ناامیدکنندهترین بازی و سختترین بازی ها، قسمت اول ترین های نسل هشتم
چندماهی میشود که نسل هشتم به پایان رسیده و نسل نهم رسما آغاز گردیده است. انگار همین دیروز بود که جامعهی گیم به شدت برای عرضه بازی Watch Dogs روزشماری میکرد. انگار همین دیروز بود که مخاطبان عام و خاص، برای تجربه Grand Theft Auto V لحظهشماری میکردند. انگار همین دیروز بود که معرفی نسخه چهارم از فرنچایز Uncharted مانند یک بمب سر و صدا به راه انداخت. از آن روزها سالهاست که میگذرد و آن اتفاقات، هم اکنون به خاطرات تلخ و شیرین برای همهی ما تبدیل گشتهاند.
حال که به نوعی پرونده کلی نسل هشتم بسته شده است، در مقاله پیشرو نگاهی به ترینهای نسل هشتم در بخشها و قسمتهای مختلف میاندازیم. از ناامیدکنندهترین عناوین و خلاقانهترین بازیهای نسل گرفته، تا چالشبرانگیزترین عناوین و متفاوتترین تجربههای نسل. بدون فوت وقت بیشتر برویم به سراغ جمعبندی کلی اتفاقات نسل هشتم.
- انتخابهای صورت گرفته در هر بخش، بر اساس دو رکن اصلی منطق کلی و نظر شخصی نویسنده یعنی بنده انتخاب شدهاند. بدیهی است که شما ممکن است بر اساس سلیقه یا نظر خودتان، با این انتخابها موافق و یا مخالف باشید. اما این نکته را در نظر بگیرید که فارغ از نظر شخصی، منطق و استدلال نیز در انتخابهای من بسیار نقش پررنگی ایفا میکنند.
- در لابهلای بخشهای مختلف، نظرات برخی از اعضای تحریریه گیمفا در مورد بخشهای مختلف و انتخاب آنها را نیز میتوانید مطالعه کنید.
- این مقاله چندقسمتی بوده و بنابراین این مقاله تمام موارد را شامل نمیشود.
بخش اول: ناامیدکنندهترین بازیهای نسل هشتم
توضیح: در نظر داشته باشید وقتی صحبت از ناامیدکننده بودن یک بازی میشود، لزوما به این معنا نیست که آن اثر، تجربهای ضعیف را ارائه میدهد. بلکه منظور این است انتظارات مخاطبان و وعدههای سازندگان به خوبی عملی نشدهاند.
رتبه پنجم: بازی Anthem
بازی Anthem از آن دسته عناوین پرهزینهای بود که EA بر روی آن حساب ویژهای باز کرده بود. بودجه بسیار قابل توجه این بازی نشان میداد سازندگان بر روی موفقیت تجاری و فروش این عنوان بسیار سرمایهگذاری کردهاند. تریلر های معرفی و اطلاعات منتشر شده از یک سمت، و وعدههای سازندگان از سمت دیگر باعث شد هواداران عناوین آنلاین و چندنفره بسیار به بازی Anthem خوشبین باشند. افرادی گه عاشق تجربه عناوین آنلاین چندنفره با مکانیزمهای عمیق بودند برای تجربه این بازی پر سر و صدا روزشماری میکردند. اما وقتی که این بازی بعد از مدتها انتظار عرضه شد، شوک بزرگی به مخاطبان این بازی وارد شد. بازی بسیار ناقص و پر از مشکل بود و طرفدارانی که با انتظار یک تجربه دلچسب آنلاین این بازی را خریداری کرده بودند، با تجربهای نه چندان قابلتوجه مواجه شدند. سیستم Grinding بازی بسیار اعصابخوردکن و وقت گیر یود، مراحل بازی طراحی تکراری و یکنواختی داشتند و داستان بازی نیز بسیار کلیشهای و ساده بود. بسیاری از منتقدان به این نکته اشاره کردند که هر چند Anthem پتانسیل بالقوه بالایی در دل خود داشت، اما در عمل، Bioware نتوانست پتانسیل بالقوه را به بالفعل تبدیل کند و بازی در بخشهای مختلف مثل طراحی مراحل، روایت داستان و سیستم Loot مشکلات بسیار جدی دارد. لانچ این بازی آنقدر حاشیهساز و مشکل دار بود که این بازی تنها دوهفته پس از عرضه تخفیف خورد! مسألهای که به نوبه خود یک رکورد بسیار عجیب به شمار میآید. با توجع به شرایط بازی Anthem، انتخاب این بازی به عنوان یکی از ناامیدکنندهترین عناوین نسل هشتم کاملا منطقی و به جاست.
