آنالیز: تقدس قصه و نبوغ قصه‌گو | چرا David Cage و بازی‌هایش از بهترین‌های تاریخ هستند؟ - گیمفا
آنالیز: تقدس قصه و نبوغ قصه‌گو | چرا David Cage و بازی‌هایش از بهترین‌های تاریخ هستند؟ - گیمفا
آنالیز: تقدس قصه و نبوغ قصه‌گو | چرا David Cage و بازی‌هایش از بهترین‌های تاریخ هستند؟ - گیمفا
آنالیز: تقدس قصه و نبوغ قصه‌گو | چرا David Cage و بازی‌هایش از بهترین‌های تاریخ هستند؟ - گیمفا

آنالیز: تقدس قصه و نبوغ قصه‌گو | چرا David Cage و بازی‌هایش از بهترین‌های تاریخ هستند؟

سعید آقابابایی
۰۹:۰۰ ۱۳۹۹/۰۷/۱۸
آنالیز: تقدس قصه و نبوغ قصه‌گو | چرا David Cage و بازی‌هایش از بهترین‌های تاریخ هستند؟ - گیمفا

اگر یک فیلم سینمایی بتواند داستانی مثل داستان های Heavy Rain و Detroit را به خوبی برای بیننده روایت کند، یعنی قطعا آن فیلم بسیار باکیفیت و جذاب است زیرا داستان این بازی ها به معنای واقعی فوق العاده هستند. حالا چه برسد به این که سازندگان، همزمان چند فیلم بر اساس یک پلات کلی بسازند و شما را بفرستند درون پرده ی سینما و تبدیل به بازیگر نقش اول شوید و تصمیمات شما پیشروی داستان را رقم بزند. آن هم تصمیماتی که فقط بر اساس حرف زدن نیستند بلکه با یک گیم پلی جذاب هم گره خورده اند تا تعامل شما و داستان را هر چه بیشتر کنند. واقعا در این حالت، شما چند برابر دیدن یک فیلم با همین داستان لذت می برید زیرا کسی برای شما تعیین نکرده که چه باید ببینید و فقط هم تماشاگر نیستید بلکه هم می توانید داستان خود را رقم بزنید و هم نقش اول آن باشید. پیاده کردن صحیح چنین فرمولی کار هر بازیسازی نیست و بسیار دشوار است که بتوانی مرز بین سینما و بازی را برداری و بدون اشتباه روی خط وسط و مرز بین این دو گام برداری و گیم پلی را هم طوری در این قالب جای بدهی که هم ساختار سینمایی حفظ شود و هم بازیباز کاملا حس کند دارد بازی می کند و فقط یک فیلم نمی بیند. کمتر کسی موفق به چنین کاری می شود و در تاریخ بازی ها زیاد عناوین این چنینی را ندیده ایم. به همین خاطر هم شخصی مثل دیوید کیج که استاد پیاده کردن چنین فرمولی بدون اشتباه است، واقعا شایسته تحسین و تقدیر است و از بزرگترین بازیسازان تاریخ محسوب می شود. در دوران امروز خیلی سخت است که هنوز هم یونیک باشی و عنوانی خاص بسازی، ولی دیوید کیج دقیقا همین گونه است. خودتان فکر کنید که تا حالا چند بازی مثل Heavy Rain و Detroit و Fahrenheit و Beyond بازی کرده اید؟ اصلا هر وقت که صحبت چنین عناوینی می شود فقط و فقط ذهن ما به سمت دیوید کیج می رود و آن قدر نقش او در این زمینه پررنگ است که انگار اصلا این قالب و این فرمول متعلق به شخص دیوید کیج است و واقعا بیراه نیست اگر بگوییم همین طور است. در دورانی که بازی ها و ایده ها مدام تکرار و تکرار می شوند، نمی توانیم عناوینی مثل Heavy Rain و Detroit پیدا کنیم که ساخته دیوید کیج نباشند و در حالی که نسل هشتم هم به پایان می رسد، هنوز هم دیوید کیج و عناوینش خاص و یونیک وبی مشابه هستند.

آنالیز: تقدس قصه و نبوغ قصه‌گو | چرا David Cage و بازی‌هایش از بهترین‌های تاریخ هستند؟ - گیمفا

برای ما بازیبازهایی که بازی هنوز برایمان معنا دارد و به هسته ی اصلی بازی توجه می کنیم (مخصوصا بازیبازان قدیمی تر و هم نسل من)، هنوز داستان مقدس است و وقتی تقدس قصه با نبوغ قصه گو  در حوزه ی مورد علاقه مان همراه می شود، دیگر نمی توانیم از آن بگذریم و بدون شک همراهش خواهیم شد. ما زمانی یک بازی را تجربه می کنیم که آن بازی برایمان داستان تعریف کند و ما را همراه با خود ببرد به یک ماجراجویی بی نظیر و شگفت انگیز. ما هنوز هم به داستان عشق می ورزیم و معنای اصلی بازی یرایمان یعنی بازی کردن تک نفره در اتاق و غرق شدن در دل دنیای بازی. با این عشق به داستان، واضح است وقتی که در کل دنیای بازی ها دیوید کیج یکی از برترین و حرفه ای ترین داستان سرایان و داستان نویسان است که ۴ بار ما را به سفری بی نهایت خاطره انگیز برده است، تبدیل بک یک اسطوره و یک بازیساز تکرار نشدنی شود. دنیای بازی ها فقط یک دیوید کیج دارد. کسی که هیچ شخصی در میان هزاران بازیساز و هیچ عنوانی در میان هزاران بازی نتوانسته است هرگز کاری که او انجام می دهد و عنوانی را که او می سازد، انجام دهد و در واقع باید اینطور بگویم که مثل دیوید کیج در دنیای بازی ها وجود ندارد. او یک بازیساز یونیک است و با بازی هایی یونیک که بر محور داستان بنا شده اند و به قدری زیبا این داستان را در همراه یک گیم پلی هوشمندانه برای شما تعریف می کنند که حتی متوجه نمی شوید زمان چگونه می گذرد وقتی که بازی های وی را تجربه می کنید

به تازگی موفق به دریافت تروفی پلاتینیوم Detroit شدم و تقریبا کل شاخه های داستانی آن را تجربه کردم. فقط می توانم بگویم شگفت انگیز است. بی نظیر است. این بازی کاری کرد که قلبم از هیجان به تپش بیافتد و حتی گیم پلی آن هم مثل داستانش عالی است. حسی که این بازی به شما می دهد هرگز و هرگز در عنوان دیگری تجربه نکرده اید مگر شاید در Heavy Rain و Fahrenheit. واقعا وقتی این عنوان را تجربه می کنید و می بینید که داستان به هر شاخه ای که می رود بی نظیر و در سطح برترین داستان های تاریخ است و شما را سورپرایز می کند، هر چه بیشتر به نبوغ دیوید کیج پی می برید. وقتی می بینید چقدر عالی گیم پلی در دل داستان تنیده شده و گره خورده است به طوری که هر چه بیشتر شما را غرق در بازی می کند، بیشتر و بیشتر در می یابید که چقدر دیوید کیج شایسته تحسین و تمجید است. آن قدر این بازی بی نظیر روی من تاثیر گذاشت و من را به فکر فرو برد که تصمیم گرفتم یک مقاله در تحلیل و تحسین آثار هنری دیوید کیج بزرگ بنویسم تا هر چه بیشتر بدانیم که باید قدر چنین اساتیدی را دانست مخصوصا کسانی که یک سبک را درست کرده اند و کسی غیر از آنها نمی تواند در آن سبک چنین شاهکارهایی بسازد. مثال بارز این موضوع دیوید کیج است.

آنالیز: تقدس قصه و نبوغ قصه‌گو | چرا David Cage و بازی‌هایش از بهترین‌های تاریخ هستند؟ - گیمفا

دیوید کبج به نوعی “آقای حکایتی” دنیای بازی هاست که ۳ نسل است برای ما زیباتری و عمیق ترین داستان ها را تعریف و خیلی وقت ها مو به تنمان سیخ کرده است با صحنه ها و پیامدهایی که اصلا فکرش را هم نمی توانستیم بکنیم. بازی های استاد David Cage از آن عناوینی هستند که اگر آنها را تجربه نکنید قطعا جایی همیشه در پرونده تان خالی خواهد بود و هرگز هم پر نمی شود حتی با یک بازی دیگر در همان سبک. خلاصه ی کلام این که ما برای قصه و قصه گوی خوب ارزش قائل هستیم مخصوصا وقتی آن قصه را برای ما شخصی کند و هدایتش را به دست ما بسپارد تا خودمان نقش اول قصه باشیم. این هنر دیوید کیج و داستان سرایی بی نظیر اوست که ۳ نسل است ما را از هنر بی مثالش بهره مند کرده است. دیوید کیج و عناوینش بدون شک از برترین و خاص ترین های تاریخ بازی ها هستند، آن هم به لطف “تقدس داستان سرایی” برای بسیاری از بازیبازها که داستان را با هیچ چیزی عوض نمی کنند و در نبودش بازی برای آنها معنای خاصی ندارد. David Cage بدون شک یکی از افتخارات صنعت و هنر محبوب ماست که باید قدرش را دانسته و برای او احترام ویژه ای قائل شویم چرا که در جایگاه بازیسازانی قرار دارد که تک تک بازی هایشان سفری جدید و بی نهایت جذاب را برای ما رقم زده اند. آن هم سفرهایی که هر کدام از زمین تا اسمان با دیگری متفاوت بوده اند و تنها در یک چیز اشتراک داشته اند. قصه و قصه گویی شاهکار….

