بازی متفاوت و جذابی که حتی نام آن را نشنیدهاید
در زیرزمینی قدیمی و خاکخورده فرصتی طلایی برایتان پیش آمده است. هدفی که تمام مأموریتتان را به خطر انداخته بود، حالا در شرایطی گرفتار شده که یک قدم با مرگ فاصله دارد. فقط کافی است تا اسلحه را درآوید و ماشه را بکشید. اما مشکل اینجاست که دوست دوران کودکیتان که حالا برای دشمن کار میکند، حاضر است تمام جانش را بدهد تا از هدف حفاظت کند. در این شرایط چه باید کرد؟ آیا باید فرصت طلایی را از دست داد و به امید فرصتهای بعدی نشست؟ یا با دوست کودکیتان وارد مذاکره شوید و راضیاش کنید تا کنار بکشد؟
دوست دوران کودکیتان مثل همیشه سمج است و من مجبور شدم تا وی را همراه با هدف از میان ببرم، البته در صحنهای که مرا به گریه واداشت. اما در همین حین متوجه شدم که زنی با هویت نامشخص تمام اتفاق را مشاهده کرده بود. این زن چه کسی بود؟ اگر برای دشمن کار میکرد چرا وقتی فرصت داشت من را نکشت؟ این سوالی بود که مدام در ذهنم تکرار شد تا اینکه چندین ساعت بعد به جواب رسیدم.
این بخش کوچکی از تجربهی من از بازی 隐形守护者 یا The Invisible Guardian بود که در سبک رمان مصور تعاملی (Visual Novel) و FMV ساخته شده است. یک سال پیش وقتی درحال یادگیری زبان مندرین بودم، یکی از دوستانم از من درمورد The Invisible Guardian پرسید و حتی منی که عاشق و شیدای سبک ویژوال ناول هستم، هیچ اطلاعی از وجودش نداشتم. دوست من هم بهحق تمام کتابها و اسبابها را از روی میز به کناری پرت کرد و لپتاپش را روی میز گذاشت و گفت باید این بازی را هرچه سریعتر بازی کنی!
وقتی با محیط و فضای پرخرج و زیبای The Invisible Guardian روبهرو شدم، به خودم گفتم که دوستم حق داشت چنین واکنشی نشان دهد اما نکتهای که باعث شد تا فردای آن روز پای این اثر مهجور بنشینم و آن را تمام کنم، نحوهی داستانسراییِ آن و استفادهاش از عنصر تعاملی مدیا بود. وقتی بازی را به پایان رساندم، فهمیدم که در علاقهام به آن تنها نیستم چرا که The Invisible Guardian در زمان عرضه در سال ۲۰۱۹، تبدیل به پرفروشترین عنوان روی Steam شد و نه تنها کلی جایزه در داخل و خارج چین بهدست آورد، بلکه تحولی بنیادین در سبک FMV ایجاد کرد که امروزه شاهد نمونههای آن هستیم (در ادامه دربارهشان صحبت خواهم کرد).
اما چرا تابهحال اسم آن را نشنیدهاید؟ چون به شکل بسیار سفت و سختی، The Invisible Guardian خارج از مناطق چین، هنگ کنگ و تایوان قفل شده است و قابل دسترسی نیست. تصمیمی که امیدواریم بزودی تغییر کند.
در دنیای جنگزدهی The Invisible Guardian شما کنترل یک نخبهی تازه به چین آمده بهنام شیائو تو را برعهده میگیرید که بعد از کسب کلی تجربه از امپراطوری ژاپن، حالا میخواهد به کشورش خدمت کند. بعد از ملاقات رفقا و اساتید قدیمیاش، شیائو عضو یک سازمان مخفی سیاسی میشود که قصد دارند به منطقهی تحت کنترل ژاپن (منچوریا) نفوذ پیدا کنند و آن را از چنگ خارجیان خارج کنند. در ابتدا شاید تصور کنید که The Invisible Guardian یک اثر پروپاگاندایی است که همان ماجرای قدیمی و عرفی که بارها در مدیای چین از حملهی ژاپن روایت شده را بازگو میکند، اما واقعیت فاصلهی بسیاری با این تجسم دارد.
شیائو تو در طول مأموریت خود با شخصیتهای رنگارنگ بسیاری مواجه میشود که هرکدام اهداف و شخصیت متفاوتی دارند و میخواهند به هر نحوی که شده از این دورهی پرتلاطم سیاسی جان سالم به در ببرند. مهم نیست که فلان شخصیت ژاپنی است یا ناسیونالیست، لیبرال و یا کمونیست، هرکسی با هر هدفی قصدش بقاست و شیائو نیز باید در این شرایط بیرحم و سیاه، دیوارهای پولادین برای خود طراحی کند که درون آن به اهدافش نزدیکتر شود.
