دروازهها گشوده شدند و خودم را در میان سیلی از سربازان دیدم، سربازانی که به سوی اسطورههای سرزمینشان هجوم میبرند. شفقهنگام بود و گویی خورشید سرخی آسمان را مهیا میکرد، در همین اثنا «رادانِ» دلیر از دورترین اختر تابناک فرار رسید و طالع سربازان نگونبخت را رقم زد. چه شد که به اینجا رسیدیم و سرانجام چیست؟
بازی Elden Ring نیز به مانند تمامی آثار فرام سافتور (From Software) از روایت محیطی بهره میبرد، بدان معنا که هر چه به محیط اطراف، آیتمها و دیالوگها بیشتر توجه کنید، داستان را نیز بهتر درک خواهید کرد. با این وجود، تقریباً غیرممکن است که به تنهایی بتوانید همه چیز را بری خود روشن کنید. در این سری مقاله قصد دارم از پیشزمینه و اتفاقات گذشته تا حوادث خود بازی و پایانها را برایتان شرح دهم.
«اراده برتر» و ملکه ماریکا
بازی الدن رینگ در سرزمینی به نام «سرزمین میانه» (Lands Between) روایت میشود، جایی که زمانی اژدهایی با نام Dragon Lord بر آن حکومت میکرد، اما روزی این اژدها تصمیم گرفت سرزمین میانه را ترک کند. برای سالیان متمادی رعایا در اندوهِ از دست دادن وی به سر میبردند تا این که پدیده یا موجودی به نام «اراده برتر» (Greater Will) ماریکا را به عنوان فرمانروا و ملکۀ جدید سرزمین انتخاب کرد. اراده برتر، یک پدیدۀ قدرتمند (God) خارجی (بیرون از سرزمین میانه) است که ستارهای را به سرزمین میانه ارسال کرد. این ستاره در خود هیولایی به نام Elden Beast را جای داده بود که بعدها به الدن رینگ تبدیل شد.
الدن رینگ قدرتمندترین پدیده در جهان بازی است که از قدرت آن، درخت طلایی تنومند (ErdTree) شکل گرفت و مفاهیمی مانند جاذبه، مرگ، زندگی و فضا تاثیر پذیرفتند. مهمتر از آن، الدن رینگ «نظم طلایی» (Golden Order) را با خود به همراه آورد که تمامی ساکنان سرزمین میانه باید از آن پیروی کنند. برای دستیابی به مقام فرمانروایی و حکومت بر سرزمین میانه سه پیشنیاز دیگر نیز وجود دارد: ۱- آن شخص باید ایمپرین (Empyrean) باشد ۲- همسر (Consort) داشته باشد و ۳- سایهای (Shadow) برگزیند. شریک یا همسر کاملاً مبرهن است؛ به عنوان مثال در مورد ملکه ماریکا، شاهد گادفری (Godfrey) به عنوان همسر هستیم. منظور از سایه (Shadow) یک محافظ برای آن فرمانروا است که در مورد ملکه ماریکا برادر ناتنیاش، مالیکث بلک بلید (Maliketh the Black Blade)، نقش سایه را برعهده گرفت. اما قضیۀ ایمپرین کمی پیچیدهتر است.
ایمپرین
به نژادی از ابرقدرتها گفته میشود که از یک موجود خلق شده باشند. به عنوان مثال مالنیا (Malenia)، میکوئلا (Miquella) و رانی (Ronnie) ایمپرین هستند.
فرزندان ماریکا و ارتباطات خویشاوندی
ماریکا نمیخواست مرگ و زایل شدن را در سرزمین خود ببیند، بنابراین «نشان مرگ» را از الدن رینگ جدا و آن را به سایه یا همان برادر ناتنی خود (Maliketh) تحمیل کرد. به جای این که ماریکا طبق سنت، محافظ برادر خود باشد، از آن سوءاستفاده کرد و سپس وی را به قلمروی دوری فرستاد تا مرگ به سرزمین میانه راه پیدا نکند. با حذف نشان مرگ از الدن رینگ، ماریکا و تمامی نیمهخدایان جاودان شدند. مدتی بعد، گادفری به همسری ماریکا در آمد و لقب «اولین الدن لورد» (The First Elden Lord) را دریافت کرد.
نکته: پیشزمینههای روایی به این موضوع اشاره دارند که اولین الدن لورد اژدهایی به نام پلکسیتس (Dragon Lord Plaxitus) بوده است. بنابراین، احتمالاً گادفری اولین الدن لورد عصر خود یعنی عصر اِردتری به شمار میرود نه تمامی عصرها.
حاصل ازدواج گادفری و ماریکا سه فرزند به نامهای گادوین، مورگات و موگ شد ( فرزندان گادفری تا قرنها بعد با پیشوند گاد نامگذاری شدهاند، اما فرزندانی که نفرین شده بودند این پیشوند را دریافت نمیکردند مثل دوقلوهای مورگات و موگ). پس از این ازدواج، نبردی علیه Golden Order شکل گرفت و فرد دیگری به نام راداگون (Radagon) نیز در این نبرد نقشی کلیدی را ایفا میکرد. وی در مقطعی تصمیم گرفت از طریق ازدواج با «دوشیزه رنالا» (Lady Renala)، ملکۀ خاندان کریون (Carion Royal Family)، صلح را برقرار کند. از این ازدواج سه فرزند با نامهای رانی (Ranni)، رادان (Radahn) و رایکارد (Rykard) حاصل شد (نام فرزندان نسل راداگون با R آغاز میشود).
