بیوگرافی جرج مارتین | از وستروس تا سرزمین میانه
جرج مارتین را میتوان به عنوان یکی از نوابغ داستانهای فانتزی خطاب کرد که جهانی به یاد ماندنی و منحصر به فرد را خلق کرده است.
جرج ریموند ریچارد مارتین در تاریخ ۲۰ سپتامبر ۱۹۴۸ (۲۹ شهریور ۱۳۲۷) در شهر بایون واقع در ایالت نیوجرسی کشور ایالات متحده آمریکا چشم به جهان گشود. والدین وی را مادرش مارگارت و پدرش ریموند تشکیل میدهند. خانوادهای که در یک بازه زمانی به سبب کسب و کاری داشتند صاحب ثروتی بسیار زیاد شده که در کمال تاسف، رکورد اقتصادی سبب شد تا شرایط مالی آنها تا مرز فقر پیش رفته تا حدی که جرج و ۲ خواهرش در وضاع مالی بسیار سختی روزگار خود را کنار والدینشان سپری نمایند.
دنیای کودکی جرج مارتین را محله آنها در مجتمع مسکونی فدرال در نزدیکی لنگرگاههای شهر بایون تشکیل میداد که حد فاصل بین مدرسه و خانه را به عنوان قلمرو خود در نظر گرفته و در رویای خود به زندگی در آن جا میپرداخت. مسئلهای که سبب شده بود تا رویا پردازیهای جالب توجهی درباره خیابانهای محله خود و مدرسهاش در سر بپروراند که با این مسئله، عدم علاقه به محله خود را تا حدودی میتوانست به فراموشی بسپارد.
به سبب علاقهای که به آثار مصور و داستانی داشت، از سنین نوجوانی خود شخصاً شروع به نوشتن داستانهای فانتزی حول محور تقابل با هیولاها کرد و آنها را به دوستان، همکلاسیها و هممحلهایهایش میفروخت. با این حال دیدگاه عجیب و غریب وی در نگارش این داستانها برایش دردسرساز شد؛ زیرا والدین یکی از خریداران آثار او به سراغ مادر جرج مارتین رفت و هشدار داد که از وی شکایت خواهد کرد. اتفاقی که سبب شد تا نگارش این داستانها را متوقف کند. با این حال او بیکار ننشست و در تنهایی خود همچنان به خلق ماجراجوییهای فانتزی با تم قرون وسطی ادامه میداد که قهرمانانش را اسباببازی و حیوانات خانگیشان تشکیل میدادند.
آشنایی بیش از پیش او با آثار کمیک سبب شد تا نسبت به انتشارات مارول علاقه شدیدی پیدا کرده و داستانهای “۴ شگفتانگیز” جزو آثار ابرقهرمانی مورد علاقه وی به شمار میرفت تا حدی که بارها در مصاحبههای خود فاش کرده که استن لی نسبت به بزرگانی نظیر شکسپیر و تالکین تاثیر بیشتری در شیوه نگارشی وی و جایگاه امروزش داشته است.
سرانجام وی در سال ۱۹۷۰ در رشته روزنامهنگاری از دانشگاه ایالتی ایلینوی فارغالتحصیل شد و سپس وارد دوره کارشناسی ارشدی شد که آن نیز ۱ سال بعد به پایان رسید و به کار در همین عرصه ادامه داد. در بحبوحه جنگ ویتنام برای حضور در جبهه درخواست داد که به عنوان نیروی پشتیبان، کارهایی خدماتی را بر عهده گرفت و در عین حال به کار نگارش داستانهای کوتاه و علمی تخیلی ادامه داد که از سال ۱۹۷۰ به بعد فروش رسمی آنها را نیز آغاز کرد.
نخستین دستاورد هنری وی برای داستان علمی تخیلی With Morning Comes Mistfall رقم خورد که در سال ۱۹۷۳ توسط مجله علمی-تخیلی آنالوگ و واقعیت به چاپ رسید و نامزد دریافت جایزههای هوگو و نبولا شد که دستاورد بزرگی برای این جوان ۲۵ ساله به شمار میرفت. جوانی که تا سالها عادت داشت که دست به نگارش داستانهای نصفه و نیمهای بزند که اشتیاقی برای اتمام پایانبندی آنها نداشت. نخستین رمان جرج مارتین نیز در سال ۱۹۷۶ به نام Dying of the Light تکمیل شد که به سبب مشکلات نقل مکانی که در آن دوران گریبانگیر وی شده بود، ۱ سال بعد و در ۱۹۷۷ به چاپ رسید.
