نقد فیلم Stillwater؛ توسل بر بازیگران!
*هشدار اسپویل*
هر نویسندهای برای خلق اثر به یک منبع الهام نیاز دارد. تجربیات شخصی و حوادث واقعیای که در جهان بیرون رخ دادهاند، همیشه از اصلیترین منابع الهام نویسندهها بودهاند. همهی ما فیلمهای درخشانی دیدهایم که بر اساس واقعیت ساخته شدهاند یا با الهام از یک حادثهی واقعی توانستهاند به طرح اصلی داستان خود دست یابند. فیلم Stillwater به کارگردانی تام مککارتی و نقشآفرینی متدیمون نیز از این دست فیلمها است. فیلمنامهی این اثر با الهام از یک حادثهی واقعی که در آن مردیت کرچر به قتل رسید، نوشته شده است. هر چند که شباهت طرح این داستان به روند پیش رفتن پروندهی قتل مردیت کرچر و محاکمهی آماندا ناکس بسیار شبیه است، اما نمیتوان این فیلم را «بر اساس واقعیت» قلمداد کرد. این فیلم موقعیت دراماتیکی که در آن پروندهی قتل خلق شده را دزدیده و در اثر خود، با طرز فکر مختص به خود، پیاده کرده است.
آغاز فیلم، به شکل اثری در ژانر تریلر آغاز میشود. بعد از معرفی شخصیت اصلی داستان، که کارگری است کاتولیک، آمریکایی و درونگرا، به ملاقات دختر زندانی خود در فرانسه میرود. در آنجا متوجه سرنخی میشود که دخترش مدعی است بیگناهی او در قتل دوستش را اثبات خواهد کرد. چنین موقعیتی، در بیست دقیقهی ابتدایی داستان رخ میدهد و یک عدم تعادل جذاب را برای بیننده به وجود میآورد. یکی از مهمترین دلایلی که باعث میشود یک اثر برای مخاطبین جذاب باشد و معمایی که در آن هست بیننده را میخکوب کند، این است که شرایطی بر شخصیت اصلی حاکم شود که او را از تعادل خارج کند؛ و این عدم تعادل هر چقدر بغرنجتر باشد، فیلم جذابتر است. با بررسی شخصیت بیل بیکر، متوجه دنیای خارج از تعادل او خواهیم شد. دخترش به جرم قتل ۵سالی است که در حبس است، از خانهی خودش دور افتاده، با مادرش رابطهی خوبی ندارد و در جایی به دنبال محکوم واقعیِ پروندهی دخترش میگردد که زبان هیچ یک از ساکنینش را بلد نیست: یک مملکت غریب! و بدتر از آن، مراجع قانونی هیچ رسیدگیای به پروندهی او نمیکنند و پول کافیای هم برای استخدام یک کارآگاه خصوصی را ندارد. ایمان راسخ بیل به دخترش، باعث میشود که حتی با وجود چنین شرایطی که رد آن دست و پایش به طور کامل بسته است، دست از تلاش برندارد و خودش، به تنهایی، بدون توسل بر قانون یا هر مرجع بیرونی دیگری، به دنبال سرنخ بگردد.
