نقد و بررسی فیلم Spirited | بعد از ظهر بخیر!
فیلم Spirited اثری موزیکال و کمدی با بازی رایان رینولدز و ویل فرل و به کارگردانی شان آندرس میباشد که حال و هوای کریسمسی را همراه خود دارد.
شاید آنگونه که باید و به میزان سایر مخاطبین این فیلم با کریسمس پیوندی نداشته باشیم اما در طول سالیان اخیر و در تاریخ سینما آثار بسیار زیادی را با حال و هوای کریسمس تجربه کردهایم.
از آثاری که تماما در کریسمس میگذرند و سعی دارند تا شیرین و تاثیرگذار باشند گرفته تا فیلمهایی که بخش مهم و کوبنده خود را در دوران کریسمس قرار دادهاند.
حال Spirited اثری جدید با حال و هوای کریسمس میباشد که در قالب فیلمی موزیکال همراه با بازیگرانی نام آشنا ساخته شده است.
همواره انتخاب ژانر موزیکال برای یک اثر با چالشهای خاص خود روبرو است و تصمیم برای ساخت اثری موزیکال نیازمند دقت بسیار زیادی است.
فیلم Spirited از داستانی به اسم A Christmas Carol نوشته چارلز دیکنز اقتباس شده است. داستان این فیلم روایتگر قصه گروهی از ارواح کریسمس است که هر ساله در غروب کریسمس تلاش میکنند تا شخصی که ویژگیهای شخصیتی منفی زیادی دارد را انتخاب کرده و با نمایاندن گذشته، حال و آینده به او توسط ارواح مختلف، سعی میکنند تا چشمان او را بر روی شخصیت واقعیاش باز کرده تا او تبدیل به انسان بهتری شود.
حال این گروه تصمیم میگیرند تا این کار را بر روی شخصی به نام کلینت با بازی رایان رینولدز انجام دهند. شخصی خودخواه که تنها به رسیدن به اهداف خود از هر طریق کثیف و یا نامناسبی اهمیت میدهد.
در طول مدت زمان قصه که اسکروج به عنوان روح کریسمس حال تلاش میکند تا کلینت را تغییر دهد، ناگهان خود را در چالش با زندگی و شخصیت خودش میبیند.
اولین مسئله مورد توجه درباره فیلم Spirited، درجه سنی آن است. این فیلم برای تماشای خانوادگی در تعطیلات ساخته شده و با وجود داشتن چند مورد اندک، توجه بسیاری بر روی شوخیهایش دارد.
اگر با دیدن نام کمدی در ژانر این اثر انتظار دیگری داشتهاید احتمالا ناامید شدهاید اما با توجه به درجه سنی در نظر گرفته شده برای فیلم، شوخیهای آن عموما شوخیهای نرمتر و ظریفتر نسبت به دیگر آثار کمدی هستند. شوخیها عموما مناسب و گاهی اوقات تکرارشونده هستند.
فیلم Spirited از داستانی نوشته چارلز دیکنز ساخته شده است و بنابراین پایه محکمی از نظر قصه دارد اما همواره تبدیل متن قصه به اثری سینمایی مسئله چالشبرانگیزی است.
یک نکته کلی مهم و قابل توجه درباره آثار اقتباسی آن است که فیلمساز همیشه باید در مواقعی که نیاز میبیند تغییراتی ایجاد کند و لزوما وفادار بودن به قصه اصلی همیشه نقطه قوت به حساب نمیآید.
فیلمنامه Spirited در برخی از موارد عملکرد خوبی دارد اما در برخی موارد بسیار سطحی و بدون کوچکترین هوشمندی میباشد.
در طول فیلم ارتباط موجود بین کلینت و اسکروج مسئلهای است که به شدت به آن پرداخته میشود. آن دو که در ابتدا از یکدیگر فاصله داشته و بنظر میرسد که دو فرد کاملا متفاوت هستند، رفته رفته شباهتهای بینشان آشکار شده و نوعی ارتباط در هم تنیده با یکدیگر برقرار میکنند.
