نقد و بررسی قسمت هفتم House of the Dragon | تنش، تنش و تنش
قسمت هفتم سریال House of the Dragon، دومین قسمت از دوره جدید وستروس، حال تنش را به بالاترین حد خود میرساند.
قسمت هفتم سریال House of the Dragon شاید همان قسمتی بود که طرفداران از ابتدای پخش فصل اول، انتظار آن را میکشیدند. انتظاری که شش قسمت زمان برد اما باید گفت که ارزشش را داشت. سریال House of the Dragon از همان ابتدا با برنامهریزی خاصی جلو رفته و حال بنظر میرسد که قصه در حال نزدیک شدن به اوج قله است و پس از آن سقوطی ترسناک و پر هیجان را تماشا خواهیم کرد.
قسمت هفتم دریفت مارک نام داشت، الحق که نام درستی را برایش انتخاب کرده بودند، چرا که تمام اتفاقات این قسمت پر فراز و فرود و پر هیجان در دریفتمارک، محل سکونت خاندان ولاریون، زیر نظر لرد کورلیس و همسرش رینیس تارگرین اتفاق میافتند.
قسمت هفتم سریال House of the Dragon با مراسم ختم لینا ولاریون آغاز میشود. کسی که در قسمت قبل خود را توسط آتش اژدهایش یعنی ویگار سوزاند. این مراسم ختم محلی است برای گردآوری تمام قدرتهای برتر وستروس و کنار هم قرار دادن افرادی که شاید هنوز در ظاهر با یکدیگر وارد چالش مستقیم نشده باشند، اما تنش بسیار زیادی بین آنها وجود دارد.
این اتفاق پس از مرگ هاروین استرانگ بیش از پیش نیز شده است. تا جایی که جکریس ولاریون به مادر خود رینیرا تارگرین اعتراض میکند که آنها الان باید در مراسم ختم هاروین و لیونل استرانگ باشند. در واقع این مراسم ختم که به مدت نزدیک به پانزده دقیقه ادامه دارد، تنها لحظات نسبتا آرام این قسمت میباشد.
اگرچه که در همین مراسم ختم نیز رگههایی از عصبانیت، تنش و تلاش برای پردهبرداری از رازها، دیده میشود. این مراسم ختم را میتوان بازی نگاهها نامید. اکثر تمرکز کارگردان و سریال را در این زمان بر روی نگاههای کارارکترها به یکدیگر است. خواه این نگاهها مستقیما بین دو کاراکتر رد و بدل شوند، خواه شخصی نگاه خود را متوجه صحبت یا نگاه بین دو کاراکتر دیگر کند.
نگاهها همگی معنی دارند، مشخص است که کدام کاراکترها باید یکدیگر را نگاه کنند، لحن نگاهشان چگونه باشد و میزان مکث دوربین روی این لحظات چه مقدار باشد. تمامی این موارد به بهترین شکل ممکن در سکانس به دریا سپردن لینا ولاریون، در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند.
علاوه بر آن برخی از این نگاهها تاریخچهای پشت خود دارند، تاریخچهای که ما به خوبی آنها را به یاد میآوریم. مانند نگاههای رینیرا تارگرین به دیمون تارگرین که بارها و بارها در زمانی که به گفته دیمون او کودکی بیش نبود، بین آن دو رد و بدل شده بود. همانگونه که رینیرا تارگرین در قسمت چهارم و هنگام بازگشت دیمون تارگرین به کینگزلندینگ از میان جمعیت سعی میکند خود را به جایی برساند که او را ببیند، در اینجا نیز دقیقا همین رفتار را از خود نشان میدهد و چنین جزئیاتی بسیار خوب در سریال کار شدهاند.
یکی از لحظات مهم سکانس این مراسم، صحبتهای ویسریس تارگرین با دیمون است که از او میخواهد تا پنتوس را رها کرده و به وستروس برگردد و حتی به او پیشنهاد یک جا در شورای کوچک پادشاهی را میدهد اما دیمون بدون لحظهای درنگ آن را رد میکند. کمی بعد و در پایان قسمت مشخص میشود که تنها در چه صورتی دیمون حاضر است به وستروس بازگردد.