رتبه چهارم: بازی Watch Dogs
در مراسم E3 2012، معرفی عنوان جدید Ubisoft یعنی Watch Dogs با انفجار خبری بزرگی همراه بود. تریلر معرفی بازی فوقالعاده هیجانانگیز بود و استفاده از مکانیزم هک در گیمپلی بسیازی را هیجانزده ساخته بود. وعده و وعیدهای مختلف Ubisoft نیز بر شوق و اشتیاق هواداران اضافه میکرد و میلیونها نفر برای تجربه این عنوان روزشماری میکردند. تریلرهای پیاپی منتشر شده از این عنوان نیز به نوعی این بازی را به داغترین بحث محافل گیمینگ آن روزها تبدیل ساخته بود. کار تا جایی بالا گرفت که Ubisoft رسما با انتشار عکسی برای بازی مطرح GTA V رجزخوانی کرد. آمار پیشفروشهای بازی فوقالعاده بود و بسیاری از مخاطبان اعتقاد داشتند Watch Dogs میتواند انقلابی در عناوین جهان آزاد ایجاد کند. در این شرایط بود که در عین ناباوری، بازی با تاخیری چندماهه مواجه شد. اما با این وجود اعتقاد کلی بر این باور بود که این تاخیر چندماهه به سود همگان است چرا که سازندگان فرصت بیشتری برای رفع مشکلات و پولیش کردن بازی دارند. سرانجام پس از مدتها انتظار این بازی برای PC و کنسولهای نسل هفت و هشت عرضه شد. اما آب سردی بر روی مخاطبان و طرفداران این بازی ریخته شد. اول از همه مکانیزم هک بازی بیش از حد ساده بود و به نوعی حالت یکنواخت پیدا میکرد. از طرف دیگر فیزیک رانندگی آنچنان تعریفی نداشت و بسیار مصنوعی بود. همچنین عدم امکان تیراندازی در خودرو نیز بسیار کلافه کننده بود. مرحلهها و مأموریتهای فرعی بر خلاف وعدههای Ubisoft تکراری و سطحی بودند و دنیای بازی نیز پویایی مد نظر را دارا نبود. البته در این بین باید بگویم داستان و روایت دارک و جدی بازی بسیار جذاب بود و شخصیت Aiden Pearce نیز پرداخت بسیار مناسبی داشت. اما با این وجود حقیقت این است که مخاطبان، انتظارات بسیار بیشتری از بازی Watxh Dogs داشتند. برای بازی که خود را رقیب سرسخت عنوان عظیمی چون Grand Theft Auto مطرح میکرد، کمبودهای مختلف در بخشهای گوناگون و سادگی دنیای بازی اصلا قابل توجیه نبود.این بازی به لطف تبلیغات گسترده و حواشی مختلف، فروش بسیار خوبی را تجربه کرد اما در نهایت حماسه Watch Dogs قبل از به اوج رسیدن به پایان رسید. شاید اگر بازی دارای مراحل فرعی جذابتر، سیستم هک عمیقتر و دنیایی پویاتر میبود، سرنوشت کلی فرنچایز Watch Dogs نیز به کلی مسیر متفاوتی طی میکرد.
