زندگی در شهر ۱۷ | نقد و بررسی Half-Life: Alyx
بالاخره بعد از سیزده سال از عرضه آخرین نسخه Half-Life، شرکت ولو تصمیم به ساخت و عرضه نسخه جدیدی از این سری خاص و محبوب کرد. نسخهای که برخلاف انتظار طرفداران Half-Life 3 نیست و تنها برای هدستهای واقعیت مجازی عرضه شد. عنوانی که محکی برای شرکت ولو هم محسوب میشد که چندین سال بود به جز آپدیت DOTA 2 و ساخت بازی بر اساس دنیای آن، عنوان بزرگ دیگری عرضه نکرده بود. در ادامه به بررسی Half-Life: Alyx میپردازیم تا ببینیم دستپخت شرکت ولو چه طور از کار در آمده است.
پیش از شروع نقد و بررسی باید تا حدی به تاریخچه سری Half Life اشاره کنیم. اولین عنوان از این سری در سال ۱۹۹۸ و با عنوان Half-Life برای PC و سه سال بعد برای PS2 عرضه شد. پس از عرضه بازی به دلیل کیفیت بسیار بالای طراحی مرحله، ابداعات فراوان از لحاظ نحوه روایت داستان و دستاوردهای فنی بالا مورد ستایش بسیاری از منتقدان قرار گرفت و تبدیل به عنوانی محبوب شد. این بازی از اولین عناوین شوتر اول شخصی بود که در بخشهایی روایت داستان بازی وارد حالت میان پرده نمیشد و بازیکنان همچنان میتوانستند کنترل شخصیت خود را در اختیار داشته باشند. به علاوه بازی هر چند Open-World نبود اما مراحل آن تقریباً ساختاری پیوسته داشتند و تنها شاهد لودینگهای کمی در حین جا به جایی بین محیط بودیم. همه اینها در کنار گرافیک خوب بازی در زمان خود و طراحی مرحله بسیار باکیفیت باعث شدند که بازی به موفقیت بالایی دست پیدا کند. پس از این بازی و عرضه چندین بسته الحاقی برای آن، نوبت به شاهکار بعدی ولو رسید. Half-Life 2 که در سال ۲۰۰۴ برای PC و پس از در طی سالیان دیگر برای پلتفرمهایی نظیر PS3 و Xbox 360 منتشر شد، نقطه درخشان دیگری در کارنامه این سری بود. این بازی با کسب میانگین نمره ۹۶ از ۱۰۰ و کسب تعداد زیادی از جوایز بهترین بازی سال، تبدیل به یکی از بهترین بازیهای آن سال شد. طراحی پازلهای مبتنی بر فیزیک مختلف در بازی که دستاورد فنی مهمی از نظر استفاده از پردازشهای مبتنی بر فیزیک در بازی بود، در کنار طراحی مرحله فوقالعاده و هوش مصنوعی خوب، به همراه داستان عالی همگی مواردی بودند که باعث شدند این بازی تبدیل به یکی از بهترین و خاصترین بازیهای شرکت ولو بشود. عنوانی که هنوز هم به عنوان یک اثر کلاسیک محبوبیت فراوانی دارد و همچنان شاهد ساخته شدن ماد و یا بازیهای مشابه که توسط طرفداران بر اساس آن ساخته شدهاند، هستیم. در این سری بازیکنان در نقش شخصی به نام گوردون فریمن قرار میگرفتند که اکنون از جمله شخصیتهای نمادین دنیای بازی محسوب میشود از جمله شخصیتهای معروف دیگر این سری کاراکتری به نام Alyx Vance است که در نسخه دوم به این سری اضافه شد و در بعضی قسمتها شما را همراهی میکند. پس از Half-Life 2 دو عنوان دیگر با نامهای Half-Life 2: Episode One و Half-Life 2: Episode Two هم عرضه شدند که هر دو عناوین بسیار باکیفیتی بودند. پس از آن داستان بازی در جای حساسی به اتمام رسید و از آن سال به بعد طرفداران این سری منتظر عرضه نسخه سومی برای این مجموعه هستند و هنوز هم خبری از نسخه سوم این بازی نداریم. عرضه نشدن نسخه سوم این سری به نوعی تبدیل به یک نماد برای شرکت ولو شده است.
با این مقدمه به سراغ نقد و بررسی Half-Life: Alyx میرویم. ابتدا از داستان بازی شروع میکنیم. همان طور که از نام بازی هم مشخص است، داستان این نسخه در مورد شخصیت Alyx Vance است که در طول نسخه دوم بارها به شخصیت اصلی کمک کرده بود. داستان این نسخه در بین وقایع Half-Life 1 و Half-Life 2 و حدوداً ۵ سال قبل از پیدا شدن سر و کله گوردون فریمن در شهر City 17 به وقوع میپیوندد و از این رو به نوعی یک پیش دنباله به حساب میآید. در ابتدای بازی الیکس و پدرش دکتر Eli Vance توسط نیروهای Combine که نوعی موجود فضایی هستند که از ابعاد دیگر وارد زمین شده و شخصیتهای منفی اصلی این سری به حساب میآیند، اسیر میشوند. این دو نفر در اصل برای نیروهای مقاومت علیه این موجودات فضایی کار کرده و پدر الیکس به عنوان یک دانشمند رده بالا که در وقایع Black Mesa در نسخه اول نقش پررنگی داشته است، فردی بسیار بااهمیت به حساب میآید. در این میان فردی به نام راسل که از اعضای دیگر مقاومت است الیکس را نجات داده و به او میگوید که موجودات فضایی پدرش را برای بازجویی به ناحیه Nova Prospekt منتقل میکنند. طبیعتاً الیکس هم برای نجات پدرش دست به کار میشود و وقایع این نسخه شکل میگیرند.