یک لحظه مهم دیگر به دیالوگ بین ایموند و اگان تارگرین برمیگردد. جایی که آن دو درباره ازدواج اگان با خواهرشان صحبت میکنند و مشخص است اگان چندان تمایلی به انجام این کار ندارد. ایموند به او میگوید که برای انجام وظیفه و مسئولیت خود و حفظ قدرت و تحکیم پایههای قدرت، حاضر بود این کار را انجام دهد. این نکته به علاوه عملی که او کمی بعد انجام میدهد، نشان میدهد که ایموند بسیار بیشتر از اگان در قید و بند مسئولیت است و سلسله مراتب قدرت را به خوبی میشناسد و حداقل در حال حاضر او تکیهگاه محکمتری نسبت به اگان، برای مادرش آلیسنت هایتاور و جناح سبز میباشد. اگان برعکس او خیلی تفکر قدرت را ندارد و تنها چیزی که از او دیدیم علاقه زیاد به عیش و نوش و بیمسئولیتی است.
پس از پایان این مراسم تا پایان قسمت، اتفاقات مختلفی پشت سر هم میافتند و اجازه فکر کردن را از مخاطب میگیرند. به طوری که شاید بتوان قسمت هفتم سریال House of the Dragon را پر اتفاقترین قسمت سریال تا اینجا نامید.
ابتدا دیدار دوباره رینیرا تارگرین و دیمون تارگرین را با یکدیگر داریم. دیداری که با نگاههایی در مراسم آغاز شده بود و حالا به شکل رو در رو ادامه مییابد. پس از اتفاقات مربوط به قسمت چهارم، رینیرا بالاخره گله خود را به دیمون میگوید و از او میپرسد که چرا او را رها کرد و رفت.
پاسخ دیمون پاسخ مهمی است. او میگوید این کار را به این دلیل انجام داده که رینیرا در آن زمان کودکی بیش نبوده است. پس مشخص است که دیمون به او علاقه داشته و شاید همین علاقه او باعث شده تا در قسمت چهارم دست به کاری نزند.
پس از این به سکانس دزدین ویگار توسط ایموند تارگرین میرسیم. اولین چیزی که در این سکانس به چشم میآید پیشرفت بسیار زیاد جلوه ویژه مربوط به اژدهایان است که به خصوص در قسمتهای اول کمی اذیتکننده بود اما در قسمت هفتم به بهترین شکل ممکن اجرا شده است.
نمیتوان در این سکانس از شاهکار رامین جوادی سخن نگفت. موسیقی این سکانس فوقالعاده و بسیار مناسب با تصویری است که دیده میشود. موسیقی همزمان با رام شدن ویگار تغییر میکند که بسیار هوشمندانه و کمککننده به تصویر است.
نکتهای که در قسمت قبل به آن اشاره کردیم اضافه شدن شخصیتهای جدید و مهم به سریال بود، فرزندان آلیسنت هایتاور و رینیرا تارگرین. با وجود اینکه در ظاهر بنظر میرسید همه چیز بین آنها آرام است، اما در لحظاتی مثل تمرین نبرد در قسمت ششم مشخص بود که نوعی تنش بین آنها وجود دارد و در واقع آن زمین تمرین شاید پیشدرآمدی بر زمین جنگ واقعی بین آنها بود.
اگر در قسمتهای قبل همه چیز بین رینیرا تارگرین و آلیسنت هایتاور میگذشت و این دو قطب قدرت سریال بودند، حال در قسمت هفتم مشخص میشود که افراد جدیدی وارد این بازی شدهاند کودکانی که حتی در زمان کودکی خود چندان با یکدیگر کنار نمیآیند. حال این جنگ بین دو نفر نیست، بلکه بین دو خانواده، دو خاندان و مادران و فرزندان است.
پس از آنکه بیلا تارگرین متوجه دزدین ویگار میشود، جکریس و لوک را بیدار میکند. آنها متوجه این موضوع میشوند که در واقع ایموند آن اژدها را دزدیده و حال او کسی است که زودتر ادعای مالکیت بر ویگار را به مرحله عمل رسانده است. به همین دلیل یک درگیری بین آنها شکل میگیرد.
گرچه که آنها در حال حاضر کودک هستند، اما این درگیری هیچ شباهتی به یک درگیری کودکانه ندارد و میزان خشونت آن شاید حتی مخاطب را کمی اذیت کند. هر دو طرف در این درگیری آسیب میبینند جکریس و لوک به همراه دخترعمههایشان در یک طرف و ایموند تارگرین در طرف دیگر.