رتبه سوم: بازی Mass Effect: Andromeda
فرنچایز Mass effect یکی از محبوبترین و برجستهترین فرنچایزهای بازیهای ویدیویی به شمار میآید. سه گانه Mass effect بلاشک در زمره برترین سه گانههای تاریخ قرار میگیرد. بعد از عرضه نسخه سوم و پایان بحثبرانگیز آن، هواداران برای معرفی و عرضه نسخه بعدی این سری روزشماری میکردند. فرنچایز Mass Effect در واقع تمام چیزهایی که از یک بازی ویدئویی انتظار داشتیم را ارائه میداد. گیم پلی و مبارزات جذاب، المانهای عمیق نقشآفرینی، تاثیر انتخابها و تصمیمات بازی و داستانی جذاب با روایتی چندلایه. یک بازی ویدئویی کامل. از این رو انتظارات از نسخه بعدی سری فوقالعاده بالا بود. نسخهای که Andromeda نام داشت. پس از عرضه این بازی با انتقادات زیادی مواجه شد. هر چند غالبا طرفداران و منتقدان از مبارزات بازی رضایت داشتند، اما مواردی مانند مشکلات فنی متعدد، انیمیشنهای چهره ضعیف و غیراستاندارد، داستان گنگ و سیستم کاورگیری خودکار به شدت مورد انتقاد هواداران و منتقدان قرار گرفتند. بسیاری از مجلات و سایتهای مطرح گیمینگ، از Mass Effect: Andromeda به عنوان ناامیدکنندهترین بازی سال(۲۰۱۷) یاد کردند. بسیاری از طرفداران نیز که سالها منتظر یک عنوان باکیفیت از فرنچایز Mass Effect بودند، بسیار ناراضی و خشمگین بودند. در کل باید گفت بلاشک عنوان Mass Effect: Andromeda حتی نتوانست اندکی به موفقیت و اقبال سه گانه Mass Effect دست یابد. هر چند در بخشهای مختلف، نسخه Andromeda آنچنان بد عمل نکرد، اما حقیقت این است وقتی نسخه جدیدی از یک فرنچایز محبوب و باسابقه منتشر میشود، دیگر جامعه گیمینگ یک عنوان متوسط و معمولی را نمیپذیرد و استانداردهای بالایی برای آن عنوان جدید مشخص میکند. در هر صورت بدون هیچ شکی باید از Mass Effect: Andromeda به عنوان یکی از عناوین ناامیدکننده نسل هشتم یاد کرد.
رتبه دوم: بازی No Man’s Sky
چندین سال است که مسأله بازاریابی و تبلیغات دروغین و یا اشتباه به مسألهای بسیار بحثبرانگیز تبدیل شده است. چرا که برخی شرکتهای بزرگ هنگام معرفی از تریلرهایی با کیفیت بصری فوقالعاده استفاده میکنند اما اثر نهایی تفاوت فاحشی با نمایشهای تبلیغاتی قبل از عرضه دارد. در بعضی موارد نیز شاهد این بودیم که سازندگان وعده برخی قابلیتهای مختلف را به بازیبازان میدانند اما هنگام عرضه خبری از آن ویژگیها نبود. بازی No Man’s Sky تا حد زیادی گرفتار این تبلیغات دروغین شد. برخی دموهای بازی قابلیتهایی را نشان دادند که هرگز وجود خارجی نداشتند و سازندگان ادعا کردند آنقدر تعداد سیاره ها و مناطق قابل کاوش بازی زیاد است که میلیونها سال طول میکشد بتوانید به همهی آنها سر بزنید! اما در نهایت با یک عنوان معمولی مواجه شدیم. عنوانی که هر چند پذیرای برخی خلاقیتها بود، اما از آنجایی که سازندگان بازی به شدت دست به تبلیغات گسترده زده بودند، انتظارات مخاطبان و منتقدان تا حد زیادی برآورده نشد و بازی با کوهی از کمبودها و مشکلات مواجه بود. در هر صورت، جامعه گیمینگ دریافت که وعدههای سازندگان بسیار پوچ و به دور از واقعیت بودند و آنچه انتظار داشتند، یا آنچه حقیقت است بسیار متفاوت است. البته این بدان معنی نیست که بازی No Man’s Sky نوآورانه و جذاب نبود. خیر. چه بسا اگر سازندگان برای بر سر زبان انداختن نام این بازی دست به هر ترفندی نمیزدند، این عنوان میتوانست بسیار بیشتر مورد علاقه و اقبال عموم قرار گیرد.
