نقد و بررسی بازی The Medium؛ خلاقیت و ترس، معجونی ناب…
The Medium
از دیرباز تاکنون، ترس یکی از مهمترین ابزار دفاعی بشر در مقابل خطرات و ناشناختهها بوده است. درست است که در ادبیات و رسانه، عموما از ترس به عنوان مفهوم و حسی منفی یاد میشود، اما حقیقت این است که ترس در تار و پود ما تنیده شده است. بدون ترس، ما انسانها از دورهی غارنشینی نیز نمیتوانستیم عبور کنیم، چرا که بقا با ترس و اضطراب گره خورده است.
دنیای ادبیات و رسانه، از فیلم و رمانها گرفته تا بازیهای ویدئویی، به طور مفصل به تمامی احساسات آدمی پرداختهاند و آنها را به طرق مختلف به تصویر کشیدهاند. ما داستان شجاعت را در دل قصههای قهرمانانه و فداکارانه یافتیم و نفرت و انتقام را در افرادی که همهچیز خود را از دست دادهاند. در این بین ترس و اضطراب نیز جایگاه ویژهای در مدیومهای مختلف دارد. بیش از سه دهه است که آثار ترسناک سینما (فارغ از زیرسبکی که دارند) معمولا در Box Office موفق عمل میکنند و به سودآوری خوبی میرسند. این نکته از آنجایی قابل تأمل است که در نظر داشته باشیم تمام آثار Horror، ردهبندی سنی M را دریافت میکنند و بنابراین طیف مخاطب کمتری میتوانند این آثار را ببینند.
در دنیای گیم نیز مفاهیمی چون ترس، اضطراب و واهمه، بخش قابل توجهی از آثار این صنعت را به خود اختصاص دادهاند. اولین اثری که در تاریخ بازیهای ویدئویی از آن به عنوان Survival Horror نام برده شد، بازی نامآشنای Resident Evil در سال ۱۹۹۶ بود. جالب است بدانید این اثر به طور گسترده، خود از آثار قدیمیتری چون Sweet Home و Alone in the Dark الهام گرفته بود. بعد از عرضهی چند نسخه از سری رزیدنت ایول، کم کم سازندگان دیگر نیز به ساخت عناوین ترسناک روی آوردند و شاهد آثار Survival Horror و بعضا Psychological Horror مختلفی بودیم که قطعا Silent Hill بزرگترین آنها در کنار Resident Evil به شمار میرفت.
از دوران طلایی عناوین Horror تاکنون سالهاست که میگذرد و عناوین ترسناک و تمام زیرشاخههای آن دچار تحولات گسترده شدهاند. برای مثال پس از عرضهی Resident Evil 4 (که در آن شاهد المانهای عمیق اکشن و شوتینگ بودیم), دیگر سازندهها نیز المانهای اکشن را به آثار Horror اضافه کردند. تا قبل از آن تقریبا دو سوم آثار مختلف در سبک Horror به نحوی طراحی میشدند که عملا بازیبازان بدون وسلیه دفاعی یا سلاح میبایست در بازی پیشروی کنند. اما پس از عرضهی فوقالعاده موفقیتآمیز Resident Evil 4، کم شاهد این بودیم که المانهای اکشن به سبک Horror و زیرساختهای آن تزریق شدند. البته این مسأله به مانند شمشیر دولبه عمل کرد و در برخی موارد به کیفیت کلی آثار Survival Horror آسیب زد. شاید Resident Evil 6 را بتوان یک مثال بسیار خوب در این زمینه دانست.
حالا که در سال ۲۰۲۱ به سر میبریم، شاهد عرضهی عنوانی متفاوت از جنس آثار Psychological Horror هستیم. عنوان انحصاری پلتفرمهای مایکروسافت یعنی بازی The Medium. در ادامه پس از مقدمهای کلی و توضیحاتی مهم، به نقد و بررسی این عنوان میپردازیم.