رمانی علمی تخیلی که از قضا با اکران نخستین فیلم از فرنچایز بزرگ و محبوب جنگ ستاگران همزمان شد و از آن جایی که سینماگران در تب و تاب آثار علمی تخیلی غوطهور شده بودند، استقبال از رمان Dying of the Light سر به فلک کشید و شهرت بسیاری را برای جرج مارتین به همراه داشت تا حدی که درآمد فروش این رمان در مدت زمانی بسیار کوتاه، با ۳ سال تدریس وی برابری میکرد.
با این حال او همچنان به نگارش داستانهای کوتاه ادامه میداد. داستانهایی که حتی با وجود شهرت وی پس از انتشار رمان Dying of the Light درآمد بسیار ناچیزی را برایش به همراه میداشت که برای پرداخت مخارج زندگی کافی نبود و این مسئله مانع از تبدیل شدن وی به نویسندهای تمام وقت میشد که پیروزی پر سر و صدای نابغه شطرنج جهان یعنی بابی فیشر او را مجاب کرد که به رشته شطرنج متمایل گشته و به عنوان مدیر مسابقات شطرنج بین قارهای استخدام شد و با توجه به این که مسابقات تنها در آخر هفتهها و روزهای تعطیل برگذار میشد، درآمد آن به حدی برای وی کافی بود که بتواند باقی روزهای هفته را به عنوان نویسنده بگذراند و شرایط خود را بیش از پیش بهبود ببخشد.
آشنایی جرج مارتین با استاد زبان دانشگاه ایالتی آیووا یعنی جورج گاتریج در اواسط دهه ۱۹۷۰ در جدیدی را در زندگی به روی این جوان پرشور باز کرد. جورج گاتریج در آن زمان جوایز برگی نظیر نبولا و هوگو را بارها برنده شده بود و فرصت همکاری با وی برای جرج مارتین یک موهبت بزرگ به شمار میرفت و به همین سبب نیز تمام تلاش خود را به کار گرفت تا از طریق دست نوشتههای خود، نظر مثبت این استاد دانشگاه را جلب نماید و در این امر نیز با سعی و تلاش فراوان در نهایت موفق شد.
جورج گاتریج به جرج مارتین کمک کرد تا بتواند در دانشگاه کلارک جایگاهی را برایش دست و پا نماید و در نهایت به عنوان استاد زبان بین سالهای ۱۹۷۶ تا ۱۹۷۸ در دانشگاه به تدریس پرداخت و از سالهای ۱۹۷۸ تا ۱۹۷۹ نیز در حوزه نویسندگی با جدیت بیشتری به کار خود ادامه داد که عملاً تمام وقت و زندگی وی را درگیر کرده بود. با این حال در ادامه اتفاقی به وقوع پیوست که تمام زندگی وی را در مردابی از غم و اندوه فرو برد.
تام ریمی یکی از دوستان نزدیک جرج مارتین به شمار میرفت که مرگ ناگهانی وی در اواخر سال ۱۹۷۷ سبب شد تا او شدیداً شوکه گشته و نسبت به شیوه زندگی خود رویه متفاوتی را در پیش بگیرد و به همین منوال نیز از نویسندهای تمام وقت، به نویسندهای پاره وقت تغییر کاربری داد و در سال ۱۹۷۹ نیز از تدریس در دانشگاه استعفا داد و به مرکز ایالت نیومکزیکو یعنی سنتافه نقل مکان نمود تا از تنهایی در مکان آرام لذت برده و بتواند نویسندگی خود را نیز در شرایطی بسیار بهتر ادامه دهد.
