تاریخچه‌ی The Evil Within؛ کابوسی از جنس واقعیت - گیمفا
تاریخچه‌ی The Evil Within؛ کابوسی از جنس واقعیت - گیمفا
تاریخچه‌ی The Evil Within؛ کابوسی از جنس واقعیت - گیمفا
تاریخچه‌ی The Evil Within؛ کابوسی از جنس واقعیت - گیمفا

تاریخچه‌ی The Evil Within؛ کابوسی از جنس واقعیت

آرمان زرمهر
۰۹:۰۰ ۱۴۰۰/۰۷/۲۳
تاریخچه‌ی The Evil Within؛ کابوسی از جنس واقعیت - گیمفا

یک دهه‌ی اخیر دورانی بسیار پرفراز و نشیب برای ژانر وحشت بقا و به‌ طور کلی ژانر مادر آن یعنی ژانر وحشت بود و درحالی که تعداد زیادی عناوین به یادماندنی و ماندگار در این دهه منتشر شدند، عناوین زیادی نیز ضربه‌ی بزرگی به این ژانر وارد کردند. امروز در این مقاله قصد داریم مروری بر تاریخچه‌ی دوگانه‌ی The Evil Within و تاثیر آن بر روی ژانر وحشت بقا در یکی از تاریک‌ترین دوران خود داشته باشیم.

در ابتدای دهه‌ی گذشته بسیاری از فرنچایزهای بزرگ با مشکلات هویتی روبرو بودند و عناوین نسبتا متوسطی را به نمایش گذاشتند. فرنچایز Resident Evil با عرضه‌ی نسخه‌ی ششم کاملا از ژانر وحشت خارج و تبدیل به یک عنوان شوتر اکشن شد، فرنچایز Silent Hill بعد از عرضه‌ی بازی Silent Hill: Homecoming و عملکرد ضعیف آن در تاریکی فرو رفت و از صحنه‌ی رقابت خارج شد و همچنین سال‌ها بود که خبری از فرنچایز Alone In The Dark نیز نبود. می‌توان گفت از شروع سال ۲۰۱۰ هیچ فرنچایز بزرگ وحشت بقایی به‌جز Resident Evil باقی نمانده بود که البته آن هم در وضعیت نامطلوبی به سر می‌برد.

اما در E3 سال ۲۰۱۳ نامی جدید در ژانر وحشت بقا ظهور کرد و مانند نور امیدی برای عاشقان این ژانر از جمله بنده بود. این عنوان The Evil Within نام داشت و توسط استودیوی Tango Gameworks در دست ساخت قرار داشت و کارگردانی آن نیز به عهده‌ی پدر ژانر وحشت بقا، Shinji Mikami بود. می‌توان گفت که شوالیه‌ای با اسب سفید برای نجات این ژانر آمده بود. در نهایت اولین نسخه‌ی این دوگانه در تاریخ ۱۳ اکتبر  2014 توسط Bethesda برای PC و کنسول‌های نسل هفتم و هشتم عرضه گردید.

تاریخچه‌ی The Evil Within؛ کابوسی از جنس واقعیت - گیمفا
درحالی که نسخه‌ی اول این دوگانه بسیاری از موارد ضروری در این ژانر را به درستی انجام می‌دهد و تجربه‌ای لذت‌بخش برای بسیاری از طرفداران فراهم می‌آورد اما به نظر من جزو عناوینی است که آن‌طور که باید و شاید مورد توجه قرار نگرفته است.
  • The Evil Within؛ شروعی بر کابوسی بی‌پایان

اولین نسخه‌ی این دوگانه عنوان عجیب و خاصی بود که داستانی کاملا متفاوت با دیگر عناوین وحشت بقا رقم زده و شخصیت‌هایی بسیار مرموز و جذاب را به تصویر می‌کشید. من شخصی هستم که از کودکی با این ژانر بزرگ شدم و زندگی کردم و به همین دلیل این عنوان در آن دوره برای من و بسیاری دیگر از افرادی که عاشق ژانر وحشت هستند به یک عنوان بسیار خاص و عزیز تبدیل شد. داستان بازی حول و محور شخصیت Sebastian Castellanos، یک کارآگاه پلیس در شهر Krimson City جریان دارد. Sebastian به دلیل تراژدی از دست دادن دخترش Lily و پس از آن ناپدید شدن همسرش شخصیتی جدی و گوشه‌گیر دارد و از لحاظ روحی نیز وضعیت خوبی ندارد. او و همکارانش Juli Kidman و Joseph Oda گزارشی مبنی بر درگیری در تیمارستان Beacon دریافت می‌کنند و راهی آنجا می‌شوند اما وقتی به آنجا می‌رسند وضعیت را وخیم‌تر از چیزی می‌یابند که انتظارش را داشتند. بعد از پیشروی در داستان بازی Sebastian درمی‌یابد که تمام اتفاقات اطرافش در اصل در یک دنیای مجازی به نام Stem درحال جریان است که ذهن افراد را به یکدیگر متصل می‌کند و توسط شخصیت منفی این عنوان یعنی Ruvik طراحی و ساخته شده است و زاده‌ی ذهن اوست. در ادامه Sebastian سعی می‌کند که راهی برای رهایی از این کابوس بی‌انتها پیدا کند.

تاریخچه‌ی The Evil Within؛ کابوسی از جنس واقعیت - گیمفا
از همان ابتدای بازی شخصیت‌ها ابهاماتی را برای شما بوجود می‌آورند و به‌ طور کلی بازی حس‌وحالی خاکستری دارد اما در طول روایت داستانی به خوبی به آن‌ها پرداخته می‌شود و در نهایت بسیاری از ابهامات را از بین می‌برد.