فیلم در بخش مربوط به این دو شخصیت عملکرد خوبی داشته است. دوستی و ارتباط بین این دو نفر از لحظهای که یکدیگر را ملاقات میکنند تا پایان فیلم دائما پویا بوده و در حال تغییر و شکلگیری است. اسکروج که در ابتدا فقط سعی دارد وظیفه خود را در قبال شغلش انجام دهد، کم کم با کلینت ارتباط بیشتری میگیرد و در مواقعی از فیلم داستان به کلی تغییر کرده و این کلینت است که سعی دارد تا به اسکروج کمک کرده و او را از شر گذشته و افکارش خلاص کند.
اسکروج نیز که خود در زمانی پروندهای اصلاحناپذیر بوده است، حال در این پرونده نیتی شخصی نیز دارد و سعی میکند تا با تغییر دادن شخصیت کلینت که او نیز مانند خودش یک اصلاحناپذیر میباشد ثابت کند که حتی افراد اصلاحناپذیر نیز میتوانند تغییر کنند.
اهمیت این اثبات برای او بسیار زیاد است چرا که باعث آرامش درونی او میشود و میتواند او را از تغییر خودش مطمئن کند.
بنابراین این رابطه در هم تنیده بین اسکروج و کلینت شکل میگیرد و در پایان فیلم مخاطب میتواند دوستی را بین آن دو حس کند. دو فرد با موقعیتی شبیه به هم که البته دویست سال با یکدیگر فاصله دارند.
علاوه بر عملکرد خوب فیلمنامه در تبدیل این دو از آدمهایی غریبه به دوستانی نزدیک، نوعی جاذبه ذاتی بین رایان رینولدز و ویل فرل نیز حس میشود و آنها در قامت یک زوج بازیگری، در کنار یکدیگر به خوبی قرار گرفتهاند.
اما بخش دیگری در فیلمنامه Spirited وجود دارد که فیلم زمان نسبتا زیادی را برای آن صرف میکند اما هرگز به موفقیت بخش مربوط به کلینت و اسکروج نمیرسد.
یکی از دلایلی که اسکروج نیاز دارد تا تغییر کلینت و اثبات تغییر یافتن افراد اصلاحناپذیر را ببیند، عشقی است که نسبت به کیمبرلی حس میکند. او در واقع مدام این ترس را دارد که شاید او همان هیولای گذشته است و کسی نمیتواند به او عشق بورزد.
اما نکته مهم جایی رخ میدهد که ارتباط و عشق بین کیمبرلی و اسکروج از همان ابتدا تا لحظه پایانی فیلم هیچگاه شکل نمیگیرد. فیلم هر قدر بر روی ساخت ارتباط بین کلینت و اسکروج موفق است، در ترسیم عشقی باورپذیر و پر جاذبه بین اسکروج و کیمبرلی ناموفق میباشد.
فیلم هر زمان که سعی میکند به عشق بین این دو به عنوان انگیزه شخصی اسکروج بپردازد گویی که مخاطب را از اثر به بیرون پرتاب میکند و چون عشق اسکروج قابل درک نیست، ترس و نگرانی درونی او برای اصلاحناپذیری نیز حس نمیشود و این قسمت از درام به طور کامل از دست میرود.
علاوه بر سطحی بودن پرداخت این عشق در فیلمنامه، هیچگونه جاذبهای بین ویل فرل و اکتاویا اسپنسر نیز حس نمیشود تا هر بار تماشای آنها در فیلم کنار یکدیگر اجباری بنظر برسد، درست مثل عشق بین آن دو. عشق بین کیمبرلی و اسکروج در طول فیلم همواره اجباری و تحمیل شده حس میشود که تنها برای پیشبرد داستان وجود دارد.
اما ایرادات دیگری نیز متوجه فیلم Spirited هستند. یکی از آنها مدت زمان نسبتا طولانی فیلم است که با توجه به قصه موجود کمی اثر را کش آمده جلوه میدهد. یکی از مهمترین دلایل این اتفاق موزیکال بودن فیلم Spirited میباشد.
