نقد و بررسی سریال Squid Game؛ ضربان مرگ - گیمفا
نقد و بررسی سریال Squid Game؛ ضربان مرگ - گیمفا
نقد و بررسی سریال Squid Game؛ ضربان مرگ - گیمفا
نقد و بررسی سریال Squid Game؛ ضربان مرگ - گیمفا

نقد و بررسی سریال Squid Game؛ ضربان مرگ

امیرحسین خسرویان
۲۰:۰۰ ۱۴۰۰/۰۸/۱۸
squid game

مقدمه‌ی سریال بازی مرکب (Squid game) احتمالا بیشترین شباهت را به آغاز زندگی هر فرد دارد. روزی بی‌خبر از هر‌چیز از خوابی عمیق بیدار شده و خود را در میان افرادی غریبه در یک شهربازی بزرگ پیدا می‌کنید، یک شهربازی که پر است از مسابقه‌های مختلف و هیجان‌انگیز، مسابقه‌هایی که اگر از آن‌ها سربلند بیرون بیایید، یک جایزه‌ی چرب و چیل نصیبتان خواهد شد. سپس با هزار امید و آرزو در مسابقه‌ها شرکت می‌کنید، احتمالا در حین بازی کردن، برای خود چند دوست تازه هم دست و پا می‌کنید.

خلاصه با دوستان جدیدتان در خوبی و خوشی مشغول به بازی کردن هستید که ناگهان صدای شلیک گلوله‌ای پرده‌ی گوشتان را پاره می‌کند، بعد صدای زنگی در گوشتان می‌پیچد و پیکر خونین دوستتان را می‌بینید که به مانند یک گونی پر از شن به جلوی پایتان می‌افتد.

نقد و بررسی سریال Squid Game؛ ضربان مرگ - گیمفا

در این زمان کودکی که شما باشید، بعد از مواجه شدن با این صحنه‌ی هولناک، با یکی از قوی‌ترین حواستان روبرو می‌شوید؛ وحشت. شروع می‌کنید به فریاد زدن و فرار کردن، به هر دری می‌زنید تا از این مکان شیطانی خارج شوید، ولی هیچ راه خروجی پیدا نمی‌کنید، در واقع هیچ راه خروجی وجود ندارد و شما در این بازی تا آخر عمر کوتاهتان گرفتار شده‌اید. در همین هنگام صدایی از داخل بلندگو اعلام می‌کند که وقت زیادی برای اتمام مسابقه باقی نمانده است و پس از اتمام وقت، همه‌ی بازنده‌ها کشته خواهند شد.

سپس صدای شلیک گلوله‌ها بلند می‌شود و جنازه‌ها مثل برگ‌های پاییزی به زمین می‌ریزند، این‌جاست که به خود آمده و متوجه می‌شوید که مرگ در لا به ‌لای درز‌ دیوار‌های رنگارنگ شهربازی و در پس چشم‌های وحشت‌زده‌ی دیگر شرکت کنندگان در کمینتان است. بالاخره بعد از اینکه مخفیگاهی پیدا می‌کنید و هوش و حواستان می‌آید سرجایش، لحظه‌ای سکوت می‌کنید تا وضعیت خود را بسنجید و به این حقیقت پی می‌برید که دو راه بیشتر در برابرتان وجود ندارد، یا در زمانی که برایتان باقی مانده در مسابقه پیروز می‌شوید، یا اینکه تسلیم مرگ شده و سرنوشت شومتان را می‌پذیرید.

نقد و بررسی سریال Squid Game؛ ضربان مرگ - گیمفا

سریال بازی مرکب محصول سال ۲۰۲۱ کشور کره‌ی جنوبی به کارگردانی و نویسندگی هوانگ دونگ-هیوک، به تازگی موفق به دریافت مقام پربازدید‌ترین سریال منتشر شده در سرویس استریم آنلاین نتفلیکس شد. این موضوع به همراه خود بحث‌ و جدال‌های زیادی را میان مخاطبین فیلم و سریال ایجاد کرده است، از قبیل این که آیا این مجموعه لیاقت این مقدار توجه را دارد؟ و چه عواملی در این سریال باعث موفقیت بی‌نظیرش بوده‌اند؟ در این مطلب به بررسی این موضوع خواهیم پرداخت.