البته بعد چهارسال، سازندگان با ارائه آپدیتهای متعدد و کامل، تجربه بازی No Man’s Sky را بسیار متحول ساختند و این عنوان اکنون یکی از تجربههای متفاوت نسل هشتم نیز به شمار میآید. اما در هر صورت، عرضه ابتدایی این عنوان میتواند لقب یکی از ناامیدکنندهترین بازیهای نسل را از آن خود کند.
رتبه اول و ناامیدکنندهترین بازی نسل: بازی Cyberpunk ۲۰۷۷
بیش از هشت سال پیش بود که دنیای گیم شاهد معرفی رسمی بازی Cyberpunk ۲۰۷۷ بود. در سال ۲۰۱۲ نه CD Project Red شهرت و محبوبیت امروزی را داشت، و نه بازی معرفی شده Cyberpunk ۲۰۷۷ آنچنان سر و صدای خاصی به پا کرده بود. با این وجود در مدت تنها چند سال، استودیو لهستانی CD Project Red، از یک استودیو نه چندان مطرح اروپایی که تنها به واسطه عرضه دو نسخه از سری The Witcher شناخته میشد، به باارزشترین شرکت بازیسازی اروپا تبدیل گشت(چند ماه پیش قبل از افت شدید سهام این شرکت).
همه چیز از عرضه موفقیتآمیز بازی The Witcher 3: Wild Hunt شروع شد. در حالی که بسیاری از مخاطبان قدیمی سبک نقشآفرینی به شدت تشنه یک نقشآفرینی کامل و پرمحتوا و پر و پیمان بودند، عرضه بازی The Witcher 3 به نوعی همان چیزی بود که آنها نیاز داشتند. یک ماجراجویی جذاب، دلچسب و طولانی که داستان ماجراجوییها و حماسههای گرالت را جمعبندی کرد.
یک عنوان بسیار جذاب و سرگرمکننده که در عین داشتن کیفیت، دارای محتوای بسیار طولانی نیز بود. البته در ابتدای عرضه بازی کمی با مشکلات فنی و باگهای مختلف دست و پنجه نرم میکرد اما به سرعت این مشکلات از طریق آپدیتهای عرضه شده رفع شدند و در کل مخاطبان از تجربه بازی The Witcher 3 بسیار رضایت داشتند. بنابراین بسیاری از مخاطبان بسیار به CD Project Red اعتماد داشتند و وقتی بازی Cyberpunk ۲۰۷۷ معرفی شد، آنها ایمان داشتند دوباره با یک شاهکار مواجه خواهند شد.
اما پس از هشت سال انتظار، وقتی که شاهد عرضه بازی Cyberpunk ۲۰۷۷ بودیم، دنیای گیم به ناگهان منفجر شد. اول از همه CD Project Red اجازه نقد و بررسی بر روی نسخههای کنسولی را نداد و نمرات بازی بر اساس تجربه بر روی PC داده شد. اما فاجعه واقعی زمانی رخ داد که شاهد عرضه رسمی بازی بودیم. کاربران در همان ساعات و روزهای اول بسیار شاکی و خشمگین بودند. بازی با کوهی از مشکلات و نقصهای فنی و گرافیکی مواجه بود.