اولین نکته حائز اهمیت در مورد داستان بازی این است که هر چند داستان این نسخه در بین وقایع نسخه اول و دوم است، اما برای درک کامل اتفاقات این عنوان بهتر است پیش از تجربه Half-Life: Alyx حتماً به تجربه تمامی نسخههای قبلی این سری بپردازید و یا اگر در گذشته دور آنها را تجربه کردهاید و وقت تجربه مجددشان را ندارید، ویدیوهای جمع بندی داستانی این سری را تماشا کنید. در کنار این موارد توجه کنید که سری Portal هم از نظر داستانی ارتباط بسیار نزدیکی با فرنچایز Half-Life دارد و در اصل هر دوی آنها در یک جهان به وقوع میپیوندند. هر چند برای درک داستان عنوانی نظیر Half-Life: Alyx که در ادامه به بررسی آن میپردازیم اطلاع از داستان سری پرتال ضروری نیست؛ اما پیشنهاد میکنم در مورد ارتباطات این دو بازی نیز حتماً اطلاع کسب کنید.
نکته دیگر در مورد شخصیت پردازی کاراکترها است. بازیهای سری Half-Life همواره شخصیتهای به یاد ماندنی داشتهاند و این نسخه نیز از این مورد مستثنی نیست. طبیعتاً در این بازی بسیاری از شخصیتهای نسخههای قبلی همچون شخصیت مرموز G-Man حضور دارند و اطلاعات جدیدی در مورد آنها به دست خواهید آورد. به علاوه به دلیل این که بازی از طریق هدستهای واقعیت مجازی انجام میشود و شخصیتها را به شکل نزدیکتری مشاهده میکنید، تا حدی ارتباط برقرار کردن با خود شخصیتها نیز آسانتر شده و از نظر روانی آنها برای شما باورپذیرتر میشوند.
از آن جایی که سری Half-Life از نظر داستانی بسیار غنی به حساب میآید و تئوریهای زیادی در مورد وقایع و چگونگی ادامه این سری توسط طرفداران مطرح شده است و برای جلوگیری از لو رفتن داستان، بیش از این به جزئیات داستان بازی نمیپردازیم. فقط در این حد باید گفت که با داستان این نسخه بار دیگر شرکت ولو نشان داد که هنوز هم توانایی بسیار بالایی در ساخت بازیهایی با داستان بسیار درگیر کننده و روایت عالی دارد؛ ضمن این که بازی به شکل فوقالعادهای به پایان میرسد و احتمالاً عطش طرفداران را هم برای عرضه نسخه سومی که داستان این سری را ادامه بدهد بیشتر میکند. در کل مطمئن باشید که برخلاف بسیاری از بازیهای VR که داستان درست و حسابی ندارند، این عنوان از بسیاری از عناوین تکنفره مرسوم داستان قویتر و محکمتری داشته و قطعاً اگر از طرفداران این سری بوده و منتظرید که تا بالاخره روزی ولو اقدام به ساخت اپیزود سوم بکند، حتماً باید از داستان Half-Life: Alyx هم اطلاع پیدا کنید.
بعد از داستان بازی باید به اساسیترین بخش این عنوان یعنی گیم پلی آن بپردازیم. همان طور که میدانید و در بندهای قبلی هم اشاره کردیم، Half-Life: Alyx یک عنوان کاملاً مبتنی بر واقعیت مجازی است و به طور رسمی امکان انجام آن بدون این هدستها وجود ندارد (هر چند بعضی روشهای غیررسمی برای این کار وجود دارد ولی بازی صرفاً برای انجام شدن روی سیستمهای واقعیت مجازی ساخته شده است). بهترین راه تجربهاین بازی انجام آن به کمک هدستهای واقعیت مجازی خود شرکت ولو یعنی Valve Index است که البته به نسبت بسیاری از هدستهای VR دیگر، قیمت به مراتب بالاتری دارند و به همراه کنترلرهایش بیش از ۱۰۰۰ دلار هزینه دارد که طبیعتاً خیلی گزینه ایده آلی از نظر قیمتی محسوب نمیشود. با این وجود خوشبختانه بازی با بسیاری از هدستهای VR دیگر موجود در بازار به طور کامل هماهنگی دارد و امکان تجربه آن با کمک نسخههای مختلف Oculus Rift، Oculus Quest (با کمک کابل Oculus Link) و HTC Vive و بسیاری از هدستهایی که در دسته Windows Mixed Reality قرار میگیرند نظیر Samsung Odyssey، ASUS WMR و… هم وجود دارد اما همچنان تجربهایده آل این بازی به کمک هدست Index امکان پذیر است.
