بهترین سکانسهای افتتاحیه فیلمهای ژانر ابرقهرمانی
سکانسهای افتتاحیه فیلمهای ابرقهرمانی تاثیر مهمی بر ایجاد حس کنجکاوی بر مخاطب داشته و برخی از این آثار به نحو احسنت این مسئله را به تصویر کشیدهاند.
در حالی که دنیای سینمایی مارول سکانسهای پس ار تیتراژ را به صورتی گسترده در فیلم و سریالهای هالیوودی باب کرد اما به صورت کلی در ژانر ابرقهرمانی، سکانسهای افتتاحیه از اهمیت بسیار بالایی در نزد مخاطب برخوردار بوده و خلاقیت کارگردان و نویسنده در معرفی داستانی که قرار است مخاطب شاهد آن باشد، به حدی تاثیرگذار و پراهمیت است که حتی میتواند موجب کنجکاوی بیننده در قبال فیلمهای بیکیفیت و کلیشهای نیز بشود.
از دهه ۱۹۸۰ میلادی به بعد که ژانر ابرقهرمانی با محبوبیتی بیسابقه مواجه شد، برخی از کارگردانان هالیوود که سکان هدایت پروژههای سینمایی در ژانر ابرقهرمانی را بر عهده داشتند، با نبوغ و خلاقیتی مثالزدنی دست به خلق سکانسهای آغازینی زدند که مخاطب را از همان ابتدای کار میخکوب کرده و آنها را وادار نموده تا به مشاهده ادامه ماجراجوییهای قهرمان خود بپردازد.
مسئلهای که سبب شده تا در این مقاله به معرفی ۱۰ فیلم ابرقهرمانی برتری بپردازیم که سکانس افتتاحیهشان فارغ از بحث زمان اکران، هنوز هم از جذابیتی دو چندان برخوردار بوده و به مانند کلاس درسی برای باقی کارگردانان محسوب میشود که بدون هیچ خلاقیت و فکری تنها در نظر دارند تا روایت کلیشهای قهرمانانه خود را به تصویر بکشند. پس در ادامه این مقاله با ما همراه باشد.
فیلم Batman (بتمن) ساخته تیم برتون در سال ۱۹۸۹
در حالی که امروزه بروس وین/بتمن به عنوان یکی از محبوبترین قهرمانان مدیومهای مختلفی از سرگرمی شناخته میشود اما این تیم برتون بود که با ساخت فیلم Batman در سال ۱۹۸۹ نه تنها ژانر ابرقهرمانی را دگرگون نمود، بلکه تعریف جدیدی از شوالیه تاریکی را در نزد مخاطبین به تصویر کشید.
قطعاً طرفداران دیسی و شخصیت شوالیه تاریکی صحنه به یاد ماندنی این فیلم را به خاطر دارند. جایی که چند دزد از پس غارت کیف یک شهروند عادی و در حالی که مشغول تقسیم محتوای آن بین خود هستند، به ناگاه شوالیه تاریکی در پشت آنها ظاهر شده و یک گوشمالی حسابی به آنها میدهد که به سبب فضای گوتیک و خاص شهر گاتهام، مخاطبین از همان ابتدا غرق در فضاسازی تیم برتون شده و اتفاقی فراموش نشدنی را تجربه کردند که در نهایت به تماشای ۱۲۶ دقیقه از فیلمی سراسر هیجان منتهی خواهد شد. جمله “من بتمن هستم” که از زبان مایکل کیتون خارج میشود، هنوز هم میتواند هر بینندهای را شوکه نماید.
انیمیشن The Incredibles (شگفتانگیزان) ساخته برَد بِرد در سال ۲۰۰۴
در حالی که امروزه استودیو انیمیشنسازی پیکسار روزهای نه چندان خوشی را سپری میکند اما در سال ۲۰۰۴ این استودیو به رهبری برَد بِرد اثری را خلق کرد که صنعت انیمیشن را برای همیشه دگرگون نمود.