توجه: در ادامه به توضیح برخی مفاهیم مهم مانند Psychological Horror پرداختهام. در صورتی که میخواهید به سراغ اصل نقد و بررسی بروید، از قسمتی که با +++ شروع میشود شروع به خواندن کنید. با تشکر از همراهی شما عزیزان …
نگاهی به مفهوم ترس روانشناختی یا همان Psychological Horror
ترس روانشناختی، در اصل زیرشاخه و زیرسبکی از ژانر اصلی ترس و horror به شمار میآید. وقتی صحبت از ترس روانشناختی میشود، به این معناست که هدف اصلی، هدف قراردادن ذهن، روان و احساسات مخاطبان است. در واقع با خلق اتمسفر و شرایطی نامطلوب، حس اضطراب، ناامنی و عدم آرامش در مخاطب ایجاد میشود. معمولا فیلمها و آثار این سبک به جای تکیه کردن بر Jump Scareهای متعدد، از طریق مرموز بودن داستان و یا نمادشناسی در مخاطب ایجاد ترس میکنند. دلیل این کار نیز مشخص است. انسان کلا از ناشناختهها هراس دارد. دهها هزار سال پیش زمانی که اجداد ما صدای رعد و برق را میشنیدند، هراسان در غارها پناه میگرفتند. چرا که پدیدهی رعد و برق مفهومی کاملا غریبه و ناشناخته برای آنها بود. اما با گذشت زمان و شناخت این پدیده، نه تنها رعد و برق به پدیدهای شناخته شده تبدیل گشت، بلکه به ادبیات کشورهای مختلف نیز راه یافت تا آنجایی که یکی از قدرتمندترین خدایان افسانههای Norse، خدای رعد و برق یا همان Thor است.
این حقیقت که ما از ناشناختهها واهمه داریم حتی در دوران کنونی نیز صدق میکند. زمانی که شمارهای ناشناس به ما زنگ میزند، حس اضطراب و عدم آرامش در ما ایجاد میشود. چرا که نمیدانیم چه کسی پشت خط است. وقتی صحبت از مناطق دورافتاده و یا جنگلهای عظیم میشود، حس ناامنی ما را فرا میگیرد چرا که در مورد آنها شناخت لازم را نداریم. یکی از دلایلی که بسیاری از افراد مواردی مانند UFO را نیز دنبال میکنند همین است. انسان از ناشناختهها متنفر است و از آنها میترسد، تا زمانی که حقیقت واقعی آنها آشکار شود.
بازیهای Psychological Horror، معمولا با به کارگیری داستانی مرموز و عجیب، مخاطبان را با خود همراه میکنند. داستان این دسته عناوین همیشه با علامت سوالهای بزرگ گره خورده است. چه اتفاقاتی در تیمارستان رخ میدهد؟ چه کسی کودکان را ربوده است؟ علت گم شدن افراد محلی در جنگل چیست؟ این سوالهای بزرگی است که وجود آنها مخاطبان را با جریان بازی همراه ساخته و حس تعلیق عمیقی در بازی ایجاد میکند. در واقع تقریبا تمام آثار Psychological Horror مانند The Medium، داستان را کاملا رمزآلود شروع میکنند و سپس در ادامهی روند، کم کم راز و رمز اتفاقات و وقایع آشکار میشود و ابرها کنار رفته و خورشید حقیقت آشکار میگردد. حال چه چیزی میتواند بخش داستانی یک عنوان Psychological Horror را موفق سازد؟ روایت مناسب داستان و استفاده هوشمندانه از Plot Twistها.
+++++++++++++++++++
شروعی کلیشهای، داستانی جذاب
داستان بازی The Medium در دههی نود میلادی در لهستان در جریان است. جایی که بازیبازان کنترل دختر جوانی به اسم Marianne را برعهده میگیرند. Marianne گذشتهی پرفراز و نشیبی را پشت سر گذاشته که همین گذشته موجب شده او به فردی کاملا متفاوت و خاص تبدیل شود. Marianne توانایی ارتباط و صحبت با ارواح و Spirits را داراست و همچنین میتواند با بعد و واقعیتی متفاوت از واقعیت کنونی نیز تعامل برقرار کند. داستان از جایی شروع میشود که Marianne پیغامی از طرف مردی ناشناس به نام Thomas دریافت میکند که ادعا میکند اگر Marianne میخواهد جواب سوالات خود در مورد خودش و قدرتهایش را پیدا کند باید به هتل Niwa برود و خب طبیعتا مانند اکثر داستانهای Horror، او تصمیم میگیرد تا به دنبال پرسشهای بیپاسخ زندگیاش برود.
داستان بازی در دید اول شروعی بسیار کلیشهای دارد و حقیقت نیز این است که آغاز داستان واقعا کلیشهای است. سفر به مکانی عجیب، مرموز و ناشناخته برای بررسی چیزی و پیدا کردن جواب سوالات مختلف. در بسیاری دیگر از عناوین Horror نیز شاهد این بودهایم که داستان با سفر شخصیت اصلی به تیمارستان، عمارت، هتل و مکانهای مشابه دیگر آغاز میشود.
