نقد و بررسی قسمت ۵ و ۶ The Rings of Power | بدترین و بهترین؟
در دو هفته گذشته قسمتهای پنجم و ششم سریال The Rings of Power منتشر شدند. دو قسمتی که تفاوتهای بسیار زیادی با یکدیگر دارند.
در نقدهای قبلی این سریال بارها به این موضوع اشاره کردیم که روند سریال The Rings of Power مثبت و رو به جلو میباشد. در واقع این سریال تا پیش از قسمت پنجم روند صعودی خوبی در برخی زمینهها داشت و در مواردی هم که همچنان ضعف در آن دیده میشد، کاملا تلاش برای بهبودی آنها وجود داشت.
اما پخش قسمت پنجم این روند را از بین برد و تبدیل به یک سقوط آزاد شد. هر چه اتفاقات مثبت تا قسمت چهارم در سریال افتاده بود، در قسمت پنجم از بین رفت. علاوه بر ضعفهای موجود در خود این قسمت، تعدادی نقاط قوت سریال، که پیش از این دیده بودیم نیز در آن به پایین کشیده شدند تا بتوان عنوان بدترین قسمت سریال تا این لحظه را به قسمت پنجم اختصاص داد.
قسمت پنجم سریال The Rings of Power همانگونه که انتظار میرفت از هارفوتها آغاز شد. از آنجایی که در قسمت چهارم خبری از آنها نبود، منتظر بودیم تا سریال وضعیت آنها را برای ما به نمایش بگذارد.
در نقد قسمت اول و دوم سریال The Rings of Power نوشتیم که هارفوتها بهترین پرداخت و داستانپردازی را تا به آن لحظه در سریال داشتهاند و بسیار امیدوارکننده هستند. حال بنظر میرسد باید اعتراف کرد که سریال کاملا در حال نابود کردن آنها است.
در قسمت سوم و به خصوص پنجم عملا هیچ اتفاقی در زمان حضور آنها بر روی تصویر نمیافتد. آن حس و پیوندی که بین مخاطب و حداقل شخصیت نوری حس میشد، دیگر وجود ندارد. بحث آنها با موجود غولپیکر مرموز بیش از حد در حال کش آمدن است به گونهای که مخاطب هنگام تماشای آنها کاملا حس میکند که در حال دیدن سریال دیگری است!
علاوه بر قصهگویی از نظر شخصیتی هم دیگر اتفاق مثبتی در آنها دیده نمیشود. آنها که شعار هیچکس نباید جا بماند میدادند، حال به سادگی مطرح میکنند که عدهای را جا بگذارند تا به همراه آن موجود غولپیکر بمیرند. این ابدا شبیه به چیزی که از آنها سراغ داریم نیست. اگر روند هارفوتها همینگونه ادامه پیدا کند شاید به جایی برسد که مخاطب مجبور شود قسمت مربوط به آنها را روی دور تند تماشا کند.
یکی از اتفاقات مثبت سریال نوع ارتباط بین الروند و دورین بود. یکی از معدود روابط شکل گرفته بین شخصیتی، که واقعا میتوانستیم رفاقت آنها را حس کنیم. اما استارت لغزش این ارتباط از قسمت چهارم خورد و در قسمت پنجم کاملا از بین رفت.
دیگر خبری از آن ارتباط جذاب نیست. مسئله سنگهای مرموز کشف شده توسط دورفها به سادهانگارانهترین حالت ممکن حل میشود. گویا که اصلا تفکری در مورد چگونگی آن و حتی دیالوگهای بین دورین و الروند، وجود نداشته است.قسمت پنجم سریال The Rings of Power پر از اشکالات شخصیتی و فیلمنامهای است.
برویم سراغ انسانهای سرزمین جنوبی که در معرض خطر حمله اورکها هستند. قسمت پنجم در روایت اتفاقات این مکان نیز مثل اکثر دقایق این قسمت ناموفق است. شخصیت برانوین چگونه به طور ناگهانی و عجیبی رهبر مردم خود میشود؟ هیچ پایهگذاری کافی برای این اتفاق در سریال وجود ندارد.
