Silent Hill 2؛ روایت درد، گناه، عشق و ترس میان آنها
امروز قصد داریم دوباره به شهر کوچک Silent Hill سفر کنیم و از بین قربانیان آن نگاهی به James Sunderland و چگونگی به تصویر کشیدن ترس کاراکتر محور بپردازیم.
فرنچایز Silent Hill همیشه فرنچایزی بوده که جای خاصی را در قلب من به خودش اختصاص داده است و میتوانم بگویم تجربیاتی که در این مجموعه داشتم برخی از حیاتیترین و تاثیرگذارترین تجربههایی هستند که در تاریخچهی شخصی گیمینگم وجود دارند و حتی تا حدی برخی ایدئولوژیهایم نسبت به ژانر وحشت شکل دادند. سه گانهی Team Silent آنقدر زیبا ژانر ترس و ابعاد مختلف آن را به خدمت خود در میآورند که حقیقتا بسیار دشوار است که پس از تجربهی آنها بتوانید تاثیرشان را بر روح و ذهن خود را نادیده بگیرید.
اما در این بین Silent Hill 2 وجود دارد، اثری که خود را از دو عنوان پیشین و پسین خود جدا کرده و داستانی را روایت میکند که نه تنها هویت فرنچایز بلکه شهر Silent Hill را نیز تخت شعاع قرار داده و از همین رو شاهد روایت داستانی هستیم که حقیقتا هرگز نه تنها در این فرنچایز بلکه در کلیت این ژانر دیگر شاهدش نبودیم. از آن جایی که ریمیک این عنوان در دست ساخت قرار دارد با خودم گفتم چه زمانی بهتر از حالا که پس کلی پرداختن به RE کمی از عشقم به SH و یکی از برترین آثار ژانر وحشت بگویم. بیایید با هم باری دیگر پا ذهن مردهای بگذاریم که در بند جهنم روی زمین گرفتار شده است.
در عجیبترین رویاهایم…
پس از عرضهی نسخهی ابتدایی و روایت داستان Harry Mason، تیم سایلنت تصمیم گرفت به جای یک دنبالهی مستقیم به سراغ ایدهای تازه و موضوعی بسیار متفاوت برود، موضوعی که بسیار شخصیتر و درونیتر است و به راستی مبحث روانشناختی و ابعاد آن را دنبال میکند؛ موضوعی که به جای پرداختن به فرقههای مذهبی افراطی و اظهار خدا، مردی شکسته را به تصویر میکشد که در برزخ شخصی خودش گرفتار شده است و تنها هدفش آن است که همسرش Marie را پیدا کند، کسی که مدتهاست مرده است اما به شکلی عجبیب نغمهی صدایش از بین مه غلیظ Silent Hill به گوش میرسد.
شخصا این ایدهی داستانی را بسیار بیشتر میپسندیدم چرا که نه تنها به طور مستقیم با مبحث ترس روانشناختی ترس در هم آمیخته میشد بلکه به نظر من باعث میشد نسخهی دوم برترین نمایش از شهر Silent Hill را داشته باشد، شهری که یک موجودیت است و شما را میبلعد. البته این مسئله به هیچ عنوان بدان معنا نیست که نسخههای اول و سوم ایدههای جذابی نداشتند اما مسئله این است که با حذف فرقهی The Order به عنوان آنتاگونیست تجربهی شما، حال این شهرک کوچک آمریکایی تبدیل به خطر یکتای بازی چه در مبحث روایی و چه در مبحث گیمپلی میشد.
چگونگی بهرهگیری از شهر سایلنت هیل در به هم پیوستن ریسمان روایت، شخصیتپردازی و حتی سوزن زدن به روان شما چیزی است که به نظرم آن را نه تنها در این مجموعه بلکه به طور کلی در تاریخ ژانر وحشت یک اثر بسیار خاص و متمایز میکند.
اگر بخواهم بدون اغراق صحبت کنم Silent Hill 2 شاید تنها تجربهی گیمینگ من باشد که توصیف آن برایم دشوار است چرا که اعتقاد دارم از آن جایی که سایلنت هیل عمیقترین و تاریکترین افکار و کابوسهای قربانیانش از جمله James را به واقعیت تبدیل میکند از همان لنز به طور مستقیم به روح و روان شما نیز متصل شده و باعث میشود تجربهای که از آن دارید درست همچون James یک تجربهی اختصاصی و شخصی باشد.
روند بازی در حالی که داستان James را روایت میکند اما به صورت خاصی سیگنال ذهنی شما و او را هماهنگ ساخته و باعث میشود خصوصیات روانی و شخصیتی شما درون روایت بازی جاری شوند و از قضا پایانهای مختلف آن نیز در همین راستا حرکت میکنند. SH2 در هیچ لحظهای از تجربهای که ارائه میدهد به طور مستقیم یک انتخاب را جلوی پای شما قرار نمیدهد، هرگز به شما نمیگوید که دیالوگی انتخاب کنید، هرگز نمیپرسد که انتخابتان برای مسیر پیش رو چیست؟
کاری که این اثر انجام میدهد آن است که به زیباترین شکل ممکن به پلیر اجازه میدهد با وجود آن که در حال کنترل James است خودش را در پوستهی او قرار داده و علاوه بر اینکه بر روایت داستان این کاراکتر مشرف است با اعمالش پایانی را شکل بدهد که بیش از هر چیزی به ایدئولوژیهای او نزدیک است در واقع در حالی که James یک شخصیت واحد با پرداخت مشخص است خصوصیات روانی او از شما به ارث برده میشود و به همین دلیل است که اعتقاد دارم هیچ اثر روانشناختی دیگری نتوانسته است این چنین پلیر را در بعد روانی به چالش کشیده و او را در روند خودش جای دهد.