برخلاف اکثر آثار ابرقهرمانی که سعی دارد از همان ابتدا به دستاوردهای شخصیت اصلی پرداخته و قدرتهای وی را به معرض نمایش بگذارد اما در انیمیشن زیبای The Incredibles شاهد سکانس مستند گونهای هستیم که نشان میدهد ابرقهرمانانش تا چه اندازه ساده بوده و به مانند باقی انسانها با فراز و فرودهای زندگی دست و پنجه نرم میکنند. شخصیتهای که در هنگام مصاحبه دستپاچه شده و یا دچار اشتباهات رایج روزمره میشوند، به حدی زیبا و تاثیرگذار عمل میکند که مخاطب به عنوان یک انسان عادی به راحتی میتواند با آنها ارتباط برقرار کرده و همذات پنداری نماید. مسئلهای که نمایانگر جادوی استودیو پیکسار و خلاقیت برَد بِرد در خلق سکانس آغازینی است که در عین به تصویر کشیدن ابرقهرمانانی قدرتمند و خیالی اما همچنان در عمق شخصیتیشان شاهد انسانهای عادی هستیم که به مانند هر فرد دیگری میتوانند دچار خطا و اشتباه شوند.
فیلم Blade (بلید) ساخته استیون نورینگتون در سال ۱۹۹۸
در دورانی که کمتر کسی شناختی نسبت به دنیای مارول و شخصیتهایش داشت، استیون نورینگتون با فیلم Blade از کمیکهای مارول حسابی خوش درخشید و زمینهساز ساخت فرنچایزی فراموش نشدنی گشت.
در سکانس آغازین فیلم Blade شاهد ورود مردی ناشناس به رستورانی از خونآشامها هستیم؛ جایی مملو از وحشت و خون که هیچ انسانی حتی جرات نزدیک شدن به آنجا را نخواهد داشت. با این حال در زمانی که خونآشامها دندانهای وحشتناک خود را تیز کرده تا به سمت طعمه خود حملهور شوند، سر و کله بلید پیدا شده و شروع به قتلعامی خونین میکند که حسابی از خجالت خونآشامهای بیرحم و درنده در خواهد آمد. ۲ دهه پیش از آن که آثار سینمایی و تلویزیونی مارول به کلکسیونی از روایات کلیشهای، سطحی و کودکانه بدل گردند که حتی مهمترین آثارشان نیز با شوخی و خنده، کفر مخاطب را درآورده است، شاهد افتتاحیه فیلمی بسیار جدی و خونین بودیم که هیچ ابایی از به وحشت انداختن مخاطب نداشته است. مسئلهای که سبب شده تا فیلم جدید Blade با هنرنمایی ماهرشالا علی کاری بسیار سخت برای جلب رضایت مردم داشته و باید از پس رقابت با اثر وسلی اسنایپس در سال ۱۹۹۸ بربیاید.
فیلم Thor: Ragnarok (ثور: رگناروک) ساخته تایکا وایتیتی در سال ۲۰۱۷
شخصیت ثور در دنیای سینمایی مارول یکی از پر فراز و نشیبترین روایتهای داستانی را تجربه کرد که هر یک از فیلمهای آن از مشکلات متعددی رنج برده و هیچگاه یک اثر بینقص را دریافت نکرده است. مخصوصاً اثری که در عنوان آن به آخرالزمان رگناروک اشاره شده باشد ولی لحن آن کاملاً کمدی و مفرح تعریف شده است.
