روزی روزگاری: شروع ماجراجوییهای ریکو رودریگز | نقد و بررسی بازی Just Cause
سری بازیهای GTA را همه ما میشناسیم. اگر از یکی دو نسخه اول این مجموعه فاکتور بگیریم، بقیه نسخههای GTA جزو بهترینها در سبک خود بوده و بیشک، جزو بهترین بازیهای تاریخ به شمار می روند. اتفاقا گیمرها هم در سرتاسر دنیا علاقه زیادی به این مجموعه دارند. خاطرم است که در ششمین ماه از سال ۲۰۱۹، خبری را خواندم مبنی بر این که بازی GTA V پرفروشترین بازی نیمه اول سال در بریتانیا بوده است! در نظر داشته باشید که این بازی در سال ۲۰۱۳ منتشر شده و پیش از این که برای کنسولهای نسل هشتمی به بازار عرضه شود، در دسترس کاربران Xbox 360 و PS3 نیز قرار گرفته بود. در واقع محصول راکستار پس از ۶ سال، همچنان جزو پرفروشترین بازیهای سال به شمار می رود. محبوبیت سری Grand Theft Auto واقعا غیر قابل تصور است. در طول تاریخ هم بازی های زیادی سعی کردند تا با الهام گیری از این فرنچایز، خود را در دنیای گیم مطرح کنند. خب البته بعضی از این بازی ها هم موفق به انجام چنین کاری شدند. به عنوان مثال، Watch Dogs محصول یوبی سافت را می توان یک بازی شبیه به Grand Theft Auto دانست. همه قبول داریم که نسخه اول Watch Dogs به مراتب، ضعیفتر از چیزی بود که انتظارش را داشتیم. اما در عین حال، همه هم قبول داریم که این بازی، بازی خوبی بوده و حتی از ارزش تکرار بالایی هم برخوردار بود. از Total Overdose گرفته تا همین فرنچایز Just Cause – که امروز در مورد نسخه اولش صحبت خواهیم کرد – بازی هایی که شبیه به سری GTA بوده اند، کم و بیش به موفقیت هایی دست پیدا کرده اند. ولی خب هرگز حتی نتوانستهاند چه به لحاظ کیفی، چه به لحاظ فروش و چه از نظر محبوبیت حتی نزدیک به سری بازی قدیمی راکستار شوند. بازیهایی از قبیل GTA، این روزها جایگاه ثابتی داشته و بعید است که به این زودیها بلغزند. نکته این جاست که این چنین بازیها، حتی در صورتی که ضعیف عمل کنند هم تا چند سال، شاید صدای خیلیها را در بیاورند ولی طرفداران خاص خود را دارند. مثل Call of Duty، FIFA و یا حتی Assassin’s Creed.
یکی از فرنچایزهای سندباکس مدرنی که در چند سال اخیر برای خود اسم و رسمی پیدا کرده، سری Just Cause است. طبیعتا هر شرکتی سعی می کند که در بازی خود المان هایی را بگنجاند که بازی خود را به نوعی، منحصر به فرد جلوه دهد. مثلا یوبی سافت در Watch Dogs، سیستم هک کردن را به عنوان یک امضا برای مجموعه خود انتخاب کرده است. در سری Saints Row شما بیشتر با کاراکترهایی فان طرف هستید و در مورد شوخیها و دیالوگها و حتی مراحل بازی هم که خودتان اطلاعات کافی دارید. به هر حال، Saints Row از آن دسته از بازیهایی است که خیلی نمی توان در موردش صحبت کرد! Just Cause هم سعی می کند که یک فرنچایز منحصر به فرد باشد. در سال ۲۰۰۶ اولین نسخه از این مجموعه با همین نام برای Xbox، PS2، Xbox 360 و رایانههای شخصی به بازار عرضه شد. این بازی که حالت چندنفره هم نداشت، حاصل همکاری بین Eidos Interactive و Avalanche Studios بود. دو نامی که گیمرها به خوبی با آنها آشنا بوده و بازیهای قابل قبول و مطرحی را توسعه داده و یا منتشر کرده اند. نسخه اول این بازی، عنوان قابل قبولی بود و توانست از خود دفاع کند. با این وجود، اگر بخواهیم بهترین نسخه این مجموعه را انتخاب کنیم، احتمالا اکثر گیمرها دست به روی Just Cause 2 می گذارند. محصول سال ۲۰۱۰ که طرفداران زیادی را هم به خود جذب کرد. Just Cause 2 شاید دومین نسخه از این مجموعه باشد، ولی احتمالا بسیاری از گیمرها، با Just Cause 2 با این مجموعه آشنا شدند. به ترتیب در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۸ هم بازیهای Just Cause 3 و Just Cause 4 به بازار عرضه شدند تا این فرنچایز، تا به امروز ۴ نسخه اصلی