نقد فیلم علفزار | صندلی ردیف چندم چند پرونده
فیلم «علفزار» به کارگردانیِ «کاظم دانشی» و تهیهکنندگیِ «بهرام رادان» از آثار شُهرهشده و پر از کاندید چهلمین دوره جشنواره فجر میباشد که بازیگرانی چون «پژمان جمشیدی» ، «سارا بهرامی» ، «ستاره پسیانی» ، «ترلان پروانه» ، «مهدی زمینپرداز» ، «صدف اسپهبدی» و بازیگرِ باسابقهی سینمای ایران «مائده طهماسبی» در آن به نقشآفرینی پرداختهاند.
فیلم «علفزار» که کاندید دوازده آیتم سینمایی در جشنواره فجر میباشد، موفق به بردن چهار جایزه از جمله «بهترین بازیگر نقش مکمل زن» برای بازی «صدف اسپهبدی» شده است، همچنین سه نقش آفرینی دیگر در این فیلم نیز کاندید بهترین بازیگری شده بودند (پژمان جمشیدی، سارا بهرامی و مهدی زمینپرداز).
با همهی این توصیفات و جوایز بردنها این فیلم به غیر از یک نما و نقطه نظرِ ردیفِ چندمی و بعضاً (در نقاطی از فیلم) ردیف دومی از یک دادگاه نمیباشد. یعنی شمای مخاطب با فیلم «علفزار» نه به تماشای یک دادگاهِ سینمایی شده که به تماشای یکی دو نزاع و پروندهی خانوادگی در فاصلهای متوسط از یک بازپرسی مینشینید.
حتی از منظرِ پردازش و موخرهی داستان پردازی میتوان گفت، فیلم «علفزار» میبایست به یک مینیسریال تبدیل میشد تا یک فیلم سینمایی، که با خامدستی در فیلمنامه اثر، کاراکترها کال و ابتر به حال خودشان رها شده و در اوج این نیمخطِ روایی، فیلم قیافهی “آسیبشناسِ اجتماعی” هم به خود میگیرد.
فیلم سه خط روایی و پرونده را در یک بازپرسی پی میگیرد که البته این سه خط روایی به طور مساوی شرح و بسط نیافتهاند؛ خط اول روایت یک نزاع و درگیری میان دو خانواده در یک باغ بوده است که منجر به کما رفتن یکی از طرفین شده است و البته پای مسئله تعرض و تجاوز هم در میان است. این پرونده پررنگترین خط روایی در این فیلم است که میتوان گفت هفتاد درصدِ داستان را در بر میگیرد.
خط دوم روایت مربوط به یک زوج معتاد میباشد که بر سر شناسنامهدار شدنِ فرزندِ نامشروعشان در تلاش هستند که میتوان گفت بیست درصد روایت هم حول این پرونده میگردد و پرونده آخر مربوط به خودِ بازپرس (پژمان جمشیدی) میباشد که فیلم با نمایش خط روایی او و فاجعهی قتلِ غیرعمد یک کودک توسط یکی از مأمورینِ زیردستش، آغاز میشود.
در طول اثر، سعی و تلاشِ فیلم و داستانش حولِ یک آسیبشناسیِ اجتماعی میگردد که خوشبختانه با شعار پیش نمیرود اما متأسفانه با سطحینگری و نشناختن مدیوم سینما، فیلمساز درصددِ پیشرفتن با پاسکاریِ سریع دیالوگها، هوچیگری و شلوغکاریهای از کادر بیرون زده و بعضاً سانتیمانتالیسم و تکیه بر احساساتگراییِ کاذب میخواهد مخاطب را مجذوبِ داستانش نماید و شاید هم برای بار اول تماشا در این جذب موفق شود اما اگر مخاطبی منفعل نباشیم قطعاً برای بار دوم ضعفهای اساسی این فیلم برایمان بسیار مشهود و هویدا میشود.