داستان‌سرایی درگیرکننده و کرکترهای جذاب و مرموز بخش‌های قدرتمند این عنوان محسوب می‌شوند. پروتاگونیست بازی یعنی Sebastian از عمق شخصیتی خوبی برخوردار بود و علاوه بر سعی او به عنوان یک کارآگاه برای پیدا کردن دلیلی برای تمام اتفاقات اطرافش، در طول روند بازی ما شاهد کشمکش‌های روانی او با خودش نیز بودیم.

آنتاگونیست این عنوان یعنی Ruvik(Ruben Victoriano) نیز شخصیتی مرموز و مغزی متفکر اما مریض داشت. درحالی که در ابتدای بازی اطلاعات زیادی از این کرکتر در اختیارمان قرار نمی‌گیرد اما در طول روایت داستان بازی به خوبی به گذشته‌ی او پرداخته می‌شود و دلایلی منطقی را برای اعمال او بیان می‌کند و عمق بیشتری به کرکتر او می‌بخشد.

دو کرکتر Juli Kidman و Joseph Oda نقش پلیس بد و پلیس خوب را ایفا می‌کنند. Joseph کرکتری ساده و مشخصی دارد در حالی که Kidman از شخصیتی جدی و خشک‌تر برخوردار است و ابهامات زیادی را در طول داستان بازی حول و محور خود ایجاد می‌کند. به‌ طور کلی اگر بخواهم نسخه‌ی اول این عنوان را در یک کلمه توصیف کنم آن کلمه “مرموز” می‌باشد به طوری که هیچ‌چیز و هیچ‌کس در طول بازی آن‌طور که به نظر می‌رسد نمی‌باشد و این عنوان به خوبی از پس پرداختن و توضیح وقایع مختلف بازی برمی‌آید.

تاریخچه‌ی The Evil Within؛ کابوسی از جنس واقعیت - گیمفا
یکی از بخش‌هایی که این عنوان به خوبی آن را پیاده‌سازی کرده است، طراحی محیط و مراحل بازی می‌باشد. وجود تنوع در ساختار آن‌ها در کنار مکان‌های تاریک باعث دلهره‌آورتر شدن این عنوان می‌شود.

این عنوان در زمینه‌ی گیم‌پلی و طراحی مراحل و محیط الگوبرداری‌های زیادی از فرنچایزهای Resident Evil و Silent Hill داشته است. گیم‌پلی بازی درحالی که از مکانیزم‌ها و المان‌های پیش‌‌فرض عناوین وحشت بقا برخوردار بود اما سعی کرده بود برخی از آن‌ها را به سبک خودش دست‌خوش تغییرات کند. به عنوان مثال در طول بازی بسته‌های کبریتی در اختیار شما قرار می‌گیرد که می‌توانید از آن‌ها برای کشتن دشمنانی که برروی زمین افتاده‌اند ولی هنوز نمرده‌اند استفاده کنید و مهمات خود را هدر ندهید.

همچنین در طول بازی شما می‌توانستید از طریق آینه‌ها به Safe Haven منتقل شوید که می‌توان از آن به عنوان مکانی در محیط Stem یاد کرد که هیچ‌کس و هیچ‌چیز نمی‌تواند به شما آسیب برساند. در آنجا پرستاری به نام Tatiana Gutierrez که پرستار سابق تیمارستان Beacon بوده است به شما کمک می‌کند تا اسلحه‌ها و موارد دیگر مربوط به Sebastian را ارتقا دهید. لازم به ذکر است که تعامل بین Sebastian و Tatiana نیز نکات جالبی را درباره‌ی داستان بازی آشکار می‌کند.

مبارزات بازی با اینکه روان و گسترده است اما به هیچ‌عنوان تمرکز اصلی بازی نمی‌باشد و سازندگان برخی از مکانیزم‌های کاربردی مخفی‌کاری را نیز درون گیم‌پلی بازی گنجانده‌اند که به شما این اجازه را می‌دهند که از برخی از بخش‌های بازی بدون درگیری عبور کنید و مهمات خودتان را ذخیره کنید.

به‌ طور کلی گیم‌پلی این عنوان بسیار بالانس طراحی و پیاده‌سازی شده بود و به پلیر این اجازه را می‌داد که به سبک خود در بازی پیشروی کند.

تاریخچه‌ی The Evil Within؛ کابوسی از جنس واقعیت - گیمفا
شخصیت Laura را می‌توان یکی از طراحی‌های بسیارخوب و ترسناک در بین طراحی دشمنان عناوین ژانر وحشت در دهه‌ی اخیر دانست. استفاده‌ی به اندازه و به‌جا از او لحظات پر استرسی را در این بازی پدید می‌آورد.

طراحی محیط و دشمنان این بازی نیز بسیار یادآور نسخه‌ی چهارم Resident Evil می‌باشد. همچنین برخی مکان‌ها همچون تیمارستان Beacon حس‌وحال Sanitarium در بازی Silent Hill Origins را به من منتقل می‌کرد. مکان‌های خوفناک در کنار لحظات تعقیب و گریز دلهره‌آور به خوبی مکمل یک‌دیگر بودند و لحظات پراسترس و ترسناک لذت‌بخشی را بوجود می‌آوردند. برخی دشمنان همچون Laura و The Keeper نیز از طراحی بسیارخوب و خاصی برخوردار بودند که باعث می‌شد به دشمنانی به یادماندنی تبدیل شوند و همچنین بخش گسترده‌ای از لحظات دلهره‌آور و ترسناک بازی را مدیون آن‌ها هستیم.

تاریخچه‌ی The Evil Within؛ کابوسی از جنس واقعیت - گیمفا
هر سه محتوای اضافه‌ی متعلق به این عنوان بسیار جذاب هستند و هرکدام تنوع خاص خود را در گیم‌پلی ایجاد می‌کنند. همچنین DLCهای مربوط به شخصیت Juli Kidman بسیار به شناخت پلیر نسبت به اهمیت این کرکتر و نقش او در داستان بازی کمک می‌کند.