دیری نگذشت که نور طلاییِ چشمانِ گادفری محو شد، بدین معنا که وی ماموریت خود را انجام داده و دیگر Greater Will به او نیازی ندارد. به دنبال محو شدن نور چشمان، گادفری تبعید شد و به اولین تارنیشد (Tarnished) بدل گشت. با تبعید او، ماریکا دیگر همسری نداشت و یکی از شروط فرمانروایی ملکه برقرار نبود. در این مقطع، راداگون همسر خود، رنلا، را رها کرد تا با ماریکا ازدواج کند و به دومین الدن لورد تبدیل شود. از آنجایی که راداگون الدن لورد جدید بود، فرزندانش نیز به کاخ سلطنتی راه پیدا کردند و به همین دلیل است که در پایتخت شاهد صندلیهای تمامی آنها هستیم.
سومین پیوند، یعنی ازدواج ماریکا و راداگون، دوقلویی به نامهایی مالِنیا و میکوئلا را به همراه داشت. اما تناقضی که اینجا وجود دارد، این است که ما گفتیم مالنیا و میکوئلا ایمپریوم هستند و به عبارتی از یک موجود واحد شکل گرفتهاند؛ حال چگونه میشود که حاصل ازدواج دو موجود یعنی راداگون و ماریکا باشند؟ این موضوع در حال حاضر یکی از ابهامات اصلی کامیونیتی الدن رینگ محسوب میشود، اما پاسخی وجود دارد. در پایتخت، یعنی لیندل مسجمهای از راداگون وجود دارد که اگر جادوی Laws of Regression را جلوی آن اجرا کنید، مجسمه راداگون به ماریکا تغییر شکل میدهد و متن جلوی آن نیز به «راداگون همان ماریکا است» تغییر پیدا میکند. به نظر میرسد که در اعمال پیشزمینههای روایی، بازی قصد دارد به ما بگوید که یا ماریکا دچار اختلال شخصیتی است و در حقیقت راداگون روی دیگر این کاراکتر را تشکیل میدهد یا این که این دو جدا بودهاند اما در اثر اتفاقی (شاید شکستگی الدن رینگ) یکی شدهاند. دومی منطقیتر به نظر میرسد، چرا که راداگون در قالبی جداگانه با رنلا ازدواج کرده بود.
رانی نیز دمیگاد پر رمز و رازی است. با وجود این که در شجرهنامه، او از راداگون و رنلا به دنیا آمده، اما ایمپریوم است. حدس و گمانها بر این محور هستند که رنالا مادرخواندۀ او است. در هر صورت، او حتی با ایمپریوم بودن خود مشکل داشت و همین موضوع باعث متلاشی شدن الدن رینگ شد.
چارت درختی ارتباط خویشاوندی باسها:
فروپاشی الدن رینگ
رانی از ماهیت ایمپریوم خود تنفر داشت؛ در تمام عمر خود با ماریکا مبارزه کرد و در نهایت دسیسهای چید. رانی توانست نشان مرگ را از سایۀ ماریکا یعنی ملیکث برباید. با قدرت نشان مرگ، رانی توانست خنجرهایی بسازد که توانایی نابودی دمیگادها را داشتند. در شبی به نام «شب خنجرهای سیاه» (Night of the Black Knives)، فرقهای از قاتلان با نام «قاتلان خنجر سیاه» (Black Knife Assassins)، گادوین، اولین دمیگاد، را به قتل رساندند. وقتی گادوین کشته شد، یک نشان روی بدن وی نقش بست که در بازی با نام Cursemark of Death شناخته میشود. این نماد روی بدن گادوین میبایست یک دایرۀ کامل باشد، اما تنها یک نیمدایره روی بدن وی دیده میشود. دلیل آن است که دو دمیگاد همزمان کشته شدهاند و نماد را به دو نیمدایرۀ جدا از همه تقسیم کردهاند. دومین دمیگاد رانی است. به دنبال این اتفاقات، بدن رانی از بین رفت (به همین خاطر در بازی شبیه به یک عروسک چوبی است) و روحش باقی ماند و در سمت مقابل بدن گادوین پایدار ماند و روحش نابود شد (اشاره به تریلر داستانی).
نکته: بر اساس توضیحات زرۀ قاتلان خنجر سیاه، آنها همگی مؤنث و از خون ماریکا بودند. این موضوع به یک رگ انسانی ماریکا نیز اشاره دارد.
گادوین لقب «شاهزادۀ مرگ» (Prince of Death) را دریافت کرد. خط داستانی کاراکتر فیا (Fia) که شما را در آغوش میکشد، مستقیماً با گادوین در ارتباط است. فیا یکی از پیروان گادوین به حساب میآید و قصد دارد گادوین را احیاء کند.
پس از پراکنده شدن خبر مرگ گادوین، ماریکا بسیار غضبناک شد و تا مرز از دست دادن سلامت روان خود پیش رفت و به دنبال این اتفاق، الدن رینگ را متلاشی کرد. در انتهای بازی متوجه میشوید که راداگون با پتک خود قصد بازیابی الدن رینگ را دارد. بیش از پیش به نظر میرسد که راداگون و ماریکا دو موجود مجزا بودهاند و بعدها یکی شدهاند. وجه ماریکا قصد دارد الدن رینگ را نابود کند و وجه راداگون تلاش بر بازسازی آن دارد. روابط میان راداگون و ماریکا چندان واضح و آشکار نیست.