به غیر از پروندهی خود بازپرس که در افتتاحیه اثر نشانی از وجوهِ بصری به خود میگیرد و مخاطب با سطحِ آن مواجه میشود، ریشهی دو پروندهی دیگر مخصوصاً پرونده “به کما رفتن” و “تعرض” کاملاً وجوهِ محاورهای و شنیداری دارند پس درکِ عمقِ دغدغههای کاراکترها همین ابتدا ناقص میشود، میماند رابطههای میانفردی که محوریت فیلم نیز حول همین رابطه ها میگردد اما همهی درگیریها و ذهنمشغولیهای بین کاراکترها نیز با مرکزیت یک مفهوم گره خورده است و آن “مردم” یا “آبرو” هست؛ یک مفهوم کاملاً مفروض و صرفاً در دهان چرخیده که هیچ عینیت و روایتی حول این مفهوم نیست و فیلم با جاهل بودن به این موضوعِ غیر بصری -و تبعاً غیر سینمایی- مانورهای اغلب بیمورد، سطحی و حتی پوچی را حول کاراکترها میدهد اما در واقع چون به اساس مدیوم سینما اشراف ندارد، تلاشهایش ناقص و بیثمر جلوه میکند.
برای مثال از «سارا» (با بازی سارا بهرامی) شروع کنیم، کسی که قربانی اصلیِ تعرض است، به غیر از بازی نسبتاً خوب «بهرامی» چه چیز از او ما را به وی نزدیک و سمپات میکند! او چگونه با تبعاتِ اتفاقی که برایش افتاده است، زندگی میکند؟ در ابتدای حضور او یک پرخاشگری آنی و لحظهای نسبت به متجاوزان میبینم، همین! یا از طرفی چه ارتباط مادرانهای با پسرش برقرار میکند تا به دلیل مشاهدهگری پسرش از عمل تعرض، مصممبودن و پیگیر بودنش برای به ثمر رسیدن شکایتش را باور کنیم؟
خواهر سارا، «شبنم» (با بازی ستاره پسیانی) کمی از نظر پرداخت جلوتر است، مفهوم “آبرو” عینیت پررنگتری برای وی و البته بر ما دارد، حیثیتش با شوهرش «مهران» (عرفان ناصری) گره خورده است، البته آنهم نه چندان عمیق و متعین اما قابل مشاهده و قابل فهم، چون تعصب و پرخاشگری مردانهاش را دیدهایم و ترسِ «شبنم» از فهمیدنِ «مهران» از خیانتش تا حدودی پررنگ میشود اما همانطور که پیشتر گفتیم کاملاً بدون تَه و پایانی مناسب، رها میشود انگار نه انگار که در یک فیلم سینمایی هستیم!
سایر کاراکترهای پروندهی “تعرض” جملگی هیچ پرداختی ندارند و صرفاً مهرههای شلوغکاری و مترسکان شو و نمایش هوچیگری دادگاهیِ فیلم هستند و نه بیشتر.
اما پرونده “مشروعیت بچه” دو بازی خوب و سرپا از طرف «مهدی زمینپرداز» و مخصوصاً «صدف اسپهبدی» دارد که به حق شایستهی جایزهی سیمرغ بهترین بازیگر بود اما متأسفانه این زوج و کشمکشهایشان هم تماماً سطحیاند. سطحی از این منظر که اصل جنس و اساس کشمکش بین این دو، در واقع دخترشان هست اما تا یک سوم پایانی فیلم خبری از دختر بچه نیست و ما تنها نزاع و کشمکشهای دیالوگمحورانهی این زوج معتاد را میبینیم که تکیهی وافر و زیادی به بازی بازیگرانشان دارند و نه دغدغههای خودبسندانه و شخصیتپردازانه.
پرونده «بازپرس» (با بازی پژمان جمشیدی) کمی از آن دو خط روایی بهتر و جلوتر است. ما درگیریِ «بازپرس» با «دادستان» را میبینیم و دوراهیهای او بین درخواست انتقالی و حفظ اخلاقیاتِ قضاوتش تا حدودی قابل دفاع از آب درآمده است اما در ریشه، تمامیِ این سه پرونده و خط روایی مفعول یک انتظارِ برونمتنی و اجتماعیِ خام هستند و آن هم مذموم شماردنِ ولنگاریِ بخشی از اجتماع است که مثلاً نتیجهاش شده است این اعمال غیراخلاقی و فروپاشی نهاد خانواده و اخلاق.
