سفر به متن تصویر/Alan wake_قسمت دوم

دستی که آلن را از آب بالا کشید باعث شد تا الن در مطب دکتر هارتمن به هوش بیاید.دکتر بدجوری روی مخ ال میرود تا اینکه نم نم ال باورش می شود که دچار توهماتی ناشی از بیماری روانی شده است.دکتر میخواهد القا کند که الیس مرده است که ال به هوش میاید و متوجه میشود که دکتر دارد دروغ میبافد.در هر صورت بعد از کلی وز وز در گوش ال او را مجبور میکند تا پای دستگاه تایپ برود و برای تسکین پیدا کردن شروع به نوشتن کند.ال نمیتواند اینکار را انجام دهد زیرا باز هم تابش شدید نور او را از این کار بازمیدارد.تاریکی به مطب دکتر هم رحم نمیکند و به آنجا نیز حمله میکند ال که توسط بری قصد فرار از مطب را داشت میبیند که تاریکی به دکتر حمله میکند و قبل از تسخیر ال او نیز پا به فرار میگذارد.

ال و بری طبق صحبت های دو پیرمرد راک باز به مزرعه ای میروند تا چیزی دستگیرشان شود ولی خبری نبود جز موسیقی و خوردن چند پیک شراب که گویند مستی و راستی!در حال مستی و خواب و بیداری ال هفته گذشته خویش را بیاد میاورد.ال میپرد در آب تا الیس را بیابد ولی به دلیل تاریکی نمیتواند و پیرزن وی را لمس میکند ال تسخیر میشود,مجبور به تایپ داستانی که قرار هست به واقعیت بپیوندد میشود,پیرزن قدرت میگیرد,ال تیزبازی درمیاورد و راهی برای فرار خویش میجوید در داستان,او در حالیکه اوضاع خوبی نداشته با اتومبیل پا به فرار میگذارد اما در طول مسیر تصادف میکند و باقی ماجرا…

سه بار بگو من گناهکارم

ال در حالیکه در خواب میگوید من گناهکارم من گناهکارم از خواب بیدار میشود و نایتینگال یعنی همان افسر پلیس بی رحم به او میگوید معلوم است که گناهکاری و وی و بری را یکسره راهی بازداشتگاه میکند.ال رو تخت خوشخواب بازداشتگاه در توهماتی پیرزن روشنایی(سینیتا)رو میبیند که میگوید جعبه در دستان من است بیا پیش من و…ال میداند دیگر به دنبال چیست بیدار میشود ولی به شدت کلافه است.افسر با سارا وارد میشود و بعد کلی بگو مگو و بهم خوردن حال ال نیروی تاریکی وارد شده و نایتینگال را هم با خود میبرد و این داستان باعث رسیدن از خیال به واقعیت سارا میشود تا با کمک ال و بری به هلی کوپتر برسند.به سمت محل سینیتا میروند و بعد کلی دردسر او را ال می یابد و جعبه ای را که توماس زین از خود به جا گذاشته بود(کسی که اتفاقات ال برای او در گذشته افتاده بوده است و در بازی نیز راهنمای ال بوده است)را میخواست تا به ال بدهد.در نهایت ال بعد نجات بری و سارا در اثر تصادف هلی کوپتر به جعبه میرسد و آن را باز میکند.حدس میزنید داخل آن چه بوده است؟یک حسب حال از ال توسط توماس زین,یک عدد کلیکر(کلید کوچکی که مادر ال به وی در دوران کودکی داده بود تا وی از تاریکی نترسد و دیو تاریکی را نابود کند)شایان ذکر است که الیس نیز دچار بیماری ترس از تاریکی بوده است!!ال بایستی به دریاچه کالدرون یعنی محل همان ویلا برمیگشت تا داستان را تکمیل میکرد,کاری که توماس نکرده بود و به سرنوشت خوبی دچار نشده بود!

زندگی قانون باورهاست

ال به داخل آب میپرد با همان کلیکر در دست,او به چندین سال قبل در نیویورک بازمیگردد که از خواب بیدار میشود و الیس میگوید هیس باز هم کابوس دیده ای!او کلیکر را در دست میگیرد و فشار میدهد و تاریکی را از بین میبرد!او به زمان حال برمیگردد و پیرزن تاریکی را ملاقات میکند و پیرزن میگوید که الیس به خاطر تو(دعوای تو با او)مرده است و اگر تو نباشی من از طریق کس دیگری تاریکی را قدرتمند میکنم که ال در همان حال کلیکر را وارد قلب پیرزن میکند و فشار میدهد و قلب پیرزن مانند لامپ زنبوری سبزی فروشیها روشن میشود!ال به اتاق تایپ میرود و شروع به نوشتن ادامه داستان میکند که الیس از آب بیرون میاید و میبیند ال نیست و نگران میشود…

اما در انتها تصویر شهر زیبای برایت فالز نشان داده میشود و رز که در روشنایی روز فانوس به دست و سر افسر نایتینگال که پشت رز مشخص هست و ال که میگوید این یک دریاچه نیست این اقیانوسه!!

براستی چگونه میشود قلبهای تیره را روشن کرد؟قلبهای سخت را نرم و زبانهای تند را همچون شهدی شیرین کرد؟

با کلامی زیبا و دلنشین و با ادای احترامی و لبخندی شیرین.بدانیم که تنها زدن حرف های خوب و خوب حرف زدن میتواند نجات بخش زندگی سخت این روزهای سخت انسانهای سخت اندیش ما باشد.

اگر پسندیدید میتوانم آن را در کامنتهای شما در پایین این متن جویا شوم و دلگرمی شود برای ادامه این سری مقاله با عناوین خوش ساخت و داستانهای جذاب دیگر.

کاری از فرشید عبدالله پور