را داشته باشد. به هر شکل طی این چند سال، هرگز Just Cause را نمی شد یک بازی تاپ دانست. هیچ یک از نسخههای این مجموعه به آن شکل از خود درخششی نشان نداده اند که بخواهند برنده جایزه خاصی شده و یا متای قابل توجهی را دریافت کنند. از بهترین تا بدترین نسخه این فرنچایز، همه بازیهای متوسطی بوده اند که هرگز در جمع بهترین ها قرار نمی گرفتند. عنوان Just Cause که در سال ۲۰۰۶ به بازار عرضه شد، اولین بازی استودیو سوئدی Avalanche به شمار می رفت. این استودیو بعدا موفق به توسعه بازیهای مطرح دیگری از جمله Mad Max و Rage 2 شد. دو عنوانی که در سبک خود قطعا جزو بهترین ها نیستند ولی خب می توانند از خود دفاع کنند. بازی Rage 2 فعلا آخرین محصول استودیو Avalanche محسوب می شود که در سال ۲۰۱۹ منتشر شد. عنوان Just Cause 4 نیز که در سال ۲۰۱۸ در دسترس کاربران PC، Xbox One و PS4 قرار گرفت نیز آخرین نسخه از فرنچایز Just Cause به شمار می رود. به هر شکل، با نگاهی به دیگر بازیهایی که Avalanche توسعه داده، می توان متوجه شد که این استودیو که در سال ۲۰۰۳ تاسیس شده، شاید بازیهای چندان بزرگی را نساخته باشد، ولی در مجموع استودیو بازیسازی بدی هم نیست. ما امروز و در یک قسمت دیگر از بخش روزی روزگاری، قصد داریم تا مروری بر اولین نسخه سری Just Cause داشته باشیم. امروزه و پس از انتشار چهار نسخه از این سری، دیگر بعید است که گیمری با این مجموعه آشنا نباشد. اما خب احتمال این که اولین نسخه این مجموعه که ریلیز سال ۲۰۰۶ است را تجربه نکرده باشید، وجود دارد. شاید هم در همان سالهای دور موفق به تجربه این عنوان شده باشید. به هر ترتیب، امروز هم قصد داریم تا با مرور یک بازی قدیمی دیگر در خدمت شما باشیم. نگاهی دوباره به یک بازی قدیمی و به خصوص عنوانی که امروزه نسخههای جدیدش به بازار منتشر می شوند، احتمالا خالی از لطف نخواهد بود. این شما و این هم نقد و بررسی یکی دیگر از بازیهای قدیمی; Just Cause! تا پایان مطلب با ما همراه باشید.
در رابطه با بازیهایی مثل Watch Dogs یا سری GTA نمی توان این حرف را زد; ولی می توان گفت که در عنوانی نظیر Just Cause، داستان از آن چنان اهمیت بالایی برخوردار نیست. اصلا هر کدام از نسخه های این مجموعه را که تجربه کرده باشید، از همان ابتدای کار متوجه خواهید بود که فازِ بازی چیست! هدف Just Cause صرفا سرگرم کردن بازیکن به لطف سیستم هایی است که در خود گنجانده. هدف Just Cause این است که هیجان انگیز به نظر برسد. در این بازی، نه که داستان کلا یک چیز اضافه است، ولی اهمیتش نسبت به خیلی از بازیهای دیگر واقعا پایین است. حتی اگر یک گیمر قدیمی هم نباشید، می توان حدس بزنید که Just Cause در همان ابتدا چه هدفی داشته و با چه هدفی خط داستانی آن، ادامه پیدا می کند. البته اگر داستان این بازی مشکلی دارد، حتما باید ذکر شود. ولی خب موضوع این جاست که این مشکل احتمالا بر روی تجربه بازیکن از بازی، تاثیر خاصی نخواهد گذاشت. این موضوع را قبلا در نقد و بررسی بازی Just Cause 2 هم گفته بودیم.
خب اما برویم و ببینیم که داستان بازی Just Cause 2 چیست و بازی اصلا از کجا شروع می شود. اتفاقات دنیای بازی در جزیرهای خیالی به نام San Esperito رخ داده و شما در نقش ریکو رودریگز به بازی کردن خواهید پرداخت. ریکو رودریگز مامور آموزش دیده سازمانی تحت عنوان Agency بوده که توسط فرمانده اش، تام شلدون به جزیره San Esperito اعزام شده تا به شورشی ها کمک کرده و سالوادور مندوزا را از سر راه بردارد. سالوادور مندوزا کسی است که به باور Agency، به سلاحهای کشتار جمعی ( WMD ) دسترسی دارد. بعدا هم مشخص می شود که حدس Agency درست بوده و واقعا سالوادور مندوزا به چنین سلاحی دسترسی دارد. در نهایت هم هدف ریکو رودریگز مشخص است. وی باید کار مندوزا و افرادش را تمام کند.
