دل نوشتههای یک گیمر خسته؛ گیم، بر هر درد بیدرمان دواست!
با سلام خدمت گیمفاییهای عزیز و گل، امیدوارم تنتون سلامت، لبتون خندون و جیبتون پر پول باشه. با قسمت جدید دل نوشتههای یک گیمر خسته در خدمت شما عزیزان هستیم.
در این قسمت از دل نوشتههای یک گیمر خسته، به سراغ یه موضوع جالب رفتم. خاصیت دارویی پ شفابخشی گیم! چیزی که برای خیلیا خندهدار به شمار میاد و در عین حال، برای بسیاری از ما یه حقیقته! با این مقاله همراه گیمر خسته باشین!
شمایی که دارین این مقاله رو میخونین، یا جزو گیمرای کژوال هستین که تفننی بازی میکنن و اگه موارد دیگه براشون پیش بیاد، ممکنه روزها یا هفتهها هم هیچ بازیای تجربه نکنن، یا هم این که جزو گیمرای حرفهای و جدیتر هستین و گیم، براتون یه سرگرمی ساده نیست و بخشی از زندگی ثابتتون رو تشکیل میده.
هر آدمی، یه سرگرمی یا فعالیت مهم توی زندگیش داره که اون فعالیت براش اولویت بالایی داره. فوتبال، مسافرت، کتاب خوندن، فیلم، ورزش، انیمه یا بازی. از اونجایی که زندگی ما همیشه پر فراز و نشیبه و اتفاقات مختلفی توش میوفته، خیلی از ما به کارهایی نیاز داریم که توی مواقع ناراحتی، غم، افسردگی یا خستگی بتونیم سراغشون بریم و توشون غرق بشیم از دنیای واقعی فاصله بگیریم.
برای من به شخصه، همیشه گیم حکم راه فرار از مشکلات رو برام داشته. چه وقتی که مدرسه میرفتم و تمام فکر و ذکرم این بود برسم خونه و برم سراغ ریچارد شیردل و مکس پین، چه وقتی که سال کنکور، به جای درس خوندن مشغول بازی بودم! حتی الان هم که سالها از اون موقع میگذره و خسته و کوفته از سر کار بر میگردم، اگه انرژی حداقلی داشته باشم، کنسول رو روشن میکنم و شروع میکنم به بازی کردن.
همهی ما سرکوفتها و چیزای مختلفی تو طول زندگی شنیدیم. بازی مال بچههاست، از سنت خجالت بکش، درساتو بخون جای بازی و هزار چیز کوچیک و بزرگ دیگه. از طرف دیگه، خیلی افراد با بالارفتن سنشون، کم کم گیم رو هم گذاشتن کنار و احتمالا از این افراد دور و برتون داشته باشین. آدمایی که بحث گیم پیش بیاد میگن: یادش بخیر راهنمایی بودیم کانتر و کالاف بازی میکردیم!
دوران دبیرستان یه دوست داشتم که عاشق گیم بود و همیشه مجلات دنیای بازی (یادش بخیر) رو میخرید و همیشه دنبال میکرد گیم رو. اینقدر دیوونه و عاشق گیم بودیم که ساعتها با هم در مورد Questهای Dragon Age Origins و Skyrim بحث میکردیم و اونا رو تحلیل میکردیم! هنوز یادمه وقتی Watch Dogs توی E3 معرفی شد، کف و خون قاطی کردیم و برگامون ریخت!
یه روز بهم گفت که وقتی بزرگتر بشیم، دیگه علاقهی زیادی به گیم و این چیزا نداریم و اینا تبدیل به خاطره میشن برامون. با حرفش موافق نبودم. گفتم چجوری میشه چیزی که آدم دوست داره و ازش لذت میبره رو رها کنه کلا؟ اما اون اعتقاد داشت گیم، فقط برای دوران کم سن و سالی خوبه و بعد اون، آدم بزرگ میشه.
سالها از اون روز میگذره و من، هیچ وقت دست از بازی کشیدن نکشیدم و همین الان که در حال نوشتن این کلمات هستم، هنوز اون علاقه و احساس به این صنعت رو دارم.
برای بسیاری از ما، با وجود مشکلات، اتفاقات و حوادث مختلف، گیم یک راه درمان بوده و هست. بعد از هر و بحث با پدر و مادر یا دوستان، بعد از گرفتن یک نمره کم تو امتحان، بعد افسردگی و حالت ناامیدی، بعد از اتفاقی که از لحاظ روحی تا حد زیادی ما رو به هم میریخت، به گیم پناه برده و میبردیم. یادمه به شخصه یه دوران خاص، دچار افسردگی شدید شده بودم و دنیام خاکستری شده بود(کما این که هنوز هم دنیا رو خاکستری میبینم!)، یادمه هیچ چیز حالمو خوب نمیکرد. نه فوتبال، نه فیلم، نه بیرون رفتن، نه آهنگ گوش دادن، تنها چیزی که اون برهه به من کمک کرد، بازی بود! هنوز اون روزا جلوی چشامه. تابستونی گرم، کولری که به زحمت جواب گرما رو میداد، بستنیهای یخی که اون موقع صد تومن بود و یه کامپیوتر تقریبا ذغالی که موقع اجرا اکثر بازیا چند بار سکته ناقص میزد! یادمه اون موقع Dishonored بازی میکردم و با این که حال روحیم خراب بود، وقتی که مشغول بازی بودم، دیگه اصلا از خودم و شرایطم خبر نداشتم. غرق بودم توی یه دنیای جادویی که از لحظه لحظش میشد لذت برد. برای منی که خوشحالی و سرگرمی، یه مفهوم غریبه و ناآشنا شده بود، این گیم بود که باعث میشد هنوز هر چند اندک بتونم لذت ببرم و کمی از دنیای واقعی فاصله بگیرم.
