بررسی دلایلی که به شکست اسنایدرورس دیسی منجر شد
حال که به سال پایانی دنیای سینمایی فعلی دیسی رسیدیم، قصد داریم تا دلایل شکست اسنایدرورس را بررسی نماییم.
دیسی و مارول از گذشته تاکنون به عنوان رقیب یکدیگر سعی کردهاند تا هر یک به شیوههای متفاوتی ژانر ابرقهرمانی را در مدیومهای مختلفی همچون سینما، تلویزیون و بازیهای ویدیویی به تصویر بکشند. با این حال زمانی که در سال ۲۰۰۸ دنیای سینمایی مارول کار خود را آغاز نمود، این رقابت به سطح کاملاً جدیدی وارد شد که تا آن زمان بیسابقه بود. رقابت به شکلی گسترده و شدید در حوزه سینما که در نهایت دیسی را نیز مجاب کرد تا پس از چندین و چند تلاش ناموفق، دنیای سینمایی خود را به رهبری زک اسنایدر در سال ۲۰۱۳ با فیلم Man of Steel (مرد پولادین) آغاز نماید.
دنیایی سینمایی که الگو گرفته از بازی و کمیکهایی تحت عنوان “بیعدالتی” بود که در آن سوپرمن/کلارک کنت به مرکز توجه داستان بدل گشته و وقایعی متفاوت، بیرحمانه و بسیار تاریک به تصویر کشیده میشد. در حالی که ایده الهام گرفتن از بازی و کمیکهای بیعدالتی بر روی کاغذ بسیار جذاب و منحصر به فرد جلوه مینمود اما مسئله تعیین کننده، چگونگی برنامهریزی پروژهها و به تصویر کشیدن فیلمهای تکی و گروهی ابرقهرمانان دیسی بود که طرفداران را نگران کرده بود.
در حالی که سینما به سبب فیلمهای شوالیه تاریکی کریستوفر نولان با مفهوم روایتی تاریک حول محور ابرقهرمانان آشنا شده بود اما داستانهای به تصویر کشیده شده در بیعدالتی نیازمند صرف زمان و وقت بسیار زیادی بود تا مخاطبین بتوانند خود را با دنیای سینمایی دیسی وفق داده و برای تجربه یکی از تاریکترین داستانهای ابرقهرمانی تاریخ آماده نمایند. مسئلهای که متاسفانه زک اسنایدر و تیم برنامهریزی او از همان ابتدا قدم اشتباهی را برداشته و در نهایت نیز با شکستهای متعدد و عدم برنامهریزی جالب توجه، شکست دنیای سینمایی دیسی و اسنایدرورس را به همراه داشتند.
به همین سبب نیز در این مقاله قصد داریم تا به بررسی دلایلی بپردازیم که منجر به نابودی دنیای سینمایی فعلی دیسی شد و پرونده اسنایدرورس را برای همیشه پایان داد. دنیای سینمایی که امسال با فیلمهای فلش و آکوامن به پایان رسیده و ایده رویارویی لیگ عدالت با دارکساید که میتوانست به حماسهای فراموش نشدنی بدلل گردد، تنها به خاطرهای تاسفبار تبدیل خواهد شد. پس در ادامه این مقاله جذاب و خواندنی با ما همراه باشید.
پروسه تولید لیگ عدالت و انتشار نسخه زک اسنایدر
در حالی که بسیاری زک اسنایدر را به عنوان مقصر وضعیت فعلی دنیای سینمایی دیسی در نظر میگیرند اما این جاس ویدون بود که پس از بر عهده گرفتن کارگردانی فیلم لیگ عدالت، ضربات جبرانناپذیری را به DCEU وارد نمود.
کسی که هیچ درک و فهمی از دنیای دیسی ندارد، تشکیل تیم لیگ عدالت و رویارویی آنها با استپنوولف را به یک سیرک کمدی تبدیل کرد که نخستین و مهمترین فیلم تیمی DCEU را تمام و کمال نابود کرد. با این حال پس از سالها تلاش و اصرار طرفداران در نهایت نسخه زک اسنایدر از این فیلم منتشر شد که فرسنگها از نسخه اکران شده داستان و روایت بهتری را به تصویر میکشید. با این حال نکته ناامید کننده، رفتار طرفداران زک اسنایدر در شبکههای اجتماعی گوناگون بود که به سبب خشم و نفرتی که نسبت به کمپانی برادران وارنر داشتند، به تمام دست اندرکاران دنیای سینمایی دیسی حمله کرده و زک اسنایدر را تا حد یه قدیس بالا بردند. مسئلهای که منجر به حواشی بسیاری شد و اگر هم امیدی برای بازگشت وی به DCEU پنداشته میشد، رفتار طرفداران حجت را بر همه تمام میکرد.
