نقد و بررسی بازی Martha is Dead؛ گوشههای تاریک روان
امروز قصد داریم نگاهی داشته باشیم به بازی مستقل Martha is Dead، عنوان وحشت روانشناختی استودیوی LKA. با گیمفا و نقد و بررسی این بازی همراه باشید.
در ابتدا که بازی Martha is Dead معرفی شد، تم و ستاپ بازی بسیار جالب بود. یک بازی وحشت روانشناختی که در اواخر جنگ جهانی دوم روایت میشود، اما یکی از مسائلی که همیشه با دیدن این گونه عناوین وحشت مرا نگران میکند، استفادهی بیش از اندازه و نا به جا از جامپاسکرها و همچنین خشک و تکراری گیمپلی آنها است.
وقتی به سراغ این بازی رفتم انتظار یک عنوان وحشت کلیشهای را داشتم که متشکل از قدم زدن و جامپ اسکرهای متعدد باشد، اما حقیقتا این عنوان مرا بسیار متعجب کرد!
زخمهای عمیق روح
داستان و داستانسرایی این عنوان قطعاً قدرتمندترین بخش آن است. من عاشق عناوین وحشت هستم اما چیزی که میتواند تجربهی یک بازی ترسناک را برای من دهها برابر جذابتر کند، روایت داستانی جذاب و گیرا است و این بازی در این بخش میدرخشد.
داستان بازی Martha Is Dead یک قصهی تاریک حول دو خواهر دوقلو از خانوادهای ثروتمند، به نامهای Martha و Giulia است که همزمان با جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۴ و در کشور ایتالیا روایت میشود. پدر این دو خواهر یک ژنرال آلمانی و مادر آنها نیز یک خیاط و نقاش ماهر است.
این دو خواهر کودکی سختی را پشت سر گذاشتند. مادرشان، زنی بسیار تندخو بود که زخمهایی عمیق نهتنها بر بدن آنها بلکه در ذهن و خاطر آنها به خصوص Giulia بر جای گذاشت. شما در این بازی در نقش Giulia بازی میکنید، دختری که از مهر مادرش محروم بوده و همیشه به خاطر ناشنوا شدن خواهرش، Martha، سرزنش شده است.
داستان از جایی شروع میشود که Giulia در یک روز مهآلود درحالی که درون جنگل عکاسی میکند، جسد خواهرش Martha را در آب مییابد.
پس از اینکه پدر و مادرشان او را کنار جسد خواهرش پیدا میکنند، مادرش او را در آغوش میگیرد و Giulia حسی را که هیچ وقت تجربه نکرده بود، تجربه میکند. اما پس از چند ثانیه متوجه میشود که مادرش او را با Martha اشتباه گرفته و گویی از اینکه Giulia مرده است، احساس خوشحالی میکند!
پس از آن Giulia تصمیم میگیرد که در نقش Martha باقی بماند و در حالی که با زخم عمیق روانی خود پس از مرگ خواهرش دست و پنجه نرم میکند، سعی دارد مقصر مرگ خواهرش را بیابد. لازم به ذکر است که تشخیص دو خواهر از یکدیگر بر اساس ظاهر، حتی برای پدر و مادرشان بسیار سخت بوده و تنها راه تشخیص آنها از یکدیگر بر اساس تواناییهای شنیدن و صحبت کردن آنها است.
داستان بازی روایت بسیار جذاب و جالبی دارد و حتی در برخی بخشها به شما اجازهی انتخاب میدهد. به طور مثال، شما میتوانید تصمیم بگیرید که لباسهای Martha را به تن کنید یا اینکه سعی کنید همچنان به بخشی از هویت خود پایبند بمانید. داستان بازی همچنین از برخی افسانههای محلی و مناطق واقعی نیز الگو گرفته است و ما شاهد برخی افسانهها همچون White Lady هستیم که نقش پررنگی در بازی ایفا میکنند.
تمرکز این بازی بر گوشههای تاریک ذهن انسان بوده و سعی ندارد با جامپ اسکرهای متعدد شما را بترساند. ترس در این بازی برگرفته از افکار و عمق روانی Giulia است. این اثر، تجربهای کاملاً خطی را ارائه نمیدهد. یک مپ متوسط و چندین مرحلهی فرعی در اختیار شما قرار میگیرد که میتوانید در آن به جستوجو بپردازید. به طور کلی، هر چه در بازی پیش میروید، قصه همواره گسترش مییابد و مرموز و تاریکتر میشود و منبع اصلی ترس در این بازی نیز از همین طریقهی داستانگویی و فضاسازی بسیار خوب آن شکل میگیرد.
