ژانر هک اند اسلش افزون بر تاثیرپذیری از مجموعههای جریانسازی مانند Devil May Cry و God of War، همیشه در عناوین مستقلی مانند Bladed Fury هم بازتاب یافته است و به آسانی میتوان دنباله آن را در بازیهای کوچک ولی گاه پرمغز این صنعت مشاهده کرد. اگرچه هک اند اسلش اکنون بیشتر با عناوین AAA و ۳ بعدی شناخته و یاد میشود، اما بازیهای اولیه این سبک که قدمت آنها به دهه ۸۰ میلادی بازمیگردد، از دنیای ۲ بعدی استفاده میکردند.
نحوه ساخت بازی در آن سالها در قید محدودیتهای خاصی بود و نمیتوان به سازندگان کنونی برای ساخت عناوین پرزرق و برق و کاملاً ۳ بعدی خرده گرفت اما به سادگی میتوان از هنر سازندگان مستقل در زنده نگه داشتن روند سنتی آن قدردانی کرد. این موضوع که بتوان چند دهه پس از شروع و تکامل یک جریان، ریشهها و سپس دنباله آن را همچنان با قدرت پیش برد، مسلماً آسان نیست و باید به آن توجه داشته باشیم.
بازی Bladed Fury با نگاهی ژرف به مکانیزمهای سنتی این ژانر، از جمله عناوین مستقلی است که در زمانهای گذشته و درآمیخته با اساطیر کشور چین روایت میشود. Next Studios در مقام سازنده این عنوان، چندان کارنامه طویل و یا حتی سابقه چندانی برای یادآوری ندارد. این اثر که پیشتر تنها برای رایانههای شخصی عرضه شده بود، در آخرین ماههای سال گذشته روانه کنسولهای نسل هشتم از جمله پلی استیشن ۴، ایکس باکس وان و نینتندو سوییچ شد. حال به بهانه عرضه این بازی روی تمام پلتفرمهای اصلی، در ادامه به بررسی آن خواهیم پرداخت.
داستان و روایت
تاریخ ثابت کرده که داستان و روایت آن فارغ از ژانر، زاویه و ماهیت بازی، میتواند سطح جدیدی از کیفیت را بنیان گذاشته و معیارهای جدیدی را آشکار کند. داستان بازی Bladed Fury در زمانهای بسیار دور و در دوره Warring States Priod روایت میشود. یکی از امپراتورهایی که در این دوره بهخصوص از تاریخ چین، درگیر حفظ قلمرو خود و نجات ناحیهاش است، توسط یکی از فرماندههان خود مورد خیانت قرار گرفته و به قتل میرسد.
مشخصاً این قتل برای رقم زدن سرنوشت قلمرویی که طی تاخت و تازهای بیامان ناحیههای مجاور شدیداً مورد توجه قرار گرفته، تاریخی قلمداد میشود. با این حال فرمانده مذکور که با نام Tian شناخته میشود، با زیرکی و همان سیاست کثیفی که همه با آن آشنا هستیم، قتل را به دختر امپراتور، پرنسس Ji نسبت میدهد و خود را یک قدم بیشتر به اهدافش نزدیک میکند.
همانطور که مشخص است، پیرنگ داستان از همان ابتدا چیز چندان خاصی ندارد؛ بنابراین نحوه روایت و سپس شخصیتپردازی، از بزرگترین برگ برندههای سازندگان برای عمقبخشی و جذاب کردن این داستان خواهند بود. اما آیا آنها از این فرصت استفاده کردهاند؟ به هیچ وجه. روایت بازی در سادهترین شکل ممکن ادامه پیدا میکند و شخصیتپردازی نه تنها به محور اصلی بازی تبدیل نمیشود، بلکه جدای از شخصیتپردازی ضعیف شخصیتهای فرعی، شخصیت اصلی بازی نیز چندان چنگی به دل نمیزند.
در حقیقت داستان بازی برای روایت گیمپلی ۴ الی ۵ ساعته آن کشش مناسبی را ارائه میکند اما فقدان شخصیتپردازی مناسب و شروع بسیار کلیشهای میتواند یکی از بهترین بهانههای کاربر برای رها کردن همین تجربه کوتاه مدت و نادیده گرفتن نکات مثبت بازی باشد.