نکته اینجاست که هرچقدر در طول بازی پیش میروید، انتخابها نیز دشوارتر میشوند. یک مکالمهی بسیار ساده به یک ابزار مکاتباتی مبدل میگردد که معنا، مفهوم و تفاسیری در آن نهفته است که حتی شاید در آن لحظه قادر به درک آنها نباشید. شما نقش یک جاسوس ماهر را برعهده دارید که باید هرکسی را در رابطه با هویتش فریب دهد و این فریب دادن به هیچ وجه کار سادهای نیست چراکه در بسیاری از موارد در کنار خیل عظیمی از شخصیتها قرار گرفتهاید که هرکدام قاعدتاً تفسیر متفاوتی از حرفهایتان میکنند. برای مثال، یک جاسوس ناسیونالیست که از سازمان کومینتانگ خط میگیرد، فقط منتظر یک کلمه از شماست که نشان دهد برای ژاپن کار میکنید تا دخلتان را بیاورد. از طرفی اگر لو دهید که برای CCP کار میکنید، عاقبت خوشی در انتظارتان نخواهد بود. بنابراین میتوان گفت در هر لحظه شیائو روی بندی نازک حرکت میکند که هر لحظه ممکن است از آن سقوط کند.
نکتهی دیگری که باعث میشود تجربهای منحصربهفرد با The Invisible Guardian داشته باشید، موضوع اخلاقیات شخصی است. در طول بازی، شیائو در موقعیتهای بسیار دشواری قرار میگیرد که باید بین رفقا و دوستان خود و اهداف و مأموریتش یکی را انتخاب کند. وی در موقعیتهایی قرار میگیرد که حتی مجاب میشود انسانیتش را برای رویایی که در سر دارد بدهد. کار آنجا سخت میشود که متوجه میشوید بازی اغلب انتخابهای شما را “نادرست” نمیداند. بهجز انتخابهایی که واضحاً به مرگ یا اتمام مأموریتتان ختم میشود، تمام انتخابهای دیگر داستان را ادامه میدهند و حتی ممکن است در آخر خودتان را در احزاب و جناهی بیابید که در ابتدا آنها را دشمن میپنداشتید! موقعیتهای حساس و سخت آدم را وادار به کارهایی میکند که تصورش هم برای فرد دشوار است.
در طول بازی لحظات زیادی وجود داشت که من و دوستانم درمورد هویت و اهداف سیاسی اشخاص حاضر در صحنههای متعدد حدس و گمان میزدیم یا برای یک انتخاب ساده کلی وقت صرف میکردیم. میتوان گفت که The Invisible Guardian شباهت زیادی به بازیهای تلتیل گیمز در غرب دارد با این تفاوت که هدفش القای یک حق انتخاب کذایی نیست بلکه میخواهد با قرار دادن شما در شرایطی پیچیده مغزتان را بکار بگیرد تا با آگاهی کامل به سمتی حرکت کنید که بنظرتان صحیح و معقول است. ممکن است در طول این مسیر خیلیها را از دست بدهید و یا از رویای ابتداییتان دور شوید، اما مطمئنم که در هر صورت در انتها به فکر فرو خواهید رفت.
شوربختانه، The Invisible Guardian مانند بسیاری دیگر از بازیهای چینی ترجمه ندارد و هنوز راهش به غرب باز نشده است. اما خبر خوش اینجاست که با تأثیر انکارناپذیرش بسیاری دیگر از کمپانیها دست به ساخت ویژوال ناولها و FMVهای همسبک زدهاند که با تمرکز روی داستاننویسی و دادن حق انتخابهای بامعنی، یک نوع اضطراب مثبت را در مخاطب پدید آورند. برای مثال بازی Once ,in Times of Chaos از شرکت بهنام Bilibili که قرار است به زودی با ترجمهی انگلیسی منتشر شود، با رویکردی مشابه بازیکن را در نقش جاسوسی قرار میدهد که باید راهش را در دوران پرهرجومرج ۱۹۲۰ میلادی چین پیدا کند.
پر بحثترینها
- رسمی: Death Stranding Director’s Cut برای ایکس باکس عرضه شد
- ۱۰ بازی ویدیویی با گیمپلی عالی و داستان ضعیف
- آیپی Death Stranding دیگر متعلق به سونی نیست
- ویدیو: Marvel’s Spider-Man 2 در حالت Fidelity ویژه PS5 Pro با نرخ فریم ثابت ۶۰ اجرا نمیشود
- دیجیتال فاندری: پلی استیشن ۵ پرو نمیتواند برخی بازیها را با نرخ فریم ۶۰ اجرا کند
- دیجیتال فاندری: کیفیت Horizon Forbidden West روی PS5 Pro معادل با قویترین رایانههای شخصی است
- سونی از ۲۰۲۵ به بعد سالانه بازیهای انحصاری تکنفره بزرگی را برای PS5 عرضه خواهد کرد
- کار ساخت STALKER 2: Heart of Chornobyl به پایان رسید
- ۱۴ دقیقه از گیمپلی Indiana Jones and the Great Circle را مشاهده کنید
- گزارش: ایکس باکس درحال آمادهسازی پیشنمایشهای South of Midnight است
نظرات
خوب بازی رو معرفی کردین حالا یه قرص هم معرفی کنید بخوریم چینی یادبگیریم.به نظر من مقاله بی استفاده ای بود
نویسنده فارسی زبان هست و مندرین یاد گرفته شما هم تنبلی نکن و برو یاد بگیر. :دی
والا ، کی گفته یاد گرفتن چینی سخته اصن….