جستجوی بیل برای یافتن آنچه که دخترش گفته، موقعیتها و مفاهیمِ بعضا کلیشهایِ مدنظر مولف اثر را برای بیننده بیان میکنند. در موقعیتهای مختلفی که بیل در حین جستجو با یک فرد از نژاد، ملیت، مذهب و فرهنگ دیگری مواجه میشود، شاهد گفتوگوییهایی هستیم که فضای حاکم بر جامعهی جهانی معاصر را در خصوص اقلیتهای مذهبیریال نژادی و… را بیان میکنند. اما فیلم به یک معرفی سطحی دربارهی این موقعیتها بسنده میکند و نمیخواهد که بیش از حد در این موضوعات شیرجه بزند. بیست دقیقهی ابتدایی فیلم دعوت به ماجرا است و جایی است که مولف فرصت دارد زندگی شخصیت را از تعادل خارج کند؛ و این کار را به خوبی انجام میدهد. نقطهی عطف اول فیلم جایی رقم میخورد که بیل، با نسان دادن چند عکس به آلیسون، آکیم (همان کس که آلیسون معتقد است او قتل را مرتکب شده) را پیدا کند. تا به اینجای فیلم، یعنی پردهی اول، با یک اثر تریلر-جنایی مواجهایم که کاملا در قالب این ژانر میگنجد و مولفههای آن را در خود دارا است. اما پس از گذشت چند دقیقه و شکست خوردن بیل در جستجو و لو رفتنش، فیلم قد و قامت خود را سعی میکند که از ساحت یک اثر ژانریک بالاتر بکشد. اگر در پردهی اول فیلم، مهمترین مسئلهای که با آن درگیر بودهایم معمای پروندهی قتل دوستِ آلیسون بوده، در پردهی دوم مهمترین مسئلهای که با آن مواجه هستیم چگونگیِ تطابق یافتن بیل با جامعه و فضای جدیدی است که در آن قرار گرفته.
در پردهی دوم فیلم، اثر تبدیل به یک درام مدرن در خصوص مردی میشود که بار سنگین گذشتهاش را فراموش کرده و در مملکتی غریب، سعی بر شروع زندگی جدیدی دارد، آن هم در کنار خانوادهی جدیدی که برای خود یافته. رابطهی بیل با مایا و ویرجین، به نوعی سمبلی است از رابطهای او با دنیای بیگانهی جدید که در آن قرار گرفته. هر چه رابطهاش با ویرجین و مایا بهتر میشود، در جامعهی بیگانه هم موقعیت بهتری را دست مییابد. شغل، زندگی مشترک و پذیرفته شدن از سوی دخترش، دستآوردهای بیل در پردهی دوم هستند. اما نقطهی عطف دوم این فیلم که با یک ساختار سه پردهای ساخته شده، زمانی رخ میدهد که او آکیم را در یک موقعیت بسیار جذاب، در استادیوم فوتبال، پیدا میکند. با اقدام پر مخاطرهی بیل در جهت گروگان گرفتن آکیم تا زمان مشخص شدن آزمایش دی.ان.ای او (که این امکان از طرق غیر قانونی برای بیل فراهم شده) فیلم به درون پردهی سوم پرتاب میشود. ریتم کند پردهی دوم فیلم در پردهی سوم شکل و شمایل جذابتری به خود میگیرد و در بعضی موقعیتها مانند جستجوی پلیسها در زیرزیمن آپارتمانِ محل سکونت بیل نفسگیر میشود. معمای داستان در انتها حل میشود اما چیزی که پایان فیلم به ما نشان میدهد این است که حل شدن آن معما اصلیترین مسئلهی این فیلم نبوده است. اکثر پلانهای فیلم ناظزر بر چهره و یا فیگور مت دیمون در نقش شخصیت بیل هستند، این یعنی حالات چهره و سخنانی که او در نقشش بیان میکنند مهمترین فرآیند فیلم را به خود اختصاص میدهند. به این توجه کنید که بازگشت آلیسون به آمریکا، تنها با یک کات و بسیار سریع اتفاق میافتد و فیلم هیچ مکث یا توقفی بر صحنهی تبرعه شدن یا ازادی آلیسون نمیکند. اتفاقی که همهی شصیتها و بینندهها از ابتدای داستان