تک تک شمایی که دارین این مقاله رو میخونین، احتمالا از این دست خاطرات دارین. جایی که به هر دلیلی، حال دلتون رو به راه نبوده و یه بازی ساده، یه داستان جذاب و یه تجربهی متفاوت، حداقل کمی هم شده حالتون رو بهتر کرده.
همهی ما، فارغ از سن و سال و شرایط، خاطرات متفاوتی از گذشته و از گیم بازی کردن داریم.
چه توی یه اتاق کوچیک دنج با یه مانیتور CRT، چه توی گیمنت کنار دوستان و رفقا، چه کنار تلویزیون و یه کنسول خاطرهانگیز، هر کدوم ما دنیایی متفاوت رو تجربه کردیم و ادامه دادیم. همهی ما موقع لودینگ سیدیهای PS2 خدا خدا میکردیم کنسول سی دی رو بخونه! همهی ما موقع نصب بازی روی پیسی، نشونگر موس را می گذاشتیم روی نوار نصب تا ببینیم بازی داره نصب میشه یا گیر کرده! همهی ما حداقل یه بار با خمیر دندون یا چیزای مشابه سعی کردیم سیدی کثیف بازیمون رو تمیز کنیم! همهی ما شخصیت خودمون رو توی PES، FIFA یا Winning Eleven ساختیم و قدرتشو تا ۹۹ بالا بردیم! همهی ما صدها ساعت مشغول دیوار کشی و ساخت مزرعه و تشکیل ارتش توی جنگهای صلیبی بودیم. همهی ما دوبلهی محشر دارینوس از جنگهای صلیبی رو یادمونه، خصوصا: سرباز کماندار عرب! همهی ما، تا حالا حداقل یکبار به خاطر نصب نشدن کرک بازی مورد علاقمون ضد حالی خوردیم! همهی ما سر مرحلهی مسابقهی Mafia پیر شدیم! همهی ما، سر اون مرحلهی لعنتی بمبگذاری با هلیکوپتر توی GTA حرص خوردیم! اکثرا ما، به خاطر نداشتن کنسول مورد نظر یا ضعیف بودن پیسی، به خودمون امید میدادیم که یسری بازیا رو توی آینده بازی میکنیم. و در نهایت همهی ما، کم و بیش به گیم پناه برده و میبریم، هر چند شاید اون حس عمیق گذشته رو نداشته باشیم.
به شخصه فکر میکنم دلیل اینکه با بزرگتر شدن سنمون، حال و هوامون عوض میشه و کلا نمیتونیم از گیم مثل گذشته لذت ببریم، اینه که هر چی بزرگتر میشیم، از جهالت و نادونی فاصله میگیریم. یه بچه ده ساله، معمولا دغدغهی خاصی نداره و دنیاش، توی تفریحات و خوشگذرونی خلاصه میشه. هر چند هستن بعضی بچهها که تو اوج بچگی، یه پا مردن و خودشون گلیم خودشونو از آب میکشن بیرون.
اما هر چی بزرگتر میشیم، زندگی هم کم کم روی واقعی و سختشو نشون میده. فکر میکنم یجورایی زندگی واقعی مثل یه بازی میمونه که با گذشت زمان، درجه سختی و Difficulty بازی زیاد میشه و توی یسری دوره خاص، به اوج خودش میرسه! برای همینم هست که خیلی از افرادی که یه روزی دیوونهوار عاشق گیم و بازی بودن و با تک تک خبرا و اتفاقات هیجان زده میشدن، سالهاست دست به کنسول و کامپیوتر برای بازی نزدن. مثل همون دوستم که چند پاراگراف قبلتر براتون تعریف کردم.
همیشه از این اتفاق متنفر بودم. نه فقط در مورد علاقه به گیم، بلکه کلا از این که ببینم یه نفر، اون علاقه و شوق و دیوونگیش به یه فعالیت یا یه چیز رو از دست میده. چه بازی کردن باشه، چه ورزش کردن و چه نوشتن یا هر چیز دیگهای. همیشه فکر میکنم آدمای توی کوچه و خیابون، پر از آرزوها و رویاهایی هستند که ممکنه اونا رو زیر خروارها خاک دفن کرده باشن. شاید شمایی که در حال خوندن این کلمات هستی هم، یه برهه از زندگیت یه بخش از وجودت رو دفن کردی، چون مجبور بودی یا راه دیگهای نداشتی.
دل نوشتههای یک گیمر خسته؛ امان از بازی های هاردکور!
دل نوشتههای یک گیمر خسته؛ ما گیمرهای هزار چهره!
دل نوشته های یک گیمر خسته؛ لطفا فیلم سینمایی نسازین!
دل نوشتههای یک گیمر خسته؛ این فن بوی های بی اعصاب!
برای ما، گیم چیزی فراتر از یه بازیه، چیزی فراتر از یه سرگرمی چند ساعته که بعد از تموم شدنش، هیچ حس خاصی نداشته باشیم. ما کسایی هستیم که کوچکترین خبرای مربوط به گیم رو دنبال میکنیم، با معرفی بازیای جدید هیجان زده میشیم و با شکست بازیای مورد انتظارمون ناامید میشیم. ما کسایی هستیم که وقتی بازی تموم میشه، همینجوری به صفحه Credit زل میزنیم و یه حس تهی بودن بهمون دست میده. ما کسایی هستیم که فارغ از مشکلاتمون، تلاش کردیم تا اونجایی که شرایط زندگی و شرایط مالی اجازه داده، پا به پای نسلهای جدید و کنسولهای جدید بالا بیایم. ما کسایی هستیم که سالها قبل از اینکه کنسول بازی یا پیسی درست و حسابی داشته باشیم، توی سایتا و یوتیوب تریلرا رو میدیدیدم و امیدوار بودیم یه روزی به جای دیدن تریلر، خودمون بتونیم این بازیا رو تجربه کنیم.