هدف اصلی Ji طی داستان، انتقام از مسبب قتل پدرش و اثبات بیگناهی خود است. در این میان، یکی دیگر از اهداف بازیکن، نجات خواهر پرنسس Ji است که او هم در این داستان قربانی شده و توسط دشمنان قبیلهشان مورد اسارت قرار گرفته است.
هدف فرعی شخصیت اصلی نیز قادر به ایجاد حس همدردی نیست و اگر داستان بتواند اندک تاثیری روی کاربر بگذارد، از ناحیه خیانت و تهمتی است که به او نسبت دادهاند. انتظار میرود که این انگیزه هر بار با مشاهده شخصیتهای فرعی دوباره شعلهور شده و شما را به سمت جلو سوق دهد اما روایت به سادگی هر چه تمامتر و ضربآهنگی بسیار یکنواخت سپری میشود تا بزرگترین مشوق و انگیزه برای ادامه بازی، گیمپلی و فضاسازی آن باشد.
گیمپلی
زمانی که داستان چیزی برای سرگرم ساختن شما و یا میخکوب کردنتان پشت Bladed Fury ندارد، گیمپلی یکی از عناصری است که به زیبابی خود را از تاریکی بیرون میکشد و میدرخشد. هک اند اسلش بازی مبتنی بر سرعت محض است و بسیاری از مواقع تاکتیک نقشی در بهترین ضربههای شما ندارد.
مبارزات بازی عموماً در ۲ ضربه با شدت مختلف (که توسط دو سلاح متمایز صورت میگیرند)، دش، بلاک و پرش خلاصه میشود. زمانی که مبارزه به اتمام میرسد، با پلتفرمینگ به شدت سادهای روبهرو میشویم که گاه حتی عناوین دهه پیش نیز در جذاب و پیچیده جلوه دادن آن، بهتر عمل میکنند. پلتفرمینگ ساده بازی و مکانیزمهای به غایت سادهای که در شکلدهی آن به کار رفتهاند، این مورد را تبدیل به امری کذایی، غیرجذاب و کلیشهای میکنند که کاربر طی آن وادار به فشردن دکمههایی مشابه میشود.
در واقع اگر قرار بر توصیف سادگی پلتفرمینگ بازی باشد، فقط میتوان گفت که شما به یک دکمه پرش نیاز دارید. آن را چند بار فشار دهید تا این بخش تمام شده و وارد قسمت مبارزهای بازی شوید. در نتیجه بازیکن در اکثر مواقع به داستان و پلتفرمینگ علاقهای نشان نداده و خواهان ورود به بخش مبارزات است.
مبارزات Bladed Fury به طرز عجیبی اعتیادآور هستند. مکانیزمهای ساده مبارزه و حتی بخش آپگرید نه چندان قابل توجه هیچ کدام ضعفهای خود را در چشم مخاطب فرو نمیکنند و پیش از آن که حقیقتاً متوجه بشوید، مبارزات شما را دچار اعتیاد میکنند.
دشمنان حداقل در نیمه اول بازی جذاب ظاهر میشوند اما نیمه دوم و بهویژه بخش نهایی بازی دچار چرخه بیپایانی از دشمنان تکراری و غیرجذابی میشود که تنها اعتیاد پیشین و انتظاراتی که دارید، شما را پای نمایشگر نگه میدارند. پیش از به پایان رساندن هر مرحله، یک باس فایت مقابل شما ظاهر میشود که با شکست دادن او، روحش را به دست آورده و تسخیر میکنید. شاید بتوان گفت که نحوه استفاده از این ارواح و تاثیری که روی بازی میگذارند، بخش دوم را بیش از آن چه که باید، ساده و تکراری جلوه میدهد.
به همین منظور به نظر میرسد که هوش مصنوعی خاصی برای دشمنان طراحی نشده و تمام تلههایی که در بازی قرار گرفتهاند و مواردی که روند پیشرفت شما را سخت میکنند، با توجه به سیر تکرار، غریزه اصلی تمام کاربران و محدودیتهای اجباری بازی توسعه یافتهاند.
