواب هم غیر ممکنه ؛
تعدادی از المان هایی که نام بردید اصلا در تضاد باهم هستن.
با گذاشتن اسم سه تا از زباله ترین بازیا تاریخ که رتبه اول تا سوم بدترین بازیا تاریخ هستن لست آف آس ۲، گاد آو وار رگناروک و هرایزون فوبیدن وست تو مقاله قشنگ به ارزش مقاله ضربه وارد کردین
بنظرم خودتو بکش ترول بی نمکی شدی
به نظرم: جلوههای بصری و گرافیکی از cp 2077
(به شخصه تنها موردی که به آن اعتقاد دارم و از آن مطمئن هستم، این است که گیمپلی و مبارزات بازی فارغ از سبک و جزئیات مربوطه، باید سینمایی بوده )
به اینجا که رسیدم مقاله رو بوسیدم گذاشتم کنار
خسته نباشید …
احتمالا منظورش از مبارزات سینمایی، مبارزات flashy هست، یه جورایی مثل چیزی که سکیرو نشون داد، اسکیل بیسد، سریع، flashy
نوشتن مثل گاد آف وار
یعنی یک مشت qte و زرق و برق های بصری برای سینمایی تر شدن
من نمیدونم مبارزات سولز و ویچر مگه چه مشکلی داره
اگه منظور سکیرو باشه اوکییه
عالی
برای من ایده ال بودن اوپن ورد ترکیب زلدا و الدن رینگ و بالدور گیته تا اینجا که من تمامی اوپن ورد های این لیستو بازی کردم بهترینی که دیدم الدن رینگ بوده اونم به خاطر حس اکسپلوریشن بازی و گیم پلی که خودش برای یه بازی جهان باز کافیه ولی خب یه سری کمبود ها دیدم توش که میتونه با ترکیب با اون بازی ها به تکامل برسه
دمتون گرم مقاله متفاوت و جذابی بود خسته نباشید 🌷
داستان به نظرم سن آندریاس
موسیقی وابسته به سبک ولی بی کلام اکشن یا جنگی
جزییات در ساختمان ها مثل هیتمن
آقای زاهدی لذت بردم از مقاله❤ دمتون گرم
witcher 3 <3
برا بخش مبارزات گاد نورس بنظرم ایده خوبیه.
برا من ویچر ۳ میشه بهترین گیم اپن ورلدیه ک زدم واقعا ادم از ماموریتای فرعیش خسته نمیشه،این مسئله برا من یکی اهمیت کمتری تا داستان اصلی نداره.
۴ جهان باز برتری ک تجربه کردم و بنظرم ی بازی جهان باز بی نقص از ترکیب اینا بوجود میاد:ویچر۳،اسکایریم،الدن رینگ،رد دد۲
واقعا اگه ی همچین گیمی بیاد دوباره هممون معتاد میشیم و از ۲۴ ساعت حداقل ۱۸ ساعت پشت دیوایس میشینیم😂احتمالا نشیمنگاهمون اول قارچ بزنه بعد خزه و کم کم قضیه تکامل اونجا اتفاق بیفته …
بازی جهان نه میاز به گیم پلی پیچیده داره و نه گرافیک بسیار سینمایی. دنیای بازی جهان باز نیاز داره به چیزی درگیر کننده. چیزی که شما رو تا انتهای بازی با خودش ببره و رها کردنش مشکل باشه. نمونه خوبش، فال آوت ۴. بازی کرافیک خوبی نداره، لودینگ هاش وحشتناک طولانی هستن و داستان هم متوسط رو به بالاست، بدون پیچیدگی روایی خاصی. اما چیزی که دل کندن از این بازی رو سخت می کنه، حس خاصی هست که بازی به شما می ده. مهمتر از همه اینکه این جهان با عمق کافی برای اکتشاف، اینقدر اکتشافش طولانی نیست که شما رو از فعالیت های روزانه، یا تجربه بازی های جدیدتر محروم کنه.
نمونه خوب دیگه این ماجرا، نسخه ویژه کارگردان دث استرندینگ هست. نسخه کارگردان، تمام سختی های بی مورد بازی رو حذف کرده و با کارگردانی دقیق احتمالات (چیزی که در بازی فوق جذابی مثل RDR2 نبودش حس می شد) روبروی گیمر در جهان باز، اون حس غرق شدن در جهان بازی رو القا می کنه. هر دو بازی اید مشخصاتی که در این متن ذکر شده نداشته باشن، اما می شه ساعت ها توی جهانشون غرق شد و درست در زمان مناسب، بازی رو تمام کرد.
انصافا یک سری المان های بازی های یوبیسافت واسه بازی های جهان باز لازمه
حیف نبود از مس افکت یاد نکنیم؟
بنظرم از لحاظ سند باکس ماینکرفت بهترین جزئیات و آپشن هارو داره🤷♂️
ای گفتی ماموریت فرعی مثل بازی ویچر همچین چیزی اگه باشه ادم واقعا دوست داره ریز و درشت بازی را در بیاره
بنظرم ۸۰ درصد لذت بازیهای جهان باز ماموریت فرعیهاش هستن شاید جهان بازیها زیبا باشه که بتونه چند دقیقه ای مارو به تماشا وادار کنه یا کشف رمز و رازها میتونه سرگرم کننده باشه ولی این ماموریت های فرعی هستن که یه بازی جهان باز رو کامل میکنن فرض کنید که شما داستان یه بازی جهان باز رو تمام کردید حالا بازی شما رو داخل جهان بازی رها میکنه و شما مشغول گشت گذار داخل بازی میشید و در طول گشت گذار هیچ ماموریت یا فعالیت فرعی پیدا نمیکنید و همین باعث میشه که بازی کاملا حوصله سر بر بشه و با خودتون فکر کنید که اگه این بازی جهان باز نبود بهتر میشد ختم کلام اینه که اگه بازیهای جهان باز ماموریت های فرعی نداشتن قطعا اون بازی نابود شده است به عنوان مثال بازی اسکایریم بخش زیادی از موفقیتش به دلیل ماموریت فرعی های جذاب و زیادش بود