بازی های  سبک رمان تعاملی همواره مخالفانی را داشته اند که با دلایل خاص خود این بازی  ها را بیشتر به یک فیلم تشبیه می ‎کردند. اما همانگونه که قبلا نیز مطرح کرده ایم، نکته این جاست که باید از آن‎ها پرسید شما در کدام فیلم ‎می ‎توانید بارها و بارها پایان بازی را به اختیار خود تغییر دهید؟ شما در کدام فیلم می‎ توانید انواع و اقسام تصمیمات را بگیرید و در انتها نیز با عواقب تک‎ت ک آن‎ ها روبرو شوید؟این فیلم نیست، بازی است. فقط در آن شخصیت اصلی تفنگ ندارد و کاور نمی ‎گیرد و یک تنه به جنگ یک لشکر نمی‎ رود. فیلم، تجربه شخصی کارگردان ان و متعلق به کارگردان ان است اما بازی های سینمایی استاد دیوید کیج یا عنوانی مثل آنتیل داون، تجربه شخصی تک تک ما بازی بازهاست و برای هر کدام از ما شخصی است و وقتی چند دوست با هم در مورد یک بازی ثابت صحبت می ‎کنند ممکن است چند داستان کاملا متفاوت برای یکدیگر تعریف کنند که برای هر کدام از آن‎ ها با تصمیماتشان اتفاق افتاده است. چه فیلمی چنین قدرتی دارد؟ قطعا هیچ فیلمی. عناوین سینمایی هر قدر هم شبیه فیلم باشند باز هم یک بازی هستند، زیرا تک تک لحظات و تصمیم‎ ها و سرنوشت افراد مختلفش در اختیار شماست. پس لطفا آن ها را با فیلم مقایسه نکنید.

آنالیز: تقدس قصه و نبوغ قصه‌گو | چرا David Cage و بازی‌هایش از بهترین‌های تاریخ هستند؟ - گیمفا

اگر یک فیلم سینمایی بتواند داستانی مثل داستان های Heavy Rain و Detroit را به خوبی برای بیننده روایت کند، یعنی قطعا آن فیلم بسیار باکیفیت و جذاب است زیرا داستان این بازی ها به معنای واقعی فوق العاده هستند. حالا چه برسد به این که سازندگان، همزمان چند فیلم بر اساس یک پلات کلی بسازند و شما را بفرستند درون پرده ی سینما و تبدیل به بازیگر نقش اول شوید و تصمیمات شما پیشروی داستان را رقم بزند. آن هم تصمیماتی که فقط بر اساس حرف زدن نیستند بلکه با یک گیم پلی جذاب هم گره خورده اند تا تعامل شما و داستان را هر چه بیشتر کنند. واقعا در این حالت، شما چند برابر دیدن یک فیلم با همین داستان لذت می برید زیرا کسی برای شما تعیین نکرده که چه باید ببینید و فقط هم تماشاگر نیستید بلکه هم می توانید داستان خود را رقم بزنید و هم نقش اول آن باشید. پیاده کردن صحیح چنین فرمولی کار هر بازیسازی نیست و بسیار دشوار است که بتوانی مرز بین سینما و بازی را برداری و بدون اشتباه روی خط وسط و مرز بین این دو گام برداری و گیم پلی را هم طوری در این قالب جای بدهی که هم ساختار سینمایی حفظ شود و هم بازیباز کاملا حس کند دارد بازی می کند و فقط یک فیلم نمی بیند. کمتر کسی موفق به چنین کاری می شود و در تاریخ بازی ها زیاد عناوین این چنینی را ندیده ایم. به همین خاطر هم شخصی مثل دیوید کیج که استاد پیاده کردن چنین فرمولی بدون اشتباه است، واقعا شایسته تحسین و تقدیر است و از بزرگترین بازیسازان تاریخ محسوب می شود.

سینمایی شدن پدیده‎ای است که چه ما گیمرها خوشمان بیاید و چه نه، راه خود را توسط بازیسازان به صنعت بازی ‎های ویدئویی باز کرده است و اتفاقا جواب مثبتی نیز گرفته است. وقتی به عناوینی مانند ساخته های دیوید کیج نظیر فارنهایت و هوی رین و… می رسیم ناخودآگاه پدیده سینمایی شدن بازی ها در آن مطلب موضوعیت می یابد و بایستی از آن صحبت کرد، هرچند که قبل از آن بارها و بارها در مورد آن صحبت شده باشد. سینمایی شدن موضوعی است که تقریبا از نسل هفتم، پای خود را توسط بازیسازان به صنعت بازی ‎های ویدئویی باز کرد. پرواضح است که صحنه ‎های سینمایی چه در عناوینی مثل Call Of Duty باشد و هیجان ما را چند برابر کند و چه در ساخته ‎ای از استاد David Cage باشد و احساس واقعی را در صورت شخصیت‎ ها به ما نشان دهد، پدیده‎ ای جذاب و هیجان‎ انگیز است که جا را برای هر چه پربارتر شدن این صنعت باز می‎ کند و در واقع می ‎توان گفت از هنر هفتم در راستای بهبود هنر هشتم استفاده می‎ کند. سینمایی شدن در درجات مختلف آن همواره موافق و مخالفینی داشته است که هر یک برای خود دلیل و برهان ‎هایی دارند که وقتی با دقت به آن ‎ها گوش می ‎کنیم دلایل غلطی نیستند اما این نکته را نادیده می‎گیرند که این مسئله نیز مانند سایر این قبیل مسائل، موضوعیست نسبی و نمی‎توان از واژه‎ی خوب و یا بد مطلق در باره‎ی آن استفاده کرد. موضوعی که در اینجا مطرح می ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‎‎‎‎شود این است که کسی باید از افراد متعصبی که با پافشاری اصرار دارند این عناوین فقط فیلم هستند و جذابیت یک بازی را ندارند سوال کند که شما در کدام فیلم ‎می ‎توانید بارها و بارها پایان بازی را به اختیار خود تغییر دهید؟ شما در کدام فیلم می ‎توانید انواع و اقسام تصمیمات را بگیرید و در انتها نیز با عواقب تک ‎تک آن‎ها روبرو شوید؟ نه دوستان عزیز این فیلم نیست، بازی است. بازی‎ای که شخصیت اصلی تفنگ ندارد و کاور نمی ‎گیرد و یک تنه به جنگ یک لشکر نمی ‎رود. این یک بازی احساسی است که در آن با تصمیمات و احساس و عواقب و … سر و کار دارید نه با یک گروه تروریست در افغانستان.

آنالیز: تقدس قصه و نبوغ قصه‌گو | چرا David Cage و بازی‌هایش از بهترین‌های تاریخ هستند؟ - گیمفا

می دانید چه کار دشوار و طاقت فرسایی است که داستانی بی نقص و فوق العاده را تعریف کنی آن هم برای بازیبازی که به دلیل کمتر بودن گیم پلی در این عناوین، حواسش دو برابر بیشتر به داستان است و دیگر این طور نیست که مثلا بخواهد بگوید خب ضعف داستان را به خاطر گیم پلی شاهکار می بخشم. اینجا باید فقط و فقط داستانی شاهکار را تعریف کنی آن هم در چندین شاخه مختلف که بازیباز هر کدامشان را برود هم زیبا باشد و هم منطقی. این واقعا نبوغ می خواهد که خوشبختانه دیوید کیج دارد و می تواند به بهترین شکل شما را با زیباترین استان ها همراه کند. باید قدر افرادی مثل دیوید کیج را بدانیم و واقعا توهین به او و بازی هایش یک اشتباه بزرگ در حق جامعه ی بازی است. اگر عناوین این سازنده را بازی نکرده اید لطفا بنشینید پای تجربه ی Heavy Rain و Detroit و… تا ببینید با شما چکار می کنند و چطور دلتان را می لرزانند و شما را احساساتی می کنند و کاری می کنند که انگار گرفتن یک تصمیم غیر ممکن می شود از بس که هر دو به نظر درست یا غلط می رسند.

دیوید کیج در نسل شش و هفت و هشت، ۴ بازی زیبا و بی نظیر (البته سال ۱۹۹۹ عنوان The Nomad Soul را هم در کارنامه دارد) ساخته است (فارنهایت در نسل ششم و هوی رین و بیاند در نسل هفتم و دیترویت در نسل هشتم) یا داستان هایی که یکی از دیگری زیباتر هستند و از آن مهم تر این که هرگز فقط یک داستان نیستند بلکه شاید گاهی ۱۰ داستان کاملا متفاوت در دلی یک بازی هستند که شما سناریوی خودتان را بر اساس تصمیماتتان پیش می برید. اکثر ما دیوید کیج و بازی هایش را به خوبی می شناسیم ولی خب قطعا افرادی هم هستند که آشنایی خاصی با بازی های این سازنده و داستان آنها ندارند. به همین خاطر بهتر است که در اینجا نگاهی هم به مسیر انتشار عناوین این سازنده داشته باشیم و به طور خیلی خلاصه کلیت داستان ۳ بازی اخیر دیوید کیج در نسل هفتم و هشتم را نیز مرور کنیم تا بیشتر متوجه کیفیت هسته ی داستان شوید مخصوصا وقتی به این فکر کنید که از این هسته ی کلی، شاخه های بسیار زیادی منشعب می شوند و داستان را به سمتی می برند که مخصوص تصمیمات شماست و در واقع داستان را برایتان شخصی می کنند. زمانی که فارنهایت در نسل ششم منتشر شد واقعا تمام صنعت بازی و بازیبازان را شگفت زده کرد زیرا کسی چیزی دقیقا مثل آن تا به حال ندیده بود و یادم است که حتی دوستان کم جمع می شدند تا من این عنوان را بازی کنم و آنها تماشا می کردند که چه می شود. بعد از ساخت بازی عالی فارنهایت در نسل ششم همه منتظر بودند تا ببینند در نسل هفتم دیوید کیج برای کنسول پلی استیشن ۳ چه خواهد کرد و او نیز یک شاهکار به نام Heavy Rain را رو کرد. زمانی که David Cage که یکی از خلاق ‎ترین سازندگان بازی و سازنده‎ تعدادی از خاص ‎ترین عناوین این صنعت می ‎باشد بازی Heavy Rain را ساخت، حتی آن شاهکار هنری هم مخالفانی داشت که با دلایلی بازی را بیشتر به یک فیلم تشبیه می ‎کردند؛ اما نه دوستان عزیز!! این فیلم نیست، بازی است! یک بازی احساسی که در آن با تصمیمات و احساس و عواقب و … سر و کار دارید نه با یک گروه نظامی خصوصی وحشی.