به شخصه حین تجربه بازی به دنبال پاسخ سوالی منطقی بودم؛ آیا پلتفرمینگ ساده بازی و مبارزات یکسان آن، با تلفیقی از معماها و یا عناصری دیگر، جذابیتی دو چندان خواهد یافت؟ متاسفانه خیر. از هیچ معمایی در جریان بازی استفاده نشده و به سختی میتوان به یک عدد از آنها اشاره کرد. همانطور که پیشتر گفتیم، شکست دادن دشمنان بازی، نیازمند تاکتیک خاصی نیست و میتوان بزرگترین تنوع و شاید استفاده از عنصر معما در بازی را، یافتن شیوه شکست دادن باسفایتهای آن تلقی کرد.
گیمپلی کوتاه مدت بازی با وجود مشکلاتی یا به عبارت دیگر، مواردی که به نهایت کیفیت خود نزدیک هم نشدهاند، از ارزش تکرارپذیری بالایی برخوردار است. گیمپلی ۴ الی ۵ ساعته بازی به قدری کوتاه است که میتوان پس از بار اول، بلافاصله شروع به تجربه دوباره آن کرد.
پس از پایان بازی حالتهای جدیدی هم در دسترس کاربر قرار میگیرند که بر افزایش ویژگی تکرارپذیری بازی تمرکز دارند. باید توجه کرد که این سطح از تکرارپذیری در Bladed Fury در حالی حاصل شده که داستان بازی ثابت است و تغییری هم در مراحل آن رخ نمیدهد. بنابراین عملکرد سازندگان در طراحی گیمپلی از این حیث ستودنی و قابل ستایش است.
جلوههای بصری
تاثیرگذاری مناسب داستان بدون تصور فضاسازی بسیار خوب بازی از چین باستان غیرممکن است. از لباس شخصیت اصلی و شخصیتهای فرعی گرفته تا دشمنان، محیط و حتی توهم و خیالات شخصیت اصلی که مدام در فضای بازی جاری است، نبوغ استودیوی سازنده در ساخت اتمسفری مناسب و به یادماندنی را بازتاب میدهد.
برخی از نقاشیها که برای به تصویر کشیدن داستان و روایت بازی طراحی شدهاند، بر بار مثبت فضاسازی چینی بازی میافزایند و آن را تبدیل به گوهری درخشان در میان بازیهای دو بعدی میکنند.
البته باید اذعان کرد که صحنههای کم جزئیات به وفور قابل مشاهدهاند و اگر بخواهیم یک قیاس کاملاً ساده را شکل دهیم، این بازی از حیث طراحی هنری هرگز در کنار مجموعههایی مانند Ori و یا Trine قرار نخواهد گرفت. این مورد با توجه به کلیت اثر و انجام رسالت آن که انتقال حس و حال چین باستان است، چندان در مرکز توجه قرار نگرفته و ما نیز بر آن اصرار نمیورزیم.
بازی Bladed Fury به لطف سازندگانش، یک اثر سورئالیست هم نامیده میشود که محقق ساختن آن در گرو مهارت تیم سازنده در پیادهسازی افکتها، نورپردازیها و سایهپردازیهای بهخصوص و متمایز بوده است. این مهم در لحظه لحظه بازی رعایت شده و ماهیت اثر به واسطه تحقق این امور در زمینه طراحیهای هنری و فنی، حفظ شده است.
برق سلاحهای شخصیت اصلی، افکت استفاده از ویژگیهای مختلف Ji و حتی هر بار که او در مبارزه با یک باسفایت پیروز میشود، تا آخرین دقایق بازی جذاب باقی میمانند. یافتن موارد مخفی موجود در نقشه که منجر به افزایش سلامتی Ji میشود، علاوه بر افزودن بر بار جذابیت بازی، آن را از لحاظ هنری نیز زیبا و لذتبخش جلوه میدهد.
