معرفی انیمه Bleach | جامعه ارواح
مجموعه Bleach یکی از بزرگان صنعت انیمه میباشد که تاثیرات قابل توجهی را بر آثار پس از خود گذاشته و همچنان تماشای آن میتواند هر مخاطبی را به وجد بیاورد.
بارها در مقالات مختلف اشاره کردهایم که یکی از ویژگیهای منحصر به فرد صنعت انیمه که سبب تمایز آن با باقی مدیومهای سرگرمی شده است، تنوع ژانر آثارش میباشد که هر مخاطبی با هر سلیقهای را میتواند سیراب نماید. در حالی که آثار سریالی و سینمایی گوناگونی در مدیوم انیمه وجود دارند اما برخی از آنها به حدی تاثیرگذار و انقلابی بودهاند که فارغ از این که شما به چه سبک و سیاقی علاقه دارید، باید حتما به تماشای آنها نشسته تا المانهاب ناب و تکرار نشدنیشان را تجربه نمایید.
یکی از این آثار Bleach نام دارد. اثری که مانگای آن برای نخستینبار در سال ۲۰۰۱ به چاپ رسید و انیمه آن نیز از سال ۲۰۰۴ کار خود را آغاز کرد. مجموعهای که جزو طولانیترین آثار مدیوم خود به شمار رفته و شخصیتها و وقایع آن به حدی جذاب، حماسی و شگفتانگیز است که وقایع آن تا ابد در یاد بینندگانش باقی خواهد ماند. با توجه به این که این روزها موضوع انتشار قسمتهای جدید آن به بحثی داغ میان طرفداران دنیای انیمه بدل گشته، تصمیم گرفتیم تا در معرفی این هفته به سراغ Bleach رفته و یکی از به یاد ماندنیترین انیمههای سریالی ساخته شده در تاریخ را برای شما به ارمغان بیاوریم.
توجه داشته باشید که برای لذت بردن از این انیمه میبایست در ابتدا به تماشای ۳۶۶ قسمت منتشر شده بین سالهای ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۲ پرداخته و سپس دنباله آن به نام Bleach: Thousand-Year Blood War که پخش آن در سال گذشته آغاز شده است را مشاهده نمایید.
- نام انیمه: Bleach
- نام انیمه به فارسی: بلیچ
- ژانر: اکشن، ماجراجویی و ماورایی
- سال پخش: ۲۰۰۴ الی ۲۰۱۲ و ۲۰۲۲ تاکنون
- خالق مانگا: تیته کوبو
- کارگردان: نوریوکی آبه
- نویسنده: ماساشی سوگو
- تعداد قسمتها: ۳۷۹
تاکنون آثار مختلفی در مدیومهای گوناگون حول محور دنیای ارواح و تقابل آن با دنیای ما انسانها به تصویر کشیده شده که هر یک روایتگر مفاهیم و داستانهای گوناگون بودهاند. کلیت انیمه Bleach نیز حول محور همین موضوع جریان داشته و ما شاهد پسری دوستداشتنی و مهربان به نام ایچیگو کوروساکی هستیم که از قدرت مشاهده ارواح برخوردار بوده و به سبب آن که در کودکی مادر خود را از دست داده است، خود را مسئول این اتفاق شوم میداند و از کودکی با این عذاب وجدان به زندگی پرداخته است.
در یکی از روزهای عادی زندگی ایچیگو کوروساکی که مشغول انجام کارهای همیشگی خود است، او متوجه میشود که یک روح پلید و اهریمنی به او و خواهرش حمله کرده و قصد گرفتن جان آنها را دارد. با این حال یک دختر مبارز عجیب و غریب به نام روکیا کوچیکی مداخله کرده و جان آنها را نجات میدهد. او فاش میکند که در اصل یک شینیگامی بوده و وظیفه دارد تا دنیای انسانها را از این ارواح پلید در امان نگه دارد. با این حال پس از حمله دوباره این ارواح، روکیا شدیداً زخمی شده و قدرتهای شینیگامی خود را به ایچیگو قرض میدهد. مسئلهای که سبب میشود زندگی ایچیگو برای همیشه تغییر کرده و با واقعیاتی تلخ و غیرمنتظرهای از گذشته خود روبرو بشود.