منتظر آن بودهاند، در انتهای فیلم اصلا نشان داده نمیشودو این نکته اصلا نکتهی بدی نیست. این نشان میدهد که این اثر سعی دارد از فرآیندهای کلیشهای مرسوم در برخود با چنین داستانهایی خود را دور انداخته و طرحی جدید را ارائه دهد. این رهایی از قید و بندها و تلاش برای ارائهی یک روش جدید در فیلمسازی چیزی است که سینما همیشه به آن نیاز دارد. این فیلم این کار را نصفه انجام میدهد. یعنی از برخی کلیشهها خمود را دور نگه میدارد، اما در ارائهی یک روش جدید و یا یک نوع نگرش جدید، دست و پایش بسته است. در کارگردانی اثر، عنصر خلاقهی جدید مشاهد ه نمیشود، مکثها برای معرفی شخصیتها و موقعیتها گاها زیاد است و مکان به خوبی در اثر معرفی نمیشود. مارسی و آمریکا و زندانی که در اثر میبینیم، در مدیوم شاتها و فولشاتهای شخصیتها معرفی میشوند و به طور کلی، فیلم به چند لانگشات تعیین کننده در برخی صحنهها، علیالخصوص صحنههای معرفی نیاز دارد. همین ضعفها وکمبودها باعث میشود که فیلم به نقشآفرینی درجه یک بازیگرهایش، علیالخصوص مت دیمون روی میآورد. دیمون بازیگر و کارگردانی است که از دههی نود میلادی تا به الآن در اوج بوده و همچنان به نقشآفرینیهای درخشان خود ادامه میدهد و این فیلم نیز یکی دیگر از اثر درخشان او در حیطهی بازیگری است.
فیلم با پایان خود و گرهگشاییای که از داستان میکند، روند تغییر و منحنی شخصیت را به شکلی نسبتا ناقص برای بیننه ترسیم میکند. در طول تمام دقایق فیلم شاهد ایمان راسخ بیل بر بیگناه بودن دخترش بودیم. اما در انتها وقتی که بیل متوجه اقدام دخترش در خصوص قتل لینا میشود، ایمانش را شکست خورده میابد. انگیزهی تمامی اقدامات سخت و بعضا احمقانهی بیل در جهت آزاد ساختن دخترش همه و همه ناشی از ایمان او بود و وقتی که رد انتها متوجه این دروغ میشود، بخشی از باورهای خود را از دست میدهد و نگرشش به جهان تغییر میکند. و این تغییر با دیالوگ نهایی او در اثر که بر عدم شناخت او از وطن (یا بهتر است بگوییم جهان پیرامونش) دارد شناخته میشود.
فیلم Stillwater به طور کلی یک فیلم درجه دو است که با یک معمای نه چندان تازه برای مخاطبین امروزی آغاز میشود اما با دنبال کردن سیر تغییر و تحول و سازندگی یک مرد تنها با جهان اطرافش، یک درام مدرن سطح متوسط را برای مخاطبین تصویر میکند.
پر بحثترینها
- نامزدهای بهترین بازیهای سال مراسم The Game Awards 2024 مشخص شدند
- فوری: سونی در حال مذاکره برای خرید کمپانی مادر FromSoftware است
- ۱۰ بازی سینماتیک که میتوانند با بهترین فیلمهای سینمایی رقابت کنند
- فیل اسپنسر: هیچ خط قرمزی برای انتشار عناوین ایکس باکس روی پلی استیشن وجود ندارد
- شایعه: حالت پرفورمنس بازی STALKER 2 روی Xbox Series X به خوبی اجرا نمیشود
- فیل اسپنسر: تولید کنسولهای ایکس باکس در نسلهای آینده متوقف نخواهد شد
- کار ساخت بازی جدید ناتی داگ از سال ۲۰۲۰ آغاز شده است
- فیل اسپنسر: STALKER 2 یکی از مدعیان بهترین بازی سال است
- بدون اشتراک پلاس، امکان انتقال فایل سیو بازیها از پلی استیشن ۵ استاندارد به پرو وجود ندارد
- Red Dead Redemption 2: آیا آرتور مورگان رستگار شد؟
نظرات
خوشآمد ب سینمافارس