با این حال نخستین همکاری تایکا وایتیتی با استدیو مارول منجر به خلق اثری عجیب و غریب ولی دوستداشتنی به نام Thor: Ragnarok شد که در نهایت برای نخستینبار، تکلیف ثور را با مخاطب روشن میکند. از همان دقیقه آغازین Thor: Ragnarok میتوانیم امضای تایکا وایتی را مشاهده نماییم؛ اثری سراسر دیوانهوار، مفرح و هیجانانگیز که ثور در جریان یکی از ماموریتهای خود با سورتور مواجه شده و به دام وی میافتد. رویارویی ثور کلهشق ولی قدرتمند دنیای سینمایی مارول با موجودی که طبق پیشبینیها، نابودی ازگارد را به همراه خواهد داشت، به حدی متفاوت و عجیب است که شاید هیچکس حتی تصورش را هم نمیتوانست بکند که گفت و گوی چنین شخصیتهای مهمی از اساطیر نورس بدین گونه رقم بخورد. مسئلهای که در نهایت به مجموعهای از سکانسهای تعقیب و گریز و اکشن منتهی شده و وقایعی خاطرهانگیز و جذاب را پدید آورده است.
فیلم The Batman (بتمن) ساخته مت ریوز در سال ۲۰۲۲
پس از قلع و قمع شخصیتهای دنیای سینمایی دیسی توسط کمپانی برادران وارنر، انتظارات از The Batman به شدت افزایش پیدا کرده بود و مخاطبین انتظار اثری در حد و اندازه ساختههای نولان را داشتند.
با وجود این که The Batman بیشتر بر جنبه کاراگاهی و دوران جوانی بروس وین تمرکز کرده بود اما سکانس آغازین این فیلم قطعاً یک شاهکار فراموش نشدنی در ژانر ابرقهرمانی به شمار میرود. سکانسی که به فیلمهای ژانر وحشت تشابه پیدا کرده بود، با پخش یک موسیقی حماسی در پسزمینه و دیالوگهایی که رابرت پتینسون به زبان میآورد، منجر به خلق فضایی بسیار تاریک و شوکهکننده از شهر گاتهام و جنایتکارانش شده بود تا این که در نهایت لحظه موعود فرا رسید و شاهد خروج شوالیه تاریکی از سایهها بودیم تا در مقابل گروهی از تبهکاران قرار گرفته و به شکلی خشونتآمیز و بیرحمانه آنها را متوقف نماید. مت ریوز از همان سکانس ابتدایی فیلم The Batman ثابت میکند که آمده تا ناکامیهای دنیای سینمایی دیسی را جبران نموده و بتمنی را به تصویر بکشد که در واقعگرایانهترین حالت ممکن، میتواند از هر بیگانه و الهه باستانی، ترسناکتر جلوه نماید.
فیلم Deadpool (ددپول) ساخته تیم میلر در سال ۲۰۱۶
کمپانی فاکس قرن بیستم پیش از خریداری شدن توسط کمپانی دیزنی و در روزگاری که فرنچایز مردان ایکس را به نابودی کشانده بود اما با فیلم Deadpool ثابت کرد که تا چه اندازه میتوان دیوانهوار و احمقانه عمل کرد و مخاطب را به وجد آورد.
شخصیت ددپول پس از سالها کش و قوس و ناکامی سرانجام در سال ۲۰۱۶ با سکانسی عجیب و غریب و دیوانهوار بر پرده سینما به اکران درآمد. مخاطبین در همان ابتدای کار و بدون هیچ پیشزمینهای شاهد انفجارهای متعدد و زد و خوردهای خونین و پرت شدن ماشین و موتور به گوشه و کنار خیابان هستند تا در نهایت چشمشان به جمال وید ویلسون روشن شود. تیم میلر از همان ابتدای کار با Deadpool نشان میدهد که چگونه میتوان به طرزی مناسب و حساب شده، هم شوخی را وارد صحنه کرد و هم خشونتی بی حد و مرز و هیجانانگیز را به تصویر کشید و حفظ چنین تعادلی در یک اثر ابرقهرمانی، مسئلهای است که استودیو مارول به شدت نیاز به یادگیری آن دارد.