لحن بیش از حد تاریک و خشن
این مسئله کاملاً حقیقت دارد که کمیکهای دیسی نسبت به مارول از لحن جدی و تاریکتری بهره میبرد اما همین جدیت نیز در پس خود نوری از امید دارد که باعث شده تا داستانهای ابرقهرمانی دیسی خاص و منحصر به فرد جلوه نماید.
برخی از ابرقهرمانان دنیای دیسی به مانند خدایانی هستند که بر روی زمین نازل شده تا به مردم کمک نمایند.همین موضوع نیز باعث شده تا دیسی جنبه کاملاً متفاوتی از ابرقهرمانی را نسبت به مارول به تصویر بکشد زیرا این ابرقهرمانان خداگونه حتی در بدترین لحظات نیز همچنان به مانند نوری از امید هستند که در برابر تاریکی مقاومت میکنند. با این حال زک اسنایدر و تیم او تنها از موضوع جدیت و تاریکی کمیکها الهام گرفته و عملاً دنیایی را خلق کردند که هیچ امید و روشنایی در آن وجود ندارد. هرچقدر که دنیای سینمایی مارول با شوخیهای کودکانه خود به ابتذال کشیده شده، دنیای سینمایی دیسی نیز مملو از شخصیتهای جدی و خشکی است که گویی واژه “امید” برای آنها تعریف نشده است. دنیای اسنایدرورس با زیادهروی در بحث جدیت آثار خود، وارد کلیشهی شد که نه تنها تمسخر سینماگران را در پی داشت، بلکه بر روند داستانی DCEU نیز تاثیر گذاشت و آن را از مسیر خود خارج نمود.
سکانس مرتبط با مارتا
طرفداران دیسی بارها شاهد رویارویی آرمانهای شوالیه تاریکی با سوپرمن بودهاند اما این که آنها در فیلم Batman Vs. Superman به جان یکدیگر افتاده و قصد کشتن یکدیگر را دارند، مسئلهای است که هیچگاه نمیتوانند زک اسنایدر را بابتش ببخشند.
با این حال در این فیلم اتفاقی به وقوع پیوست که حتی از نبرد تا سر حد مرگ شوالیه تاریکی و سوپرمن نیز جنجالیتر و احمقانهتر بود و آن هم سکانس مرتبط با مادر بتمن یعنی مارتا میباشد. این سکانس به خودی خود یک صحنه بسیار زیبا و تاثیرگذار به شمار میرود زیرا بروس وین تمام زندگی خود را به مبارزه با جنایتکاران اختصاص داده تا مطمئن شود که هیچ کودکی مادر و پدر خود را از دست ندهد. با این حال این که به یکباره وسط مبارزه بین مرگ و زندگی نام مارتا توسط سوپرمن به زبان آورده شود و بروس وین در گذری از ثانیه متحول شود، تمام ارزش و بار احساسی این سکانس را نابود کرده و مخاطب را از پذیرش معنای واقعی آن ناامید میکند.
پیدا شدن سر و کله دوئین جانسون و شخصیت بلک آدام
زمانی که دنیای سینمایی دیسی در لبه تیغ قرار داشت و تکلیف ابرقهرمانان اصلی و جریانساز آن در هالهای از ابهام قرار داشت، دوئین جانسون وارد میدان شد و با ادعای تغییر سلسله مراتب قدرت، آخرین نور امید را در دل طرفداران اسنایدرورس قرار داد.
فیلم Black Adam در حقیقت هم پروژه مهمی به شمار میرفت. زیرا در تبلیغات و ادعاهایش از المانهای محبوب طرفداران اسنایدرورس برخوردار بود و اگر که موفقیتآمیز ظاهر میشد، نه تنها دنیای سینمایی جیمز گان ایجاد نمیشد، بلکه شاهد ادامه اسنایدرورس و داستان تقابل لیگ عدالت با دارکسایدر و رویارویی سوپرمن با بلک آدام میبودیم. با این حال دوئین جانسون فراموش کرد که شخصیت درجه چندم بلک آدام آنچنان محبوب و پرطرفدار نیست و چنین شخصیتی نمیتواند تنها بر تکیه زور و بازوی خود یک دنیای بیبرنامه و آشفته را نجات دهد. نتیجه، شکست فجیع فیلم Black Adam در گیشه شد و دوئین جانسون با وعدههای پوچ و دخالتهای نابجای خود تیر آخر را بر پیکر نیمهجان DCEU وارد نمود.