راهکار به این میگن ، ایزی…👏👏
یعنی نسخه انگلیسیش نیست؟
با همون زبون چینی پرفروش ترین بازی استیم شده؟ 😳
یک درصد گیمرهای چینی هم بازی رو خریده باشن پرفروش ترین میشه :دی
حرف حقی بود ناموسا ..
تقریبا از هر ده نفر تو دنیا یکیش چینیه پس جای تعجب نیست.
ممنون از اینکه مطالعه کردید. نظرتون هم محترم هست.
هدف مقاله صرفاً معرفی بازی نیست بلکه شناسوندن بازیها و سبکهاییست که برای بسیاری ناآشنا هستند. همونطور هم که در انتها ذکر شده میتونید منتظر بازیهای مشابهای باشید که در راه هستند اگر علاقمند شدید.
آخرین کاری که بخوام تو زندگیم انجام بدم اینه که چینی یاد بگیرم !
فک کنم مقاله برای چینی های مقیم ایران کار شده !!
چقد رو فارسی تسلط داری؟
چالب بود … بسیار عالی …👏👏👏👏
یک سوال: چرا به این میگن بازی ولی به Black Mirror: Bandersnatch میگن سریال/فیلم تعاملی؟ فرقشون در کجاست؟
ممنون ازینکه مطالعه کردید مطلب رو.
این سوال بسیار جالبیست. دو موضوع وجود دارند، یکی اینکه Black Mirror: Bandersnatch بهعنوان یک فیلم تعاملی عرضه شد و برای مخاطبین چنین مجموعههایی. شما این عنوان رو روی استیم قاعدتاً بازی نمیکنید بلکه در سرویس نتفلیکس تماشاش میکنید. موضوع دوم هم برمیگرده به تعریف بازی که در غرب و شرق تفاوتهای عمدهای دارند که از قضا موضوع مطلبیست که دارم درحال حاضر برای B’s LOG مینویسم. غرب تعریف محدودتری از بازی دارند عموماً که تاکید زیادی روی تعامل میشه، از طرفی شرق تعریف گستردهتری دارد که هرآنچه که در قالب نرمافزار تعریف بشه رو بازی میشمارند.
قاعدتاً موضوع گستردهتر هست اما امیدوارم جوابتون رو تاحدودی گرفته باشید. 🙂
خیلی ممنون از پاسخ کاملتون.
البته بنده معتقدم این موضوع چندان با غربی یا شرقی بودن سازنده اثر ارتباطی نداره، بیشتر دید سازنده اثر به اثری که ساخته و عبارتی که ترجیح میده اثرش رو با اون عبارت صدا کنن(بازی یا فیلم و سریال تعاملی) روی این موضوع تاثیر داره.
به عنوان مثال ما عنوان Her story رو داریم که یک عنوان کاملا غربی پسنده، ولی سازندگانش ترجیح دادن که اثری که ساختن یک “بازی” خطاب بشه و نه یک فیلم تعاملی.
پاینده باشید.
بله این بخشی از موضوع هست. گرچه بسیار مفصله و تفاوتهای فرهنگی و تعریفی قابل مشاهده. Her Story یک فیلم تعاملی هست در تعریف خود اثر که البته توجه دنیای گیم رو بسیار به خودش جلب کرد. درحال حاضر غرب در مقایسه با گذشته بیشتر پذیرای چنین عناوینی شده.
ممنون برای این اطلاعات ارزنده همچنین خسته نباشید برای مقاله ، زحمت کشیدین
یه مدت توی سایت دنیای بازی مینوشتم؛ یه همکاری داشتیم اون زمان که اون هم اسمش کامیاب قربانپور بود؛ تصور میکنم ایشون نویسندهی این بخش باشه…
خودم هستم. 🙂
بازی جالبی بنظر میرسه 🙂
پیشرفت بازی های چینی واقعا خوب بوده فکر میکنم در آینده باید بهشون عادت کنیم
این همه از این بازی های ناشناس مینویسین اما بازی nobody left که یه ایرانی به تنهایی داره میسازه و کلی تریلر و عکس از بازی منتشر میکنه رو حمایت نمیکنید حتی به اقای کریمی تو تلگرام در این باره که حمایتی ازش بکنن و اخبارش رو منتشر بکنن هم دادم اما حتی پیام رو هم جواب ندادن.امیدوارم کامنتم رو تایید کنید
ممنون ازینکه مطالعه کردید. همونطور که در متن ذکر شده این عنوان به هیچ وجه “ناشناس” محسوب نمیشه. صرفاً بر مبنای جغرافیاست که برای شما ناشناس هست.
نمیشه مقاله از چین و روسیه کار نکنید؟
خیر.