پس از دریافت قدرتهای روکیا، ایچیگو متوجه میشود که با باقی انسانها تفاوت داشته و توانایی مشاهده ارواح بیدلیل نبوده است. با این حال زمانی که سر و کله باقی شینیگامیها پیدا شده تا روکیا را به دنیای ارواح بازگردانند، ایچیگو از یک سو باید برای نجات جان روکیا اقدام کرده تا لطف وی را جبران نماد و از سوی دیگر نیز باید بتواند تا قدرتهای شینیگامی خود را تقویت کرده و به مبارزی قدرتمند و توانا در میدان مبارزه بدل گردد.
در حالی که ایچیگو برای نجات جان روکیا به دنیای ارواح قدم میگذارد، متوجه میشود که سرنوشت مسیر کاملاً غیرمنتظرهای را برای وی تدارک دیده و او نه تنها از این توانایی برخوردار است تا به قدرتمندترین شینیگانی تمام تاریخ بدل گردد، بلکه باید بتواند تا تعادل را میان دنیای زندهها و مردگان حفظ کرده و باید از آنها در برابر نیروهای پلید و اهریمنی محافظت نماید. موضوعی که منجر به جنگی بسیار بزرگ و حماسی خواهد شد که پای شخصیتهای فانی و غیرفانی بسیاری را به داستان باز خواهد کرد.
انیمه Bleach به مانند هر اثر دیگری، با این روند آغاز میشود که قهرمان داستان هیچ اطلاعات و بینشی از قدرتهای واقعی خود و دلیل بروز آنها نداشته و به صورت کاملاً اتفاقی صاحب تواناییهای میشود که میتواند دنیای را برای همیشه تغییر دهد. با این حال نکته حائز اهمیت درباره این انیمه، سیر شخصیتپردازی ایچیگو کوروساکی میباشد که مخاطب بارها شاهد شکست و ناکامی وی خواهد بود و هیچگاه او را در قدرت کامل مشاهده نخواهد کرد.
با این حال مسئلهای که سبب جذابیت این انیمه میشود، عزم راسخ ایچیگو کوروساکی برای محافظت از عزیزانش میباشد که حتی در بدترین شرایط ممکن نیز نشان میدهد که او به هیچ عنوان تسلیم نشده و تا پای مرگ به مبارزه ادامه خواهد داد تا بتواند تهدیدات مختلفی که بعضاً از او بسیار قدرتمندتر هستند را از میان بردارد. موضوعی که سبب شده تا شاهد برخی از حماسیترین سکانسهای مبارزات تاریخ صنعت انیمه باشیم که رویارویی شخصیتهایش حتی میتواند تا ۱۰ قسمت نیز ادامه پیدا کرده و مخاطب را به وجد بیاورد.
نکته دیگری که باعث جذابیت انیمه Bleach شده است، شخصیتهای آن میباشند که علیرغم آن که هر یک از آنها کد اخلاقی و آرمانهای مختلفی را دنبال میکنند اما هیچکدام اضافی و یا خستهکننده جلوه نکرده و مخاطب میتواند با آنها همزاد پنداری نماید. از شخصیت اصلی این مجموعه به نام ایچیگو کوروساکی گرفته که منبع الهام قهرمانان بسیاری در صنعت انیمه بوده تا باقی شخصیتهای اصلی و فرعی که هر کدام ویژگیهای منحصر به فرد خود را دارا میباشند.
