نقد فیلم Scream | قاعدهی کشتن با چاقو
پنجمین قسمت از مجموعه فیلمهای Scream یا جیغ را نه میتوان دنبالهای بر فیلمهای قبلی محسوب کرد و نه علیرغم عنوان مشابهاش با فیلم اوّل، بازسازی آن. در واقع در نخستین فیلم از این مجموعه، پس از درگذشت خالق اصلیاش، یکی از سلاطین ژانر وحشت یعنی وس کریون، شاهد بازگشتی به اتفاقات فیلم هستیم. شخصیتهای اصلی فیلم اوّل در کنار شخصیتهای تازهنفس، قرار است با شخصیت مشهور این مجموعه فیلمها، «گوستفیس» مجدداً مواجه شوند.
گوستفیس، قاتلی زنجیرهای است که قربانیان خود را بر اساس قواعد و قوانین فیلمهای ترسناک میکشد و تنها راه نجات کسانی که مورد حملهی او قرار میگیرند، پیروی و دنبال کردن همین قواعد است. در واقع، فضای رازآمیز حول هویت واقعی قاتل یا پیشبینی حرکت بعدی او تنها با حدس و گمانهایی به دست میآید که از دلِ قواعد فیلمهای ترسناک بیرون آمده باشند. شناخت و اشراف بر فیلمهای ترسناک، عاملی کلیدی در حل معمای قتلها و مقابله با تهدیدات قاتل است. مثل این که قاتل در مراودات عادی مدعی داشتن عشق و علاقهی زیاد به شخصیت اصلی است. از این نظر، معشوق یا نامزد شخصیت اصلی میتواند یکی از مظنونین باشد.
این پیشفرضها را در صحنهی ابتدایی فیلم به خوبی میتوان دید. تارا، دختر نوجوانی که در خانه تنهاست، مشغول گفتگوی پیامکی با دوستش امبر است که ناگهان تلفن خانه زنگ میزند. شخص پشت خط با صدایی ترسناک از او دربارهی فیلمهای ترسناک موردعلاقهاش سؤال میکند و وقتی نام «بابادوک» را میشنود، از کوره درمیرود. ویدیویی از امبر برای تارا میفرستد و میگوید که مرگ و زندگی امبر به پاسخهای درست تارا بستگی دارد. اوضاع وقتی بدتر میشود که تارا فیلمهای مورد پرسش تلفنکنندهی ناشناس را ندیده چون برای نسل او، قدیمی و از مُدافتاده هستند. در نهایت، هنگامی که تارا از فرد ناشناس میخواهد دربارهی فیلمهای جدیدتری مثل It Follows و The Witch از او سؤال کند، گوستفیس برای اعادهی حیثیت از فیلمهای موسوم به استب [که زیرمجموعهای از فیلمهای اسلشر است] ظاهر میشود.
فیلم Scream را هم میتوان نوعی فیلم در فیلم درنظر گرفت، هم میتوان در قالب یک متافیلم درنظر آورد که میخواهد خیلی خودآگاهانه و تعمدی دربارهی ویژگیهای مجموعه سینمایی مرتبط با خود ایدهپردازی، رمزگشایی و بازنگری کند. به عبارت دیگر، خود فیلم نقش تجزیه و تحلیلگر را برعهده میگیرد؛ امّا به طرز جالبی، همزمان داستانش را نیز روایت میکند و شخصیتهای اصلی را وادار میکند در جلدِ طرفداران فیلمهای ترسناک، از معمای داستان گرهگشایی کنند. شاید این مسیر برگزیده شده از سوی فیلم، به بهترین نحو در خدمت بزرگداشت میراث خالق اصلی مجموعه یعنی وس کریون قرار گیرد. و چه چیزی بهتر از یک بزرگداشت سینمایی از طریق یکی از فیلمهای خود این مجموعه. علاوه بر احضار بازیگران و شخصیتهای فیلمهای قبلی، دریچهای به ذهن و ایدههای خلاقانه کریون گشوده میشود. به نظرم، فیلم به خوبی توانسته این لایه را با لایه داستانی خود درهمتنیده و منطبق کند.
قسمت اوّل مجموعه Scream که در سال ۱۹۹۶ ساخته و اکران شد، از جنبهای دیگر هم در میان آثار مهم و جریانساز ژانر وحشت قرار میگیرد و آن محور قرار دادن نوجوانان در سیر روایی داستان بود. بنابراین، تداوم حضور شخصیتهای اصلی و بازیگران مهم آنها در فیلمهای قبلی با منطق و قاعدهی کلی فیلم سازگار نیست. به عبارت بهتر، فیلمهای این مجموعه که به فاصلهی زمانی طولانی از یکدیگر ساخته شدهاند (فاصله فیلم اوّل تا پنجم، حدود ۲۵ سال است) از آزادی عمل فیلمهایی دنبالهداری مثل ایندیانا جونز برخوردار نیست که گذشت زمان تأثیری بر منطق روایی و حضور شخصیت اصلیشان نداشته باشد. در اینجا، به عنوان یک عامل تعیینکننده، سن شخصیتها نقش مهمی بازی میکند. شخصیتهای اصلی فیلمهای اولیه، اثرگذارند ولی در قالب نقشهای فرعی. از این نظر، فیلم آخر هم کوشیده همنشینی شخصیتها و بازیگران قدیمی و جدید را در فُرمی گرچه قابل پیشبینی دنبال کند: نوجوانان در خطر هستند و بزرگسالان برای کمک، راهنمایی و نجاتشان تلاش میکنند.