او رو به سخنرانی میآورد و تصمیم میگیرد که مردم خود را به ماندن و جنگیدن تشویق کند. او میپرسد که چه کسانی با او هستند؟ این صحنه مثل خیلی از صحنههای دیگر قرار است به زور حماسی شود. در بسیاری از لحظات تلاش شده است تا مخاطب وادار به احساساتی شدن شود که اغلب هم این تلاش با شکست مواجه شده است.
کلوزآپ از دستهایی که بالا میآیند نوید یک حماسه و ایستادگی بزرگ را میدهند در حالی که در ادامه میبینیم هیچ خبری از این اتفاق نیست. اگر قرار است نیمی از آنها قلعه را ترک کنند و نیمی هم با کلک زدن فرار کنند، دلیل این نوع کلوزآپ و فیلمبرداری و موسیقی حماسی چیست؟
سخنرانی و حرفهای قلمبه زدن نیز نمیتواند از شخصیتی رهبر بسازد. بنابراین نه ترک کردن نیمی از انسانها درست درآمده و نه ماندن و جنگدین باقی آنها.
از دیگر نکات مثبت سریال در قسمت قبل، پیشرفت نسبی شخصیت گالادریل بود. شخصیتی که از همان ابتدای پخش سریال مخاطبین زاویه زیادی با او و حتی بازیگرش داشتند. در طول چهار قسمت قبل تلاش شده بود که او قسمت به قسمت به مخاطب نزدیکتر شود و مخصوصا در قسمت چهارم این اتفاق به خوبی افتاد.
در قسمت پنجم اما سریال دوباره به خانه اول بازگشت. در این قسمت بازی بازیگر هم خوب نیست که این موضوع نیز مزید بر علت شده است. صحبتهای به ظاهر احساسی او با هلبراند و اشکهایی که میریزد برای مخاطب اصلا قابل درک نیستند. علاوه بر ضعف شخصیتی، بازی بازیگر هم در این لحظه بسیار بد است.
از این لحظه گرفته تا صحنه عجیب شمشیربازی او که این سکانس هم باز به موسیقی برای بالا کشیدن خود متوسل شده، باعث پایین آمدن و فاصله افتادن دوباره گالادریل با مخاطب شدند. شخصیت هلبراند هم که مصمم بود که هیچ کجا نمیرود، ناگهان با چند جمله تصمیمش عوض میشود و قصد رفتن به جنگ میکند.
قسمت پنجم پر از اتفاقات سراسر تناقض و به دور از منطق و باور بود و کاملا روند سریال را نابود کرد. قسمتی با فیلمنامهای که در حد نصف مدت زمان آن بود و همچنین بسیار یکنواخت و قابل پیشبینی حتی در بعضی از دیالوگها بود.
در بعضی لحظات انتظار مکث و تامل بیشتری وجود دارد اما سریال با سرعت از آنها میگذرد و بعضی موارد غیر مهم را کش میدهد. عشق بین برانوین و آروندیر به قدری سریع و عجیب اتفاق افتاده است که بعید میدانم حتی خود بازیگران آن را باور کرده باشند.
هنگامی که ارتباط بین دو نفر شکل نمیگیرد و در لایههای سطحی و ناپخته باقی میماند، در نتیجه اتفاقات پیش آمده بین آن دو هیچ تاثیر دراماتیکی در مخاطب نخواهد داشت. حال هر چقدر که بازیها نیز خوب باشند یا هر چقدر که سریال سعی کند با اسلوموشن و موسیقی احساسات را به دورن مخاطب خود بریزد.
قسمت ششم سریال The Rings of Power اما قصهای صد و هشتاد درجه متفاوت با قسمت پنجم داشت. در قسمت ششم نیز شاید مانند قسمت پنجم قصه در طول حرکت خاصی نداشت اما این کجا و آن کجا.
قسمت ششم با فیلمنامهای مناسب با ویژگیهای آن قسمت، تمام اتفاقات قسمت پنجم را شست و برد. فیلمنامهای درست و حسابی و غیر قابل پیشبینی با چند پیچش داستانی که لذت تماشای قسمت را برای مخاطب چندین برابر میکرد.
قسمت ششم لحظات خوب زیادی داشت که یکی از آنها از نظر اجرا به سکانس قتل یکی پس از دیگری انسانها توسط اورکها در میخانه برمیگردد. جایی که برای حرف کشیدن از آروندیر، آنها یکییکی انسانها را میکشند.