بخش فنی بازی نیز همانند قسمت هنری، هدف بازی را به سرانجام میرساند. گرافیک فنی در سیطرهای که مد نظر سازندگان بوده، به خوبی پیاده شده و جایی برای شکایت و بهانه باقی نمیگذارد. بافتها در فاصلهای که برای نمایش شخصیت اصلی و دشمنان تعیین شده، باکیفیت به نظر میرسند و پسزمینه نیز به همین ترتیب اغلب کیفیت قابل قبولی دارد.
جدای از این که نمیتوان هیچگونه باگی در روند بازی مشاهده کرد، اما برخی از کاربران به مشکلات فنی و افت فریم بازی در نسخه نینتندو سوییچ اشاره کردهاند. نسخه مورد بررسی ما که مربوطه به پلتفرم رایانههای شخصی است، خوشبختانه از این موضوع رنج نمیبرد و احتمالاً قدرت پردازش بالاتر این پلتفرم، راه را برای توسعهدهندگان هموار ساخته است.
با این حال پیشتر عناوین قابل توجهی بدون وجود مشکلات فنی روانه سوییچ شدهاند که فرض سختافزار ضعیف را برای این عنوان رد میکنند. با این حال با توجه به تجربه شخصی، حداقل در رایانههای شخصی نمیتوان مشکلی را بر بخش گرافیک بازی وارد ساخت.
موسیقی و صداگذاری
موسیقی در یک بازی با درونمایه چین و یک روایت تراژدی، به معنای راستین کلمه مهم و تاثیرگذار است. سازندگان به قدری در ساخت فضای مناسب داستان پافشاری کردهاند که حتی صداگذاری بازی نیز به زبان چینی صورت گرفته است.
این صداگذاری دارای زیرنویس انگلیسی است و برای برخی حکم افکت سیاه و سفید موجود در Ghost of Tsushima را دارد. با این حال استفاده از افکت یاد شده در بازی مذکور اختیاری بود و شاید بهتر باشد که انتخاب در چنین مواردی به کاربر واگذار شود.
از صداگذاری که بگذریم، موسیقی متن نمایان میشود. ادغام این موسیقی با مبارزات، نقش بزرگی در جذاب کردن آنها دارد و نمیتوان این موضوع را انکار کرد. همچنین با ورود Ji به کاتسینها، موسیقی به نواختن ادامه میدهد و فضاسازی چینی را تشدید میکند.
بازی مورد بحث در بسیاری از مراحل، اگرچه یک اثر مترویدوانیا نیست اما دقیقاً مانند آنها عمل میکند. بازیکن میتواند چندین مسیر مختلف را پیمایش کند و گاهی مجبور میشود که برای دستیابی به برخی از مناطق، بارها اعمال خود را تکرار کند.
اگر با بازیهای مترویدوانیا آشنایی داشته باشید، به خوبی میدانید که برای انتقال حس و حال هر محیط، از موسیقی متفاوتی استفاده میشود. سازندگان Bladed Fury میتوانستند فراتر از کلیشهها پرواز کنند و با تزریق موسیقیهای متنوع به مناطق مختلف، اثر خود را بیش از پیش وامدار سبک مترویدوانیا کنند.
با تمام این اوصاف، صداگذاری چینی و موسیقیهای مناسب هر مرحله، همین حالا هم به خوبی ظاهر میشوند و گوش شما هرگز از شنیدن آنها خسته نخواهد شد. صداگذاری و موسیقیهای این بازی در بدترین حالت کاملاً عادی به نظر خواهند رسید و در هیچ یک از مراحل، هرگز به نکته منفی تبدیل نمیشوند.
جمعبندی
بازی Bladed Fury یک هک اند اسلش ۲ بعدی خوشساخت است که بدون اغراق در جلوههای هنری و وارد ساختن فلسفهبافیهای بیمورد، میتواند تعداد بسیار زیادی از کاربران را به داستان کوتاه مدت اما قابل قبول خود جذب کند.
اگر داستان را به عنوان یک نکته منفی در نظر نگیریم، نمیتوانیم آن را تماماً مثبت و یک المان مهم توصیف کنیم. متاسفانه شخصیتپردازی این بازی چندان جایی برای دفاع باقی نمیگذارد و ایده قابل توجهی نیز در مبارزات آن به کار نرفته است. پلتفرمینگ نیز به سادهترین شکل ممکن در بازی پیاده شده اما با تمام این موارد، گیمپلی بازی اعتیادآور و از ارزش تکرار بالایی برخوردار است.