بگذارید مثالی بزنم بلکه توضیحاتم کمی شفافتر شود: در طول بازی شما با کاراکترهای مختلفی از جمله Maria روبهرو خواهید شد که هر کدام هدف خود را در داستان دنبال میکنند و در واقع محرکهایی برای نمایان شدن خصوصیات شخصیتی و روانی شما هستند.
زمانی که همراه با Maria در بیمارستان Brookhaven به سر میبرید او احوالش ناخوش شده و مجبور میشود در یکی از اتاقهای بیمارستان استراحت کند، در اینجا من شخصا به دلیل اینکه احساس میکردم وظیفه دارم از او محافظت کنم چندین بار طی تجربه به اتاق او رفته و به اصطلاح احوالش را چک میکردم.
این حس وظیفه خصوصیت اخلاقی من بود که در ذهن خودم مرا وادار به این کار میکرد و بازی هیچ نقشی در آن نداشت اما جالب است بدانید که این عمل یکی از محرکهای اصلی یکی از پایانهای بازی است! به روایتی دیگر، یک نقطهی روانی من به طور مستقیم به James متصل و باعث شد به جای آن که من خلق و خوی او را جذب کنم، او باشد که خلق و خوی و خصوصیات روانی مرا یاد میگیرد!
به طور کلی شخصا اعتقاد دارم شما بازی را در نقش James شروع کرده و دنیا و اتفاقات را از لنز شخص او مشاهده میکنید اما در پایان بازی در واقع این James است که در حال نگاه کردن به دنیا، زندگی و سرانجام داستانش از لنز چشمان شماست و این خصوصیتی است که تجربهی SH2 را به شدت خاص و متمایز میکند به طوری که شخصا با تمام تجربهای که در ژانر وحشت دارم نمیتوانم یک بازی دیگر را مثال بزنم که توانسته باشد ترس روانی را بدین شکل به صورت مستقیم در ذهن و روح شما جای گذاشته و رد پایی ابدی در آن به جای بگذارد.
آن شهر را میبینم…
اولین نسخهی SH تصویری فوقالعاده از شهر سایلنت هیل خلق کرد اما همانطور که گفتم آن اثر و دنبالهی آن یعنی قسمت سوم هر دو تمرکزشان بر The Order بود و میتوان گفت سایلنت هیل در واقع مکملی برای فرقهی The Order محسوب میشد. SH2 نسخهای است که به این شهر شخصیت و هویت بخشیده و در واقع آن را به عنوان کاراکتری مستقل به تصویر میکشد که دائما واقعیت را به نفع خودش خم کرده و در همین راستا روح و روان شما و James را به زانو در میآورد.
همین مسئله باعث میشود داینامیک جذابی در روند تجربهی این بازی شکل بگیرد و همین پویایی به طور مستقیم حس ترس و انزوا را نیز تقویت میکند چرا که با وجود امکان مبارزه و حتی وجود اسلحههای سرد بیشتر نسبت به آثار کلاسیک RE که تا حد زیادی سهولت مبارزه را بیشتر میکنند شما همچنان احساس ناتوانی عجیبی را احساس میکنید چرا که سایلنت هیل همیشه یک قدم از شما جلوتر است، همیشه حرکت بعدی شما را میداند و همیشه نگاهتان میکند.
زمانی که سایلنت هیل به عنوان موجودیتی که وظیفهی بلعیدن پلیر در فضای خودش را دارد کارش را عالی انجام میدهد و به همان نسبت تاثیرگذاری دشمنان بازی نیز بیشتر خواهد شد و درست همانند شهری که میزبان آنها است معنایی درون خود جای دادند. چرا فکر میکنید Pyramid Head توانست به چنین چهرهی نمادینی برای ژانر وحشت تبدیل شود؟ درست است طراحی او فوقالعاده است اما زمانی که معنای مفهومی وجود او در مسیر James را متوجه میشوید آن چهرهی ترسناک کنار رفته و با نگاهی متفاوت به او نگاه میکنید.
Pyramid Head الههی شکنجهی درونی James است که در واقع سایلنت هیل آن را ساخته است و از همین رو تنها James است که میتواند او را بدین شکل ببنید. تمام کاراکترهایی که در این نسخه در شهرک سایلنت هیل ملاقات میکنید دردهای درونی، زجرهای روحی و زخمهای روانی اختصاصی خود را دارند که توسط این شهر بر علیهشان استفاده شده و کله هرمی این نماد برای James است. گاهی اوقات یک هیولا میتواند باطنی و دلیل وجودی داشته باشد که به طور دائمی تولید ترس کرده و وجود شما را به حرکت در میآورد تا آن که صرفا چهرهای ترسناک و باطنی پوچ داشته باشند که پس مدتی معنای خود را از دست داده و عادی میشوند.