البته اشارات و نقدهای فیلم «علفزار» نسبت به بخشی از بدنهی دولتی کشور در سینمای ایران بعضاً نوآورانه و جالبِ توجه است، اما با همهی شعاری نشدنهایش تبعاً قهرمان قصه یک بازپرس میباشد، فردی متناسب با ظواهر مورد انتظار دولتی که آلترناتیوِ مقابله با فساد دولتی (همچون دادستان و شهردار در فیلم) از یک فرد متدین بر میآید و لاغیر.
در مجموع فیلم «علفزار» فیلم بد و شعاری نیست اما اثر ضعیفی است که قدر خود را نمیداند و اتکای زیادی بر بازی بازیگرانش و البته کلیشههای سینمای اجتماعی ایران دارد. میتوان دیدش اما با قابلیت یکبارمصرفی برای خود و مخاطب.
پر بحثترینها
- فوری: سونی در حال مذاکره برای خرید کمپانی مادر FromSoftware است
- نامزدهای بهترین بازیهای سال مراسم The Game Awards 2024 مشخص شدند
- نقدها و نمرات بازی STALKER 2 منتشر شدند
- ۱۰ بازی سینماتیک که میتوانند با بهترین فیلمهای سینمایی رقابت کنند
- پلی استیشن برای ۱۰ سال متوالی نمایندهای برای بهترین بازی سال داشته است
- شایعه: حالت پرفورمنس بازی STALKER 2 روی Xbox Series X به خوبی اجرا نمیشود
- بازی Death Stranding Director’s Cut دومین بازی پرفروش ایکس باکس شد
- بدون اشتراک پلاس، امکان انتقال فایل سیو بازیها از پلی استیشن ۵ استاندارد به پرو وجود ندارد
- رسمی: شرکت مادر FromSoftware پیشنهاد خرید از سوی سونی را تایید کرد
- بازی GTA V با این هدف ساخته شد که از هر نظر بهتر از GTA IV باشد
نظرات
منم با همین موافقم
چون بار دوم دیگه نتونیتم ببینمش
ولی یه جاهایی خوب انتقاد میکرد
جز اون دسته فیلم هایی تو ایران بود که همه بازیگرا عالی بازی میکنن
و. به نظرم در بحث بازیگری مشکلی نداشت
یه فیلم بشدت خلاصه شده و نصف و نیمه که ارزش دیدن اصلا نداره. تنها بازی خوب تو فیلم هم پژمان جمشیدی انجام داده بود. بلاتکلیف تر از این فیلم من ندیدم
حتی یکبار مصرف هم نیس .
به قول شرک ( سکانس اول انیمیشن نخستش ) : فقط به درد دستمال توالت میخوره ( فیلمنامهش ) .
اوضاع سینما ، چه تو ایران چه تو جهان ، اصلا خوب نیس …
مگه می شه پژمان جمشیدی جدی را تصور کرد؟
🗿
از اواسط دهه هفتاد به این ور دیگه فیلم درست و حسابی تو کشور ساخته نشده /
سینمای ایران فقط سینمای دهه شصت، قبل و بعدش فقط ابتذاله و هجویه
موافق نیستم اصلا. ایران تو هر چی پیشرفت نکرد تو سینما پیشرفت کرد فیلمای قبل انقلاب از ده تا هشت تاش فقط محتوای کورن داشت و بر اون اساس ساخته میشد.موافق محدودیت نیستم ولی اون چیزایی که توی سینمای ایران بود توی سینمای خارج سانسور میشد
الان شما چه پیشرفتی در سینمای الان می بینی …فیلم پیش از انقلاب بد بود من هم قبول دارم
ولی این فیلم هایی که امروز ساخته میشه …خیلی فشار بیاریم به خودمون یه تیکه اشغال هستن
الان دنیا در کلی ژانر مختلف فیلم می سازد
ولی ما فقط اجتماعی و درام هجو انگیز …که قابل توحه ت اینکه اصلا ما چیزی در جهان به نام ژانر اجتماعی نداریم ..و به صورت کلی فیلم هامون حتی در ژانر هم حساب نمیشن