شاید بهترین جلمه برای توصیف سریال بازی مرکب، «هیجان‌انگیز و سرگرم کننده» باشد، این مجموعه از معدود آثار چند سال اخیر است که در عوض چپاندن بی‌دلیل بحث‌های سیاسی اجتماعی روز، مثل حقوق زنان و یا حقوق سیاه پوستان یا دیگر حقوق‌ها، تنها بر روی خلق یک داستان جذاب و سرگرم کننده با کارکتر‌هایی خوب بر اساس ایده‌ای جذاب، تمرکز کرده و برای ساخت یک اثر درگیر کننده تلاش می‌کند. البته به این موضوع هم باید اشاره کرد که این مجموعه خالی از ایدئولوژی و دیدگاه‌های سیاسی نیست، با این حال سازندگان تلاش نمی‌کنند که آن ایده‌ و دیدگاه‌ها را به زور به خورد مخاطب بدهند.

نقد و بررسی سریال Squid Game؛ ضربان مرگ - گیمفا
این مجموعه نمونه‌ی خوبی است برای جذب بیشتر مخاطبین سینما و تلویزیون به آثار غیر هالیوودی.

نکته‌ و تم اصلی این مجموعه را می‌توان به طور خلاصه، میل انسان به زندگی و بقا و تلاش او برای نجات پیدا کردن و فرار از مرگ دانست. این سریال ماجرای گروهی از افراد را دنبال می‌کند که نه به انتخاب خود، بلکه به دلیل جبر و بیچارگی وارد این بازی‌ می‌شوند، افرادی که زندگی عادی‌شان چندان تفاوتی با این بازی مرگبار ندارد و چه بخواهد چه نخواهد مجبور هستند هر روز برای زنده ماندن جان بکنند.

داستان این مجموعه به این افراد و تلاش‌های برای پیدا کردن سعادت در زندگی خود و برنده شدن در این بازی می‌پردازد. البته بیشتر از برنده شدن هدف در این بازی زنده ماندن و بقاست، این مجموعه روایتی است از راه‌های بخصوص این افراد برای زنده بیرون آمدن از این میدان نبرد، راه‌هایی که می‌توانند انسان دوستانه، ساده لوحانه، هوشمندانه یا خودخواهانه باشند.

اجازه بدهید قبل از صحبت درباره‌ی نقاط قوت و ضعف مجموعه به ایده‌ی اصلی آن؛ یعنی مسابقه‌هایی کودکانه‌‌ که بر سر مرگ و زندگی انجام می‌شوند، اشاره‌ای داشته باشیم. در این سناریو تضاد بین بی‌گناهی بازی‌های کودکانه‌ی و خشونت حاصل شده در نتیجه‌ی شکست در این بازی‌ها، نشان دهنده‌ی این حقیقت است که چطور تهدید و خطر مرگ می‌تواند مسخره‌ترین و بی‌گناه‌ترین چیزها مثل یک مسابقه‌ی تناب کشی ساده را به خطرناک‌ترین و تاریک‌ترین وقایع تبدیل کند.

squid game
این مجموعه می‌تواند شما را از یک مسابقه‌ی بیخ دیواری ساده بترساند!

این موضوع به خوبی می‌تواند یک اتمسفر رازآلود، خطرناک و تهدیدآمیز را در محیط ساده و بی‌گناهی که داستان در آن اتفاق می‌افتد ایجاد کند. درست مثل کلبه‌ای جادویی در دل جنگل با دیوار‌هایی شکلاتی و پنجره‌هایی آبنباتی که صاحبش پیرزنی‌ست‌ فرتوت و مهربان که درب خانه‌اش را همیشه به روی بچه‌ها باز می‌گذارد، بچه‌های بی‌کس و تنها هم با شور و شوق فراوان وارد خانه می‌شوند و می‌فهمند که پیرزن بیشتر از اینکه مهربان باشد، گرسنه است.