ریکو رودریگز شخصیت جالبی دارد. شاید تنها نکته مثبت داستان بازی Just Cause هم همین باشد. ریکو رودریگز، متولد ۲۵ ژانویه سال ۱۹۶۸ در مکزیک است. بنابر گفته کارگردان بازی، پدر و مادر ریکو در یک مبارزه کشته شده اند و ریکو موفق به فرار کردن شده است. میگل رودریگز، پدر ریکو ظاهرا یک دانشمند بوده و خود ریکو هم که بعدا به CIA می پیوندد. زمانی که ریکو در پاناما ۲۱ ساله بوده، توجه CIA و تام شلدون را به خود جلب می کند. در مجموع همان طور که اشاره شد، ریکو رودریگز کاراکتر بدی نیست. در واقع این شخصیت، از داستان خود بازی سطح بالاتری داشته و همین موضوع هم کمک می کند که داستان Just Cause از چیزی که واقعا هست، بهتر به نظر برسد. اگرچه عملکرد کلی ریکو رودریگز در سری Just Cause هم جای پیشرفت دارد، ولی خب کلا همان طور که اشاره شد، سعی کنید که خیلی در بند داستان و شخصیت پردازی بازی نباشید. Just Cause و ریکو رودریگز بیشتر به وجود آمده اند تا بازیکن چند ساعتی از اوقات فراغت خود را به سبک Just Cause سپری کند. داستان بازی نه قرار است آن قدر مفهومی باشد که ذهنتان را درگیر کند، و نه آن قدر عمیق که بدون توجه به آن، چیزی را از دست داده باشید. بیشتر سعی کنید از بخشهای دیگر بازی لذت برده و داستان بازی را در اولویت آخر خود قرار دهید. برای لذت بردن از Just Cause، این بهترین راه است.
گرافیک و گیم پلی مهم ترین بخش های بازی Just Cause و همچنین، مهم ترین بخش های دیگر نسخه های سری Just Cause به شمار می روند. خب خبر خوب این است که در مورد Just Cause، باید گفت که گرافیک بازی، بهترین و قوی ترین بخش این بازی به شمار می رود. خبر خب هم این است که گیم پلی بازی، ضعیف ترین بخش بازی است. نکته اول در مورد Just Cause، این است که شما در این بازی اصلا قرار نیست با چالش خاصی دست و پنجه نرم کنید. همه ما می دانیم که قرار نیست که سختی دارک سولز را در Just Cause هم تجربه کنیم; منتهی خب چیزی تحت عنوان چالش در هر نوع بازی باید وجود داشته باشد. مشکل Just Cause این است که به صورت پیش فرض، هیچ گونه چالش خاصی را در مقابل بازیکن قرار نمی دهد. بازی های دیگر هر کدام به نوعی شما را به چلنج دعوت می کنند. گاهی اوقات پازل های پیچیده را در مقابل شما قرار می دهند، گاهی اوقات از شما می خواهند که مسیر درست را پیدا کنید، بعضی وقت ها باید بدون دیده شدن به جایی نفوذ کنید، گاهی اوقات با باس های قوی هیکل و جان سخت باید مبارزه کنید و بعضی وقتها هم در طول مبارزات خود کار سختی را پیش روی خود خواهید دید. هیچ کدام از این مدل سختیهایی که نام بردیم را در Just Cause نخواهید دید. به این ترتیب، شاید این بازی با سلیقه شما همخوانی داشته باشد ولی احتمالا پس از مدتی، از آن زده خواهید شد. چون همواره کار نسبتا سادهای دارید و انجام دادن Objectiveتان، نه دشوار خواهد بود و نه چالش برانگیز. همچنین مشکل دیگر بازی، کوتاه بودن بخش داستانی بازی است. عنوان Just Cause آن قدر طولانی نیست که بتواند برای مدتی طولانی شما را سرگرم کند. از طرفی، آن قدر هم فعالیت جانبی در خود نگنجانده که بخواهد بهانه ای دست بازیکن خود بدهد که از انجام ماموریت های اصلی صرف نظر کند. همه این موارد در کنار هم، باعث می شوند که Just Cause یک بازی نسبتا کوتاه محسوب شود. عنوانی که نسبتا زود به پایان می رسد و همین موضوع هم باعث می شود که نتواند به عنوان یک انتخاب طولانی مدت برای پلیرها، تلقی شود. بازی های سندباکس زیادی هستند که می توانند برای مدت زمان طولانی بازیکن را به خود مشغول کنند. متاسفانه، نسخه اول سری Just Cause که در سال ۲۰۰۶ به بازار عرضه شده، فاقد چنین ویژگی است. مراحل بازی هم غالبا، ساختاری مشابه داشته و