فیلم The Avengers: Age of Ultron (انتقامجویان: عصر اولتران) ساخته جاس ویدون در سال ۲۰۱۵
پس از بمب پر سر و صدایی به نام The Avengers در سال ۲۰۱۲ و تبدیل شدن به سومین فیلم پرفروش تاریخ در آن زمان، انتظارات از دنبالهاش به شدت افزایش پیدا کرد و مخاطبین برای رویارویی انتقامجویان با اولتران لحظهشماری میکردند.
در نهایت در سال ۲۰۱۵ موعد مقرر فرا رسید و The Avengers: Age of Ultron اکران شد. در حالی که دنباله انتقامجویان اثری تماماً ناامید کننده و ضعیف بود و جاس ویدون به جنبههای مهمی از دنیای سینمایی مارول لطمه وارد کرد و اولتران را به شخصیتی بذلهگو و پوچ تبدیل نمود اما کارگردانی وی برای سکانس آغازین این فیلم و آن صحنه نمادین حضور تمامی اعضای انتقامجویان در حالتی کمیکبوکی را باید مورد ستایش قرار داد. سکانسی که اعضای انتقامجویان به پایگاه بارون استراکر حمله کرده و مشغول قلع و قمع افراد هایدرا هستند، به حدی جذاب و هیجانانگیز است که با گذشت ۸ سال هنوز هم استودیو مارول در تکرار چنین صحنه نمادین و جذابی ناموفق عمل کرده است؛ صحنهای که مرد آهنی، بیوه سیاه، ثور، هالک، هاکآی و کاپیتان آمریکا دوشادوش یکدیگر صف آرایی کرده و سعی دارند تا یکی از سنگهای بینهایت که دزدیده شده است را تصاحب نمایند.
فیلم Logan (لوگان) به کارگردانی جیمز منگولد در سال ۲۰۱۷
کمپانی فاکس قرن بیستم همانطور که پیشتر اشاره کرده بودیم، به حدی فرنچایز مردان ایکس را به ابتذال کشاند که دیگر آبرویی برای شخصیتهای آن باقی نمانده است. با این حال یکی از آخرین پروژههای آنها، اثری تماشایی، دردناک و فراموش نشدنی به نام Logan بود که حماسه ولورین هیو جکمن را برای همیشه به پایان میرساند.
پس از موفقیت Deadpool و در تصمیمی عاقلانه، شاهد بودیم که فیلم Logan با درجه سنی بزرگسال ساخته شد و این مسئله دست جیمز منگولد را برای به تصویر کشیدن خشونتی بی حد و مرز کاملاً باز گذاشت. نتیجه، ساخت فیلمی شد که از همان ابتدای کار مخاطب را کاملاً به شوک فرو میبرد؛ زیرا از یک سو شاهد ولورینی مسن و فرسوده در فضای تاریک و ناامیدانه هستیم که نمایانگر لحن کلی فیلم بوده و در سوی دیگر گروهی تبهکار را میبینیم که درگیری به ظاهر سادهای را با یکی از معدود بازماندگان گروه مردان ایکس آغاز میکنند. درگیری که به خشم ولورین منتهی شده و برای نخستینبار شاهد تکه و پاره شدن حریفان وی به بیرحمانهترین حالت ممکن هستیم؛ اتفاقی که آرزوی دیرینه سینماگران را در نهایت به دستان جیمز منگلود محقق کرده است.
فیلم Watchmen (نگهبانان) ساخته زک اسنایدر در سال ۲۰۰۹
در حالی که دیدگاه تاریک و ناامیدانه زک اسنایدر در به تصویر کشیدن دنیای سینمایی دیسی با واکنشهای منفی روبرو شد و در نهایت DCEU را به تعطیلی خواهد کشاند اما نمیتوان منکر این قضیه شد که او در سال ۲۰۰۹ اقتباسی ارزشمند و قابل ستایش از کمیک دیو گیبونز و آلن مور را پدید آورده که هنوز هم شبیه آن را نمیتوان پیدا کرد.
