نقد و بررسی فیلم Bullet Train |جذاب در کلیات، ضعیف در جزئیات
فیلم پر ستاره و مورد انتظار Bullet Train منتشر شد و یکی از پر بینندهترین آثار این روزها است. فیلم Bullet Train اثری است در ژانر اکشن، هیجانانگیز و البته کمدی، به کارگردانی دیوید لیچ. این فیلم از همان ابتدا و در زمان پخش تیزرها و تریلرش، بسیار مورد توجه قرار گرفت.
دلیل این توجه از یک سو حضور بازیگرانی چون برد پیت در فیلم بود، و از سوی دیگر لوکیشن ذاتا بسیار جذاب قصه، یعنی یک قطار سریعالسیر که تمام داستان فیلم آن جا اتفاق میافتد. در واقع شخصیتهای فیلم بجز برای دقایق کوتاهی خارج از قطار دیده نمیشوند و تماما در قطار حضور دارند. قطاری که حامل مسافرانی عجیب و البته اتفاقاتی بسیار عجیبتر میباشد.
فیلم Bullet Train در یک بیمارستان آغاز میشود. کودکی که از بالای یک ساختمان به پایین پرتاب شده و حال در بیمارستانی بستری است و پدرش مراقب او است. این پدر پیامی را دریافت میکند که بنظر میرسد از طرف شخصی است که آن بلا را بر سر فرزندش آورده است. بنابراین او به قطار سریعالسیر دعوت میشود تا با شخص مورد نظر دیدار کند.
از سوی دیگر شخصیت برد پیت را با نام مستعار کفشدوزک داریم که برای یک ماموریت دزدی وارد آن قطار میشود. او قرار است یک کیف پر از پول را برداشته و اژ قطار در ایستگاه بعد خارج شود، به همین سادگی. اما از بخت بدی که همیشه گریبانگیر او میباشد، داستان پیچیدهتر از این صحبتها میشود.
دو شخصیت مهم دیگر با نامهای مستعار نارنگی و لیمو در این قطار حضور دارند. آنها یک ماموریت از طرف رئیس بزرگترین گروه مافیای ژاپن با نام مرگ سفید، داشتهاند. آنها وظیفه داشتند که پسر او را که گروگان گرفته شده نجات دهند، و همچنین پولی را که برای آزادی پسرش به گروگانگیرها پرداخت کرده بود، پیش او بازگردانند. از قضا این پول همان پولی است که شخصیت کفشدوزک با بازی برد پیت به دنبال دزدین آن است.
در واقع فیلم Bullet Train با شخصیتهای مختلفی آغاز میشود که هر کدام داستان خود را دارند. در ابتدا بنظر میرسد که مسیر آنها کاملا از یکدیگر جدا میباشد اما هرچه فیلم جلوتر میرود، مشخص میشود که همه آنها به شیوهای به یکدیگر گره خوردهاند.
فیلم Bullet Train روایت جالبی دارد. تعدادی مسافر در یک قطار حضور دارند که در ظاهر ربطی به یکدیگر ندارند. فیلم سعی میکند تا کمکم و با حوصله خاصی آنها را با یکدیگر مرتبط کند و اطلاعات مورد نظر را به صورت قطرهای در اختیار مخاطب خود قرار دهد.
میتوان گفت فیلم در اجرای شیوه انتخابی خود موفق است. این شیوه روایت مخاطب را کنار فیلم نگه میدارد و او را در حالت کنجکاوی حفظ میکند. در واقع این گونه روایت باعث میشود تا مخاطب دائم منتظر اتفاق بعدی باشد تا متوجه شود چه چیزهایی در این قطار به یکدیگر مربوط هستند.
باید گفت فیلم از پس این شیوه روایت و ایجاد ارتباط بین شخصیتهای درون قطار برآمده است. فیلم Bullet Train فضای مضحکی دارد و در واقع همین فضای مضحک آن را پیش میبرد. عدهای خلافکار که هر کدام خود را فردی حرفهای میداند، در مواجه با یکدیگر خرابیهایی را به بار میآورند که حتی یک فرد غیر حرفهای نیز نمیتوانست باعث آن خرابیها شود.تمام این اتفاقات منجر به تشکیل لحظات کمدی میشود.
در واقع فیلم Bullet Train در خلق لحظات کمدی در فیلمنامه خود موفق است. شاید بهترین ویژگی و بزرگترین نقطه قوت فیلمنامه فیلم Bullet Train همین خلق لحظات کمدی باشد. لحظاتی که در دورههای به موقع زمانی اتفاق میافتند و باعث لبخند مخاطب میشوند. اکثر این کمدیها فکر شده و درست هستند.
در فیلمنامه Bullet Train از تعدادی موتیف تکرارشونده استفاده شده است که به خوبی ادا میشوند. مثل ارتباط بین شخصیت لیمو با کارتون کودکانه قطار، و یا اشاره پیاپی به بدشناس بودن شخصیت کفشدوزک، پس از آنکه هر بار که او با اتفاقی در آن قطار درگیر میشود، بلافاصله یک حادثه ناگوار رخ میدهد.