این عنوان دارای سه DLC به نام‌های The Consequences ، The Assignment و The Executioner می‌باشد. دو DLC اول مربوط به کرکتر Juli Kidman می‌باشد و به شما اجازه می‌دهد با در دست گرفتن کنترل شخصیت او داستان بازی را از زاویه دید او تجربه کنید و این موضوع باعث می‌شود بسیاری از زوایای شخصیتی و کشمکش‌های او و همچنین اهمیت بالای شخصیت او در روند اتفاقات بازی برای شما آشکار شود. همچنین متوجه می‌شویم که Kidman در اصل برای شرکتی به نام Mobius کار می‌کند که نیازهای مالی پروژه‌ی Stem را فراهم کرده است و در نسخه‌ی دوم نقش بسیار پررنگی ایفا می‌کند.

The Executioner شما را در نقش کرکتر The Keeper قرار می‌دهد و داستانی کوتاه و جالب را روایت می‌کند که شما برای به پایان رساندن آن نیاز دارید از انبوهی از دشمنان از جمله دشمنانی که در طول داستان اصلی با آن‌ها روبرو شدید بگذرید. همچنین زاویه‌ی دید شما در این DLC اول شخص می‌باشد و تمام مکانیزم‌های مخفی‌کاری را نیز حذف می‌کند و به‌ طور کامل بر مبارزات تن‌به‌تن و Melee تمرکز می‌کند و گیم‌پلی متفاوتی را به نمایش می‌گذارد.

درنهایت عنوان نخست این دوگانه درحالی که از مشکلات فنی زیادی مخصوصا برروی پلتفرم PC رنج می‌برد اما توانست بسیاری از طرفداران ژانر وحشت بقا را راضی کند و پایه‌گذار دنباله‌ای برای خود باشد اما شخصا از آن به عنوان یک بازی بسیار Underrated در بین عناوین وحشت بقا یاد می‌کنم و به نظرم آن‌طور که لیاقتش را داشت مورد ستایش قرار نگرفت.

تاریخچه‌ی The Evil Within؛ کابوسی از جنس واقعیت - گیمفا
خوشبختانه Bethesda به درخواست‌های طرفداران گوش کرد و تصمیم گرفت تا دنباله‌ای برای نسخه‌ی اول بسازد که نه‌تنها مشکلات نسخه‌ی پیشین را برطرف می‌کند بلکه با حفظ هویت خود به یکی از عناوین برتر وحشت بقا در دهه‌ی گذشته تبدیل می‌شود.
  • The Evil Within 2؛ قدرتمندتر از قبل

پس از گذشت سه سال از عرضه‌ی نسخه‌ی اول کمپانی Bethesda در طول رویداد E3 سال ۲۰۱۷ نسخه‌ی دوم این عنوان را معرفی کرد. کارگردانی این عنوان به عهده‌ی آقای John Johanas قرار گرفت و آقای Shinji Mikami نیز به عنوان ناظر در طول ساخت این عنوان فعالیت کرد. نسخه‌ی دوم از تبلیغات گسترده‌تری نسبت به نسخه‌ی نخست خود برخوردار بود و حسابی انتظارات طرفداران را از این عنوان بالا برد. در نهایت نسخه‌ی دوم The Evil Within در تاریخ ۱۲ اکتبر سال ۲۰۱۷ برای کنسول‌های نسل هشتم و PC منتشر شد و توانست بیش از نسخه‌ی پیشین خود مورد ستایش طرفداران خود و به طور کلی طرفداران ژانر وحشت بقا قرار بگیرد.

داستان این نسخه سه سال پس از اتفاقات نسخه‌ی اول جریان دارد و تمرکز بیشتری بر زندگی شخصی و کشمکش‌های روانی Sebastian دارد. در ابتدای بازی شاهد وضعیت روحی نابه‌سامان Sebastian هستیم که خود را مقصر مرگ دخترش  Lily می‌داند و همچنین از Juli Kidman و Mobius نیز دل خوشی ندارد. اما در حالی که تمام این سال‌ها به‌خاطر مرگ دخترش، خودش را مورد سرزنش قرار داده بود، Kidman به او اطلاع می‌دهد که Lily هنوز زنده است و Mobius او را در اختیار دارد و در حال حاضر در دنیایی به نام Union در محیط Stem است و ظاهرا خطراتی جان او را تهدید می‌کنند. حال Sebastian دوباره باید در دل تاریکی قدم بگذارد اما این‌بار به‌خاطر نجات جان دخترش.

تاریخچه‌ی The Evil Within؛ کابوسی از جنس واقعیت - گیمفا
در حالی که در ابتدا شخصیت Stefano کلیشه‌ای به نظر می‌رسد اما داستان‌سرایی متمرکز و کارگردانی بسیارخوب این بازی، عقاید و دیدگاه این شخصیت را بسیارخوب به تصویر می‌کشد و او را به شخصیتی جذاب تبدیل می‌کند.

در این نسخه شاهد شخصیتی شکننده‌تر و همچنین لحظاتی عاطفی از سوی Sebastian هستیم که باعث می‌شود ارتباط با او بسیار آسان‌تر شود. همچنین در این نسخه آنتاگونیستی جدید به نام Stefano Valentini معرفی می‌شود. او یک عکاس جنگ بوده است و یکی از چشمانش را در حال عکاسی از تکه‌تکه شدن شخصی بر اثر یک انفجار از دست می‌دهد و از آن پس شیفته‌ی دیدن لحظات مرگ دیگران می‌شود و هنر واقعی را در آن لحظات می‌یابد. در نهایت کمپانی Mobius او را وارد Stem می‌کند تا کمی بخش‌های هنری Union را تقویت کند اما کمی بعد Stefano هسته‌ی Union یعنی Lily را به گروگان می‌گیرد و به همین دلیل هارمونی و نظم Union برهم می‌خورد و حال Sebastian وظیفه دارد که سریع‌تر و تا قبل از متلاشی شدن کامل Union دخترش را از دست او نجات دهد. لازم به ذکر است که حافظه‌ی تمام افرادی که وارد Stem و شهر Union شده‌اند باز نویسی شده است و شما می‌توانید متن‌هایی که توسط برخی شهروندان نوشته شده است را در طول بازی بیابید که به خوبی نشان‌دهنده‌ی گمراهی و ترس آن‌ها است.