از افت فریمهای متعدد و شدید گرفته، تا انواع و اقسام باگهایی که تجربه بازی را مختل میکردند. از Questهایی که به خاطر باگ نیمه تمام میماندند گرفته، تا باگهای اصطلاحا Game Breaking که تجربه بازی را عملا متوقف میساختند. تکسچرهای بازی در برخی لحظات با تاخیر عجیب بارگذاری میشدند، افتفریم بر روی کنسولها فاجعه بود و هوش مصنوعی دشمنان نیز عملکردی بسیار سینوسی داشت. مشکلات بازی به حدی زیاد بود که تعدادی از خریداران درخواست ریفاند کردند و این عنوان مدتی بعد از روی استور سونی حذف شد. هر چند کاربران نسخه PC مشکلات به مراتب کمتری را تجربه کردند.
استودیو CD Project Red با ارائه آپدیتهای گوناگون تلاش کرد مشکلات بازی را کمتر سازد اما کار از کار گذشته بود. هواداران از عرضه ناقص بازی ناراضی بودند و سهامداران این شرکت نیز بیش از یک میلیارد دلار ضرر کردند. هجوم مردم برای پس دادن بازی نیز در نهایت به حذف بازی از استورهای مختلف منجر شد.
هر چند در کل بازی Cyberpunk از بخش داستانی بسیار قوی و نکات جذاب مختلفی بهره میبرد، اما حقیقت این است لقب ناامیدکنندهترین بازی نسل را باید به Cyberpunk ۲۰۷۷ داد.
در پایان، به برخی از عناوین ناامیدکننده دیگر نیز اشاره کنیم که میتوانستند در این لیست حضور داشته باشند: بازیهایی مثل، Fallout 76، Assassin’s Creed Unity و Star Wars: Battlefront را نیز باید در دسته عناوین ناامیدکننده نسل هشتم قرار داد.
بخش دوم: چالشبرانگیزترین بازیهای نسل هشتم
نکته: در انتخاب سختترین بازیهای نسل هشتم، عناوینی که دارای Difficulty متغیر بوده و یا به شکل غیر منطقی و غیربالانسی سخت بودند در این لیست جایی ندارند. همچنین عناوین بسیار سخت پلتفرمینگ که صرفا بر اساس Timing محدود سخت هستند نیز در این لیست حضور ندارند.
رتبه پنجم: بازی Dark Souls 3
کارگردان افسانهای هیدتاکا میازاکی و تیم فرام سافتور، با خلق عناوین مختلف هاردکور به محبوبیت و مقبولیتی باورنکردنی در نزد هواداران و منتقدان صنعت گیم دست یافتهاند. از Demon’s Souls گرفته تا سه گانه Dark Souls و Sekiro، این کارگردان نابغه و تیم بااستعدادش، عناوین مختلف فوقالعاده چالشبرانگیز خلق ساختهاند که هر کدام از این عناوین با آنکه فوقالعاده سخت و چالشبرانگیزند، با این حال فوقالعاده لذتبخش نیز هستند و عموما سختی بالانس و معقولی نیز دارند. بازی Datk Souls 3 که آخرین نسخه از سه گانه سولز به شمار میرفت، به بهترین شکل ممکن پرونده دنیای سولز را بست. یک ماجراجویی فوقالعاده در دنیایی فوقالعاده.
اگر باری Dark Souls 3 را تجربه کرده باشید، قطعا با سختی و چالش عمیق این بازی آشنایی خوبی دارید. از مینیباسهای فوقالعاده قدرتمند گرفته تا مناطق وحشتناک چالشبرانگیز و باسفایتهای مرگبار، صدها روش برای مردن در این بازی وجود دارد چرا که در هر گوشه و کنار بازی، خطری بزرگ بازیبازان را تهدید میکند.
این نسخه باسفایتهای مرگبار و در عین حال خاطرهانگیزی را به دنیای گیم و دنیای عناوین هاردکور معرفی کرد. از Soul of Cinder و Nameless King گرفته، تا باسفایتی که برای من به شخصه سختترین باسفایت تاریخ به شمار میآید. یعنی Sister Friede. بنابراین فکر میکنم رتبه پنجم سختترین و چالشبرانگیزترین بازی نسل هشتم رتبه مناسبی برای بازی Dark Souls 3 به شمار میآید.