به محض شروع بازی متوجه خواهید شد که قرار نیست با یک عنوان واقعیت مجازی دم دستی مواجه شوید. کیفیت طراحی دستهای Alyx که شما بازی را از دید او دنبال میکنید در همان ابتدا برای شما مشخص میکند که قرار است با عنوانی باکیفیت رو به رو باشید. تقریباً در تمامی بازیهای واقعیت مجازی دو عنصر اصلی وجود دارد. سر و دست. طبیعتاً سر دید اصلی شما را ایجاد میکند و با تکان دادن سرتان به اطراف میتوانید بخشهای مختلف بازی را به خوبی مشاهده کنید و البته سازندگان باید از تکنیکهای زیادی برای جلوگیری از ایجاد حالت سرگیجه در بازیکنان استفاده کنند که در ادامه به آنها هم اشاره خواهیم کرد. رکن مهم دیگر هم دستان هستند که بخش اصلی تعامل شما با بازی در قالب آنها اتفاق میافتد. به کمک کنترلرهای خاص هدستهای Valve Index که امکان ردگیری حرکت تکتک انگشتان وجود دارد، به خوبی میتوانید بر اجزای مختلف بازی احاطه پیدا کنید و به شکل طبیعی و همان طوری که به طور نرمال انتظار دارید با آنها تعامل داشته باشید. در اصل شکل حرکاتی که دستتان انجام میدهد، نقش بسیار زیادی در کاری که میکنید دارد. وقتی میخواهید جسمی را هل دهید یا پرتاب کنید باید دستتان را به شکل مخصوص در بیاورید و در زمان شلیک کردن هم به شکل دیگری که انگار تفنگ واقعاً در دستتان قرار دارد، باید موقعیت دست خود را تنظیم کرده و به دشمنان شلیک کنید.
اولین نکته مهم بازی در همین جا و در مورد سیستم مبارزات مطرح میشود. مشکلی که برای بسیاری از بازیهای واقعیت مجازی وجود دارد این است که بسیاری از این عناوین نمیتوانند چنین کاری را به درستی انجام دهند. بسیاری از این بازیها یا به دلیل کنترل بیش از اندازه واقعگرایانه به شدت سخت میشوند و یا با سادهسازیهای بسیار همه چالش و لذت بازی را از بین میبرند. سازندگان Half-Life: Alyx با مهارت بسیار بالا، توانستهاند به فرمولی بسیار موفق برای این بازی دست پیدا کنند. مبارزات و شلیک کردن به دشمنان به شکل بسیار خوبی انجام میشود و کاملاً حس این که اسلحه دست خودتان است و در حال شلیک به دشمنان هستید به شما منتقل میشود و در عین حال بازی به طور نرمال سعی در آسانتر کردن خود ندارد و به خوبی میتوانید در هر مبارزه، احساس استرس و هیجان ناشی از هدف گیری و شلیک درست را درک کنید. همچنین بازی بعد جدیدی از واقع گرایی را نیز به شکل جذابی وارد این عنوان کرده است و آن هم تعویض خشاب سلاح است. برخلاف بسیاری از بازیهای دیگر واقعیت مجازی که شبیه عناوین معمولی با فشار دادن یک دکمه روی کنترلر خشاب سلاح را عوض میکنند، اما در Half-Life: Alyx واقعاً باید حرکت عوض کردن خشاب سلاح را هم با کمک دو دست خود به درستی انجام بدهید. البته بازی یک وضعیت Accessibilty برای افرادی که به هر علتی نظیر آسیب دیدگی یا معلولیت امکان استفاده از دو دست را ندارند هم اضافه کرده است که از طریق حرکت دادن یک دست به شکل خاصی امکان تغییر خشاب وجود دارد اما طبیعتاً به طور پیش فرض چنین حالتی غیرفعال است و تجربه نرمال و معمول بازی این است که فرآیند عوض کردن خشاب سلاح را هم خودتان انجام بدهید. بدین ترتیب بعد جدیدی از تهدید وارد مبارزات بازی میشود، این که باید حواستان باشد که تنها داشتن تیرها به تنهایی کافی نیست و باید حواستان به مدت زمان و مهارتی که در تعویض خشاب دارید هم باشد که در حین انجام این کار مورد حمله دشمن قرار نگیرید.
باید توجه کنید که خود مبارزات بازی هم دو بعد دارند، یک بعد آن مبارزه با Headcrab های سمج که به نوعی نماد سری هم محسوب میشوند و انسانهایی که تبدیل به زامبی کردهاند و بعد دیگر مبارزه با سربازان Combine است که به شدت به سلاحهای پیشرفته مجهز هستند. بعد اول که مبارزه با Headcrab ها و انسانهایی که به نوعی توسط آنان به شکل زامبیوار کنترل میشوند، بیشتر در فواصل نزدیک روی میدهد. این مبارزات اکثر اوقات در راهروهای تنگ و کوچک به وقوع میپیوندند و در این میان علاوه بر این که باید سعی کنید خیلی دقیق هدفگیریها را انجام بدهید، باید حواستان هم باشد در زمان تعویض خشاب، دشمن فرصت نزدیک شدن و وارد کردن آسیب به شما را پیدا کرده و در نتیجه باید سعی کنید که فاصله مطمئنی بین خودتان و دشمنان ایجاد کنید. بعد دیگر مبارزات با سربازان Combine است که با سلاح با شما میجنگند و باید کاملاً حواستان را جمع کنید زیرا در صورتی که موقعیت شلیک دقیق به شما را پیدا کنند، به هیچ وجه از این کار دریغ نخواهند کرد. البته مبارزات بازی این طور نیستند که مانند بازیهای شوتر اول شخص سنگین ناگهان ۲۰ دشمن مسلح روی سر شما بریزند و تعدادشان در حد معقولی هست که ضمن حفظ چالش و هیجان بازی، فشار بیش از اندازه که لذت بازی را از بین ببرد به شما وارد نمیکنند. همین نکات است که باعث میشود علاوه بر کنترل خوب سلاحها، این بازی در زمینه مبارزات از بسیاری از عناوین دیگر این سبک متمایز بشود. اکثر عناوین VR نمیتوانند تعادل مناسب را در گیم پلی خود برقرار کنند و یا به شدت ابتدایی و آسان شده و یا به شدت سخت میشوند، اما این بازی توانسته به خوبی تعادل را از نظر سختی در مبارزات برقرار کند و از این رو تجربهای لذت بخش و در عین حال هیجان انگیز برای بازیکنان به ارمغان بیاورد.