در اواخر دهه ۱۹۷۰ او به عضوی از انجمن نویسندگان آمریکا تبدیل شد و حتی در بین سالهایی به عنوان مدیر و معاون این سازمان نیز به فعالیت پرداخت. او همچنین ۲ بار دیگر نامزد دریافت جایزه هوگو شد که هر ۲ بار در رقابت با شرکت کنندگانی قدرتمند، جایزه را واگذار کرد و از دستیابی به آن ناکام ماند و از آن سال به بعد به سمت نگارش داستانهای ترسناک نیز قدم برداشت تا بلکه به نوعی مقابله به مثل با منتقدینی داشته باشد که او را محدود به یک ژانر خطاب کرده بودند.
از جمله این آثار میتوان به رمانهایی نظیر Sandkings و Nightflyers اشاره کرد که در سالهای ۱۹۷۹ و ۱۹۸۰ حسابی سر و صدا به راه انداخت تا جایی که اقتباسی سینمایی از Nightflyers در سال ۱۹۸۴ ساخته و پخش شد. اقتباسی که به سبب بودجهای ناچیز، نیازمند تغییراتی در المانهای داستانی شد که نظر منفی جرج مارتین را به همراه داشت و سبب شد تا او از پروسه تولید نارضی باشد. اقتباسی که در زمان اکران چندان موفق ظاهر نشد اما زندگی جرج مارتین را از ورشستگی نجات داد و باعث شد تا بتواند به نگارش داستانهایی نظیر Night of the Vampyres بپردازید.
در سال ۱۹۸۲ برخلاف رمانهای سنتی و کلاسیک ژانر خون آشامی، جرج مارتین دست به نگارش رمانی تحت عنوان Fevre Dream زد که موجودیت این موجودات را تمام و کمال تغییر داد و آنها را از موجوداتی ماوراء الطبیعی به انسانهایی تبدیل کرد که تکامل پیدا شده و صاحب قدرتهای فرابشری شدهاند. تغییری انقلابی در آن زمان که بهت و حیرت خوانندگانش را در پی داشت و مورد ستایش منتقدین بسیاری قرار گرفت.
موفقیت رمان نام برده شده سبب شد تا جرج مارتین در همین ژانر کتاب دیگری تحت عنوان The Armageddon Rag را در سال ۱۹۸۳ به چاپ برساند. رمانی که این بار که برخلاف انتظارات وی، با شکست عجیبی مواجه شد و فروش آن به حدی فاجعهآمیز بود که در دهه ۱۹۸۰ شغل نویسندگی او را به نابودی کشاند و وادار شد تا به سمت خرید و فروش ملک روی بیاورد تا بلکه بتواند زندگی خود را سر و سامان دهد.
با آغاز سال ۱۹۸۴ و زمانی که جرج مارتین با مشکلات مالی متعددی دست و پنجه نرم میکرد، سردبیر یک نشریه شناخته شده با او تماس گرفت و برای نگارش داستانهای کمیک بوکی Tuf Voyaging علاقه وی را جویا شد. در حالی که وی شخصاً علاقهای به انجام این کار نداشت اما شکست The Armageddon Rag سبب شده بود تا ناشرها تمایلی برای همکاری با وی نداشته باشند و این مسئله جرج مارتین را وادار به تقابل نگارش داستانهای Tuf Voyaging کرد تا بلکه بتواند سرمایهای حتی اندک برای خود دست و پا نماید.
استقبال از نوشتههای وی سبب همکاری ادامهدار جرج مارتین و ناشر این مجموعه شد تا این که باری دیگر سر و کله رمان The Armageddon Rag پیدا شد و این بار گویی آمده بود که جبران گذشته را انجام دهد. فیلیپ دی گور جونیور یکی از تهیهکنندگان مشهور هالیوود با جرج مارتین تماس گرفت و پیشنهاد ساخت اقتباسی سینمایی از The Armageddon Rag را مطرح کرد؛ اقتباسی که اگرچه باز دردسرساز شد و هیچگاه به مرحله تولید نرسید اما سبب ادامه همکاری این ۲ شخص با یکدیگر شد تا جرج مارتین به عنوان نویسنده تلویزیون به کار بپردازد.