به دنبال متلاشی شدن الدن رینگ، قطعات آن در سرتاسر سرزمین میانه پراکنده شدند و هر کدام از فرزندان ماریکا، قطعهای (Shard) را از آن خود کردند. مشکل آن جا بود که هیچکدام نتوانستند بر دیگری غلبه کنند. Golden Order هم دیگر وجود نداشت و تحول قوانین فضا و زمان در سرزمین میانه شرایط را وخیم کرده بود. بنابراین، دمیگادها تصمیم گرفتند تا تنها از سرزمین خود دفاع کنند و هیچگاه قطعات الدن رینگ در کنار یکدیگر قرار نگرفتند. اینجا شما وارد مهلکه میشوید، یک تارنیشد.
تارنیشد
در طول قرنها، سرزمین میانه میزبانی عصر اژدهایان، ستارگان و دورههای متعدد دیگری را برعهده داشت و آخرین آنها «عصر اِردتری»، درخت سترگ طلایی، بود. قدرت زرین این درخت طلایی از طریق برگهای آن به ساکنین سرزمین میانه برکت و نعمتهای فراوانی را اهدا میکرد، اما به علتی نامشخص، با گرفتن نور طلایی از چشمان عدهای، ناگهان آنها را از این نعمت محروم میکرد. افراد تبعید شده و محروم از نعمت اِردتری، تارنیشد نامیده میشوند که البته بسیاری از آنها مثل شما به سرزمین میانه بازگشتهاند و سرگردان هستند.
اما وقتی الدن رینگ متلاشی شد و دیگر نظم و برکت در سرزمین میانه معنایی نداشت؛ Greater Will تصمیم گرفت دوباره قدرت و نعمت خود را به بسیاری از تارنیشدها بدهد. به مانند عناوین قبلی فرام سافتور، اینجا هم علت و پیشزمینهای برای بازیابی مجدد پس از مرگ وجود دارد و این بار اِردتری و Greater Will نامیرا شدن را به شما هدیه دادهاند تا بتوانید تمامی قطعات الدن رینگ را از باسها پس بگیرید و با جمعآوری آنها، الدن لورد شوید. در حقیقت، «ارادۀ برتر» میخواهد بر صدر قدرت باقی بماند و تنها شانس خود را در تبعیدشدگان یا تارنیشدها میبیند.
نکته: دقت داشته باشید که تارنیشدها به دنبال مقام فرمانروایی نیستند و نمیتوانند حاکم باشند، بلکه هدف این است که به همسری ماریکا در آیند و لقب الدن لورد را از آن خود کنند. الدن لورد فرمانروای سرزمین میانه نیست.
مشخصاً در انتهای بازی چنین اتفاقی رخ نمیدهد، چرا که برای ورود به اِردتری مجبور میشوید «گناهی کبیره» (Cardinal Sin) انجام دهید و درخت طلایی را آتش بزنید.
از همان ابتدای بازی با «ملینا» (Melina) آشنا خواهید شد. ملینا در مقاطع ابتدایی بازی به شما میگوید که هر تارنیشد باید یک دوشیزه (Maiden) داشته باشد، اما شما از این مهم بیبهره هستید و به همین خاطر حاضر میشود این نقش را بپذیرد، سپس ملینا شما را به محلی منزوی از جهان بازی به نام Roundtable Hold انتقال میدهد. در حقیقت، این مکان سرپناهی برای تارنیشدهای بازی محسوب میشود. در اواسط ماجراجویی، ملینا اعتراف میکند که ماهیت وی به گونهای نیست که بتواند مسئولیت یک Maiden را بپذیرد و نیرنگی در کار وی بوده است. او عذرخواهی کرده و از شما درخواست میکند تا وی را به پای اِردتری ببرید.
دمیگادها
برای ادامه شرح داستان، تصمیم بر آن گرفتم که به ترتیب رویارویی با دمیگادها یا همان باسهای اصلی روایت را برای شما شرح دهم. بنابراین در این قسمت هم داستان پیش میورد و هم از طرفی جزئیات مربوط به هر دمیگاد را متوجه خواهید شد.
Morgott و Mohg
در مورد فرزندان گادفری اختلافات زیادی وجود دارد، عدهای باور دارند که گادریک و گادوین دو فرزند او هستند و از مورگات و موگ به عنوان نسل طلایی (نوادگان) وی نام برده میشود. دستۀ دوم دقیقاً تفکری معکوس دارند؛ آنها این باور را دارند که مورگات و موگ مستقیماً در کنار گادوین فرزندان دوقلوی گادفری هستند و گادریک از نوادگان دور به حساب میآید. ما در این تحلیل با طرز فکر دوم موافق هستیم (همانطور که در چارت خانوادگی نیز آمده است)، چرا که به نظر میرسد گادریک از قبیل دمیگادهای ضعیفی است که با اتصال اعضای بدن رعیتها خود را قدرتمند میکنند. دمیگادی دقیقاً مشابه با گادریک در اواسط بازی وجود دارد با نام گادِفروی (Godefroy) که این نظریه را تایید میکند. بنابراین اگرچه خون گادفری در رگهای گادریک جریان دارد، اما مستقیماً فرزند او نیست.