عدم توجه به دنبالهها
هرچقدر که از مشکلات Batman Vs. Superman بگوییم، کم گفتهایم! این فیلم روند ساخت دنبالهها را در اسنایدرورس دگرگون کرد و ضربه جبرانناپذیری به دنیای سینمایی دیسی وارد نمود.
در حالی که فیلمهای نخست زن شگفتانگیز و شزم به خودی خود جذاب و دیدنی به شمار میرفتند اما دنبالههای آنها به طرز عجیبی فاجعهآمیز و غیرقابل تحمل بودند. زک اسنایدر، تیم او و باقی عوامل دیسی توجه نکرند که دنیای سینمایی مارول در هر یک از فازهای خود چقدر به دنبالههای فیلمهای اختصاصی شخصیتهایش اهمیت میدهد و پس از ساخت چندین و چند دنباله، در پایان به سراغ پروژهای تیمی و مشترک میرود. زمانی که شما هیچ شخصیتپردازی مناسبی حول محور شوالیه تاریکی، زن شگفتانگیز و آکوامن انجام ندادهاید، قطعاً نباید آنها را در فیلمی گروهی همچون Batman Vs. Superman وارد داستان کنید. در سمت مقابل نیز اگر که نسختین فیلم ابرقهرمانی شما با واکنش مثبت مخاطبین مواجه شده است، باید همان لحن و ریتم را حفظ کرده و از ساخت فجایعی همچون ۱۹۸۴ و خشم خدایان جلوگیری نمایید.
عدم ساخت دنباله فیلم مرد پولادین
فیلم Man Of Steel علیرغم این که سوپرمن متفاوتی را به تصویر کشید و موجب انتقادات گوناگونی شد اما در هر حال فیلمی جذاب به شمار میرفت که فروش جالب توجهی را نیز به ثبت رساند.
با این حال زمانی که طرفداران دیسی منتظر ساخت دنباله آن بودند تا بلکه بیشتر بتوانند شخصیت کلارک کنت اسنایدرورس را درک نمایند، سر و کله Batman Vs. Superman پیدا شد که نه تنها شخصیتهای گوناگونی را به یک باره وارد داستان میکرد، بلکه شخصیتپردازی سوپرمن را نیز دگرگون کرد و باعث فاصله گرفتن مخاطبین از وی شد. در حالی که دنباله Man Of Steel میتوانست زمینهساز وقایع بتمن در برابر سوپرمن شود، ما با داستانی مواجه شدیم که در حالی که سوپرمن به خودش شک کرده، باید با لکس لوتر دست و پنجه نرم نماید، باید با بتمنی خشمگین و بیرحم دررودر شود و در نهایت نیز تهدید موجودی نامیرا و غیرقابل توقف به نام دومزدی را مهار نماید! عملاً سوپرمن هنری کویل در این میان توسط چندین و چندین مسیر داستانی متفاوت و ناعادلانه سلاخی شد!
عدم درک شخصیت سوپرمن/کلارک کنت
همانطور که در مورد قبلی اشاره کردیم، سوپرمن هنری کویل در میان چندین و چند خط داستانی گوناگون دنیای اسنایدرورس سلاخی شد! واقعاً هم نمیتوان واژه بهتری را برای روندی که برای وی در نظر گرفته شده بود، به کار گرفت.
سوپرمنی که در کمیکها نماید امید و روشنایی است و موجودیتی خداگونه دارد، به هیچ عنوان آنطور که میبایست توسط زک اسنایدر درک نشد. در حالی که او سعی داشت کلاک کنتی را به تصویر بکشد که در هر فیلم، بیشتر و بیشتر قدرتها و شخصیت سوپرمنش را درک میکند اما این مسیر به حدی تاریک و چند شاخه بود که فرصتی برای هنری کویل در نظر گرفته نشده بود. او در همان ابتدای داستان با ژنرالی روبرو شد که نبردشان یک شهر را با خاک یکسان کرد، در فیلم دوم از چندین جهت مورد حمله قرار گرفت و در نهایت کشته شد و در فیلم سوم نیز به تنها امید بشریت برای توقف اسپتنوولف بدل گشت و عملا فرصتی برای شخصیتپردازی و بسط آرمانهای خود پیدا نکرد. برخلاف کمیکها، در اسنایدرورس و دنیای سینمایی دیسی ما فرصت نکردیم تا با جنبه عاطفی و زمینی کلارک کنت آشنا شویم و کسی که مهمترین شخصیت DCEU در نظر گرفته شده بود، هیچ فرصتی برای معرفی خود به مخاطب پیدا نمیکرد.