البته که در کنار فیلمنامه، بازی بازیگران نیز در شکلگیری این کمدی موثر است. میتوان گفت تمام بازیهای فیلم خوب هستند که در صدر آنها بازی برد پیت قرار میگیرد. یک بازی به اندازه و مناسب، بدون آن که مخاطب را اذیت کند، به فیلم کمک زیادی کرده است.
بنابراین فیلم Bullet Train در کلیات اثر موفقی است. میتواند کمدی بسازد، بازیهای خوبی دارد، از لوکیشن به خوبی استفاده کرده است، فیلمنامه خوبی در بخش کمدی دارد، کارگردانی و اکشن قابل توجهی دارد، و در کنار همه اینها داستان و قصه جالبی دارد که مخاطب را با خود درگیر میکند. اما فیلم Bullet Train در توجه به برخی جزئیات کمکاری کرده است. فیلم هر چقدر در موارد گفته شده قوی بود، در بعضی موارد ضعفهایی هم دارد.
یکی از مشکلاتی فیلم Bullet Train با آن درگیر است، تعدد شخصیتها میباشد. این بدان معنا نیست که زیاد بودن شخصیت در یک فیلم مشکل دارد. اما Bullet Train با تمام شخصیتهایش رفتار یکسان دارد.هر شخصیتی که به فیلم اضافه میشود با یک بکاستوری در قالب یک فلشبک به مخاطب معرفی میشود.
مشکل آنجا است که میزان پرداخت به تمام شخصیتها یکسان و به یک شیوه است. شخصیت گرگ که شاید کلا نزدیک به دو دقیقه در قطار حضور دارد به همان اندازه پرداخت میشود که شخصیت لیمو پرداخت شده است. شاید بکاستوری که مخاطب از شخصیت گرگ میبیند بیشتر از مدت زمان حضور او در قطار باشد.
این اتفاق باعث میشود که مخاطب نتواند به یک شخصیت نزدیکتر شود. در نتیجه شخصیتها آنگونه که باید گسترش نمییابند و همه با هم یکسان در یک سطح حضور دارند. بنابراین مخاطب با شخصیتها پیوند نمیخورد و در نتیجه در مواقع حساس نگران آنها نمیشود. در طول فیلم اهمیتی ندارد چه کسی له میشود و یا چه کسی شخص دیگری را میکشد و مخاطب صرفا از دیدن نمایش بینقص اکشن فیلم هیجانزده میشود و شخصیتها برای او اهمیتی ندارند. به همین دلیل مخاطب حرص نمیخورد که آن کیف در اختیار چه شخصی است یا چه کسی نزدیک به تصاحب آن است.
در واقع میتوان گفت که قصه جذاب و کمدی فیلم، آن جان یا روح لازم را ندارد و همه چیز به گونهای روباتیک حس میشوند. همچنین برخی اتفاقات در فیلمنامه، بسیار شانسی و اتفاقی هستند که خیلی منطق روایی ندارند.
موضوع دیگر تلاش عجیب فیلم برای احساساتی شدن و دراماتیک کردن لحظهها است. به شخصه دلیل این موضوع را متوجه نمیشوم. Bullet Train فیلمی که بر پایه و اساس سوءتفاهم و مضحک بودن شکل گرفته است و کار خود را هم کم و بیش انجام میدهد. چه اصراری است که به زور بخواهیم صحنههای احساسی در آن جای دهیم بدون آنکه هیچگونه پایهریزی مناسبی داشته باشد.
رابطه بین شحصیت کیمورا و پدرش اصلا شکل نگرفته و هیچ گونه حسی در آن دیده نمیشود. وقتی شرایط چنین است فیلم نباید ادعای دراماتیک کردن لحظه را داشته باشد. اسلوموشنهای پیاپی و دیالوگهای احساسی پدر و پسر بسیار اضافه هستند. به گونهای که حتی توی ذوق میزنند و گویا که اصلا مال این فیلم نبوده و به زور به آن چسبانده شدهاند.
فیلم Bullet Train لحن خود را انتخاب کرده بود و در روایتش موفق بود این تغییر لحن اصلا انتخاب مناسبی نبوده است.ا ین بدا معنا نیست که در چنین فیلمی نباید لحظات دراماتیک وجود داشته باشد. اما هنگامی که قرار است لحظات احساسی و دراماتیک در فیلم وجود داشته باشد باید پیش از آن لحظه، پایهگذاری مناسبی برای آن وجود داشته باشد. در غیر اینصورت فقط مخاطب را از ریتم و فضای فیلم به بیرون پرتاب میکنند. Bullet Train نیازی به فضای احساسی نداشت و کاش اصلا به این سمت نمیرفت.
اما در بحث مدت زمان فیلم نیز باید گفت فیلم طولانی است. در واقع کششی که قصه دارد در اندازه این مدت زمان نیست و فیلم میتوانست زودتر از اینها تمام شود. گرچه که همانطور که گفته شد فیلم قصه ذاتا جذابی دارد اما از جایی به بعد کمکم به سمت تکراری شدن میرود.