و در آخر، باید بگم ما گیمرها، کسایی هستیم که معمولا، ناراحتی، غم، افسردگی، سر خوردگی و ناامیدی رو سعی میکنیم با گیم برطرف کنیم و شکست بدیم. وقتی که هیچ کس دیگه ممکنه درکت نکنه، یه شخصیت خیالی توی یه بازی خاص، میتونه با دیالوگ به ظاهر ساده، تا اعماق روحمون نفوذ کنه. شاید اغراق باشه، ولی برای ما گیمرهای عاشق، گیم بر هر درد بیدرمان دواست ….
ایا گیم تونسته توی زندگی کمکتون کنه و افسردگی و خستگی شما رو از بین ببره؟ آیا خاطرهای دارین؟ برای گیمر خسته تعریف کنین!
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- ظاهراً تریلر معرفی Intergalactic: The Heretic Prophet به تاریخ عرضه آن اشاره دارد
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
نظرات
این دلنوشته های یک گیمر خسته جزو بهترین آیتم های گیمفاست
الان که سن و سالی ازم گذشته، هنوز بازی می کنم ولی دیگه دل و دماغ و اشتیاق قدیمو ندارم. حتی در فیلم دیدنم همینه، افسرده شدیم، یا بزرگ شدیم، نمی دونم.
خسته شدیم که خودش افسردگی میاره برای اینه. منم مثل تو مغز تا یه جایی کشش داره وقتی خیلی چیزها رو میبینی و نمیتونی کاری انجام بدی از یه جایی به بعد کم میاری میری تو خودت دیگه دل و دماغ هیچی نداری.هیچوقت فکر نمیکردم من یه روزی اینجور بشم. خسته
افسرده بزرگ شدیم
شکل کامل هنر…💕🎈
درود بر شما
عالی بود همیشه متن هاتون جوریه که کشش داره و باعث میشه تا آخر بخونم
بعضی گیما هست که فقط وقتی ادم بزرگ میشه میتونه بازیشون کنه
من که کل زندگیم داغون و پر استرس بود انیمه و گیم سرگرمم کردن
نمیدونم چطور بدون شون میتونستم ادامه بدم شاید اصلا اینجا نبودم
با اینکه زندگی پر فراز و نشیبه ولی همچنان از گیم زدن لذت میبرم
ایول
خسته نباشید مقاله جذاب و کاملی بود 🔥❤
منم دو سال پیش بی حوصله بودم فقط مینشستم پای کنسول و گوست اف سوشیما تا حالمو خوب کنه:)
کسانی که بعد امتحانات خرداد با دوستان نرفتن گیمنت از ما نیستن
بعد امتحان خرداد؟
من یادمه بعد از کنکور و بین فاصلهی کنکور صبح و عصر گیمنت بودم با رفقا🗿🗿🗿
و چه زیبا با نیم ساعت پلی دادن روان ادم رفرش میشه!
Ps2 صداش
منو رفیقام که عهد بستیم بچه هامون اگر گیمر نشن از ارث محرومشون کنیم🗿گیم تا ابد #
همه بچه ها بازی رو دوست دارن اما اگه یه پدر پایه باشه که چه بهتر 🗿😁:)
خیلی عالی👍👍
اول فکر کردم فقط خودم به صفحه Credit بازی زل میزنم وقتی بازی مورد علاقم تموم میشه، ظاهراً تنها نیستم
واقعا مقالش من برد به اون قدیما ، هیچ وقت یادم نمیره وقتی سه سالم بود داداشم یه کامپیوتر جدید خرید و من روزی ۱۲ الی ۱۵ ساعت بی وقفه gta vice city , need for speed track &road , need for speed underground 2 و commandos 3 رو بازی میکردم و هیچی از بازی حالیم نمیشد فقط و فقط تو شهر میچرخیدم یا تو need for speed همیشه داداشم رو manual بازی میکرد و من نمیفهمیدم که باید دنده عوض کرد و همیشه آخر میشدم 😂 بعد اون مانیتور های گنده که یکم باهاش کار میکردی چشمات اذیت میشد واقعا چه دورانی بود
این صحبت رو قبول نداشتم تا وقتی که با گیم های ایندی و مستقل آشنا شدم.
یه زمانی برام رسید که اصلا با بازیا ارتباط برقرار نمیکردم شاید حدود دو سال
ولی خب بعد از ریخت هالو نایت و برای اولین بار رفتنش متوجه شدم دو ساعت گذشته و من متوجه نشدم!
از اون به بعد هر بازی مستقل و کوچیکی که عرضه میشه سعی میکنم تجربه کنم و لذت ببرم
یه بار دلم بد جور درد میکرد در حدی که باید میرفتم بیمارستان و انگار داشتم میمردم و اوضاعم بدجور وخیم بود، بعد یهو به ذهنم زد بشینم پا مدرن وارفار ۲ ببینم چی میشه اما دلم اجازه نمیداد. خلاصه با یه عامه زحمت و بدبختی خودمو رسونم به کنسول و روشن کردم و کالاف زدم و کامل توی بازی غرق شدم و بعد یه مدت در حالی که توی دنیای بازی بودم یادم اومد که دلم درد میکرد اما الان خوب شده.🦍
کس دیگه ای هم مثل من با دیدن عکس پسره در کلوپ ، دچار خطای دید شد ؟ الان پسره داره فوتبال رو بازی میکنه یا جی تی ای رو ؟ 😲😵🥴
خدا میدونه الان این پسره چند سالشه و داره چیکار میکنه ؟ نمیدونم چرا احساس میکنم تا حالا به فنا رفته 😀 ایشالا که به فنا نرفته باشه
مصطفی جان موقع خوندن پست یه جاهایی (در مورد افسردگی) دلم گرفت . خیلی گرفت . اخه منم یه جورایی … . چرا ما اینجوری ایم . همیشه حس میکنم شبیه جوونای هم سن وسالم نبودم و نیستم . گیم باعثه ؟ هعی روزگار .