قبلتر در توصیف مجموعه Scream به صفات «قدیمی و از مُدافتاده» اشاره کردم. چرا؟ خب، مدّتهاست که عادت کردیم قتلها در فیلمها به وسیلهی اسلحه و شلیک گلوله اتفاق بیفتند. اگرچه در صحنههای اکشن و درگیری، با پرت شدن اسلحه به این طرف و آن طرف، هر وسیلهای حتی خودکار و مداد [مثل فیلمهای جان ویک یا جوکر در فیلم The Dark Knight] هم میتواند ابزار کشتن باشد. امّا این که فیلمی کاملاً اصرار داشته باشد قاتلش، آن هم قاتل سریالیاش به وسیلهی ضربات چاقو، قربانیانش را از پای درآورد، کمی از مُد افتاده است. به نظرم یک چالش مهم فیلم Scream هم همین است که تا جای ممکن میکوشد سلاح گرم را از دور خارج کند.
در طول فیلم، ترفندها و شگردهای فیلم برای از دور خارج کردن تفنگ و اسلحه را زیر نظر داشتم. در اکثر صحنههای فیلم، شخصیتها به واسطهی اسلحه تهدید میشوند و تحت کنترل درمیآیند؛ ولی چون قرار است با چاقو کشته شوند، مرگشان به تعویق میافتد. این ویژگی و قاعده جاهایی از فیلم خاصیت هجوآمیز و مسخرهای به خود میگیرد. مثلاً در درگیری پایانی فیلم چند شخصیت مهم، با وجود گلوله خوردن، همچنان سرپا هستند و پس از ماجرا هم در حالتی کنارهم نشستهاند که انگار نه انگار گلولهای در بدنشان وارد شده و هنوز آنجاست. گویی از معرکه کاملاً دور بودند.
با این حال، قمار اصلی فیلم در محدودهی داستان است. تقریباً هیچ چیز شگفتانگیزی در داستان فیلم نیست. داستان، سیری کاملاً قابلپیشبینی دارد ولی همانطور که گفتم، چون قالب «فیلم در فیلم» یا «متافیلم» به روایت خود داده است، همین نکته هم چندان آزاردهنده نیست. به عبارت بهتر، خود فیلم دربارهی کلیشههایش رُک و صادق است، به آسانی به آنها اعتراف میکند، حتی دربارهی گرهگشایی پایانی خود گمانهزنی میکند، تمام گزینههای قاتل احتمالی را از زبان شخصیتها مطرح میکند و بر محور کنجکاوی پیش میرود. با وجود این، گرهگشایی از هویت قاتل هم ذرهای ولو اندک با غافلگیری توأم شده است. انگار تأکید اولیه فیلم بر این که قاتل پشت شمایل گوستفیس لزوماً «یک نفر» است، برای فصل گرهگشایی زمینهچینی شده بود.
حتی بازی فیلم با میزانسن شخصیتها و «درها»، گرچه کلیشهای است ولی تکرار پرشمارش، خصلتی تعلیقی و طنزآمیز به فیلم داده است. اوج استفاده از این تمهید در صحنهی مورد تهدید قرار گرفتن پسر کلانتر شهر مشهود است. جایی که او درهای زیادی را باز و بسته میکند و هر نوبت انتظار داریم گوستفیس پشتِ یکی از درها باشد و به او حمله کند. تعلیقی که از فرط تکرار، رنگ و مایهای کمیک به فیلم بخشیده و در میان نمایش مقادیر زیادی خون، فضای فیلم را تلطیف کرده است.
کارگردانان قسمت پنجم مجموعه Scream پیش از این فیلم Ready or Not (2019) را کارگردانی کردهاند که تلفیق جالبی از کمدی با ژانر وحشت بود. حالا در اینجا هم توانستهاند نخستین فیلم مجموعه مشهور جیغ را، متعاقب مرگ سازنده اصلیاش، یعنی وس کریون به فیلمی قابلقبول تبدیل کنند که تماشاگر علاقهمند به فیلمهای ژانر وحشت را راضی میکند یا دستکم خیلی آزار نمیدهد.
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
- این ۱۵ ویژگی منحصر به فرد GTA 6 را به یک تجربه خیرهکننده تبدیل خواهند کرد
نظرات
پایان به شدددت زوری فمینیستی ای داشت.