سختترین بازی نسل هشتم: Sekiro: Shadows Die Twice
وقتی صحبت از سختی مطرح شود، برای من عنوانی اهمیت بیشتری دارد که علاوه بر این که به طور وحشتناکی سخت است، ولی این توانایی را دارد که نگذارد حتی یک لحظه آن را رها کنی و درواقع سختیای داشته باشد که هم در نهایت بالانس است و هم پاداشدهنده. این تعریف و این فرمول دقیقا میشود بازیهای آقای میازاکی. به نظر من سختترین بازی نسل هشتم، شاهکار Sekiro: Shadows Die Twice است که به معنای واقعی یک شاهکار هاردکور است. بله شاید کلی بازی پلتفرمر داشته باشیم که با یک بار افتادن از روی پلتفرمها شما را بر میگرداند اول مرحله و کاری میکند سرتان را به دیوار بکوبید از بس سخت هستند، ولی آنها هرگز نمی توانند مثل شاهکار Sekiro: Shadows Die Twice باشند. اصلا همین که میگویم شاهکار خودش خیلی حرف است. وقتی به یک بازی هاردکور که اشک آدم را در میآورد میگوییم شاهکار و همان بازی میشود برترین بازی سال، این خودش دنیایی از حرف است. شاید در نسل هشتم بازیهای سختتر از Sekiro: Shadows Die Twice هم داشتهایم، ولی برای من علاوه بر سختی وحشتناک، کیفیت بازی هم مهم است و این که به طور نامردی به یک نفر یک صدم ثانیه فرصت بدهی که بپرد روی یک پلتفرم و اگر نتوانست برگردد اول مرحله، هنر نیست. هنر ساختن Sekiro: Shadows Die Twice است که هم گیمر را از سختی دیوانه کند هم بازی سال شود!!!سعید آقابابایی در مورد سختترین بازی نسل از دید او
رتبه چهارم: بازی Bloodborne
رتبه بعدی سختترین عناوین نسل، بار دیگر متعلق به یکی از آثار میازاکی و فرام سافتور است. یعنی شاهکاری هاردکور به نام Bloodborne. بازی Bloodborne به خوبی نشان داد و اثبات کرد که هنر فرام سافتور در خلق جهانی تاریک و مرگبار فقط به سری سولز خلاصه نمیشود. بازی Bloodborne با آنکه تا حد زیادی از جنبههای مختلف مثل انیمیشنهای حرکتی، مکانیزمهای گیمپلی و موارد مشابه به سری سولز شبیه بود، اما آنقدر ویژگی، مکانیزم و قابلیت جدید و خلاقانه داشت که کاملا هویتی مستقل برای خود خلق نمود. اتمسفری فوقالعاده مخوف، سیاه و سنگین، گیمپلی و مبارزاتی بسیار جذاب، عمیق و چالشبرانگیز، قابلیتهای جذاب گیمپلی مثل Weapon Transformation و از همه مهمتر طراحی فوقالعاده هنرمندانه باسفایتهای بازی، همه و همه دست به دست هم دادند تا شاهد یکی از برترین عناوین کل نسل هشتم باشیم.
برخی از باسفایتهای این بازی، مثل فادر گسکوین در نسخه اصلی و Orphan of Kos در بسته الحاقی، هنوز در زمره سختترین باسفایتهای کل نسل هشتم به شمار میآیند. همانند سری سولز، در بلادبورن نیز مرگ تنها از طریق مبارزه با باسفایتهای قدرتمند رخ نمیداد و در جای جای بازی موارد مختلف آمادهاند تا شما را به کام مرگ بفرستند.
به علت مواردی مانند محدود بودن برخی نکات در گیمپلی و سختی کلی باسفایتهای بلادبورن نسبت به دارک سولز ۳, عنوان بلادبورن بالاتر از بازی دارک سولز در لیست چالشبرانگیزترین عناوین نسل قرار میگیرد.