به روایت بازگردیم. برای به دست آوردن اولین قطعه از الدن رینگ، گادریک را باید از بین ببرید، اما در مسیر رسیدن به وی، باسی با نام «مارگیت» شما را به چالش خواهد کشید. مارگیت در حقیقت همان مورگات است، اما خود را با نامی متفاوت معرفی میکند. اینجا فرصت خوبی است که بیشتر فرزند دوقلوی گادفری را معرفی کنیم.
مورگات و موگ با یک نفرین به دنیا آمدند و به همین خاطر شاخهای آنها را از بدنشان جدا نکردند. به واسطۀ این نفرین، مورگات و موگ محکوم شدند به این که تا ابد در غل و زنجیر باشند. مورگات تصمیم گرفت نفرت خود از Golden Order را کنار بگذارد و از اِردتری محافظت کند. موگ اما، به پیروی اصلی یک قدرت خارجی با نام Formless Mother بدل گشت. Fromless Mother یک قدرت خارجی دیگر همانند Greater Will است.
چندین قدرت برتر خارج از پدیدههای سرزمین میانه وجود دارد، اما بازی تنها دو God را معرفی میکند:
۱- Greater Will: این قدرت برتر نه صرفاً خیر است و نه شر، بلکه به دنبال نظم و قانون میرود. نعمتهای خود را به ساکنان اهدا میکرد، اما اگر جنگجویی دیگر در مسیر مناسب حرکت نمیکرد، از نعمتها محروم میشد.
۲- Formless Mother: این قدرت برتر شر مطلق است و نیتهای شومی را در سر دارد.
موگ، میکوئلا (برادر مالنیا و فرزند دیگر راداگون و ماریکا) را دزدید تا با بهرهگیری از Formless Mother، میکوئلا را فرمانروای جدید سرزمین میانه کرده و عصر جدیدی (احتمالاً با نام عصر خون) را آغاز کند. حالا شاید بپرسید که چرا موگ میکوئلا را برای فرمانروایی انتخاب کرد. همانطور که ذکر شد، میکوئلا یکی از چند ایمپریوم محدود است و یکی از سه شرط حکمفرمایی این است که وی باید ایمپریوم باشد.
سوال دیگری که پیش میآید، این است که چرا Formless Mother موگ را به عنوان دست راست خود انتخاب کرد. دلیل آن است که این قدرت شوم به دنبال خون نفرین شده است و همانطور که بالاتر اشاره کردیم، موگ و مورگات دوقلوهای نفرین شده هستند.
Godrick
گادریک حقیرترین و ضعیفترین دمیگاد به شمار میرود و NPCها در سرتاسر سرزمین میانه، به این موضوع اعتراف میکنند. در حقیقت، کاراکتری را پیدا نخواهید کرد که از حقارت و پستی او صحبت نکند. همانطور که متذکر شدم، گادریک احتمالاً از نسل گادوین است و یا به عبارتی از نوادگان گادفری محسوب میشود. ضعف او در مقابل براداران و عموزادههایش باعث شد تا به گرفت (Graft) روی بیاورد و البته با توجه به توضیحاتی که از آیتمها میخوانید، پدر و برخی از پیشینیانش نیز از این عمل شنیع بهره میبردند. گرَفت در حقیقت عمل اتصال اعضای بدن موجودات زنده به خود است که باعث میشود قدرت آنها انتقال پیدا کند.
در زمان فروپاشی الدن رینگ، گادریک از ترس، خود را با لباسی زنان در میان کاروان زنها و کودکان پنهان کرد تا بتواند از پایتخت فرار کند. سپس در میانۀ راه خود را از ژنرال رادان مخفی کرد. مدتی بعد نیز به مالنیا توهین کرد و سپس در مبارزه تن به تن، از او شکست خورد. به دنبال این اتفاق، گادریک مجبور شد چکمههای مالنیا را لیس بزند تا وی را ببخشد.
Rennala
پس از گادریک، به قلمروی ملکه رنالا تحت عنوان Liurnia of the Lakes میرسیم. خانوادۀ اشرافی Carian برای قرنها این قلمرو را تحت تسلط داشتند، اما با فرا رسیدن عصر اِردتری، قدرت آنها فروکش کرد و دیگر به شکوه قبل نبود. رنالا، ملکۀ لیورنیا، با جادوی ماه و قدرت عجیب خود در جادو، اطرافیان خود را افسون کرده و نبردهای متعددی را پیروز شده بود. از طرفی، با فروپاشی الدن رینگ، بسیاری از افراد دوباره به آکادمیِ جادو ایمان آوردند و تا حدودی خانوادۀ سلطنتی Carian قدرت خود را بازیابی کرد. با این وجود، به واسطۀ این که راداگون او را ترک کرد، رنالا افسرده و تنها به کالبدی از خود قدیمیاش بدل گشت. به دنبال این قضایا، اعضای بالاردۀ آکادمی جادو قیام و رنالا را در کتابخانۀ اصلی حبس کردند. در فاز اول مبارزه با این باس شاهد یک Egg در دستان او هستیم که آخرین هدیۀ راداگون به وی است که ارتباطی احساسی با آن دارد. نکته مهم دیگر این است که دانشآموزان دختر دیگری که در کنار وی هستند، هیچکدام پا ندارند. در قسمت توضیحات یکی از آیتمهای مربوط به رنالا متوجه میشوید که فرزندان او همگی ناقص و نارس بودند؛ شاید یکی از علتهای راداگون برای ترک وی، همین موضوع باشد.