طراحی هنری این اثر در منتقل ساختن مولفههای چین باستان موفق ظاهر میشود و موسیقی و صداگذاری Bladed Fury هم در این دستاورد نقش بزرگی دارند. اگر به عنوان کاربر مشکلی با تکرار برخی از کلیشهایترین مکانیزمهای این صنعت که دههها به یک شکل مشاهدهاند، ندارید و به راحتی میتوانید خود را با فقدان ایدههای جدید وفق دهید، اثر پیشرو انتخاب مناسبی برای شماست. اگر از عاشقان ژانر هک اند اسلش خالص هستید، گیمپلی کوتاه مدت این بازی به هر نحو میتواند شما را سرگرم کند و به اندازه کافی جذاب باشد که به سراغ تجربه مجدد آن نیز بروید.
نکات مثبت:
- مبارزات سریع و اعتیادآور
- گرافیک هنری چشمنواز که در انتقال مولفههای اصلی چین باستان موفق عمل میکند.
- موسیقی و صداگذاری مناسب
نکات منفی:
- عدم وجود نوآوری و ایدههای جدید
- شخصیتپردازی ضعیف
- پلتفرمینگ به شدت ساده
- دشمنان تکراری، مبارزه با دشمنان معمولاً هیچ چالشی ایجاد نمیکند.
نظرات
نمره ی این و هالونایت اندازه ی همه:-|
زنده باد آقای ملکی نقد عالی ای بود
فقط من یه چیزی رو نفهمیدم
روایت رو که گفتید بده و میزاریمش کنار
ولی شخصیت پردازی خوبه؟
چون بنظر من مهمتر از داستان و روایت و … شخصیت پردازیه که حتی یه داستان ساده و کلیشه ای رو به یه شاهکار تبدیل میکنه
درود. این بازی ابداً در حد و اندازه Hollow Knight نیست. Hollow Knight یکی از بهترین عناوین ژانر مترویدوانیاست که به تنهایی یک کلاس درس برای سایر بازیهای این ژانره. بازی Hollow Knight تنها اثریه که من هنوز روی لپتاپم دارم و این موضوع زمانی جالبتر میشه که متوجه بشید ما داریم درباره مک حرف میزنیم
اما Bladed Fury در هیچ کدوم از المانهاش، به «بهترین» نزدیک هم نمیشه
در رابطه با شخصیتپردازی، نه متاسفانه. شخصیتپردازی در مجموع (اگر شخصیتهای فرعی رو هم در نظر بگیریم) اصلا خوب نیست. بعضی از شخصیتهای فرعی که ابتدا به نظر میرسه خیلی مهم هستن، حتی بیش از یک بار هم مشاهده نمیشن! بازی روی داستان ساده ولی شخصیتپردازی قدرتمند متکی نیست(چیزی که به خوبی توی Tlou و GoW قبلاً دیدیم) حتی روایت هم چنگی به دل نمیزنه. در واقع فقط گیمپلی اعتیادآور این بازی و فضاسازیش میتونه دلیلی بر تجربش باشه.
اگر به دنبال یک اثر ۲ بعدی بسیار خوش ساخت (ولی غیر هک اند اسلش) هستید، تجربه بازی Mark of Ninja رو به جای این ایر پیشنهاد میکنم
هالونایت که سلطانه
در بزرگیش همینقدر بگیم که انقلابی تو مترویدوانیا ایجاد کرد
این بازی هم مثل اینکه متاسفانه خوب ظاهر نشده واقعا
گیم پلی خیلی مهمه ولی وقتی بازی دیالوگ و داستان داره ، شخصیت پردازی و روایت خیلی بد باشه میخوره تو ذوق آدم:-D
مارک آو ده نینجا جزو معدود بازیاییه که دوبار پشت سر هم تمومش کردم
انصافا نیو گیم پلاسش خیلی سخت بود بخاطر محدودیت دید