تاریخچه‌ی The Evil Within؛ کابوسی از جنس واقعیت - گیمفا
تغییرات بسیار زیادی در زمینه‌ی مبارزات و مخفی‌کاری این عنوان اعمال شده است و این موضوع به همان اندازه که مبارزات را لذت‌بخش‌تر می‌کند، بر لذت و اهمیت مخفی‌کاری نیز می‌افزاید.

گیم‌پلی این نسخه پیشرفت‌های چشم‌گیری نسبت به نسخه‌ی قبلی خود دارد و مکانیزم‌های تازه‌ای به آن اضافه می‌کند و همچنین اهمیت بسیار بیشتری به بخش Crafting داده شده است. مپ این نسخه بسیار وسیع‌تر از نسخه‌ی اول می‌باشد و به شما اجازه می‌دهد در آن به گشت و گذار بپردازید و آیتم‌های مختلف برای ارتقا Sebastian و اسلحه‌های او پیدا کنید. همچنین در مپ بازی Safe Houseهایی تعبیه شده‌اند که در آنجا می‌توانید به Workbench دسترسی پیدا کنید و اسلحه‌های خود را ارتقا دهید و یا مهمات مختلف Craft کنید. همچنین شما علاوه بر پیدا کردن اسلحه‌های جدید در محیط بازی می‌توانید قطعاتی برای آن‌ها پیدا کنید و با نصب کردن آن‌ها بر روی اسلحه‌ی خود از خصوصیات خاصی برخوردار شوید. همچنین مبارزات و شوتینگ بازی بسیار روان‌تر و لذت‌بخش‌تر شده است و همچنین بخش Stealth نیز دست‌خوش تغییراتی شده است و همچنان بخش بسیار مهمی از گیم‌پلی را تشکیل می‌دهد.

Safe Haven نیز در این نسخه دست‌خوش تغییراتی شده است و حال شما از طریق آینه‌ها به جای تیمارستان Beacon به دفتر Sebastian در اداره‌ی پلیس منتقل می‌شوید و همچنین شاهد اضافه شدن Shooting Range نیز به این محیط هستیم که علاوه بر تمرین تیراندازی در آن، می‌توانید با بدست آوردن امتیازاتی مشخص مهمات و آیتم‌های خاصی دریافت کنید. لازم به ذکر است که دوباره شاهد تعامل بین Sebastian و Tatiana هستیم.

شخصیت Juli Kidman نیز درحالی که تا اواخر بازی به‌ طور مستقیم حضور زیادی در روند داستانی ندارد اما شما با پیدا کردن عکس‌هایی در محیط بازی و قرار دادن آن‌ها در پروجکتور می‌توانید شاهد صحبت‌های Sebastian و Juli و تعامل بین این دو شخصیت باشید و این تعامل به خوبی نشان‌دهنده‌ی گسترش شناخت و رابطه‌ی بین این دو شخصیت و فروکش کردن آتش خشم Sebastian نسبت به Juli می‌باشد.

تاریخچه‌ی The Evil Within؛ کابوسی از جنس واقعیت - گیمفا
تنوع دشمنان در این نسخه بسیار بیشتر از نسخه‌ی پیشین خود می‌باشد و همچنین برخی از آن‌ها همچون Anima از طراحی ترسناکی برخوردار هستند. از هر یک از این دشمنان در طول بازی به بهترین شکل استفاده شده است و لحظاتی ترسناک و به یادماندنی را از خود به‌ جا می‌گذارند.

طراحی دشمنان در این نسخه نیز بسیار متنوع‌تر از پیش است و ما شاهد نمونه‌های متفاوتی از دشمنان در این نسخه هستیم. درحالی که شهروندان عادی Union خصوصیات ظاهری و رفتاری مشابه‌ای به زامبی‌ها دارند بسیاری دیگر از دشمنان موجود در این عنوان از خصوصیات و نقاط ضعف مختص به خود برخوردارند.

 همچنین برخی دشمنان خاص بازی نیز از طراحی خلاقانه و خوفناکی برخوردارند، به عنوان مثال The Guardian تشکیل شده از اعضای بدن تعدادی از زنانی است که توسط Stefano به قتل رسیده‌اند و درحالی که چند سر بر روی بدنش دارد بر روی صورت هرکدام از آن‌ها احساسات متفاوتی شکل گرفته است و بارها بر سر راه Sebastian قرار می‌گیرد. Anima نیز از طراحی بسیارخوبی بهره‌مند است و به نظر من ترسناک‌ترین و پراسترس‌ترین لحظات بازی مربوط به تعقیب و گریزها و رویارویی Sebastian و Anima می‌باشد.

تاریخچه‌ی The Evil Within؛ کابوسی از جنس واقعیت - گیمفا
شما در طراحی شهر Union می‌توانید ردپاهایی از Silent Hill را مشاهده کنید. جزئیات بسیارخوب و آزادی عملی که این شهر و به‌ طور کلی محیط بازی در اختیار پلیر قرار می‌دهد نه‌تنها تجربه‌ی بازی را لذت‌بخش‌تر می‌کند بلکه ارزش تجربه‌ی دوباره‌ی آن را نیز چندین برابر می‌کند.