نکته دیگر مربوط به ارتقای سلاحها در بازی میشود. تعداد سلاحهایی که در بازی وجود دارند خیلی زیاد نیستند و تقریباً محدود به ۳ سلاح هستید اما با جمع آوری آیتمهایی به نام Resin در طول بازی که باید با کندوکاو در قسمتهای مختلف محیط پیدا کنید، امکان ارتقای سلاحها و افزایش قدرت حمله یا ظرفیت حمل خشاب آنها وجود دارد. البته یکسری از ارتقاها هم هستند که تأثیر منحصر به فردی دارند و صرفاً به موارد تیپیکال نظیر ظرفیت حمل خشاب محدود نمیشوند. مثلاً امکان فعال کردن قابلیت Auto Reload سلاح شاتگان به این شکل وجود دارد تا دیگر مجبور به بارگذاری دستی خشاب نباشید. یک قابلیت دیگری که برای سلاحها وجود دارد و میتوان آن را به نوعی Easy Mode بازی به حساب آورد، ارتقا دادن سلاح و فعال کردن نشانگر لیزری هدف است. با انجام این کار، هدف گیری در بازی بسیار آسان میشود و صرفاً با تنظیم نشانگر قرمزرنگ لیزری هدف روی دشمن میتوانید به راحتی به آنها شلیک کنید. پیشنهاد اکید میکنم که اگر میخواهید بازی تا حد زیادی چالشش را برای شما حفظ کند، این قابلیت را فعال نکنید، زیرا به شدت باعث ساده شدن بازی میشوید. هر چند این موضوع ساده شدن را نمیتوان یک ایراد در نظر گرفت و بیشتر به نظر میرسد شرکت ولو برای این که همه افراد بتوانند از بازی تا حد خوبی لذت ببرند، چنین قابلیتی را در بازی قرار داده است تا بتوان از آن به نوعی در قالب Easy Mode استفاده کرد.
موضوع دیگر کاوش و کندوکاو در بازی است. تمامی بازیهای قبلی سری Half-Life هر چند Open World محسوب نمیشدند اما مراحل گستردهای داشتند و بازیکنان میتوانستند آزادانه در بخشهای مختلف مراحل گردش کرده و آیتمهای مختلفی را پیدا کنند. یکی از نگرانیهایی که در مورد ساخت یک Half-Life به صورت واقعیت مجازی وجود داشت این بود که شاید چنین مواردی که در ذات سری Half-Life هستند از بازی حذف شوند اما اکنون شاهد این هستیم که این موارد به بهترین شکل ممکن در بازی قرار دارند. در Half-Life: Alyx بازی به شدت شما را تشویق میکند که در محیط به طور کامل به کندوکاو و جست و جو بپردازید و از این طریق بتوانید از تمام امکاناتی که سیستم واقعیت مجازی در اختیار شما قرار میدهد، استفاده بکنید. از جمله مواردی که باعث میشوند مجبور به جست و جو در محیط بشوید این است که مهمات سلاحها بسیاری از اوقات اندک و محدود است و اگر در شلیک کردن هم خیلی مهارت نداشته باشید و بخشی از آن را هدر بدهید، باید با دقت بسیار بالایی در محیطهای مختلف بازی به دنبال مهمات برای سلاحها باشید. برای این کار باید با دستان خود کابینتها و کمدهای زیادی را باز کنید تا بتوانید آیتمهای درون آنها را بازرسی کرده و موارد مورد نیاز خود را پیدا کنید. به علاوه برای ارتقای اسلحه همان طور که بالاتر گفته شد، نیاز به آیتمی به نام Resin دارید که این آیتمها از طریق جست و جوی دقیق در محیط به دست میآید. توجه کنید که مسئلهای نظیر کمبود مهمات در بسیاری از نقاط بازی را هم نمیتوان نقطه ضعف به حساب آورد، بلکه دقیقاً استرس و هیجانی که به دلیل کمبود این آیتم به شما وارد میشود، حس واقعی حضور در دنیای بازی و ایفای نقش در قالب یک شخصیت گروه مقاومت علیه لشکر مجهز موجودات فضایی به شما منتقل میشود و دقیقاً در همین لحظات است که حس واقعی حضور در دنیای Half-Life را به دست میآورید.