پس از مدتی حالتی تکراری به خود می گیرند. اینجاست که کوتاه بودن بازی، باعث شده تا این مشکل کمتر به چشم بیاید! در واقع یک ضعف، برای پوشاندن یک ضعف دیگر مورد استفاده قرار گرفته است! مراحل بازی غالبا به این ترتیب هستند که شما در نقش ریکو رودریگز، باید شخص خاصی را نجات دهید، از مسیر X حرکت کرده و فلان چیز را به نقطه Y برسانید و یا تاسیسات خاصی را از بین ببرید. اگر دقت کنید، یوبیسافت در نسخههای قبلی Far Cry و Assassin’s Creed با چنین مشکلی رو به رو بود. این مشکل که به شدت روی کیفیت Assassin’s Creed Origins تاثیر منفی گذاشته بود، بعدا و در Odyssey تا حد زیادی اصلاح شد. این مشکل اما در سری Just Cause هرگز به طور کامل حل نشد. اکنون که در سال ۲۰۲۰ به سر می بریم، Just Cause 4 آخرین نسخه از این مجموعه به شمار می رود. مشکل تکراری شدن مراحل و ساختار مشابه آنها، همچنان حتی برای Just Cause 4 هم یک معضل به شمار می رود.
اگر نگاهی به آرشیو گیمفا بیندازید، متوجه می شوید که این مشکل تکراری شدن مراحل و ماموریتها، در Just Cause 4، Just Cause 3 و Just Cause 2 مشکل ساز بوده است. این سه بازی، در گیمفا توسط سه منتقد متفاوت بررسی شده اند و هر سه منتقد هم، به تکراری شدن مراحل به سبک خود ایراد گرفته اند. در واقع این مشکل از همان قدیم با این بازی بوده و Avalanche هم یا راهی برای پیدا کردن این معضل پیدا نکرده، و یا چندان برایش اهمیتی نداشته است. این نکته را هرگز فراموش نکنید که اساسا، بازی Just Cause و حتی سه نسخه دیگر آن، همه بازیهایی هستند که کاربر در آنها آزاد است که کارهای مختلفی را انجام دهد. در چنین بازیهایی، شما باید در گوشه و کنار نقشه بازی، اکتیویتیهای متفاوتی را مشاهده کنید. غالبا بازیهای موفق، بازی هایی هستند که آفرهای متنوعی را پیش روی کاربر خود قرار می دهند. مراحل فرعی مختلفی را به کاربر پیشنهاد داده و سعی می کنند که مخاطب خود را به انجام دادن کارهایی، غیر از پیشروی در خط اصلی داستانی تشویق کنند. حتی در خیلی از بازیها، شما برای این که داستان بازی را بهتر بفهمید، باید روی مراحل فرعی هم تمرکز داشته باشید. آخرین نمونهاش را می خواهید؟ Control محصول رمدی. در برخی دیگر از بازیها هم باید سعی کنید پیشرفت کرده تا بتوانید در حین انجام دادن مراحل اصلی، حرفی را برای گفتن داشته باشید. بنابراین برای دریافت Ability، Skill و یا بالاتر رفتن لولتان و یا چیزهای مشابه، با اشتیاق به سراغ مراحل فرعی بازی و یا کلا فعالیتهای جانبی دنیای بازی می روید. حدس بزنید اکنون چه می خواهم بگویم؟ هیچ کدام از مواردی که تاکنون ذکر کردیم، در رابطه با بازی Just Cause صدق نمی کنند! در وهله اول، اصلا اکتیویتیهای بازی چندان زیاد نیستند و شما برخلاف دیگر بازیها، معمولا روی میز خود چندین و چند گزینه نخواهید داشت. البته این جا منظور تعداد فعالیتها نیست; داریم در رابطه با تنوع این مدل فعالیت ها صحبت می کنیم. ساختار فعالیت های جانبی هم معمولا به این شکل است که باید منطقه دشمن را تسخیر کرده و یا تعداد زیادی از نیروهای یک گروه خاص را از بین ببرید. خب به لطف گان پلی سریع و لذت بخش بازی، گاهی اوقات انجام دادن چنین ماموریت هایی لذت بخش هم خواهد بود. در واقع در ابتدای کار، چه مراحل اصلی و چه فعالیت های جانبی نه تنها از دید شما، بد نخواهند بود، بلکه به آن ها به عنوان نکات مثبت بازی نگاه خواهید کرد. منتهی کم کم متوجه می شوید که Avalanche Studios چیزی بیشتر از این برای کاربر ندارد! کم کم تمام کارهایی که در بازی انجام می دهید، تکرار مکررات خواهند بود. خب همین هم یک دلیل قوی به شمار می رود که بخواهید بازی های دیگری را امتحان کنید که در دسترستان هستند.