همچنین در Bleach شاهد برخی از به یاد ماندنیترین ابرشروران به تصویر کشیده شده در صنعت انیمه نیز هستیم که در راس آنها سوسوکه آیزن قرار دارد. شخصیتی بسیار بیرحم، باهوش، قدرتمند و در عین حال دوستداشتنی که رویارویی فراموش نشدنیای را با ایچیگو رقم زده و سکانس مبارزه آنها هنوز هم پس از گذشت بیش از یک دهه همچنان زیبا و تاثیرگذار جلوه کرده است.
به مانند هر انیمه قدیمی دیگری، قسمتهای نخست انیمه Bleach نیز میتواند رنگ و رو رفته و بیکیفیت جلوه نماید. با این حال گول ظاهر قدیمی آن را نخورده و به Bleach فرصت دهید تا بتواند داستان و شخصیتهای خود را به مرور گسترش دهد. بدین منظور نه تنها کیفیتهای قسمتهای اولیه آن را فراموش کرده و با شخصیتهای آن همراه خواهید شد، بلکه به مرور شاهد افزایش کیفیت بصری Bleach نیز خواهید بود.
مخصوصاً که دنباله آن یعنی Bleach: Thousand-Year Blood War یکی از زیباترین و چشمنوازترین آثار چند سال گذشته در دنیای انیمه میباشد که سکانسهای مبارزات آن از جزییاتی باورنکردنی بهره برده است. اگر که بتوانید ۳۵۰ قسمت ابتدایی (که حدوداً نیمی از آن را قسمتهای “فیلر” تشکیل داده که اجباری به تماشای آنها نیست) را تحمل نمایید، بخش پایانی Bleach و دنباله آن Thousand-Year Blood War حسابی میتواند چشمان شما را به خود مجذوب نماید.
در پایان باید گفت که Bleach یکی از آثار به یاد ماندنی و تاثیرگذار دنیای انیمه میباشد که ویژگیهای مثبت آن باعث خواهد شد تا ایرادات و برخی از کاستیهای آن را نادیده بگیرید. اثری سراسر هیجان و شگفتی که هیچگاه شما را خسته نکرده و روایتی منحصر به فرد و جذاب از تقابل دنیای انسانها و مردگان را به ارمغان آورده است.
منبع: گیمفا
پر بحثترینها
- رسمی: Death Stranding Director’s Cut برای ایکس باکس عرضه شد
- گپفا ۲۴؛ امتیاز شما به نیمۀ اول نسل نهم پلی استیشن
- ادعای مدیر سابق Sweet Baby: استودیوها سراغ ما میآیند تا داستان بازیهایشان را بهبود دهیم
- مشخصات کامل سختافزار پلی استیشن ۵ پرو فاش شد
- مدیرعامل پلی استیشن: طرفداران باید انتظارات خود را کاهش دهند، PS5 Pro یک کنسول نسل بعدی نیست
- پلی استیشن ۵ پرو با قیمت نجومی وارد ایران شد
- دیجیتال فاندری: پلی استیشن ۵ پرو نمیتواند برخی بازیها را با نرخ فریم ۶۰ اجرا کند
- آیپی Death Stranding دیگر متعلق به سونی نیست
- سازنده سابق راکستار: مردم سالها از واقعگرایی GTA 6 صحبت خواهند کرد
- تماشا کنید: گیمپلی چندین بازی روی پلی استیشن ۵ پرو
نظرات
با احترام به فن های اثر یکی از اورریتد ترین انیمه هایی که دیدم
!Respect, Accepted
من خودم هم مانگا رو خوندم هم انیمه رو[البته نه این آرک جنگ خونین هزار ساله] و به همه پیشنهاد میدم که مانگا رو بخونند، ولی اشتباهات مکرر آقای کوبو نایته رو چشم پو نمیکنم و حجم عظیم فیلر ها هم واقعا عذاب دهنده است. منصفانه یا متاسفانه زمانی که صحبت از Naruto, Bleach&One Piece میشه دیگه باید تعریف اغراق آمیز و اورریتد عادت داشت.