هر چند کونامی دقیقا این کار را سالها بعد با Pyramid Head کرد، زمانی که با بیاعتنایی به Lore مجموعه و بر اثر موج سواری روی محبوبیت این کاراکتر بدون هیچ دلیلی رشتهی اتصال او به James را قطع کرد و او را وارد Silent Hill Homecoming کرد در حالی که اصلا هیچ دلیل و منطقی برای وجود این کاراکتر در آن اثر وجود ندارد، در آن جاست که وقتی به کله هرمی نگاه میکردم جز یک کالبد پوشالی هیچ چیزی در آن نمییافتم.
اما برگردیم به بحث خودمان؛ SH2 تجربهای است که هدفش بسیار فراتر از ارائهی یک تجربهی وحشت بقا است، این اثر سعی دارد شما را در خوش حل کند، معادلات را بر هم بزند و در آن واحد داستانی را روایت کند که در پایانش هم شما و هم کاراکتر بازی تکهای را به وجود خود اضافه کرده، از آن درس گرفته و طبق آن عمل خواهید کرد. ترس ایدهای است که Silent Hill آن رافراتر از صرفا یک «حس» میبرد.
سایلنت هیل!
فرنچایز Silent Hill مجموعهای است که بسیاری دوست دارند آن را با RE مقایسه کنند اما این در حالی است که به نظر من این دو فرنچایز با وجود زندگی زیر پرچم یک ژانر واحد، رویکردهایی بسیار متفاوت نسبت به مبحث ترس، گیمپلی، داستانسرایی، شخصیتپردازی و… دارند که دقیقا باعث میشود در عین نزدیکی بسیار از یکدیگر متمایز باشند.
در گذشته نیز طی مقالات دیگر به این مسئله اشاره کرده بودم که وجود Silent Hill در کنار Resident Evil همیشه باعث بوجود آمدن یک داینامیک مناسب در ژانر وحشت میشد چرا که این دو فرنچایز به دلیل تمایزهایشان نه تنها میتوانند به صورت همزمان وجود داشته و به سمت جلو حرکت کنند بلکه میتوان گفت هر یک از آنها نمایندهای برای بخشی از ساختار هویتی و برجستهی ژانر وحشت محسوب میشوند.
Silent Hill به طور کلی فرنچایزی بوده است که تجربهی سهگانهی اصلی آن مخصوصا نسخهی دوم تاثیرات عمیقی در من گذاشتهاند و نه تنها محرکهای بسیار عظیمی در کنار RE در راستای تقویت عشق من به این ژانر بودهاند بلکه میتوانم بگویم در پایان هر یک از این آثار همیشه چیزی جدیدی به خودم اضافه میکردم، یک ارزش، یک خط قرمز و یا یک دیدگاه جدید نسبت به برخی از مفاهیمی که حتی در سطح روزمره با آنها درگیر هستیم اما آنقدر در بین هیاهوی زندگیمان کم رنگ شدهاند که بعضا به کلی وجودشان را فراموش میکنیم.
به نظرم این دقیقا یکی از آن خصوصیات سایلنت هیل است که باعث میشود تجربهی آثارش و توصیفشان بسیار سخت باشند چرا که به طور مستقیم به روح، روان و به طور کلی وجودیت شما به عنوان یک انسان متصل میشوند و از آن جایی که همهی ما انسانهایی با ذات و دیدگاههای متمایز هستیم در نهایت زمانی که در حال نگاه کردن به صفحهی پایان SH2 هستیم تجربهای که از آن اثر به یادگار بردیم نیز بسیار متفاوت خواهد بود.
بلوبر تیم و یک مسیر مهآلود
برخی میپرسند: چرا کونامی به جای ریمیک کردن نسخهی ابتدایی به سراغ نسخهی دوم رفت؟ پاسخش ساده است، نسخهی دوم نه تنها یک داستان مستقل بین سه گانهی اصلی به شمار میآید بلکه میتوان گفت تمام خصوصیات برجسته و مهم این مجموعه را به بهترین شکل ارائه میدهد، هر چند که از لحاظ تکنیکال و در مبحث گیمپلی قطعا نسخهی سوم برتریهای بسیار مشهودی دارد.
بلوبر تیم قطعا راه بسیار دشواری برای بازسازی این اثر خواهد داشت چرا که به نظر من داستانسرایی، شخصیتپردازی و چگونگی به تصویر کشیدن شهرک سایلنت هیل همگی عناصری بسیار مهم در راستای ترسیم تصویر کامل ترسی هستند که بازی در بعد روانشناختی ارائه میدهد و در همین راستا بازسازی چنین اثری نیازمند دقت بسیار زیادی است.
زمانی که کپکام بازسازی نسخهی دوم Resident Evil را معرفی کرد خیالم بسیار راحت بود چرا که اعتقاد داشتم این کمپانی ارزش این اثر و به طور کلی آیپی RE را دانسته و همچنین توسعهی ریمیک نیز در دستان افراد مطمئنی است.
