نقد فیلم گریه کن ماچو Cry Macho|صداقت و صمیمیت
فیلم جدید کلینت ایستوودِ دوستداشتنی، برخلاف کارهای قدیمی او، خیلی معمولی و متوسط است. در بعضی نکات مثل خلق شخصیتهای اصلی و روابط بین آنها موفق است و در بعضی نکات مثل پرورش داستان و طراحی کشمکشها، سطح پایین از آب درآمده است. در این متن میخواهم توضیح دهم که چرا «گریه کن ماچو» زیاد چنگی به دل نمیزند و فقط سرگرمکننده است. با سینما فارس همراه باشید.
اگر به زمان فیلم نگاه کنید، متوجه میشوید که چند ده دقیقه از حد معمول فیلمهای هالیوودی کمتر است. این کم بودن زمان برمیگردد به اهتمام فیلمنامهنویس برای روایت سریع و موجز داستان که بدل به پاشنه آشیل فیلم شده است.
به طریقه معرفی شخصیت اصلی، مایک مایلو (با بازی خود ایستوود) دقت کنید. چند نما از اسب، چند دیالوگ درباره گذشته او در صحنه اول، چند ثانیه تصاویر زمین خوردن او از اسب و تمام. این مثال خوبی است از خط مشی فیلمنامهنویس برای روایت تک تک بزنگاهها و پرداختن به شخصیتها و موضوعات مهمش. در شخصیت پردازی این ایجاز افراطی چندان در ذوق نمیزند اما در طراحی موانع و تعلیقها و چگونگی فائق آمدن شخصیت اصلی با آنها، این سراسیمگی باسمهای و سرهمبندی شده به چشم میآید. زیرا برای شخصیت، با همین متریال متوجه پیش داستان او میشویم. اینکه مایک روزی مربی ممتاز اسبسواری بوده و در اثر یک حادثه موقع سوارکاری بر زمین افتاده و کمرش شکسته است و این اتفاق، زندگی او را برای همیشه تحتالشعاع قرار داده به طوری که از روزهای اوجش خیلی فاصله گرفته است.
همین مختصات درباره هاوارد (صاحب مزرعه و اسبها) و ماجرای او با همسر مطلقه و پسر نوجوانش صدق میکند و حداقل اطلاعات مورد نیاز را درباره هر کدام، در سریعترین زمان کسب میکنیم.
خیلی سریع ماموریت و هدف قهرمان (مایک مایلو) نیز تعریف میشود. مایک هم بدون مقاومت چندانی ماموریت را میپذیرد. او باید به مکزیک برود و رافائل، پسر نوجوان هاوارد را از دست مادر بیمسئولیت و خوشگذرانش بدزدد. (در اصل نجات دهد.) تمام این اطلاعات در همان ده دقیقه اول فیلم روشن میشود و تا اینجای کار ایجاز افراطی فیلم، نامطلوب نیست.
اما هر چه جلو میرویم، حل شدن مشکلات و باز شدن گرههای فیلمنامه دقیقا به همین سرعت و سهولتِ معرفی شخصیتها انجام میشود! یعنی مثلا وقتی مایک به رافائل درباره پدرش توضیح میدهد، هیچ تلاشی نیاز نیست تا رافائل بپذیرد با مایک همراه شود و برخلاف توضیحات مادر، پسر نوجوان هیچ مشکلی با برگشتن نزد پدرش ندارد. نحوه پیدا کردن رافائل توسط مایک و نحوه ارتباط گرفتن با او نیز انگار جامپ کات شده باشد و عملا هیچ زحمتی از سوی مایک نمیطلبد. مشابه این رویهی گرهگشاییهای سریع و سطحی را بارها در فیلم میبینیم.
شیوهی دست به سر کردن یا فرار از دست پلیس که حداقل سه بار در فیلم وجود دارد، یک نمونه دیگر از این رویه است. بار اول با ورود به راه خاکی میانبر، بار دوم با پناه بردن به رستوران، بار سوم با رشوه دادن و … در حالی که این شکل قسر در رفتن، نه زیاد باور پذیر است و نه از ظرفیت تعلیق و کشمکش موقعیت، بهرهی مناسب میبرد. نجات پیدا کردن از دست بادیگارد (پادو؟) مادر نیز از همین جنس است. خصوصا دفعه دوم که حمله خروس فانتزی رافائل همچون امداد غیبی، ورق را برمیگرداند و مایک و رافائل را در موقعیت برتر قرار میدهد. باز مشابه این قضیه را درباره نگاههای مرموز معاون کلانتر داریم که پتانسیل تعلیق میآفریند اما هیچ استفادهای از آن نمیشود و بعدتر همان کلانتر برای درمان سگش به مایک مراجعه میکند.
اساسا فیلم جادهای با الگوی سفر قهرمان نیاز فراوان به فراز و فرودهای نفسگیر و تعلیقهای میخکوبکننده دارد که در «گریه کن ماچو» نسخهای دست چندم از آن را شاهد هستیم.