در فاز دوم باس فایت اما، خبری از خود رنالا نیست، بلکه کلون او با شما مبارزه میکند. در انتها هم شما رنالا را نابود نمیکنید، بلکه به عنوان یک NPC، میتوانید Stats یا ظاهر خود را تغییر دهید. نکتۀ قابل توجه این است که خود رنالا این کلون را نمیسازد، بلکه دخترخواندهاش، رانی، مسئول ساخته شدن آن به حساب میآید. شما قبل از ورود به فاز دوم صدای رانی را میشنوید که میگوید مادرش را دست کم نگیرید، او فقط در حال حاضر دغدغۀ درگیری ندارد. به همین خاطر، در فاز اول که با خود حقیقیاش میجنگید، رنالا چندان تهاجمی عمل نمیکند. از سوی دیگر، در فاز دوم مبارزه رنالا دشمنان مختلفی را احضار میکند که تخصص رانی است. تم کلی حول کاراکتر رنالا را میتوان تولد، بارداری و بازیابی دانست.
پایان قسمت اول
نظرات
امیدوارم با این مقاله (که یک قسمت دیگر هم خواهد داشت) ایدۀ بهتری از داستان بازی به دست بیارید. تقریباً تمامی پوینتهای روایی در این سری مقاله تئوری نیستند بلکه از خود بازی، دیالوگها و توضیحات آیتمها به دست آمدهاند. (به غیر از ارتباط گادریک با گادفری / ارتباط ماریکا و راداگون که هر دو مبهم هستند مخصوصاً دومی) و همچنین جزئیات خیلی بیشتری وجود داره که بخاطر کمبود وقت نمیشه بهشون پرداخت. به غیر از جزئیات بیشتر، در مورد خیلی از دیزاینها میشه کلی تئوری مطرح کرد.
اگر سوالی تا به اینجای داستان که در مقاله ذکر شده داشتید، مطرح کنید اگر من آگاهی داشته باشم جواب میدم، اگر هم از کاربرها کسی بدونه ممکنه بهتون پاسخ بده.
همچنین چارت ارتباط دمیگادها رو خودم ترسیم کردم و امیدوارم قابل تشخیص باشه، اما اگر ابهامی وجود داره بپرسید تا برطرف بشه.
تمامی باسها مفاهیم مهمی ازشون استخراج میشه، از قیام جوانمردانه و نام کفر گذاشتن بر آن (Rykard) گرفته تا مفاهیم بارداری و تولد دوباره (Renalla). بنابراین در مبارزهها اگر به اندازه کافی دقت داشته باشید متوجه هدفمندی خواهید شد.
پیشاپیش عید همگی مبارک.
ممنون بابت این مقاله قطعا خیلی برای فهم بهتر داستان بازی بدرد میخوره اما به خاطر اینکه اسپویل نشم نخوندم و به موقعش سر وقت این مقاله میرم .
.
.
پیشاپیش سال نو هم به تمام کادر گیمفا تبریک میگم تشکر فراوان برای زحماتی که میکشین 🙏 همچنین به کاربران سایت هم سال نو رو تبریک میگم امیدوارم سالی همراه با موفقیت پیش روی هممون باشه .
عید شما هم مبارک و ممنون بخاطر این مقاله🤝
مطمعنا هر سولزی رو نمیشه به راحتی داستانش رو متوجه شد و این مقالات یه نعمت بزرگ به حساب میان
جدای خوب یا بد بودنش داستان معلومه یه تیکه هاییش کار میازاکی نیست این با اون ازدواج میکنه این به اون خیانت میکنه فلانی توطئه میکنه بهمانی شورش میکنه خیلی به گات شبیه تره تا سولز های قدیمی اونا یه تم نا امیدی بعد از نابودی داشتن اینبار یه تقلای قبل از نابودی داریم
اتمسفر و داستان بازی شباهتهایی با سولز ۲ هم داره با تاثیر مارتین. در هر صورت، به نظرم خوبه که تم متفاوتی داره، چون Elden Ring یه آیپی جدیده نه دارک سولز ۴. اگرچه جای lore بازی اول دارک سولز رو برای من نمیگیره.
جایی که من حس غم دارک سولز ۱ رو میگرفتم وقتی بود که به موسیقی Malenia گوش میدادم چون میتونست احساس غمی نزدیک به ارتوریاس رو بده گرچه بازم بهش نمی رسید .
واقعا دست مریزاد …خوندن این مقاله برای منی که پیگیر داستان بازی است خیلی چسبید مشتاقانه منتظر قسمت دوم هستم …اینطوری که به نظر می رسد انگار شخصیت های بازی از پیشینه قوی تری نسبت به دارک سولز و بلادبورن برخوردارن و بازی داستان حجیم تر و فلسفی تری را روایت می کنه …سال نو همگی مبارک امیدوار سال خوب و خوشی را داشته باشید
خیلی فوقالعاده و کامل بود. لطفاً بخشهای بعدی رو سریعتر بذارید و به پایانهای مختلف بازی و تبعاتشون هم بپردازید.
