نقد و بررسی فیلم Spencer: دایانا، با سر قطع شده یا مرواریدهای باز شده؟
فیلم Spencer، کاری از کارگردان شیلیایی، پاول لاریین، فیلمی زیبا از لحاظ بصری و شنیداری است.
کلیر ماتون، فیلمبردار فرانسوی بعد از موفقیت چشمگیرش در فیلم «پرتره زنی در آتش» بار دیگر برای به تصویر کشیدن تنهایی و خفگی زنی در یک قصر به کارگردان ملحق شده است. و اتفاقا در لانگشاتهای ثابت میتوان شباهتهایی را بین این دو فیلم پیدا کرد. جانی گرینوود، گیتاریست سابق گروه Radiohead هم موسیقیهای گوشنوازی برای Spencer نوشته است. موسیقیهایی که با تدوین مناسب و میکس صدا، تاثیرگذاری بسیار زیادی روی فیلم و مخاطب دارد و گاهی حتی از تصویر هم جلو میزند. و کارگردان طبیعتا از زیبایی کریستن استوارت غافل نبوده است.
فیلم Spencer، داستان سادهای دارد. در مورد یک کریسمس خانواده سلطنتی است و کشمکشهایی که پرنسس دایانا، با این خانواده و قوانین خانه دارد. دایانا، پرنسس ولز، با بازی کریستن استوارت با شوهر خود بحث و گفتگو در مورد رابطه مخفیانه احتمالی او با زنی دیگر دارد و همچنین در نقش مادر، برای دو پسر خود میخواهد مادری کند و به نحوی آنها را بزرگ کند که فکر میکند مناسب است. این داستان ساده و فراز و فرودهای روایتی کم، فرصتی است برای نزدیکتر شدن به احساسات پیچیدهای که پرنسس دایانا دارد. نزدیک شدن به چیزی که در قصر کمتر کسی حتی تلاشی برای رسیدن و درک کردن آن کرده است. فیلم در مورد خفگی، زندانی بودن و در جست و جوی آزادی بودن است. فیلم، نقدی به سنتهای خشک و آیینهای دست و پا گیر است. دایانا توسط ذهن و صحبتها و دوربینهای دیگران به زنجیر کشیده شده است و نمیتواند آن طور که میخواهد خودش را بروز دهد. او باید لباسی را بپوشد که به او گفته شده است، همانطور لبخند بزند که دیگران انتظار دارند و به سنتها بدون در نظر گرفتن خودش پایبند باشد. دایانا در اینجا، بین آن بولین بودن، شهبانوی هنری هشتم که توسط خود او گردن زده شد و دایانای آزاده بودن گیر کرده است. این صحبتها و مضمونها چیز جدیدی نیستند اما سوال اینجا است که چه چیز جدیدی از دید پرنسس دایانا و چه وجه تازهای از دریچه دوربین پاول لاریین پیدا میکنند.
هرچند که دیالوگهای پرنسس دایانا در این فیلم بسیار رو نوشته شدهاند و برای پیدا کردن مضمون فیلم به صورت صریح از زبان خودش، زیاد لازم نیست که منتظر بمانیم، اما فیلم برای پشتیبانی کردن خواسته خود؛ عمق بخشیدن به آن و انتقال هنرمندانه آن به مخاطب، دست خالی نیست. در فیلمبرداری، بیشترین کلوزآپها – که زاویه خاصی هم بیشتر اوقات با چهره او دارد – از پرنسس دایانا است. دوربین و در نتیجه ما، به او و افکارش نزدیکتر هستیم تا دیگران. ما به ذهنیات او نزدیک هستیم و حتی فیلم پا را از رئالیسم معمول که از چنین فیلمی انتظار میرود فراتر میگذارد و همراه با دایانا به توهمات و هذیانهای او وارد میشود. البته به نظر میرسد که گاهی استفاده از چنین صحنههایی، مثل اشتباه گرفتن خدمتکاری با مگی، خدمتکار محبوب و دوست خود، به چنین ناگهانی، ما را بیشتر با یک کلاغ چهل کلاغهای قصر همنظر میکند که میگویند او دارای بیماریهای روانی است تا دید خود پرنسس دایانا. ولی ما به لطف همراه ماندن دوربین با پرنسس و همچنین گوش دادن به سخنان او، دریافت بیشتر و بزرگتری از مشکل او داریم.
