نقد و بررسی قسمت ۴ سریال House of the Dragon |پیچیدگی
قسمت چهارم سریال House of The Dragon با نام King of The Narrow Sea منتشر شد. نامی که مشخصا به پیروزی دیمون تارگرین در جنگ با کربفیدر بازمیگردد.
این قسمت با خواستگارهای مختلف رینیرا تارگرین آغاز میشود. همچنان دغدغه اصلی ویسریس تارگین، ازدواج دخترش میباشد. دلیل این پافشاری سریال بر روی مسئله ازدواج رینیرا تارگرین، در این قسمت مشخص شد.
از سمت دیگر اتفاق مهم دیگر این قسمت، بازگشت دیمون تارگرین به کینگزلندینگ بود. او با آرامش عجیبی به نزد برادرش رفته و تاج خود را به او تقدیم میکند.
در واقع قسمت چهارم سریال House of The Dragon به دو بخش تقسیم میشود. در بخش اول به نظر میرسد همه چیز خوش و خرم و آرام میباشد و همگی در آرامش در کنار یکدیگر هستند. در بخش دوم اما ناگهان ورق برمیگردد و تبدیل به محیطی دارک و تاریک و فضایی سنگین و البته سیاسی میشود. بخش دوم کاملا معادلات را بهم میریزد و در واقع قسمت چهارم قسمتی است برای پیچیدهتر کردن قصه، شخصیتها و ارتباط آنها با یکدیگر. اتفاقی که بیش از پیش این سریال را به بازی تاج و تخت شبیه میکند.
در این قسمت اما یک ضعف در فیلمنامه به چشم میخورد. در همان دقایق ابتدایی قسمت چهارم، میبینیم که آلیسنت هایتاور و رینیرا تارگرین ناگهان دوباره به یکدیگر نزدیک شدهاند و کنار هم لبخند زده و دست یکدیگر را میگیرند.
در قسمت قبل شاهد این موضوع بودیم که این دو شخصیت به شدت از یکدیگر فاصله گرفتهاند. در قسمت چهارم ناگهان میبینیم که دوباره با یکدیگر صمیمی هستند. این موضوع باعث شده تا نزدیکی نسبی دوباره آنها به یکدیگر باورپذیر نباشد. پرش زمانی نیز اصلا توجیه مناسبی برای این ضعف در پرداخت رابطه این دو نمیباشد.
یک بار دیگر در انتهای قسمت رینیرا تارگرین حتی آلیسنت هایتاور را خواهر صدا میزند. اما در اینجا ایرادی وجود ندارد چون این عمل او در اضطراب بیش از حد اتفاق افتاده و نوعی مکانزیم دفاعی است. بازی بازیگر در این لحظه، بسیار خوب این حس را به مخاطب منتقل میکند. اما در ابتدای قسمت این نزدیکی ناگهانی به ضعف در فیلمنامه بازمیگردد.
در این قسمت فیلمنامه به خوبی و البته با زیرکی یکی از احتمالاتی که در قسمت اول سریال مطرح کرده بود را به قطعیت نزدیکتر میکند و نشان میدهد که دقت خاصی در قصهگویی خود دارد.
در قسمت اول ما شاهد بودیم که دیمون تارگرین بدون آنکه کسی متوجه حضور او شود، وارد قلعه شده و بر روی تخت آهنین نشسته است. اتفاقی که باعث شد تا این شائبه به وجود آید که دیمون تارگرین راههای مخفی قلعه را بلد است. این راههای مخفی توسط میگور ظالم ساخته شده بود و او حتی سازندگان آن را کشت تا هیچکس این راز را نداند. همچنین در لحظهای دیگر او را میبینیم که به شکلی یواشکی حرف بقیه اعضای شورا را گوش میدهد. این دو موضوع نشان از آن دارد که او شخصیت مرموزی است که به انجام کارهای خود در خفا علاقه دارد.
