آنالیز: چگونه A Plague Tale Requiem یکی از بهترین پایان‌بندی‌های تاریخ ویدیوگیم را خلق می‌کند - گیمفا
آنالیز: چگونه A Plague Tale Requiem یکی از بهترین پایان‌بندی‌های تاریخ ویدیوگیم را خلق می‌کند - گیمفا
آنالیز: چگونه A Plague Tale Requiem یکی از بهترین پایان‌بندی‌های تاریخ ویدیوگیم را خلق می‌کند - گیمفا
آنالیز: چگونه A Plague Tale Requiem یکی از بهترین پایان‌بندی‌های تاریخ ویدیوگیم را خلق می‌کند - گیمفا

آنالیز: چگونه A Plague Tale Requiem یکی از بهترین پایان‌بندی‌های تاریخ ویدیوگیم را خلق می‌کند

مصطفی زاهدی
۱۷:۱۳ ۱۴۰۲/۰۲/۲۷
آنالیز: چگونه A Plague Tale Requiem یکی از بهترین پایان‌بندی‌های تاریخ ویدیوگیم را خلق می‌کند - گیمفا

چگونه نویسندگان عنوان A Plague Tale Requiem یکی از بهترین و متفاوت‌ترین پایان‌ها در مدیوم بازی‌های ویدیویی را خلق کرده‌اند؟ با ما همراه باشید.

مدیوم بازی‌های ویدیویی در طول دهه‌های مختلف، میزبان داستان‌ها، حماسه‌ها و ماجراجویی‌‌های تلخ و شیرین مختلفی بوده است. در قامت قهرمانان، منجیان، شوالیه‌ها و سربازان، به مصاف خطرات بسیار رفته‌ایم و اکثرا با سربلندی، به فرجامی خوش و دلپذیر دست یافته‌ایم. اما حقیقت این است که در میان خیل رخداد‌های متنوع در این صنعت، تعداد آثاری که روایت، پرداخت و پایان‌بندی آن‌ها در ذهن ما ماندگار شده باشد، انگشت شمار هستند. خصوصا در زمینه پایان‌بندی، با توجه به مسائلی مانند آینده فرنچایز، معمولا شاهد پایان‌هایی قابل پیش‌بینی هستیم که به ندرت در آن‌ها کلیشه‌های رایج و مرسوم شکسته می‌شوند. ممکن است افراد تأثیرگذاری فدا شوند، قهرمان از پای درآید یا عواقب سنگینی را بچشیم، اما در نهایت با پایانی مطلوب و خوب طرف هستیم که به قول معروف همه چیز در آن ختم به خیر می‌شود و در سکانس Epilogue بازی، شاهد گردآوری بازماندگان قصه هستیم.

اما گاهی در بین داستان‌های تکراری و کلیشه‌ای، داستان و روایتی ظهور می‌کند که کلیشه‌های مرسوم و پرتکرار قصه‌گویی را خرد کرده و سمت و سویی جدید را پیش می‌گیرد. جایی که دیگر خبری از رنگین‌کمان و آواز و پایکوبی طرف مثبت در پایان بازی نیستیم و به جای توهمی شیرین، پتک حقیقت بر سر ما فرود می‌آید.

هشدار: ادامه متن به طور کامل به تشریح وقایع A Plague Tale Requiem می‌پردازد، قبل از مطالعه به این مورد دقت کنید.

آنالیز: چگونه A Plague Tale Requiem یکی از بهترین پایان‌بندی‌های تاریخ ویدیوگیم را خلق می‌کند - گیمفا

بدون شک، داستان، روایت و علی‌الخصوص پایان‌بندی بازی A Plague Tale Requiem، تنه به تنه بزرگ‌ترین آثار ادبیات، سینما و بازی‌های ویدیویی می‌زند و مخاطب را با حقیقت تلخ و سیاهش مبهوت می‌سازد.
داستان، شروعی آرام و دلنشین دارد. Hugo و Amicia به همراه Lucas در حال بازی هستند، انگار نه انگار شش ماه پیش چه حوادث و فجایعی را پشت سر گذاشته‌اند. گویی جهان برای آن‌ها متوقف شده و کل دغدغه آن‌ها در نبرد با جادوگر پلید خیالی و یا سنگ زدن به کاج‌ها خلاصه شده است.
اما این تنها آغاز کار است و حقیقت، کم کم نور کورکننده خود را به روی Hugo، Amicia و مادرشان می‌تاباند. Hugo که حامل Macula است، روز به روز بیشتر در این نفرین غرق می‌شود و با Macula یکی می‌شود.
شرایط درمانده به نظر می‌رسد و کامل به شکل قابل پیش بینی، Amicia و همراهانش سفری قهرمان مانند را آغاز می‌کنند برای پیدا کردن درمانی قطعی برای Macula.
با وجود سیاهی و سنگینی ابتدایی دنیای بازی، نشانه‌هایی که این اثر به مخاطبان نمایش می‌دهد غالبا مثبت هستند. Hugo رویایی دارد که در آن جزیره‌ای سرسبز وجود داشته و ققنوسی او را به سمت برکه آبی راهنمایی می‌کند. برکه‌ای که Hugo پس از لمس آن، دچار بهبودی کامل می‌شود و Macula را از بین می‌برد.
بعد از دیدن این رویا ذهنیتی کلی از این ماجراجویی در ذهن ما مخاطبان شکل می‌گیرد. Amicia و همراهانش باید این جزیره را پیدا کنند و طبیعتا به واسطه معجون، معجزه یا عمل شفابخش دیگری، می‌توانند Hugo را نجات دهند. یک سفر برای رستگاری …