البته که بزرگترین آسیب به ایموند میرسد، هنگامی که جکریس با خنجر یکی از چشمان او را کاملا از بین میبرد. پس از این اتفاق کلیدیترین سکانس قسمت را داریم که شاید مهمترین سکانس فصل اول هم باشد. سکانسی پر تنش که از نظر کارگردانی و اجرا در بالاترین سطح ممکن است.
همگی پس از درگیری شاهزادهها دور یکدیگر جمع شدهاند و حکیم به آلیسنت اعلام میکند که پسرش یک چشم خود را برای همیشه از دست داده است. پسران رینیرا به مادرشان اعلام میکنند که ایموند به آنها توهین کرده و آنها را فرزندان نامشروع نامیده است. حقیقتی که فعلا ویسریس تارگرین چشمان خود را عمدا بر روی آن بسته است.
این رفتار ویسریس، آلیسنت هایتاور را به اوج جنون میرساند. چراکه او شخصیتی است که از همان ابتدا تن به ازدواج با مردی بسیار مسنتر از خود داد و به حرف پدرش گوش کرد. او خود را شخصی میبیند که همه چیزش را برای وظیفه و مسئولیت فدا کرده و شاید ذرهای از زندگی خود لذت نبرده است.
در طرف مقابل رینیرا از دید او شخصی است که به هر چیزی که خواسته رسیده و هر گونه که خواسته زندگی کرده است و وارث تخت آهنین نیز میباشد. با این حال حمایت کامل پدرش دارد، پدری که حقیقت را نمیبیند. چه از آلیسنت بدمان بیاید و چه خوشمان بیاید، تفکرات او منطقی و واقعی است.
او برای تلافی یکی از چشمان لوک را طلب میکند که با مخالفت ویسریس روبرو میشود. بنابراین خنجر او را گرفته و تصمیم میگیرد خودش کار را تمام کند که با مقاومت رینیرا روبرو میشود. در تمام این لحظات حساس و پر تنش هیچ خبری از لینور ولاریون نیست و این اتفاق فشار تهمتها را بر روی رینیرا چندین برابر میکند. همین موضوعات باعث میشود که رینیرا تصمیم دیگری درباره لینور در پایان قسمت بگیرد.
در نهایت تمام ناآرامیها با یک جمله از ایموند و البته بریده شدن دست رینیرا توسط آلیسنت به پایان میرسد. ایموند میگوید که این یک معامله منصفانه بود، او چشمش را از دست داد اما یک اژدها به دست آورد. آن هم نه هر اژدهایی، ویگار بزرگترین اژدهای زنده دنیا میباشد. همان گونه که اتو هایتاور نیز گفت بنظر میرسد معامله عادلانهای باشد. ویگار در جنگ قدرت حسابی میتواند به جناح سبز کمک کند.
با توجه به تمام فشارها و غیبت همیشگی لینور در حساسترین لحظات، این رینیرا است که باید به تنهایی همه چیز را تحمل کند. او میداند که به این شکل نمیتواند از پس آلیسنت و فرزندانش بربیاید. بنابراین او به دیمون پیشنهاد میدهد که با یکدیگر ازدواج کنند تا با قدرت بیشتری در برابر سبزها قرار گیرند.
اما برای این ازدواج، لینور ولاریون باید بمیرد. بنابراین آنها مرگ لینور را شبیهسازی میکنند تا او به همراه معشوقش از وستروس فرار کند و دیمون و رینیرا نیز با یکدیگر ازدواج کنند. اتفاقی که سریال از همان ابتدا با انواع حرکات مختلف برنامهریزی و پایهریزی کرده بود در این قسمت به نتیجه رسیده و دیمون و رینیرا با یکدیگر ازدواج میکنند.
یکی از تفاوتهایی که در کتاب و سریال وجود دارد، تغییر سرنوشت لینور ولاریون است. در کتاب او واقعا میمیرد اما در سریال او زنده میماند.بنابراین زنده نگه داشتن او میتواند به این معنی باشد که شاید سازندگان قصد دارند در ادامه و فصول بعدی از او استفاده کنند. از طرف دیگر نمردن لینور به سیاه نشدن شخصیت رینیرا کمک میکند.
