نقد و بررسی فیلم Spiderhead | کنترل احساسات
اثر جدید نتفلیکس فیلمی است با بازیگرانی آشنا و به کارگردانی جوزف کوشینسکی که در همین سال فیلم Top Gun را هم ساخته است. کریس همسورث و مایلز تلر از جمله بازیگران فیلم Spiderhead میباشند.
Spiderhead فیلمی علمیتخیلی، تریلر و تا حدی اکشن میباشد. فیلمی که در ابتدا در ایده ساخت جذاب به نظر میرسد و حس امیدواری با خواندن خلاصه داستان یا دیدن دقایق ابتدایی فیلم در مخاطب ایجاد میشود.
اما آیا Spiderhead موفق است فراتر از یک ایده جذاب و پر کشش برود؟ آیا امیدواریای که نسبت به آن وجود دارد تا پایان فیلم قویتر میشود یا حداقل باقی میماند؟ در ادامه به بررسی این اثر خواهیم پرداخت.
Spiderhead با خلاصه داستان و ایدهای که به نظر کشش لازم را برای راضی کردن مخاطب داشت، آمده بود تا به یک اثر موفق دیگر بعد از Top Gun در سال ۲۰۲۲ در کارنامه جوزف کوشینسکی به شمار برود.
فیلم Spiderhead داستانی را روایت میکند که در آن به مجرمین اجازه داده میشود به جای رفتن به زندان و به جان خریدن دردسرهای آن و سروکله زدن با نگهبانان و قوانین سفت و سخت زندان، خود را به صورت داوطلب در اختیار یک پروژه پیشرفته پزشکی قرار دهند.
اسپایدرهد در واقع نام این شرکت و مجموعهای است که محکومین که هر کدام به دلایل مختلفی مجرم شناخته شدهاند در آن جا مورد تست و آزمایش قرار میگیرند. مجموعهای پیشرفته که با استفاده از تکنولوژیهای خاصی اهدافی را به زعم خود برای بهتر شدن دنیا دنبال میکند.
در Spiderhead سعی میشود تا احساسات افراد از طریق دستگاهی کنترل شود. احساساتی مثل عشق، نفرت خنده و سرخوشی و غیره. در واقع اسپایدرهد این ایده را روی محکومینی که خود را به آن سپردهاند آزمایش میکند. به آنها عشق تزریق میکنند و ناگهان عاشق یکدیگر میشوند یا با تزریق دیگری آنها سرخوش میشوند و فقط میخندند حتی اگر خبر ناگواری به آنها داده شود.
در این بین فردی به نام جف که به جرم دو قتل غیر عمد در آن جا زندانی شده است بارها تحت آزمایش عشق قرار میگیرد. اما او پس از مدتی کمکم نسبت به اتفاقاتی مشکوک میشود و سعی در پیدا کردن واقعیت دارد.
Spiderhead را میتوان مثال خوبی برای یک فیلم هدر رفته دانست. فیلمی که همانطور که دیدید خلاصه داستانی دارد که به نظر جالب میرسد و این ایده میتوانست به یک فیلم پر سروصدا که شامل کشمکشها و چالشهای بسیاری است، تبدیل شود.
مدت زمان فیلم Spiderhead یک ساعت و چهلوهفت دقیقه میباشد. این مدت زمان برای یک فیلم سینمایی زمان نرمالی به حساب میآید. اما در طول این مدت زمان مناسب Spiderhead فقط در طول پیش میرود. زمان فیلم میگذرد و قصه فیلم در حال به اتمام رسیدن است. Spiderhead در عرض یا عمق اصلا هیچ پیشرفتی نمیکند.
به همین دلیل شاید بتوان گفت از این زمان نزدیک به دو ساعته فیلم شاید اگر یک ساعتش را حذف هم بکنیم خیلی به جایی بر نخورد. بسیاری از دقایق فیلم را میتوان کنار زد بدون آن که لطمه خاصی به فیلم چه از نظر درام و داستان و چه از نظر شخصیتپردازی وارد شود.
Spiderhead یک ویژگی عجیب دارد. با وجود اینکه بعضی اتفاقات به طرز غیرمنطقیای سریع اتفاق میافتند اما در عین حال حس میشود فیلم ریتم کندی دارد. به همان دلیل که گفته شد فیلم در عرض و عمق هیچ پیشرفتی ندارد و این موضوع بعد از مدتی حوصله مخاطب را سر میبرد. یک سری اتفاقات تکراری مدام تکرار میشوند و از جایی به بعد مخاطب را کمی کلافه میکند.
Spiderhead پتانسیل این را داشت که حداقل نیم ساعت به مدت زمانش اضافه کند اما نه با این شکل فیلمنامه. بسیاری از اتفاقات پتانسیل مکث بیشتر و کاوش بیشتر را دارند اما فیلم بسیار سطحی از آنها عبور میکند. این موضوع باعث میشود که مخاطب کم کم احساس کند هیچ اتفاقی در این فیلم نمیافتد و البته احساس او درست است.
فیلمنامه Spiderhead یکنواخت و قابلپیشبینی و ناتوان در ساخت لحظات دراماتیک است. گرچه تلاش میشود که لحظات دراماتیک در فیلم وجود داشته باشند اما این تلاشها به سرانجام نمیرسند. بنابراین مخاطب به این نتیجه میرسد که گویا قرار نیست هیچ اتفاقی در این فیلم بیافتد. بنابراین Spiderhead در فیلمنامه نمره خوبی نمیگیرد. فیلمنامهای که خیلی روی آن کار نشده و یکنواخت و خستهکننده است.