اخه ادم پنج شنبه ی غمگین و تنهایی ، ازین این پستا میزاره 😥😀
فکر کنم منم دارم به فنا مبیرم سوسمار مخ دیگه نمیکشه. باز تو یه رنگی عوض میکنی جلو آینه خودتو میبینی یه ذره از تکرار در میاد زندگیت ما همین آپشن هم نداریم
به خدا استتار و رنگ عوض کردن ، دو سه باره اولش قشنگه و حال میده . کم کم تکراری میشه . من مدت هاست جلوی اینه نرفتم .
برخلاف نظر شما گیم خیلی اوقات باعث شده افسردگی و ناراحتی هام تشدید بشن
تصور کنید ۵ ساعت با Big Boss و ماجراجویی هاش وقت گذروندید و بعد که کنسول رو خاموش میکنید…… تموم شد!
وارد کسل کننده ترین ، خاکستری ترین و خالی ترین سناریو ممکن میشید
اینجا خبری دوستای شگفت انگیز و دوست داشتنی نیست
خبری از زندگی هدفمند یا حتی یه هدف که بنظر درست و یا دست یافتنی بیاد نیست..
این زندگی لعنتی خیلی خالیه
بعضی اوقات فقط دوست داری از خونه بزنی بیرون و کیلومتر ها از اطرافیانت مردم دور بشی.
درسته خیلی وقته که دیگه گیم اونطوری که تا همین پارسال برام لذتبخش بود دیگه لذتبخش نیست ولی هر موقع به خاطراتم فکر میکنم بیشتر به این نتیجه که ویدیو گیم هنره، به هر بهانه ای که آدم سمتش بره بازم میفهمه که هنره ولی بدم میاد از اینکه یک روز دیگه این علاقه رو به این هنر ندارم فرق داشت اون موقع با الان حتی همین دیروز با هر روز فرق داره
یاد اون گیم نت قدیمیا بخیر چه حالی میداد با برو بچ میرفتیم تیکن و پس میزدیم پلی دو چه حالی میداد💔💔💔
good post 🤩😍
ویدیوگیم برای ما گیمرا تبدیل به چیزی فراتر از یک سرگرمی شده خیلی از ما دیگه فقط بازی نمیکنیم با بازی مورد علاقمون زندگی میکنیم ویدیوگیم یه دنیای متفاوته که همه ما همیشه از سفر کردن بهش لذت بردیم و خواهیم برد
والله من رسیدم به سن ۳۰ هنوز دارم بازم میکنم حیف که مجبوریم کار کنیم مگرنه می نشستم بازی های متای ۴۰ هم پلات میکردم , ولی تصمیم گرفتم تا مرگ بازی کنم
سر معرفی کینکت تو E3 خیلی هایپ شدیم و آرزو داشتیم بخریمش آخرش هم نخریدیش
یادش بخیر سال ۲۰۱۱ مایکروسافت آپدیت بتا داد یه ۵ تا بازی از کار افتادن و هنوز آپدیت اصلی نداده بود , من دیونه آپدیت بتا کردم تا ماه نتونستم مدرن ۳ رو بازی کنم و مجبور بودم سایتی که ایکس باکس کرد کرده ۲۴ ساعت چک کنم
ممنون از نویسنده عزیز بابت این مقاله زیبا و خواندنی.
برای هممون پیش اومده کسایی که اصن نمیدونن گیم چی هست میان برای شما فکت صادر میکنن که بازی کردن برای بچه هاست و وقت تلفیه از این چرت و پرتا اما اونا نمیدونن شما دارین تو دو دنیا زندگی میکنین یکی دنیای واقعی و اون یکی دنیای بی انتهای گیم ، دنیایی که سالیان سال توش زندگی کردیم ، خندیدیم ، اشک ریختیم و لحظات تلخ و شیرینی رو تجربه کردیم. به شخصه گیم برام نه فقط یک سرگرمی بلکه درس زندگیه چون داستان خیلی از شخصیات های گیم ممکنه نمود زندگی خودمون باشه و درش مطالب زیادی رو میشه یاد گرفت و ازشون لذت برد .
در کل همیشه گیم بزنید رو چه پلتفرمی فرقی نمیکنه مهم اینه که دارین در یکی از بزرگترین و زیباترین دنیا ها زندگی میکنین و اینکه خیلی ها درک این دنیا رو ندارن به خودتون افتخار کنین.
چقدر لذت بردم حالمو خوب کرد این مقاله …
.
یه خاطره بگم یه روز تو اتاقم نشسته بودم و لَم داده بودم رو تخت یه چایی هم دستم دقیقا یادمه بازی ویچر ۳ بود و جای حساس قضیه 😂 در اتاقم بسته بودم جوری لم داده بودم که فرعون رو تخت پادشاهی اینطوری لم نمیداد خلاصه یوهو مادرم در اتاقو باز کرد یه نگاه بهم کرد و گفت بله دیگه بد بهت نگذره محسن جان بیخود نیست زن نمیخوای با گیم ازدواج کردی پس ، سرشو تکون داد فک کنم ۲ تا فحشم دادم و رفت 😂 من فقط ۵ دقیقه خندیدم 😂
.