همانگونه که در ابتدا گفته شد ساخت اثر موزیکال بسیار چالش برانگیز است. فیلم Spirited بیش از آنچه باید سکانسهای موزیکال دارد. سکانسهای موزیکال در یک اثر باید از نظر درام تاثیری در قصه داشته باشند و یا به دراماتیکتر شدن لحظه کمک بیشتری کنند.
تعدادی از موزیکالهای فیلم Spirited این ویژگی را دارند اما اکثر آنها اینگونه نیستند. بنابراین با تعداد زیادی سکانس موزیکال روبرو هستیم که مدت زمان فیلم را افزایش داده و باعث میشوند تا مخاطب گاهی احساس خستگی کند.
سکانسهای موزیکالی که تاثیری در درام نداشته و صرفا به شکل آوازهای طولانی، موقعیت موجود را به تصویر میکشند.
فیلم Spirited از آن دست آثاری است که شاید از همان ابتدا، پایان آن قابل حدس باشد و کسی به دنبال اتفاق پایانی آن نباشد. در این فیلم چیزی که اهمیت دارد چگونگی رخ دادن اتفاقات است که همانطور که اشاره شد در مواقعی موفق و گاهی نیز ناموفق است.
Spirited اثری است که میتواند پس از پایان یک لبخند به شما هدیه دهد و در کنار آن قصه مهم و آموزندهای دارد اما در مواردی که از نظر دراماتیک تاثیر زیادی نیز بر روی قصه دارند ضعف داشته و در بخش موزیکال خود نیز به اضافهگویی افتاده است.
اما با وجود تمام بالا و پایین ها همچنان گزینه مناسبی برای تماشا در روزهای برفی برای کمی سرگرم شدن است.
پر بحثترینها
- ادعای مدیر سابق Sweet Baby: استودیوها سراغ ما میآیند تا داستان بازیهایشان را بهبود دهیم
- مشخصات کامل سختافزار پلی استیشن ۵ پرو فاش شد
- مدیرعامل پلی استیشن: طرفداران باید انتظارات خود را کاهش دهند، PS5 Pro یک کنسول نسل بعدی نیست
- سازنده سابق راکستار: مردم سالها از واقعگرایی GTA 6 صحبت خواهند کرد
- ۷ بازی مخفیکاری با پیشرفتهترین هوش مصنوعی دشمنان
- تماشا کنید: گیمپلی چندین بازی روی پلی استیشن ۵ پرو
- پلی استیشن ۵ پرو با قیمت نجومی وارد ایران شد
- ادعای سازنده Concord: اثری ساختیم که تجربه فوقالعادهای را به گیمرها ارائه میدهد
- تهیهکننده Final Fantasy: اسکوئر انیکس میخواهد بازیهای آینده را همزمان روی Xbox منتشر کند
- نقد و بررسی فیلم Joker: Folie à Deux | هیچ جوکری وجود ندارد
نظرات
مقاله ی خوب و درستی بود این فیلم بدرد همبن حال و هوای کریسمس و خانواده میخوره من خودم بخاطر بازیگرانش و داستانش دیدمش ، ایده اش به طرز زیبایی جدید و نوین بود ولی جا برای تغییر بیشتر بود ((اسپویل)).
.
.
.
روی رابطه ی بین کیمبرلی و اسکروج باید بیشتر کار میشد همچنین روی روح ها و عملکردشون که بسیار سطحی بود به جز روح زمان حال ، ولی از نظر من با تمام این کاستی ها خوبیش این بود که پایانش رو نمیشد پیش بینی کرد و اینموضوع آنقدر پیشرفت داده شده بود در داستان که از پایان فیلم و تغییر بوجود امده در زندگی کلینت راضی نبودم و مشکل اینجا بود آنقدر روی ماهیت تغییر ناپذیری کلینت تااا لحظه اخر داستان پا فشاری شد که اخر داستان هم بنظرنمیومد تغییر کرده باشه فقط بنظر میومد روشش از تخریب مردم به تصحیح مردم عوض شده باشه ولی هدفش که جاه طلبی و کمال گرایی مفرط باشه تا لحظه اخر هم در شخصیتش دیده میشد .