از طرف دیگر در دنیای واقعی، این نقشه و برنامه مخالفان بسیاری از جمله مادر خودشان دارد. طبق نظر گروه باستانی Order که از قدیمی‌ترین شیمی‌دانان و کیمیاگران تاریخ تشکیل شده و قرن‌هاست روی Macula مطالعه می‌کنند، Hugo شانسی ندارد و برای جلوگیری از فجایع احتمالی باید در مارسی تخت نظر قرار بگیرد و به نوعی برای مرگش آماده شود. نه Amicia و نه مخاطبان نمی‌توانیم این مطلب را بپذیریم. مگر می‌شود Macula درمانی نداشته باشد و Hugo معصوم و دوست‌داشتنی قربانی شود؟ مگر ممکن است رویای Hugo عملی نباشد؟ طبق چیزی که همه ما می‌دانیم، همیشه یک راه حل وجود دارد. یا حداقل امید داریم که وجود داشته باشد. وگرنه چرا باید به حرکت ادامه دهیم؟

وقایع بعدی بسیار پر فراز و نشیب هستند. رفته رفته Amicia به یکی از خود‌خواه‌ترین شخصیت‌های تاریخ بازی‌های ویدیویی تبدیل می‌شود که از لحاظ لجبازی و یک‌دندگی، با الی ویلیامز دنیای The Last of Us رقابت می‌کند. اما بر خلاف الی، آمیسیا برای برادرش می‌جنگد، می‌کشد و دوام می‌آورد. برای آمیسیا، هیچ حرفی به جز درمان هیوگو معنی ندارد و اگر سخنی غیر این بشنود، قطعا از دید او پشیزی ارزش ندارد. آمیسیا ایمان دارد که می‌تواند هیوگو را نجات دهد. البته این چیزی است که در ابتدا او و ما مخاطبین فکر می‌کنیم. اما رفته رفته به این نتیجه نزدیک‌تر می‌شویم که آمیسیا انتخاب دیگری ندارد جز این که به یک رویا دل ببندد. برای او، برادرش یعنی همه‌ی زندگی‌اش و تصور دنیایی پسا هیوگو غیرممکن است. زخمی می‌شود، می‌کشد، می‌سوزاند و نابود می‌کند، به امید این که شعله‌ی حیات برادرش روشن بماند.

دنیای بازی مدام دو روی سکه را به ما نشان می‌دهند.‌ شهر‌ها و مناطق سرسبز و چشم‌نوازی که در چشم به هم زدنی به تلی از خاکستر و جنازه‌های بلعیده شده توسط موش‌ها تبدیل می‌شود. آن قدر این رفت و آمد رنگ‌های روشن و تیره تکرار می‌شود که ما کم کم با دیدن هر منظره و منطقه سرسبزی، ناخودآگاه به حقیقت اجتناب ناپذیری فکر می‌کنیم که در آن سیاهی و مرگ، آن منطقه دلنشین را بلعیده است. آرامش، مفهومی است که در A Plague Tale Requiem معنایی ندارد. جایی برای آرامش و صلح و زیبایی نیست. چرا که با حقیقتی انکار ناپذیر طرف هستیم. هر جایی که Hugo در آن قدم بگذارد، بلافاصله مرگ، طاعون و موش‌های دهشتناک به دنبال آن راهی می‌شوند. اهمیتی ندارد که Hugo کودک خردسال معصوم و بی‌گناهی است. بی‌گناه بودن در دنیای نیهیلیستی شما را نجات نمی‌دهد. آتش، همه چیز و همه کس را می‌سوزاند و خاکستر می‌کند. بی‌گناهی یا گناه‌کار بودن ذره‌ای تفاوت ایجاد نمی‌کند و این حقیقت دردناک به شکلی فوق‌العاده در A Plague Tale Requiem به نمایش گذاشته می‌شود.

آنالیز: چگونه A Plague Tale Requiem یکی از بهترین پایان‌بندی‌های تاریخ ویدیوگیم را خلق می‌کند - گیمفا

هزاران نفر از افراد بی‌گناه و گناه‌کار توسط Macula بلعیده می‌شوند چرا که اقتضای شرایط این است. آن قدر این اتفاق طبیعی تکرار می‌شود که هیوگو‌ خردسال با وجود سن کمش در می‌یابد که او ارابه مرگ است و حامل نابودی است. آمیسیا اما در دنیایی دیگر سیر می‌کند و سرسختانه مقاومت می‌کند. مگر می‌شود هیوگو مقصر مرگ هزاران نفر و نابودی مناطق گسترده باشد؟ امکان ندارد. او قربانی است و باید او را نجات داد و قطعا راه حلی وجود دارد. همیشه در اوج تاریکی، یک منبع نور به چشم می‌خورد، مگر نه؟ مانند مشعل‌های نوری که در جریان بازی، موش‌های درنده را دور نگه می‌دارند.