اما اگر بگویم در ارتباط با SH2 نیز چنین حسی دارم قطعا دروغ گفتهام چرا که حتی ذرهای به کونامی و سیاستهای او اعتماد ندارم اما با این وجود اگر بگویم پروژههای آیندهی SH و مخصوصا این تصور که دوباره بتوانیم در این شهر قدم بزنیم مرا به وجد نمیآورد نیز باز هم دروغ گفتهام بنابراین اگر باید بگویم هیجان بسیار زیاد من با دوز بالایی از نگرانی همراه است. شاید به جرات بتوان گفت این بازگشت فرنچایز SH آخرین فرصت کونامی برای احیای آن است و اگر این فرصت را با حماقتهای همیشگی خود از دست بدهد شاید هرگز دیگر رنگ یک اثر تازه از این مجموعه را نبینیم.
Bloober Team نیز مورد دیگری است که بسیاری از طرفداران قدیمی این مجموعه از جمله مرا نگران میکند نه به این دلیل که فکر میکنم توانایی این کار را ندارند چرا که اتفاقا به نظر من این استودیو عشق زیادی نسبت به ژانر وحشت و مخصوصا سری Silent Hill داشته و این یک خصوصیت بسیار مهم و برجسته است چرا که در این صورت قطعا درک مناسبی از ساختار و نقاط حیاتی از این آثار دارند.
اما مشکل آن جاست که آنها تا به حال تجربهی توسعهی چنین اثری با چنین ابعاد گسترده و عمیقی را نداشتهاند بنابراین در حالی که فکر نمیکنم لزوما در بازسازی آن حداقل در مرحلهی سطحی شکست بخورند اما حقیقتا به شدت نگرانم که تمام آن خصوصیاتی که تا به این لحظه در این مقاله از آنها صحبت کردیم دیگر در بازی یافت نشده یا به کلی وزن خود را از دست بدهند.
در نهایت باید امیدوار بود که بلوبر به درستی متوجه ارزش اثری که در حال بازسازی آن هستند باشد و از طرف دیگر کونامی نیز سعی نکند همچون نسل هفتم رویکردهای تجاری احمقانهای خود در راستای دوشیدن نام این مجموعه را به Bloober Team تحمیل کند.
سخن پایانی
Silent Hill 2 یکی از تاثیرگذارترین تجربههای گیمینگ زندگی من بوده است که باعث میشود از ارزش بسیار بالایی در قلبم برخوردار باشد. این اثر به کلی ساختار داستان گویی در ژانر وحشت را دگرگون کرد و نشان داد که ترس ایدهای است که میتوان آن را شکست و دگرگون کرد و در نهایت در اشکال مختلفی ارائه داد. همین مسئله باعث میشد که به غیر از تزریق صرفا یک «حس» به پلیر بتوانند او را نیز در هم بشکنند و در طی این پروسه اجازه دهند ترس را به شکلی طبیعی و نه لزوما از عناصر خارجی بلکه از طریق محرکهای درونی و روانی خود احساس کنند.
حال بد نیست مقاله را با یک موسیقی بسیار زیبا از این بازی به پایان ببریم، موسیقی که در طول آن امید، غم و حس پایان را احساس خواهید کرد. از شما دعوت میکنم به «Promise» گوش فرا دهید.
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- ظاهراً تریلر معرفی Intergalactic: The Heretic Prophet به تاریخ عرضه آن اشاره دارد
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
نظرات
به ریمیک این بازی امیدی نیست بر اساس سابقه کاری کونامی ، از اخراج کوجیما گرفته تا کنسل کردن ساخت P.T و غیره…
شاید یه ریمیک ضعیف مثل resident evil 3 remake بشه!
واقعا حیفه همچین ایپی های مثل متال گیر و سایلینت هیل دست همچین شرکتی افتاده-
ریمیک ۳ اگر بازی جدا و مثلا یه قسمت جدید از سری بود
و این اندازه هم کوتاه نبود اینقدر ها هم بد نبود ولی چون ریمیک بود و له نسخه اصلی پایبند نبود خراب کرد
آقا عالی، همیشه خوندن و شنیدن تجربیات و زاویه دید اشخاص مختلف نسبت به این اثر برام جذابه، امیدوارم این پروژه ریمیک هم موفق ظاهر شه هم تجربه خوبی واسه بلوبر باشه تو آثار آیندش
عکس پست یکی از مرموز ترین لحظاته ویدیو گیمه
امیدوارم الان دیگه فهمیده باشید
من هیچوقت سایلنت هیلهای اورجینالو بازی نکردم و منتظر بودم یه روزی ریمیک شن تا بتونم تجربش کنم چون به این سبک خیلی علاقه مندم. با تعریفایی که ازش شنیدم خیلی برای من بد میشه اگر ریمیک این بازی عین نسخه اورجینال نشه چون مطمئنا به انتظاری که از بازی دارم ضربه میزنه. فقط امیدوارم گند نزنن توش که سابقه تیم سازنده زیاد خوب نیست. حیفه بعد این همه مدت انتظار یه خاطره بد بمونه.
فکرنکنم برای شما که نسخه های اورجینال رو بازی نکردی، حتی اگه نسخه ریمیک خیلی خوب هم نباشه چندان برات بَد بشه.