البته تمام این سهل گرفتنها و تمهیدات دمدستی به خاطر موجز بودن و سرعت روایت فیلمنامه نیست. به عنوان یک مصداق بارز، یکی از مهمترین اشکالات فیلم برمیگردد به پردهی آخرش که ما متوجه میشویم هدف هاوارد از بازگرداندن پسرش، آنقدرها هم پاک و پدرانه نیست؛ او در اصل هدفی مادی از آوردن پسرش دارد تا با فشار آوردن به همسر سابقش، اموالی از او را به چنگ خود درآورد. یک نقطه عطف قابل تأمل که میتوانست کمک کند مسیر فیلم تغییر کند و آن نقشه راه قابل پیشبینی ابتدای فیلم محقق نشود. به طرز عجیبی نویسنده این ظرفیت بزرگ را نادیده میگیرد و طوری پایان فیلم را میبندد که گویی اصلا چنین نقطه عطفی رخ نداده و اساسا این غافلگیری را عبث و بیثمر میکند. البته چون رمان را نخواندهام نمیدانم قصور از فیلمنامهنویس است یا نویسنده رمان.
پس از اطلاع رافائل از خدعه پدرش، یک بدبینی و بیاعتمادی بین او و مایک شکل میگیرد که همین هم معلوم نیست چه سرنوشتی دارد و اصلا برای چه طراحی شده است؟ این بدبینی در داستانک فرار از پلیس، اندکی بر التهابِ کمِ ماجرا میافزاید ولی بعدش کلا رها میشود و نمیفهمیم رافائل چه طور اعتمادش را به مایک ترمیم میکند و چرا کماکان اشتیاق دارد پیش پدرش برود؟ این پردهی فیلمنامه در رهیافت معنایی کل فیلم هم تاثیر مثبتی میتوانست بگذارد و کاش ژرفتر پرداخت شده بود.
علیرغم تمام این اشکالات، «گریه کن ماچو» نکات مثبت دلنشینی هم دارد که وجه تسمیه تیتر این نقد هم از همین جا نشئت گرفته است. تمرکز زیاد فیلم بر رابطهی پدرانهی مایک با رافائل با عنایت به اینکه در نیمه دوم فیلم متوجه میشویم مایک پسرش را از دست داده، به لحاظ حسی باعث فرح و شیرینی فیلم شده است. بخشی از این قضیه به بازی (مثل همیشه) دوست داشتنی کلینت ایستوود برمیگردد و بخشی هم از پردازش موقعیتها و دیالوگها و پیش داستان هر شخصیتها سرچشمه میگیرد. شیمی رابطهی مایک و رافائل دلنشین و تاثیرگذار است. طنز کنترل شدهی موقعیتهای این دو نفر هم بر مزهی فیلم افزوده است. برای نمونه به یاد آورید اولین باری را که رافائل درباره ماچو (خروسش) توضیح میدهد و مایک با خمیازه نشان میدهد که رغبتی به شنیدن داستان خروس ندارد ولی بلافاصله، داستان خروس را هیجانانگیزترین موضوع عمر خود توصیف میکند!
«گریه کن ماچو» اصل هدفش همین بولد کردن صمیمیت و صداقت در روابط انسانی است. قهرمان فیلم یک شخصیت صادق و درستکار است که این خصوصیات را با رافائل نیز تبادل میکند. تضاد محوری فیلم بر اساس تقابل اخلاق خوب مایک با بیصداقتی هاوارد (پدر رافائل) و بیمسئولیتی و کثافتکاری مادر رافائل شکل میگیرد و همین امر انقدر مایک را به رافائل نزدیک میکند. اوج درونمایه فیلم را در دهکده و نزد مارتا، زن بیوهی مهربان میبینیم که نویسنده در آنجا تمام “آدم خوب”های قصه را دور هم جمع میکند و چند صباحی از زیستن صادقانه و صمیمانهی آنها را برای ما میسازد. تاکید ایستوود بر نهاد خانواده پررنگ است که از عقبهی اصیل ایستوود سرچشمه میگیرد و در سینمای وسترن نیز ریشه دارد. فیلم در خلق این فضا و حس صمیمیت کاملا موفق است و همین امر باعث میشود که تجربه دیدن «گریه کن ماچو» لااقل سرگرممان کند و فیلم را از افتادن در ورطهی ملال محض نجات دهد. بنابراین «گریه کن ماچو» از «قدرت سگ»، فیلم دیگر امسال با حال و هوای وسترن که هیاهوی بیش از حدی برایش شد، خیلی بهتر است.
پر بحثترینها
- فوری: سونی در حال مذاکره برای خرید کمپانی مادر FromSoftware است
- نقدها و نمرات بازی STALKER 2 منتشر شدند
- پلی استیشن برای ۱۰ سال متوالی نمایندهای برای بهترین بازی سال داشته است
- از صنعت بازی های ویدیویی در سال ۲۰۲۵ چه انتظاراتی داریم؟
- شایعه: کمپانی مادر FromSoftware احتمالا برای جلوگیری از تصاحب خصمانه از سوی یک شرکت کرهای به سونی مراجعه کرده است
- نامزدهای بهترین بازیهای سال مراسم The Game Awards 2024 مشخص شدند
- رسمی: شرکت مادر FromSoftware پیشنهاد خرید از سوی سونی را تایید کرد
- گزارش: GTA 6 وضوح فوقالعادهای روی پلی استیشن ۵ پرو خواهد داشت
- سازنده STALKER 2 به دنبال بررسی بازخوردها و رفع سریع مشکلات بازی است
- بازی STALKER 2 در عرض دو روز بیش از ۱ میلیون نسخه فروخت
نظرات