فاصلهها بین شخصیتها و فاصله بین شخصیت و دوربینها، بسیار مهم و با دقت انتخاب شدهاند. دوربین و دایانا به خدمتکاران، که نزدیکی بیشتری به پرنسس دارند، نزدیکتر است تا دیگر اعضای خانواده سلطنتی. در واقع در بسیاری از صحنهها، مثل ورود آنها به عمارت، خانواده سلطنتی در حاشیه است و خدمتکاران در فوکوس دوربین قرار دارند. بسیاری از نماهای نخست از خانواده سلطنتی، لانگ شات هستند و حتی چهره آنها مشخص نیست. خانواده سلطنتی و دایانا به ندرت در یک قاب قرار میگیرند تا به فاصله آنها تاکید شود در حالی که این بارها بین دایانا، خدمتکاران و پسرانش اتفاق میافتد. در صحنهای شاخص، که برای اولین بار گفتگوی پرنسس دایانا و همسرش را در مکانی خصوصی شاهد هستیم، دوربین واید، فاصلهها را بین آن دو بیشتر کرده است، دوربین با حرکت دالی فشار را مانند توپهای بیلیارد که مانند پیکانی تیز به سمت او نشانه رفته است، روی دایانا بیشتر میکند.
فیلم برای رابطه دایانا و خدمتکار، نزدیک به کلیشه رابطه شاه و رعیت میشود که با آن آشنا هستیم. فردی از قصر با دلی پاک و مهربان برخلاف قواعد، با مردم پایین دستی و رعیتها دوستی نزدیکی دارد. در اینجا هم چنین وجود دارد اما کارگردان حواس جمع است که همه این داستان بر سر جای مضمون اصلی ننشیند. به جای آن، این تیپها و شخصیتها، برای توصیف بهتر وضعیت دایانا وجود دارند. اما باز هم بعضی رابطهها مثل رابطه سرآشپز با پرنسس، نیازمند پرداخت بیشتری است.
ابزاری که بسیار گویا و صریح در میزانسن استفاده شده است، نور است. نورپردازی در فیلم Spencer حضوری بسیار فعال دارد و مخفی نیست. نورهای سرد و گرم، طبیعی و غیرطبیعی، مناسب با مضمون سکانس و صحنه استفاده میشوند. و با توجه به فرمت خاص و قدیمی که فیلم با آن فیلمبرداری شده، درخشش جالب توجهی دارد. اما گاهی فیلم یا بسیار درگیر این درخششها است و یا به اشتباه فکر میکند که نیاز دارد یک سری نکات را دوباره تکرار کند. فیلم در لحظاتی از ریتم و جذابیت میافتد. سکانسهایی که گاهی چیز جدیدی را اضافه نمیکنند و تنها تکرار مکررات هستند.
برمیگردیم به سوالی که در اول مطرح شد. آیا در مورد مضمونی که بسیار آشنا است، فیلم چیز جدیدی برای گفتن دارد؟ هم بله و هم نه. به سبب دید کارگردان و فیلمنامه نویس و در مرکز قرار دادن پرنسس دایانا و موفقیت آنها در به تصویر کشیدن احساسات او، فیلم بسیار خوبی پدید آمده است و در سکانسهایی، در برانگیخته کردن احساسات توانا است. و بازی کریستن استوارت هم به این مطلب کمک میکند. در اینجا بحث سر موفق بودن در «پرنسس دایانا بودن» نیست که خود نیازمند بررسی مفصلی است و نگارنده در جایی نیست که بتواند چنین مقایسهای انجام دهد؛ بلکه در مورد انتقال احساسات درست و ایجاد شخصیت و چهرهای یکتا است که بازیگر از پس آن برآمده است. هرچند که اغراق در بازی او، به خصوص در نیمه اول فیلم در ذوق میزند. اما فیلم به نظر زیادی عمومی باقی میماند. پرنسس دایانا شخصیتی واقعی با شرایط زندگی خاص بوده است اما فیلم به خصوص در مورد پرنسس دایانا نیست و در ایجاد خواستهها و معضلات او، کمی سطحی باقی میماند. در فیلم، احساسات دریافت میشوند و برانگیخته میشوند اما آن حس، انگار که کاملا مخصوص زندگی پرنسس دایانا نیست. زندگی یک دختر سرزنده دیگر است که توسط قصر و مردمان، در حال خشکیده شدن است و در تکاپوی آزادی است. فیلم شرایطی را مخصوص شخصیت خود ایجاد نمیکند. اینکه از این رفتار سر باز میزند دید احساسی جدیدی به این شخصیت تاریخی پیدا میکند اما پتانسیلها و توانمندیهایی که این موضوع دارد را میسوزاند.
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
- این ۱۵ ویژگی منحصر به فرد GTA 6 را به یک تجربه خیرهکننده تبدیل خواهند کرد
نظرات
فیلمش بنظرم یه جوری جانب دارانه بود
یه جورایی احساس کردم این فیلو ساختن چون میخواستن اون ابرویی که نت فلیکس از خانواده سلطنتی تو سریال تاج برد رو برگردونن
یه چهره مردمی و انسان دوست که شوهرش دم به دقیقه بهش خیانت میکنه رو یک نفر با مشکلات روحی روانی نشون میدن
این بنظر من بیشتر برای عوام فریبی بود تا بیوگرافی مثل اون چهار نفر که میگفتن انیشتین …. بوده و میخواستن زیرسوالش ببرن
تنها کاری که برای احترام به این شخص میتونستن بکنن یه بیوگرافی ساده بود که اونم نتونستن نامردا