از کودکی که گیمر شدم فهمیدم این گیم رفیق و یا شاید عشق گمشده من هست اگر روزی بازی نکنم مریض هستم درسته الان کمتر بازی میکنم ولی باید هر شب بازی کنم قطعا به رفع افسردگی و کلی مشکلات دیگه کمک میکنه الانم درگیر داستان لیدی یونا و فاینال فانتزی X هستم و کی کی ندارم شب بشه و برم به شهر قصه و رویاها و یه چند ساعتی محو بشم و از این دنیای نامرد رها ، خدا کنه که هممون سلامت و موفق باشیم و از گیم زدن بتونیم تا جایی که میتونیم لذت ببریم ❤️
فکر کردم میخوای بگی مثل گرالت و پادشاه ها روی تخت سلطنتی لم داده بودی و تو حال خودت بودی تا اینکه یه خرچنگ اومد و گازت گرفت😊مثل اول ویچر😀
اون گاز نگرفت نگاه کرد رفت 😂
😱🤣
وای چقدر قشنگ بود به ویژه بخش آخرش
درود بهتون عالی مثل همیشه
این مقاله منو برد به ۲۰ سال و یا شاید ۲۵ سال پیش
هیچوقت یادم نمیره که با همه خستگی که از کلاسهای خشک و بی روح مدرسه داشتم و روزهایی که تمام تنم میلرزید که امروز از معلم کتک میخورم یا نه و یا من رو میبره پای تخته سیاه لعنتی یا نه چطور شوق و ذوق رفتن به کلوپ بعد از زنگ آخر و خرج کردن اون ۵۰ تومنی مچاله تهِ جیبم برای بازی کردن نیم ساعت فوتبال ۹۸ من رو به وجد میآورد و تمام سیاهی صبح تا ظهر با همون نیم ساعت بازی شسته میشد و میرفت. متاسفم که دیگه اون بچه چند سال پیش نیستم که برم کلوپ و هنوز اون آدم بزرگ پولداری که آرزوش رو داشتم نشدم تا یک PS5 بخرم و غم و اندوهی که همه جوره منو در بر گرفته رو برای حتی یک ساعت از ذهنم دور نگه دارم😔
خیلی ممنون لذت بردم بالاخره بعد چند وقت یه دل نوشته 🙏🏻
چه بگویم، گفتن ناگفته ها نَفَس از نَفس میبرد
روزگار کودکی در یک عیان ز تن میپرد
ما گیمرو راه فرار جز موس و کیبورد نیست
توسنی کردم ندانستم یاد لیلی ز مجنون میرود
1401/۱۱/۱۳
17:۴۰
“نجیب”
گیم بر هر درد بی درمانی دواست،این کاملا به شخص مقابل بستگی داره که به گیم با چه دیدگاهی نگاه بکنه،بعضی اوقات گیم به جای اینکه به یکی کمک بکنه بدتر صدمه می زنه،بعضی از دوستانم حتی به خاطر گیم تا الان نزدیک چندبار کیبورد و دسته خراب کردن مخصوصا تو این شرایط با این وضع اینترنت و پینگ…..باید برای آنلاین بازی کردن خیلی اعصاب داشته باشی!!
الان خوده بنده به شخصه گیم خیلی روی روح و روانم کمک می کنه،بعضی اوقات گیم من رو وارد یک دنیای دیگه می کنه به طوری که برای لحظه بسیار اندکی از این دنیای سخت و دلگیر خلاص میشم،همیشگی نیست ولی به همینقدر زمان هم راضی هستم.
نمونش بازی رد دد که باهاش زندگی می کنم ساعت ها پشتش می شینم و لذت می برم از ِطبیعتش،از صبح و غروب زیباش،از نگاه کردن به حیاط وحشش،از نگاه کردن مناظر دور دست روی کوه،از اتیش روشن کردن نشستن برای مدتی میان درخت هایی که نور ازشون رد میشه،از داخل خونه به بیرون نگاه کردن وقتی که بارون میاد و حس باحالی به آدم دست میده….
این از اون دسته بازی هاست که واقعا بعضی از دردام رو درمان می کنه،البته بعضی از درد ها درمان نمیشن با گیم ولی مسکن خوبی هستن.
ممنون بابت مقاله عالیتون.
نت که هیچ یارای رندوم هم دهنتو صاف میکنن
من تنها فورت میزنم اصولا فرقی نداره هر کی تو بازی مسیر خودشو میره لفت دادن و خنگ بودن که هیچ…..
من خودم پدرم! تمام وقت سرکارم چون هزینه های زندگی سنگینه! ولی خب بازم با همه این مشکلات پولی بمونه خورده خورده کنار میزارم واسه خرید ps5.
اینایی که میگن بزرگ بشی و زن و بچه دار بشی دیگه میزاریش کنار، چرت و پرته!!!! عشق نه سن و سال میشناسه نه شرایط سرش میشه عشق تنها چیزیه یهو میاد و دیگه نمیره و اگه بهش کم محلی کنی مجنون میشی و توخالی.
هیچ وقت از گیم زدن خودم نه شرمنده بودم نه خجالت کشیدم. گور بابای بقیه
منم چند ماه دیگه پدر میشم. فکر میکنم هیچوقت نتونم از گیم دل بکنم.از وقتی یادمه گیمر بودم.چه تو کلوپ محل ، چه تو خونه.عاشق گیمم ، البته اول خانواده D: . منم حرف دیگرون واسم مهم نیست ، کار خودم رو میکنم. گیم ربطی به سن و سال نداره.علاقست ، عشقه. منم هیچوقت شرمنده نیستم که گیمرم ، اتفاقا افتخار میکنم. گیم هیچوقت از زندگی منو عقب ننداخته. خانواده کوچیکم و گیم منو به ادامه زندگی امیدوار نگه میدارن. بیشتر وقت ها سرکارم. وقتم رو برنامه ریزی میکنم ، اول خانواده دوم گیم. فکر کنم بچم هم گیمر بشه با این علاقه شدید من lol.
پ ن : کنسول سری اس دارم
زیبا بود👍
یه مقاله علمی بود راجع به یه تحقیق درباره دانشجو های گیمر کشور تایلند. دانشجو هایی که در بازی غرق می شدن، اطراف رو فراموش میکردن و بازی پناهشون بود، رفته رفته لذت بازی رو از دست می دادن؛ اما دانشجو هایی که از بازی صرفا به عنوان سرگرمی و یا حتی وسیله ای برای رشد مثل یادگیری زبان انگلیسی با بازی های سینماتیک و یا برای توسعه درونشون بازی می کردن، بیشترین لذت رو از بازی می برن و بیشترین سود مال اونا بود. عجب!