ولی حتماً بهت پیشنهاد میدم نسخه های اورجینال SH (0-1-2-3) رو بازی کنی.
اگر ببینم ریمیک بازتاب خوبی از بازی نیست و نظرات منفیه شاید همین کارو کنم. متاسفانه دسترسی به این بازیا سخته به علت قدیمی بودنشون.
میتونی مثل من با امیولیتر ps2 روی اندروید تجربهش کنی . فقط لطفا با صدای بلند هندزفری و در تاریکی شب .
نمیدونم این ریپلای رو میبینید یا نه
ولی پیشنهاد میکنم کلا ریمیک رو از ذهنتون پاک کنید و به دنبال راهی برای تجربه نسخه های اورجینال باشید (۱,۲,۳,۴).
کارگردانی هنری این بازی به قدری عمیقه بلوبر حتی نزدیکش هم نمیتونه بشه و این تو تریلر اول هم مشخص بود.
ممنون از پیشنهادتون. راستیش خیلی وقتم تنگه ولی اگر بتونم شاید این کارو انجام بدم فعلا گیر بازیای دیگه هستم.
عکس اولو دیدم یاد savitar افتادم چقد شبیهشه!
هیچوقت مه داخل شهر و اون جونورای پرنده رو یادم نمیره😑
هیولاهای پرنده (Air Screamer) جزء دشمنان قسمت اول هستن و در SH2 نبودن.
من کلی گفتم،بیشتر مه مطرح بود…ولی وقتی یاد مه افتادم این پرنده ها هم یادم اومد😂
اولین بار که تجربه کردم واقعا رفت رو مخم
در یه جمله :قله ژانر وحشت…..
جزو اون دسته از بازی هایی که میشه گفت جلوتر از زمان خودشون بودن …
البته الان کاملا متوجه شدم که درجه بندی سنی چرا اینقدر تو خارج کشور اهمیت داره😁 … با اون سنی (۱۴-۱۵سالگی)که من داشتم و بازیش میکردم مدت ها مشکل خواب داشتم اما بازم میرفتم PC روشن میکردم…و تو دیکشنری گشتن دنبال معنی لغات برای حل پازل های بازی…
بازی واقعا عمیقیه قبلا هم در موردش شنیدم بشدت قابل تامله
امیدوارم ریمیکش درست بشه با اینکه به استودیوش نمیشه اتکا کرد ولی…..
والا تا حالا بازیش نکردم ولی بنظر خوب میاد پس بعدا حتما بازیش میکنم…
خفن ترین داستانی که میتونی از یه بازی ویدیویی بگیری(نظر شخصی)
این بازی بعد از گاد۲ بهترین بازی عمرمه(هر چند شاید اگه اول اینو بازی میکردم بعد گاد۲، الآن این بازی برام رتبه ی اول رو داشت)
امیدوارم توی ریمیک دروبین پشت شونه بذارن . و خراب کاری نکن
نه در این حد
ولی سایلنت هیل ۲ بهترین بازی ترسناکیه که بازی کردم👌
گفتم نظر شخصیمه
قطعا قرار نیست همه با من هم نظر باشن داداش
نظر تام به نظر شخصی ارجحیت داره ، این قانون این سایته 🥲
پس چی؟🤨
اینجا نظر شخصی معنی نداره 😂
تام اصلا سرور سایته
داداش خودمه😂
فقط فکر کنم گاهی که سایت قطعه ،تام تو بیت الخلاء هستش 🥲
منم نظر خودمو نسبت به بازی گفتم دیگه 😂
فکر کنم بد متوجه شدی
الان دیدم فهمیدم چقدر بده 😂
سایلنت هیل۲ به شخصه بهترین بازی عمرمه نه بخاطر اینکه گیمپلی خیلی خوبی داره ( حتی با استانداردهای اون سال بازی یه گیمپلی خوب داره نه بیشتر و نه کمتر ) یا گرافیک بینظیری داره ( البته تو سال خودش عالی بود ) خیر بازی به خاطر این واسم بی نظیره که به معنای واقعی کلمه کاراکتر های قابل لمس داره که حتی توی زندگی واقعی هم میشه شبیه اونها رو دید از پسر طرد شده از جامعه تا دختر دارای مشکلات خانوادگی ( واقعا نمیشه گفت که چه مشکل خانوادگی داره XD) تا مردی که به مرز جنون رسیده (نمیشه راجب سلامت روان جیمز صحبت کرد که اسپویل های شدید داستانی داره ) همه این کارکتر ها خاکستری هستن و هیچ جوره نمیشه که ازشون طرفداری کرد یا حتی ازشون بدمون بیاد اونها به معنای واقعی کلمه انسان هستن و اشتباهات و تصمیمات بد اونها تو زندگی هاشون اونا رو به یه کابوس مشترک وارد کرده ( که تو طول داستان مرز بین خیال و واقعیت اونقدر باریک میشه که اصلا نمیشه تشخیص داد کدوم شخصیت واقعی هستش و کدوم غیر واقعی )