طراحی شهر Union نیز به خوبی انجام شده است و از جزئیات و مکان‌های مخفی زیادی برخوردار است که شما می‌توانید با گشت و گذار در شهر آن‌ها را پیدا کنید. این شهر از یک لایه‌ی زیرین به نام The Marrow برخوردار است که در اصل به ماموران Mobius اجازه می‌داد که بدون اینکه توجهات را به سمت خود جلب کنند وضعیت شهر را زیر نظر داشته باشند. همچنین این محیط به عنوان راه ارتباطی بین برخی نقاط از شهر نیز استفاده می‌شود که در طول روند بازی، زیاد از آن عبور خواهید کرد.

گرافیک و طراحی ظاهری کرکترها نیز به دلیل قدرت بیشتر کنسول‌های نسل هشتمی با پیشرفت چشم‌گیری نسبت به نسخه‌ی پیشین خود روبرو بوده است و به طور کلی می‌توان جزئیات ظاهری صورت و لباس‌ها را در سطح بالایی ارزیابی کرد. همچنین نورپردازی این نسخه نسبت به نسخه‌ی پیشین خود بسیار داینامیک‌تر و پویاتر شده است و این موضوع به اتمسفریک بودن بازی کمک زیادی کرده است.

  • سخن پایانی:

نسخه‌ی دوم The Evil Within در حالی که پیشرفت‌ها و تفاوت‌های کوچک و بزرگی با نسخه‌ی نخست خود دارد اما همچنان سعی کرده است به هویت اصلی خود پایدار بماند و در نهایت تجربه‌ای به یادماندنی را برای طرفداران خود و به طور کلی طرفداران ژانر وحشت بقا به جا بگذارد.

حال چندی‌ پیش اخباری مبنی بر شروع کار Tango Gameworks بر روی پروژه‌ی جدید خود به کارگردانی John Johanas منتشر شد که می‌توانید از طریق این لینک، این خبر را به‌ طور کامل مطالعه کنید.

سوال این است که آیا این پروژه نسخه‌ی بعدی The Evil Within می‌باشد یا خیر؟

من بی‌صبرانه منتظر انتشار اخبار رسمی مبنی بر ساخت نسخه سوم این سری هستم و از شما کاربران عزیز نیز می‌خواهم که نظرات و تجربیات خود را درباره‌ی این سری و همچنین احتمال عرضه‌ی ادامه‌ای برای آن در بخش نظرات با من به اشتراک بگذارید.

RichmanCarddragonRegina

مطالب مرتبط سایت

تبلیغات

تاریخچه‌ی The Evil Within؛ کابوسی از جنس واقعیت - گیمفا
تاریخچه‌ی The Evil Within؛ کابوسی از جنس واقعیت - گیمفا
تاریخچه‌ی The Evil Within؛ کابوسی از جنس واقعیت - گیمفا
تاریخچه‌ی The Evil Within؛ کابوسی از جنس واقعیت - گیمفا
تاریخچه‌ی The Evil Within؛ کابوسی از جنس واقعیت - گیمفا

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

  • 🤘Mohsenj74 گفت:

    با شماره ۱ خیلی حال کردم واقعا لذت بخش و پر استرس بود و طراحی دشمنان و باس های بازی برای من بسیار عالی بود به نظرم بیشتر مشکلات فنی داشت حال اونکه تو شماره دوم مشکلات فنی خیلی کمتر بود اما به هیج عنوان حس شماره ۱ رو برای من نداشت ، شخصیت laura که بهش اشاره کردین وقتی دنبالتون می افتاد اصلا یه هیجان خاصی داشت و مملود بود از ادرنالین و استرس ، از نظر من برترین قسمت های تجربه سری اویل ویتین مربوط به همین صحنه های تعقیب و گریز بین laura و کرکتر اصلی هست

    Richman
    • بنظر من بحث فنی رو که کنار بذاریم که خب evil within 2 واقعا بهتر از نسخه ی اول شده بود. تفاوت دو بازی تو باس ها بود.چون تو شماره ی دوم غیر از گرافیک فتی، حتی خود بازی هم گسترش پیدا کرده بود و گیم پلی سرگرم کننده تری داشت. منتها وقتی میرسیدی به باس ها نا امید میشدی! چون هوش مصنوعی باس ها نسبت به شماره ی اول بسیار پایین تر بود و حضور تو محیط های باز اصلا اون احساس خفگی و نفس گیری مبارزات شماره ی اول رو نداشت. بماند که باس ها بخاطر هوش مصنوعی بد، تو محیط های باز حرکات گاها مسخره ای از خودشون نشون میدادن…
      خلاصه که اگه نقطه ی اوج evil within 1 رو درگیری با laura بدونیم که از برترین و ترسناک ترین باس های تاریخ بود؛ تو evil within 2 با وجود گرافیک فنی بهتر و سرگرمی های بیشتر و با کیفیت تر تو طول بازی، هیچوقت به یک نقطه ی اوج نرسیدیم یا اگر هم رسیدیم اصلا قابل مقایسه با laura نبود…

      • adams-khersi گفت:

        بنظرم منم ۲ ش بهتر بود، یکم باس فایت آخرش رو مخ بود ولی بقیه بازی واقعا لذت بخش بود، با اینکه دوبار تمومش کردم خیلی دوست دارم دوباره بازیش کنم

        • البته من بازی رو همون موقع انتشار و بدون آپدیت گرفتم که یسری مشکلات مثل هوش مصنوعی ضعیف داشت. ولی بازم واقعا از تجربه ی انجام یه بازی ترسناک تو محیط های باز و گسترده واقعا لذت بردم. مخصوصا محیط های مرحله ی اول بازی که فوق‌العاده بودن و تقریبا به هر جای اون شهرک ترسناک سر میزدی یه داستانک یا موجود ترسناک جدید انتظارت رو میکشید. که بازم این تنوع فعالیت های جانبی در ادامه ی بازی کم شد که اینم یکی از ضعف های کار بود.
          بازی خیلی لذت بخش بود ولی اگه تو evil within 3 تنوع فعالیت های جانبی و داستانک های محیطی تا آخر بازی حفظ بشه و رو باس ها بیشتر کار کنن، پتانسیل این رو داره که بهترین بازی ترسناک این نسل بشه. Evil within هم اکشن داره، هم ترس های روانشناختی، هم حالت وحشت و بقا؛ هیچی واسه تبدیل شدن به یه شاهکار کم نداره و البته من شخصا از دو شماره قبلی بازی هم با وجود تمام مشکلات لذت بردم.