آنالیز: تقدس قصه و نبوغ قصه‌گو | چرا David Cage و بازی‌هایش از بهترین‌های تاریخ هستند؟ - گیمفا

در دوران امروز خیلی سخت است که هنوز هم یونیک باشی و عنوانی خاص بسازی، ولی دیوید کیج دقیقا همین گونه است. خودتان فکر کنید که تا حالا چند بازی مثل Heavy Rain و Detroit و Fahrenheit و Beyond بازی کرده اید؟ اصلا هر وقت که صحبت چنین عناوینی می شود فقط و فقط ذهن ما به سمت دیوید کیج می رود و آن قدر نقش او در این زمینه پررنگ است که انگار اصلا این قالب و این فرمول متعلق به شخص دیوید کیج است و واقعا بیراه نیست اگر بگوییم همین طور است

داستان بازی Heavy Rain یک شاهکار بی نهایت جذاب و تراژیک است که عشق و غم و درام و اکشن و … را کاملا در خود دارد و روند روایت را طوری پیش می برد تا در نهایت عواقب انتخاب های خود در بازی را مشاهده کنید و بهای برخی از آن ها را سنگین تر و برخی را کمتر، بپردازید. محوریت داستان بازی هوی رین و شخصیت های آن بر موضوع قتل های سریالی یک قاتل دیوانه که به قاتل اریگامی شهرت دارد بنا شده است و داستان شخصیت هایی را که به نوعی با این قاتل درگیر می شوند را بیان می کند. بازی از همان ابتدا و در صحنه های اول تا لحظات آخر خود، شما را میخکوب و تشنه فهمیدن ادامه داستان نگاه می دارد و هر گز نمی توانید اتفاقاتی را که در ادامه رخ خواهد داد حدس بزنید. شما در نقش چند شخصیت مختلف در بازی ایفای نقش خواهید کرد که هر کدام به نوعی درگیر ماجرای قتل ها هستند و داستان هر یک را پیش می برید که این داستان ها گاها با هم در نقاطی تلاقی می یابند. شخصیت های بازی شامل Ethan Mars که به نوعی نقش اصلی بازی است، Scott Shelby که یک کارآگاه خصوصی است و در مورد پرونده تحقیق می کند، Norman Jayden که یک مامور اف بی آی است و از واشنگتن برای بررسی پرونده قتل ها فرستاده شده است و Madison Paige که یک شخصیت زن فوتوژورنالیست است و به نحوی با این پرونده قتل های اریگامی ارتباط می یابد، می باشند. شما از دید تک تک این شخصیت ها در مقاطعی بازی را دنبال خواهید کرد و هر چه که می گذرد بیشتر به سوالات شما پاسخ داده می شود و موارد بیشتری را کشف می کنید. بدون شک کسانی که این عنوان را انجام داده اند هیچ گاه سکانس هایی مانند گم شدن فرزند اتان در فروشگاه یا صحنه کودکی قاتل اریگامی و ماجرای دردناک و عم انگیز وی و برادرش را فراموش نخواهند کرد. نقطه عطف Heavy Rain، داستان بسیار پخته و جذاب آن است. داستانی که مانند تمامی عناوین استاد دیوید کیج بسیار زیبا و جذاب نگارش شده است و هر بازیبازی را در مسیر خود احساساتی می کند، به او استرس می دهد، او را می ترساند، مشکوک می کند، خوشحال و ناراحت می کند، سردرگم می کند و یا عصبانی و خشمگین.

آنالیز: تقدس قصه و نبوغ قصه‌گو | چرا David Cage و بازی‌هایش از بهترین‌های تاریخ هستند؟ - گیمفا

بدون شک نقطه عطف، تکیه گاه و در واقع همه چیز در عناوینی مانند Heavy Rain، داستان است. داستان در بازی های دیوید کیج همواره بسیار زیبا و جذاب نگارش شده است  و برخی از برترین و زیباترین داستان های چند شاخه در تاریخ بازی ها را برای ما به ارمغان آورده اند. شخصیت پردازی نیز همواره به عنوان یک فاکتور وابسته به داستان نقش بسیار مهمی را در عناوین دیوید کیج داشته است و در واقع شخصیت پردازی های عمیق و خلق شخصیت هایی محکم و قدرتمند، همواره باعث شده اند تا عناوین این سازنده داستان فوق العاده ای را داشته باشند و این داستان زیبا به زیبایی هر چه تمام تر بر روی دوش این شخصیت ها قرار می گیرد و روند قصه گویی و روایت بازی را شکل می دهد. شخصیت ها داستان را شکل می دهند و داستان شخصیت ها را می سازد و به آن ها پر و بال می دهد. بعد از داستان و شخصیت پردازی، در این عناوین فوق العاده زیبا، گرافیک حرف اول را می زنند و تمام سکانس های بازی های دیوید کیج با بالاترین کیفیت گرافیکی و موشن کپچر و … تهیه و تولید می شوند. توجه بسیار بالا به احساسات شخصیت ها در بازی و پیاده کردن فوق العاده این احساسات در صورت شخصیت ها همیشه سبب خلق تعدادی از بهترین و زیباترین گرافیک ها و جلوه های بصری در بین بازی های مختلف شده است  و همچنین این موضوع به داستان بازی و انتقال حس آن به مخاطب نیز بسیار خوش نقش عمل می کند و به مانند فیلمی زیبا با شخصیت های واقعی برای مخاطب به نظر می رسند اما با این تفاوت که در این فیلم شما همه کاره هستید و تصمیم می گیرید که چه اتفاقاتی برای شخصیت های مختلف بازی رقم بخورد و در واقع در حال تجربه یک بازی، با کیفیت یک فیلم واقعی هستید

بعد از بازی هوی رین، دیوید کیج مشغول ساخت بازی دیگری شد که Beyond: Two Souls نام داشت. Beyond: Two Souls یک بازی بسیار خاص است و خب بازی خاص هم مانند سینمای خاص، مخاطب خاص دارد. مخاطبی که که داستان گویی بی نظیر و چند شاخه به همراه تعامل با داستان را بیشتر از هر گیم پلی اکشن و هر چیز دیگری دوست دارد. بازی Beyond: Two Souls نیز داستان دختری به نام جودی هولمز را روایت می کند که وی در بازی و جلوی چشمان ما از کودکی تا نوجوانی و جوانی بزرگ می شود و فریم به فریم، اوج و عمق بدبختی و سیه روزی وی را می بینیم و با او همدردی می کنیم. لحظه به لحظه کشمکش های وی با روح یا نیرو یا نور محافظش را شاهد هستیم که حتی در زندگی عشقی وی نیز دخالت می کند و اجازه نمی دهد تا جودی بتواند کسی را دوست داشته باشد و با او رابطه ای عاشقانه برقرار کند. سرنوشت این دختر به قدری دردناک بود که اشک را در چشمان ما جمع می کرد. الن پیج، بازیگر جوان و توانمند سینمای هالیوود نیز در اوج توان خود در این نقش ظاهر شده و شخصیتی فوق العاده را از لحاظ احساسات و حالات صورت و همچنین صداگذاری برای ما خلق کرده است؛ البته شخصیت پردازی قوی همیشه و همیشه جزء ثابت عناوین دیوید کیج بوده اند و هستند و یکی از نمادها و مثال های بارز این شخصیت پردازی قوی بدون شک جودی هولمز است. دیوید کیج در مورد برخی نقدهای منفی که به Beyond: Two Souls وارد شد نظر جالبی دارد. وی می گوید “همیشه برای گیمر های هاردکور که بازی ها را به عنوان یک ورزش رقابتی مهارتی می بینند انواع و اقسام بازی ها وجود دارد تا با دوستان خود رقابت کنند و همچنین همیشه انواع بازی ها برای گیمرهای تفننی که فقط برای سرگرمی گاهی بازی می کنند نیز بر روی گوشی های هوشمند و … ساخته می شود و در اختیار آن هاست. اما ما می خواهیم یک مسیر میانی را پیش بگیریم با ساخت بازی هایی که سعی می کنند قصه بگویند و معانی و مفاهیم را انتقال دهند. بازی که خشونت و کشت و کشتار هسته اصلی و هدف ان نیست. بالاتر از همه این ها ما می خواهیم احساس خلق کنیم تا بازیبازان آن را با تمام وجود حس و درک کنند.”

آنالیز: تقدس قصه و نبوغ قصه‌گو | چرا David Cage و بازی‌هایش از بهترین‌های تاریخ هستند؟ - گیمفا

Beyond: Two Souls یک بازی بسیار خاص است و خب بازی خاص هم مانند سینمای خاص، مخاطب خاص دارد. مخاطبی که که داستان گویی بی نظیر و چند شاخه به همراه تعامل با داستان را بیشتر از هر گیم پلی اکشن و هر چیز دیگری دوست دارد. بازی Beyond: Two Souls نیز داستان دختری به نام جودی هولمز را روایت می کند که وی در بازی و جلوی چشمان ما از کودکی تا نوجوانی و جوانی بزرگ می شود و فریم به فریم، اوج و عمق بدبختی و سیه روزی وی را می بینیم و با او همدردی می کنیم. لحظه به لحظه کشمکش های وی با روح یا نیرو یا نور محافظش را شاهد هستیم که حتی در زندگی عشقی وی نیز دخالت می کند و اجازه نمی دهد تا جودی بتواند کسی را دوست داشته باشد و با او رابطه ای عاشقانه برقرار کند. سرنوشت این دختر به قدری دردناک بود که اشک را در چشمان ما جمع می کرد. الن پیج، بازیگر جوان و توانمند سینمای هالیوود نیز در اوج توان خود در این نقش ظاهر شده و شخصیتی فوق العاده را از لحاظ احساسات و حالات صورت و همچنین صداگذاری برای ما خلق کرده است؛ البته شخصیت پردازی قوی همیشه و همیشه جزء ثابت عناوین دیوید کیج بوده اند و هستند و یکی از نمادها و مثال های بارز این شخصیت پردازی قوی بدون شک جودی هولمز است.