دروغ محض
سلام قطعا اره البته الان یکماهه گیم نزدم بخاطر امتحانا و کلا گیم هم ندارم بزنم و واقعا الان به یه گیم حال خوب کن و اعتیاد اور مثل کرش بندیکوت نیاز دارم خودم تابستون یه چند وقتی افسرده بودم تا اینکه با استاردیو ولی اشنا شدم بشدت بازی اعتیاد اور و حال خوب کنی هست حتما بازیش کنید افسردگیم کامل خوب نشد ولی خیلی تاثیر گذار بود بازم از طرفی گیما باعث افسرده شدن هم میشن فکر کن بالای ۲۵۰ ساعت ویچر ۳ بزنی بعد تموم بشه و مجبور باشی با اون دنیایی که عملا خودت توش زندگی کردی خداحافظی کنی یا اون حس که بعد ۱۶ بار تموم کردن دیسانرد ۲ و ۲۲۰ ساعت پلی تایم داشتم یه حس پوچ بودن البته این رویه تو سریالا بدتره درکل هیچ چیز برای من مثل گیم زدن حال خوب کن نیست حتی مسافرت مخصوصا اینکه اون گیمم خیلی طولانی باشه و به سلیقت هم بخوره
سلام گیمر خسته (خخخ) چی بگم. گیم ۷۰/۱۰۰ زندگیمه. ولی تو دو جا نه اینکه به من کمک نکرده بلکه منو تو افسردگی شدید فرو برده. میگی کی؟ بار اول : من موقع که من ps4 گرفتم برادرم تازه بزرگ شده بود (البته ۵ سال داشت) بعد دسته رو برمیداشت میگفت. میخوام بازی کنم. اول دسته خاموش میدادم بهش. بعد از یک مدت فهمید که سرکارش گذاشتم.بعد بادست های چرب پفکی چیپسی و شکلاتی دست میزد به دستم. آخرش یک روز دیدم دسته خراب شده دکمه هاش.ازون موقع تا یک ماه بعدش با داداشم تو قهر بودم. آخرش یک روز با یک دسته اومد تو اتاقم و باهم آشتی کردیم و اونم دسته خودش رو خرید. بار دوم : من بعد از پایان Uncharted 3 افسردگی شدید گرفتم! شاید باورتون نشه ولی واقعیت داره 🤣. اینا بدترین خاطرات من از دنیای گیم بود. خداحافظ گیمر خسته👋👋.(همه ی این متن حقیقت است 🗿🗿)
مصطفی زاهدی
پر از حرف دل ❤️❤️❤️❤️❤️
قسمت نگه داشتن موس روی خط نصب کلی زخمامو باز کرد 💔💔🫂
با اینکه گیم کلی تاثیر مفید داشته و داره ولی بی خوابیو تو همه ی ما تشدید کرده 😁
حداقل یه بار بخاطر گیم شب تا صبح بیدار موندیم
اشکم دراومد . کدوم گیمره که این چیزارو تجربه نکرده باشه . ممنون از دل نوشتتون منو بردید به گذشته
چه حق
خیلی زیبا بود اقای زاهدی خسته نباشید ، برای ما هم گیم چیزی فراتر از تفریح و پر کردن اوقات فراقت برای ما گیم خود زندگی ، برای من به شخصه دفعه اولی که نشستم ویچر ۳ رو با اکسپنشن هاش تو دو ماه تموم کردم یکی از بهترین دوران های زندگیم بود
سری مقاله های دل نوشته یک گیمر خسته مثل بازی های راکستار میمونه
دیر میاد ولی هر کدومش بی نظیره
عالی
مقاله جالبی بود … از ۱۰ سالگی تا الان که ۴۲ سالمه گیم بخشی از زندگیم بوده از آتاری با بازی هواپیما و زیردریایی بعد میکرو با کونترا بعدش سگا و مورتال کامبت بعدش آمیگا ۵۰۰ و ۶۰۰ وبعدش که دیگه پی سی باز شدم خیلی از بخش های مقاله برام تجدید خاطرات بود … و جالبه که همچنان همسرم و بقیه خانواده میگن تو چرا بزرگ نمیشی !!!! ( ماه پیش هم کارت گرافیک رو ارتقا دادم به ۳۰۶۰ :)))) که ری تریسینگ هم داشته باشم دیگه ) واقعا همیشه با این هم سر شلوغی اخبار گیم رو پیگیری کردم و هر وقت وقتم خالی بوده علاوه بر ورزش و تفریح و کار و زن و زندگی حتما یه بخشی از وقتم برای گیم بوده و هست و خواهد بود… گیم
چقدر تو منی
گیم برای من مثل مسکن هست.در حین بازی کردن همه چی رو فراموش میکنم اما وقتی تموم میشه بازم یاد بدبختی هام میفتم خاطره خاصی هم ندارم
دقیقا. آفرین. درمان نیست فقط مسکن.