او نویسندگی برای مدیوم تلویزیون را با مجموعه تلویزیونی The Twilight Zone برای شبکه CBS آغاز کرد که پس از لغو این سریال، به پروژه Max Headroom منتقل شد و فیلمنامه این مجموعه را به نگارش درآورد. با این حال در اواسط نگارش این فیلمنامه، مجموعه نام برده شده توسط ABC لغو شد و او باری دیگر به پروژه دیگری تحت عنوان Beauty and the Beast انتقال داده شد که بالاخره این سریال به مرحله پخش رسید و جرج مارتین به عنوان نویسنده و ناظر، در تولید ۱۴ قسمت از آن نقش داشت.
در ادامه روند نگارش داستانهای ترسناک، جرج مارتین شروع به داستاننویسیهای کوتاه در قالب مجموعهای تحت عنوان Portraits of His Children کرد که در سال ۱۹۸۷ منتشر شد. او به صورت همزمان وظیفه نظارت و ویراست کتابها را نیز بر عهده داشت که به عنوان مثال میتوان رمانهای Wild Cards را نام برد. با این حال سلسلهای از مشکلات کاری و شخصی سبب شد تا او از نگارش داستانهای ادبی دست کشیده که آن دوران را “سالهای گم گشته” خظاب کرده است. سالهایی که او همچنان بر مجموعه Wild Cards نظارت داشت و حتی بخشهایی از آن را نیز شخصاً به نگارش درمیآورد.
دوری از نگارش داستانهای ادبی تا سال ۱۹۹۱ ادامه داشت تا این که جرج مارتین پس از پشت سر گذاشتن مشکلات متعدد سر ساخت اقتباسهای تلویزیونی رمانهایش، به سمت خلق دنیایی قدم برداشت که هیچ محدودیتی نداشته باشد و تمام قوه تخیل خود را در آن بکار گیرد. دنیایی فانتزی که یادآور دوران کودکی و علاقهاش به سرزمین میانه جی. آر. آر. تالکین باشد که البته در ابتدا ایدهای برای چگونگی پیادهسازی این دنیا نداشت.
با الهام از رمانهایی نظیر Wars of the Roses، The Accursed Kings و Ivanhoe جرج مارتین حماسهای تحت عنوان A Song of Ice and Fire را آغاز به نوشتن کرد که در ابتدا برای تنها ۳ جلد از آن برنامه ریزی کرده بود. حماسهای که جلد نخست آن در سال ۱۹۹۶ با عنوان A Game of Thrones منتشر شد که دنیا را به مانند بمبی پر سر و صدا تکان داد و طی سالهای ۱۹۹۸ تا ۲۰۱۱ جلدهای بعدی آن با عناوین A Clash of Kings، A Storm of Swords، A Feast for Crows و A Dance with Dragons ادامه پیدا کرد و ۲ عنوان دیگر به نامهای The Winds of Winter و A Dream of Spring نیز در دست نگارش و برنامه ریزی قرار دارد که تاریخی برای انتشار آنها از سوی وی اعلام نشده است.
موفقیتهای کتابهای نغمه یخ و آتش به حدی غیرقابل تصور و شگفتانگیز بود که نه تنها رکوردهای فروش شوکهکنندهای را در سراسر جهان بر جای گذاشت، بلکه در سال ۲۰۰۷ شبکه HBO وارد میدان شد تا حق تولید اقتباسی تلویزیونی از این حماسه را بر عهده بگیرد که پس از کش و قوسهای فراوان در سال ۲۰۱۰ رسماً پروسه تولید سریال Game of Thrones با حضور خود شخص جرج مارتین به عنوان یکی از تهیهکنندگان اجرایی کلید خورد. سریالی پرهزینه و پر سر و صدا که پس از فیلمبرداریهای مجدد فراوان، قسمت نخست از فصل اول آن در سال ۲۰۱۱ به پخش درآمد و بینندگان مدیوم تلویزیون را در بهت و حیرت فرو برد.
قسمت نخست سریال Game of Thrones تعداد بینندگانی معادل ۲.۲ میلیون نفر را به سمت خود جدب کرد که شروعی بزرگ برای یک اثر تلویزیونی آن هم برای قسمت نخست به شمار میرفت. فصل اول این مجموعه تلویزیونی حماسی و فانتزی نه تنها رکوردهای جالب توجهی را بر جای گذاشت، بلکه در جشنواره امی همان سال ۱۳ نامزدی در بخشهای مختلف را به خود اختصاص داد که برنده ۲ جایزه بهترین بازیگر مکمل مرد برای پیتر دینکلیج و بهترین تیتراژ ابتدایی از سوی ساخته رامین جوادی شد.