بازی Detroit: Become Human چهارمین (البته خب در اصل و با حساب کردن The Nomad Soul در سال ۱۹۹۹ پنجمین بازی است) عنوان دیوید کیج بعد از ساخت ۳ عنوان زیبای فارنهایت، هوی رین و Beyond است که بر اساس دموی تکنیکی کارا که در سال ۲۰۱۲ استودیو کوانتیک دریم و دیوید کیج آن را نمایش داده بودند ساخته شده است. سبک Detroit: Become Human نیز مانند ۳ عنوان قبلی این سازنده مخلوطی از سینمایی و تعاملی و اکشن و ماجرایی است که حتی برخی از آن به عنوان یک neo-noir thriller یاد می کنند. این عنوان نیز مانند بازی های قبلی این سازنده کاملا بر اساس داستان و انتخاب های مختلف و البته گرافیک فوق العاده است و تک تک احساسات حتی جزئی نیز در چهره شخصیت ها نمایان است. در این بازی بی نظیر و بسیار عمیق، شاهد روایت چند داستان از ۳ پروتاگونیست مختلف هستیم که البته همگی یک وجه مشترک دارند و آن این است که همه آنها آندروید هستند، یا همان ربات هایی انسانی که کاملا در میان مردم واقعی زندگی میکنند و هنوز بر سر مثبت یا منفی بودن این موضوع در جامعه بحث های زیادی مطرح است و خیلی ها به این آندرویدها اعتماد ندارند. در بازی به زیبایی هر چه تمام تر داستان این ۳ شخصیت با هم پیش می رود و به شکلی بی نظیر با هم تقاطع پیدا می کنند. این بازی در واقع به مشکلات جامعه ای که در آن آندرویدهای انسان نما وجود دارند پرداخت و  شاهد برترین داستان و روایت ممکن در این بازی هستیم که بر اساس انتخابات و تصمیمات ما شکل می گیرد و رشته اصلی آن تنیده می شود. اکنون که به طور کامل هر ۴ بازی استاد دیوید کیج را تجربه کرده ام باید بگویم Detroit: Become Human در واقع محصول بلوغ و به تکامل رسیدن سبک بازیسازی دیوید کیج است و کامل ترین اثر او ار نظر کلیت پکیج نهایی محصول است. در این بازی واقعا قدرت و نبوغ دیوید کیج را به وضوح می بینیم و داستان بازی با شما کاری می کند که بدون این که دست خودتان باشد می نشینید و تمام راه ها و احتمالات را بازی می کنید تا ببینید در آن مسیر چه خواهد شد و باید بگویم واقعا هم شگفت زده می شوید چون ناگهان می بینید “وای این که اصلا یک بازی دیگه شد و یک داستان دیگه!”

آنالیز: تقدس قصه و نبوغ قصه‌گو | چرا David Cage و بازی‌هایش از بهترین‌های تاریخ هستند؟ - گیمفا

به تازگی موفق به دریافت تروفی پلاتینیوم Detroit شدم و تقریبا کل شاخه های داستانی آن را تجربه کردم. فقط می توانم بگویم شگفت انگیز است. بی نظیر است. این بازی کاری کرد که قلبم از هیجان به تپش بیافتد و حتی گیم پلی آن هم مثل داستانش عالی است. حسی که این بازی به شما می دهد هرگز و هرگز در عنوان دیگری تجربه نکرده اید مگر شاید در Heavy Rain و Fahrenheit. واقعا وقتی این عنوان را تجربه می کنید و می بینید که داستان به هر شاخه ای که می رود بی نظیر و در سطح برترین داستان های تاریخ است و شما را سورپرایز می کند، هر چه بیشتر به نبوغ دیوید کیج پی می برید. وقتی می بینید چقدر عالی گیم پلی در دل داستان تنیده شده و گره خورده است به طوری که هر چه بیشتر شما را غرق در بازی می کند، بیشتر و بیشتر در می یابید که چقدر دیوید کیج شایسته تحسین و تمجید است. آن قدر این بازی بی نظیر روی من تاثیر گذاشت و من را به فکر فرو برد که تصمیم گرفتم یک مقاله در تحلیل و تحسین آثار هنری دیوید کیج بزرگ بنویسم تا هر چه بیشتر بدانیم که باید قدر چنین اساتیدی را دانست مخصوصا کسانی که یک سبک را درست کرده اند و کسی غیر از آنها نمی تواند در آن سبک چنین شاهکارهایی بسازد.

حالا که نگاهی کوتاه به ۳ اثر بی نظیر دیوید کیج در نسل هفتم و هشتم داشتیم بر می گردیم به سراغ چرایی کیفیت این بازی ها و ارزش داستانی کارهای دیوید کیج. بدون شک نقطه عطف، تکیه گاه و در واقع همه چیز در عناوینی مانند Heavy Rain، داستان است. داستان در بازی های دیوید کیج همواره بسیار زیبا و جذاب نگارش شده است  و برخی از برترین و زیباترین داستان های چند شاخه در تاریخ بازی ها را برای ما به ارمغان آورده اند. شخصیت پردازی نیز همواره به عنوان یک فاکتور وابسته به داستان نقش بسیار مهمی را در عناوین دیوید کیج داشته است و در واقع شخصیت پردازی های عمیق و خلق شخصیت هایی محکم و قدرتمند، همواره باعث شده اند تا عناوین این سازنده داستان فوق العاده ای را داشته باشند و این داستان زیبا به زیبایی هر چه تمام تر بر روی دوش این شخصیت ها قرار می گیرد و روند قصه گویی و روایت بازی را شکل می دهد. شخصیت ها داستان را شکل می دهند و داستان شخصیت ها را می سازد و به آن ها پر و بال می دهد. بعد از داستان و شخصیت پردازی، در این عناوین فوق العاده زیبا، گرافیک حرف اول را می زنند و تمام سکانس های بازی های دیوید کیج با بالاترین کیفیت گرافیکی و موشن کپچر و … تهیه و تولید می شوند. توجه بسیار بالا به احساسات شخصیت ها در بازی و پیاده کردن فوق العاده این احساسات در صورت شخصیت ها همیشه سبب خلق تعدادی از بهترین و زیباترین گرافیک ها و جلوه های بصری در بین بازی های مختلف شده است  و همچنین این موضوع به داستان بازی و انتقال حس آن به مخاطب نیز بسیار خوش نقش عمل می کند و به مانند فیلمی زیبا با شخصیت های واقعی برای مخاطب به نظر می رسند اما با این تفاوت که در این فیلم شما همه کاره هستید و تصمیم می گیرید که چه اتفاقاتی برای شخصیت های مختلف بازی رقم بخورد و در واقع در حال تجربه یک بازی، با کیفیت یک فیلم واقعی هستید.

آنالیز: تقدس قصه و نبوغ قصه‌گو | چرا David Cage و بازی‌هایش از بهترین‌های تاریخ هستند؟ - گیمفا

داستان بازی Heavy Rain یک شاهکار بی نهایت جذاب و تراژیک است که عشق و غم و درام و اکشن و … را کاملا در خود دارد و روند روایت را طوری پیش می برد تا در نهایت عواقب انتخاب های خود در بازی را مشاهده کنید و بهای برخی از آن ها را سنگین تر و برخی را کمتر، بپردازید. محوریت داستان بازی هوی رین و شخصیت های آن بر موضوع قتل های سریالی یک قاتل دیوانه که به قاتل اریگامی شهرت دارد بنا شده است و داستان شخصیت هایی را که به نوعی با این قاتل درگیر می شوند را بیان می کند. بازی از همان ابتدا و در صحنه های اول تا لحظات آخر خود، شما را میخکوب و تشنه فهمیدن ادامه داستان نگاه می دارد و هر گز نمی توانید اتفاقاتی را که در ادامه رخ خواهد داد حدس بزنید. شما در نقش چند شخصیت مختلف در بازی ایفای نقش خواهید کرد که هر کدام به نوعی درگیر ماجرای قتل ها هستند و داستان هر یک را پیش می برید که این داستان ها گاها با هم در نقاطی تلاقی می یابند. شخصیت های بازی شامل Ethan Mars که به نوعی نقش اصلی بازی است، Scott Shelby که یک کارآگاه خصوصی است و در مورد پرونده تحقیق می کند، Norman Jayden که یک مامور اف بی آی است و از واشنگتن برای بررسی پرونده قتل ها فرستاده شده است و Madison Paige که یک شخصیت زن فوتوژورنالیست است و به نحوی با این پرونده قتل های اریگامی ارتباط می یابد، می باشند. شما از دید تک تک این شخصیت ها در مقاطعی بازی را دنبال خواهید کرد و هر چه که می گذرد بیشتر به سوالات شما پاسخ داده می شود و موارد بیشتری را کشف می کنید

دوستان عزیزم باید این را بدانید که مخاطب خاص داشتن هرگز دلیل بر ضعف یک اثر هنری نیست و حتی در بسیاری مواقع، آثار خاص، قدرتمندتر نیز هستند. باور کنید لذتی که از بازی کردن عناوین رمان تعاملی مثل شاهکارهای دیوید کیج می ‎برید شاید کمتر از عناوین عامه‎ پسند نباشد، ولی برای مخاطب خودش. در واقع باید اینطور بگویم که شاید لذت بازی کردن عناوینی مثل Detroit: Become Human و Heavy Rain، از جنسی متفاوت با لذت بازی کردن عناوین عامه ‎پسند باشند ولی همچنان از همان خانواده هستند، خانواده ای بزرگ به اسم گیم که هدفش سرگرم کردن مخاطب خود است. حال این سرگرم کردن می ‎تواند با دادن اسلحه ‎ای به دست او برای کشتن یک ارتش باشد یا سپردن تصمیماتی سخت به او که به قیمت جان او یا عزیزترین کسانش تمام شود. پس این نوع عناوین به هیچ وجه یک فیلم نیستند و کاملا تحت تاثیر کارها و تصمیمات شما می باشند. عناوین سینمایی هر قدر هم شبیه فیلم باشند باز هم یک بازی هستند، زیرا تک تک لحظات و تصمیم ‎ها و سرنوشت افراد مختلفش در اختیار شماست. قطعا نمی ‎شود انتظار داشت عناوینی تعاملی مثل Beyond یا Until Dawn یا Heavy Rain محبوبیتی مانند عناوین شوتر پیدا کنند، همان طور که موسیقی راک و هوی ‎متال نمی‎ تواند مانند موسیقی پاپ طرفدار داشته باشد و نمی توان انتظار داشت که فیلمی از David Lynch مانند Mad Max طرفدار پیدا کند.