شخصیتهای فیلم هیچکدام ساخته نشدهاند، هیچکدام سمپاتیک نیستند و همگی برای مخاطب ناآشنا هستند. این موضوع یکی از دلایلی است که در لحظات حساس و شبه دراماتیک، فیلم حس آن را میکشد و از بین میبرد. همانطور که گفته شد با مکث بیشتر روی موضوعاتی فیلم میتوانست عمق بیشتری به شخصیتها و قصهاش بدهد اما این موضوع نادیده گرفته شده است. حتی عشقی که در فیلم وجود دارد بسیار ناپخته و باورناپذیر و ابتدایی است.
هنگامی که فیلمی فیلمنامه کارشدهای نداشته باشد به این معنی است که قبل از رسیدن به بحث اجرا و کارگردانی شانس بزرگی برای شکست خوردن دارد. برای پوشش دادن ضعفهای فیلمنامه، فیلم باید کارگردانی خیلی خوبی داشته باشد که این موضوع در کنار بازیهای خوب بازیگران کمک کنند تا کمی فیلم خودش را بالا بکشد.
موضوعی که احتمالا مخاطبانی که کمی با دقت بیشتری فیلم را تماشا کردهاند متوجه آن شدهاند استفاده بیش از حد کارگردان از تکنیک دیزالو است.
دیزالو یکی از قدیمیترین تکنیکهایی است که در فیلمها به خصوص در آثار کلاسیک استفاده میشود. این تکنیک برای وصل کردن دو نما به یکدیگر به کار میرود. نحوه کار آن اینگونه است که انتهای نمای اول و ابتدای نمای دوم بر روی یکدیگر افتاده و با هم ترکیب میشوند. در واقع تصویر اول به تدریج محو میشود و به جای آن تصویر دوم ظاهر میشود.
در Spiderhead کارگردان از این تکنیک به دفعات استفاده کرده که تا جایی که در خاطر دارم شاید یک مورد از آنها به جا و در مکان درستش استفاده شده است. این تکنیک بارها در فیلم استفاده میشود بدون اینکه دلیل خاصی داشته باشد و یا حس خاصی را انتقال دهد. دیزالو تعریف مشخص و هدف مشخصی دارد اما در اینجا خیلی دلیل استفاده مکرر از آن مشخص نیست.
با وجود اشکالاتی، اما در کل کارگردانی فیلم خیلی پر نقص و پر اشتباه نیست اما فیلمنامه فیلم ضعفهای زیادی دارد که فیلم را قبل از رسیدن به اجرا زمین زده است.
در بخش بازیها اما فیلم نمره قبولی میگیرد. شاید بازیهای فیلم عالی و به یادماندنی نباشند که البته با پتانسیلی که فیلم دارد انتظار و توقع بیجایی است، اما بازیها خوب و به اندازه هستند و با توجه به شرایطی که فیلم دارد دستکم آدم را اذیت نمیکنند و در کل مورد میتوان گفت مورد تایید هستند.
در نهایت Spiderhead فیلمی است که ایده جذاب و خاصی دارد که میتوانست با پرداخت بیشتر این ایده به اثر بهتری تبدیل شود. فیلمی با فیلمنامهای ناقص، ناتوان در خلق لحظات دراماتیک و ساخت روابط بین آدمها. بازیهای بازیگران شاید بزرگترین نقطه قوت فیلم باشد.
اگر به ایده این فیلم علاقه زیادی دارید و تماشای قصهای درباره آن برای شما جالب است به شما پیشنهاد میکنم این فیلم را تماشا کنید در غیر این صورت فیلم از جنبه سرگرم کردن مخاطب هم خیلی موفق نیست و شاید گزینه مناسبی برای تماشا نباشد.
همچنین فیلم در پایان به کلیشه میافتد و میتوانست پایانبندی بهتری داشته باشد. در پانزده دقیقه پایانی، فیلم شباهتهایی هم به آثار سینمای هند پیدا میکند و پایان Spiderhead یکی دیگر از نقاط ضعف آن میباشد.
پر بحثترینها
- فوری: سونی در حال مذاکره برای خرید کمپانی مادر FromSoftware است
- نامزدهای بهترین بازیهای سال مراسم The Game Awards 2024 مشخص شدند
- نقدها و نمرات بازی STALKER 2 منتشر شدند
- ۱۰ بازی سینماتیک که میتوانند با بهترین فیلمهای سینمایی رقابت کنند
- پلی استیشن برای ۱۰ سال متوالی نمایندهای برای بهترین بازی سال داشته است
- شایعه: حالت پرفورمنس بازی STALKER 2 روی Xbox Series X به خوبی اجرا نمیشود
- بازی Death Stranding Director’s Cut دومین بازی پرفروش ایکس باکس شد
- بدون اشتراک پلاس، امکان انتقال فایل سیو بازیها از پلی استیشن ۵ استاندارد به پرو وجود ندارد
- رسمی: شرکت مادر FromSoftware پیشنهاد خرید از سوی سونی را تایید کرد
- بازی GTA V با این هدف ساخته شد که از هر نظر بهتر از GTA IV باشد
نظرات
ندیدمش. نمراتش پایین بود . البته ب نمره دیگه نمیشه فیلم دید .
پیشنهاد می کنید ؟!
ارزش دیدن رو داره یه چیز نو آورانه و دراماتیک جدیدی بود ولی ن اون طور بود ک بگی واو یا خیلی خفن معمولی بود ارزشش دارع بنظرم