بنظر میرسد سازندگان سعی داشتند با این تغییر شخصیت رینیرا را خیلی تاریک نکنند. کتاب آتش و خون یک روایت تاریخی از سرگذشت تارگرینها است و شاید مهم نباشد که شخصیتها چقدر تاریک یا روشن هستند. اما در دنیای سینما و سریال، مخاطبین نیاز دارند که با یکی از شخصیتها اندکی بیشتر همراه شوند و بنظر میرسد سازندگان نیز همین قصد را داشتهاند. البته که شاید سازندگان از ابتدا بیشتر سمت رینیرا بودهاند اما از طرف دیگر دلایل مختلف و منطقی را در سریال قرار دادند تا اگر مخاطبین بخواهند، بتوانند در سمت آلیسنت بایستند.
در پایان باید گفت به جرئت قسمت هفتم بهترین قسمت و پر تنشترین و پر اتفاقترین قسمت سریال House of the Dragon تا به اینجا بوده است. قسمتی که لحظه نفس کشیدن به مخاطب نمیدهد و مرتبا حوادث مختلفی در آن پیش میآیند.
این قسمت کمک بسیار زیادی به شخصیتپردازی ایموند تارگرین میکند و همچنین نشان میدهد که اتو هایتاور به شجاعت دخترش افتخار میکند. رینیرا و دیمون یکی میشوند و دو جناح سبز و سیاه سریال بیش از پیش شکل میگیرند. حال همگی منتظر درگیری و تنشهای بسیاری هستند. تنشهایی که موجودات غولپیکر بیرحمی در صدر آنها قرار دارند و لحظه به لحظه در حال افزایش هستند.
پر بحثترینها
- فوری: سونی در حال مذاکره برای خرید کمپانی مادر FromSoftware است
- نقدها و نمرات بازی STALKER 2 منتشر شدند
- پلی استیشن برای ۱۰ سال متوالی نمایندهای برای بهترین بازی سال داشته است
- از صنعت بازی های ویدیویی در سال ۲۰۲۵ چه انتظاراتی داریم؟
- شایعه: کمپانی مادر FromSoftware احتمالا برای جلوگیری از تصاحب خصمانه از سوی یک شرکت کرهای به سونی مراجعه کرده است
- نامزدهای بهترین بازیهای سال مراسم The Game Awards 2024 مشخص شدند
- رسمی: شرکت مادر FromSoftware پیشنهاد خرید از سوی سونی را تایید کرد
- گزارش: GTA 6 وضوح فوقالعادهای روی پلی استیشن ۵ پرو خواهد داشت
- سازنده STALKER 2 به دنبال بررسی بازخوردها و رفع سریع مشکلات بازی است
- بازی STALKER 2 در عرض دو روز بیش از ۱ میلیون نسخه فروخت
نظرات
نخوندم 🗿
هنوز کامل ندیدم نمیخوام برام اسپویل بشه
آقای حسن زاده خیلی ممنون که دارید این سریال مهیج رو پوشش میدید
منتق اون دوستانی که دیس دادن رو باید گذاشت تو یخچال برا نسل های آینده بمونه😑
منفیا بخاطر اون استیکر مزخرف نخوندم گیگاچته. این استیکر مثل ویروس دست یمشت دهه ۹۰دی یا ترول بدبخته. دیس ها بخاطر اونه بانمک
اولا :اون استیکر صرفا جهت شوخی بود و هیچ گونه دلیل دیگه ای پشتاین کار نبود
دوماً: اون استیکر گیگا نیس اون استیکر مال مجسمه های مو آی هستش که برای مردم اون منطقه مقدسه پس به آداب و رسوم مردم توهین نکنید
سوما: من اصلا از این به بعد این استیکر رو مگر در مواردی که منظورم یه چیز دیگه باشه استفاده نمیکنم اوکی 😑
خواهش میکنم عزیزید🙏
استادی شماست عزیز
پرچمت بالاست💜💜💜💜
همون طور که در نقد گفته شد این اپیزود از هر لحاظ بهترین قسمت سریاله و در ردیف اپیزودهای با کیفیت گیم او ترونز قرار میگیره. کارگردانی این قسمت بر عهده Miguel Sapochnik بوده که قسمت معروف long night رو در فصل آخر گات کارگردانی کرده بود. سکانس اژدها سواری ایموند هم فوق العاده زیبا بود. در کل سریال الان به اوج رسیده و آدمو میخکوب میکنه.
سلام رفقا خسته نباشید آیا کسی هست که بدونه فصل اول قراره چند قسمت باشه یا نه
۱۰ قسمت هستش