آمیسیا، مزدوران، سربازان و موش‌ها را دشمنان خودش و هیوگو می‌داند، با این که قلبا واقف است که Macula روز به روز برادرش را جذب می‌کند و کاری از دست او نیز بر نمی‌آید، اما خشمش را درون قلاب سنگ و زوبینش می‌ریزد و به سلاخی سربازان و دشمنانش مشغول می‌شود. برای آمیسیا این مسئله قابل هضم‌تر است که بقیه را دشمن ببیند، تا برادرش را.
پس از اتفاقات فراوان و سختی‌های بسیار، جزیره موعود پیدا شده و به آن جا می‌رسند. هم ما و هم آمیسیا امیدوار می‌شویم. پس رویای هیوگو واقعیت داشته و سرابی خیالی نبوده. کم کم برای رسیدن به برکه شفابخش خود را آماده می‌کنیم. جایی که هیوگو طبیعتا سلامتی خود را به دست می‌آورد و سیاهی و تباهی دنیا کمی از شدت خودش را از دست می‌دهد. اما باری دیگر پتک حقیقت رویاهای خام ما و آمیسیا را متلاشی می‌کند. هیوگو اولین حمل‌کننده‌ی Macula نبوده و قرن‌ها پیش، پسر خردسال دیگری شرایط مشابهی داشته و از قضا، دختری مانند Amicia نیز تا حد مرگ عاشق او بوده و از او مراقبت می‌کرده است. از سرنوشت آن‌ها نیز مطلع می‌شویم. دخترک در راه رسیدن به پسر کشته می‌شود و پسرک حامل Macula از شدت احساسات و تنهایی توسط Macula بلعیده می‌شود و طاعون تاریخی ژوستینین را آغاز می‌کند. آمیسیا کم کم در می‌یابد که رویای هیوگو، می‌تواند سرابی بی‌انتها باشد. در دخمه‌های تاریخی جزیره، نه خبری از معجزه است و نه خبری از معجونی شفا بخش. که اگر بود قرن‌ها پیش جان آن پسرک بی‌نوا را می‌توانستند نجات دهند.

جهنم آمیسیا و هیوگو، به لطف کنت و کنتس دیوانه‌ی جزیره، خونین‌تر و مرگبار‌تر می‌شود. کنتس در دیدار اول مهربان و زیبا، هیولایی درون خود پنهان کرده که توسط گذشته آزار دهنده‌اش شکل گرفته و به توهمات امیدوار‌ کننده‌ای دلباخته که کودکی بی‌نوا را به عنوان منجی در نظر دارد. خرافه‌ای که در نهایت به قیمت جان مادر آمیسیا تمام می‌شود.
به آخرین ساعات ماجراجویی A Plague Tale Requiem نزدیک می‌شویم. نه خبری از شفا و درمان بوده است و نه خبری از چیزی که بتواند هیوگو را نجات دهد. در دنیای A Plague Tale Requiem، نه خبری از شوالیه سوار بر اسب سفید است و نه خبر از کمکی از عالم غیب. به نوعی بر خلاف خواست قلبی ما و آمیسیا، همان حرفی که در اول بازی Magister Vaudin از گروه Order زده بود و مرگ هیوگو رو غیرقابل توقف خوانده بود، در واقع حقیقتی غیرقابل انکار بوده‌ است.
مرحله پایانی بازی، در فضایی بیمارگونه روایت می‌شود که رنگ زرد بدی فضای دنیا را پر کرده است. آمیسیا شروع به دنبال کردن مجسمه‌های ققنوسی می‌کند که در ذهن او قرار است او را به هیوگو برسانند. اما در می‌یابد مجسمه‌های ققنوس، معنی واقعی سراب هستند و تنها توهم راهنمایی و کمک را ایجاد می‌کنند. این ضربه غافلگیر کننده دیگری است که نویسندگان به مخاطبان می‌زنند. ققنوس همیشه با مفاهیمی مانند تولد دوباره، امید و زندگی گره خورده است اما در این جا، چه در مرحله‌ی جزیره و چه در بخش پایانی، امید واهی را منتقل می‌سازند.

سفر مخاطبان در A Plague Tale Requiem، سفری برای نجات و رستگاری نیست بلکه سفری است برای اینکه دریابیم گاهی اوقات، بهترین کاری که می‌توانیم انجام دهیم، تسلیم شدن است. به همان شکلی که آمیسیا در آخرین نبرد با موش‌ها، دریافت که دیگر نبرد و مقابله با موش‌ها فایده‌ای ندارد، بلکه باید آتش را خاموش کند، زانو بزند و شکست و ناتوانی‌اش را بپذیرد. بازی کاملا مفاهیم نیهیلیستی را در آغوش می‌گیرد و از آن استقبال می‌کند. همه‌ی داستان‌ها پایانی خوب و خوش ندارند، چرا که حقیقت غالبا تلخ و آزار دهنده است. همان طور که حقیقت داستان این عنوان این بود که هیچگاه هیوگو معصوم و خردسال، شانسی برای نجات پیدا کردن از Macula نذاشته است. درست مانند Basilius (کودک حامل Macula در قرن ششم) که شانسی برای نجات پیدا کردن نداشت. برخی مشکلات، راه‌حلی ندارند و بر خلاف اکثر داستان‌ها و ماجراجویی‌ها، حق پیروز نمی‌شود بلکه حقیقت پیروز می‌شود. فارغ از عواقبی که ممکن است به همراه داشته باشد.

آنالیز: چگونه A Plague Tale Requiem یکی از بهترین پایان‌بندی‌های تاریخ ویدیوگیم را خلق می‌کند - گیمفا

آمیسیا تا پایان داستان، به نجات هیوگو امید داشت، اما در پایان دریافت که قلاب سنگش دیگر نمی‌تواند او را یاری کند چرا که دشمن اصلی نه موش‌ها بودند و نه مزدوران. مشکل اصلی Macula و برادرش بود که هیچ چیزی نمی توانست آن را متوقف سازد. در پایان نیز آمیسیا از روی ناچاری، مجبور شد هیوگو را کشته تا هم به شکنجه ابدی او پایان دهد و هم جلوی فاجعه‌های بزرگ‌تر را بگیرد. امری که سوالی جالب در ذهن ما ایجاد می‌کند. اگه هیچ معجون و شفایی برای Macula وجود نداشت، بهتر نمی‌بود هیوگو مدت‌ها پیش جان خود را از دست می‌داد تا ده‌ها هزار نفر انسان بی‌گناه قربانی نشوند؟ فکر کردن به این سوال نیز واقعا سخت و زجرآور است.