Bleach جزء بهترین انیمه های بلندی هست که دیدم.
جا داشت که از اهنگ سازی بی نظیر shiro sagisu هم یه اشاره ای میکردین.
از این جا به بعد حرفام اندکی دارای اسپویل هست
به شخصه این انیمه رو با وجود تمام کم و کاستی ها پیشنهاد میکنم ولی بعضی جا ها ادم از تصمیات احمقانه مانگاکا حالش بهم میخوره مثل صحنه کشتن یاماموتو که با اختلاف خفن ترین کارکتر کل انیمه هست ولی در کمال ناباوری کارکتری که خود مانگاکا این همه هایپش میکرد میاد مرگ یاماموتو رو در کمتر از دو پنل رقم میزنه در صورتی که حتی از لحاظ قدرت کسی به گرد پای یاماموتو هم نمیرسه و این کارا واسه اینه که بگه ویلن داستان چقدر قوی هست.در صورتی که میتونست واسه نشون دادن قدرت ویلن داستان یعنی یوهاواخ کارهای دیگه ای انجام بده.
هشدار اسپویل:
کلا به نظرم پوینت اون کشت و کشتار عظیم و مرگ یاماماتو یه پیش زمینه بود برای ورود آیزن و نقشش توی داستان و تقابل با یوهاباخ
البته قدرت یوهاباخ چندان هم کم نیست و از همون بدو ورودش هم یه فاجعه یزرگ نشونش میدن ولی این مستاصل نشون دادن یاماماتو که تهدید های بزرگ تری هم پشت سر گذاشته بود بنظر من هم مسخره بود
بهترین انیمه ای که تا حالا دیدم.
اینا برای چی نمیان یه داستان سر راست بسازن نصف تایم بودجه رو میزارن رو فیلرای چرت پرت
دلیل وجود و ساخت فیلر در انیمه های بلند فقط بحث پول هست. چون هنوز چپترهای جدید مانگا و ادامه داستان منتشر نشده، سازنده انیمه برای اینکه پخش هفتگی انیمه متوقف نشه مجبوره قسمتهای اضافه ایی بسازه و این یعنی ادامه داشتن پخش انیمه که مساوی میشه با ادامه داشتن تبلیغات و پیامهای بازرگانی و ادامه کسب درآمد از پخش تلویزیونی انیمه.
ضمن اینکه وجود قسمتهای فیلر باعث بالا رفتن تعداد قسمتهای انیمه و تعداد دیسکهای DVD و Blu-ray که بعداً منتشر میشن بشه که این بازم یعنی درآمد و سود بیشتر از فروش نسخه های خانگی.
بالاخره زندگی خرج داره :))
چون سرعت پیشروی مانگا به شدت کند هست اونا هم مجبورن تا زمانی که داره مانگا کامل میشه قسمت فیلر درست کنند
انیمه تو ژاپن بضورت هفته گی پخش میشه در بعضی اوقات مانگا حالا به هر دلیلی استپ میخوره یا دیر منتشر میشه این وسط برای اینکه پخش هفته گی قطع نشه میان فیلر میسازن
باز فیلرهای بلیچ بد نیستن فیلرهای ناروتو فاجعه
دارم انیمه گین تامارو می بینم الان تا قسمت ۱۳۵ دیدم بنظرم از قسمت ۶۰ به بعد افت کرده
نظرت رو کاملا قبول دارم ولی جان من در رابطه گینتاما افت و خیز وللش. فقط ببین و بخند و خدا رو شکر کن که داری همچین شاهکاری رو میبینی. من و خواهرم با هم میبینیم. الان ۱۵۷ سری اول هستیم. یه مدتیه کاتسورا درست و حسابی پیداش نیست دلم برای«زورا جا نای…. کاتسورا دا» گفتنش تنگ شده.
