روزی روزگاری؛ نقد و بررسی Psychonauts
امروز سری به سالهای دور زدهایم و به بررسی یکی از آثار کلاسیک جذاب دو دهه پیش میپردازیم. عنوان فوقالعاده خلاقانهی Psychonauts …
سایکوناتس (Psychonauts) عنوانی اکشن-ماجراجویی است که توسط استودیو Double Fine productions و به کارگردانی تیم شِیفر، خالق عناوین محبوبی همچون Grim Fandango و Brutal Legend ساخته شد و در سال ۲۰۰۵ برای PC، Xbox و پلیاستیشن ۲ انتشار یافت. در این مقاله به نقد و بررسی این عنوان خواهیم پرداخت.
در سایکوناتس، بازیکن کنترل رازپوتین (Razputin) را بر عهده دارد؛ پسربچهای پرانرژی و بلندپرواز که با آرزوی تبدیل شدن به یک سایکونات، به یک کمپ نظامی میپیوندد. سایکوناتها، مامورانی سِری هستند که با ورود به ذهن افراد، ماموریتهای بسیار محرمانه را انجام میدهند.
همهچیز مطابق انتظارات رازپوتین پیش نمیرود و چیزی که باید یک فرایند سرراستِ سپری کردن دوره آموزشی باشد، منجر به کشف دسیسهای بزرگ در پشت پرده کمپ میشود…
سایکوناتس عنوانی است که سرگرمکننده بودن را اولویت روایت خود قرار میدهد و در ارائه چنین تجربهای، عملکرد بسیار موفقی دارد. در طول بازی، رازپوتین به ذهن افراد مختلف سفر میکند و اصلیترین بخش روایت سایکوناتس، در همین بخشها رُخ میدهد. روایت بازی، بیش از اینکه یک خط داستانی اصلی را دنبال کند، به چندین خط داستانی مختلف که هر کدام جدا از یکدیگر هستند، میپردازد. البته، اینطور نیست که روایت بازی کاملا بدون مقصد باشد و یک خط داستانیِ اصلی راجع به «تبدیل شدن به یک سایکونات و کشفِ دسیسه» وجود دارد، منتهی این مورد، بیشتر در پسزمینه رخ میدهد و هر از چند گاهی و بین سفر در ذهن افراد مختلف، اندکی پیشروی میکند.
ظاهر ذهن هر یک از افراد، بر اساس تجربیات و افکار آنها شکل گرفته و هرکدام از این اذهان، حال و هوا و سناریویی متفاوت از یکدیگر ارائه میدهند؛ ذهن یکی از شخصیتها شبیه به یک میدان جنگ است، یکی شبیه به یک سالن تئاتر، یکی شبیه به یک بازی رومیزی و … همانطور که گفته شد، این مراحل ربطی به یکدیگر نداشته و هر کدام داستان و نتیجهگیری مستقل خود را دارند؛ موردی که باعث میشود بازی و داستان آن، حس یک ماجراجویی را داشته باشد که در طول آن، انواع و اقسام اتفاقات عجیب و غریب اتفاق میافتد و این، یکی از مواردی است که باعث میشود روایت سایکوناتس، بسیار سرگرمکننده و مفرح باشد. اگرچه در طول بازی و بهویژه در پیشینه (BackStory) تعدادی از شخصیتهایی که به ذهن آنها سفر میکنیم، ممکن است شاهد اتفاقات تاریکی باشیم، ولی بازی به طرزی مناسب به این موارد میپردازد و از اینکه قصد سرودن چه داستانی را دارد، آگاه است؛ به همین خاطر، این لحنهای متضاد هیچگاه در یکدیگر تداخل ایجاد نمیکنند.
بدون ذرهای شک، سایکوناتس یکی از خندهدارترین بازیهایی است که تجربه کردهام! در طول بازی، چندین و چند جُک، انیمیشن، سناریو و … واقعا مضحک (به بهترین شکل ممکن!) وجود دارد که دارای طنز بسیار عالی هستند و اگر بخواهم رو راست باشم، با گذر زمان بهتر نیز شدهاند! این عنوان، بهراحتی یکی از خندهدارترین بازیهای تاریخ است و کمتر بازی وجود دارد که طنزی تا این حد قدرتمند و اثرگذار داشته باشد! از شخصیتهایی که به ذهن آنها سفر میکنید، تا همراهان شما و حتی دشمنان داخل محیط، هرکدام لحظات بهیادماندنی خود را دارند و همگی در شکل دادن حال و هوای بهیادماندنی بازی، نقشی ایفا میکنند. تمامی این موارد و بهویژه طنز موثر، بهخاطر نویسندگی مناسب و هوشمندانهای که این عنوان دارد، ممکن هستند و این احتمال وجود دارد که درست مثل من، چندین مورد از نقلقولهای بازی، در ذهن شما نیز حک شود!