کنسولای نسله هشت اومد ما هم هی پول جمع کردیم تا یکی بخریم اما این کنسولا قیمتاشون سریعتر از ما میدوید کم کم هم که قیمتاشون جهنمی شد و شد یه کالای لوکس ، خلاصه عجیبه برام که هنوزم دنباله اخبار گیمم لیست بازیای اینده امون هم که با وسواس انتخاب میکنم چون انگار این عواقب افزایش سن هنوز بازی نکرده تاثییراتشو داره میزاره. البته دوباره Prince of Persia – The Two Thrones ریختم هنوزم بازی کردنش حال میده. ویدیو گیم ( هنره ) خاصیه
گیم بازی کردن یکی از فعالیت های اصلی زندگی من هست
هم من اینجوری هستم هم شما
مقاله بسیار عالی بود❤️
اگر مونولوگ نویسنده رو فاکتور بگیریم انگار این مقاله رو خود من نوشتم!!! مطمئنم خیلیا هم با خوندن این متن همین حس بهشون دست داده
البته من زمانی که افسرده و ناراحت و به هم ریخته و عصبانی بودم به هیچ وجه سراغ گیم نمیرفتم چون بیشتر منو به هم میریخت حالا دلیلش چی بود خودمم نمیدونم چون مربوط میشه به ضمیر ناخودآگاه آدم
ولی حدس میزنم یه دلیلش سرزنش ها و زخم زبون ها و متلک هایی بوده که سر گیم میشنیدم و الان هم میشنوم،همین حرفا و نیش و کنایه ها موقعی که تو وضعیت ناجور روحی میرفتم سراغ گیم یادم میوفتاد و باعث میشد حس بدی بهم دست بده از اینکه دارم گیم پلی میدم، یعنی کسی تو اقوام و آشنایان نبوده که حقیر رو بخاطر اینکه گیم رو بعنوان یه تفریح و سرگرمی انتخاب کرده بودم از دم تیغ نگذرونده باشه منم تا حدی مقاومت میکردم و دفاع میکردم از این رویکردی که پیش گرفتم ولی از یه جایی به بعد تصمیم گرفتم اصلا اهمیتی به این حرفا ندم و با یه لبخند ریز و تحویل نگاه عاقل اندر سفیه به طرف مقابل قضیه رو فیصله بدم
یه دلیل دیگه هم میتونه این باشه که وقتی از چیزی ناراحت یا به هم ریخته بودم و یا مشکلی برام پیش میومد که از حلش درمانده میشدم بازی کردن بیشتر حس یوزلس بودن و ناتوانی در زندگی واقعی بهم دس میداد و بیشتر حالمو بد میکرد
ولی وقتی حالم خوب بود و کبکم خروس میخوند بازی کردن مثل مکمل و کاتالیزور عمل میکرد و اون خوشحالی و حال خوش رو چند برابرش میکرد
مواقعی هم که حالم خنثی بود لذت بخش بود و به عنوان یه غذای روحی خیلی مقوی عمل میکرد و هنوزم میکنه
حس یوزرلس بودن در جامعهای که شدیدا در موارد مختلف درگیر یک عقبافتادگی فرهنگی هستش ؛ بسیار طبیعیه.جامعهای که تقریبا همه چیز رو سیاه و سفید دیده و با فرزندانش هم سیاه و سفید برخورد کرده و در کنار یک سیستم آموزشی معیوب ؛ (پرورش فکری کودک و نوجوانِ معیوبتر) تنها دستآوردش برای فرزندانش خلاءهای گوناگونه.خلاصه که ما یوزرلسها خوده خوده جنسیم و نباید برای چیزهایی که مقصرش نیستیم خودمون رو مقصر بدونیم و باور به خودمون رو از دست بدیم. دور نیست ؛ روزهایی که بالاخره نوبت یوزرلسها هم میرسه و تا اونموقع کافییه که ایمان به خودمون رو از دست ندیم.
با تشکر از نویسنده عزیز مصطفی زاهدی💙.
به نظرم گیمر جماعت جزو دسته ی مظلوم جامعه قرار میگیره
خانواده که بهش به چشم یه قاتل نگاه میکنن قیمت بازی ها و کنسول و قطعات پی سی قیمت فضایی داره سرعت نت وحشتناک افتضاحه و نمیشه حتی نیم ساعت با رفیقت آنلاین بازی کنی
ولی این مشکلات حتی ذره ای ما رو دل سرد نمیکنه حداقل برا من یکی که اینجوری بوده😅
شاید مثل بچگی اون حس و حالو نداشته باشه ولی حداقل مثل یه بوگاتی میمونه که میشه باهاش از دست زامبی های مشکلات فرار کرد
این بود نظر من ممنون از مقاله دوست داشتنیتون
یک پیام از صلاح الدین :
دلم گرفت…
سراغ ریچارد می رفتید من رو فراموش می کردید؟
من چی وسط میدون نبرد کم گذاشتم؟🤣🤣🤣
شوخی کردم
مقاله خیلی جالبی بود…
نمی دونم چرا
بدون هیچ منطقی
ولی هر وقت حالم خرابه Mount and blade Warband حالم رو خوب می کنه🤣🤣🤣
از حق هم نگذریم تا حدی stardew valley…
به قسمت خمیر دندون رسیدم دردم گرفت…
چه دورانی بود…
چه دوران با صفایی بود…
البته ما خمیر دندونیا یه نسل از خودمون بالاتر داشتیم که خط و خش روی سیدی براشون مهم نبود…
کارتریج رو میزاشتن و صفا می کردن…
ولی اگه سگا باز اینجا باشه میدونه مشکل سیدی نبود
…
داغ کردن آداپتور بود و قصه هاش… 🤣🤣🤣
سلام دوست عزیز مون اند بلید واربند ارزش داره هنوز؟ تا حالا گیم استراتژیک نزدم و چون این بازی رو پلاس هست میگم
یک پیام از صلاح الدین :
با سلام
اولا با عرض پوزش بابت تاخیر
دوما
بازی یه سری پیشنیاز هایی داره…
انگلیسی خیلی قوی
حوصله نسبتا زیاد
علاقه داشتن به سر وکله زدن با آلمان های آرپیجی و همچنین توقع نه چندان بالا از گرافیک.
سیستم کامبت حد اقل روی پیسی خیلی حرفه ای بود ولی انیمیشن هاش خیلی با کیفیت نبود
نمی دونم البته سیستم این بازی رو روی کنسول چجوری در آوردن
البته ببین
حالا که بازی مجانیه، اگه حتی این خصیصه ها رو نداری حتما این شاهکار(نظر شخصی) رو امتحان کن. بهش زمان بده. شاید تونست روت اثر بزاره. من خودم بعد دو ساعت بازی رو کنار گذاشتم تا روزی که گرافیکم نیم سوز شد😅 بعد از حدود ده ساعت و لذت تصرف اولین قلعه ام، تا حالا بازی رو کنار نگذاشتم…
شاید حدود ۲۰۰ ساعت…
خلاصه که اگر انگلیسیت خوبه حتما تستش بکن
مسئله ای هم پیش اومد خودم در خدمت هستم
(البته تجربه بنرلورد خیلی کاملتر از واربنده. ولی من اول تجربه واربند رو توصیه می کنم… )
دمت گرم انگلیسیم که تو در و دیواره 😂 اما بازی حجمش دیدم ۱ گیگ حافظه اشغال میکرد زیاد نیست دان میکنم انشالله خوشم بیاد
به به ، عجب مقاله ی خوبی بود آقای زاهدی
درود
دوستان چرا خبری از آقا سعید آقابابایی نیست، تیتر رو دیدم، گفتم چنین لحنی خاص ایشونه، دلمون تنگ شده
یادش بخیر
امتحانات رو خراب میکردیم میرفتیم گیم نت
شلوغ همش سرصدا ادمایی که اونجا بودن همه با شوق ذوق زیادی گیم میزدن امتحان از سرت میپرید
چون اون زمان هم یادمه خیلی ها کنسول بازی یا کامپیوتر نداشتن
پولارو جم میکردن تا میتونستن کانتر ..مورتال…فوتبال بازی میکردن
اصن نوبت بهت نمیرسید حالا بماند هرکدوم از اینا شرطی بازی میکردی چقد هیجان داشت..