پایان‌بندی A Plague Tale Requiem، یک شاهکار کم‌رقیب در مدیوم بازی‌های ویدیویی به شمار می‌رود چرا که جزو عناوین بسیار اندکی است که منطق را فدای احساسات نمی‌کند و مخاطب را مجبور می‌کند با واقعیت‌ها روبه‌رو شود.
واقعیتی مثل اینکه هیوگو از همان اول شانسی برای زندگی نداشت. واقعیتی مثل اینکه به خاطر هیوگو انسان‌های زیادی جان خود را از دست دادند و در نهایت، مهم‌ترین حقیقت بازی این بود که گاهی اوقات، انسان عاجز و ناتوان است و فقط می تواند جلوی وقایع سر خم کند. چیزی که همان طور که اشاره کردم کاملا با تفکرات پوچ‌گرایی گره خورده است.

خاص بودن پایان بندی این عنوان در کنار منطق تلخ و سیاه این اثر، باعث می‌شود مخاطب با وجود رنجیدن از اتفاقات پایانی، به این درک برسد که نمی‌توان با همه چیز مقابله کرد و خشونت، نفرت، امید و حتی فداکاری، لزوما به نتایج مطلوب منتهی نمی‌شوند.

aliCodeName:666Omid_Fsh????DARKSIRENشادمن 3محسن رضوی فرPorfosorMincraftامیر حسینکوروش،شاهنشاه جهانVAHID.BKداچ پلن دِر لیندمحمدرضا نوروزیsorenaمحمد صالح اسدیArmanmeysambmore

مطالب مرتبط سایت

تبلیغات

آنالیز: چگونه A Plague Tale Requiem یکی از بهترین پایان‌بندی‌های تاریخ ویدیوگیم را خلق می‌کند - گیمفا
آنالیز: چگونه A Plague Tale Requiem یکی از بهترین پایان‌بندی‌های تاریخ ویدیوگیم را خلق می‌کند - گیمفا
آنالیز: چگونه A Plague Tale Requiem یکی از بهترین پایان‌بندی‌های تاریخ ویدیوگیم را خلق می‌کند - گیمفا
آنالیز: چگونه A Plague Tale Requiem یکی از بهترین پایان‌بندی‌های تاریخ ویدیوگیم را خلق می‌کند - گیمفا
آنالیز: چگونه A Plague Tale Requiem یکی از بهترین پایان‌بندی‌های تاریخ ویدیوگیم را خلق می‌کند - گیمفا

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

  • ˝Kian گفت:

    واقعا این ویدیوگیم به شدت خاص بود
    از جهان بی نظیرش بگیر تا داستان حماسی آمیسیا و هوگو و گیم پلی و طراحی مراحل لذت بخشش و پازل‌هایه جالبش
    واقعیتش خیلیا بعد پایان این بازی هفته‌ها به پایانش فکرمیکنن
    واقعا این بازی میتونست حتی جایزه بهترین روایت سال رو هم دریافت کنه (از نگاه بنده)
    از این سبک از روایت خواهر و برادری با همچین دنیاهایی خیلی کم داریم این روز‌ها تو ویدیوگیم
    واقعا هرچقدر از Asobo Studio تشکر کنم کمه

    aliKratosn'zoth the corruptorArshia.1DARKSIRENNashvilleSami 227KTommore
    • Arman گفت:

      من گیمش رو تجربه نکردم اما با خوندن داستانش قشنگ متوجه شدم با چه چیز زیبایی در عین حال دردناکی مواجه ام !همیشه عاشق اینجور داستانا بودم ،داستان هایی که هم پر معنا و هم درگیر کننده ذهن مخاطب باشند !داستانی که تا چند وقت فکر کنی که آیا واقعا ارزشش رو داشت ؟یعنی نمیشد زودتر جلوی فاجعه را گرفت ؟امیدوارم از این دست گیم ها با این سطح از داستان قوی بیشتر ساخته بشن !

      alin'zoth the corruptor˝KianForzamilanAlan WakeMincraft
    • یک عنوان به یاد موندنی. اثری که تمام المان های هنری رو باهم ترکیب کرد و داستانی فرا تر از یک محصول تجاری ساخت.
      از کاراکتر آمیسیا بگیر که به نظر خودم بهترین و کامل ترین پروتاگونیست زن در بین تمام بازیهاست، تا داستان تاریک و غم انگیزش.
      این بازی برای من گوتی ۲۰۲۲ بود. اینکه بهش توجهی نشد خیلی منو دلخور کرد.