اما مسأله اینجاست که این شروع کلیشهای در ادامه مسیری کاملا متفاوت به خود میبیند و اتفاقات و Plot Twistهای داستانی کاملا فضای داستان را از کلیشه دور میسازند. بدیهی است به دلیل خودداری از هر گونه اسپویل داستانی موارد بیشتر را نمیتوانم بازگو کنم اما مطمئن باشید با داستانی بسیار منطقی و استوار طرف هستید که به طور بسیار هنرمندانهای نگارش شده است.
اگر بخواهم بخش داستانی بازی را ارزیابی کنم باید بگویم ساختار منسجم داستان یکی از نقاط قوت بازی The Medium است. از اتفاقات مختلف گرفته تا مرتبط ساختن وقایع گوناگون، داستان بازی انسجام خوبی دارد و موارد مختلف یکپارچگی آن را از بین نمیبرند. نکتهی مثبت بعدی مربوط به پرداخت قابلقبول شخصیت Marianne است. با وجود اینکه نمیتوان از Marianne به عنوان شخصیتی فوقالعاده یاد کرد، اما حقیقت این است که سیر پرداخت شخصیت او در طول داستان کاملا منطقی و اصولی است. در نهایت آخرین نکتهی مثبت بخش داستانی مربوط به تعلیق و کشش بسیار مناسب آن است. داستان، بخش اصلی یک بازی Psychological Horror است پس بنابراین هر چه تعلیق داستانی بیشتر باشد و مخاطبان میل بیشتری برای رسیدن به جواب داشته باشند، تجربهی نهایی نیز کاملتر و جذابتر خواهد بود.
اما متاسفانه همهچیز به نکات مثبت خلاصه نمیشود، چرا که داستان بازی از یک نقطه ضعف نسبتا بزرگ رنج میبرد. این نقطه ضعف مربوط به ریتم به شدت کند بازی خصوصا در نیمهی ابتدایی داستان است. بله درست است که گاهی اوقات در روایت اتفاقات و سیر داستانی، کند شدن ریتم اتفاقات و سرعت پیشروی به منزلهی Build Up و آمادهسازی برای اتفاقات بعدی عمل میکند، اما مسأله این است که در نیمهی اول داستان، ریتم بازی گاهی آنقدر کند میشود که تجربهی کلی The Medium حالتی یکنواخت به خود میگیرد. البته اشاره به این نکته نیز ضروری است که در نیمهی دوم داستان و خصوصا یک سوم پایانی، داستان نه تنها بسیار جذاب و هیجانانگیز میشود، بلکه ریتم اتفاقات نیز بسیار سریعتر میگردد. با این وجود از ریتم کند داستان و اتفاقات در اوایل بازی نمیتوان چشمپوشی کرد. قرار دادن اتفاق یا حادثهای خاص در نیمهی اول داستانی میتوانست تا حد خوبی از این مشکل جلوگیری کند.
با این وجود باید بگویم در کل، بخش داستانی بازی The Medium بسیار عالی عمل کرده است و کاملا انتظارات را از اثری در زیرسبک وحشت روانشناختی برآورده ساخته است. خصوصا به لطف تعلیق بالای داستان در نیمهی دوم.
خلاقیتی فوقالعاده در قالب Dual-Reality
عناوین زیرسبک Psychological Horror، غالبا گیمپلی و مبارزات خاصی ندارند و بلکه بیشتر بر مواردی چون پازلهای محیطی و مخفیکاری تکیه میکنند. بازی The Medium نیز دقیقا عملکردی مشابه دارد. بازی چیزی که بتوان از آن به عنوان مبارزه یاد کرد ندارد (که البته به هیچ وجه نقطهی ضعف به شمار نمیآید). کل گیمپلی بازی The Medium از دو بخش کلی تشکیل شده است. اول پازلها و معماهای متعدد که در جای جای بازی به چشم میخورند و دوم برخی سکانسها و لحظات گاه و بیگاه تعقیب و گریز و مخفیکاری.