اما چرا انقد عاشق گیم شدم
من ادم گوشه گیری بودم(تا قبل از رفتن به دوره دبیرستان) و مدام در حال خیال پردازی بودم
همچین موردی هم برا زمانی که همه تو کوچه خیابون فوتبال بازی میکردن چیزی شبیه به مریضی بود
اما خب وقتی گیم میزدم وارد یه دنیای جدید میشدم قهرمان داستان بودم یه دنیای خیالی پر از اژدها اینجور چیزا .چی از این بهتر؟
ممنون اقای زاهدی
برادر زندگی مثل یک بازی rpg میمونه که اگر از اولش درست حرکت کنی تا آخرش خوب جلو میره ولی متاسفانه زندگی برای من مثل dark souls نیاز به تلاش بیش از حد داشته و با هر بار باختن دوباره از نو شروع کردم و لول خودم رو بالا بردم . و الان احساس میکنم حوصله dark souls زندگی خودمم ندارم و دارم امیدها و شوق و حالم رو از دست میدم و توان ادامه روزگارم رو ندارم چه برسه به بازی کردن !!!!
زندگی تو ایران برای همه دارک سولزه 🗿 برای اونوریا شبیه ساز بزه
اشتباه گفتی.ایران با گاتهام مقایسه کن نتیجه میشه بیش از ۹۰ درصد شباهت.
برای اونوریا هم مثل دنیای مردان ایکس
با بتمن و دنیای مردان ایکس اشنا نیستم در حد گیم مقایسه کردم 😂
بتمن فرقی نداره. ولی مردان ایکس چرا 😂🤦♂️
“”همیشه از این اتفاق متنفر بودم. نه فقط در مورد علاقه به گیم، بلکه کلا از این که ببینم یه نفر، اون علاقه و شوق و دیوونگیش به یه فعالیت یا یه چیز رو از دست میده. چه بازی کردن باشه، چه ورزش کردن و چه نوشتن یا هر چیز دیگهای “”
.
.
دقیقا منم همینجورم ! خیلی مقاله جالبی بود واقعا حال کردم ادم حس میکنه نویسنده ، چقد شبیه خودشه و این ینی نویسنده کارشو ام درست انجام داده ، دم شما گرم آقای زاهدی خسته نباشید
بنده یکی از کاربرای قدیمی گیمفام ک بیشتر مقالات و اخبار و کامنت بعضی از دوستان کمتر متعصب میخونم و کم پیش میاد که کامنت بذارم ولی دیگه مگه میشه بعد خوندن این دل نوشته چیزی نگفت
مثل همیشه کارت درسته آقای زاهدی احساساتی شدم یکم، با کلمه کلمهی مقالتون موافقم طوریکه ک انگار خودم نوشتمشون، قطعا بدون گیم یه چیزی تو زندگی ما گیمرا لنگ میمونه و خواهد موند…
متاسفانه نیست.
تنها چیزی که میتونه ادمو تو بدترین شرایط نگه داره همین گیمه
یه نفر بهم گفت بچت داره میره مدرسه خجالت بکش میشینی بازی میکنی گفتم تو خجالت نمیکشی کفتر بازی میکنی😛😛
این مقاله من رو برد به دوران همسایه جهنمی
شاید باورتون نشه ولی اولین بار در ۲ سالگی این شاهکار رو بازی کردم و همونجا هم عاشقش شدم!
درسته که هیچ وقت و هیچ روز دیگه ای نتونستم چشم به این شاهکار باز کنم و برای سازندش هم اتفاقات بدی افتاد که مانع از ساخت نسخه سوم شد،اما در هر صورت برای همیشه همسایه جهنمی یک طلسم خاطره انگیز لعنتی خواهند ماند
در دو سالگی؟؟؟
دو سالگی 😐🌚 تا سه سالگی خوب نمیشه راه رفت تو رفتی بازی همسایه جهنمی زدی
خخخ من تو یک و نیم سالگی راه رفتم و تا سه سالگی کامل حرف میزدم😉
آینه گودرت
واقعا گیم داروعه
برای فرار از واقعیت میشه بهش پناه برد
ممنونم از مقاله زیباتون منو برد به دوران نوجوونی و اوج جوونی الان هم که نزدیک چهل سالمه نه تنها از گیم خسته نشدم بلکه همونطور با ذوق و شوق اخبار گیم رو دنبال میکنم. البته بخاطر سن و سال دیگه نمیتونم روزی ده ساعت بشینم پای بازی ولی تقریبا هر روز حداقل دو سه ساعت رو بازی میکنم. اتفاقا الان خیلی پخته تر و بقولی حرفه ای تر بازیای مورد علاقمو دنبال میکنم و دربارشون کلی مطلب میخونم ولی خب تو اون سن و سال اینجوری نبود و مثلا نمیدونستم سبک rpg چیه اصن ولی تو چهل سالگی تازه با سبک سولزلایک اشنا شدم و تازه فهمیدم اصن بازی یعنی چی