رتبه سوم: بازی Sekiro Shadows Die Twice
رتبه سوم نیز دوباره متعلق به عنوانی دیگر از استاد میازاکی و تیم فرام سافتور است. بازی Sekiro Shadows Die Twice. بازی که از لحاظ اتمسفر کلی، مکانیزمهای گیمپلی و نحوه روایت، تا حد قابلتوجهی نسبت به آثار پیشین این استودیو متفاوت بود. بر خلاف عناوین قبلی فرام سافتور مانند سری سولز و بلادبورن، دیگر خبری از روایت محیطی نبود و بازی تا حد زیادی به طور مستقیم و سرراست روایت میشد. از طرف دیگر فضای کلی بازی مانند عناوین قبلی استودیو سیاه و تاریک نبود و از طیف رنگ روشنتر در محیطهای مختلف استفاده شده بود. همچنین به خاطر سیستم متفاوت مبارزات، دیگر خبری از محدودیت Stamina نبود که این مسأله مبارزات بازی را بسیار سریع و جذاب ساخته بود. طراحی متفاوت باسفایتهای بازی، گیمپلی بسیار عمیق به لطف ابزار Prosthetic Arm، تنوع بالا در طراحی دشمنان و مراحل، محتوای بسیار قابل توجه و از همه مهمتر سختی و چالش بازی در عین بالانس بودن همه و همه دست به دست هم دادند تا بازی Sekiro: Shadows Die Twice نه تنها مورد استقبال گسترده مخاطبان و بازیبازان قرار گیرد، بلکه عنوان بازی سال در مراسم The Game Awards را نیز کسب کند.
نکته فوقالعاده در مورد این عنوان این بود که در حالی که برخی باسفایت های بازی مثل Genichiro و The Guardian Ape فوقالعاده سخت بودند، اما همیشه الگو و روشی مشخص برای شکست آنها وجود داشت و المانهای گیمپلی نیز هیچوقت بیشاز حد و به طور ناعادلانه سخت نمیشدند. از همه مهمتر لذت شکست باسفایتهای بازی پس از نبردی طولانی و سخت و پس از چکاچک شمشیرها آنقدر لذتبخش بود که تمام سختی راه را به شیرینی تبدیل میکرد. همچنین تنوع سلاحها و ابزارهای Prosthetic Arm آنقدر بالا بود که در هر سناریو و موقعیتی میتوانستید از این وسایل کمک بگیرید. البته به لطف هوشمندی سازندگان، این وسایل محدودیت داشتند و هر وسیله و ابزار نیز استفاده محدود و مشخصی داشت.
به لطف مبارزاتی عمیق، سخت و جذاب، میتوان به راحتی به بازی Sekiro: Shadows Die Twice لقب سومین بازی سخت و چالش برانگیز نسل را داد.
رتبه دوم: بازی Nioh/Nioh 2
یکی از دلچسبترین و لذتبخشترین عناوین نسل هشتم برای من، دو عنوان از سری Nioh بودند. در حالی که تازه با تجربه سری سولز و بلادبورن به طور عمیق و گسترده با عناوین سخت و هاردکور آشنا شده بودم، تجربه بازی Nioh دری جدید در دنیای هاردکور به سوی من گشود. در دید اول شاید برخی این عنوان را صرفا یک تقلید از سری سولز و آثار فرام سافتور بدانند، جالب است بدانید که در بسیاری از زمینهها مثل سرعت مبارزات و گیمپلی و عمق مبارزات، اعتقاد دارم سری Nioh حتی از سری سولز و آثار فرام سافتور نیز بهتر و کاملتر عمل کرده است. وجود دو نوع جادوی بسیار مفید و در عین حال موثر در گیمپلی، در کنار سه Stance مبارزاتی مختلف و همچنین سلاحهای گوناگون، گیمپلی بازی Nioh را بسیار عمیق و کامل ساخته بودند. بازی در زمینهی سختی از سری سولز نیز بیرحمتر بود و ضعیفترین دشمنان نیز به راحتی میتوانستند شمارا به کام مرگ بفرستند. باسفایتهای این دو بازی نیز بسیار مرگبار بودند و هم تنوع حملات بسیار بالایی داشتند و هم بسیار وحشیانه حمله میکردند.