  • be name pc گفت:

    یکی از شاهکارای نسل هشت بخصوص قسمت اولش تنها گیمایی که تو نسل ۸ منو یاد نسل ۶ انداختن یکی همین اویل ویتین ۱ و last guardian و inside و ghost of tsushima و nier automata بودن

  • Alireza0047 گفت:

    این بازی عالیه بچه ها میتونید چند تا بازی دیگه تو همین سبک معرفی کنید البته بجز دد اسپیس رزیدنت اویل؟

    • ShinjiMikami گفت:

      هیچ چیز دیگری در این سبک وجود نداره که لذت بخش باشه.
      سایلنت هیل هم بازی ترسناک عالی هستش.
      ولی حال و هوای ایول ویثین و رزیدنت ایول که شبیه به هم هستند یچیز دیگس و عنوانی شبیه به این دو اصلا و ابدا وجود نداره.
      منتظر بمون برای نسخه بعدی همین عناوین. ۲۰۲۲ فکر کنم قراره کالیستو و ایول فرعی رو بدن.

      • Nietj گفت:

        استاد حال و هوای ایول ویتین با ایول کلی فرق داره نمیدونم پلی دادی یا ن ولی اتمسفرشون کاملا متفاوته ایول ویتین یه چیز نابه و تجربه ی بسیار لذت بخشی بود برای من

        • ShinjiMikami گفت:

          ایول ویثین ترسش روانشناختیه بخاطر همین من در مورد سایلنت هیل و کوجیما و میکامی همین چند هفته پیشم با یکی از نویسنده های سایت بحث کرده بودم.
          .
          من تمامی بازیای ترسناک رو تجربه کردم. ببین شما کپی رو با شباهت اشتباه میگیری.
          ایول ویثین ۱ طولانی بودن گیم پلیش و تعادل بین اکشن و ترس و کلی باس و سلاح ها و … همگی شباهت زیادی به ایول ۴ داشتن. البته که بخاطر روانشناختی بودن و داشتن دنیای تاریک، ایول ویثین هم ترسناک تر بود و هم متفاوت تر.
          اگر به نظرات دیگران هم دقت کنید خیلیا میگن ما وقتی ایول ویثین ۱ رو تجربه کردیم به دوران ایول ۴ رفتیم. بخصوص اون قسمت کلبه. این شباهت در ذات بازیا هستش. اگر ایول ویثین کپی برابر اصل ایول ۴ بود و همون قصر و سالازار و لیان و محیط هارو داشت که اسمش ایول ویثین نمیشد 😂 میشد قسمت دوم ایول ۴
          .
          الان مثلا این اقا ایول ویثین رو تجربه نکرده بود و همین سوال رو پرسیده بود که کسی هم سبک رزیدنت ایول عنوانی رو میشناسه؟ صد در صد اول میگیم ایول ویثین ۱ بعد ها میشه دد اسپیس و سایلنت هیل رو هم معرفی کرد

    • د لست او آس ۲ هم بعضی جاهاش به‌شکل محدودی این حس و حال رو بیان می‌تونه بکنه … حس وحشت بقا رو میگم

      یه باس در بخش دوم بازی هست که دقیقا داخلش، به خاطر سبک و فضاسازی محیطی احساس کردم دارم با یکی از باس‌های رزیدنت ایول مبارزه می‌کنم! حالا اسپویل نمی‌کنم ولی چیه و کجاس

      نکته‌ی دوم این که، شما دوست گرامی همه‌ی رزیدنت ایول‌ها رو بازی کردی؟ مثلا رولیشنز یک و دو رو؟ واقعا دو نسخه‌ی فوق العادن ((به جز هوش مصنوعی‌شون گاهی اوقات)

  • ممنون بابت مقاله جناب زر مهر عزیز . داستان نسخه ی اول ایول ویتین واقعا مثل یه هزارتوی پیچیده ای بود که ذهن میکامی خلقش کرده تا مخاطب رو به بازی بگیره واقعا فوق العاده بود داستان این بازی تو دورانی که اکثر گیم های ژانر وحشت شدن جامپ اسکر که یه چیز مسخره همش بپره تو صورتت ایول ویتین ۱ مثل یه الماس بود نسخه ی دومش رو تجربه نکردم ولی امیدوارم اونم تجربه کنم

  • عالی بود اقای زرمهر.ایشالا نسخه سوم همین ای تیری معرفی میشه

  • کارگردانی آن نیز به عهده‌ی پدر ژانر وحشت بقا، Shinji Mikami بود.