نکته دیگر مربوط به قابلیتهای مبتنی بر جاذبه هستند. از نظر زمانی بازی در دورانی نیست که سلاح معروف سری یعنی Gravity Gun که یکی از آیتمهای اساسی نسخه دوم بود اختراع شده باشد اما در عوض به نوعی نسخه آزمایشی آن با قدرت کمتر وجود دارد و در قالب یک قطعه روی دستکش شخصیت اصلی قرار گرفته است. در این جا بار دیگر استفاده بسیار عالی بازی از قابلیتهای واقعیت افزوده به کار شما میآیند. با استفاده از اشاره به اشیای مفید مختلف نظیر آیتمهای سلامتی و یا مهمات در محیط بازی، میتوانید با کشیدن دست خود به عقب آن شیء را به سمت خود پرتاب کنید. البته کار به این حرکت ختم نمیشود، بلکه باید با حرکت دیگر دست خود، آن شیء را که به سمت شما پرتاب شده به شکل واقعی در هوا بگیرید و اگر این کار را نکنید، شیء به دست شما نخواهد رسید. این جاست که به معنای واقعی کلمه شاهد هنرنمایی سازندگان و استفاده درست از قابلیتهای واقعیت مجازی هستیم. گرفتن اشیایی که پرتاب شدهاند، در هوا حس تعامل واقعی با دنیای بازی را به خوبی به بازیکنان منتقل میکند. به علاوه میتوانید آیتمی که در دستتان قرار گرفته را مثلاً دوباره به بالا پرتاب کرده و با دست دیگرتان آن را در هوا بگیرید. این سطح از قابلیت تعامل در بازی باعث میشود که کاملاً حس قرار گرفتن در فضای بازی به شما منتقل بشود. البته در موارد نادری، ممکن است با اشاره به یک نقطه به درستی آیتمی که میخواهید به سمت شما نیاید ولی این موارد بسیار نادر و کم هستند که میتوان از چند مورد خاص چشم پوشی کرد.
به علاوه معماهای محیطی و استفاده هوشمندانه از اشیای موجود همچنان در بازی از اهمیت بالایی برخوردار است. مثلاً یکسری از موجودات فضایی عجیب و غریب هستند که به سقف میچسبند و در صورتی که هر چیزی زیر آنها قرار بگیرد، با زبان بلندشان شروع به خوردن آن موجود میکنند. یک راه کشتن این دشمنان که شلیک مستقیم به آنهاست ولی راه هوشمندانهتر که منجر به هدر رفتن مهمات هم نمیشود این است که میتوانید یک محفظه حاوی مواد منفجره را به زیر این موجود پرتاب کنید تا آن را به زبانش به بالا بکشد و بعد منفجر بشود. چنین کارهایی در بازیهای قبلی Half-Life هم امکان پذیر بودند؛ اما خیلیها از این بابت نگرانی داشتند که شاید چنین اعمالی در این نسخه امکان پذیر نباشند که خوشبختانه میبینیم وضعیت بازی از این لحاظ بسیار عالی است.
صحبت از معما شد؛ بخش مهمی از ارکان سری Half-Life مربوط به معماهای آن میشود. در این نسخه هم معماهای مختلفی در بازی قرار گرفتهاند که بعضاً طراحی خلاقانهای مبتنی بر کنترل حرکتی دارند. مثلاً برای خنثی کردن مینهایی که به دیوار چسبیدهاند، باید شبیه بازیهای تمرکز اعصاب واقعی، یک گلوله مجازی را از میان یکسری حلقه مجازی بدون برخورد رد کنید. علاوه بر این معماهای مینی گیم مانند، معماهای گستردهتری هم وجود دارد که بعضاً واقع چالشبرانگیز میشوند. مثلاً در بعضی قسمتهای بازی شما میتوانید وضعیت سیم کشی ساختمان را مشاهده کرده و آن را تغییر بدهید. در این میان باید توجه کنید که تغییراتی شما به صورت داینامیک میتواند محیط را تحت تأثیر قرار بدهید. مثلاً ممکن است سیم کشی را طوری تغییر بدهید که یک در فعال بشود ولی در عوض باعث شوید که برق یک چراغ قطع شده و اتاق تاریک بشود؛ بنابراین این موضوع که فعال کردن یک قسمت میتواند باعث غیرفعال شدن یک قسمت دیگر شود، باعث میشود که معماهای بازی شکلی کاملاً داینامیک به خود بگیرند. ضمن این که باید توجه کنید که برای تغییر مدار برق، باید دقیقاً در کنار دیوار همان نقطه باشید و بدین ترتیب باید در نقاط مختلف اتاق جا به جا شوید تا بتوانید این مدارها را به درستی برقرار کنید و نمیتوانید همواره یک دید کلی روی کل زمینهها داشته باشید و باید خودتان در ذهنتان سعی کنید این دید کلی را از مدارهای درون اتاقها به دست بیاورید. این موارد باعث میشوند که این بازی از بعد معماها نیز همانند سایر عناوین این فرنچایز در سطح بسیار بالایی قرار داشته باشد.
مسئله دیگری که در مورد این بازی باید بررسی کنیم، قابلیت نحوه حرکت است. در نسخه اولیه بازی چهار نوع روش حرکتی وجود دارد. اولی Blink است که با مشخص کردن یک نقطه در محیط، به طور آنی به آن نقطه منتقل میشوید. قابلیت دیگر Shift است که شبیه Blink است ولی شاهد ظاهر شدن ناگهانی نیستیم و به نوعی حس حرکت کردن هم به شما منتقل میشود. قبل از عرضه بازی این نگرانی وجود داشت که شاید این دو روش تنها راههای جا به جایی در محیط باشند و بازیکنان آزادی عمل کافی را نداشته باشند، اما دو حالت دیگر آزادی عمل کامل را به شما میدهند. دو روش دیگر Continuous و Continuous Hand نام دارند. در هر دو روش شما با استفاده از جهتی که با دسته آنالوگ روی کنترلر مشخص میکنید، به طور آزادانه در محیط حرکت میکنید. در روش اول، جهتی که مشخص میکنید، نسبت به سمتی که سر شما به آن سمت نگاه میکند سنجیده شده و اگر آنالوگ را رو به جلو بگیرید، در جهتی که سر شما به آن نگاه میکند، حرکت خواهید کرد و سایر جهات نسبت به آن سنجیده میشوند. در روش دوم، جهت حرکت شما بر اساس سمتی خواهد بود که دست شما به آن اشاره میکند و اگر دست شما نسبت به نقطه دید شما ۳۰ درجه به چپ اشاره کند، با نگه داشتن آنالوگ رو به جلو، به سمتی که دست شما اشاره میکند و ۳۰ درجه با نقطه دید شما فاصله دارد حرکت میکند؛ یعنی در این حالت به نوعی حرکت شما مستقل از زاویه نگاهتان است و میتوانید ضمن حرکت به یک جهت، کاملاً به اطراف نگاه کنید. در مورد چرخاندن نگاه هم چنین قابلیتی وجود دارد که با استفاده از کنترلر، به طور کلی جهت رو به روی شخصیت را عوض کنید. این قابلیت در ابتدا صرفاً در درجههای مشخص وجود داشت ولی در آپدیتهای جدید بازی امکان تغییر کنترل جهت نگاه کردن با استفاده از کنترلر به طور پیوسته هم وجود دارد.