در قسمت ششم حال میتوانیم استفاده درست و به جا از موسیقی را ببینیم. موسیقی به موقع و در جای درست آغاز و تمام میشود و کاملا به اتمسفر و فضای صحنه میخورد. در این قسمت خبری از سواستفاده از موسیقی برای احساساتی کردن زوری مخاطب نیست. بلکه موسیقی تماما کمککننده به تصویر است.
حتی برخی از اسلوموشنهای این قسمت نیز خوب هستند و کاملا کاربرد دارند. البته که همچنان حتی در این قسمت نیز اسلوموشنهای اضافه و بیفایده دیده میشوند. برای مثال هنگام یورش ارتش گالادریل با اسب برای کمک به انسانها، تلفیقی از اسلوموشن و حرکت عادی را میبینیم و دلیل این تلفیق عجیب مشخص نیست.
یکی از احتمالاتی که از ابتدا طرفداران سریال مطرح میکردند این بود که شاید هلبراند خود سائورون باشد. باید گفت سریال به خوبی با این موضوع بازی میکند و نشانههایی برای تایید این ادعا به وضوح در سریال مخصوصا در دو قسمت آخر دیده میشوند.
به عنوان مثال هنگامی که او با گالادریل در قسمت پنجم همصحبت میشود و گالادریل سرگذشت زندگی و اتفاقاتی که برای برادرش افتاده را بازگو میکند، هلبراند میگوید متاسفم. اما این متاسفم به گونهای است که انگار از ته دل او میآید و این اتفاق با حلقه زدن اشک در چشمان او همراه میشود. گویی که او خود مسئول این اتفاقات بوده و حال متاسف است.
در قسمت ششم نیز هنگامی که او اسب آدار را متوقف میکند قصد کشتن آدار را دارد که گالادریل مانع از انجام این کار میشود. هلبراند در پاسخ به او میگوید که تو نمیدانی او با من چه کار کرده است. پس از آن آدار از او میپرسد که آیا باعث آزار شحصی شده که هلبراند آن را دوست داشته؟ یک زن یا کودک؟ که هلبراند به این سوال پاسخی نمیدهد.
کمی جلوتر میبینیم که آدار به گالادریل میگوید که او سائورون را کشته است. اگر او دروغ بگوید که هیچ، اما اگر راست بگوید حال میتوان به جمله هلبراند دوباره فکر کرد. “تو نمیدانی او با من چه کار کرده است” شاید منظور هلبراند خیانت آدار و تلاش برای کشتن او باشد.
اما مشخص نیست آیا سریال عمدا قصد منحرف کردن ذهن طرفداران را دارد یا واقعا این احتمالات درست است. در هر دو صورت فعلا به خوبی در حال راه رفتن بر لبه این دو میباشد.
قسمت ششم سریال The Rings of Power را میتوان بهترین قسمت این سریال تا این لحظه نامگذاری کرد تا بدترین و بهترین قسمت سریال پشت سر یکدیگر قرار بگیرند.
قسمتی که هم از نظر بازیها نسبت به قسمت قبل بهتر بود و هم فیلمنامهای متناسب با موقعیت، کارگردانی و لحظات اکشن خوب، استفاده درست و بجا از موسیقی و از همه مهمتر ریتم صعودی خوبی داشت که به پایانی فوقالعاده، هیجانانگیز و غیر قابل پیشبینی ختم شد.
شاید کمی موتور سریال دیر روشن شد اما همچنان دو قسمت از فصل اول باقی مانده و حال قسمت ششم ما را امیدوار به تماشای قسمتهای هفت و هشت میکند. البته که هنوز مشکلاتی به خصوص در ساخت و پرداخت شخصیتها و روابط بین آنها وجود دارد.
اما سریال فعلا با عواملی مثل مرموز بودن شخصیت سائورون به خوبی بازی کرده و سریال را پیش میبرد. این اتفاق ریسک بزرگی است چون مخاطب انتظار ورود شکوهمندانهای از سائورون دارد و سریال اگر نتواند انتظارات را در این زمینه برآورده کند به مشکلات بزرگی خواهد خورد.
آخرین قسمت منتشر شده از سریال بهترین آن بود و این قسمت پرهیجان ما را منتظر قسمتها و اتفاقات پرتنش بعدی نگه میدارد.