اگر دقت کنید، ضعف های بازی حالت زنجیره ای داشته و به هم مرتبط هستند. اگر خاطرتان باشد، بالاتر گفتیم که Just Cause یک بازی آسان است. خب این آسان بودن بدون ارتباط با کاهش جذابیت فعالیت های جانبی بازی هم نخواهد بود. همان طور که اشاره کردیم، عموما فعالیت های جانبی بازی به این ترتیب هستند که شما باید همواره در حال گرفتن یک محدوده و یا کشتن یک سری دشمن و رسیدن به یک هدف خاص که معمولا فرمانده است، باشید. گاهی اوقات هم رساندن یک سری پکیج از نقطه A به نقطه B وظیفه اصلی ریکو رودریگز خواهد بود. موضوع این جاست که پاداشی که در پایان در ازای انجام دادن آن فعالیت جانبی می گیرید، چندان ارزشمند نخواهد بود. شاید گاهی اوقات این پاداش ها نسبت به پاداش های معمول و رایج بازی ارزنده به نظر برسند، ولی خب در مجموع چندان کاربردی نخواهند بود. شما در عنوانی مثل Assassin’s Creed Origins، بدون انجام دادن فعالیت های جانبی، محال بود که بتوانید در بخش داستانی بازی جلو رفته و بازی را به پایان برسانید. قبل تر از آن، در The Witcher 3 Wild Hunt هم چنین چیزی را دیده بودیم. در Just Cause اما، دقیقا برعکس است; شما به هیچ وجه نیازی به پاداش های فعالیت های جانبی ندارید. بدون این پاداش ها هم مسیر به پایان رساندن بخش داستانی بازی هموار است و برای رسیدن به اندینگ بازی، تنها به چند ساعت زمان احتیاج خواهید داشت. به طور کلی مسیر به پایان رساندن بازی واقعا کوتاه است. اگر اشتباه نکنم، در Call of Duty Modern Warfare که یک شوتر اول شخص است و علاوه بر بخش چندنفره و محتوای داخل بازی، اخیرا یک بخش بتل رویال ( Call of Duty Warzone ) را هم به بازار عرضه کرده، شما برای رسیدن به اندینگ بازی به ۶ الی ساعت زمان احتیاج خواهید داشت. این در حالی است که شما برای به پایان رساندن بازی Just Cause به کم تر از ۶ ساعت احتیاج خواهید داشت. خب عملا عنوانی که سندباکس است، باید بیشتر بتواند بازیکن را در دنیای بازی نگه داشته و ماموریت های اصلی بیشتری را هم در خود بگنجاند. البته این مشکل بعدا در محصولات بعدی استودیو سوئدی Avalanche برطرف شد. این مشکل را می توان به حساب کم تجربگی این استودیو گذاشت. این همه از بدی های بازی گفتیم، ولی این بدان معنا نیست که Just Cause در گیم پلی خود اصلا نکته مثبت ندارد. عنوان Just Cause یکی از آن دسته از بازی هایی است که می خواهد شما را به انجام دادن کارهای دیوانه وار در دنیای خود تشویق کند. این بازی از این که از ریکو رودریگز، پروتاگونیستی بسازد که مثل فیلم های هندی، قادر به انجام انواع و اقسام حرکات است، هیچ ابایی ندارد. خب این موضوع به جذابیت بازی کمک می کند ولی متاسفانه، باب میل همه نیست. اعتقاد دارم که صرفا افرادی که با بازی هایی مثل Saints Row ارتباط برقرار می کنند، می توانند از Just Cause نیز لذت ببرند. با وجود این که این بازی سعی می کند که برای ریکو رودریگز محدودیت های تعریف شده را به حداقل برساند، ولی خب همچنان سبکی که در پیش گرفته، منتقد که نه، بلکه مخالفین زیادی دارد. عنوان Just Cause یک بازی سریع است و هدفش هم در مجموع، سرگرم کردن مخاطب و ایجاد هیجان است. مسیری هم که در پیش گرفته چندان بد نیست ولی خب رعایت نکردن یک سری اصول در رابطه با بازیهای جهان باز، Just Cause را به دردسر انداخته و روی کیفیت بازی تاثیر منفی گذاشته است. با این حال اگر بتوانید با سبک بازی ارتباط برقرار کنید، احتمالا تجربه این بازی چندان آزاردهنده هم نباشد. البته در حالی که از از انتشار بازی ۱۲ سال می گذرد، خب نمی توان دیگر تجربه بازی را توصیه کرد.