درود بر شما آقای کریمی که بعد از نقد داستان لست اف اس ۲
که زحمت زیادی گذاشتید به سراغ الدن رینگ هم رفتید
ایول 👍👍👍
چقدر دنبال همچین مقاله ای میگشتم
فقط تو رو خدا قسمت بعدی نره ۱ ماه بعد
جناب کریمی درباره الدن رینگ و همین اژدهایی که تو بازی صحبت کردید دربارش اوایل متن یه سوال داشتم
میخواستم بپرسم این اژدها به اون اژدها آخر داستان سکیرو مربوط میشه و جهان سکیرو و الدن مشترکه یا نه ؟
سلام، مدرکی وجود نداره مبنی بر این اشتراک. و این که احتمالاً دو ماهیت جدا دارن. ولی موضوع اشتراک جهانها خیلی مطرحه در مورد آثار سولز. یه موضوع جالب به عنوان مثال اینه که هر یک از پایانهای الدن رینگ میتونن آغازگر بازیهای قبلی فرام سافتور باشن.
پایان lord of frenzied flame آغازگر سری Dark Souls.
پایان age of stars آغازگر بلادبورن (ارتباطات با خدایان کیهانی) و همچنین ارتباط با mohg.
اگرچه اینها همیشه در حد تئوری باقی میمونن. اما الدن رینگ شاید چندین عصر قبل از بازیهای قبلی فرام سافتور باشه، خود بازی به عصرهای مختلف قبل از خود هم اشاره داره.
ممنون بابت پاسخگویی 🙏
جامع و کامل بود آقای کریمی خسته نباشید در تکمیل داستان موگ و میکولا یه چند تا نکته میگم تا عده ای از این داستان چندش باخبر بشن
اسپویل شدید الدن رینگ
جالبه موگ ارباب خون زمانی که برادر ملانیا رو دزدید اون توی فرم پیله خودش بود و اون پیله توی مبارزه با موگ هم همون برادر ملانیا است
که موگ با تزریق خون خودش سعی در تبدیل اون به یک خدای قدرتمند رو داشت تا بتونه بر سرزمین میانه حکومت کنه با یه سری روش ها که….. 🗿 که البته علارغم این کار برادر ملانیا هیچوقت جواب اون رو نداد و با تزریق پی در پی خون باعث شد که بدن میکولا خون رو پس بزنه و در نهایت بدنش شروع به تغییر و نابود شدن کنه و اون دست زشت هم مال بدن تغییر کرده میکولا است
لعنت بهت موگ 😓
البته باس چندان چالشی برام نبود برعکس ملانیا که توی مناطق نزدیک بهم هستن
طبق گفته آقای کریمی تو مقاله لست فکر کردم فعلا باید خیلی منتظر مقاله الدن رینگ باشیم نگو قرار بوده سورپرایز باشه!!!.
بسیار آموزنده🙏عید همگی هم مبارک
من ک نخوندم اسپویل نشه اما حتما چیز های خوبی نوشته بودین و منم همین الان وسطای بازیم
۳ هفتست دارم بازی میکنم اما تموم نمیشه
ممنون بابت مقاله،اطلاعات بیشتر و روشن تری از داستان گرفتم
عید همه تون هم پیشاپیش مبارک (:
سلام خسته نباشید همچین مقاله ای واقعا نیاز بود. فقط یه نکته توی مقاله بود که درست متوجه نشدم
«موگ، میکوئلا، خواهر مالنیا و فرزند راداگون و ماریکا، را دزدید»
Miquella برادر دوقلوی مالنیاست.یه سری منابع هم هستن اینطوری معرفیش کردن
He is sister to malenia
اگه اطلاعاتی دارین ممنون میشم بدونم
درسته فقط به جای برادر، اشتباهاً نوشته شده “خواهر”. اما هر دو فرزند راداگون و ماریکا هستند. lore حول میکوئلا برای قسمت بعدی مقالهاس، اما به طور خلاصه میکوئلا نفرین “تا ابد کودک باقی ماندن” رو داره، از قدرتش برای ساخت منطقه haligtree استفاده میکنه تا بتونه به سنین بزرگسالی برسه.
چطور میتونه برادرش باشه ؟ با عقل جور در نمیاد
طبق چیزی هم که من درک کردم Miquella دختره و خواهره مالنیاس
گیج شدم کاملا برداشت من این بود که خواهره دوقلوش بود یعنی Miquella و مالنیا دوقلو ان
مذکره و دلیلش اینه که نفرین جوان باقی موندن بهش اعمال شده.بنابراین، مالنیا رشد کرده به طور عادی اما بدن میکوئلا رشد نکرده و در همان ظاهر کودکی باقی مونده و خیلی مردونه به نظر نمیرسه. من رو یاد gwyndolin میندازه از دارک سولز ۱ که مذکر بود، اما گویین و اطرافیانش به عنوان دختر بزرگش کردن و خیلی از سولز بازها فکر میکردن این باس مونثه.
اسپویل شدید
اگر با باس مِلینا مبارزه کنید توی اینتروش میبینید که بدن ملینا تحت تأثیر اسکارلت رات داره میپوسه و خیلی ناراحته و منتظره برگشت برادرشه و مطمئن باش که میکِلا مذکره چون که از ضمیر مذکر his return استفاده میکنه.