پر بحثترینها
- ۱۰ بازی سینماتیک که میتوانند با بهترین فیلمهای سینمایی رقابت کنند
- نامزدهای بهترین بازیهای سال مراسم The Game Awards 2024 مشخص شدند
- فیل اسپنسر: هیچ خط قرمزی برای انتشار عناوین ایکس باکس روی پلی استیشن وجود ندارد
- فیل اسپنسر: تولید کنسولهای ایکس باکس در نسلهای آینده متوقف نخواهد شد
- کار ساخت بازی جدید ناتی داگ از سال ۲۰۲۰ آغاز شده است
- شایعه: حالت پرفورمنس بازی STALKER 2 روی Xbox Series X به خوبی اجرا نمیشود
- فیل اسپنسر: STALKER 2 یکی از مدعیان بهترین بازی سال است
- بدون اشتراک پلاس، امکان انتقال فایل سیو بازیها از پلی استیشن ۵ استاندارد به پرو وجود ندارد
- Red Dead Redemption 2: آیا آرتور مورگان رستگار شد؟
- مایکروسافت: هر دستگاهی میتواند یک ایکس باکس باشد
نظرات
من که خیلی با سریالش حال میکنم
چندین ساله عضو گیمفا هستم و تو این مدت نقد ارباب حلقه ها جز ضعیف ترین نقد هایی بود که توی این سال ها دیدم
یه سریال صرفا متوسط ساختن همه دارن ازش تعریف میکنن و گاهی هم یه ایراد میگیرن
انتقاد باعث پیشرفت میشه پس لطفا کیفیت نقدتتون رو ببرید بالا
تشکر و خسته نباشید
خب مسئله اینجاس که چه بخواهیم و چ نخواهیم سریال نکته ی مثبت داره و نمیشه نادیده گرفتشون میزان کوبیدن و تعریف کردن نقد ، خوب بود ، چون از دید شما که سریال باب سلیقتون نبود به خوبی نکوبیده بود و از دید من زیادی کوبیده بود
کاملا با این متن مخالفم و امیدوارم کسایی که سریال رو می بینن اول این قسمت ها رو ببین و بعد این متنو بخونن تا دچار پیش داوری نشن. من کلا نظرم درباره ی این سریال منفیه و دارم به عنوان یه سریال جدا از ارباب حلقه ها نگاش می کنم ولی قسمت پنجم رو بیشتر از همه پسندیدم. کلا بهترین قسمت بود.
قسمتی که در رابطه با ادار هلبرند و گالادریل صحبت میکنه و بحث به سائرون میکشه
خودمونیما
ولی وقتی که من شروع کردم قسمت ۵ این سریالو ببینم قسمت ۱ رو هم ندیده بودم از سریال ناروتو
نصف قسمت ۵ رو دیدم شبش ناروتو رو دیدم الان قسمت ۱۰۰ ناروتو هستم ولی این هنوز نصفه هست😐
دیگ هیچ سریالی بهم حال نمیده ن واکین دد ن بتر کال سول ن وایکینگ
نمیدونم چ مرضی هست (خدا لعنت کند ان کسی که مرا به انیمه معرفی کرد)
بنظر من نه قسمت۵ اونقدر بد بود نه قسمت ۶ اینقدر خوب . به هر حال خسته نباشید
نقد خوب بود به جز قسمتایی که بنظر میومد دنبال تناقض های بیجامیگردید در داستان واقعا مسئله رهبری برانوین اونقدرا تناقض ایجاد نمیکرد برانوین به عنوان کسی که عاشق اروندیر (الف) شده است بیشتر از بقیه همنوعانش به الف ها اعتماد کرده و به روشنایی گرویده در ضمن یادتون نره ک برانوین همون کسی بود ک اولین هشدار رو به مردم در رابطه با اورک ها داد و پیشنهاد رفتن به برج رو داد برای همین مردم در رابطه با مسائلی مثل کمبود غذا در برج به او مراجعه کردند چون او این پیشنهاد رو داده بود و در کل زمینه برای رهبریمردم جنوب به خوبی ساخته شده بود .
در رابطه با تاقض های مربوط به شخصیت هالبرند هم شاید این هدف سریال باشد تا همیشه تماشاگر را حدودی مشکوک با اوننگه دارد.
هنوز قسمت شیشم رو ندیدم و تا اینجا بنظرم قسمت چهارم بهترین بوده