حقیقتا اگر San Esperito یک جزیره واقعی بود، حتما یک بار به آن جا سفر می کردم. خوشبختانه استودیو Avalanche در مجموع و در بحث گرافیکی، عملکرد خوبی را از خود برجای گذاشته است. نمی خواهم اغراق کنم، Just Cause از لحاظ بصری هم یک بازی بدون اشکال نیست. نسبت به بازیهای هم رده خودش هم بهترین نیست. ولی خب به درجه ای رسیده است که بتواند با اقتدار از خود دفاع کند. مواردی از قبیل ترکیب رنگ ها، نورپردازی و کیفیت تکسچرها، همه در وضعیت قابل قبولی به سر می برند. اتفاقات بازی در جزیره ای رخ می دهند که به لحاظ هنری واقعا زیباست. همچنین، دنیای Just Cause اگر یک دنیای صد در صد پویا نباشد، دنیای مرده ای هم نیست. بنابراین شما می توانید از این جزیره زیبا لذت زیادی ببرید. اصولا این موضوع بیشتر برای افرادی ملموس است که در همان سالهای ابتدای انتشار بازی آن را تجربه کرده اند. اکنون و در حالی که ۱۲ سال از انتشار این بازی می گذرد، خب قطعا داستان متفاوت است.
در مجموع می توان Just Cause را یک بازی متوسط مثل دیگر نسخه های این مجموعه دانست. اگر از آخرین نسخه این سری فاکتور بگیریم ( چرا که واقعا بازی ضعیفی بود ) بقیه Just Causeها بازی های قابل قبولی بوده اند و صرفا در سبک خود، مخاطبین خاص خود را راضی نگه داشته اند. این موضوع در رابطه با نسخه اول این مجموعه که در سال ۲۰۰۶ منتشر شد و از شهرت کمتری برخوردار است هم صدق می کند. Just Cause از جمله بازی هایی است که بهانه های زیادی برای مخاطب خود تراشیده تا از تجربه آن صرف نظر کند ولی خب همچنان، برای عده خاصی از کاربران جذابیت هایی را دارد. عنوانی که با گیم پلی سریع و توجه نکردن به قوانین فیزیک، شاید برای بعضی از بازیکنان یک بازی مسخره تلقی شود، ولی می تواند برای عدهای هم، حکم یک بازی هیجان انگیز را داشته باشد. تجربه کردن دوباره محصول سال ۲۰۰۶، شاید این روزها جذابیت خاصی نداشته باشد ولی همچنان نسخههای جدید این مجموعه، برای برخی از گیمرها بازیهای جذابی به شمار می روند.
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- ظاهراً تریلر معرفی Intergalactic: The Heretic Prophet به تاریخ عرضه آن اشاره دارد
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
نظرات
قسمت ۳ رو بازی کردم۶سال پیش….به معنای واقعی چرت بود…مامورت اصلی این بود بری مجستمه وسط شهر رو بندازی رو زمین نابود شه..واقعا چرت بود همینطور فیزیک ماشین ها خیلی بد بود انگار با پراید رو آب راه میرفتی
حداقل یه چیزی میزاشتین خاطرات خوبمون زنده شه
واقعا سایت گیمفا فوق العادس ….. من هر بازی رو تایپ میکنم نقد کردن …. گیمفا متشکریم
اون که آره سایت خیلی خوبیه ولی نظرت چه ربطی به نظر من داشت؟ :rotfl:
شاید باورش برات سخت باشه ولی شماره اول جاست کاز یکی از بازیای خاطره انگیز دوران قدیمم هستش
این شماره های اخیرش رو خیلی خراب کردن ولی شماره اول و دومش واقعا بازیای خوب و قابل قبولی بودن
به هر حال تفاوت سلیقه ها خیلی هستش
باورتون شاید نشه من هنوز این بازی رو نتونستم تجربه کنم
خیلی دوست دارم بازیش کنم ولی چون از رزولوشن wide پشتیبانی نمیکنه بیخیالش شدم
دوشو بازی کردم چند تا مرحله رفتم ولش کردم.