در مورد پازلها باید بگویم آنچنان نکتهی جدید و غافلگیرکنندهای وجود ندارد. در محیطهای مختلف بازی به گردش بپردازید، نوشتهها، آیتمها، اجسام خاص و موارد مختلف را بررسی کنید و با استفاده از نکات و اطلاعاتی که به دست آوردهاید، معماها را حل کرده و در داستان بازی پیشروی کنید. همانطور که بدیهی نیز به نظر میرسد، اکثر زمان بازی، شما به رفت و آمد میان اتاقها و قسمتهای مختلف پرداخته و مدام اجسام و نوشتههای مختلف را برای کسب سرنخ یا پاسخ بررسی میکنید.
اما نکته اینجاست که شاهد امکانی خاص به نام Dual-Reality در بازی هستیم. همانطور که قبلتر گفتم، Marianne میتواند با دنیای ارواح و حقیقتی دیگر تعامل داشته باشد و حتی آن را تجربه کند. حال در بعضی از لحظات با جابهجایی میان این دو Reality، میتوانید پازلها را حل کرده و در بازی پیشروی کنید. اما اوج خلاقیت سازندگان جایی نشان داده میشود که هر دو حقیقت و دنیای بازی به طور همزمان و لحظهای قابل مشاهده و تعامل هستند؛ چیزی که از آن به عنوان Dual-Reality یاد میشود. در این لحظات خاص، صفحه به طور عمودی یا افقی به دو نیمه تقسیم شده و اتفاقات بازی در آن واحد در هر دو Reality در جریان هستند. این لحظات و سکانسها نه تنها از لحاظ داستانی فوقالعاده مهم هستند و در پیشروی داستان بازی نقشی بسیار کلیدی ایفا میکنند، بلکه در حل معماها نیز دخیل هستند. برای مثال کارها و اعمالی که در Reality اصلی و دنیای واقعی انجام میدهید، در حقیقت دوم تغییری بزرگ ایجاد میکند و شما به وسیلهی اتفاق پیش آمده، معمای پیش روی خود را حل میکنید.
نکتهی جالب این است که تمام جزئیات و موارد دو Reality با یکدیگر متفاوت است. دنیا و واقعیت اول، حالتی معمولی و انسانی دارد اما حقیقت دوم کاملا متفاوت است. در Reality دوم نه تنها محیط و فضاسازی کاملا متفاوت است، بلکه خود شخصیت Marianne نیز هم از لحاظ ظاهری هم از لحاظ برخورد و رفتار، با شخصیت خود در دنیای اول کاملا فاصله دارد. موی سفید رنگ او در Reality دوم یکی از مهمترین نشانههایی است که سازندگان با استفاده از آن از بازیبازان میخواهند به تفاوت این دو دنیا پی ببرند.
شخصیت Marianne یکسری قابلیت کلی نیز دارد که به او در حل معماها و کسب اطلاعات مختلف کمک میکنند. برای مثال او میتواند اجسام و آیتمهای مهم و ضروری و دارای قدرت ماوراءالطبیعه را به صورت Highlight شده ببیند که این قابلیت بسیار سودمند است. همچنین او قابلیت این را دارد تا به طور موقت روح خود را از جسم جدا کند که این قابلیت برای حل برخی پازلهای داستانی و محیطی ضروری است.
تمام فعالیتهای شما در دنیای The Medium، یک قدم شما را به رسیدن به حقیقت نزدیکتر میکنند. از یک یادداشت معمولی گرفته تا لیوانی شکسته که نیرویی خاص دارد. در واقع، داستان بازی از صدها قطعهی کوچک اطلاعات تشکیل شده که هر چه در بازی پیشروی میکنید، این قطعات و اطلاعات کنار هم قرار میگیرند و شما کمکم به ارزیابی خوبی از اتفاقات بازی میرسید.
در واقعیت دوم، همه چیز متفاوت است. درها از پوست انسان ساخته شده، محیطها فوقالعاده مخوف و سیاه هستند و ساکنان این دنیا، یا موجودات و هیولاهای مخوف هستند یا ارواح مختلف. در این Reality، خطرات مختلفی Marianne را تهدید میکند که مهمترین خطر و تهدید، شخصیت The Maw است. کسی که آنتاگونیست بازی The Medium به شمار میآید و در صحنههای مختلف، شما را تعقیب میکند. بهتر است در مورد او بیشتر صحبت نکنم، چرا که ممکن است برخی موارد مربوط به او فاش شود، اما در همین حد بدانید که The Maw به عنوان یک آنتاگونیست بسیار خوب عمل میکند.
