نه لطفا! راه دیگهای نیست؟ مجبورم بکشمش؟ ولی نمیخوام اون بمیره. این لعنتی دوستداشتنی را نمیخواهم بکشم. شاید یه راه دیگه باشه که بدون کشتنش مرحله رو رد کنم. یه راه مخفی. اصلا اره شاید پایان اصلی بازی اینه که یه راهی پیدا کنم که نکشمش. جست و جو، جست و جو و بازهم جست و جو در اینترنت برای یافتن راهی که شاید، شاید کاراکتری از یک بازی که دوستش داشتیم و حالا تبدیل به باسفایت بازی شده است را بشود نکشت. عجب چیز عجیبی است این ویدئوگیم. فرض کنید یک فرد عادی از کنار شما رد میشود و میبیند روی صفجه تلوزیون یک غول کریه و زشت است و شما بدون حرکت در روبه روی ایستادهاید. پیش خودش میگوید دیوانه شده. آخه این غول چیه که نمیخواد بکشتش. ولی امان از دل غافل که این غول زشتی که داریم میبینیم و بیحرکت در روبه رویش وا رفتهایم روزی یک همراه وفادار برایمان بوده. کسی بوده که راهش الگوی ما بوده. کسی که شاید حتی رئیسمان بوده. اما دنیای بازیها هم گاها مانند دنیای واقعی وفا ندارد و چون گرگی درنده میپرد بر احساساتمان. چنگ میزند بر هرآنچه در ذهنمان از عزیزانمان ساخته بودیم و همه را تکهپاره میکند.
تا به حال قطعا پیش آمده که یکی از کاراکترهای بازی یا بازیهای مورد علاقهتان در کمال ناباوری به عمد یا غیرعمد، تبدیل میشوند به یک دشمن بزرگ برای شما. تبدیل به یک باسفایت. کسی که باید او را بکشید تا به هدف نهاییتان برسید. فکرش را هم نمیکردید این شخصیت روزی در همین نسخه یا نسخههای بعدی بازی برایتان تبدیل شود به باسفایت. دلمان نمیآمده یک مشت به او برنیم و حالا با انواع و اقسام کمبوها و سلاحها باید بیفتیم به جانش و به بدترین شکل او را بکشیم. غافلگیریهایی که بعضا احساساتمان هم خدشهدار کرده و واقعا بغضمان گرفته است از آن اتفاق نحس. بیش از این مقدمهچینی نمیکنم و شما را دعوت میکنم به خواندن ۱۰ باسفایتی که دوست نداشتیم آنها را بکشیم; شاید دلمان نمیآمده یک ضربه هم بزنیم.
۱۰- Bloodwing

رنده خانگی موردکی، یک شخصیت قابل بازی در Borderlands بود و در نسخه دوم هم یک همراه وفادار برای ما بود. اما شخصیت منفی اصلی بازی Borderlands 2 او را دزدیده و او را تبدیل به یک پرنده خونخوار میکند
پرنده خانگی موردکی، یک شخصیت قابل بازی در Borderlands بود و در نسخه دوم هم یک همراه وفادار برای ما بود. اما شخصیت منفی اصلی بازی Borderlands 2 او را دزدیده و او را تبدیل به یک پرنده خونخوار میکند و میاندازد به جانتان. پروتاگونیست و موردکی سعی بر آرام کردن او میکنند تا او را نکشند و اتفاقا موفق هم میشوند. اما طولی نمیکشد که جک بعد از اندوه مبارزه با یک دوست وفادار غم دوم هم به شما روانه کرده و چاشنی انفجاری دور گردن Bloodwing را منفجر میکند. این یکی از بدترین و غمگینترین صحنات سری Borderlands است.
۹- Bunson The Hot Dog

در بازی Yushi’s Wooly Worldبسیاری از باسفایتها نمونه بزرگ شده دشمنان معمول بازی هستند. اما این باسفایت حسابش کمی از بقیه جدا و البته بامزهتر است. در این باسفایت ناگهان هاتداگی که در حال خوردنش بودید تبدیل به یک سگ آتشزا میشود و تمام محیط را با سرعت زیادی دنبال شما میکند تا شما را بسوزاند
در بازی Yushi’s Wooly Worldبسیاری از باسفایتها نمونه بزرگ شده دشمنان معمول بازی هستند. اما این باسفایت حسابش کمی از بقیه جدا و البته بامزهتر است. در این باسفایت ناگهان هاتداگی که در حال خوردنش بودید تبدیل به یک سگ آتشزا میشود و تمام محیط را با سرعت زیادی دنبال شما میکند تا شما را بسوزاند. خب دیدن این که غذایتان ناگهان تبدیل به یک باسفایت شد بسیار عجیب است و طبیعتا کسی دوس ندارد غذایش را بکشد! هرچند طراحی باسفایتها به طور کلی در این بازی کمی عجیب و البته بامزه است ولی این یکی واقعا کشتنش سخت است.
۸- Heath