البته لازم به ذکر است که بخشهای زننده و خشونتآمیز زیادی در طول داستان این بازی وجود دارند که باعث شده است برخی بخشهای آن به درخواست سونی به طور کلی در کنسول PS4 سانسور و حذف شوند. سازندگان بازی در پلتفرمهای دیگر نیز قبل از شروع، یک آپشن در اختیار پلیرها قرار میدهند تا بتوانند نسخهی سانسور شده را تجربه کنند.
روح تصاویر را دریاب
گیمپلی این عنوان شاید در نگاه اول مانند بسیاری از عناوین شبیهساز پیادهروی که امروزه در ژانر وحشت حسابی فراوان شدهاند به نظر آید، اما در هنگام تجربهی بازی متوجه خواهید شد که گیمپلی از عمق بسیار بیشتری برخوردار است.
یکی از برجستهترین و مهمترین بخشهای گیمپلی این بازی عکاسی بوده و میتوان گفت که در این بخش احتمالاً از عناوین Fatal Frame نیز الگوربرداریهایی صورت گرفته است. هیچگونه سیستم مبارزهای در این بازی وجود ندارد و تمرکز اصلی بر روایت یک داستان تاریک و جذاب است و مکانیزمهایی که در بخش گیمپلی در اختیار شما قرار میگیرند نیز مکملی مناسب برای پیشروی در این داستان و یافتن جوابها هستند.
همانطور که بالاتر اشاره کردم، Giulia علاقهی بسیار زیادی به عکاسی دارد، بنابراین برای یافتن جوابهایتان باید از عکسهای بسیاری کمک بگیرید. اما عکاسی فقط به یک دکمه و گرفتن عکس خلاصه نمیشود، بلکه عمق بسیار زیادی دارد و سازندگان به بسیاری از جزئیات پروسهی عکاسی کلاسیک دقت داشتهاند.
بازی متعلقات مختلفی را برای دوربین شما مانند لنزهای مختلف برای آب و هوای متفاوت، پایه دوربین و فلش را در اختیار شما قرار میدهد تا بتوانید به بهترین نحو عکاسی کنید. به عنوان مثال، برای اینکه در آب و هوای مهآلود عکسهای بهتری بگیرید، باید از لنز خاص آن استفاده کنید. لازم به ذکر است که هیچ محدودیتی در تعداد عکسها وجود ندارد و شما آزاد هستید از هر چیزی که دوست دارید عکس بگیرید و در آلبوم خود قرار دهید.
پس از گرفتن عکس، شما باید به Dark Room واقع در خانهتان بروید و مشغول ظاهر کردن عکسها بشوید. این پروسه در حالی که برای جلوگیری از طولانی و خستهکننده شدن، کوتاه شده، اما همچنان از جزئیات بسیار خوبی برخوردار است و میتوان از آن به عنوان پروسهای بسیار لذتبخش یاد کرد؛ به طوری که شما هربار با اشتیاق و ترس منتظر هستید تا ببینید چه جزئیات پنهان و مهمی در عکسهای شما وجود دارند و چه حقیقتهایی را برملا خواهند کرد.
علاوه بر دوربین، شما در طول گیمپلی بازی با وسایل دیگری نیز سروکار خواهید داشت. به عنوان مثال، برای یکی از مراحل بازی شما باید از دستگاه تلگراف استفاده کنید!
توجه سازندگان به جزئیات در این بخشها بسیار تحسین برانگیز است. آنها سعی کردهاند به واقعگرایانهترین حالت ممکن پروسهی ارسال، دریافت و ترجمهی مورس کدها را در بازی قرار دهند؛ به طوری که در این بخش شخصاً کمی دربارهی این پروسه و چگونگی ارسال و دریافت تلگراف در گذشته تحقیقاتی انجام دادم تا بتوانم با فهم بیشتری از چگونگی کار با این دستگاه، کدها را بنویسم.
اما از این مکانیزمهای خاص که بگذریم، به حرکتها و انیمیشنها میرسیم که شاید کمی مشکلساز باشند. در حالی که انیمیشنهای حرکت شخصیتها مطلوب است، اما کنترلهای بازی و برخی مشکلات فنی در این بخش میتوانند بسیار آزاردهنده باشند. مثلاً، تعداد بالای دیوارهای نامرئی که جلوی حرکت شما را میگیرند و حتی گاهی به کلی شما را در جایی که ایستادهاید گیر میاندازند یا استفاده از دوچرخهای که در اختیار شما قرار میگیرد به دلیل کنترلهای بد و محدودیت در حرکت، میتوانند حسابی اذیتکننده ظاهر شوند.