نابودی Suicide Squad
در حالی که روایت داستان و عدم درک کافی عوامل تولید و تیم نویسندگی را تاکنون مورد انتقاد قرار دادیم اما نباید از گل سرسبد تمامی مشکلات چشمپوشی کنیم. کمپانی برادران وارنری که با دخالتهای احمقانه و عجولانه خود عملاً فیلم Suicide Squad را یک تنه به نابودی کشاند.
در حالی که لحن بیش از حد تاریک و جدی Batman Vs. Superman چندان به مذاق طرفداران خوش نیامد، این کمپانی وارد میدان شد و چون Suicide Squad پروژه بعدی دنیای سینمایی دیسی در نظر گرفته شده بود را با تغییرات اساسی روبرو کرد تا بیشتر حال و هوای آثار مارول را پیدا کند. فیلمی که در ابتدا از لحنی متفاوت بهره میبرد و روایتگر رویارویی جوخه انتحار با شرارتهای جوکر بود، به سبب این دخالتها به اثری مملو از شوخی و کنایههای مبتذل و کودکانه بدل گشت که جوکر عملاً به حاشیه رانده شد و هیچ تاثیر مهمی بر فیلم نداشت. جوخه انتحار نیز مشغول رویارویی با شروری شد که حتی در کمیکها نیز جایگاه و ارزش چندانی ندارد چه برسد به فیلمی مهم و جریانساز که وظیفه دارد تا شخصیتهای مهمی همچون جوکر، هارلی کوئین، دد شات و آماندا والر را به مخاطب معرفی نماید.
مرگ سوپرمن
در سلسله جنایتهایی که در حق سوپرمن و هنری کویل صورت گرفت، زک اسنایدر تیر آخر را روانه این شخصیت کرد و دومین حضور چنین شخصیت چندلایه و مهمی با مرگی عجیب و غربی روبرو شد که طرفداران دیسی را شوکه نمود.
این که در دومین فیلم از یک دنیای سینمایی بزرگ، دست به کشتن مهمترین و اصلیترین شخصیت خود بزنید شاید که بر روی کاغذ جسورانه جلوه نماید اما در عمل حرکتی احمقانه و بسیاز عجولانه بود که مسیر شخصیتپردازی سوپرمن را بیش از پیش از هدف دور میکرد. مرگ سوپرمن در جریان نبرد با دومزدی در کمیکها اتفاقی است که مدتها برای آن زمینهچینی شده بود و این اتفاق دنیای کمیک را برای همیشه متحول کرد. با این حال چگونه میتوانید سوپرمنی که در فیلم نخست خود تازه فرصت معرفی پیدا کرده بود را در فیلم دوم به کشتن دهید و انتظار داشته باشید که این اتفاق بتواند مخاطبی که تازه با او آشنا شده را تحت تاثیر قرار بدهد؟ هنری کویل در دنیایی بسیار تاریک و بیرحمانه سعی در شناساندن خود به مخاطبینی داشت که تاکنون چنین وجه تاریکی از سوپرمن را مشاهده نکرده بودند و اسنایدرورس در ازای اختصاص دادن یک دنباله به وی و تعریف مسیری درست و حساب شده، در احمقانهترین تصمیم ممکن وی را به کشتن داد تا نشان دهد که “ما چقدر در به تصویر کشیدن دنیای تاریک خود جدی هستیم!” و باعث شد تا ناکامیها و سلسله ناامیدیهای فیلم Batman Vs. Superman تکمیل شود.
شخصیتپردازی جاناتان کنت
همانطور که پیشتر اشاره کرده بودیم، سوپرمن مهمترین شخصیت دنیای سینمایی دیسی بود تا جایی که او در نهایت به عنوان کسی در نظر گرفته شد که نتیجه نهایی بین پیروزی یا شکست دارکساید در فیلم لیگ عدالت ۳ را مشخص میکرد.