  • sam snake 47 گفت:

    اندرریت ترین بازی نسل هشتم. بازی ای که باهاش عشق کردم و زندگی کردم. سه بار تسخه اول رو تموم کردم و هنوزم عطش بازی کردنشو دارم. تنوع شدید باس ها، موسیقی لعنتیش، طراحی محیط ها، سبک گرافیک هنری و رنگبندی خاص و دارک بازی، و مهمتر از همه شبیه بودن بازی به سوپر شاهکار ایول ۴ همه و هنه باعث شد تا اویل ویزین ۱ یکی از بهتربن بایهای این سبک باشه برام. امتیاز من به نسخه اول ۱۰/۱۰.
    دی ال سی های نسخه اول ۱۰/۱۲. حتی دو نمره بالاتر از کامل!!!! فقط اون کله لامپی لعنتی. چقد خفن و خلاقانه بود.
    اما نسخه دوم: نسخه دوم با اینکه گرافیک بیشتر و انجین بهتر و روون تری داشت ولی با جهان باز شدنش حال نکردم. خیلی ترسناک بود ها بخصوص اون باس زنه که کاملا رندوم ظاهر میشد و تصویر سیاه و سفید و خاکستری میشد و فقط باید قایم میشدی یا اون زنه که اره دستش بود. ولی با جهان باز بودنش حال نکردم. فقط حسی بود. جان جوناهاس خیلی خوب لز کار دراورده بود ولی اون اتمسفر خفن و دارک شینجی میکامی نبود بهمین خاطر نچسبید

  • یکی از بازی هایی که واقعا بهش کم لطفی شد حیف هر دو نسخه بسیار با کیفیت واقعا امیدوارم نسخه ۳ رو بسازن اگر هم میسازن امیدوارم ادامه نسخه ۱ باشه

  • hamidreza68 گفت:

    سلام بر دوستان ..حمیدرضا هستم ۳۲ سالمه…آقا آین اویل ویتین ۱ رو من پلی دادم..باید بگم از بازیا هست که مثل نسل ۵ و۶ اتمسفر گیرایی داشت بازیاشون…شینجی میکامی بابا بلده بازی بسازه و چجوری بسازه..الان اویل ویتین ۲ رد ببینید…اصلا بهم فاز نداد…یکش کجا دوش کجا….کارگردان های بازیهای نسل ۵ و۶ رو بیارید ببینید….آقا استاد بودن و معجون خاصی در خلق بازیاشون دارن…همین فومیتو اوئدا کارگردان نسل ۶ هستش آقا ببین چی ساخته….the LAST GUARDIAN????….اصلا غرق شدم تو اتمسفرش..چقد زیبا و نسل شیشی ساخته بود…احسنت داره این آقای اوئدا…درود بر شرفش…آقا استاده استاد….میدونه چی بسازه…شما بلد نیستی نساز آقا…مجبوری آشغال بسازی بدی با خورد کی؟؟؟ هاااا….آخه اوپن ورلد و مینی کوئیست شد بازی…آقا بازیای خطی و ادونچر این اساتید میتونن بسازن که واقعا خارق العاده هستن…اونیموشا ۳…‌گاد هند…مورتال کامبت شائولین…آقا هر چیز جذاب و با خاطره و داری اتمسفر گیرا همش از نسل ۵ و۶ بخاطر مونده نسل ۷ به بعد به اینور چیزی تو کاسش نداشته…

  • hamidreza68 گفت:

    الان جز اسیسنز ۱…بیو شوک ۱ و۳…اینساید لیمبو…رزیدنت اویل ریمستر ۱…دد اسپیس…سایلنت هیل ۵ هم خدای اتمسفر گیرایی داشت درسته آخراش تعریفی نداشت…اونجا که الکس مادر خودشو میکشه جیگرم بلال شد..دنیای گیم حس میکنم اون زیبایی سابق نسل ۵ و۶ نداره…هرچی یادگار دارم واسه اون نسل ۵ و۶ هست…کراش ps1…شورش در کشتی..پپسی من..حتی بازیای سگا..آقا سوپر ماریو اولیه…خرگوشیه…سونیک…اون بازی وسترن سگا..عجب موسیقی داشت…آهان …ندای خوارز یک هم عجب بازی قشنگی بود من دوبلشو بازی کردم…آخرش ری مک کال میمیره میگه من با دلی آزاد به دیدار پرودگار میرم من از مرگ نمی‌ترسم نه…واقعا اشکم در آورد…دویل می کرای ۴ زیباترین بود…خدای جنگ ۱و۲…با ۲۰۱۸ حال نکردم بدم هم اومد…خدای جنگ اسنشن حس وحال خدای جنگ ۱ داشت واقعا زیبا بود. خیلی حال کردم واقعا اتمسفر داشت آقا اسنشن و یکش در حد هم میدونم…سایلنت هیل ۲ و ۳ رو ps3 دانلود کردم میخام پلی بدم…قشنگه؟؟؟؟…دد اسپیس هنوز پلی ندادم…بیو شوک هم هنوز پلی ندادم..پورتال ۲. به به عجب چیزییه….آقا دانته اینفرنو..عجب بازی مشتیه…خدای اتمسفر داره….شااااااهزاده ایرانی ۱۲۳۴۵…دارم یکش پلی دادم…اااااااااخ ای گفتم…خوش بحالم….

    • MahyarMsm گفت:

      پلیس اهنی و همسایه جهنمی و کانتر😁
      .
      .
      بایوشاک ۱ و اینفینیت رو حتما بازی کنید
      هف لایف رو اگه تجربه نکردید حتما تجربش ‌کنید
      فرنچایز mgs هم شاهکاره مخصوصا mgs ۲ و ۳ و ۴. نسخه ۲ که اصلا عشق بود😊
      انچارتد ۲
      هعی روزگار🥲

  • ShinjiMikami گفت:

    ایول ویثین با اینکه توسط خیلیا کوبیده میشه ولی واقعا عالی بود بخصوص نسخه اولش که خطی داستانی بود و حال و هوای ایول ۴ رو داشت.
    امیدوارم استدیوی تانگو یک عنوان ترسناک جدید یا ایول ویثین ۳ رو با کمک مالی مایکروسافت که باعث میشه دستشون باز تر بشه و مشکل مالی نداشته باشند، رو توسعه بدن تا تجربش کنیم و لذت ببریم.
    .
    فقط یه نکته ی مهم اینه که جهان ایول ویثین ۳ رو ببندن و بازش نکنن😂 به نفعشونه. بازیایی که به این سبک هستن مثل رزیدنت ایول و ایول ویثین و … نباید جهان باز داشته باشن فقط برای جست و جو و معما و … داشتن جهان گسترده ایرادی براشون ایجاد نمیکنه.