آنالیز: تقدس قصه و نبوغ قصه‌گو | چرا David Cage و بازی‌هایش از بهترین‌های تاریخ هستند؟ - گیمفا

صحنه های سینمایی چه در عناوینی مثل Call Of Duty باشد و هیجان ما را چند برابر کند و چه در ساختهای از استاد David Cage باشد و احساس واقعی را در صورت شخصیتها به ما نشان دهد، پدیدهای جذاب و هیجان انگیز است که جا را برای هر چه پربارتر شدن این صنعت باز می کند و در واقع می توان گفت از هنر هفتم در راستای بهبود هنر هشتم استفاده می کند. سینمایی شدن در درجات مختلف آن همواره موافق و مخالفهایی داشته است که هر یک برای خود دلیل و برهانهایی دارند که وقتی با دقت به آنها گوش می کنیم دلایل غلطی نیستند اما این نکته را نادیده می گیرند که این مسئله نیز مانند سایر این قبیل مسائل، موضوعیست نسبی و نمی توان از واژه ی خوب و یا بد مطلق در باره ی آن استفاده کرد. موضوعی که در اینجا مطرح می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ شود این است که کسی باید از افراد متعصبی که با پافشاری اصرار دارند این عناوین فقط فیلم هستند و جذابیت یک بازی را ندارند سوال کند که شما در کدام فیلم میتوانید بارها و بارها پایان بازی را به اختیار خود تغییر دهید؟ شما در کدام فیلم می توانید انواع و اقسام تصمیمات را بگیرید و در انتها نیز با عواقب تک تک آنها روبرو شوید؟ نه دوستان عزیز این فیلم نیست، بازی است. بازی ای که شخصیت اصلی تفنگ ندارد و کاور نمی گیرد و یک تنه به جنگ یک لشکر نمی رود. این یک بازی احساسی است که در آن با تصمیمات و احساس و عواقب و … سر و کار دارید نه با یک گروه تروریست در افغانستان

برای ما بازیبازهایی که بازی هنوز برایمان معنا دارد و به هسته ی اصلی بازی توجه می کنیم (مخصوصا بازیبازان قدیمی تر و هم نسل من)، هنوز داستان مقدس است و وقتی تقدس قصه با نبوغ قصه گو در حوزه ی مورد علاقه مان همراه می شود، دیگر نمی توانیم از آن بگذریم و بدون شک همراهش خواهیم شد. ما زمانی یک بازی را تجربه می کنیم که آن بازی برایمان داستان تعریف کند و ما را همراه با خود ببرد به یک ماجراجویی بی نظیر و شگفت انگیز. ما هنوز هم به داستان عشق می ورزیم و معنای اصلی بازی یرایمان یعنی بازی کردن تک نفره در اتاق و غرق شدن در دل دنیای بازی. با این عشق به داستان، واضح است وقتی که در کل دنیای بازی ها دیوید کیج یکی از برترین و حرفه ای ترین داستان سرایان و داستان نویسان است که ۴ بار ما را به سفری بی نهایت خاطره انگیز برده است، تبدیل بک یک اسطوره و یک بازیساز تکرار نشدنی شود. دنیای بازی ها فقط یک دیوید کیج دارد. کسی که هیچ شخصی در میان هزاران بازیساز و هیچ عنوانی در میان هزاران بازی نتوانسته است هرگز کاری که او انجام می دهد و عنوانی را که او می سازد، انجام دهد و در واقع باید اینطور بگویم که مثل دیوید کیج در دنیای بازی ها وجود ندارد. او یک بازیساز یونیک است و با بازی هایی یونیک که بر محور داستان بنا شده اند و به قدری زیبا این داستان را در همراه یک گیم پلی هوشمندانه برای شما تعریف می کنند که حتی متوجه نمی شوید زمان چگونه می گذرد وقتی که بازی های وی را تجربه می کنید.

آنالیز: تقدس قصه و نبوغ قصه‌گو | چرا David Cage و بازی‌هایش از بهترین‌های تاریخ هستند؟ - گیمفا

مخاطب خاص داشتن هرگز دلیل بر ضعف یک اثر هنری نیست و حتی در بسیاری مواقع، آثار خاص، قدرتمندتر نیز هستند. باور کنید لذتی که از بازی کردن عناوین رمان تعاملی مثل شاهکارهای دیوید کیج می برید شاید کمتر از عناوین عامه پسند نباشد، ولی برای مخاطب خودش. در واقع باید اینطور بگویم که شاید لذت بازی کردن عناوینی مثل Detroit: Become Human و Heavy Rain، از جنسی متفاوت با لذت بازی کردن عناوین عامه پسند باشند ولی همچنان از همان خانواده هستند، خانواده ای بزرگ به اسم گیم که هدفش سرگرم کردن مخاطب خود است. حال این سرگرم کردن می تواند با دادن اسلحه ای به دست او برای کشتن یک ارتش باشد یا سپردن تصمیماتی سخت به او که به قیمت جان او یا عزیزترین کسانش تمام شود. پس این نوع عناوین به هیچ وجه یک فیلم نیستند و کاملا تحت تاثیر کارها و تصمیمات شما می باشند. عناوین سینمایی هر قدر هم شبیه فیلم باشند باز هم یک بازی هستند، زیرا تک تک لحظات و تصمیمها و سرنوشت افراد مختلفش در اختیار شماست. قطعا نمی شود انتظار داشت عناوینی تعاملی مثل Beyond یا Until Dawn یا Heavy Rain محبوبیتی مانند عناوین شوتر پیدا کنند، همان طور که موسیقی راک و هوی متال نمی تواند مانند موسیقی پاپ طرفدار داشته باشد و نمی توان انتظار داشت که فیلمی از David Lynch مانند Mad Max طرفدار پیدا کند

می دانید چه کار دشوار و طاقت فرسایی است که داستانی بی نقص و فوق العاده را تعریف کنی آن هم برای بازیبازی که به دلیل کمتر بودن گیم پلی در این عناوین، حواسش دو برابر بیشتر به داستان است و دیگر این طور نیست که مثلا بخواهد بگوید خب ضعف داستان را به خاطر گیم پلی شاهکار می بخشم. اینجا باید فقط و فقط داستانی شاهکار را تعریف کنی آن هم در چندین شاخه مختلف که بازیباز هر کدامشان را برود هم زیبا باشد و هم منطقی. این واقعا نبوغ می خواهد که خوشبختانه دیوید کیج دارد و می تواند به بهترین شکل شما را با زیباترین استان ها همراه کند. باید قدر افرادی مثل دیوید کیج را بدانیم و واقعا توهین به او و بازی هایش یک اشتباه بزرگ در حق جامعه ی بازی است. اگر عناوین این سازنده را بازی نکرده اید لطفا بنشینید پای تجربه ی Heavy Rain و Detroit و… تا ببینید با شما چکار می کنند و چطور دلتان را می لرزانند و شما را احساساتی می کنند و کاری می کنند که انگار گرفتن یک تصمیم غیر ممکن می شود از بس که هر دو به نظر درست یا غلط می رسند. David Cage و عناوینش نمایشگر بلوغ و تکامل ژانر داستان سرایی تعاملی هستند و وقتی از پای عنوانی مثل Detroit بلند می شوید واقعا متحیر و مبهوت هنر ناب این استاد بزرگ هستید و تازه نکته ی اصلی اینجاست که این پایان کار نیست زیرا تا مدت ها به این داستان فکر خواهید کرد و حتی با خود می گویید “اگر فلان کار را می کردم چه می شد” و همین باعث می شود تا دوباره به سراغ این بازی ها بروید تا از سر از کار تمام خطوط داستانی بی نظیر آن در بیاورید و به جرات می گویم خیالتان راحت باشد  که هرگز ناامید نمی شوید. ولی می دانید کی ناامید می شوید؟ وقتی نمرات و متای عناوین دیوید کیج و مثلا Detroit و Beyond را می بینید و با خود می گویید چقدر بد است آدم تک بعدی باشد و تاب و تحمل حرکتی خاص و یونیک را نداشته باشد و هر چیزی را که گیم پلیش با تعریف گیم پلی دیگر بازی های دنیا فرق می کند جزو بازی حساب نکرده و این نمرات دروغین را به آنها بدهد فقط به این خاطر که خودش بازی را نمی فهمد و توان هضم این بازی ها و متفاوت بودنشان را ندارد.

آنالیز: تقدس قصه و نبوغ قصه‌گو | چرا David Cage و بازی‌هایش از بهترین‌های تاریخ هستند؟ - گیمفا

David Cage و عناوینش نمایشگر بلوغ و تکامل ژانر داستان سرایی تعاملی هستند و وقتی از پای عنوانی مثل Detroit بلند می شوید واقعا متحیر و مبهوت هنر ناب این استاد بزرگ هستید و تازه نکته ی اصلی اینجاست که این پایان کار نیست زیرا تا مدت ها به این داستان فکر خواهید کرد و حتی با خود می گویید “اگر فلان کار را می کردم چه می شد” و همین باعث می شود تا دوباره به سراغ این بازی ها بروید تا از سر از کار تمام خطوط داستانی بی نظیر آن در بیاورید و به جرات می گویم خیالتان راحت باشد  که هرگز ناامید نمی شوید. ولی می دانید کی ناامید می شوید؟ وقتی نمرات و متای عناوین دیوید کیج و مثلا Detroit و Beyond را می بینید و با خود می گویید چقدر بد است آدم تک بعدی باشد و تاب و تحمل حرکتی خاص و یونیک را نداشته باشد و هر چیزی را که گیم پلیش با تعریف گیم پلی دیگر بازی های دنیا فرق می کند جزو بازی حساب نکرده و این نمرات دروغین را به آنها بدهد فقط به این خاطر که خودش بازی را نمی فهمد و توان هضم این بازی ها و متفاوت بودنشان را ندارد