موارد و جزئیات دیگری نیز در گیمپلی بازی قرار داده شدهاند که در کنار کارآمد بودن، به جذابیت این بخش میافزایند و به خوبی به عنوان محرک و جلوبرندهی داستان عمل میکنند.
نغمههای مرده
صداگذاری یکی از مهمترین بخشها در یک عنوان ژانر وحشت محسوب میشود؛ به طوری که حتی اگر بازی از بهترین الگوی داستانی پیروی کند و گیمپلی درگیر کننده و لذتبخشی هم داشته باشد، باز هم برای کامل شدن یک تجربهی بسیار خوب نیازمند آن خواهد بود.
خوشبختانه Martha Is Dead در این مبحث بسیار خوب عمل میکند. از موسیقی متن گرفته تا صداگذاری شخصیتها و محیط بازی، همه و همه بسیار خوب انجام شدهاند. هنگامی که در Dark Room پا میگذارید میگذارید و مشغول ظاهر کردن عکسهایتان میشوید، موسیقی آرامشبخش، اما در عین حال دلخراش و ناراحتکنندهای پخش میشود که به خوبی با تم بازی و وضعیت روحی شخصیت Giulia همخوانی دارد.
یا به عنوان مثال هنگامی که در حال قدم زدن در جنگلی تاریک در دل شب هستید، صداهایی از اعماق تاریکی جنگل میشنوید. برخی از این صداها از درختان، پرندگان یا حتی برگها هستند، اما گاهی اوقات کمی غیر قابل تشخیص میشوند؛ به شکلی که نه تنها حرکت را برای شما سختتر و استرسزاتر خواهند کرد، بلکه حس ناامنی غریبی را به شما انتقال خواهند داد.
صداگذاری یا به اصطلاح Voice Acting شخصیتهای بازی مخصوصا Giulia بسیار عالی انجام شده است و شما به راحتی میتوانید احساسات او را از طریق صدا و دیالوگهایش لمس کنید. صداگذاری مادر او نیز به خوبی انجام شده و میتواند به بهترین شکل ممکن حس نفرت را به پلیر انتقال دهد.
همچنین داستان بازی در اصل از زبان Giulia در حال روایت شدن است و صداگذاری بسیار خوب او باعث میشود روایت نیز روانتر و جذابتر باشد. غم، ناامیدی، تنهایی و خستگی به خوبی در صدای Giulia قابل شنیدن است و باعث میشود بسیار راحتتر با او و عمق شخصیتپردازیاش ارتباط برقرار کنید.
دریاچهای از جنس مرگ
برترین مکمل برای داستان، داستانسرایی و صداگذاری این بازی، فضاسازی بسیار مناسب آن محسوب میشود. فضاسازی بازی کاملاً در راستای صداگذاری بازی پیش میرود و به خوبی بر هم منطبق میشوند.
به طور مثال، هنگامی که کنار دریاچهای که Martha را پیدا کردهاید میروید، احساس انزوا به شما منتقل میشود. وقتی در کنار تابوت خواهرتان حرکت میکنید، سنگینی اتمسفر را احساس میکنید و وقتی که در جنگل در حال قدم زدن هستید، به خوبی مرموز بودن حس و حال فضای اطرافتان حس میشود.
فضاسازی بازی به خوبی تاریکیها و کشمکشهای درونی کاراکتر Giulia را به تصویر میکشد و باعث میشود تجربهای عمیق و متمرکزتر از داستان بازی داشته باشید. این بخش از پویایی بسیارخوبی نیز برخوردار است و به همین دلیل با بخشهای دیگر بازی همخوانی دارد و آنها را کامل میکند.
در حالی که طراحی کلی نقشهی بازی به خوبی انجام شده است، اما اگر کمی داخل جزئیات برویم، برخی فضاهای بلا استفادهای را در آن مشاهده میکنیم. مکانهایی که هیچ استفادهی برجسته و کارآمدی ندارند. علاوه بر آن، نسخهی PS4 بازی در بخش گرافیک فنی و بصری با مشکلات بسیار زیادی مواجه است.