با این حال اسنایدرورس از همان ابتدا در فیلم Man Of Steel مسیر را در قبال شخصیتپردازی کلارک کنت اشتباه آغاز کرد و این مسئله به خاطر رفتار و آرمانهای پدرش بود که مسیر نادرستی را برای وی ترسیم کرده بود. در کمیکها، جاناتان کنت پا به پای سوپرمن در تک تک قدمهای زندگیاش حضور داشته و راهنماییها و آموزشهای گوناگونی را در اختیار وی قرار میدهد. در سمت مقابل اما جاناتان کنت کوین کاستنر اصرار عجیبی دارد که سوپرمن به هیچکس دینی نداشته و قدرتهایش نباید وی را مستلزم کمک به دیگران نماید و در احمقانهترین تصمیم ممکن نیز زمانی که در شرف مرگ قرار دارد، به سوپرمن اجازه نمیدهد تا نجاتش دهد تا بدین گونه او را از مسئولیتپذیری معاف نماید. همین مسئله در نهایت گریبانگیر کلیت دنیای سینمایی دیسی شد زیرا به جای آن که شاهد روند رو به رشد شخصیتپردازی سوپرمن باشیم، بارها و بارها با مسئولیتپذیری وی و نداشتن دینی بر گردن مردم زمین توسط وی روبرو شدیم تا جایی که عملاً با روایتی تکراری و ختسهکننده در حال سر و کله زدن بودیم. شاید که اگر در سال ۲۰۱۳ داستان متفاوت و عقلانیتری برای جاناتان کنت در نظر گرفته میشد، وضعیت دنیای سینمایی دیسی و اسنایدرورس نیز متفاوت جلوه مینمود و ۱ دهه بعد در سال ۲۰۲۳ شاهد پایان آن نمیبودیم.
به نظر شما در نابودی DCEU و تکرار اشتباهات فجیع و احمقانه، چه کسی را باید مقصر نهایی در نظر بگیریم؟ آیا میتوان امیدوار بود که مدیریت جیمز گان و قدرت نویسندگی وی باعث شود تا دنیای سینمایی جدید دیسی از اشتباهات DCEU درس گرفته و روند مثبتی را به معرض نمایش بگذارد که شخصیت سوپرمن نیز در این بین فدا نشود؟ نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.
منبع: CBR
پر بحثترینها
- ادعای مدیر سابق Sweet Baby: استودیوها سراغ ما میآیند تا داستان بازیهایشان را بهبود دهیم
- مشخصات کامل سختافزار پلی استیشن ۵ پرو فاش شد
- مدیرعامل پلی استیشن: طرفداران باید انتظارات خود را کاهش دهند، PS5 Pro یک کنسول نسل بعدی نیست
- سازنده سابق راکستار: مردم سالها از واقعگرایی GTA 6 صحبت خواهند کرد
- ۷ بازی مخفیکاری با پیشرفتهترین هوش مصنوعی دشمنان
- ادعای سازنده Concord: اثری ساختیم که تجربه فوقالعادهای را به گیمرها ارائه میدهد
- شمار بازیکنان همزمان Dragon Age: The Veilguard در روز عرضه به بیش از ۷۰,۰۰۰ نفر رسید
- Horizon Zero Dawn Remastered در زمان عرضه روی استیم تنها ۲.۵ هزار بازیکن فعال داشته است
- تهیهکننده Final Fantasy: اسکوئر انیکس میخواهد بازیهای آینده را همزمان روی Xbox منتشر کند
- شرکت Sweet Baby نقشی در پروسه ساخت Dragon Age: The Veilguard نداشته است
نظرات
«بررسی دلایلی که به شکست اسنایدرورس دیسی منجر شد»
جواب : خود اسنایدر period.