حال در قسمت چهارم میبینیم که دیمون تارگرین در کنار لباسهای مبدل، یک نقشه را در اختیار رینیرا تارگرین قرار میدهد و او به کمک این نقشه میتواند از طریق راههای مخفی از اتاق خود خارج شود. اکنون میتوان گفت که دیمون تارگرین این راهها را میشناسد و فقط خدا میداند که چه استفادهای ممکن است از آنها بکند.
اتفاق مهم دیگر این قسمت ارتباط دیمون و رینیرا تارگرین با یکدیگر بود. از همان قسمت اول نوعی کشش بین این دو شخصیت حس میشد که رسم و رسومات عجیب تارگرینها به این احتمالات دامن میزد. همین موضوع که از اول ما این اتفاق را حس میکردیم، نشان از این دارد که سریال کار خودش را در ساخت ارتباط بین این دو شخصیت به خوبی انجام داده است.
یکی از انتقاداتی که در ابتدا توسط بعضی افراد به سریال House of The Dragon وارد شده بود، مسئله سرراستی آن بود و عدهای معتقد بودند سریال بیش از حد سرراست یا قابل پیشبینی است.
میتوان گفت قسمت چهارم کاملا پاسخ این انتقاد را داد. در این قسمت مشخص شد که هیچ چیز سرراست و قابل پیشبینی نیست و علامت سوالهای زیادی در قصه وجود دارد.
هدف شخصیت دیمون تارگرین مشخص نیست. معلوم نیست که او با برنامهای قبلی قصد داشته تا رینیرا را به کمک میساریا بد نام کند، یا واقعا جاسوسهای اتو هایتاور رد آنها را زدهاند و دیمون خودش نمیخواسته که این موضوع فاش شود.
هر دو احتمال وجود دارد از یک طرف او کلاه رینیرا را از سر برمیدارد تا شاید راحتتر شناسایی شود. از طرف دیگر بد نامی رینیرا برای دیمون تارگرین فایدهای ندارد، چون حتی اگر رینیرا تخت را از دست بدهد پادشاه اکنون یک پسر دارد. مگر اینکه هدف او از این کار ازدواج با رینیرا بوده باشد.
در نهایت میبینیم که او قبل از آنکه اتفاقی بیفتد با حالتی عصبانی با مشت به دیوار کوبیده و از آنجا خارج میشود و سپس روز بعد از ویسریس میخواهد که با رینیرا ازدواج کند و گویا چیزی در درونش او را از این کار بازمیدارد.
در این لحظه یک اتفاق خوب در کارگردانی داریم و آن کاتهای موازی بین دیمون و رینیرا، با آلیسنت و ویسریس است. در این کاتها کاملا مشخص است که بین دیمون و رینیرا نوعی عشق و هیجان وجود دارد، در حالی که هیچ عشقی بین آلیسنت هایتاور و ویسریس تارگرین نیست و آلیسنت به نوعی یک زندانی است که در حال انجام وظیفهاش میباشد. این حس از طریق روایت با کاتهای موازی به خوبی به مخاطب منتقل میشود.
از دیگر موارد که سر راستی سریال را رد میکند جابجا شدن موقعیت اتو هایتاور و لرد کورلیس میباشد. تا قبل از این قسمت لرد کورلیس شخصیتی تقریبا طرد شده بود و در آن سمت اتو هایتاور قدرت کامل را به دست داشت و دخترش به ملکه تبدیل شده بود. حال اما ورق کاملا برمیگردد. اتو هایتاور دیگر دست پادشاه نیست و از آن سمت پسر لرد کورلیس یعنی لینور ولاریون، قرار است با رینیرا تارگرین ازدواج کند.
حال که اتو هایتاور سمت خود را از داده است دیگر نیازی به محافظهکاری و حفظ ظاهر ندارد. اکنون او تبدیل به شخصیت خطرناکتری میشود.