او یک نگهبان سایق و جادوگر است که در نسخه سوم بازی با آنتاگونیست اصلی سری، Masked Mage هم مسیر میشود و راهش را گم میکند. در ادامه مشخص میشود که او توسط جادوگر خبیث بازی که در اصل پدرش است، شست و شوی مغزی شده و این مسیر به انتخاب خودش نبوده.
در بازی Seiken Densetsu 3 دوست بچگیهای کاراکتر اصلی یعنی کارلی نیمه Elf، کاراکتری است که میتواند به عنوان شخصیت اصلی در دو نسخه اول انتخاب شود ولی در نسخه سوم تبدیل به یک شیطان میشود. او یک نگهبان سایق و جادوگر است که در نسخه سوم بازی با آنتاگونیست اصلی سری، Masked Mage هم مسیر میشود و راهش را گم میکند. در ادامه مشخص میشود که او توسط جادوگر خبیث بازی که در اصل پدرش است، شست و شوی مغزی شده و این مسیر به انتخاب خودش نبوده. کارلی این را متوجه میشود اما باز هم در اصل قضیه تفاوتی نمیکند و برای رسیدن به Masked Mage باید او را از سر راه بردارید. مبارزه با بهترین دوستتان قطعا بسیار سخت است اما در پایان بازی دیدن این که Ressurect شده و به جهان بازمیگردد هم بسیار لذتبخش است و غم آن را میکاهد.
۷ – Milleuda Folles

فولس نه مانند Nemesis قدرت فرابشری و چهرهای کریه داشت نه مانند زئوس آنقدر قدرتمند بود که خدای جنگ هم به سختی او را از بین ببرد. او حتی مانند دومینگوئز مسبب اصلی بدبختیهای لاراکرافت نبود و اصلا هیچ چیز بدی نداشت که بخواهم با بدترین ضربات او را از بین ببرم و با هر بار کم شدن نوار سلامتیاش کیف کنم. او یک بدبخت بود; به همین سادگی. باید میکشتمش چون مانند من درباری پولی در چنته نداشت و شرکت در جنگ وظیفهاش بوده و حالا هم باید خفه شود. کشتن فولس خیلی سخت است. خیلی سخت. من که نتوانستم یکی مانند همه ماها را بکشم. شما امتحان کنید; شاید توانستید.
سری فاینال فانتزی پر است از آنتاگونیستها و باسفایتهایی که دوست نداشتیم آنها را بکشیم. اما انتخاب من Folles از بازی Final Fantasy Tactics است. مبارزه با او واقعا قلبم را درد آورد. او یک عضو از یک گروه انقلابی به نام Dead Corps است و رهبری گروه را برادرش به عهده دارد. Folles و اعضای گروهش در جنگ به دربار و حکومت برای حفظ سرزمین کمک کردند اما چون مردم عادی و روستایی بودند هیچ پاداشی از طرف خاندان اشرافی دریافت نکردند و هیزمی شد بر آتش خشم فقر و نداریشان. در اینجاست که باید به جنگ Folles بروید و با بهترین سلاحهای گرانقیمتتان به جنگ با خشم برانگیخته از فقر بروید. در اینجا واقعا برای دقایقی از خودم و کاراکتر اصلی بازی و کلا همه آن داستانهایی که سالها دنبال میکردم بدم آمد. فولس را اصلا نمیتوانستم بکشم و شاید باور نکنید که به همین دلیل چندین ماه بازی را کنار گذاشتم تا جوابی برای خودم پیدا کنم و او را از بین ببرم; پیدا نکردم و دلیلی برای ادامه بازی ندیدم.
فولس نه مانند Nemesis قدرت فرابشری و چهرهای کریه داشت نه مانند زئوس آنقدر قدرتمند بود که خدای جنگ هم به سختی او را از بین ببرد. او حتی مانند دومینگوئز مسبب اصلی بدبختیهای لاراکرافت نبود و اصلا هیچ چیز بدی نداشت که بخواهم با بدترین ضربات او را از بین ببرم و با هر بار کم شدن نوار سلامتیاش کیف کنم. او یک بدبخت بود; به همین سادگی. باید میکشتمش چون مانند من درباری پولی در چنته نداشت و شرکت در جنگ وظیفهاش بوده و حالا هم باید خفه شود. کشتن فولس خیلی سخت است. خیلی سخت. من که نتوانستم یکی مانند همه ماها را بکشم. شما امتحان کنید; شاید توانستید.
۶ – Keira Metz