اسنایدر به شدت مضخرف بود اصلا فیلم هاش معلوم نبود تو چه فازی هست اصلا هم به یاد آدم نمیموند نه داستان نه حتی جلوه های ویژه …
هیچ وقت با این ادمو کاراش حال نکردم
تا ابد حق 👏
سوپرمناینجاستیس چیز خوبیه یعنی ندرلم استدیو که بازیسازه نه نویسنده تونست خط داستانی بهتری بنویسه تا زک اسنایدر با اون بودجه بی پایان همون داستان ندرلم رو سینمایی میکردند این فاجعه بهتر میشد دیگه بعیده اینجاستیس و سوپرمن شیطانی رو توی عمرمون ببینیم
اسنایدرورس خیلی دنیای شلختهای داشت و انگار هیچکدوم از فیلما به هم مرتبط نبودن، نویسندگی و داستان سرایی اسنایدرورس به شدت ضعیف بود مثل اون قضیه مارتا که هنوز هم مسخرش میکنن، یعنی نویسنده چی پیش خودش فکر کرده که اگر اسم مادر سوپرمن با بتمن یکی باشه بتمن دگرگون میشه و دست از مبارزه میکشه
ولی من شخصاً عاشق لحن دارک دیسی بودم خیلی با دنیای دیسی جور بود حیف که مدیریت غلط گند زد بهش
بزرگترین مشکل خود شخص زک اسنایدر بود…
یه آدم روانی که فکرده فیلم خوب یعنی فیلم دارک و خشن و پر از بکش بکش و خشونت و شخصیت های سیاه…
بتمن آدم کش…
سوپرمن خشن…
واندروومن خشن و بی عاطفه و قاتل…
و…
اقا این دارک دارک که میگید کجای فیلمای دی سیه دقیقا ؟ منظورتون تم تاریکه فیلماس ؟
چیزی نداشت فیلماش که
شزم که کلا دلقک بازیه
زن شگفت انگیز هم که خشونتی نداشت
لیگ عدالت نسخه ی اسنایدرو دیدم چیز خاصی نداشت
اگه بکش بکش بودن و صحنه های خشن باشه
جوخه انتحار جمیز گان دارک ترین فیلمیه که تو عمرم دیدم در حدی که برای من نفرت انگیز بود و پشیمون شدم دیدنش
ونزدی دارک تر از فیلمای دی سی ه
تو همون شزم هم ببینی اون هیولاهایی هفت گناه جوری ترسناک و خشنن که انگار نه انگار فیلم خونوادگیه . همین هیولاهارو عمرا تو فیلمای خاله بازی مارول ببینی
به جز چهار پنج تا فیلم، مابقی آثار ژانر ابرقهرمانی زباله هستند
دو دلیل داشت یکی فیلم نامه آبکی دو کارگردان آبکی تر که با سیاه کردن تصویر فکر میکنه فیلم دارک میشه
مهم ترینش به نظرم خود کمپانی وارنر هست.
الآن به یه عده اسنایدرفن بر میخوره …
خب حرف حقه دیگه ، واقفا بیخود بود این دنیای سینمایی .
الآن یه عدم هم میان میگن تو مارول فنی و تینیجری و لیاقتت همون فیلمای ماروله … باشه خفنا … ( حالا اصلا کاری به مارول و فیلماش ، چه خوب چه بد ، چه در قدیم و چه این جدیدیا نداریم ، بحث مارول مفصله و یه مقاله کامل و جدا میخواد ) .
تازه یه عده هم معتقدن که اسنایدرورس به شدت عمیق و پیچیده بود و هر کسی ازش سر در نمیاورد … نکشید ما رو اساتید فلسفه .
خلاصه کلام اینکه شکلگیری اسنایدرورس از اول اشتباه بود ، چرا این که فرد ذرهای درک از دنیای دیسی نداشت ، و بماند که خیلی فیلمساز خوبی هم نیس ( آشغال توهین آمیزی به نام ۳۰۰ رو که یادتون نرفته ؟ )
۳۰۰ فیلمی بود که براساس کمیک ۳۰۰ نوشته فرانک میلر ساخته شده بود. شما ناراحتی برو یقه فرانک میلر رو بگیر نه زک اسنایدر رو.
…
اونیکه ذره ایی درک از دنیای DC نداره نولان هست با اون سه گانه مسخره بتمن که از زمین تا آسمون با کمیکهای بتمن فرق داره.
چرا چرت میگی سه گانه نولان اگه نبود ٧٠ درصد بیننده فیلمای DC هم نبودن
بنده با دیدن فیلمای نولان به DC علاقه مند شدم
با این بحث نکن رفیق …
چند بار باهاش سر و کله زدم ، راه نداره …
خوبه بالاخره یه پشمکی هم دیدیم به سه گانه نولان میگه مسخره، نه تو خوبی، حالا سری بعد میگیم کمپانی ها بیان با تو قرارداد ببندن، چون نولان مسخره میسازه، اما تو کارگردان خوبی هسی.