تنها ایراد قابلتوجه داستان بازی، مربوط به پایانبندی آن است. همانطور که گفته شد، روایت سایکوناتس اکثرا در ذهن افراد مختلف رخ میدهد و بازی بیشتر از اینکه یک خط داستانی اصلی را دنبال کند، در هر بخش به یک خط داستانی خاص و مستقل از دیگران میپردازد؛ موردی که به خودیِ خود، مشکلی نیست و اتفاقا، به سرگرمکننده بودن داستان کمک کرده است؛ این مورد وقتی مشکلساز میشود که بازی به انتهای مسیر میرسد و خط داستانی اصلی که همیشه در پسزمینه بوده و چندان به آن پرداخته نشده، از سَر ناچاری، باید خاتمه دهنده داستان باشد و حاصل آن، پایانی نهچندان لذتبخش است. البته، خود بازی نیز تاحدودی از این مشکل آگاه است و سعی میکند در اواخر داستان و با پرداختن به مواردی همچون پیشینه رازپوتین، پایانبندی را گیراتر کند؛ ولی حتی با وجود این مورد، پایانبندی سایکوناتس همچنان این حس را به شما میدهد که روایت بازی، بیشتر درباره مسیر بوده و مقصدی که به آن رسیدهاید، در حد انتظار ظاهر نشده.
اما حتی با احتساب این مورد، سایکوناتس همچنان در زمینه روایی بسیار موفق عمل میکند و داستانی سرگرمکننده و طنز که سرشار از لحظات بهیادماندنی و شخصیتهای جالب است را ارائه میدهد. مورد دیگری که ارزش اشاره کردن دارد، ترکیب و پیشروی بسیارخوب گیمپلی و داستان در سایکوناتس است. بازی تا حد امکان، بدون دخالت و ایجاد توقف در گیمپلی و حتی بدون اتکا به چیزی که شخصا به عنوان «بخشهای راه رفتن» توصیف میکنم، روایت خود را پیش میبرد و کاتسینها، همواره در زمان مناسب پخش میشوند و هیچگاه بیش از حد طولانی نیستند؛ بههمین خاطر، تماشای آنها همواره تازگی و جذابیت دارد. این موردی است که بهعقیده من، با گذر زمان و تغییرات ترندهای بازیسازی، ارزش آن بیش از پیش به چشم میآید و در برابر بسیاری از عناوین امروزه که دائما و بهخاطر کوچکترین دلایل، در گیمپلی توقف ایجاد میکنند، همچون نفسی تازه است!
در بازی به انجام کارهایی اعم از پلتفرمینگ، حل پازل، مبارزه با دشمنان و … خواهید پرداخت و برای انجام این کارها، به قابلیتهای مختلفی دسترسی دارید. واحد ارتقای (Upgrade Point) بازی، Figment نام دارد که در سرتاسر مراحل پیدا میشود. به ازای دریافت هر ۱۰۰ عدد Figment، لول رازپوتین بالا میرود و با رسیدن به لولهای خاص، قابلیتهای جدید و یا ارتقایی برای قابلیتهای فعلیتان، دریافت میکنید. همانطور که گفته شد، یکی از مصارف قابلیتهای مختلفی که در اختیار دارید، در مبارزه با دشمنان است؛ برای مثال، میتوان به دشمنان شلیک کرد، آنها را به آتش کشید، با نامرئی شدن آنها را فریب داد و… اگرچه مبارزات بازی چندان عمیق و چالش برانگیز نیستند، ولی برای تزریق تنوع به گیمپلی، کار خود را به خوبی انجام میدهند. بخش بهتر مبارزات، در نبرد با باسها اتفاق میافتد. در بازی تعداد قابل توجهی باس وجود دارد که هرکدام دارای گیمیک (Gimmick) و روش شکست دادنی خاص است؛ از موارد ساده مانند آسیبپذیر بودن باس در زمانی خاص، تا موارد پیچیدهتر مثل بهخاطر سپردن الگوی حرکتی باس و کنار آمدن با او در تاریکی! بازی باسهای سرگرمکنندهای دارد که اگر یکی-دو مورد خاص را نادیده بگیریم، نبرد با آنها همواره جذاب است.