این فیلم که حول محور گروهی منحصر به فرد از ابرقهرمانان جریان داشته و روایتگر رویارویی آرمانها و دیدگاههای هر یک از آنها میباشد، با سکانس آغازینی هنری و فراموش نشدنی مخاطب را با خود همراه میکند. در حالی که ادوارد مورگن بلیک/کمدین با هنرنمایی جفری دین مورگان زخمی و خسته در خانه خود همراه با یک موسیقی گوشنواز به استراحت میپردازد، توسط یک ناشناس مورد حمله قرار گرفته و به شکلی ناگهانی در بیرحمانهترین حالت ممکن به قتل میرسد. زک اسنایدر به سادهترین شکل ممکن و بدون نیاز به تصویر کشیدن صحنههای پر زرق و برق و حماسی، با به تصویر کشیدن مرگ یکی از قهرمانان دنیای Watchmen مخاطب را برای تجربه روایتی منحصر به فرد و چالشبرانگیز آماده کرده و زمینهساز فیلمی جذاب میشود که با گذشت ۱۴ سال ذرهای از جذابیت آن نه تنها کاسته نشده، بلکه در دنیای ابرقهرمانی کلیشهای امروز، ارزش آن بیش از پیش به چشم خواهد آمد.
فیلم The Dark Knight (شوالیه تاریکی) ساخته کریستوفر نولان در سال ۲۰۰۸
در حالی که جوئل شوماخر با فیلم Batman & Robin (بتمن و رابین) در سال ۱۹۹۹ منجر به مرگ کوتاه مدت شوالیه تاریکی در سینما شد اما کریستوفر نولان در سال ۲۰۰۶ باری دیگر به سراغ نگهبان شهر گاتهام رفت و زمینهساز ساخت یکی از بهترین سهگانههای تاریخ سینما شد که فیلم دوم آن تحت عنوان The Dark Knight هنوز هم در ژانر ابرقهرمانی یکه و بیرقیب در نوک قله ایستاده است.
در پایان فیلم Batman Begins (بتمن آغاز میکند) و پس از آن که بتمن شهر گاتهام را از شر مترسک نجات میدهد، شاهد اشاره به شخصیت جوکر هستیم. شخصیتی که ۲ سال بعد با هنرنمایی هیث لجر فقید در فیلم The Dark Knight حضور یافت و به یکی از ابرشرورهای نمادین تاریخ سینما بدل گشت. با این حال قطعاً بینندگان این شاهکار سینمایی، سکانس آغازین آن را به یاد دارند. در یکی از معدود پروژههای ابرقهرمانی که تمام و کمال حول محور شخصیت بد داستان آغاز میشود، شاهد حمله گروهی از افراد ناشناس به بانکی در شهر گاتهام هستیم. سرقتی که به برداشتن ماسک یکی از آنها منجر شده و در نهایت شاهد معرفی شاهزاده جرم و جنایت به نام جوکر بودیم که در خونسردی تمام، حسابی غوغا به راه انداخته و به مانند یک رهبر ارکستر، صحنه را ترک میکند تا کریستوفر نولان مخاطب را برای روایت یک رویارویی فراموش نشدنی، آماده نماید. صحنهای که به عنوان بهترین سکانس آغازین فیلمهای ژانر ابرقهرمانی شناخته شده و جوکر هیث لجر تنها و بیرقیب منجر به خلق افتتاحیهای شد که تاکنون هیچ فیلم دیگری حتی توانایی نزدیک شدن به آن را نداشته است.
به نظر شما بهترین سکانس افتتاحیه یک فیلم ابرقهرمانی، متعلق به کدام پروژه میباشد؟ در این مقاله ۳ فیلم مرتبط با شوالیه تاریکی مورد اشاره قرار گرفته و این مسئله میزان محبوبیت و خلاقیت کارگردانانش را یادآور میشود. به عقیده شما چرا شخصیت شوالیه تاریکی از چنین جایگاه و محبوبیتی در نزد سینماگران بهره برده است؟ آیا فیلم جدید Blade با هنرنمایی ماهرشالا علی میتواند از کلیشهها و شوخیهای زننده مارول در امان باشد؟ نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.