پسر! میدونی رو چ بازی ای برا نقد دست گذاشتی؟ یکی از گنده ترین خاطرات من از نسل شیش! این سری کلا هیچ وقت از تمام پتانسیلش استفاده نشده ولی اگه بشه چی میشه! خیلی وقته ک از طرفدارای دو آتیشه شم
خسته نباشید اقای اریامقدم بابت نقد
من از این نسخه سری جاست کاز رو شروع کردم بازیه فانیه
تنها بدیه بازی همینه که بعد یه مدت ازش زده میشین (چون هیچ کار خاصی برا انجام دادن ندارید) فقط برا عشق و حال خوبه از قسمت ۲ به بعد که قلاب اومد خیلی بهتر شد بازی کلا داستان خاصی نداره چالش خاصی هم نداره یکی دو تا ماموریت میری بعد میوفتی به جون مردم (انصافا خیلی کیف میده ) یکی از فیلم هندی ترین بازی هاییه که تاحالا دیدم (تو نسخه ۲ روی هواپیمای در حال پرواز رو هوا نارنجک میداختم یا تیر بارون میکردم) کلا هر کی بخواد سمت این بازی بره باید بدونه این بازی برا تفریح سالمه نه کم تر نه بیشتر 😀 :yes: :yes:
کلا همه نسخه های این سری بازیه متوسطی بودن که برای اکشن بازا ارزش تجربه رو تا حدودی داشت
ولی نسخه چهارم زد جاده خاکی و حداقل من به شخصه اصلا نتونستم بیشتر از ۳ ساعت تحملش کنم
وقتی من رو این بازی اولین ریج عمرم رو کردم بابام همه بازی هامو پاک کرد الان ۱۱ ساله که جلوش بازی نمی کنم که مبادا گیر بده 🙂
بازی آلادار :laugh: خیلی وقته با اکانت اصلیش نمیاد و تو جلد اکانت های دیگه است
کلا هر از گاهی یک حساب جدید میسازم.بین کاربران ظاهراً شما تنها فردی هستید که ما را از یاد نبرده اید. بگذریم.این فرانچایز تو نسخه اول یک بازی معمولی بود اما تو نسخه دوم بازی خیلی خوبی بود.نسخه سوم هم خوب بود منتها انتظار بیشتری ازش میرفت .اما نسخه چهار ضعیف ترین نسخه بود و اوالانچ برای ساخت نسخه بعد بنظرم باید از نو شروع کنه و یک بازی درجه یک تحویل بده که از هر نظر عالی باشه.چیزی که با خواندن متن متوجه شدم ولی تو چهار نسخه بازی که تجربه کردم نفهمیده بودم ارتباط داستانی بازی هست.san espirito و salvaro mendosa و tom sheldon و miguel rodriguez چیزهایی هستن که تو نسخه چهارم ازشون نام برده میشه و در واقع یک مروری بر نسخه های قبلی میکنه.تو نسخه سوم بازی هم اسم از panau و black hand میاره که به نسخه های دوم و چهارم ربط داره.انگاری داستان رو تو نسخه های مختلف تقسیم کردن.با اون هاوربردی که تو بسته الحاقی نسخه چهارم دیدم بنظرم نسخه بعدی باید یا ریمستر باشه یا بازی رو از نو شروع کنن و یک شخصیت جدید جای ریکو رو بگیره.البته میتونن برگردن به عقب تر و داستان رو در جوانی ریکو رودریگز پیگیری کنن.اگر هم بخوان ادامه همین رو برن ریکو دیگه تو نسخه ۵ سنش بالا رفته و خب بهتره که یک داستان خوب رو براش بسازن.فکر میکنم یک چند تا گجت درست حسابی لازم داره و بنظرم بهتره بازی تا حدودی شبیه GTA بشه و از اون حالت تخیلی دربیاد و سربازهای دشمن دیگه بینهایت نباشن.دست فرمون ماشین ها رو هم بهتر کنن. در ضمن موتور گرافیکی جدید بازی هم تو نسخه ۴ که چندان خوب نبوده که بهتره تو نسخه بعدی بیشتر رو بخش گرافیکی کار کنن و یک بازی عالی رو بسازن.
الادار جون خیلیا میشناسنت دادا.داشتم نقدو میخوندم به یادت بودم :rose:
خیلی ممنون.لطف داری.
فقط چهار رو بازی کردم.
به معنای واقعی کلمه افتضاح بود.
مرسی بابت نقدتون.بازی خیلی خاطره انگیزی بود برام.قدیم تو ps2 بازی کرده بودم.خیلی فان و باحال بود.