اسماعیل از دلایل اینکه بتمن نولان خوب نبود میگی
و فرقش با کمیک ها چی بود
البته من ندیدم ها وسطا ولش کردم خوابم گرفت
یه فرقش : ریش الغول ( راس الغول) عربه نه آمریکایی
دو : بتمن میگه آدم نمیکشم ( تو کمیک )ولی آخر فیلم به ریش الغول میگه من نه میکشمت نه نجاتت میدم که عملا میشه کشتن یکی .( میزاره ریش الغول تو قطار بمونه و بمیره.
سه گانه نولان خوب نبود؟تو فیلم اصلا حالیت هست؟؟ بر چه اساسی اینو گفتی ؟ نمرات منتقدین؟نمرات مخاطبین؟فروشش؟
خب زک اسنایدرو مجبور کرده بودن از ۳۰۰ فیلم بسازه ؟؟ یا نه مثلا اومدن بهش گفتن بساز گفته نه من به خاطر ایرانیا اینو نمیسازم بعدش اومدن اسلحه گذاشتن رو سرش ؟؟ یعنی از محتوای فیلمش خبر نداشته ؟ کمتر مزخرف بگو
تو از فراستی هم اوضات خیط تره😅
فقط باید اسنایدر باشی تا بتونی از کامیک فوقالعاده واچمن اون فیلم فاجعه رو بسازی
به نظرم به خاطر همین هم که شده فیلمسازی خوبیه به هرحال هر کسی این توانایی رو نداره
دارک بودن بیش از کاراکترها
کسل کننده بودن داستان
ربط نداشتن داستان فیلم ها و زمان اتفاق وقایع
کارگردانی بد
بی برنامگی وارنر .
از دلایل شکست یک جهان با بینهایت پتانسیل.
راستی اینم بگم که برای اولین بار بود که یه مقاله درست و حسابی و کاملا خوب از CBR دیدیم .
همونقدر که اسنایدرورس خشک و بیروح و غیرواقعی بود ،
دنیای مارول به ابتذال کشیده شده و تبدیل به سیرکی احمقانه با شوخیهای بیجا ، بیش از حد و مسخره شده .
دلم خیلی برای فیلمهایی مثل بتمن نولان ، مردعنکبوتیهای سم ریمی ، مردانایکس ۱ و ۲ ، لوگان ، و فیلمهای فازهای اولیه مارول تنگ شده …
راستی ترجمتون هم خیلی خوب و روان بود .
اگه اهل کمیک بودی میفهمیدی که سه گانه بتمن نولان بدترین فیلمهای کمیکی هستن که هیچ وفاداری ایی به منبع اقتباسشون نداره.
تو هم اگه میفهمیدی ، باید میدونستی که سهگانه نولان اصلا تو رده کمیک بوکی نیس …
قسم خوردی من هر چی نوشتی بیای زیرش یه چرت و پرتی بنویسی ؟ تینیجر غیر قابل تحمل …
من کاری به کمیک ندارم چون هر فیلمی بر اساس کمیک باشه به نظرم ابدوغ خیاریه فعلا که همه باهاش حال کردن شما هم فشار بخور
چون که کلا از پایه و اساس دری وریه
ازاسنایدربدترخودوارنررررمقصربودازسال ۲۰۱۵ وعده ریبوت کوفتی گرین لنترن روداد،آخراشم خیلی سوتی وار ردداد،سوپرمن وبتمنو انداخت دور تاسوپرگرل وبتگرلوبیاره کلا”فقط میخواست ازمارول کپی کنه هیچی ازبرنامه وپایه ریزی سرش نمیشد
فیلم نگهبانان کهکشان رو دیدم درسته یه کوچولو بازم تینیجری بود ولی واقعا فیلم خوبی بود جیمز گان کارش درسته مطمئنم دی سی دهه بعدی رو مال خودش میکنه
ان شالله نابودی سینمای مارول و کمیک + حذف سیاه های سفارشی و اجباری از سینما
یا افراط یا تفریط
انشاللّه عقل رس شدن برخی افراد (اگرچه بعید میدونم تا قبل انقراض بشریت به این مهم دست پیدا کنیم)
ولی میشه نتیجه گرفت هم اسم بودن ننه هاب شخصیت های داستان باعث لطمه به تحول شخصیت ها میزنه
یهو حواسش نیست مادرش رو به اسم صدا میکنه یه شخصیت دیگه به طور کامل متحول و به راه راست هدایت میشه😂
مقاله بسیار خوبی بود با تمام بدی هایی که داشت جو و فضای جالبی از فیلم های ابر قهرمانی رونشون میداد خودم به شخصه لذت بردم تا جایی که این دنیا داشت ادامه پیدا میکرد البته به جز برخی اثار که کلا افتضاح بودند
چیزی که خیلی کم اشاره کردید این بود که هر چقدر که زک اسنایدر مقصره ۱۰۰ برابر بیشتر از اون وارنره که مقصره
عملا کلی از فیلم ها مثل واندروومن و بتمن بن افلک و سوپرمن ۲ قرار بود قبل از بتمن علیه سوپرمن و لیگ عدالت ساخته بشه ولی با دخالت های نابه جای وارنر مجبور شدن اون ها رو تاخیر یا از برنامه خارج کنن
باور کنید در آینده وارنر همین بلا سر دنیای ابرقهرمانی جیمز گان میاره چون اصلا چیزی به اسم صبر ندارن
موافقم. ۱۰۰۰% وانر مقصره. شرط میبندم ۲ تا فیلم از DCU اکران بشه خوب نباشه کلاً DCU رو هم میذاره کنار.