گل سرسبد گیمپلی سایکوناتس، لولدیزاینِ محشر این عنوان است! همانطور که قبلتر گفته شد، در طول بازی به ذهن افراد مختلف خواهید رفت که هر کدام، حال و هوایی متفاوت از دیگری دارند؛ این حال و هوای متفاوت فقط از نظر روایی و ظاهری نیست! بیش از هر بخش دیگر، این تفاوت در گیمپلی بازی حس میشود، چونکه تغییرات موجود میان مراحل بازی، در گیمپلی اثرگذار هستند! فعالیتهایی که انجام میدهید، حس و حالِ بازی کردن، نحوه استفاده از قابلیتهایتان، برقراری تعامل با محیط، پازلهایی که باید حل کنید و … در مراحل مختلف، از یکدیگر متفاوت بوده و اینکه در حال بازی کردن در چهجور مرحلهای هستید، بر روی این موارد تاثیر میگذارد! برای مثال، در مرحلهای که شبیه به میدان جنگ است، بخشی از گیمپلی برخورد نکردن به مینها است، در یک مرحله به دنیایی میروید که در آن، همهچیز کوچک است و در آنجا، برخورد به ساختمانها، موجب تخریب آنها میشود، در مرحلهای که شبیه به یک بازی رومیزی است، باید با قابلیتهای مختلفی که در دسترس دارید، مهرهها را مثل یک بازی رومیزی حرکت دهید، در مرحلهای که در یک سالن تئاتر رخ میدهد، پازلهای مرحله شامل انتخاب نمایشنامه درست و تغییر صحنه میشود و … تمام این موارد باعث میشوند که تنوع مراحل سایکوناتس، فقط به ظاهر آنها خلاصه نشده و در زمینه گیمپلی نیز، رفتن به مرحلهای جدید، حس تازگی در بر داشته باشد. در بازی، رسیدن به مرحلهای جدید، اتفاقی هیجانانگیز است، چونکه میدانید قرار است چیزی منحصر به فرد و متفاوت از آنچه که تا آنجای بازی رفتهاید را تجربه کنید، و بازی هیچگاه ناامیدتان نمیکند!
اگرچه یکی-دو مورد از مراحل کمی بیش از حد طول میکشند و مرحله آخرِ بازی (همچون مرحله آخر بسیاری از عناوین آن دوران!)، سعی میکند با کارهایی همچون ایجاد فاصله بیش از حد بین چکپوینتها، به بازی سختی مجازی تزریق کند، ولی اگر بهصورت کلی به آن نگاه کنیم، این موارد چندان آسیبی به بازی وارد نمیکنند؛ لولدیزاین سایکوناتس معرکه است!
البته، همه چیز راجع به گیمپلی سایکوناتس، گل و بلبل نیست! اولین مشکل گیمپلی که احتمالا در همان اوایل بازی متوجه آن خواهید شد، دوربین بازی است که در بسیاری از مواقع، پشت اشیا و دیوارها قرار میگیرد و دید شما را میبندد! بعید است حالتی پیش بیاید که دوربین شما را به دردسر بیندازد، ولی این موردی است که در طول بازی، بارها روی اعصابتان میرود و باید مدام آن را تحت نظر داشته باشید.