و بازی از اولین گناه تا آخرین گناه و مشکلات جیمز رو موشکافی میکنه و به خوبی به مشکلات روانی مثل افسردگی و اختلالات روانی میپردازه و یکی از ابتکارات بازی عوض کردن جای کاراکتر های خوب و بده که تو داستان به زیبای گذاشته شده و تصورات از هر کاراکتر ممکنه در لحظه خراب بشه بازی به هیچ وجه قابل پیشبینی نیست اگه ازش ذهنیتی نداشته باشید و داستانش رو قبلاً نخونده باشید
نهایتا بازی به جرات یه طنز تلخ و یه بازی غمگین سنگین هستش و زمانی که متوجه میشید که پایان اصلی بازی چیه اون غم اصلی و پنهان داخل اثر رو پیدا میکنید و زمانی که متوجه میشید توی صندوق عقب ماشین جیمز چی بوده مو به تن پلیر ها سیخ میشه و این هنره بازی هستش که استادانه پیچش نهایی خودش رو تا آخرین لحظه رو نمیکنه و واقعا نمیشه گفت این بازی پایان خوب داره
و به امید موفقیت ریمیک این اثر بی نظیر ( هرچند که هیچ انتظاری از بلوبر ندارم اما خدارو چه دیدی شاید بلوبر هم بخاطر جاذبه این اثر بلاخره یه اثر خوب بده )
خیلی ممنون بابت مقاله🌹
سایلنت هیل ۲ بهترین وحشت بقایی بود که بازی کردم. بازی با جامپ اسکر آدمو نمیترسونه بلکه با اتمسر و محیطش و موسیقی و صد البته داستان شاهکارشه که آدمو میترسونه. وقتی من رزیدنت اویل بازی میکنم دوس دارم همه درا باز بشن، ولی وقتی سایلنت هیل ۲ باز میکنم دلم نمیخواد هیچ دری باز بشه، کنار هر در که میرم ترس اینو دارم که باز شه، چون اگه باز شه فقط یه معنی داره، دردسر.
واقعا این گیم فوقالعاده بود، و بنظرم بعضی افراد هم که میگن گیم پلیش نیمه کاره بود باید بگم حق دارن ولی بنظرم اگه سایلنت هیل ۲ گیم پلیش مث سری رزیدنت اویل و اینا بود، فک نکنم بازی به این خوبی میشد، این گیم پلی که داره باعث میشه که بیشتر بازیباز تو جو اتمسفر بازی باشه و اگه گیم پلی کامل و متنوع بود اتمسفر بازی دیگه اینطوری خودنمایی نمیکرد.
عرض ادب و احترام خدمت جناب آقای زرمهر.
سپاس فراوان بابت مقاله خواندنی حضرتعالی.
بایستی اذعان کرد گهگاهی قلم زدن در مورد اثری خاص به مراتب سختتر از نوشتن در مورد آثاری است که همه ما روز و شب اخبار آنها را از طریق رسانهها دنبال میکنیم. نه از این جهت که چگونه و چطور در مورد این اثر سخن به میان آوریم بلکه از آن جهت که از کجا و چه چیز در ابتدای امر بنویسیم.
برای من نوشتن از Silent Hill 2 اینگونه است و بایستی اذعان کرد هر مقاله و ثنایی که در شرح این اثر تا به امروز به رشته تحریر در آمده به نوعی و در بخش یا بخشهایی ابتر است.
Silent Hill 2 عنوانی است مستقل و بزرگ از آن جهت که:
1 – میخواهد در مورد غم و اندوه از دست دادن عزیزی سخنی بگوید.
2 – میخواهد با شما در مورد احساس گناه از انجام دادن یا حتی ندادن کاری سخن بگوید.
3 – میخواهد از مجازات و تنبیه بگوید.
4 – میخواهد با شما از بیماریهای زمینهای روانی سخن بگوید. (البته اگر کمی دانش و آگاهی داشته باشیم تا بتوانیم آن را در برخورد اول درک کنیم)
5 – میخواهد از شهوت و سوءاستفاده بگوید با این حال مفهوم عشق را نیز به نمایش بگذارد.
Silent Hill 2 همه مواردی که در بالا به آن اشاره کردم را در پیرنگ خود جای داده است تا به شما نمایش دهد چگونه این موارد میتواند بر افراد و انسانها تأثیرگذار باشد.
Team Silent به عنوان خالق این عنوان در کارنامه خود آثار انگشتشماری دارد با این حال Silent Hill 2 تا ابد همچون نگینی بر تارک این صنعت خواهد درخشید.
از افراد تأثیر گذار در ساخت این عنوان میتوان به نامهایی همچون Takayoshi Sato به عنوان کارگردان میانپردهها و Hiroyuki Owaku به عنوان نویسنده در کنار Sato اشاره داشت. با این حال ایشان وظیفه نوشتن دیالوگهای شخصیتهای زن بازی را نیز عهدهدار بود.
شاید بد نباشید بدانید در ابتدا تیم توسعه به جای تمرکز بر روی بازی، به سراغ بررسی پیرنگ (Plot) رفته و در ابتدا آن را آماده کرده و در نهایت و بعد از آن Gameplay را متناسب با فضا و داستان و پیرنگ طراحی کردند.