      در مورد پایان After Credit بازی:
      همونطور که کاتسین بهمون نشون داد، ویروسی که هیوگو رو اسیر کرده بود دوباره بعد از قرن ها در جسم یک خردسال دیگه ظاهر میشه، اما این دفعه با توجه به محتوایی که تو کاتسین دیدیم، احتمالا در برهه زمانی جنگ جهانی اول یا دوم این اتفاق میوفته. که بنظرم میتونه یک پتانسیل فوق العاده برای بازی بعدی این سری باشه.

      aliKratosn'zoth the corruptorCodeName:666˝KianResident EvilForzamilanMincraftArman
    • Alan Wake گفت:

      برای چند تا عنوان نامزد بود
      ولی رقبای خیلی قدری داشت

      • ˝Kian گفت:

        واقعیتش به عنوان یه طرف God of War باید صادقانه بگم
        عنوان رگناروک از حیث داستان سرایی مشکلات و حفره‌هایی داشت نمیدونم شما داستان بازی رو میدونید یا خیر (بدون اسپویل)
        ولی برایه مثال اتفاقات که بین دو شخصیت کریتوس و فریا اتفاق میوفته به شدت غیرقابل همزادپنداری هستش و تا همین حد بهتون گفتم که اسپویلی نشین و باز هم از این حفره‌ها در ادامه داستان قابل مشاهده هست و پایان بندی
        گیم اواردز سال‌هاس که توجه زیادی به این نوع بازی‌ها نمیکنه و از اونجایی که رگناروک نتونست بازیه سال شه این جایزه رو به این بازی که مشکلاتی داشت اهدا کرد
        و A Plague Tale: Requiem داستان سرایی و پایان بندی ای خلق کرد که تا سال‌ها تو ذهن مخاطب میمونه

        KratosCodeName:666Alan Wake
        • Alan Wake گفت:

          بله بازی کردم (دوستان اسپویل تو صحبتا هست و اگر بازی نکردین نخونید)
          قبول دارم
          اینایی که فرمودی درسته و منم اذیت کرد
          ولی بیشتر دو قضیه منو اذیت کرد
          اول اینکه اودین این همه مدت خودشو تو قالب تیر جا زده بود و ما بین شون بود و از همه چی اطلاع داشت پس چرا جلوی اتفاقاتی مثل مردن هایم دال یا اومدن رگناروک رو نگرفت و فقط هم و غمش شده بود یه ماسک
          کسی که خدای مکاری و حیله گری بود واقعا این طوری نشون نداد
          یکی دیگه مردن به شدت غیر حماسی و حقیرانه تور بود
          کسی که غولا رو از پا در آورده بود و کلی توی نسخه قبل هم حتی ازش تعریف و تمجید شد به حدی که من حس کردم تو این نسخه کریتوس به دست تور کشته میشه
          که البته همون اول اتفاق افتاد ولی دوباره زنده ش کرد
          حالا با یه نیزه به اون شکل بمیره هیچ بعدش ناپدید شه
          در کل خلأ های داستانی داشت

          ˝Kian
          • ˝Kian گفت:

            دقیقا بر فرض مثال اون سکانس فریا و کریتوس منو به شدت اذیت کرد
            تو نسخه ۴ وقتی کریتوس بالدرو کشت فریا قسم خورد که انتقام پسرشو بگیره و تا اینجا پیش زمینه عالی بود اما واقعیتش داستان از اینجا شروع شد که این سبک از روایت رگناروک به شدت مشکل داشت برایه مجموعه‌ای که همیشه همزادپنداری شدید و داستان غیرمنطقی ای نداره
            واقعا چطوری فریا انتقام فرزندشو فراموش کرد غیرممکنه یه مادر با قاتل پسرش هم دست شه اصلا واقعا غیرممکن هستش غیرقابل قبول بود اون سکانس و داستان سراییش
            و سکانس مرگ تور واقعا اوج این مشکلات بودش تور به شکل احمقانه‌ای مرد و غیب شد
            بازی نه تنها به سوالات پیش اومده پاسخ نمیده و اصلا نمیفهمیم که چه اتفاقی برایه هیولایه رگناروک افتاد؟ اصلا چرا باید رگناروک رو به شکل احمقانه تبدیل به یک هیولا بکنن درحالی که اساطیر اینطور نبود
            اودین هم که جایه خودشو داشت شخصیت‌سازی خوبی داشت اما پردازش خیلی میتونست بهتر باشه
            درکل واقعا بازی ای که مشکلات زیادی تو داستان سرایی داره قطعا حقش دریافت اون جایزه نبوده بگذریم که بازم مشکلاتی داشت که بحث راجبش طولانی میشه
            درکل عنوان Elden Ring هم بازی ای نیستش که در بحث داستان سرایی بتونه جوایز دریافت کنه چون این بازی تمرکز خیلی زیادش رویه المان های بی نظیر سولزلایکشه درکل این که از بازی هایه خوبی همچون Plague Tale Requiem حمایت نشد به دلیل آندرتید بودش ناراحت کنندس

            Alan Wake
  • ™️Ellie گفت:

    در کنار یکی از بهترینا قطعا جز دردناک ترینا هم هست

    aliDARKSIRENMincraftSami 227Kموشکموز سخنگو
  • این چیزیه که من دوست دارم سریالش رو ببینم اما به شرطی که با همون کیفیت گیم عرضه بشه چیزی که در tLoU ندیدیم و بی شک بازی از سریال جلوتر بود ( فصل نخست) .

    alin'zoth the corruptorAlan WakeMincraftLone BatPS1 HAGRIDKPop_Star
    • Tom گفت:

      هیچ وقت سریال یا فیلم از یه بازی نمیتونه از خود بازی بهتر باشه

      Mincraft
    • Alireza گفت:

      مدیوم سینما و گیم چیزی جدا از همه و هیچ وقت نمیتونه چیزی در حد گیمش بشه ما تویه گیم خود شخصیت اصلیه مورد نظریم و این به ارتباط گیری کمک میکنه ولی تویه سینما ما فقط روابط بین کراکترا رو میبینیم سریال TLOU در مدیوم خودش یک سریال عالی بود فقط کافیه به کسی که بازی رو تجربه نکرده نشونش بدی و کار درستی نیست که بخوایمم یک گیمو با یک بازی مقایسه کنیم فکر میکنید چرا استاد کوجیما میگه بازی ها هالیوود دومن