در کل تجربهی دو نسخه از فرنچایز Nioh آنقدر لذتبخش و چالشبرانگیز است که اگر آن را یکبار تجربه کنید، دل کندن از آن بسیار سخت خواهد بود. خصوصا از آنجایی که این بازی دارای نوآوریهای متعدد و مختلف است و کاملا هویت مستقل منحصر به فرد خود را داراست.
به شخصه باید بگویم با آنکه عاشق عناوین فرام سافتور هستم، اما به شکل عجیبی با Nioh ارتباط عمیقتری برقرار کردم و از تجربه دو نسخه این سری لذت بیشتری بردم. احتمالا ریتم مبارزاتی سریعتر و سیستم Random Droo Loot جذاب بازی در این زمینه بیتاثیر نبودهاند. بدون هیچگونه شکی، دو بازی Nioh و Nioh 2 در زمرهی سختترین بازیهای نسل هشتم قرار میگیرند و به همین دلیل در لیست من در جایگاه دوم قرار گرفتهاند.
رتبه اول و سختترین بازی نسل هشتم: بازی Cuphead
شاید در نگاه اول عجیب به نظر برسد، اما اگر با بازی Cuphead آشنایی داشته باشید قطعا به خوبی میدانید که بازی Cuphead، با اختلافی فاحش سختترین و چالشبرانگیزترین بازی نسل به شمار میآید. این عنوان دو بعدی که تجربهای تلفیقی از پلتفرمینگ و اکشن ناب را ارائه میدهد، آنقدر سخت و چالشبرانگیز است که در طول مراحل مختلف میخواهید بارها سر خود را به دیوار بکوبید. از باسفایتهایی طولانی با الگوی حملات بسیار هجومی گرفته تا مبارزات سریع و لحظهای، بازی Cuphead انواع و اقسام چالشهای مختلف را پیش روی بازیبازان میگذارد. از آنجایی که بازی هنگام مبارزه با باسفایتها چکپوینت ندارد و باسفایتهای بازی نیز غالبا طولانی هستند، شما به دفعات زیاد هنگام تجربه بازی خواهید مرد.
ممکن است بعضی جاها به نظر برسد که سختی بازی غیربالانس و غیرمنطقی میشود، اما در کل میتوان گفت بازی بالانس کلی را رعایت میکند. اما بدون هیچگونه شکی، لقب سختترین و چالشبرانگیزترین بازی نسل لایق عنوان Cuphead است.
در قسمت بعدی به دیگر بخشهای ترینهای نسل هشتم میپردازیم.
نظر شما گیمفایی های عزیز در مورد سختترین و ناامیدکنندهترین بازی نسل چیست؟
پر بحثترینها
- خالق Nier: استودیوهای ژاپنی نمیتوانند با تکنولوژی غربیها رقابت کنند
- سونی ممکن است اجرای بازیها با نرخ فریم ۳۰ روی PS5 Pro را قبول کند
- سیستم مورد نیاز Ghost of Tsushima مشخص شد؛ اولین بازی که روی PC از تروفیها پشتیبانی میکند
- طرفداران GTA 6 حاضرند حتی بیشتر از ۷۰ دلار برای این بازی بپردازند
- چطور میتوان Starfield را به بازی بهتری تبدیل کرد؟
- شایعه: رئسای سابق استودیوی ۳۴۳ کمپین Halo Infinite را نابود کردند
- کنسول یا PC؟ مقایسه تجربه بازی و قیمت
- نسخه PS5 بازی Starfield به مدت ۴ سال در دست توسعه بود
- محبوبیت بتای Sea of Thieves روی PS5 سرورها را مختل کرده است
- پیشنهاد رئیس سابق Blizzard به بازیکنان: پس از به پایان رساندن یک بازی به توسعهدهندگان انعام دهید
نظرات