البته جالب‌ترین نکته‌ی این ایده در این است که مرگ در تک تک اعمال مسخره و بی‌اهمیت یا جدی و مهم زندگی روزمره‌ی خود ما نیز وجود دارد. هر کاری که ما در طول روز وقتمان را صرف انجامش می‌کنیم، ما را یک قدم به مرگ اجتناب ناپذیرمان نزدیک‌تر می‌کند، هیچ چیزی در زندگی وجود ندارد که ما را از مرگ دور کند، در واقع می‌شود گفت که زندگی خود همواره در پی کشتن زندگان است، تنها تفاوت در این‌جاست که بیشتر ما این موضوع را فراموش می‌کنیم.

squid game
گمان نمی‌کنم زندگی یک بازی باشد، چرا که در پایان هیچ برنده‌ای ندارد.

می‌توان گفت که پایه‌ و ستون‌های اصلی این مجموعه شخصیت‌های قوی آن هستند، کاراکتر‌ها در این مجموعه هیچوقت غیر واقعی و تک بعدی نمایش داده نمی‌شوند، داستان همواره با شخصیت‌هایش مثل افرادی واقعی برخورد می‌کند، افرادی که در طول زندگی خود بارها با آن‌ها مواجه شده‌ایم، افرادی که اخلاق‌مدار نیستند و تنها در پی نجات جان خویش می‌باشند، شخصیت‌هایی که بارها مرتکب اشتباه می‌شوند ولی در پایان درسی از آن اشتباهات نگرفته و هیچ تغییری نمی‌کنند.

همین موضوع که داستان آنچنان تلاشی برای انتقال پیام‌های اخلاقی به مخاطب از طریق شخصیت‌هایش نمی‌کند، چیزی است که جذابیت این کارکترها را بالا برده و داستان را غیرقابل پیش‌بینی کرده است، طوری که نمی‌توان در هیچ نقطه‌ای از داستان به هیچکدام از شخصیت‌ها اعتماد کامل داشت. همچنین ریتم سریع سریال و انتخاب هوشمندانه‌ی مسابقه‌ها در هر اپیزود، موجب این می‌شود که کاراکترها همواره در حال حرکت و فعالیت باشند، این موضوع به خوبی می‌تواند تنش را در سرتاسر داستان ایجاد کرده و مخاطب را همواره بر لبه‌ی صندلی خویش نگه دارد.

squid game
کارکتر اصلی این مجموعه در عوض بهترین یا باهوش‌ترین شخصیت، خوش شانس‌ترین فرد بازی است.

نقاط ضعف

در بخش قبل اشاره کردیم که مجموعه سعی در پندآموز بودن نمی‌کند، که البته حرف کاملا درستی هم نیست، از نقطه‌ای در داستان ساب پلاتی شروع می‌شود که در رابطه با افراد پشت پرده‌ی بازی و دلایل آن‌ها برای ساخت این مسابقه است، این بخش به دو دلیل روایت تمیز و حساب شده‌ی مجموعه را خراب می‌کند، اول اینکه فیلمنامه و دیالوگ‌ها در این بخش بسیار ضعیف کار شده‌اند، به طوری که کاراکتر‌ها در عوض انسان‌هایی واقعی بیشتر به شخصیت‌های کارتونی شباهت پیدا کرده‌اند. دوم اینکه با رونمایی از حقایق پشت پرده‌ی بازی در این بخش، داستان یکی از بزرگ‌ترین برگ‌های برنده‌اش یعنی عنصر تعلیق و رازآلودی را از دست می‌دهد.

squid game
بازی بازیگران این بخش به قدری بد است که شما را به یاد سریال‌های بد داخلی می‌اندازد!

در نظر بگیرید که چقدر داستان می‌توانست جذاب‌تر بشود، اگر مجموعه تا آخرین اپیزودش چیزی جز چند سرنخ کوچک درباره‌ی پشت پرده‌ی مرموز بازی‌ها در دست مخاطب نمی‌گذاشت و پرده برداری از راز‌ها را به فصل دوم منتقل می‌کرد، فصل دوم هم به طور کلی به ماجرای قهرمان داستان و تلاش‌ او برای حل معمای این مسابقه‌ی شیطانی می‌پرداخت. البته باید این را نیز در نظر گرفت که در هر صورت اهمیتی ندارد که چه کسی در پشت پرده‌ی این مسابقه‌ قرار دارد، نکته‌ی اصلی مجموعه طبیعت خود مسابقه و طبیعت خود شرکت کنندگان و تلاش‌های آن‌ها برای زنده ماندن و برنده‌شدن است.