به زیبایی یک تابلوی نقاشی
گرافیک هنری بازی The Medium بسیار قابلقبول است. از طراحی چهرهی شخصیتها گرفته تا کیفیت بافت اجسام مختلف و موارد مشابه دیگر، همگی کیفیت قابل قبولی دارند. در واقع The Medium از لحاظ گرافیکی بسیار چشمنواز است. استفاده از طیف رنگ متفاوت و هوشمندانه در رنگآمیزی دو Reality مختلف نیز تصمیمی فوقالعاده درست از سوی سازندگان بوده است.
در واقع باید گفت به لطف گرافیک بسیار استاندارد بازی، فضاسازی به بهترین شکل ممکن انجام گرفته و بازی در بالاترین سطح ممکن، احساس ترس، اضطراب و ناامنی را به مخاطب منتقل میسازد.
از طرف دیگر از لحاظ فنی بازی با برخی مشکلات مختلف دست و پنجه نرم میکند. آنچنان که مشخص است، بازی بر روی Xbox Series S عملکردی سینوسی دارد و از لحاظ فریم ریت و رزولوشن دچار فراز و نشیب میشود.
اگر یک سری افت فریم و افت رزولوشن را کنار بگذاریم، از لحاظ باگهای فنی و مشکلات گرافیکی، عملکرد بازی بسیار قابل قبول است و باگهای گرافیکی بازی آنقدر انگشتشمار هستند که هیچ مشکلی در روند آن ایجاد نمیکنند.
یکی از نقاط قوت بازی، صداگذاری فوقالعاده شخصیتهای بازی است. صداپیشهی معروف دنیای گیم Troy Baker در نقش The Maw و خانم Kelly Burle در نقش Marianne عملکرد بسیار درخشانی از خود به جای گذاشتهاند. در کنار این مورد، صداگذاری افکتهای صوتی بازی نیز فوقالعاده است. از صدای راه رفتن روی چوب گرفته، تا صدای شکستن خرده شیشه و کوچکترین صداهای ممکن به بهترین شکل ممکن صداگذاری شدهاند و احساس مورد نظر را منتقل میسازند …
سخن پایانی:
بازی The Medium بدون شک یکی از برترین بازیهای سال ۲۰۲۱ به شمار میآید. تجربهای دلچسب و متفاوت که پر است از خلاقیت و نبوغ. اگر ایراداتی مانند مشکلات فنی و کند شدن روند داستان بازی نبود، این عنوان قطعا میتوانست توجهات بسیار بیشتری به خود جذب کند. با این وجود اگر دلتان برای بازی کردن عنوانی مانند نسخههای ابتدایی Silent Hill تنگ شده، در تجربهی The Medium لحظهای نیز شک نکنید…
نقاط قوت:
داستانی جذاب با تعلیق بالا
فضاسازی فوقالعاده
گرافیک هنری مطلوب
بازی یک تجربهی دلچسب Psychological Horror به شمار میآید
صداگذاری فوقالعاده مناسب
خلاقیت قابلتوجه در بخشهای مختلف بازی
نقاط ضعف:
کند شدن ریتم داستان در بخشهای مختلف خصوصا نیمهی اول داستان
برخی مشکلات فنی و افت فریمهای گاه و بیگاه
گیمپلی بازی میتوانست عمیقتر باشد
پر بحثترینها
- مایکروسافت به سازندگان خود هشدار میدهد که از طراحی شخصیتهای زن با اندام اغراق شده خودداری کنند
- تعداد بازیکنان Horizon Forbidden West روی PC حدود ۵۰ درصد کمتر از نسخه قبلی است
- تعداد بازیکنان همزمان Horizon Forbidden West در استیم از ۴۰ هزار نفر عبور کرد
- ویدیوی اختصاصی: گیمپلی و معرفی بازی Rise of the Ronin
- ویدیو: تریلر جدید بازی Hellblade 2 را مشاهده کنید
- عملکرد خوب استودیوی Nixxes در پورت PC بازی Horizon Forbidden West
- احتمال عرضه Final Fantasy 16 برای پلتفرمهای دیگر وجود دارد
- فیل اسپنسر: اخراجها در اکتیویژن برای کسب سود ضروری بود
- گزارش: Xbox در مقطعی اکثر عناوین خود را برای PS5 منتشر خواهد کرد
- تاریخ عرضه و قیمت کنترلر جدید Xbox فاش شد
نظرات