بعد از اینکه مِلینا رو شکست میدی میگه:
O dear Miquella
O dearest Miquella , my brother
که بازم اینکه میکِلا مذکره و برادر مِلیناست رو ثابت میکنه.
ممنون بابت زحمتی که برای این مقاله کشیدید. بنده هنوز نتونستم تجربه اش کنم اما وقتی دستم به بازی برسه و تمومش کنم مطمئنم لازم میشه بخونمش. خسته نباشید
چکمه های مالنیا رو لیس بزند تا مالنیا اورا ببخشد XD
مالنیا خیلی خوبه واقعا بعد از nameless king و ارتوریاس هیچکدوم از شخصیت های سولز انقدر به دلم ننشسته بوند واقعا این شخصیت و دیالوگ های هرچند کوتاهی که بین باس فایت میگفت خیلی خوب بود
برای من به شخصه میتونم بگم بالاتر از ارتوریاس هستش و بعد از nameless king جزو بهترین ها برای من بود
وقتی به این باس رسیدم همش اسم خواهرش Miquella رو به زبان میاورد من حدس میزدم باس اخر یا یکی از باس های اصلی خواهرش باشه ولی تو بازی اصلا بهش برخورد نکردم تا اینکه رسیدم به باس mohg تو بخش زیرزمینی مپ نمیدونم اونی که توی یه جور جسم صدف مانند بود Miquella بود یا نه اقای کریمی شما میدونید ؟ یا همون موجود شروری بود که ازش اسم بردین ؟ بعد مبارزه من انتظار داشتم فاز دوم خودش باشه ولی بی جان داخل اون صدف افتاده بود و حرکتی هم نمیکرد
نکته بعدی شما گفتین تا اینکه dragon lord از این سرزمین رفت
ایا اون دراگون لوردی که تو مپ farum azula بود و یه باس فرعی محسوب می شد ایا این اژدها همونیه که از سرزمین میانه رفت ؟
اگه این اژدها همونه و محافظ این سرزمین محسوب می شد پس چرا باهاش جنگیدیم ؟
اقای کریمی منتظر پاسخ تون هستم XD
باس اخر این بازی هم برای من به شخصه بهترین باس تمام سولز ها بود البته فقط فاز اولش نه فاز دومش که elden beast میاد بیرون
کسانی که به باس اخره این بازی رسیدین موافقید ؟ واقعا مبارزه حماسی بود بهترین برای من بود
میکوئلا هست و بله اون اژدهایی که داخل farum azula باهاش میجنگید first elden lord در عصر پیشین باشه. lore باسهای فرعی رو دقیقاً بررسی نکردم، اما چون optional هست فکر نمیکنم ضرورتی باشه حتما باید پیشزمینهای باشه.
میکِلا پسره نه دختره. خواهرش نیست برادرشه.
حاوی اسپویل: اینم لینکه مبارزه با مِلیناست که از ضمیر his و my brother برای میکِلا استفاده میکنه. پس ۱۰۰% پسره.
https://www.youtube.com/watch?v=tN0LFgKhsCY&t=456s
دوتا سوال در مورد یکی از پایان های بازی دارم ( The lord of frenzied flame ) وقتی صحنه سینامتیک اخر بازی شروع میشه یکی از شخصیت های مهم بازی(برای اسپویل نشدن اسمشو نمیگم ولی خودتون میدونید) اخر دیالوگش میگه Destined death که همین جمله رو Maliketh the black blade وقتی شکستش دادی میگه ! میخوام بدونم اینا ارتباطی باهم دارن یا نه؟
دوم اینکه با توجه به پایان بازی ایا احتمالا ساخته شدن دی ال سی با محوریت همین پایان وجود داره؟ خصوصا اینکه شخصیت مهم این پایان که توی صحنه سینماتیک اخر بازی دیده شد رفتارش جوری بود که انگار هنوز کارش با دنیای الدن رینگ تموم نشده!!
این سوالو از این حهت میگم که فعلا شایعاتی هم از احتمال ساخته شدن دی ال سی هم وجود نداره و اینکه به نظر میاد فرام سافتور تمرکزش روی پروژه بعدیش یعنی Armored core هست(بر اساس شایعات قبلی) و حتی به وجود سیزن پس اشاره نشده !
Destined Death نام دوم Rune of Death هست که ماریکا از الدن رینگ جدا کرد و به برادرش ملیکث تحمیل کرد و تبعیدش کرد تا سرزمین میانه ایمورتال بشه. و فکر میکنم ملینا منظورش اینه که تارنیشد رو نابود میکنه. به نظرم گادوین خیلی lore مبهمی داره با این که خیلی اساسیه. شاید اگر dlcای در کار باشه به گادوین و ملینا بپردازه چون جای پرداخت زیاده.