موفقیتهایی که فصل نخست سریال Game of Thrones برای شبکه HBO و شخص جرج مارتین داشت، به حدی غیرقابل تصور بود که نه تنها برخی از بهترین بازیگران حال حاضر هالیوود را به جهان معرفی کرد، بلکه مدیوم تلویزیون را با سکانسهای عظیم و پرهزینهاش دگرگون کرد تا حدی که برخی از سکانسهای آن به راحتی میتوانست با آثار چند صد میلیون سینمای هالیوود رقابت نماید. اثری که طی ۸ فصل بین سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۹ به نمایش درآمد که البته از فصل پنجم و فاصله گرفتن از منبع (که جرج مارتین هنوز ادامه داستان را تکمیل نکرده بود) به مرور شاهد افت کیفی داستان بودیم که این مسئله در فصلهای هفتم و هشتم به فاجعهای پر سر و صدا بدل گشت و در نهایت پایانبندی Game of Thrones به یکی از ناامید کنندهترین اتفاقات تاریخ مدیوم تلویزوین تبدیل شد.
با این حال شبکه HBO بیخیال این فرنچایز نشد و طی انعقاد قراردادی بزرگ و پر سر و صدا، حق پخش تولید اقتباس از رمانهای دیگر حماسه جرج مارتین را بر عهده گرفت که تمامی آنها به عنوان اسپینآف و یا پیش درآمد مجموعه اصلی محسوب میشوند که نخستین آنها، سریال house of the dragon نام دارد که در سال ۲۰۲۲ فصل نخست آن به نمایش درآمد و موفقیتهای بزرگی را کسب کرد. به سبب انتقاداتی که به تیم نویسندگی فصلهای پایانی Game of Thrones وارد شده بود، جرج مارتین شخصاً نظارت بر تولید سریال house of the dragon را بر عهده گرفت تا از بروز فاجعهای دوباره جلوگیری شود.
در حالی که جرج مارتین یکی از بزرگان ژانر فانتزی ادبیات نوین محسوب میشود، در خبری غیرمنتظره و شگفتانگیز اعلام شد که با همکاری هیدتاکا میازاکی در خلق بازی Elden Ring و دنیای آن که تحت عنوان “سرزمین میانه” شناخته میشود، نقش خواهد داشت. همکاری پر سر و صدا و عجیب و غریبی که شگفتی رسانههای صنعت بازیهای ویدیویی را در پی داشت و شاهد عنوانی بودیم که در سال ۲۰۲۲ دنیایی بسیار پرمعنی، فلسفی و منحصر به فرد را ارائه داد و میانگین امتیاز ۹۶ را کسب نمود.
جرج مارتین که تاکنون ازدواجهای متعددی را پشت سر گذاشته، در سال ۲۰۱۱ با پاریس مکبراید رابطه عاشقانه خود را رسمی نمود که در جشن ازدواجی خصوصی و بسیار کوچک در خانهشان واقع در سنتا فهٔ نیومکزیکو، حضورشان در کناریکدیگر را با سوگند همراه نموده و از آن زمان تاکنون به زندگی بیحاشیه و آرام خود ادامه میدهند.
جرج مارتینی که در کنار نگارش جلدهای باقی مانده از حماسه نغمه یخ و آتش، از طریق وبلاگ شخصی خود ارتباطی صمیمانه و دوست داشتنی با طرفدارانش داشته و پس از به راه افتادن اعتصابات پر سر وصدای هالیوود، حمایت تمام و کمال خود را از این جنبش اعلام نموده و بیانیههای مختلفی را حول محور این موضوع در وبلاگ شخصی خود منتشر نموده که این اتفاق بزرگ و جنجالی را زمستان سخت هالیوود خطاب کرده است.