شاید اگر تا به حال بازیهای VR را تجربه نکرده باشید، برایتان این سؤال وجود داشته باشد که اصلاً چرا چنین گزینههایی وجود دارند. دلیل اصلی این موضوع این است که یکی از بزرگترین مشکلات هدستهای واقعیت مجازی مسئلهای به نام Virtual Reality Sickness است که در اصل تا حد زیادی شبیه مسئله دیگری است که از آن به نام Motion Sickess یاد میشود. به دلیل این که با قرار گرفتن این هدست روی سر شما، به طور کامل دید شما محدود به درون بازی میشود و در بازی حرکت میکنید، اما بخشهای دیگر بدن شما حرکت واقعی را در جهان حس نمیکند و در نتیجه دچار چنین وضعیتی میشوید. البته بسیاری از افراد بعد از مدت زیادی تجربه بازیهای VR تا حد زیادی بر این مشکل فائق میآیند اما به هر حال این مشکل یکی از بحرانهای اصلی در زمینه بازیهای واقعیت مجازی است که هر چند تکنیکهای زیادی برای رفع آن استفاده میشود اما به هیچ وجه نمیتوان بر روی عملکرد آنها روی تکتک انسانها مطمئن بود. از این رو روشهایی نظیر جا به جایی سریع بین نقاط محیط قرار داده میشود، زیرا حرکت پیوسته در محیط حس بیشتری از جا به جایی را به مغز منتقل میکند و باعث میشود که این مشکل بیشتر بروز پیدا کند. در نتیجه بازیهای VR حتی اگر از حرکت پیوسته هم پشتیبانی کنند (نظیر چیزی که در این بازی شاهد هستیم)، اکثراً قابلیت حرکت به صورت منقطع بین نقاط مختلف محیط را هم قرار میدهند. البته در این بازی هم در یکسری نقاط خاص برای پرشها، مجبور هستید که با هر سیستمی که باشید، از قابلیت جا به جایی سریع استفاده کنید ولی به طور کلی وضعیت بازی در زمینه حرکت پیوسته، در سطح بسیار خوبی قرار دارد. بسیاری از بازیهای VR که به خوبی ساخته نشدهاند حتی برای افرادی که به این بازیها عادت دارند هم از لحاظ Virtual Reality Sickness مشکل ساز میشوند؛ اما چنین مسئلهای در مورد Half-Life: Alyx وجود ندارد و سازندگان نهایت تلاش خود را کردهاند تا با استفاده از تکنیکهای مختلف، این مشکل را در بازی کاهش دهند و نتیجه کار نیز موفقیت آمیز بوده است و با بازی بسیار خوبی در این زمینه طرف هستیم. همچنین فارغ از مسئله حرکت، سازندگان حواسشان به مواردی نظیر چپ دست یا راست دست بودن بازیکنان و یا حتی عدم توانایی انجام بازی توسط بعضی بازیکنان با دو دست نیز بوده است و حالتهای مخصوصی برای هر کدام از موارد در نظر گرفتهاند که از طریق منوهای بازی قابل دسترسی است.
در مجموع و با همه آن چه که در مورد بازی بیان کردیم، میتوان گفت که این بازی از نظر استانداردهای عناوین واقعیت مجازی، در سطحی بالاتر از تمامی آنها قرار دارد. مکانیزمهای بازی همگی به خوبی پیاده سازی شدهاند و در کنار آن شاهد طراحی مرحله عالی هستیم که به خوبی میتواند بازیکنان را در دل دنیای بازی غرق کند. به طوری که شاهد هیجان، حل معما و حتی بعضاً حس ترس در بعضی راهروهای تاریک بازی هستیم. این موارد باعث میشوند که در آینده نزدیک تقریباً هر بازی واقعیت مجازی که با هزینه و تمرکز بالا ساخته میشود، این بازی را به عنوان استاندارد اصلی و هدف خود قرار بدهد.