      DavoodSharaf#847
    • Alan Wake گفت:

      حرفت درسته
      ولی واقعا ساخت یه عنوان از روی گیم خیلی خیلی کار سختیه
      چون توی گیم سازنده دقیقا می دونه چی میسازه و تمام المان ها و فاکتور های شخصیتی و ایده آل هاشو پیاده می کنه
      و به نظرم واقعا لست یکی از بهترین و جزو معدودترین مواردی بود که از روی گیم ساخته شده و خوب در اومده

  • Nashville گفت:

    چقدر آخرش بغضم گرفت☹️
    واقعا یکی از بهترین گیم های اخیر بود
    گرافیکش هم که فوق العاده بود

    ali˝Kiann'zoth the corruptorDARKSIRENAlan WakeMincraftSami 227KPop_Starmore
  • بهترین بازی که سال ۲۰۲۲ بازی کردم.

    ali˝KianMincraftSami 227K
  • سطح استرس و آرامش توی این بازی خیلی خوب کم و زیاد میشه .. برای همین کمتر کسی وسط گیم احساس خستگی میکنه ..

    ali˝Kiann'zoth the corruptorMincraftKPop_StarSENPAIموز سخنگو
  • SENPAI گفت:

    ممنون از متن زیبای شما.
    یکی از بهترین گیم های زندگیم بود.
    کاملا حس ماجراجویی کنار کارکترای بازی رو به گیمر منتقل میکنه و گاهی حتی مارو مجبور میکنه که جلوتر از آمیسیا بفکر نجات هوگو باشیم و با هربار لبخند این بچه آرامشی در ذهن مخاطب ایحاد میشه.
    (اسپویل) قسمت اخر که دنبال نوک دماغ سیمرغ ها راه میفتیم و پی یافتن مسیری برای رسیدن به هوگو هستیم، بازی درست جلوی پای ما کلید رسیدن به پادشاه موش هارو گذاشته و در واقع فقط آمیسیا نیست که همون مسیر همیشگی رو برمی‌گزینه و گیمر هم باید بپذیره که از زندگی در گذشته خارج بشه و برای گرفتن تصمیمی مهم در کنار محافط حامل قدم برداره و چه تصمیمی پسر!!!
    (اسپویل)البته بعید میدونم این نسخه ، حکم پایان سری رو داشته باشه، چون کات سین اخر داشت زمان حال رو نشون میداد و آمیسیا هم گفت که میخواد به حامل ماکیولا جدید بپیونده و دانشش رو در اختیار اون قرار بده.

    aliKratos˝Kiann'zoth the corruptorDARKSIRENNashvilleMincraftK.more
  • Hitman گفت:

    یکی از بهترین تجربه های عمرم این سری بود به خصوص اینسنس که دیگه عالی بود 👌🏻
    پایان بازی جوری حال منو بد کرد که تا دو روز بعد افسرده بودم 🤣

    aliMincraftK
  • mbox گفت:

    من بازی کردم خوب بود پایانش ولی نه در اون حد که تعریف کردید. ضمن اینکه در طول بازی خیلی حوصله سربر میشد و کشش داده بودن.
    ولی گرافیک بالایی داشت که باعث میشد پیس کند بازی رو یه جوری تحمل کنم

    lostKratos˝Kiann'zoth the corruptorArshia.1DARKSIRENHannaHموشکدلقک رسوا کنmore
  • kingp گفت:

    سلام مقاله بسیار عالی بود واقعا همانطور که اشاره شد علاوه بر پایان‌بندی A Plague Tale Requiem، یک شاهکار در بازی‌های ویدیویی هم بود. بهترین بازی سال ۲۰۲۲ بنظر من لایق این بازی بود
    واقعا بنده در شگفتم بازی که نسخه اولش تجربه معمولی رقم میزد چطور با چه جهش صعودی به یک شاهکار تبدیل شد تا جایی که خوندم فرانسویی ها بعنوان یک بازی ملی و نماد قرون وسطی فرانسه تمام زحمت خود را پای ساخت این بازی گذاشته اند.
    یکی از بهترین داستان سرایی ها در این بازی پیاده شده گویی ارتباط که این بازی در گفتن داستانش با ما برقرار میکند همانند قصه گفتن مادر یا پدر (منظورم یک شخص آشنا و عزیز ) برای یک کودک (بازیکن) می باشد. که فقط دوست دارد بشنود تا خوابش بیایید .
    داستان و دنیای بازی اینقدر با حوصله و ریتم نرم روان به جلو پیش میرود که هنوز بعد از گذشت چند ماه قدم به قدم یادم مونده در حالی که در تجربه بازی های عالی دیگر بجرات همچین خاطره ایی ندارم.
    و یک نکته دیگر هم بنظرم اضافه کنم. موسیقی این بازی واقعا شاهکاره ،گوش دادنش واقعا خالی از لطف نیست.
    دانلود کنید و ترک Unwilling Violence گوش دهید خلاصه این بازی را تجربه میکنید حتی اگر خود بازی را تجربه نکرده نباشید!
    پیشنهاد میکنم گیمفا امکان دانلود این آلبوم را برای علاقه مندان تهیه نمایید . با تشکر مجدد./

    aliKratosn'zoth the corruptor
  • Raziel گفت:

    یکی از بهترین های پارسال بود

    Mincraft
  • هنوزم برام سواله وقتی میتونستن تو همون قسمت اول هوگو رو که ناخواسته مسعول مرگ هزاران نفره و می‌دونستن موش ها به خاطر اون اومدن رو بکشن ولی نکشتن؟ اگه خودشون تو همون قسمت اول میکشتن اصلن کار به قسمت دوم نمی‌کشید…

    n'zoth the corruptorMincraftگکو پلنگی (دکتر گیمفا)Phantom
  • Patoghgamer گفت:

    این نسخه مکمل نسخه ابتدایی اش بود که عالی بود…یه اثر خوش ساخت

    Mincraft
  • پاسخ تیتر مقاله :
    با هنرمندی و نبوغ 🤌🤌👌👌

    Mincraft
  • sorena گفت:

    پایان بندی این بازی کلاس درس هست برای سازندگانی که خودشون رو به آب و آتیش میزنن تا یه هپی اندینگ به هر قیمت دست و پا کنند. رو به رو کردن مخاطب با واقعیت تلخ و اجتناب ناپذیر، کمترین چیزی هست که امروزه چه در سینما و در گیم ، می‌بینیم.
    آنچه که خودخواهی آمیسیا برداشت میشه درواقع روی دیگری هم داره که باعث میشه بازی بطور مطلق به سمت نهیلیسم نره و رگه هایی از اگزیستانسیالیسم هم در بازی ببینیم. درکل هوگو یکی از اون معانی بود که آمیسیا برای خودش خلق کرده بود و چنان القا میکرد که تمام تلاش این دختر بخاطر برادرش هست درحالی که بخاطر خودش هم بود. چون احساس میکرد بدون هوگو زندگی بی معنی خواهد بود و این بی معنی بودن به خودی خود معنایی به اعمال و دلیلی برای ادامه به آمیسیا میداد…
    خسته نباشید آقای زاهدی ، مقاله خواندنی، لذت بخش و آموزنده ای بود.

    ali˝Kiann'zoth the corruptorSami 227Deleted accountKLu BuResident Evil
  • Resident Evil گفت:

    درمورد فرنچایز A plague tale واقعا میتونم چند ساعت بی وقفه حرف بزنم و خسته نشم
    هر دو نسخه بازی رو بدون وقفه و یه تک تموم کردم و ذره ای خسته نشدم و حوصلم سر نرفت
    لول دیزاین فوق العاده طراحی هنری بی نظیر گیم پلی مناسب(میتونست یمقداری گسترده تر باشه) شخصیت پردازی های عالی و داستان خفن و روایت بشدت درگیر کننده توی هر دو نسخه سری کاملا گیمرو غرق میکنن تو تجربه بازی
    و صد البته رابطه خواهر و برادری آمیسیای عزیزم و هیوگوی دوست داشتنی که بنظرم بشدت استادانه و واقع گرایانه کار شده بود و درحالیکه بشدت عشق و علاقه بینشون حس میشد به هیچ عنوان اغراقی درکار نبود تو رابطه این دو نفر و خیلی راحت میشد ارتباط برقرار کرد با هر دو
    نسخه دوم بنظرم یکی از تکامل یافته ترین دنباله های تاریخ ویدیو گیم بود مخصوصا با اون گرافیک به معنای واقعی کلمه فک برانداز که تا حالا بهترین گرافیکی بوده که بشخصه تجربه کردم
    بعنوان کسی که تقریبا ۱۸ ساله داره گیم میزنه و تمام بازی های بزرگ این صنعتو حداقل یبار تموم کرده و گیمینگ بزرگترین تفریحشه به جرئت میتونم بگم A plague tale requiem یکی از ۵بازی برتر زندگیمه و تا سال ها قراره فریم به فریمش تو ذهن و قلبم بمونه
    In the memory of KING HUGO <3

    ali˝Kiann'zoth the corruptorCodeName:666
  • BLACK GOKU گفت:

    جدیدا هر چی بازی میکنم زود خسته میشم نمیدونم چرا حس و حال قبل رو نداره💔

    K
  • K گفت:

    بازی یکی از بهترین پایانها رو داره وخیلی خاصه از نظر گرافیک خیلی عالی مخصوصا صورت شخصیت ها اماداستانش در پایان واقعا ناراحت کنندس وآدمو غمگین میکنه…

  • sattarzadeh گفت:

    فوق العاده بود. این بازی شاهکاره
    منی که داستان در درجه بعدی واسم قرار می گیره و گیم پلی مهم ترین چیز هست با این بازی رندگی کردم(گیم پلی قابل قبول بود اما می تونست یه خورده بهتر باشه)
    آمیسا هم واقعا کمتر هوگو رنج نکشید.
    داخل جزیره ملت دیوانه بودند. همین که شهر رنگارنگ و زیبا جزیره و مهربانی کنتس رو دیدم می دونستم با یک فاجعه طرف هستم. با این ها یه امیدی داشتم بازی به سیاه ترین شکل ممکن بازیکن رو با واقعیت رو به رو نکنه. حتی اون امیدواری که بالاخره از شر جزیره راحت شدیم ک یه نفس کشیدیم قشنگ امیدوار کرد بعد مثل اوار رو سر ما خالی کرد.

    ali˝KianK
  • Phantom گفت:

    خط داستانی و پرداخت پلیگ تیل به قدری زیباس که بازی حتی برای یک لحظه‌ هم خسته کننده نمیشه و همراهیش با همه جزئیات و موارد دیگه ازش یه تجربه بی نقص میسازه. خیلی خوشحالم که اقتباس سریالیش تایید شده و امیدوارم به خوبی گیم از آب دربیاد.