اما بزرگترین مشکل گیمپلی سایکوناتس، مربوط به آیتم Cobweb Duster است. برای پیشروی در چند نقطه از بازی، به آیتم Cobweb Duster نیاز دارید که برای خرید آن ۸۰۰ عدد Arrowhead (واحد پول بازی) لازم است؛ رقمی چنان زیاد که امکان ندارد تا آنجای بازی، آن را کسب کرده باشید! تنها راه بهدست آوردن ۸۰۰ عدد Arrowhead، با خرید یک آیتم Dowsing Rod است که به شما امکان پیدا کردن Arrowhead بیشتر را میدهد. بازیکن باید برای مدتی، مراحل اصلی را کنار بگذارد و با استفاده از Dowsing Rod، به جمعآوری Arrowhead مورد نیاز برای خرید یک Cobweb Duster بپردازد؛ موردی که منجر به خلق خستهکنندهترین لحظات در کل بازی میشود! اگر خرید یک آیتم برای پیشروی در بازی اجباری است، چرا نباید آن را بهصورت خودکار دریافت کنیم؟ و چرا آن آیتم باید چنین قیمت گزافی داشته باشد؟ نحوه بهدست آوردن این آیتم موردی سوال برانگیز است، چونکه تمامی آیتمهای دیگری که با Arrowheads قابل خرید هستند، کاملا اختیاری بوده و صرفا یک مزیت اضافه بههمراه دارند؛ ولی Cobweb Duster آیتمی اجباری است که اگر میخواهید بازی را تمام کنید، باید آن را داشته باشید. بهدست آوردن این آیتم از طریق خرید کردن و آن هم با چنین قیمتی، تصمیمی واقعا عجیب و غیرقابل درک از سوی سازندگان است.
دنیای بازی پر شده از مناظر و مناطق بسیار متنوع که هرکدام رنگ و رویی متفاوت از یکدیگر دارند؛ دنیایی که با کارگردانی هنری خوشسلیقه و آرتاستایلی که محیطها و شخصیتهای آن به شکلی خاص، حالت دِفُرمه دارند، بهتصویر کشیده شده و ۱۸ سال بعد از عرضه، همچنان چشمنواز است. مواردی همچون وجود دیالوگ برای سناریوهای بسیار خاص که کمتر کسی ممکن است با آنها مواجه شود، انیمیشنهای کوچک و جزئی شخصیتهای مختلف، تعاملات ریز با محیط و … همه و همه به خلق دنیایی باظرافت و پرجزئیات در سایکوناتس کمک کردهاند و ترکیب این موارد با موسیقیمتنی پرتنوع که برای هر حال و هوای متفاوت در بازی، آهنگ مناسب را دارد، باعث سهولت غوطهوری در بازی میشود.
سایکوناتس عنوانی است که در تمامی بخشهایش، کلمه «مفرح» را معنا میکند! یک بازی عالی و یک Cult Classic واقعی!
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- ظاهراً تریلر معرفی Intergalactic: The Heretic Prophet به تاریخ عرضه آن اشاره دارد
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
نظرات
نسخه ۲ رو بازی کردم عالی و متنوع بود
یعنی ممکنه یکیم تو سر من باشه و همونجا کشته شه و من هرگز نفهمم 😂😐
بی نظیره این بازی
خسته نباشید
یکی از اون گیمای کالت و آندرریتده
من هردو نسخه رو بازی کردم و خب خودمم روانشناسی میخونم به خیلی از مسائل پرداخته و اگ موقعیتش رو دارید حتما تجربه کنید
ممنون بابت نقد
کاش روزی روزگاری ها مث قبلا میشد ک هم زیر عکسا متن بود.(بیشتر اوقات متن های فان)
قبلا جمع بندی میکردید نکات مثبت و منفی رو و نمره میدادید ولی الان نه
بنظرم این دو بخشو اگ بتونید برگردونید خیلی خوب میشه.
هردو نسخه سایکونات جزو لذت بخش ترین بازی هایی هستن که تجربه کردم.داستان و شخصیت پردازی درست،گیمپلی عالی،تنوع مراحل فوق العاده.
هیچوقت حس تکراری به خودشون نمیگیرن و همیشه یه چیزی برای عرضه دارن.
milkman conspiracy با اختلاف عجیب ترین مرحله ایه که تجربه کردم😅
نسخه یکش اگه گیم پلی قدیمی نشده باشه از خدامه
دویل یک رو تموم دارم میکنم در مقایسه با سه خیلی گیم پلی قدیمی تری داره ادم اذیت میشه
بعد از مدتها ببین کی اومده؟
روزی روزگاری.
واو
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود
بخش روزی روزگاری فوقالعاده بود امیدوارم پای ثابت سایت بشه
آقای یوسف قربانی واقعا به این برسی نیاز بود ممنون ازت پر قدرت به کارت ادامه بده 🌹
این دختره اون قورباغهه تو بن تن نیست؟😂😂
مقاله ای عالی واقعا این بازی پر از خلاقیت هستش