آهنگسازی عنوان فوق نیز تماماً بر عهده شخص Akira Yamaoka بود که معتقدم قطعه Theme of Laura نام Silent Hill را معنا میکند. برای دوستداران موسیقی شنیدن این اثر را توصیه میکنم.
برای خلق اثری که بتواند در مواردی که بالاتر مطرح کردم حرفی برای گفتن داشته باشد باید افراد و تیم توسعهدهنده دانش و آگاهی بالایی نسبت به مفاهیم فوق داشته باشند. با این حال بد نیست بدانید خالقین عنوان فوق از آثار بزرگانی چون Francis Bacon و Fyodor Dostoevsky و David Fincher و Junji Ito و دیگران الهامات زیادی گرفتهاند. از طراحی شخصیتهای درون بازی گرفته تا فرم دیالوگنویسی شخصیتها و طراحی و فضاسازی شهر Silent Hill.
انتشار اثر فوق به چیزی حدود بیست سال پیش برمیگردد با این حال هستند کسانی که به دلیل کم بودن سن موفق به تجربه این عنوان نشدهاند. پیشنهاد میکنم قبل از تجربه این عنوان با دستپخت یک توسعهدهنده جدید، نگاهی به اثر اصلی داشته باشید. با این حال بایستی عنوان نمود اگر دانش و آگاهی کافی در زمینه زیباییشناسی و ادبیات داستانی ندارید، احتمالاً این عنوان برای شما ساخته نشده است.
👍👌👌
*تومار
دو مورد دیگه هم هست که خواستم تو کامنت قبلی بگم و یادم رفت، اول اینکه آقای زرمهر اونجا که فرمودین انگار جیمز داره سرانجام داستانشو از لنز چشمان ما میبینه به شدت باهاتون موافقم و بنظرم خالی از لطف نیست که بگم قبلا تو همین گیمفا دیدم یه خبر درمورد اول بازی که جیمز به آینه نگاه میکنه، وقتی نگاه میکنه بخاطر سایه چشماشو نمتونیم ببینیم، اما یه نفر نمیدونم با چی بود نوشته بود که کاری کرده بود که سایه رفته بود و چشمای جیمز معلوم شده بود، معلوم میشه که جیمز درحال نگاه کردن به سمت ما که بازیباز هستیم هست و بعد از اون دستاشو میاره جلو صورتش و یه نگاه هم به خودش میکنه، انگار که از وجود مای بازیباز خبر داره و میدونه که ما سرانجام داستانشو رقم میزنیم. لینکل اون خبرو هم بعد پیدا میکنم پایین همین کامنت جدا میذارم واسه دوستانی که میخوان ببینن.
مورد دوم اینکه بنظر من بهترین پایان بازی پایان In Water هست که در اصل پایان اصلی بازی از نظر سازندگان هم هست.
دوست دارم بدونم بهترین پایان بازی از نظر بقیه دوستان چی هست. ممنون میشم نظراتتونو بهم بگید🌹🙏
داستان این بازی دیوانه کنندست
من که تمام سری بازی های سایلنت هیل بازی کردم ۲ و ۴ برام بهترین بازی های ترس روان شناختی بودن هردوشنو بهترین گیم های زمان خودشون بودن
اگه قرار باشه صد بار دیگه هم سایلنت هیل همه سریشو بازی میکنم اینقدر من این سری بازی دوست دارم هنوز معماهای پیانو سایلنت هیل ۱ یادم شخصیت های هری میسون .جیمز ساندرلند . هدرمیسون . داشم هنری و الکس بهترین کاراکترام هستن این گیم برام صد بار بهتر از گاد اف وار و اسپایدرمن هیلو اینا هست اون گیما سری خسته میشی ولی سایلنت هیل هیچ وقت حتی ده بار هم بازی کنی خسته کننده نیست
❤️❤️
من یادمه اولین باری که به صورت شخصی و نه در مکانهای عمومی مثل کلوپ ، خواستم بازی ترسناک انجام بدم ، این بازی رو انتخاب کردم و چون کلا بوق بودم ، نمیدونستم که گرافیکش برای سیستمم خیلی بالاست ، سی دیش رو خریده بودم ولی بعد از چند ماه که گرافیک رو ارتقاء دادم تونستم تجربه ش کنم ! اون زمان فقط اتمسفر و گیم پلی و معماهاش رو درک میکردم و چیزی از داستان نمیفهمیدم !
ولی همچنان به عنوان یک بازی کلاسیک برام خاطره انگیزه
در یک کلمه
شاهکار🤌
من فن این فرنچایزم ممنونم
بازی SH2 همیشه یکی از بازی های محبوب من بوده و بسیار منتظرم ببینم چه اتفاقی برای بازسازی اش می افته. مطلب هم بسیار زیبا بود اما من با این بخش “ تمام کاراکترهایی که در این نسخه در شهرک سایلنت هیل ملاقات میکنید دردهای درونی، زجرهای روحی و زخمهای روانی اختصاصی خود را دارند که توسط این شهر بر علیهشان استفاده شده و کله هرمی این نماد برای James است” موافق نیستم. در بازی SH2, کل شهر و تمام هیولاهای داخلش صرفا جهنمی خستن که در مغز قهرمان داستان بوجود اومده و تک تک هیولاها بازخورد نگاه قهرمان به جهان هستن.