ولی سریال با رونمایی از راز‌هایش؛ آن هم در فصل اول، بزرگ‌ترین برگ برنده‌اش را برای ادامه‌ی داستان از دست می‌دهد. همچنین ساب پلات و داستان مامور نفوذی پلیس و برادرش چیزی بود که آنچنان اهمیتی در پیشبرد داستان نداشت و چیز تازه‌ای به مجموعه اضافه نمی‌کرد، این بخش به احتمال زیاد پیش زمینه‌ای بوده برای فصل‌های بعدی با این‌ حال وجودش در این فصل اهمیت زیادی نداشت، این بخش را می‌توان به راحتی از سریال خارج کرد بدون اینکه چیزی تغییر کند.

squid game
کسی چه می‌داند شاید سازنده‌ی سریال از قصد همه چیز را در انتها لو داد تا نتفلیکس نتواند فصل دومی برای اثرش بسازد، که البته خیالی‌ست باطل!

فهیدن دلیل محبوبیت بالای مجموعه‌ی بازی مرکب چندان کار سختی نیست، بازی مرکب یک بازگویی مدرن و واقع‌گرایانه از‌ داستان‌هایی کلاسیک مثل هانسل و گرتل است، قصه‌ی افرادی که برای پیدا کردن خانه‌ی شکلاتی و یک زندگی بهتر، حاضرند تا داخل دهان شیر هم بروند. این نوع روایت از ابتدای ظهور بشریت برای مردم از جذابیت زیادی برخوردار بوده، چرا که همه می‌توانند با آن ارتباط بر قرار کنند، این مجموعه از ایده‌ای جالب، فیلمنامه‌ای هوشمندانه و هیجان‌انگیز، کاراکتر‌هایی باورپذیر و جذاب و بازیگرانی توانمند برخوردار است.

شاید بگویید مجموعه‌ی بازی مرکب لایق توجه زیادی که نصیبش می‌شود نیست، در این مورد باید گفت که بهتر است خوبی یا بدی اثری را بر اساس مقدار طرفدارانش در نظر نگیریم. احتمالا بهترین میزان برای سنجش خوبی یک اثر، ماندگاری آن باشد. به همین دلیل باید صبر کرد تا دید بازی مرکب بعد از چند سال در این زمینه چطور عمل خواهد کرد.

نقد و بررسی سریال Squid Game؛ ضربان مرگ - گیمفا
حالا که تقریبا دو ماهی از انتشار این اثر می‌گذرد و تنورش دیگر داغ نیست، احتمالا وقت خوبی است برای ارزش گذاری دوباره!

حرف آخر

مجموعه‌ی بازی مرکب برخلاف جو تازه‌ی حاکم بر دنیای سرگرمی، در عوض تلاش برای ساخت یک اثر مثلا راستین و به روز، بر روی ساخت یک اثر سرگرم کننده و هیجان‌انگیز تمرکز می‌کند، این مجموعه تلاشی برای آموزشی بودن نمی‌کند و از یک روایت کلاسیک برخوردار است که پر است از غافلگیری‌های خوب و هیجان انگیز. مجموعه‌ی بازی مرکب در عوض نمایش دنیایی خیالی که در آن برای همه جایی وجود دارد، آینه‌ای از دنیای واقعی را به مخاطب نمایش می‌دهد، دنیایی که در تک تک درز دیوار‌هایش صدای ضربان مرگ شنیده می‌شود.

Pluviophileمینو فرجیSkyrim : The Elder Scrolls VPiroozAlireza3200آرین𝗔𝗹𝗶𝟵𝟴𝟰MahyarMsmSHadDelZeroMehdi NitameysambT800اوسعلیسجاد باقریانمحمد کرامت‌ فر

مطالب مرتبط سایت

تبلیغات

نقد و بررسی سریال Squid Game؛ ضربان مرگ - گیمفا
نقد و بررسی سریال Squid Game؛ ضربان مرگ - گیمفا
نقد و بررسی سریال Squid Game؛ ضربان مرگ - گیمفا
نقد و بررسی سریال Squid Game؛ ضربان مرگ - گیمفا
نقد و بررسی سریال Squid Game؛ ضربان مرگ - گیمفا

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نقد و بررسی سریال Squid Game؛ ضربان مرگ - گیمفا