نمیگم سینمای ایران عالیه من خودم خیلی وقته هیچ غیلم و سریال ایرانی ندیدم مگر طنز وگرنه میدونم سینمای ایران داغونه ولی نسبت به حکومت قبلی واقعا یه خورده بهتر شده
پس تو صد در صد فیلم های زمان شاه ندیدی
زمان شاه، کلمه ای که در قعر زباله دان تاریخ تجزیه میشه /
خستم از اینکه بعد از ۴ دهه یه عده که باباشون متولد ۵۸ به اینوره و هیچ درکی از تاریخ و فهمی از اجتماع ندارن، میان با استناد به چهار تا استوری و پست از مبدا آلبانی نطق میکنن
بابا دانای عالم. بزرگ. پیر خردمند. بازم بگم که ذوق کنی!؟
بابای من چهار سال جبهه بود کسی بود که خودش موافق انقلاب بود ولی الان…..😂 راستی چه خبر از اقتصاد اسلامی 😂
کلا مردمی هستیم که به تعادل علاقه نداریم
یه عده سینه چاک میدن واسه پهلوی یه عده هم سایه شو با تیر میزنن در مورد وضعیت فعلی هم همینطور
ما از بابابزرگامون شنیدیم که همه اون موقع سرجاش بوده و مردم همه راحت دست شون به دهن شون میرسده
مشخصا آلزایمر دارن
اونا هم زیاد خوب نبودن
فقط دهه ۵۰
این نظرت درست نیست. بالاخره تو هر دوره ایی فیلم خوب هم داریم، هرچند کم.
ولی خب فیلمهای دهه ۶۰ و ۷۰ خیلی خوب بودن (و بنظر خودم بهترین دوران سینمای ایران همین دهه ۶۰ و ۷۰ بود) از فیلمهای جنگی و دفاع مقدسی گرفته تا فیلمهای کمدی.
این همون حرف من شد
سیاه نمایی بود بیشترش
نظر شخصی من راجب فیلم اینه که علفزار یه جریان روباز کرده که به فساد یه شخص دولتی و خانوداش میپردازه ولی جرات موشکافی دقیق رو نداره و میخواد این خلا و عدم جرات رو با نزاع و داد و بیداد و یه داستان فرعی که مربوط به یک زوج معتاد هستن پر کنه.این که شما یسری سوال بر مبنای اتفاقاتی که برای کارکترهات افتاده ایجاد کنی و از بیننده انتظار داشته باشی با حرکات بازیگرها و حدس بفهمی که حق با کیه نشونۀ ضعف داستان پردازی هستش.
وقتی آخر فیلم زده بود داستانش واقعیه برگام ریخت
خیلی زود بو😐
فیلم های ایرانی حال حاضر = زباله
👌🏻👍🏻👌🏻👍🏻
سینمای ایران الآن ( بخصوص در بخش خصوصی ) رسیده به نقطه ای که ترکیه ۱۰ سال پیش بود
و ترکیه کنونی
ترکیه خودش اشغال سازه.. سریال هاش یه پله از مال این نظ ام بهتره
منظورم این هست حداقل یه چیز درجه یک بده بیرون.. مثلا کشور المان. هیچ اثری به اون شکل نداره ولی یه دفعه یه سریال دارک می سازه پشم همه میریزه
و یا چه می دونم بشه عین یکی از همین کشور های اسیایی مثل چین و ژاپن
البته اینا خیلی خوش فکرانه س
فیلمای الان ترکیه خوبع؟؟به نظرم سگ فیلمای ایرانی شرف داره به اونا
نگفتم فیلمای ترکی خوبه
منظورم اینه که سینمای ایران هم چند وقتی هست که داره همون راهی رو میره که سینمای ترکیه سال ها پیش شروع کرد
بنظر من فیلم یک سری نقص های ریزی داشت اگر نه داستانش هم تأسف انگیز بود و هم طوری که بخوای ببینی تهش چی میشه
کلا فیلمای ایرانیو باید دایورت کرد
سینمای ایران اوج سنگینیش فقط به درام های سیاه محدود میشه
همش دیالوگ محور …
فیلم و سریال ایرانی فقط کمدی اون هم قدیمی ها نه این جدید ها که خیلی لوس و بی مزه شده
من هنوز هم متهم گریخت رو میبینم میخندم
اره واقعا کمدی های ایران اونم قدیمی ها چقدر خوب بود