.
.
اسپویل داستانی و مختوایی از بازی
.
.
و مهمتر از همه، کله هرمی که نماد سیاهی درون خود قهرمان هست. در واقع هر چه در SH هست، صرفا ترجمه احساسات جیمز از دوری از ارتباط عاطفی و جسمی با همسرش، نیازهای کامل نشده اش و خواسته های درونی اش هست.
من نه داستان رو بیشتر بازی می کنم و نه لذت کشف قصه و نمادهاش رو از گیمرهایی که منتظر بازی هستن می گیرم، اما از ماریا، که نسخه توهمی و ساخته شده ذهنی جیمز از مری همسرش هست (مری در اوج بیماری با لباس های ساده و پوست رنگ پریده و موهای قهوه ای در مقابل ماریا با لباس های صورتی و تتو و موهای یور) تا پرستارها (با بدن هایی که جیمز تصورش رو داره و در عوض سرهایی ترسناک که جیمز نمی تونه نگاهشون کنه، چون در واقعیت هم نمی تونسته به پرستارها یهشون خیره بشه)، مثل تک تک خیولاهای دیگه صرفا از دل نیازهای جیمز بیرون اومدن.
من صحبت بیشتر درباره نمادگرایی و داستان رو می گذارم برای زمانی که بازی بیرون اومد اما بی شک این بازی قله نمادگرایی عمیق در جهان بازی های الکترونیکی هست. امیدوارم نسخه ج ید صرفا نسخه قدمی باشه که به روز شده و چیزی رو دست نزده باشن.
ممنون مقاله خیلی خوبی بود. SH2 از آثار مورد علاقه بنده هست. اگر ممکنه یک مقاله درباره بازی OMORI هم بنویسید، میشه گفت از حیث تماتیک مثل سایلنت هیل ۲ هست ((گناه و مجازات)) ولی از دریچه آثار RPG Maker! توی سایت های فارسی ندیدم چیز خاصی ازش بگن، خیلی آندرریتده…
تنها بازی ترسناکی که منوش هم منو ترسوند 😂😂
اینجا که لینک بذاری در کامنت کلیک نمیخورن. پس هروقت خواستی لینک بذاری لینک کوتاه بذار.
بهار ۱۳۸۱ (۴-۵ ماه بعداز انتشاره نسخه PC) بازی بود که انجامش دادم. سیستمم ضعیف بود و مجبور بودم برای اجرای بدون لگ بازی حالت Fog (مه) رو بذارم روی حالت عادی (نه 3D Fog) جداً که SH2 اتمسفر جذاب و خوف آوری داشت. اون زمان نه اینترنت مثل الآن بود و نه چندان نشریه تخصصی ایی درباره گیم داشتیم، انگلیسی هم که چندان بلد نبودم پس خیلی از داستان بازی سَر در نمی آوردم. یکی-دو سال بعد بود تو مقاله ایی در ضمیمه “کلیک” روزنامه جام جم که درباره توضیح پایانهای مختلف بازی و نحوه رسیدن بهشون بود فهمیدم ماجراش از چه قراره. بعدتر بود که روی شبیه ساز پلی استیشن مجدداً SH2 و SH3 ، SH1 رو بازی کردم و با PSP نسخه SH0 رو.
به عشق این اثر اولین مقاله ای بود که کامل خوندم و ضمن تشکر از نویسنده حرف دل خیلی از طرفداران این گیم رو زد هیچ وقت یادم نمیره سال ۱۹۹۹ میلادی بود اگر اشتباه نکنم که SH1 منتشر شد وقتی در کلوپ شاهد اجرای بازی بودم برام یک اثر خاص بود حس میکردم باید یک PS1 داشته باشم و خودم در تنهایی تجربش کنم و بعد از تجربه همه نسخه ها به این پی بردم که خالق این اثر که یک گروه نابغه بودن قطعا هیچ کسی مثل اونها نمیتونست ایده ساخت همچین اثری رو بده که به قول نویسنده مقاله بعد از این همه سال هنوز جایگاه ویژه ای در قلب ما دارد و هرگز در زندگی گیمینگ فراموش نخواهد شد امیدوارم ریمیک نسخه دوم خوب از کار دربیاد چون که این نسخه خیلی خاص هستش و داستان گیرایی داره دوستان حتما در مورد کل داستان بیشتر تحقیق کنید و پیشنهاد میدم از این لینک در کانال مربوطه ویدئو رو مشاهده کنید واقعا خیلی جزییات جالبی براتون روشن میشه https://www.bazicenter.com/articles/games-story/history-of-silent-hill-series-part-2/
فک کنم ۴ ماه دیگه میادش
رفتم بازی بخرم بچه بودم یارو یه سی دی داد هیچ چی روش نبود🤣🤣 فقط سی دی بود گفت برو نصب کن برگردون همینه که نصب کردم باز کردم فاتحه م رو خوندم🤣🤣یه جوری ری ده بودم ۴ماه کامپیوتر رو باز نکردم
هیچ گیمی به این اندازه نتونست روح و روانمو تسخیر کنه..