بررسی انیمیشن Scrooge: A Christmas Carol | دگرگونی تحمیلی
یکی از جدیدترین انیمیشنهای کمپانی «نتفلیکس» که به تازگی تولید شده و به نوعی میتوان آن را انتشاری مناسبتی دانست، انیمیشن «اسکروج: سرود کریسمس» (Scrooge: A Christmas Carol) به کارگردانی «استیفن دانلی» نام دارد. به این دلیل از اصطلاح «انتشارِ مناسبتی» استفاده میکنیم زیرا که در آخرین روزهای سال ۲۰۲۲ میلادی میباشیم و چند روز تا جشن و عید باستانی «کریسمس» باقی نمانده و کمپانی نتفلیکس هم با یک برنامهریزی، اثری با مضمون کریسمس را در آخرین ماه سال میلادی روانه سینماها کرده است؛ این انیمیشن که نتفلیکس دست روی آن گذاشته و به سراغش رفته است در واقع اقتباسی از یکی از مشهورترین کتابهای ادبیاتی با همین نام از نویسنده بریتانیایی «چارلز دیکنز» است.
آثار متعددی از آغاز شروع به کار مدیوم سینما در اوایل قرن بیستم تا به امروز با اقتباس از کتاب ادبیِ «چارلز دیکنز» ساخته شده اند؛ از فیلم صامتِ «سرود کریسمس» (۱۹۱۰) به کارگردانی چارلز کنت گرفته تا اثر کلاسیک «اسکروج» (۱۹۷۱) به کارگردانی رونالد نیم و همچنین انیمیشن «سرود کریسمس» (۲۰۰۹) که خالق «فارست گامپ» یعنی «رابرت زمکیس» آن را کارگردانی کرده است. همه اینها نشان دهنده و تبیین کننده این است که با اثری مواجه هستیم که هستهی داستانیاش در دل مدیومهای هنری مخصوصاً سینما ریشه دوانده و بسیاری از مخاطبان سینما با عناوینِ «اسکروج» یا «سرود کریسمس» آشنایی کافی پیدا کردهاند، از این رو به زعم بنده بازسازی دوبارهی مخلوقِ معروفِ «چارلز دیکنز» باید علاوه بر تغییرات بدیهی در شمایل ظاهری همچنین پیرامون فرمت پرداختی و داستانپردازی آن نیز دگرگونیها و کلیشهزداییهایی صورت پذیرفته باشد تا در معنای حقیقی یک خلق هنری، مخاطبان با موجودی (اثر) قائم به ذات و جدید مواجه شوند.
داستان انیمیشن درباره مردی پا به سن گذاشته به نام «اسکروج» است که در شهری کوچک زندگی میکند. او در بین اهالی شهر به خساست و سنگدلی مشهور است و اعتقادی نیز به جشن کریسمس ندارد. در یک بستر فانتزیک، فرصتی برای جبران کژرفتاریهای او توسط سه روحِ کریسمس داده میشود تا با دیدن سه مقطع زمانیِ حال، گذشته و آیندهی خود بتواند جبران مافات کرده و خود را دگرگون سازد؛ این شرح کوتاه، پلات یا طرح کلیِ داستان ادبیاتی کتاب «چارلز دکینز» است که در تمامی آثار اقتباسی مورد استفاده قرار گرفته است.
همین ابتدا میتوان گفت انیمیشن پیش رویمان در ظواهر امر و شماتیک ظاهری خود از هیچ حیث بدعت و تازهسازی برای خود و مدیوم سینما ندارد؛ گونه انیمیشن که پیشتر در آثار متعدد سینمایی و تلویزیونی (تنها با تفاوتهای گرافیکی) از «سرود کریسمس» ساخته شده بود، قالب موزیکال این اثر نیز همچنین، از نظر سیر داستان پردازی نیز انیمیشن «اسکروج: سرود کریسمس» در یک روایت خطی و حتی با افتتاحیه موزیکال/هَپینِس (شادیآور) خود شبیه به آثار دیزنی در آمده است.
اما برویم به بررسی اجمالی این اثر؛ افتتاحیه با سکانسی موزیکال و مفرح از شادی دستهجمعی اهالی شهر با مرکزیت «هری» خواهرزادهی «اسکروج» شروع میشود، این در حالی ست که «هری» تنها یک کاراکتر فرعی است (با توجه به نگاه کلی و پایانی به اثر) پس یا جمعبودن و البته جمعساختن میبایست برای فیلم خیلی مهم باشد یا موزیکالی دستهجمعی که به جشن کریسمس ارج و قرب دهد اما اگر پس از پایان به افتتاحیه فیلم نگاهی دوباره کنیم، هیچ کدام از این دو موردی که گفته شد در معنای حقیقی و شمایلی مستحکمیافته سینماییاش دیده نمیشود بلکه تنها چیزی که مشاهده میشود «پیام» است آنهم در پوستهی نحیفِ داستانی اثر که در واقع درصدد تحمیل یک استحاله و دگرگونی تقلبی و به شدت سطحی در بطن ماجرایش هست.