فقط الیزابت 😍
اتفاقا برعکس داش. هنوز داستان اصلی بزور شروع شده فصل های بعدیش هم فایت های بهتری داره هم کمدیش دیوونه واره
دراپش نکن تازه قسمت سختش رو رد کردی
من که مدتی میشه دارم شیپودن رو میبینم، تا فیلر میاد از صد فرسنگ دورش میشم. میدونم برخلاف اصول رفتاری ناروتو فن هاست، ولی چی کار کنیم دیگه.
الان قسمت ۱۴۳ هستم چقد یه دفعه همچی پشم ریزون شد 😲
حقیقتا من ادپتیشن این اثر رو ندیدم
ولی مانگاش یکی از بهترین روایت های داستانی و شخصیت پردازی رو داشت
به شدت خط داستانی غنی و زیبایی داره
از لحاظ فرمی هم بررسی مفصلی میشه راجبش کرد
محوری ترین مفهوم در بلیچ به نظر من، “اراده و قدرت عمل” در برابر شرایطه. بلیچ تاکید زیادی بر پیروزی اختیار انسان و تاثیرات عمیق اون داره، که به چند نمونه شاخصش اشاره میکنم(متن زیر شامل اسپویل میشه):
1- کوچیکی بیاکویا عهد بسته بود که دیگه هیچوقت از قوانین سرپیچی نکنه. به همین دلیل حتی در برابر حکم اعدام روکیا هم مقاومتی نمیکرد. با اینحال بعد از نبرد با ایچیگو، میفهمه که قوانین مطلق نیستن؛ بلکه میتونن اشتباه باشن و اگه این رو فهمیدیم، باید در مقابلشون بایستیم. همونطور که واقعا هم، این یک حکم ناعادلانه و نتیجه توطئه آیزن بود.
۲- ایچیگو طی اقدامات زیادش برای حفاظت از همه، موفق میشه قوانین کهن و سفت و سخت جامعه ارواح رو هم بشکونه. گرچه زمانی دادن قدرت شینیگامی به انسان ها جرم بود، اما دیدیم که در ادامه حتی همه کاپیتان ها، قدرت خودشونو به ایچیگو دادن تا بتونه از اطرافیانش در برابر فولبرینگرها محافظت کنه.
۳- نبرد ایچیگو با یوهاباخ، به شدت تداعی گر یکی از مسائل الهیاتی معروفه: اگه خدا به همه چیز در همه زمان ها علم داره، پس اختیار انسان این وسط چی میشه؟ سر اینکه آیا واقعا تعارضی بین علم مطلق خدا با اختیار انسان وجود داره یا خیر، بحث های دامنه داری در جریانه. در بین معتقدان به این تعارض، اگزیستانسیالیست های بی خدا از شق دوم(اختیار انسان) حمایت میکردن و عدم وجود خدا و مضر بودن این تصور برای بشر رو نتیجه میگرفتن. یوهاباخ حتی در کودکیش، دارای قدرت بود و خیلی ها برای شفاعت به سراغش میرفتن. همچنین برای کوئینشی ها نقش یک مسیح و منبع قدرت رو داشت، طوری که به راحتی براش فدا میشدن و جونشون برای “عالیجناب کبیر” ارزشی نداشت. اون به قدرتی خدایی رسید و اراده ایچیگو رو در تعیین سرنوشتش به سخره میگرفت. اون حتی از ایچیگو انتظار داشت که بخاطر “ریشه” خودش(کوئینشی بودن مادرش) به ارتشش بپیونده. همزمان، یادآور این عقیده نیچه هم هست که آنچه به عنوان “خدا” میشناسیم(هم خدای مذهبی، و هم هر نهاد و قاعدهو ایدئولوژی پرسش ناپذیر و بنیادی دیگه ای که بر ما حکم میکنه. حتی دولت، که این بخش مورد علاقه آنارشیست هاست)، نتیجه اراده افرادیه که قصد قدرت برای “تغییر واقعیت به میل خودشون” رو داشتن، و نه اونطوری که ادعا میشه، اموری معصوم و بدون اعمال سلطه. اما بالاخره، اراده انسان(ایچیگو) توانایی غلبه بر این خدایان(یوهاباخ) رو داره و خودش رو اثبات میکنه.