در حالی که نسخهی PC بازی از گرافیک بصری بسیارخوبی برخوردار است، اما در نسخهی PS4 تکسچرها به شدت تار هستند، انگار که تنظیمات مربوط به آن روی پایینترین حالت ممکن تنظیم شدهاند (این مشکل بازی در برخی از تصاویر مقاله قابل مشاهده است). در کنار آن، در برخی از بخشها زمان زیادی طول میکشد تا تکسچرها لود شوند و این موضوع قطعاً به غوطهور شدن در تجربهی بازی لطمه میزند.
علاوه بر آن به دلایلی در طول تجربهی بازی بارها و بارها با کرشهای مختلف روبهرو شدم. گاهی به دلیل اینکه زمان زیادی برای لود کردن تکسچرها طول میکشید و گاهی اوقات به دلیل گیر کردن در دیوارهای نامرئی.
این مشکلات به احتمال زیاد با آپدیتهای مختلف حل خواهند شد، اما در طول تجربهی من، بازی از مشکلات فنی مختلفی رنج میبرد. به عنوان مثال گاهی لود کردن برخی سیوها باعث کرش کردن بازی میشد! این مشکلات نه تنها آزاردهنده بودند، بلکه به تجربهی کلی بازی نیز لطمه وارد میکرد و باعث میشد برخی از بخشهای بازی را دوباره تکرار کنم.
Martha is Dead
عنوان Martha Is Dead یک بازی وحشت روانشناختی بسیار خوب است که به جای استفاده از جامپاسکرهای گاه و بیگاه، با داستان تاریک و دلخراش خود شما را میترساند. داستانسرایی درگیر کننده و تاریک در کنار فضاسازی و موسیقی متن بسیار خوب، همگی باعث میشوند تا با یک تجربهی لذتبخش مواجه باشیم. از سوی دیگر، باگها و مشکلات گرافیکی در کنار طراحی ضعیف مراحل جانبی بازی، میتوانند لطمهی بزرگی به تجربهی این عنوان بزنند.
نکات مثبت:
- داستان تاریک، عمیق و مرموز
- روایت داستانی درگیرکننده و جذاب
- فضاسازی بسیار خوب
- موسیقی متن گوشنواز
- صداگذاری بسیار خوب محیط بازی و شخصیتها به خصوص Giulia
- وجود عمق و تنوع در گیمپلی و مکانیزمهای آن
- طراحی مطلوب نقشهی بازی و آزادی عمل نسبی
- شخصیتپردازی بسیارخوب Giulia و پرداختن به فراز نشیبهای شخصیتی او
نکات منفی:
- مشکلات فنی و کرشهای متعدد
- وجود بیش از اندازهی دیوارهای نامرئی که میتوانند موجب گیر کردن کاراکتر شما شوند
- تکسچرهای به شدت تار و دیر لود شدن برخی از آنها
- برخی مراحل فرعی از جذابیت کافی برخوردار نیستند
۷.۵
این بازی براساس کد ارسالی ناشر روی پلی استیشن ۴ تجربه و نقد شده است
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- ظاهراً تریلر معرفی Intergalactic: The Heretic Prophet به تاریخ عرضه آن اشاره دارد
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
نظرات
حقیقتا انتظار نمره بالاتری داشتم
مرسی گیمفا بابت نقد
یه بازی ترسناک خوب
اگه از مشکلات فنیش فاکتور بگیریم تقریبا بی نقص میشه.
ترس عمیقی ارائه میده و برای چند ساعت آدرنالین بهترین انتخابه
داستانشم که واقعا عجیبه و گیمرو تا آخر با خودش همراه میکنه
صحنات خشن و کریپی زیادی هم داره
چون سالها عمرم رو در راه عکاسی گذاشتم با این بازی بشدت حال کردم.تنظیمات دقیق دوربینش و استفاده از فیلترها معرکه بود
نمره رو درک نمیکنم
دم استودیوی سازنه گرم بابت این بازی خفنشون . یه مدت میشد که بازی ترسناک درست و حسابی تو ژانر روانشناختی نداشتیم .
“… جنگ جهانی اول در سال ۱۹۴۴ …”
🤔😐🤨
سلام دوست عزیز
بله به اشتباه جنگ جهانی اول نوشته شده بود که ادیت شد. مرسی بابت اطلاع رسانی
فکر نمیکردم بازی خوبی باشه
ممنون🖐️
انتظار نمره بالاتر داشتم
ولی واقعا شاید از خود بازی بهتر ، نوشته شما بود ، واقعاً کیف کردم ، چون واقعاً میدونید چه منظوری رو میخوایید به خواننده برسونید ، ممنون از مقاله معرکتون