البته گیمرها قطعا و همیشه از منتقدین باهوش تر هستند و می دانند باید چه بازیهایی را بخرند. به همین دلیل هم همیشه شاهد فروش خوب عناوین دیوید کیج بوده و هستیم ولی خب باز هم این امتیازات و متها دردآور و ناراحت کننده است مخصوصا وقتی که این بازی ها را با تمام وجودتان تجربه کرده و لمس کرده اید. دیوید کبج به نوعی “آقای حکایتی” دنیای بازی هاست که ۳ نسل است برای ما زیباتری و عمیق ترین داستان ها را تعریف و خیلی وقت ها مو به تنمان سیخ کرده است با صحنه ها و پیامدهایی که اصلا فکرش را هم نمی توانستیم بکنیم. بازی های استاد David Cage از آن عناوینی هستند که اگر آنها را تجربه نکنید قطعا جایی همیشه در پرونده تان خالی خواهد بود و هرگز هم پر نمی شود حتی با یک بازی دیگر در همان سبک. خلاصه ی کلام این که ما برای قصه و قصه گوی خوب ارزش قائل هستیم مخصوصا وقتی آن قصه را برای ما شخصی کند و هدایتش را به دست ما بسپارد تا خودمان نقش اول قصه باشیم. این هنر دیوید کیج و داستان سرایی بی نظیر اوست که ۳ نسل است ما را از هنر بی مثالش بهره مند کرده است. دیوید کیج و عناوینش بدون شک از برترین و خاص ترین های تاریخ بازی ها هستند، آن هم به لطف “تقدس داستان سرایی” برای بسیاری از بازیبازها که داستان را با هیچ چیزی عوض نمی کنند و در نبودش بازی برای آنها معنای خاصی ندارد. David Cage بدون شک یکی از افتخارات صنعت و هنر محبوب ماست که باید قدرش را داسنته و برای او احترام ویژه ای قائل شویم چرا که در جایگاه بازیسازانی قرار دارد که تک تک بازی هایشان سفری جدید و بی نهایت جذاب را برای ما رقم زده اند. آن هم سفرهایی که هر کدام از زمین تا اسمان با دیگری متفاوت بوده اند و تنها در یک چیز اشتراک داشته اند. قصه و قصه گویی شاهکار….

مطالب مرتبط سایت

تبلیغات

آنالیز: تقدس قصه و نبوغ قصه‌گو | چرا David Cage و بازی‌هایش از بهترین‌های تاریخ هستند؟ - گیمفا
آنالیز: تقدس قصه و نبوغ قصه‌گو | چرا David Cage و بازی‌هایش از بهترین‌های تاریخ هستند؟ - گیمفا
آنالیز: تقدس قصه و نبوغ قصه‌گو | چرا David Cage و بازی‌هایش از بهترین‌های تاریخ هستند؟ - گیمفا
آنالیز: تقدس قصه و نبوغ قصه‌گو | چرا David Cage و بازی‌هایش از بهترین‌های تاریخ هستند؟ - گیمفا
آنالیز: تقدس قصه و نبوغ قصه‌گو | چرا David Cage و بازی‌هایش از بهترین‌های تاریخ هستند؟ - گیمفا

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

  • majid گفت:

    اینکه بتونی اینقدر شاخه داستانی ایجاد کنی که با یه انتخاب کل مسیر داستان عوض بشه فقط از عهده استادی مثل دوید کیج برمیاد باتشکر از یکی از راهنمای های بزرگ جامعه گیم ایران استاد اقابابایی بابت این مقاله زیبا و تحلیل موشکافانه :rose: :rose:

    All gamers are good
    • سلام و عرض ادب خدمت شما مجید جان. خیلی خیلی از لطف و محبتتون ممنونم که لطف کردید و مطالعه فرمودید مقاله رو و نظر تون رو نوشتید. واقعا باعث افتخار من هست که اینطور می فرمایید. نظرتون نشانه ی بزرگواری شماست. افتخار میکنم که برای مخاطبینی مثل شما می نویسم که برای نویسنده ارزش قائل می شید و به مقاله بها میدین. بدون شما بهترین مقاله هم به هیچ دردی نمیخوره چون خونده نمیشه. یک دنیا سپاس از محبتتون.

  • GameOver گفت:

    با تشکر و خسته نباشید یکی از دلایلی که گیمفا بهترین سایت گیمینگ فارسی هست همین تحلیل های دقیق و کامله

  • nazli pinar گفت:

    مقاله ی خیلی لذت بخش و مفصلی بود تشکر
    همینطور که شما گفتی این سبک واقعا نبوغ امیز و یه ایده ی بکر هست و دیوید کیج با اینکه مخالف زیاد داره تو مسیر درستی رفته
    البته اگر بخواهیم سبک رو هم فاکتور بگیریم در بازی های دیوید کیج حفره های داستانی زیادی هست و شخصیت پردازی هم از حد خوب فراتر نمیره یعنی منظورم اینه دیوید کیج میتونسته کار خودش رو خیلی درست تر انجام بده برای مثال بازی journey هم با اینکه یه سبک ساختارشکن و متفاوت رو پیش گرفت اما انقدر تو هدفش کامل عمل کرد که جای انتقادی برای سبک جدیدی که داشت نموند و همه تحسینش کردن

    • سلام و درود خدمت شما. خیلی ممنونم از لطفتون. خوشحالم از نظرتون مقاله لذتبخش بوده. در مورد دیوید کیج خب خیلی با شما موافق نیستم و به نظرم از نظر داستان و شخصیت پردازی یکی از بهترین های تاریخه. واقعا شخصیت های عنوانی مثل دیترویت کاری کردن که من با تمام وجودم لمسشون کنم و حس کنم خودم جای اونها هستم.
      https://t.me/Gametal

  • 🤘Mohsenj74 گفت:

    سلام بر آقا سعید گل به به چه مطلبی ، دیوید کیج بزرگ و بازی های به یاد ماندنیش ، بازی های این استاد بزرگ یه جورایی زیر شاخه سبک ادونچر به حساب میاد و من هم یه جورایی پدر بازی کردن سبک ادونچر هستم 😀 معمایی نیست که نتونم در بازیی حل کنم هر چند الان خیلی کمتر به سراغ این سبک میرم و خیلی نگران هستم که این سبک اون فروغ گذشته رو نداره و خیلی از گیمر ها نمیدونن که حل کردن معما و غرق شدن در داستان و گیم پلی خاص میتونه چقدر لذت باشه پس در این دوران حضور نابغه ایی مثل دیوید کیج از نظر من بسیار مهم هست .
    .
    .
    خب همین جا بگم فارنهایت و بیاند تو سولز جزو برترین بازی های تاریخ گیمریم هست این ۲ بازی من رو غرق کردن در دنیا هاشون همون غوطه وری به قول دوستان و البته کاراکتر جودی هولمز از نظر من جزو پرداخته شده ترین کاراکتر های تاریخ بازی هاست و الن پیج :heart: به نظر من بهترین نقش آفرینی در کل تاریخ این صنعت رو یدک میکشه ( نظر شخصی ) و همچنین آثار دیوید کیج تعدادی از بهترین مراحل و سکانس های تاریخ این صنعت رو با خودش داره در هر ۴ اثر بزرگی که خلق کرده سکانس هایی و مراحلی هست که به قدری عمق بالایی دارن که هرگز فراموش نمیشن، دیوید کیج واقعا یک نابغست ، هیچ وقت یادم نمیره روزی که اولین تریلر از هوی رین پخش شد و چه هیجانی به پا کرد و فارنهایت :heart: وای خدا من چقدر دوس دارم این بازی رو …… خلاصه که دیوید کیج یه نابغه بزرگ هست و برای من جزو محبوب ترین بازیساز هام
    .
    .
    و اما در مورد نمره متا که خب نظر من مشخص هست من کلا هیچ اعتباری برای این سایت فتنه انگیز و لعنتی قائل نیستم و تمام نمراتی که این سایت به بازی ها داده تا کنون برای شخص من فاقد ارزش و اعتبار هست چون هر موقع نقد منتقدین رو خوندم فقط خندیدم که اینا چی میزنن ! متاسفم واقعا ولی سایت متا تو زندگی من هیچ جایی نداره ….. سعید جان ممنون که باز هم مطلبی گذاشتی که نیاز بود واقعا خیلی از گیمرا هنوز نمیدونن دیوید کیج چقدر خلاق و نابغه هست :yes: این دست مطالب با ارزش بسیار زیاد فقط در گیمفا یافت میشه :inlove: بله دوستان عزیز بازی کردن فقط کشتن و جلو رفتن و چالشی بودن و گرافیک و این چیزا نیست بلکه تفکر کردن هم هست در حقیقت اگر از دنیای ویدیو گیم هنوز درس تفکر کردن رو یاد نگرفتین یک معلم نابغه و بزرگ به نام دیوید کیج و آثارش هست برین بازی هاش رو در اتاق خودتون و در تنهایی دوس داشتنیتون تجربه کنین و بهتون قول میدم وارد دنیایی میشین که فکرشم نمیکردین.