بعد از گیم پلی، نوبت به گرافیک بازی میرسد. بازیهای سری Half-Life همواره در زمان عرضه خود جزو عناوین مطرح گرافیکی محسوب میشدند و Half-Life: Alyx هم از این قاعده مستثنی نیست. از نظر هنری بازی در سطح بسیار بالایی قرار دارد. طراحی دشمنان مختلف بازی که در میان آنها بعضاً شاهد دشمنان جدیدی هم هستیم در کنار معماری مورد استفاده در شهر و جزئیات ریز و درشتی که در گوشه گوشه آن قرار گرفتهاند و باعث شدهاند که محل وقوع وقایع بازی یعنی City 17 تبدیل به شهری کاملاً قابل باور بشود. در کنار این مسئله گرافیک فنی بازی هم باید مورد بررسی قرار بگیرد. با مشاهده تصاویر بازی قطعاً به این نکته که بازی به عنوان یک اثر واقعیت مجازی در سطح بسیار بالایی از گرافیک قرار دارد پی میبرید. بسیاری از بازیهای واقعیت مجازی برای این که باید در رزولوشن و نرخ فریم بالا اجرا بشوند، از نظر جزئیات ظاهری در سطح پایینی قرار دارند تا بتوانند به چنین جزئیاتی دست پیدا کنند. با این وجود، وضعیت Half-Life: Alyx از نظر گرافیکی بسیار خوب است و با عنوانی با جزئیات و مدلسازیهای بسیار خوب طرف هستیم و از لحاظ انیمیشنهای در نظر گرفته شده و همچنین دقت به جزئیات استفاده شده در مدلهای مختلف نظیر سلاحها نیز سازندگان بازی سنگ تمام گذاشتهاند و در عین حال باید توجه کنید که همه این موارد به شکلی بسیار پایدار در سیستمهای واقعیت مجازی اجرا میشود. البته باید به چند نکته توجه کنید، همانند اکثر بازیهای واقعیت مجازی این عنوان هم نیاز به سیستم نسبتاً قدرتمندی دارد و حتی حداقل کارت گرافیک مورد نیاز آن GTX 1060 است. با این وجود وقتی به این نکته توجه کنید که بازیهای VR با رزولوشن بسیار بالا و دو بار به صورت مجزا برای هر کدام از چشمها رندر شده و در کنار آن نرخ فریم بالایی هم دارند، وجود چنین کارت گرافیکی برای اجرای آن طبیعی میشود. البته باید توجه کنید که طبق تستهای انجام گرفته، امکان تجربه بازی با کارت گرافیکهای ضعیفتر هم وجود دارد و به نوعی GTX 1060 که به عنوان حداقل معرفی شده است، کمترین چیزی است که در حد جزئیات تقریباً Medium، میتواند تجربهای روان و پایدار از بازی را ارائه بکند. در مورد کارت گرافیکهای ضعیفتر طبیعتاً سازنده اجرای روان بازی را حتی روی سطح جزئیات پایین به صورت رسمی تضمین نمیکند؛ یعنی باید به این نکته توجه کنید که معیارهای حداقل سیستم مورد نیاز برای عناوین VR با سایر بازیها متفاوت است. در بقیه بازیها حداقل سیستم مورد نیاز عموماً سیستمی است که بازی را با نرخ فریم ۳۰ و در رزولوشن حداقلی با کمترین سطح جزئیات اجرا میکند. در حالی که در مورد بازیهای VR، حداقل سیستمی میتواند بازی را به شکلی روان و در رزولوشنها نسبتاً بالا و با نرخ فریمهایی که از بازیهای معمولی بالاتر هستند و معمولاً در حدود ۸۰ تا ۱۲۰ فریم در ثانیه قرار دارند، اجرا کنند. در نتیجه اختلاف سیستم مورد نیاز آنها با روند نرمال سایر بازیها معقول است و Half-Life: Alyx هم با توجه به سطح گرافیکی بالای خود، از بهینه سازی نسبتاً معقول و خوبی برخوردار است.
در نهایت به مسئله موسیقی و صداگذاری بازی میرسیم. در این دو زمینه نیز بازی بینقص عمل کرده است. آهنگسازی این عنوان بر عهده آقای مایک موراسکی با همکاری کلی بیلی بوده است. آقای بیلی سابقه کار بر روی موسیقی نسخههای قبلی Half-Life را داشته و آقای موراسکی هم بر روی موسیقی عناوین سری Left4Dead و Portal کار کرده است و هر دو انتخابهای مناسبی از جهت آشنایی با فضای کلی بازیهای شرکت ولو بودهاند. به واقع نیز موسیقی بازی میتواند به خوبی حس و حال خاص و مرموز دنیای Half-Life را منتقل کند. در بعد صداگذاری بازی نیز کم و کاستی وجود ندارد. از صدای افتادن اشیا و حرکت دشمنان گرفته تا صدای شلیک سلاحها، همگی به شکلی خوب و گیرا در بازی قرار گرفتهاند. به علاوه صداگذاری شخصیتهای مختلف بازی نیز همگی به بهترین شکل انجام شده است و به طور کلی شاهد ایرادی در این زمینه نیستیم.
نتیجهگیری نهایی:
در نهایت و با تمام چیزی که گفته شد، میتوان Half-Life: Alyx را به نوعی بهترین بازی VR عرضه شده تاکنون و یکی از بهترین بازیهای سال ۲۰۲۰ دانست. عنوانی که با کیفیت بالای خود، حتی شانس کاندیدا شدن به عنوان بهترین بازی سال را هم دارد. اصطلاحی در بازاریابی ابزارهای کامپیوتری به نام Killer App وجود دارد که به برنامهای اطلاق میشود که به قدری با کیفیت و قدرتمند است که پتانسیلهای آن تکنولوژی را به طور کامل به همه نشان میدهد. به اعتقاد بسیاری Half-Life: Alyx را میتوان Killer App واقعیت مجازی دانست. عنوانی که به خوبی نشان میدهد اگر افرادی زبده و ماهر بر روی ساخت بازیهای واقعیت مجازی کار کنند، میتوانند اثری بسیار باکیفیت ارائه بدهند که در تمامی زمینهها، از داستان گرفته تا گرافیک و طراحی مرحله و مکانیزمهای ریز و درشت گیم پلی حرفی برای گفتن داشته باشد. اگر به هدستهای واقعیت مجازی PC نظیر Valve Index، Oculus Rift، HTC Vive و… دسترسی دارید، به هیچ وجه تجربه این شاهکار را از دست ندهید. حتی اگر قرار است تنها به تجربه یک عنوان با این هدستها بپردازید، بدون شک و تردید Half-Life: Alyx را برای تجربه انتخاب کنید.