آیزن رو میشه نمادی از شیطان در نظر گرفت؛ کسی که سودای نشستن بر تخت خدایی با ارتشی از موجودات نفرین شده(هالو ها) رو داشت. اما کوئینشی ها، به درستی “انسان” انتخاب شدن! انسان ها همواره به دنبال تقلید از طبیعت، اختراع و تغییر طبیعت به نفع خودشون رو داشتن. اون ها خودشونو موجوداتی برتر از سایر مخلوقات، و وعده داده شده توسط یک قدرت والا(یوهاباخ/خدا) میدونن. در ادامه، “خدایان جدید”(یوهاباخ) به واسطه پیروانشون و جانفشانی اونها، دست به نابودی خدایان قدیم(پادشاه ارواح) میزنن. ایدئولوژی ها، انگل هائین که به میزبانان(پیروان) برای تکثیر و بقا نیازمندن، اما اساسا هیچ اهمیتی حتی به پیروانشونم نمیدن و کشته شدنشون در این راه، اهمیتی نداره. پس تناقض وجود داره: انسان هایی که تحمل مسئولیت انتخاب های ناشی از آزادی و “تنهایی” خودشونو ندارن، پس با همین آزادی انتخاب، دست به ساخت “خدایانی” میزنن که آزادیشونو سلب کنه! همچنین فکر میکنن فرای طبیعت قرار گرفتن و برتر از اونن، اما در واقع فقط به طبیعت آسیب میزنن(برهم خوردن توازن ارواح) که پیامدهای منفیش، گریبان خودشون رو هم خواهد گرفت. به همین شکل، انسان ها(کوئینشی) حتی از شیطان(آیزن) هم مخرب ترن، به واسطه همون خدایی(یوهاباخ) که میسازن!
از بخش های جالب در این داستان، جائیه که آیزن بعد ازشکست یوهاباخ و در زندان، میگه که: «یوهاباخ میخواست دنیایی ایجاد کنه که دیگه ترس از مرگ در اون وجود نداشته باشه. ولی در چنین دنیایی، “امید” که حاصل کنار زدن ترس و راه ندادنش به زندگیه، جایی نخواهد داشت. درسته که مردم فقط با زندگی کردن همچنان به راه خودشون ادامه میدن، ولی در قیاس با اینکه مردم در مواجهه با مرگ به زندگی ادامه میدن و با جون کندن ازش فرار میکنن، این خیلیه. به همین خاطر، مردم به زندگی کردن یه اسم خاص دادن: “شهامت”»
علاوه بر طراحی دلنشین کاراکترها(خصوصا تم دارک در طراحی هالوی ایچیگو و اسپادای چهارم، اولوکیورا)، شخصیت و انگیزه ها و گذشته اون هائم خیلی جذابه و میشه باهاشون همذات پنداری زیادی داشت. مخصوصا بلوغ شخصیتی ایچیگو در طی داستان، و خیرخواهی و محافظت دائمی اون از بقیه. از جمله ویژگی های رایج در بلیچ، اکشن و مبارزه زیادیه که در حین مبارزات، گذشته کاراکترها و انگیزه هاشون نمایش داده میشه. این امر باعث میشه که حتی شخصیت های منفی، قابل درک باشن(هرچند این مورد رو توی آیزن ندیدم چندان)
در نهایت بنظرم بلیچ یک اثر خوب در ژانر شونن هست که از خیلی کلیشه ها فاصله گرفته. طبیعیه که در ادامه، گاهی خسته کننده بشه، اما میشه بهش عادت کرد و باهاش ارتباط داشت
سانکیو داری [تلفظ ژاپنی thank you توسط ناروتو] . ماشاالله به تفسیر طولانی و عمیقت. حقیقتا تا اخر نخوند، ببخشید. ولی چند تا موضوع:
۱-داستان بلیچ در حالت بهینه باید در اخر ارک حاله به شهر تموم میشد و اتفاقات یوها باخ-ساما قصاب هم در خلال این جریانات روایت میشد. ولی چه کنیم دیگه. شونن است و کشش بی مورد
۲-مثل هر انسان دیگه ای مانگاکا هم در طول روایت داستان بالغ تر و پخته تر و چیره دست تر شد. ولی متاسفانه صبر انتشارات شون جامپ هم به حد خودش رسید و این عامل مهمی در جمع بندی های مضحک و گاها غیر منطقی اتفاقات داستان بودیم.