  • Alucard64 گفت:

    تاثیرات جواد خیابانی همه جا هست

  • Aref گفت:

    اره نسخه اول واقعا شاهکار بی نظیر بود. منی که همه رزیدنت اویلا بازی کردم برا رتبه بندی میگم شماره ۱ د اویل ویتین یک مخصوصا دی ال سی هاش و اون کله نوری. شماره ۲ رزیدت اویل هفت. شماره ۳ رزیدنت اویل دو ریمیک شماره. ۴ رزیدنت اویل ۴

  • Aref گفت:

    نسخه اول شاهکار به تمام معناس من شماره یکو خیلی بیشتر از شماره دو دوس داشتم

  • Gamer 207 گفت:

    خیلی از اویل ویتین خوشم میاد با اینکه هنوز بازی نکردم (شاید رو گیم پس یا ناو بعدا بریزم)
    ولی خیلی بازی های خوبی بودن امید وارم نسخه ۳ رو هم بسازن و موفق بشه

  • مقاله‌ی زیبا و کاملی بود
    مرسی آرمان جان
    سبک وحشت بقا واقعا سبکیه که بهش کم لطفی میشه و عناوین خیلی خیلی کم و محدودی در این سبک دیده میشه همیشه …
    برعکس سبک‌های کم هیجان‌تری مثل شوترهای انلاین و ریسینگ (که البته خودمم دوستشون دارم کلی) و هر سال ازشون بازی جدید میاد
    سبک وحشت بقا در هر نسل ۳ ۴ تا تهش بازی خوب براش اومده باشه

  • GrandWarden گفت:

    تشکر فراوان از آقای زرمهر عزیز بابت مقاله.
    الحق نسخه اول این بازی عنوان شدیدا آندرریتدیه و یکی از منحصر به فرد ترین و بهترین تجربیات دوستداران وحشته.
    یادمه دو سه هفته پیش تو یک پستی عدم رضایتم رو از نسخه دوم بازی اعلام کردم و بازخورد منفی فراوانی هم داشت اما نکته جالب اینه که تو بخش نظرات این مطلب اکثریت با من موافقن!
    به جرئت می تونم بگم بیشتر عواملی که بازی بازان رو شیفته نسخه اول کرده بود از بازی دوم در جهت جذب مخاطب های بیشتر حذف کرده بودن اما باز هم نسخه اول فروش بیشتری داشت.
    به نظر من نسخه دوم کاملا از لحاظ روایت و فضاسازی با بازی اول متفاوت بود و به همین دلیل به مذاق خیلی از طرفداران نسخه اول خوش نیومد.
    برای مثال توی نسخه اول بعد از تعامل با آینه داستانک هایی گنگ و جذاب در انتظار بازی باز بود ولی نسخه دوم کاملا دور این قضیه رو خط کشیده بود.
    یا مثلا زمان حل پازل هایی که شانس کشته شدن سباستین توش وجود داشت، قطعه موسیقی رعب آوری پخش می شد که شدیدا حس هیجان و نامطمئنی رو به مخاطب القا می کرد.

    امیدوارم نسخه سوم رو مشابه نسخه اول توسعه بدن.

  • TzzzT23 گفت:

    یکی از بهترین بازی های سبک action-adventrue horror که بازی کردم توی نسل قبل همین بازی بود حتی بیشتر از سری RE باهاش حال کردم (کارگردان هر دو سری شینجی میکامی هست) . نسخه اولش واقعا بینظیر بود , نمیدونم چطوری تعریفش کنم ولی برای من همه چی بی نقص بود و نمرم بهش ۱۰ از ۱۰ هست . نسخه دوم رو هم چند وقت پیش روی gamepass گرفتم بازی کردم خوب بود ولی نه مثل نسخه اول , مشکلش بنظرم یکی محیطی بود که بازی توش جریان داشت (Union) و تعداد کم character های بازی نسبت به نسخه قبل وگرنه boss fight های جذاب و خاصی داشت و همینطور gameplay همچنان جذاب بود. برای من نسخه دو نمرش ۸ از ۱۰ هست .
    امیدوارم اگر نسخه سومی در جریان هست انحصاری xbox نشه هر چند روی gamepass میاد میتونم تجربه کنم ولی شخصا دوست ندارم هیچ گیمری از این بازی محروم بمونه واقعا ارزش این بازی خیلی زیاده و تجربش برای هر گیمری واجبه .

  • Totti گفت:

    من عاشق این بازی و اتمسفرش بودم ، واسه این بازی رفتم پلی استیشن خریدم

  • shadin گفت:

    من همین الان رو سیستمم نصب دارمش و به یاد اون سالها که دلمون خیلی حال و هواش خوش بود بازیش میکنم الانم قسمت دی ال سی سومم

  • mehdi گفت:

    من فقط نسخه۲ رو بازی کردم، فقط اون اتمسفر گیرای بازی با هدفون خیلی خوب بود، امیدوارم نسخه۳ هم بیاد. 🎃🎃

  • WITCHER گفت:

    یادمه بار اول ۲۰ ساعت طول کشید تموم کردنش، اما بار دوم تو ۸ ساعت تمومش کردم

تاریخچه‌ی The Evil Within؛ کابوسی از جنس واقعیت - گیمفا