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- ظاهراً تریلر معرفی Intergalactic: The Heretic Prophet به تاریخ عرضه آن اشاره دارد
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
نظرات
با تشکر از آقای نامجو
هروقت اسم شاهکار بیاید بیشک یکی از مدعیان valve است.
دوستان نگران نباشید.با توجه به نقد های مثبت valve به زودی حداکثر تا یک سال این عنوان را از انحصار هدست هایش در می آورد تا هم بازیبازان بیشتری این بازی را تجربه کنند و هم سود بیشتری داشته باشد.
این استیم تا الان بیشتر به دنبال اعتبار بوده تا سود و وقتی میگه فقط با vr یعنی فقط با اون و نمیاد واسه درامد بیشتر خودشو به در و دیوار بزنه از اون فروشگاهش تا اون بازیاش
(نظر شخصیم اینه که احتمال ساپورت بازی برای مانیتور به وسیله استیم خیلی کمه)
عالی بود آقای نامجو و از نقد لذت بردم
خیلی جامع و کامل بود
واقعا یکی از بهترین بازی های vr ممکن بود
به امید بازیای بیشتر از ولو
:yes:
اقا بابت اسپم ببخشید ولی سلاطین!!! تریلر مدرن وارفر دو ریمستر اومد بیرون!!!
ایول
خوش بحال هرکی تونسته تجربه کنه
ایشالا برای psvr هم بیاد ما بتونیم بازی کنیم
عالیه ممنون بابت نقد
valve همیشه ۱۰ ۲۰ سال از زمان خودش جلوتر بوده و هست
این بازی خداست! فک کن یه روز بروبچه های ولو نشسته بودن تو استودیو، میگن چرا یه بازی وی آر نسازیم… و نمره متا ۹۲! اون صحنه آخرش که G-man میاد با الیکس صحبت میکنه و بعدش که تو نقش گوردون فریمنی عالیییه
متای بازی ۹۴ شده
و شاهکاری دیگر از valve…
این نقد و بررسی مربوط به تجربه بازی است. یا ترجمه نسخه اورجینال بازی؟ چون این بازی هدست می خواهد که تهیه اش از کشتن غول های دارک سولز سخت تره و یا حتی غیر ممکن.
الان نمی تونیم بازی های جدید را بازی کنیم . چون سفارشات تحویل داده نمی شه و کلوپ ها بازی هایی مثل doom و نایوه ۲ و …. را ندارند.
باید بازی ها را ظرفیتی بگیریم. تنها راه فعلا همینه.
سلام.
“نقد و بررسیهای گیمفا”، هیچ کدام ترجمه نیستند. همان طور که در پاسخ به wa.ch هم گفتم، تنها راه تجربه بازی هدست ولو که قیمت بسیار بالایی دارد و به راحتی در بازار پیدا نمیشود، نیست. بازی با اکثر هدستهای واقعیت مجازی PC موجود هماهنگی دارد و من هم با هدست ولو بازی رو تجربه نکردم.
دوباره یکی از بهترینها همونطورکه از ولو انتظار میرفت.از محدود کمپانی های که توی هر سبکی موفق بود.امیدوارم ماد که بشه بازی رو بدون هدست تجربه کرد زودتر تکمیل و منتشر بش
سلام….لطفا این شایعه بازیای جدید مارول رو هم پوشش بدین….ممنون
ببخشیر اینو میگم ولی حدسم اینه بازی رو از رو گیمپلی های یوتیوب نقد کردید.چون بعیده تونسه باشید عینک ولو رو بخرید.
سلام.
همان طور که در نقد نوشتم، بازی با بسیاری از عینک های واقعیت مجازی حتی هدست های windows mixed reality هم هماهنگی دارد. هدست valve index رو ندارم و بعید می دونم اصلا در ایران جایی به طور رسمی توزیعش کنه ولی خب هدست ولو تنها راه تجربه بازی نیست. این که نوشتم راه ایده آل تجربه بازی با این هدسته، معنیش این نیست که خودم هم با این هدست بازی رو تجربه کردم.
مرسی.
هنوزم احساس میکنم بازی گرافیک نسله هشتی نداره…توقع گرافیک انقلابی که از هالف لایف ۲ داشتم رو نباید از این داشت ولی جهنم کی به گرافیک اهمیت میده بازی کنید بره…./
متشکرم اقای نامجو عزیز
یه شاهکار درجه یک
به امید عرضه شاهکار های بیشتر اما اینبار نه فقط برای vr
ممنون بابت نقد آقای نامجو
حیف که نمیشه این بازی رو تجربه کرد 🙁
ای کاش از این بازیهای بطرفانه بیشتر ساخت میشد نه هی هما بزنن تو کار انحصاری :wilt:
اقای نامجو دستتون درد نکنه نقد بسیار زیبا و کاملی بود…………………………………………..valve کلا بازی هاش عالی بودن مثل dota2 counter strike و صد البته half life