    K
  • درود بر شما جناب زاهدی،ممنونم از نوشته و بررسی زیباتون.
    از همینجا می خواستم از نویسندگان و سردبیر سپاس گزاری کنم به دلیل سری نوشته های”آنالیز”
    شاید از این نوشته ها به اندازه اخبار جنگ کنسول ها بازدید نشه (که امیدوارم اینگونه نباشه) اما بسیار ارزشمنده و مخاطب سایت رو از یه سری چیزها آگاه می کنه،دست کم خودم خیلی چیزها یاد گرفتم.
    از آغاز سال جدید این سومین آنالیزه و سال گذشته هم نزدیک به ۱۰ آنالیز داشتیم که واقعا امیدوار کننده است.
    ممنونم ازتون

    n'zoth the corruptorK
  • Niyou7 گفت:

    یک شاهکار احساسی تمام عیار با چینش داستانی خوب و گیمپلی و گرافیکو موسیقیو شخصیت پردازی و….🤠💕🎈

    aliK
  • MrN گفت:

    من با هیچ بازی گریه نکرده بودم شاید بغض کردم اما گریه نکردم
    این بازی منو به گریه انداخت لامصب

    ali˝Kiann'zoth the corruptorK
  • آقا این بازی عالیه واقعا!!گاهی احساس میکنم در حقش کم لطفی شده من الان دارم بازی میکنم از لحظه لحظش لذت میبرم اما هنوز قسمت اول رو بازی نکردم!!بردم کنسول رو بازی بریزم به طرف گفته بودم این دوتا بازی خیلی برام مهمه حتما تولیست بازیام باشه گفت حله بعد فقط اینو ریخت لعنت بهش🥲🥲🥲تو گیم پس هستش آیا؟

    Forzamilan
  • Alan Wake گفت:

    به این میگن یه شرکت بازی سازی خوب
    با کمترین بودجه عناوین با کیفیت می سازه و راندمان کاری بالایی داره
    به نظرم اگه سونی یا مایکروسافت شرکت اسوبو رو بخرند خیلی برد کردن
    در آینده مطمئنا بیشتر سر و صدا می کنه

    Forzamilan
  • scar گفت:

    میتونم بگم در کنار پایان های هر دو نسخه لست او اس،جزو ساختار شکنانه ترین و هوشمندانه ترین و غیر منتظره ترین پایان های تاریخ ویدیو گیم بود

    scar
  • scar گفت:

    اگه این بازیو کراکی زده بودم از غصه و عذاب وجدان میمردم

    scar
  • scar گفت:

    جالبه توقعی که من از پایان این بازی و گاد راگناروک داشتم دقیقا بر عکس شد!!!
    یعنی این بازی که با توجه به نسخه قبلی و روند بازی تا آخرش فکر میکردم یه پایان خوب و شیرین داشته باشه اینطوری شد و ازون طرف گاد راگناروک که همش مطمعن بودم یه پایان خیلی خفن و عجیب غریب با یه عالمه اتفاق و مرگ و میر داره اونطوری شد که به قول کاربر استاد پایانش بشدت شبیه پایان انیمیشن ها بود!!!

    scar
  • Forzamilan گفت:

    واقعا شاهکار بود
    هم نسخه ی اولش هم نسخه ی دومش
    همیشه میترسیدم نکنه این نسخه ادامه خوبی برای نسخه اول نباشه چون با نسخه یکش زندگی کردم اما این نسخه به بهترین نحو تونست منو ارضا کنه
    به همراه لست آف آس واسه بهترین بازی هایی هستن که تا الان بازی کردم

  • Arshia.1 گفت:

    یکی از تلخ ترین و متفاوت ترین پایان های ویدیو گیم

    ˝Kian
  • 47 گفت:

    واقعا تو نسل فعلی که داستان را فدای خیلی چیزا میکنند همچین بازی هایی هستند که میان و ثابت میکنند این صنعت فقط راجع به پول نیست و میتونه شاهکار بسازه.
    و تفاوتی که یک گیم شاهکار با یک فیلم یا کتاب شاهکار داره اینه که ما گیم رو زندگی میکنیم و تو اون نقش قرار میگیریم استرس میگیریم و ناراحت یا خوشحال میشیم …

    به شخصه تا لحظه ی آخر همراه با آمیسیا قلاب سنگ رو چرخوندم و چرخوندم و به هق هق و گریه هاش گوش دادم و سنگ رو ول نکردم شاااید اتفاقی بیفته پایان متفاوتی داشته باشه ولی خب وقتی مطمئن شدم همیشه زندگی happily ever after نیست سنگ رو ول کردم و به محض پایان بازی رفتم و سرچ کردم پایان های بازی رو چک کردم شااید من جایی اشتباه کردم و شاید میشد هوگو رو نجات داد ولی خب … حتی پایان دوم بازی هم زیاد تفاوت خاصی نداره و فقط چنتا دیالوگ متفاوت هست..

  • همه درباره ی آمیسیا و هیوگو صبحت کردن اما بحثی درباره لوکس ندیدم . من فقط از وسط های بازی تا آخرش پیش خودم میگفتم بین اون همه مرگ و سلاخی شدن افراد اگه لوکس بمیره همون لحظه بازی رو دیلیت میکنم

    ali˝Kiann'zoth the corruptorResident Evil
آنالیز: چگونه A Plague Tale Requiem یکی از بهترین پایان‌بندی‌های تاریخ ویدیوگیم را خلق می‌کند - گیمفا
آنالیز: چگونه A Plague Tale Requiem یکی از بهترین پایان‌بندی‌های تاریخ ویدیوگیم را خلق می‌کند - گیمفا