منبع: گیمفا
پر بحثترینها
- ادعای مدیر سابق Sweet Baby: استودیوها سراغ ما میآیند تا داستان بازیهایشان را بهبود دهیم
- مشخصات کامل سختافزار پلی استیشن ۵ پرو فاش شد
- مدیرعامل پلی استیشن: طرفداران باید انتظارات خود را کاهش دهند، PS5 Pro یک کنسول نسل بعدی نیست
- سازنده سابق راکستار: مردم سالها از واقعگرایی GTA 6 صحبت خواهند کرد
- ۷ بازی مخفیکاری با پیشرفتهترین هوش مصنوعی دشمنان
- ادعای سازنده Concord: اثری ساختیم که تجربه فوقالعادهای را به گیمرها ارائه میدهد
- شمار بازیکنان همزمان Dragon Age: The Veilguard در روز عرضه به بیش از ۷۰,۰۰۰ نفر رسید
- Horizon Zero Dawn Remastered در زمان عرضه روی استیم تنها ۲.۵ هزار بازیکن فعال داشته است
- شرکت Sweet Baby نقشی در پروسه ساخت Dragon Age: The Veilguard نداشته است
- تهیهکننده Final Fantasy: اسکوئر انیکس میخواهد بازیهای آینده را همزمان روی Xbox منتشر کند
نظرات
این مارتین خیلی خیلی خوبه 😎
نویسنده بسیار بزرگ و توانمندیه 👍
زندگی ساده و بدون حاشیهای داره ( برعکس رولینگ 😑 )
خیلی هم خاکیه و با طرفدارا رابطه خوبی داره 👌
من شخصاً جنس فانتزی و نوع نویسندگیش رو بیشتر از بقیه میپسندم و خیلی دوسش دارم .
فقط یه کوچولو بدقول هستش و تا جلدهای آخر مجموعه رو تموم کنه و بده بیرون ، ما رو دق داده 🙃
مگه رولینگ چجوریه ؟
تو استعداد نویسندگیش و بینظیر بودن کتاباش که شکی نیست …
فقط یکم پر حاشیهس دیگه .
پت و متم میراثش رو نابود کردن
از من به شما نصیحت؛
نغمه آتش و یخ رو از انتشارات ویدا نگیرید، خیلی سانسور داره، خیلی.
سعی کنید نسخه انگلیسیش رو بخونید
بزار اول سه سال کلاس زبان برم انگلیسیم فول شه چشم
ترجمه فارسی بهتر موجود نیست؟
هست ولی کامل نیست
میتونی از ارلین شاپ پیچ اینستگرام داره از اون جا بخری بدون سانسور چاپ کردن ولی باید بگم خیلی گرونه
👌
من نگرانم این ادم پیر بمیره و داستانش نیمه تموم بمونه🥲خو لعنتی ۱۱ زمستونه داری بادهای زمستان رو مینیویسی🥲
یکی از فانتزی هام اینه اگه این اتفاق افتاد استاد ایرج ملکی نوشتن ادامه ی داستان ب عهده بگیره و داستان تکمیل کنه
بدبختی اینه که مثل تالکین وارث هم نداره که بعد مرگش کتابارو کامل کنه . بمیره ما میمونیم و پایان مزخرف bran the broken
یاد مانگا برسرک افتادم بعد مرگ استاد ادامه ندادم ولی هنوزم ناراحتم که چرا نتوست داستانش رو تموم کنه
خداوند قلم
وقتی پای فانتزی نویسی میشه مارتینز قلم عجیبی داره بلعکس اثار تالکین که یک فانتزی غنی و عمیق داره یا پاتریک که یک فانتزی ترکیب شده با احساسات مینویسه قلم ماتیز رو میشه تو یه کلمه به نام تجربه خلاصه کرد فانتزی یونیکی نداره اما میدونه چه چیز رو در چه حالت و چه زمانی اضافه کنه وقتی بیو گرافیشم خوندم الان واقعا متوجه شدم چرا همچین حسی بهت میده این شخص واقعا کتابای زیادی نوشته (تجربه واقعا سلاح قدرتمندیه)
کاش میذاشتن کتابشو تموم کنه بعد فصل اخره گات رو میساختن
خوشم میاد ادم بی حاشیه ای هم هست