  • Clara گفت:

    به به، به به این شد یه مقاله، مقاله ای که در خور نام سایت باشه، چیزی به ما یاد بده، خیلی ها رو آگاه کنه عالی بود منم به نوبه خودم چیزی که خیلی راجع به این استدیو و این نویسنده و کارگردان رو قبول دارم بگم چون به نظر من مهم ترین دلایلی هست ش که باید این آثار رو پرستید ؛ بزرگترین ویژگی این آثار با سینما برخلاف تصور عموم انتخاب ها و شاخه های مختلف نیست که باعث تفاوت در روایت و پایان بندی داستان میشن چون همه آثار درام تعاملی محور اونا رو دارن ولی بازی های کیج یه سر و گردن بالاترن چون: به نظر من مهمترین ویژگی (( همذات پنداری)) پلیر با کاراکتر ها هست ش شما تو هیچ فیلمی انقدر با شخصیت اصلی هم سو نمیشید، انقدر درک ش نمیکنید، انقدر باهاش به قول معروف (( همذات پنداری)) نمیکنید و این ویژگی هستش که فقط آثار کیج دارن ؛ یکی از دلایلی که تو Detroit بازی اول داستان مارو مجبور میکنه ظرف بشوریم و نظافت کنیم و یه سری کار های کسل کننده تو خونه انجام بدیم ( که خیلی ها ایراد گرفتن نسبت به همین موضوع) اینه که(( درک کردی چقدر اندروید مستخدم بودن کار سختی ه؟؟ حالا فرض یکی هم هست که مدام بهت دستور میده و تو رو اجبار به این کار میکنه….)) خب این موضوع که ما هم مث کاراکتر اصلی مجبوریم این صحنه ها رو خودمون رقم بزنیم چقدر صمیمیت ما و کاراکتر رو بیشتر میکنه، چقدر مارو بیشتر با اون تو یه خط قرار میده؟؟
    تو مرحله Homeless شاهکار Beyond Two Souls (که به نظر من نه فقط بهترین بازی کیج که برترین بازی درام تعاملی تاریخ ه) وقتی جودی به اصطلاح اون چاقو رو روی رگ مچ ش میزاره هم ما هم اون با هم چاقو رو میکشیم این خیلی باور پذیر تره تا سینمایی که ما فقط نظاره میکنیم ؛ وقتی بین دو راهی دزدی برای چند دلار یا حفظ شرافت مون میمونیم خیلی تحسین برانگیزه که چه انتخابی میکنیم و حاضر به چه کار هایی میشیم
    شاید Heavy Rain برترین بازی باشه که نقش پدر بودن رو به ما یاد میده چون تو همه اتفاق ها همه خوشی ها همه تلخی ها این ما هستیم که داریم شخصیت اصلی رو کنترل میکنیم از اون شمشیر بازی تو حیاط پشتی خونه با بچه ها تا قطع کردن انگشت کوچیک برای نجات جونشون همه ماییم ؛ این هنره کیج ه که مارو تاجایی تو این نقش قرار میده که چه تو دنیای واقعی پدر باشیم چه نباشیم تو اون نقطه حاضر بشیم خودمون رو فدا کنیم برای فرزندمون و به ما مفهوم پدر بودن رو یاد میده ( کاری که هیچ فیلم سینمایی به این ظرافت نمیتونه بکنه….. )

  • majid گفت:

    دیوید کیج در نسل شش و هفت و هشت، ۴ بازی زیبا و بی نظیر (البته سال ۱۹۹۹ عنوان The Nomad Soul را هم در کارنامه دارد) ساخته است (فارنهایت در نسل ششم و هوی رین و بیاند در نسل هفتم و دیترویت در نسل هشتم) یا داستان هایی که یکی از دیگری زیباتر هستند ببخشید ولی با اینکه دو ادامه مقاله از بازی شاهکار بیاند تو سولز صحبت کردین ولی اسمش اینجا نیست دلیل خاصی داره

  • GameOver گفت:

    سه بازی heavy rain و detroit و beyond پارسال روی پی سی اومدن و من دودل بودم بازیشون کنم یا نه الان مطمئن شدم واجبه بازیشون کنم

  • واقعا با بازی های دیوید کیج خیلی حال میکنم علاوه بر داستان شاهکار که دست کمی از بهترین آثار سینما نداره عواقب انتخاب ها هم ارزش تکرار و جذابیت این عناوینو به شدت بالا میبره هوی رین اولین بازی کوانتیک دریم بود که بازی کردم و اونقدر انتخاب های افتضاحی کردم که بدترین پایان بازی نصیبم شد برای همین قصد دارم در آینده دوباره سراغ این بازی ها برم
    اگه بخوام نظر شخصی خودمو بگم به ترتیب دیترویت ، هوی رین و بیاند رو دوست دارم
    از آقای اقا بابایی هم بابت این مقاله تشکر میکنم

  • عالی بود آقا سعید،مقاله فوق العاده ای بود از امشب بازی های استاد رو دانلود میکنم
    اسپم*
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    استاد ببخشید میگم راهی برای ارتباط شخصی با شما هست؟
    مثل ایمیل یا تلگرام؟

  • سعید جان حق مطلب رو در مورد آثار دیوید کیج ادا کردی. :yes: :rose:
    احساس میکنم بار بزرگی از رو شونه هام برداشته شده، مطمئنا خودتم همین حس رو داری. انگار که یچیزی به دیوید کیج و آثارش بدهکار بودیم!
    به عنوان کسی که غرق در آثار دیوید کیج و داستان سرایی بی نظیرش شده، باید برای کسایی که کمتر باهاش آشنا هستن یجور اتمام حجت میشد که بنظرم این مقاله ی عالی همون اتمام حجت بود.
    میون آثار سینمایی اونهایی که بعد از پایان فیلم هنوز بهشون فکر میکنی قطعا آثار ارزشمندتری هستن و میون بازیهای رایانه ای هم آثار دیوید کیج بی شک اینکار رو باهات میکنن، مخصوصاً اگه فقط یکی دو خط از داستان رو بازی کرده باشی!
    تو پایان بازی beyond two souls ، فقط نیم ساعت دسته رو زمین گذاشته بودم و به انتخاب ماورا و یا دنیای واقعی فکر میکردم!! تازه بعد از انتخاب دنیای واقعی تا چندین روز فکرم مشغول بود که اگه ماورا رو انتخاب میکردم چی میفهمیدم!!
    این اتفاق تو تمام آثار دیوید کیج برای آدم پیش میاد، اوجش هم تو heavy rain بود. انصافا تنها بازی که به اندازه ی شخصیت اصلی بازی، درد رو احساس کردم همین heavy rain بود. درد سینه خیز رفتن اتان مارس روی خرده شیشه ها بخاطر فرزندش. درد انتخابی که قاتل روانی به اتان داده بود که یا انگشتش رو ببره! یا دندونش رو بکشه! و چند کار وحشتناک دیگه! لامصب گرافیک و جزئیات بازی انقدر خوب کار شده بود که اون لحظات دردناک رو کاملا با تمام وجود حس میکردی.
    ممنون سعید جان، مثل همیشه گل کاشتی. :heart:

    • سلام و عرض ادب خدمت دوست خوبم نوید عزیز و گل. خیلی متشکرم نوید جان. مثل همیشه باعث خوشحالیه دیدن نظرت در مقالاتم. ممنون از لطف و محبت همیشگی شما. واقعا نظر زیبایی نوشتی نوید جان و لذت بردم از خوندن نظرت. کاملا با شما موافق هستم.
      https://t.me/Gametal

  • خیلی ممنون آقای آقابابایی عزیز بابت این دلنوشته زیباتون :heart:

  • من خودم با وجود جذابیت داستان
    نمیتونم ادامه بدم
    چون خودم گیم پلی عالی رو به داستان عالی ارجحیت میدم
    اسپم
    دو تا سوال
    من Nvidia control panel ام باز نمیشه چیکار کنم؟
    دو هم اینکه پیسیم اولی که روشن میشه صدای تراکتور میده
    دلیلش چیه؟

  • MAX3D گفت:

    خسته نباشید مقاله بسیار خوبی بود در کل من از بازی های دیوید همشون رو دوست دارم و البته در زمان خودشون هم پیش خریدشون میکردم واقعا داستان سرایی خوبی دارن تک تک اثر های ایشون ارزش بازی کردن و تجربه رو دارن مخصوصا کسایی که دنباله این سبک بازی ها هستن یادش بخیر بازی آنتیل داون و سری واکینگ دد تل تیتل دورانی بود.. دم سونی گرم که باعث بوجود آوردن آثار با ارزش زیادی بود و هست

    • سلام و درود خدمت شما. سلامت باشید انشالله. حیلی متشکرم که وقت ارزشمندتون رو برای خوندن مقاله اختصاص دادین. باعث افتخار منه که رضایت داشتید. کاملا با نظرتون موافق هستم. واقعا سونی به همه ی سبک ها همیشه احترام گذاشته. همین انتیل داون که فرمودید واقعا بازی زیبا و جذابیه و حسابی لذت بردم ازش. دیگه کارهای دیوید کیج که جای خود دارن.
      https://t.me/Gametal

  • Rich Man گفت:

    ممنون از نوشتن چنین مقاله ی شایسته ایی .
    دیوید کیج حقیقتا یک شخصیت بی نظیره . راستش خوشحالم که از این پس آثارش به یک گروه از جامعه گیمر تعلق نداره و اکثریت می تونن شاهکار های اونو تجربه کنن .

  • ممنون از مقاله زیباتون بازی های استادم ک عشقن نیاز ب تعریف نداره

  • Vito Scaletta گفت:

    من تازه Detroit رو شروع کردم عجب شاهکاریه از همون اول فک برانداز. واقعا بازی های دیوید کیج فوق العاده هستند از فارنهایت تا دیترویت همه شاهکار. امیدوارم مستقل شدنش از سونی باعث پسرفت نشه

  • با سلام و عرض خسته نباشید خدمت اقا سعید عزیز :rose: :rose:
    بسیار لذت بردم از این مقاله ی جذاب و اگه بگیم دیوید کیج شوالیه ی این سبکه مبالغه نکردیم
    در این نسل دیترویت ، هوی رین و بیاند تو سولز از بهترین بازی هایی بودن که تو این مدت گیمر بودنم انجام دادم
    توجه امکان اسپویل دیترویت
    اون بخش homeless بیاند و تیکه ای که با مارکوس برای بار اخر به دیدن carl میریم که در بستر خودش بیماره یا دوستی الیس و کارا و کانر و هنک و بخش crossways که خیلی عالی بود همه هنر این استاد رو میرسونه
    اقای کیج و تلتیل این سبک رو خیلی خوب زنده نگه داشتند همچنین استودیو دانتناد با لایف ایز استرنج
    امیدوارم بازی های خیلی حرفه ای تر از این استودیو ها ببینیم
    با تشکر از شما برای مقاله ی زیباتون :rose:

    • سلام و درود خدمت شما امیر عزیز. سلامت باشید انشالله امیر جان. لطف کردید وقت عزیزتون رو اختصاص دادین برای خوندن مقاله. خوشحام رضایت داشتید. بسیار نظر زیبایی نوشتید و بخش هایی که اشاره کردید واقعا در ذهن من هم حک شدن از بس فوق العاده بودن. ممنون از شما امیرجان
      https://t.me/Gametal

  • یکی از بهترین مقاله هایی بود که خوندم. اتفاقا الان دارم Beyond رو بازی می کنم.