۳-ترکیب حماسه های فولکور و داستان های دینی در ژاپن کار سختی نیست چون این دو از ابتدا هم در تاریخ ژاپن عملا ادامه دهنده و پیرو هم بودنه، ولی عملا چالش کار اونجایی بود که آقای کوبو تایته بحث مخاطب پسندی برای نوجوانان هم به این معجون اضافه میکند و تعادلی نا برابر بین «حماسه مبارزه افراد خُرد در برار قدرتی عظیم تر» و «دنیای مردگان و عوامل آن و دیگر مسائل دینی» و«روابط انسانی و نتیجه ان در روند پیشرفت شخصیتی» ایجاد میکند.
متاسفانه سلیقه مخاطب جهانی و تفکرات غیر قابل درک جاپنی[به قول بایام] دو عاملی هستم که خیلی از انیمه ها و مانگا ها رو به ورطه نابودی کشوندند. امیدوارم داستان فوق حماسی بلیچ اسیر همچنین تصمیمات خانمان سوزی نشوند. بی صبرانه منتظر آرک جهنم هستم.
ممنونم از نظرت عزیز
مواردی که گفتی مخصوصا مورد دوم رو شدیدا موافقم باهاشون
پختگی مانگاکا توی آرک های مختلف هرچند که شامل افت و خیز هم میشه ولی کاملا مشخصه
مثل موردی که توی جوجو داشتیم و آراکی پارت به پارت ساید کرکتر های جذاب تر و ویلن های بهتری رو خلق میکرد
هشدار اسپویل:
راجب مورد اول هم بنظرم هدف نویسنده بست دادن و خلق یه خط داستانی جدید بوده
یه جایی خونده بودم هل ورس قراره هم از نظر طراحی هم روایی دارک تر باشه و شاهد مرگ یک سری از کرکتر ها هم قرار باشیم
امیدوارم در هر حال اختتامیه خوبی داشته باشه بلیچ و کشش بی مورد باعث نشه روایت داستانش افت بکنه
تقریبا از قسمتای ۳۰۰ به بعد نمی فهمیدم چی میگه همش فیلر میشد یجورایی و ترتیبش پرتو پلا بود
به عنوانکسی که بلیچو تو یه هفته تمومکرده(مانگاش)بنظرم بعد از وانپیس و ناروتو بهترین انیمه بلندی بود که دیدم
ماااااشالا فسفر. یکم آروم تر میخوندی کسی یقه ات رو نمیگرفت. خوشحالم که مانگا خوندی، برخلاف خیلیا. من مدتی میشه که تازه دارم شیپودن رو میبینیم. به نظرم از بابت انیمه وان پیس یکی دو لول بالا تره[چون وان پیس فنم] و وسعت داستان از ناروتو و بلیچ بیشتره. عمق داستان ناروتو از از اون دو تا بیشتره و حماسی سازی های بلیچ و طراحی کاراکتر ها طبیعتا از از اون دوتا بهتره.
وان پیس با اینکه خیلی طولانیه ولی جذابیت خودشو داره امیدوارم تا موقعی که زندم پایانشو ببینم(: ناروتو از شیپودن به بعد میتونه یه تجربهخیلی عالی باشه مخصوصا وسطاش