گان کلا اومد DC Studios رو جدا کرد از وارنر و قراره وارنر فقط پابلیشر باشه و دیگر هیچ
یادش بخیر چقد موقعی که عکسای جوکر با این استایل اومد بیرون هیجان زده شدیم خداییم ولی عکس مولایعیه
به امید موفقیت دی سی در دنیای سینمایی جدیدش و ایجاد رقابت درست حسابی با mcu ( ام سو یو هم باید به خودش بیاد تا این رقابت شکل درستی بگیره البته دی سی خوب بشه مارولم مجبور میشه خوب باشه)
نمیدونم چرا کلا سینمای دی سی به دلم نمیشینه
مارول خیلی از نظرم بهتره ( البته فاز ۵ و برخی فیلم های فاز ۴ را باید فاکتور گرفت🗿)
فیلمهای فاز ۴ همشون داغون بودن. فاز ۵ هم که فعلاً آنتمن ۳ رو دیدم اونم داغونه. کلاً دیگه به مارول هیچ امیدی نیست، شده مهدکودک مارول.
من هم منظورم مارول قبل اونجرز اند گیم بود
طرف یادش رفته بود داره دنیای ابرقهمانی میسازه نباید زیاد دارک باشه که اصلاً با مولفه هاش جور در نمیاد
فیلم های ابر قهرمانی همش شده سی جی ای پر زرق و برق و داستان و شخصیت پردازی کلن تو دیواره چه مارول چه دی سی و نکته بعدی اینه که چپ و راست این گونه فیلما عرضه میشن در نتیجه تا میای براش هایپ شی عرضه میشه
فیلم بتمن در مقابل سوپرمن سرگرم کننده بود ولی لیگ عدالت به معنای واقعی کلمه گند زد.
اصلا مقاله داریم تو همین سایت که نوشته کارگردانهایی که هرگز فیلم بد نساختند و عکس نولانو گذاشتند رو مقاله و اسمشو آوردن و فیلماش اکثرا جزو ۲۵۰ فیلم برتر تاریخ سینماس و همون فیلم بتمنشم چهارمین فیلم برتر تاریخ سینماست
بعد یارو میگه نولان مضخرفه و فیلم بتمنش افتضاحه
اصلا زک اسنایدر بجز فیلم ۳۰۰ خیلی فیلمای دیگه داره که توش مسلمونارو میکوبه
یه تحقیق ساده تو گوگل بهتون نشون میده این یارو انقد که دنبال این خاله زنک بازیاس دنبال بهتر شدن فیلماش نیست
دلم میخواد به طرف بگم یکی تو خوبی یکی زک اسنایدر که ایرانی جماعتو آدم نمیدونه
البته درمورد اون یه نفر حق با زک اسنایدره
بعضیا میگن هنری کویل خیلی سوپرمن خوبی بود . خب باید بگم کلا اشتباه میکنن. کسایی که کریستوفر ریو روو دیده باشن میدونن چقدر سوپرمن شاداب و دوست داشتنیه در حالی که هم مبارزه میکنه هم عصبانی میشه و به جاش خشونت به خرج میده اما نماد کاملی از امید ارایه میده