منبع: کولایدر
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- ظاهراً تریلر معرفی Intergalactic: The Heretic Prophet به تاریخ عرضه آن اشاره دارد
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
نظرات
افتتاحیه فیلم blade حرف نداشت و طبق این لیست افتتاحیه فیلم دارک نایت و لوگان هم خیلی دوس داشتم.
دارک نایت عالی بود
افتتاحیه شوالیه تاریکی
و افتتاحیه انتقام جویان جنگ ابدیت رو دوست داشتم و که البته جنگ ابدیتو نزاشتید
ددپول و بلید هم خوب بودن
متاسفانه لوگان ندیدم تا حالا سری مردان ایکس رو کلا کامل ندیدم و چهارتا فیلم اولش دیدم به لوگان نرسیدم که بتونم ببینم
دارک نایت از اول تا آخرش پر هیجان و شوک برانگیزه.
افتتاحیه مرد پولادین ۲۰۱۳ هم شاهکار بود،ترکیبی از بازی بی نقص راسل کرو،جلوه های ویژه چشم نواز و موسیقی ای محصور کننده.
من واقعا با the batman حال کردم. گاتمش خیلی منو یاد سری آرکهام و خصوصا batman animated series می نداخت. اون آسمون مریض قرمز. شهر ماتم زده و سیاهش… بی نظیر بود…
آره واقعا خیلی قشنگ بود.
به شخصه فیلم های ابرقهرمانی ای رو که روی مسائل روانشناختی مانور میدن به جای تم های فانتزی و تخیلی ،خیلی بیشتر دوست دارم و اگر تم دارک هم داشته باشند که چه بهتر. مثل the batman یا watchmen و joker.
البته خیلی امیدوارم بودم که the batman درجه سنی R باشه و خشونت واقعی هم نشون بدن ولی حیف که نشد.
تمام فیلمای ذکر شده در مقابل افتتاحیه ی شوالیه تاریکی چیزی شبیه به شوخی اند
اینترو و معرفی اولیه دارک نایت که به راحتی بهترینه توی موضوع ابرقهرمانی ولی حتی بهترین توی کل فیلمهاست، شاید با اینتروی گادفادر ۱ بشه یکم بحث کرد، ولی مخاطبی که اصلا با جوکر آشنایی نداره توی همون ۱۰ دقه ی اول فیلم میفهمه جوکر کیه و چجوری آدمیه واقعا دیگه فیلمی مثلش نیومد.
فیلم واچمن نمونه بارز یک اقتباس ضعیفه جدا از اینکه سکانس های اضافی زیادی داره و گاهی اوقات بیننده رو گیج میکنه، اسنایدر برای اینکه خودش رو خاص و متفاوت نشون بده چند تا تغییر پوچ و بی هدف تو داستان ایجاد کرده صرفا به خاطر اینکه بگه اثر من یک اقتباس پنل به پنل نیست و هویت خودش رو داره، نتیجه ای هم میشه اقتباسی که ذره ای روح واچمن توش دیده نمیشه واقعا درک نمیکنم چرا اقتباس این کامیک فوق العاده رو سپردن دست همچین کارگردان بی تکنیکی، فیلم مشکلاتی مثل لحن و شخصیت پردازی اشتباه چند تا از شخصیت هارو داره که مثال واضحش شخصیت آزیمندیاسه، سکانس های رادیکالی فیلم بیشتر از کامیکه همچنین خشونت فیلم هم بیشتر از منبع اقتباسه که علاوه بر اینکه به هیچ وجه به این دو کار نیازی نبود ضربه شدیدی به اقتباس میزنن و باعث بهتر شدنش نمیشن
چند تا از تغییرات بزرگ فیلم نسبت به منبع اقتباس:
۱. تولد رورشاک
.
!!! هشدار اسپویل فیلم و کامیک واچمن!!!