پس از سکانس افتتاحیه، با کاراکتر «اسکروج» آشنا میشویم که بدون علتیابی خاصی به خساست با مردمی میپردازد که در نقطه مقابل و البته تکمیلیاش هیچگونه حرص و طمعی به هیچ چیز حتی مالاندوزی از جانب او نمیبینیم. پس سوالی که همین ابتدا مخاطب مخصوصاً مخاطب کودک از خود میپرسد این است که چرا «اسکروج» سنگدل با مردم و بیتفاوت به کریسمس است؛ فیلم پس از یک مقدمه کوتاه به جهان فانتزی خود وارد میشود آنهم از طریق یک رستاخیزِ شبانه و تلنگرِ کریسمی که توسط سه روح برای هدایت «اسکروج» به پیش او میآیند.
حال انتظاری که خوداگاه و ناخوداگاه حتی در ذهن مخاطب کودک نقش میبندد، علتیابی ریشههای رفتاری «اسکروج» البته که آنهم در یک بستر داستانگویی و سینمایی شده میباشد. سه زمان گذشته، حال و آینده برای سیر متحولسازی «اسکروج» در متن و فیلمنامه اثر تعبیه شده است که باز هم پس از پایان و رویبرگردانی به مسیر طی شده چیزی جز ناامیدی، احساساتگراییِ کاذب و پیامدادن های تحمیلی مشاهده نمیکنیم؛ ناامیدی به این خاطر که با توجه به کَند و کاو اثر آن هم در سه مقطع زمانی، باز هم حفاری و شخصیتپردازی درستی پیرامون «اسکروج» شکل نمیگیرد. در گذشته هیچ ارتباطی میان اسکروج و کریسمس که مثلاً او را از این جشن و شادی دلزده کند وجود ندارد به جز یک نکته که آنهم تنها در دیالوگ به میان میآید و نه در متن داستان (مرگ خواهرش در شب کریسمس)، حتی علت کجخُلقی او با مردم نیز وضوح و پرداختی سینمایی ندارد. هیچکس به او بدی نکرده و زیانی نرسانده است اما به صرف نکات آموزشی (آنهم یکی دو مورد) از طرف کارفرمایِ زمختسِرشتش و درگیری بدون ریشه و شدیداً سطحی با شغل، مثلاً باید علت سنگدلی او را بفهمیم و یا درک کنیم! داستان کوتاه عاشقانهاش هم در ادامهی بی ریشگی و حتی احساساتگراییهای کاذب و تقلبی اثر است، هرجا که کودکی بیمار و یا گریان است، اشکهای «اسکروج» جاری میشود اما بلافاصله پس از پایان سکانس به تنظیمات اولیه خود باز میگردد. همه اینها در زمان حال هم به این صورت است و سانتیمانتالیسم حرف اول را میزند.
در نهایت به زمان آینده میرسیم و مشاهده یک تحمیلِ آشکار که بسیار واضح بر دگرگونی و استحاله او چنگ زده است. ابتدا باز هم یک نیمچه دلسوزانی سطحی بر کودکِ کارمندش و سپس با توسل به زور و ترساندنش از قبر و قبور، او قول دگرگونی میدهد، سپس از رویا بیدار شده و در یک چرخش کامل «اسکروج» مهربان و مردمدار میشود و فیلم از مخاطبش انتظار دارد که این تغییرِ تحمیلی را کاملاً سادهلوحانه باور کنیم. با این رویه اطمینان حاصل کنید که حتی اگر مخاطب کودک این انیمیشن ارتباطی هم با آن بگیرد، تنها در طول زمان اثر است و نه بیشتر؛ فیلم در کل تنها خواستهاش احساساتطلبی و دلسوزانی مخاطب آنهم در کلیترین و عامترین حالت ممکنش هست تا یک اثر مثلا فرحبخش کریسمسی تولید کرده باشد اما در نهایت نه کریسمی، نه برفی، نه موزیکالی، نه جشنی و البته که نه دگرگونی.
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
- این ۱۵ ویژگی منحصر به فرد GTA 6 را به یک تجربه خیرهکننده تبدیل خواهند کرد
نظرات
واقعا انیمیشن غیر قابل تحمل و بدون کششی بود، نتونستم تا تهشو ببینم.
بیچاره روح چارلز دیکنز
این کجا و اون حس هیجان انگیز و ترسناک سرود کریسمس ۲۰۰۹کجا
سرود کریسمس فقط اونی که جیم کریتوش بود
عه یکی دیگه از این داستان ساختن
یادش بخیر انیمیشن سال ۲۰۰۹ اش بخاطر اون روح سبزش یکی از ترسناک ترین انیمیشن هایی بود که دیده بودم😂🗿