در مورد چالش باید بگم که برای جابه جایی تو محیط بازی یه چالشی وجود داشت این بود که نمیشد مثل نسخه های بعدی راحت قلاب بندازی و برسی به منطقه دلخواه،و فقط میشد به هلیکوپر هایی که تو نزدیکی در حال عبور بودن قلاب انداخت.قلابشم مثله نسخه های بعدیش بلند نبود. باید از مسیر های سخت عبور میکردی با موتور یا ماشین و قابلیت fast travel هم یادمه نبود تو بازی.من بیشتر کمین میکردم تا هلیکوپر رد بشه بتونم قلاب بندازم وقتی یه هلیکوپر رد میشد انگار تو جزیره دور افتاده گیر کرده باشم 😀 میدویدم سمتش به زور قلابو مینداختم بهش :rotfl:
حالا نسخه دوم که بازی کردم اصلا نمیخواست به خودت زحمتی بدی با همون قلاب و چتر بی نهایت میتونستی هر جا دلت خواست بری که همین باعث راحتی و بی چالشی بازی شده بود :no:
به نظرم نسخه های دیگه هم اگر مثله یک همون طور سخت بود خیلی بهتر بود :yes:
تو همین نسخه یکشم قابلیت fast travel رو داشت. مقصدتو مشخص میکردی بعد یه دود قرمز مینداخت زمین هلیکوپتر میومد میبردت :-))
فقط با نسخه دومش حال کردم
خیلی ممنون اقای مقدم عزیز
سری just cause یه سری عالیه از نظر سرگرمی و جنبه های اکشن
نسخه اول رو یادمه aim assist خیلی بالایی داشت برای همینم لذت بازی رو کم میکرد ولی بگین هم مشکلات فنیش نسبت به دوتا نسخه آخری کمتر بوده مخصوصا نسخه آخری که اصلا نه رو گرافیک نه رو جلوه ها و نه فریم همه به طور خلاصه افتضاح دراومدن بعد میان با کمک بتسدا بازی بازی بسازه این آوالانچ 😐 حقیقتا تنها بازیی خوبی که از این استودیو کوچیک تجربه کردم MAD MAX بود که حداقل رو تمام مشکلات نرمال بود
این بازی یکی از خاطرات نوستالژیک منه روی ps2 اولین نسخش تجربه کردم درسته داستان خاصی دنبال نمیکنه ولی برای طرفداران خودش بسیار بازی لذت بخشی توی نسخه اول اولین بازی اوپن وردی بود که تقریبا ازادی آزادی عمل جی تی ای بهت میداد بهمراه محیط بسیار بزرگ تر و یک سری قابلیت ها مثل چنگک ریو و درخواست ارسال انواع وسلیه نقلیه توی هر لوکیشن که بنظرم این بازی خاص کرده بنظرم دلیلی که گیمر ها به این بازی کمتر توجه کردند اینکه گیمر ها دوست دارن مدام یه هدفی دنبال کنند تو بازی ها درصورتی که این بازی برای افرادی که دوست دارند آزادی عمل داشته باشند.
نسخه دوم بازی با دارا بودن گرافیک بصری چشم نواز محیط های جنگل زمستان و بیابانی و گیم پلی تقریبا پایدار بنظرم یکی از بهترین نسخه هاش بود نسخه سوم از فیزیک نامناسب رنج میبرد ولی باقدرت یکی از بهترین گرافیک های چشم نواز توی سبک اوپن ورد ارائه میداد که جی تی ای بخاطر محیط کوچیک بازی و واچ داگز بخاطر نداشتن هواپیما و هلیکوپتر به شما تجربه یک پرواز لذت بخش ارائه نمیدادن درصورتی که جاست کاز ۳ به قدری محیط ساحل و دریا زیبا کار کرده بودند که اگر با هواپیما از بالای محیط جذیره پرواز کنید یکی از چشم نواز ترین منظره هارو مشاهده میکنید.
نسخه ۴ از نظر گیم پلی بهتر از نسخه ۳شده بود هدف گیری و فیزیک رانندگی کمی پیشرفت کرده بود ولی بنظر من اصلا بهینه ساز مناسبی تو بخش گرافیک نداشته و گرافیک محیط و مخصوصا دریا نسبت به نسخه ۳افت کرده بود من روی ایکس باکس وان اس اول تجربه کرده بودم که بعد با خرید وان ایکس بنظرم گرافیکش توی نسخه وان ایکس زیبا تر شده بود ولی هنوزم اگر میخواید این عنوان تجربه کنید بنظرم نسخه دوم بهترین و نسخه سوم یکی از زیبا چشم نواز ترین ساحل هارو داره
saints row و just cause بهترین parody های دنیای
GTA هستند.
.
WATCH dogs هم نشون داد که اگه کسی بخاد سر به سر gta بزاره خودشه که شکست میخوره.
SLEEPING dogs هم نشون داد اگه کسی خاضعانه از GTA الگو بگیره میتونه ماندگار و محبوب بشه .