یکی از مواردی که بنظر میرسد فیلم اصلا بر روی آن فکر نکرده، موضوع مسافران قطار است. در طول فیلم مسافران قطار هیچ عکسالعملی نسبت به هیچکدام از اتفاقات ندارند گویا که آنها ارواحی هستند که اصلا در قطار حضور ندارند. در حالی که همین دخالت مسافران در برخی امور میتوانست به کمدی قصه و چالش برانگیزتر کردن اتفاقات کمک کند و منجر به خلق لحظات جالبی شود.این موضوع درباره خدمه و مهمانداران قطار نیز صادق است.
در بخش اکشن بیشک فیلم موفق است لحظات اکشن چشمنواز و بینقصی را خلق کند که از نظر کیفیت اجرا عالی هستند. گرچه که صحنههای اکشن فیلم بسیار فانتزیتر از اکشنهای آثار مشابه هستند. البته که این موضوع نکته منفی حساب نمیشود اما ممکن است این میزان از فانتزی بودن در اکشن برای برخی مخاطبین اذیتکننده باشد.
در پایان باید گفت که Bullet Train اثری سرشار از هیجان و لحظات کمدی بامزه است که در کنار بازیهای خوب ترکیبی دوستداشتنی را خلق کردهاند. فیلم در بخش کمدی فیلمنامه خوبی دارد و طرح قصه کلی آن جذاب و فکر شده است. بزرگترین جذابیت فیلم Bullet Train کمدی آن میباشد که با بازیهای خوب تکمیل شده است.
فیلم نوع روایت خاصی دارد که از پس آن برمیآید. اما فیلم Bullet Train در بحث شخصیتپردازی شکست میخورد. تمام شخصیتها، حتی آنهایی که کمترین حضور در فیلم دارند را به یک اندازه پرداخت میکند. همین موضوع باعث بیاهمیت شدن تمام شخصیتها و اتفاقات پیش روی آنها میشود. در نتیجه لحظات احساسی فیلم از مرگ نارنگی گرفته تا سایر لحظات شکل نمیگیرند.
این مشکل درباره شخصیت منفی فیلم نیز صادق است. مخاطب دلایل کافی برای متنفر بودن از او ندارد و او نیز آن ابهت لازم را ندارد. بنابراین در پایان فیلم نیز مهم نیست چه کسی میمیرد و چه شخصی پیروز میشود.
فیلم Bullet Train اثری سرگرمکننده است که در این روزهای سینمای سرگرمی به خوبی میتواند مخاطب را همراه خود نگه دارد، این اتفاق با بازی بینظیر تیم بازیگریاش میافتد که در لحظات مختلف فیلم به خصوص در بخش کمدی بسیار خوب ظاهر میشوند.
اما مشکل آن بدون روح بودن قصه و فیلمنامه است که باعث میشود حسی در آن وجود نداشته باشد. میتوان گفت Bullet Train فیلمی است که هر کسی میتواند از یک بار تماشای آن لذت ببرد، بخندد و سرگرم شود. اما معتقدم فیلم پتانسیل بسیار بیشتری داشته و با بیتوجهی، در رسیدن به حداکثر پتانسیل خود ناتوان بوده است و در سطح یک فیلم متوسط باقی میماند.
پر بحثترینها
- فوری: سونی در حال مذاکره برای خرید کمپانی مادر FromSoftware است
- نامزدهای بهترین بازیهای سال مراسم The Game Awards 2024 مشخص شدند
- نقدها و نمرات بازی STALKER 2 منتشر شدند
- ۱۰ بازی سینماتیک که میتوانند با بهترین فیلمهای سینمایی رقابت کنند
- پلی استیشن برای ۱۰ سال متوالی نمایندهای برای بهترین بازی سال داشته است
- شایعه: حالت پرفورمنس بازی STALKER 2 روی Xbox Series X به خوبی اجرا نمیشود
- فیل اسپنسر: تولید کنسولهای ایکس باکس در نسلهای آینده متوقف نخواهد شد
- فیل اسپنسر: STALKER 2 یکی از مدعیان بهترین بازی سال است
- بازی Death Stranding Director’s Cut دومین بازی پرفروش ایکس باکس شد
- بدون اشتراک پلاس، امکان انتقال فایل سیو بازیها از پلی استیشن ۵ استاندارد به پرو وجود ندارد
نظرات
“بزرگترین جذابیت فیلم Bullet Train کمدی آن میباشد که با بازیهای خوب تکمیل شده است.”
ممنون از نقد خوبتون کاملا حق بعضی جاها کمدی اونقدر قوی نیست اما بازی قشنگشون خنده دارش میکنه.
نمیدونم شاید من با کمدی این اثر خیلی ارتباط برقرار کردم یعنی در حدی که سر مار دزدیده شده اشک از چشمام میومد…. در کل فیلم بدی نیست و سر مکالمات و کل کل دوقلوها کفرم در اومد و به نظرم اصلا جذاب نبود
جدا از هر نقدی من دو ساعت لذت بردم🙌🏻
نقد کاملا درستی بود
ممنون که زحمتشو کشیدین
البته اینم بگم که واقعا لذت بردم از فیلم مخصوصا عاشق شخصیت کفشدوزک شدم