  • مقاله ی فوق العاده ای بود ! استاد دیوید کیج بازی هاش عامه پسند نیستند ولی جدا جذاب و گیرا هستند. یه مثالی آقای آقابابایی زده بودید که نباید انتظار داشت فیلمی به کارگردانی David Lynch به اندازه ی Mad Max طرفدار داشته باشه و چه مثال بی نقصی بود :yes: هر دو آثار شاهکاری هستند منتها ممکنه خیلی از افزاد باهاشون ارتباط نگیرند. به هر حال همون طور که سال ها بعد دیوید لینچ به عنوان استاد سینما شناخته شد ، دیوید کیج هم به عنوان یکی از بهترین داستان سرایان و کارگردانان تاریخ صنعت گیم شناخته خواهد شد (( در نظر عامه البته ! ))

  • 30nabhl گفت:

    و بازم مرسی از آقای آقابابایی عزیز که مثل همیشه با عشق مینویسه و یه مقاله زیبا بهمون تحویل میده
    تک تک کلمه هایی نوشتین احساس میکنم حرفای دل خودمه انگار
    آثار دیوید کیج واقعا شاهکار ان
    بشدت منتظر بازی جدیدشم
    داستان شخصیت پردازی فضاسازی موسیقی
    یعنی دل سنگ هم آب میکنه
    عشق ایتن به پسرش
    عشق کارا به آلیس
    مصیبتای جودی
    ——–
    من pc گیمرم و تازگیا افتادم تو این فاز بازیا
    البته detroit رو قبلا تو گیم نت یکم اولشو بازی کرده بودم تا شنیدم واسه pc قراره بیاد دیگه ادامه ندادم
    تو این یکی دو ساله عاشق این سبک بازیا شدم.
    ——–
    میشه یه چند تا بازی قشنگ تو این سبک معرفی کنین؟
    بازیای telltale رو من بازی نکردم نظرتون راجب اونا چیه؟

  • mahanabedi گفت:

    رو دست نداره بازی های دیوید کیج فقط حیف که نسل جدید درک درستی از گیمر واقعی بودن ندارن…

  • خیلی ممنون برای مقاله بسیار خوبتون
    واقعا ادمای زیادی نیستن بتونن مثل دیوید بازی های این چنین با داستان فوق العاده و تو در تو بسازن و به قول بعضی دوستان با یه انتخاب کل داستان عوض بشه

  • Leonardo گفت:

    ضمن سلام و خسته نباشید بابت مقاله عالیتون جناب بابایی مثل همیشه عالی مینویسین توی پست قبلی از بایوشاک که جناب غزالی رو ندیدیم خوشحالم که شما همیشه هستین که کامنت بزارین یه حس دوستانست واقعا ممنون :rose:

    خب راجب بازی ها صحیح میفرمایید این بازی ها از نظر داستان شاهکارن مخصوصا دترویت و هوی رین
    البته اگر بخوام الویت بندی کنم هوی رین به نظرم بهترین داستان رو داشت از نظر بنده برای من خیلی جالب بودش ای کاش روی گیم پلی این اثار به اندازه ی داستان و گرافیک مخصوصا دترویت کار میکردن اونوقت چیزی از یه شاهکار به دید حتی منتقد ها کم نمیداشت
    من سر تجربه هرکدوم ازین بازیا همش حسرت یه گیم پلی ناب رو میخوردم بس که داستان بازی ها حیف بود و غیر قابل تکرار هنوزم یادمه که چه تصمیم هایی میگرفتم و خودم هم میترسیدم یادم میاد خیلی از تصمیم ها سخت بودن و بعضی جاها امکان داشت با یه تصمیم اشتباه همه چی خراب بشه . در هر صورت ممنون بابت مقاله

    • سلام و درود خدمت شما. سلامت باشید انشالله. باعث افتخار منه که رضایت داشتید از مقاله. خیلی خوشحالم که از نظرتون مقالات خوب و جذاب هستن چون این نهایت هدف منه که بزای شما مطلب خوب و شایسته قرار بدیم. بسیار از نظر زیباتون ممنونم.
      https://t.me/Gametal

  • Armin Ezati گفت:

    سلام به آقای بابایی خسته نباشید مقاله زیبایی بود واقعا نمیدونم چرا برخی از افراد قدر این جور بازیها رو نمیدونن بازیهای که توی این سیل بازیهای انلاین باز هم داستان سرایی رو هدف اولشون قرار میدن بازیهای مثل بازیهای اقای David Cage یا بازیهای استودیوی telltale من به تازگی بازی the wolf among us رو تهیه کردم و در حال تجربش هستم واقعا بازی زیبایی هستش و داستانشم هم بسیار زیبا و جذاب نوشته شده راستش رو بخواید لذتی که این جور بازیهای داستانی به من میده هیچ بازی آنلاین نمی تونه به من بده بگذریم راستش اقای بابایی نظر شما در مورد بازیهای استودیوی telltale چی هستش

    #ترول نکنیم

    • سلام عرض میکنم خدمت شما. سلامت باشید انشالله. نظر لطف و محبت شماست در مورد مقاله. بسیار نطر زیبایی نوشتید. در مورد بازی تل تیل خب من خیلی زیاد تجربه شون نکردم ولی مثلا گیم او ترونز رو که بازی کردم واقعا فوق العاده بود و تازه میدونم که اون بهترین بازی این استودیو نیست و همین ولف که دارید بازی می کنید خیلی ها میکن بهترین بازی این سازنده اس. تل تیل هم واقعا بازی های خاص و بی نظیری داره.
      https://t.me/Gametal

  • سلام به سعید جانِ عزیز و گل
    خیلی خیلی ذوق دارم برای تجربه هوی رین ،بیاند و دیترویت.خیلی عالی شد که مقاله‌ای کم‌نظیر مثل این در سایت باشه تا دوستان اگه نتونستن توسط نقد و بررسی‌ها با آثار دیوید کیج ارتباط بگیرن ، بتونن با این مقاله به جواب‌هایی که میخوان برسن.الان مشغول به تجربه کالکشن آنچارتد هستم که واقعا رو دلم مونده بود و در نسل هفت موفق به تجربشون نشدم و به زودی نوبت به سه شاهکارِ دیوید کیج هم میرسه.
    مرسی سعید عزیزم و خسته نباشی :heart: :rose: :rose: :heart: :rose: .

  • Aliji گفت:

    همه از داستان لست اف اس و رد دد میگن هر چند که اینا هم عالی بودن اما ما سالهاست با داستان های دیوید کیج که شاید خیلی بهتر از اینا هم هست زندگی کردیم..این عنوان هارو شب ها در سکوت مطلق و ترجیحا با هدفون بازی کنید

  • ممنونم آقا سعید مثل همیشه عالی هستی
    واقعاً دنیای بازی به افرادی که بازی‌های خاص تبدیل میکنه نیاز دارن تا از این سایکل تکراری شدن ماجرا جلوگیری شه
    دیوید کیج هم تو زمینه‌ی خودش نابغه‌ی داستان سراییه
    من هوی رین و دترویت رو موفق شدم تموم کنم و باورتون میشه هرسری یادشون میفتم حس می‌کنم یه فیلم دیدم در حد کلاس جهانی فیلم سازی و چون بازیگرش خودم بودم باعث شد تا ابد یادم بمونه
    مگه میشه هوی رین و اون سکانسای عجیب و غریبش که نمیتونستی درک کنی چطوری پیاده کردن تو بازی و نادیده بگیری یا همینطور در مورد دترویت
    متاسفانه اسپویل میشه نمیشه اشاره کرد ولی سکانسایی بوده تو این دو تا بازی که برق از سرم پریده وقتی دیدم عواقبشون تا کجا دنبالم میان
    و آقا سعید لطفا یه مقاله هم در مورد بازی‌های متال گیر برید که نسخه‌های اولش نوستالژیه برای ما اوایل ۷۰ ایا که هنوزم نفهمیدیم اون سطح از کیفیت و چطوری تو متال گیر ۳ جاداده بودن

    • درود بر ابوالفضل عزیز. خیلی متشکرم از شما. این نظر لطف و نشانه بزرگواری شماست. باعث افتخاره که مخاطبینی مثل شما داریم. ممنون از حمایتتون. بسیار نظر زیبایی نوشتید و کاملا باهاتون موافق هستم.
      در مورد متال گیر هم چشم حتما می نویسم براتون مقاله.
      https://t.me/Gametal

  • ali89 گفت:

    احسنت. صنعت گیم داره به سمت پرتگاه محض میره. حداقل قدیم‌ترها بازی رو که تجربه می‌کردیم، داستانی جذاب با نکته‌ها و فضاسازی‌های فوق‌العاده همراهش بود. زمانی محدود ولی جذاب و اوقاتی هم حقیقتا ارزشمند. الان همه چیز سمت صرف پول رفته. گیمرها ساعات بسیار زیادی از عمرشونو پای بازی‌های می‌ذارن که نه ماجرا، نه تخیل، نه داستان سرایی و نه نکته‌ای درشون نهفته هست. ساعت‌ها وقت و مقدار زیادی پول در ازای هیچ و پوچ. امیدوارم دیوید کیج و امثالش که به این دنیای عمیق و پر پتانسیل همچنین نگاه‌هایی رو دارند بمونند و بیایند و بتونن مردم رو سمت خودشون جذب کنن…

  • Aegon8 گفت:

    در کل اگر خیلی داستان محور باشه بازی و کلا گیمپلی رو خسته کننده درست کنن بنظرم دیگه از بازی درمیاد و میره تو حالت فیلم و بازیی ماندگار میشه که اول گیمپای جذاب و بعد داستانی درخور داشته باشه

آنالیز: تقدس قصه و نبوغ قصه‌گو | چرا David Cage و بازی‌هایش از بهترین‌های تاریخ هستند؟ - گیمفا
آنالیز: تقدس قصه و نبوغ قصه‌گو | چرا David Cage و بازی‌هایش از بهترین‌های تاریخ هستند؟ - گیمفا