قضیه جایی جالبتر میشود که نام قسمت بعدی سریال We Light The Way میباشد، که این جمله شعار خاندان هایتاور است و به نظر میرسد در قسمت بعد شاهد اتفاقات مهمی باشیم.
در این قسمت بار دیگر مشخص شد که ضد زن بودن سریال کج فهمی و توهمی است که عدهای از منتقدان داشتهاند. سریال کاملا مخالف ضد زن بودن است و هر مخاطبی با کمی توجه این موضوع را متوجه میشود.
در پایان باید گفت که قسمت چهارم سریال House of The Dragon قسمتی کاملا درام بود که از یک بخش خوب و خوش و یک بخش تاریک تشکیل شده بود. قسمتی که سعی داشت به پیچیدهتر شدن روابط شخصیتها بپردازد و نوعی پیچش داستانی داشته باشد.
در این قسمت مشخص شد دلیل تمرکز سریال بر روی مسئله ازدواج رینیرا تارگرین چه بوده است. اتفاقات افتاده بین او و دیمون و البته کریستین کول و تاثیر این اتفاقات در رابطه با پدرش همگی مسائلی هستند که در نهایت به همان مسئله ازدواج رینیرا تارگرین برمیگردند.
به نظر میرسد قسمت بعدی قسمت بسیار مهمی باشد چرا که علاوه بر نام این قسمت، قسمت پنجم آخرین باری است که این بازیگران را میبینیم و بعد از آن قرار است یک پرش زمانی بزرگ را ببینیم و بازیگران تازهای در نقش رینیرا تارگرین و آلیسنت هایتاور به سریال اضافه خواهند شد و به نظر میرسد عصر جدیدی در قصه و سریال آغاز میشود.
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
- این ۱۵ ویژگی منحصر به فرد GTA 6 را به یک تجربه خیرهکننده تبدیل خواهند کرد
نظرات
قسمت خیلی شوکه کننده ای بود تو سریال ها مارتین کلا چیزی به اسم فامیل شرح نشده یهو دیدی با داداش خودش ازدواج کرد😂😐
سریال واقعا داره خوب پیش میره . موافقم با نویسنده اگر چند سکانس بیشتر رو تحکیم دباره رابطه الیسنت و رینیرا کار میشد باور پذیر تر میشد
داستان فصل اول اگه اشتباه نکنم قراره حدود بیست و هشت سال باشه، برای همین سعی شده با سکانس های خیلی کلیدی پیش بره. کلیت سریال خیلی دوست داشتنی هم شده با این حرکت. همچنین، منجر شده اصالت داستان مرجع حفظ شه. از کارای دیگشونم این بوده که به جای دیالوگ در درجه اول رو صحنه پردازی و اکتینگ مانور دادن تا بیشترین اطلاعات در اختیار مخاطب باشه و عمق داستان بیشتر شه. تقریباً برعکس همه کارایی که آمازون با حماسه ی میدل ارث داره می کنه. کلاً خیلی خوب درآوردن، قطعاً نظارت و مشورت GRRM بی تأثیر نبوده.
کلا چیزی که مارتین داخلش نقش داشته باشه بد در نمیاد که هیچ فوقالعاده هم میشه
آره کارش درسته! حتی این چند ماه که تو مصاحبه ها و همایش هاش وضوح نشون داده گیم براش چرندیاته و گفته اصلا هنر حساب نمی شه، بازم برای lore الدن رینگ گل کاشت. داستان هاشم یه چیزی داره که من ندیدم جای دیگه، حداقل نه با این کیفیت: اصلا به عنوان نویسنده به هیچجاش نیست و قشنگ ترین کارکترایی که ساخته رو مثل پشه می بینه برای زیبایی کلیت داستان. Fevre Dream هم بنظرم بهترین کارشه، ای کاش یه سریال یا سولزلایک ازش بسازن یروزی.