بازی رو تموم کردم ولی بازم شدیدا به این مقاله نیاز داشتم اصلا خود این مقاله باعث میشه ادم دوباره بازی رو شروع کنه چون این بار درک بیشتری از داستان و باس ها وجود داره مرسی بابت این نقاله و منتظر قسمت بعدیم هستم
خسته نباشی چقدر طول کشید؟
من فعلا رسیدم به اون قلعه که موجداتش حباب شلیک میکنن
بیشتر راهو رفتی برای من ۱۰۰ ساعتی زمان بردش
یه سال طول کشید تا این مقاله رو بخونم! (اوکِی خیلی بیمزه بود…)
جدا از شوخی ممنون بابت این مقاله! برای من همیشه فهمیدن داستان بازیهای فرام سافت شامل دو قدم کُلی میشده :
۱- فهمیدن کُلیت داستان و دَرک جهان بازی
۲- فهمیدن داستان شخصیتها و نقشی که در جهان بازی ایفا میکنن
همیشه سختترین بخش فهمیدن داستان این بازیها قدم اوله؛ چونکه این بخش در نگاه اول به شدت گُنگ به نظر میرسه و تا وقتی که کاملا متوجهاش نشیم و درست دَرکاش نکنیم نمیشه متوجه هیچ چیز دیگهای از داستان بازی شد و رفت سراغ قدم دوم.
این مقاله دقیقا چیزی بود که نیاز داشتم و به شکل واقعا خوبی قدم اولِ فهمیدن داستان الدن رینگ رو برام انجام داد! الان دیگه رفتن سراغ قدم دوم خیلی آسونتره و حتی میشه بدون کمک گرفتن از اینترنت بخش خیلی زیادیش رو انجام داد. واقعا ممنون از آقای کریمی. منتظر قسمت دوم هستیم!
عید همگی هم مبارک!
ممنون بابت مقاله بهترین عیدی بود ….
واقعا این بازی بهترین بازیه تاریخ صنعت گیم هست …
ممنون برای مقاله پرمحتواتون ،امیدوارم امسال آرزوهای همه براشون خاطره شن
هیچ گیمری بخاطر مشکلات مالی از گیم مورد علاقش محروم نشه
اووووف ایول دمتون گرم
لطفااا قسمت بعد هرچه سریع تر
آقای کریمی خسته نباشید عید همگی هم مبارک
به شخصه فکر میکنم الدن رینگ با دارک و بلادبورن تو یه دنیان
اینم دلیل هام حالا شاید تصادفی باشه
1 بعضی از دشمنان مستقیما از دارک یا بلادبورن هستن مثل باسیلیسک ها یا اون موجودات که تو بلاد مربوط باس سوم بودند یه جا صحبت از یه عنکبوت بود که یاد بلادبورن افتادم
2 patches
3 وقتی وارد قلعه ای که باس رادان ربط داره میشه یه شخصیت هست که اگه یادتون باشه شباهت زیادی به slave Night geal داره آخرین باس ringed city از دارک ۳
4 اون نفرین خون احتمالا به قضایای بلادبورن ربط دارد
بیشتر پلیرا قبول ندارن هم بخاطر صحبتای میازاکی که گفته دنیای الدن رینگ دنیای جدیدیه هم اینکه ارتباط دادنشون خیلی فسفر میسوزونه ولی مدارکی وجود داره که تمام ip ها توی یک مولتی ورس هستن ولی دنیاشون متفاوته. بعضی تحلیلگرا از وجود نمادین arch tree های مشابه و مفهوم تبدیل شدن هالوها به درخت که توی همشون وجود داره یه برداشت فلسفی کردن که تمام ip ها رو بهم ارتباط میده، پیشنهاد میکنم حتما راجبش بخونید.
جانم شروع شد
اقای کریمی چرا با گلدن اردر درگیری ایجاد شد ؟
در حقیقت مستقیمآً کسی مخالف گلدن اوردر نبود. یک سری قضایا پیش اومد که گلدن اوردر نابود شد. یکی این که رانی با قاتلانی که ازشو ننام بردم و از طریق دزدیدن rune of death گادوین رو از بین برد و این باعث شد ملکه ماریکا از خشم الدن رینگ رو نابود کنه. این شد که shattering رخ داد. بعد از اون، دمیگادها مبارزه کردن تا با به دست آوردن شاردها الدن لورد بشن.
“”دروازهها گشوده شدند و خودم را در میان سیلی از سربازان دیدم، سربازانی که به سوی اسطورههای سرزمینشان هجوم میبرند. شفقهنگام بود و گویی خورشید سرخی آسمان را مهیا میکرد، در همین اثنا «رادانِ» دلیر از دورترین اختر تابناک فرار رسید و طالع سربازان نگونبخت را رقم زد. چه شد که به اینجا رسیدیم و سرانجام چیست؟””
این متن رو از کجا آوردید خیلی زیبا بود؟
مقدمه شخصاً برای فضاسازی نوشتم از جایی برنداشتم.
خیلی زیبا بود انتظار دارم ۴-۵ قسمت دیگه هم بنویسید
بچه ها من تازه این بازی رو شروع کردم.
چطوری میتونم خط داستانی رو برم؟
خیلی گیج شدم که چطور از توی این مپ به این بزرگی داستان رو برم.
سایت fextralife یه بخش داره برای لوکیشن ها از نظر پیشروی داستان و مقدار سختی
امیدوارم تو آپدیتای بعدی یه سرنخی راجب npc ها بزاره ک از کجا اومدن و امثال پچ و اسماف و ایرینا اینجا چیکار میکنن. چون با ایده دنیای موازی که فقط چنتا کاراکتر بیان موافق نیستم. یا حداقل یه توجیهی بزاره مثلا ارتباطی بین بعضی مناطق الدن رینگ با سولز بزاره و ارتباط دنیا ها رو قوی تر کنه. بشخصه عاشق تاریخچه npc ها تو سری سولز بودم