.
تو کامیک رورشاک شخصی که اون بچه رو دزدیده آتیش میزنه و میاد بیرون اینجا چند تا دیالوگ گفته میشه که ضمن تاکید بیشتر بر شخصیت پوچ گرای رورشاک به شخصیت پردازیش هم کمک میکنه همچنین بیرون اومدن رورشاک از اون آتیش نشان تغییر شخصیتی اونه، والتر کوکس هویت قبلی رورشاک در اون آتیش سوخت و رورشاک تازه متولد شده از آتش بیرون اومد، اما تو فیلم چه اتفاقی میافته؟ رورشاک یک ساتور برمیداره و اون شخص رو تکه تکه میکنه این سکانس جدا از اینکه هیچ کمکی به رشد و تحول شخصیتی رورشاک نمیکنه صرفا برای خفن تر شدن یک اتفاق باشکوه و نمادین رو نابود میکنه و یک سکانس حال بهم زن به مخاطب تحویل میده
.
۲.در آخر کامیک موجود بیگانه مقصر اون اتفاق خطاب میشه اما در فیلم دکتر منهتن، این نشون میده که زک ذره ای کامیک و دلیل انتخاب بیگانه رو درک نکرده و با این وجود از کامیک اقتباس ساخته توی کامیک کسی نمیدونه منهتن برگشته زمین چه برسه به انیمه بخوان اونو مقصر بدونن
.
۳.توی کامیک آزیمندیاس نصف نیویورک رو نابود کرد اما توی فیلم علاوه بر نیویورک نصف شهر های معروف جهان رو هم نابود کرد و دکتر منهتن مقصر خطاب شد، منهتن کسی که به آمریکا خدمت میکرد نصف شهر های معروف رو نابود میکنه و بعد این اتفاق صبح برقرار میشه، به نظر شما همچین اتفاقی اصلا میتونه باعث صلح بشه؟ معموله که نه اتفاقا همه آمریکا رو مقصر میدونن و جنگ شدت میگیره اما با نظر اسنایدر نابغه این اتفاق در فیلم باعث صلح میشه
.
!!!پایان اسپویل!!!
.
فیلم واچمن مشکلات دیگه ای هم مثل طولانی بودن بیش از حد، پخش شدن یک انیمیشن بیهوده و بی هدف تو فیلم، کش دادن بعضی سکانس ها مخصوصا سکانس های رادیکالی، و….. داره که الان راجبشون صحبت نمی کنم فقط پیشنهاد میکنم اگه هنوز نرفتید سراغ واچمن به هیچ وجه فیلم رو نگاه نکنید، فقط کامیک
سریال واچمن هم شاهکار بود.
افتتاحیه دارک نایت اصلا ادم رو دیوونه خودش میکنه
انقدر که این افتتاحیه خشن و در عین حال زیباست و جمله ای که جوکر به زبان می اره
من معتقدم هر چی که ادم رو نکشه اون رو عجیب تر میکنه
جای Avengers: Infinity Ward خالیه
ward نه war
با گوشی تایپ کردم خودش نوشت Ward
اتزیو جون انقد ذهن خودتو درگیر خرید اکتیویژن بلیزارد کردی بجای Infinity War اسم سازندهی کال اف دیوتی رو نوشتی
Take it easy man
نه داداش با کیبورد گوشی این پیام رو دادم خودت که میدونی چه قدر دنگ فنگ داره اشتباه به جای War نوشته Ward
بسیار عالی این مقاله را دوست دارم و سخت می شود انتقاد کرد ولی میشد لیست را بلند تر کرد مثلا از بهترین ها بیاد پایین برسه به بد ترین ها
فیلم The Dark Knight (شوالیه تاریکی) ساخته کریستوفر نولان در سال ۲۰۰۸
چیه این فیلم که رو دستش نمیاد هرگز
شروع فیلم لیگ عدالت زک اسنایدر هم واقعا قشنگ بود