توانایی متز در برانگیختن احساسات گرالت باعث میشود موفق به پنهان کردن هدف اصلیاش که در تضاد با اهداف ویچر قصه ماست شود و در نهایت به گرالت خیانت کند. با این که شما متوجه خیانت Keira میشوید اما باز هم کشتن این همراه خوب برای هرکسی بسیار سخت است. از قضا او بسیار هم قدرتمند است و کار راحتی برای کشتنش ندارید. پس باید احساسات را کنار بگذارید و این خائن را از سر راه بردارید.
جادوگر ثروتمند و البته رمانتیک بازی ویچر۳ بنابر انتخابهای شما میتواند در نهایت تبدیل به یک باسفایت شود. او در طول بسیاری از مراحل بازی به عنوان همراه به شما کمک میکند و در قسمتهایی گرالت را از مرگ هم نجات میدهد. گرالت حتی میتواند با او بسیار صمیمی شود و روابط احساسی هم با او داشته باشد. توانایی متز در برانگیختن احساسات گرالت باعث میشود موفق به پنهان کردن هدف اصلیاش که در تضاد با اهداف ویچر قصه ماست شود و در نهایت به گرالت خیانت کند. با این که شما متوجه خیانت Keira میشوید اما باز هم کشتن این همراه خوب برای هرکسی بسیار سخت است. از قضا او بسیار هم قدرتمند است و کار راحتی برای کشتنش ندارید. پس باید احساسات را کنار بگذارید و این خائن را از سر راه بردارید.
۵ – هر باسی در Undertale

به دو دلیل کشتن آنها برایتان سخت است: اول آنکه این هیولاها اصلا هیولای واقعی نیستند و انسانهایی هستند مانند من و شما که به این شکل دیده میشوند و دوم آنکه مبارزه با آنها واقعا لذتبخش است و یکجورایی دوست ندارید هیچگاه تمام شود و مدام با این هیولا به همین صورت بجنگید و هیچکدام هم نمیرید. درک این موارد اگر بازی را انجام ندادهاید واقعا غیرممکن است اما با تجربه بازی متوجه میشوید که این بازی چقدر عجیب است و باسهای دوستداشتنی دارد.
توضیح این قسمت واقعا سخت است و باید بازی را بازی کنید و خودتان درکش کنید و کلمات چندان در توصیفش توانا نیستند. این گونه بگویم که تم بازی واقعا پیچیده است و سیتم مرگ ومیر بازی هم کمی پیچیدهتر! به طور کلی درست است که شما در این بازی تعدادی هیولا خواهید دید که احتمالا هم باید آنها را بکشید( مگر آنکه بخواهید از اول هیچ باسی را نکشید که البته کار را بسیار سخت میکند اما ممکن است) به دو دلیل کشتن آنها برایتان سخت است: اول آنکه این هیولاها اصلا هیولای واقعی نیستند و انسانهایی هستند مانند من و شما که به این شکل دیده میشوند و دوم آنکه مبارزه با آنها واقعا لذتبخش است و یکجورایی دوست ندارید هیچگاه تمام شود و مدام با این هیولا به همین صورت بجنگید و هیچکدام هم نمیرید. درک این موارد اگر بازی را انجام ندادهاید واقعا غیرممکن است اما با تجربه بازی متوجه میشوید که این بازی چقدر عجیب است و باسهای دوستداشتنی دارد.
۴- Sif, the Great Grey Wolf

ین گرگ وفادار حتی بعد از مرگ صاحب و ارباش همچان به او وفادار است و این کلیک کردن بر روی دکمه ضربه را برای گیمر واقعا سخت میکند. زمانی که در حین مبارزه به پاهایش ضربه میزنید و به تدریج لنگان لنگان میشوند و در نهایت سقوط گرگ وفادار را شاهدیم، واقعا دردناک است.
همانطور که در مورد دهم گفتم، کشتن باسی که به شکل حیوان است به طور کلی کار چندان آسانی نیست و هرچقدر هم چهره طبیعیتری داشته باشند این مسئله تشدید میشوند و چندان میلی به کشتنشان نداریم; حتی اگر این باس یک گرگ غولپیگر با یک شمشیر بر دهانش باشد. تنها دلیل مبارزه او با شما این است که میخواهد از مقبره اربابش محافظت کند; بنابراین آنها کینهای از شما ندارند و به دلیل دیگری در برابرتان مقاومت میکنند. این گرگ وفادار حتی بعد از مرگ صاحب و ارباش همچان به او وفادار است و این کلیک کردن بر روی دکمه ضربه را برای گیمر واقعا سخت میکند. زمانی که در حین مبارزه به پاهایش ضربه میزنید و به تدریج لنگان لنگان میشوند و در نهایت سقوط گرگ وفادار را شاهدیم، واقعا دردناک است.
۳- Steve Burnside

طعا کشتن استیو در Resident Evil: Code Veronica واقعا سخت است. استیو داستان بسیار غمگینی دارد و باید همه آنها را برای از بین بردنش کنار بگذارید. دوست کلیر ردفیلد در بازی که در طول گیمپلی بسیار به او کمک میکند در جزیره بازی توسط شرکت آمبرلا زندانی شده است. پدر استیو یکی از اعضای مهم آمبرلا بوده و بعد آز آنکه اسرار این شرکت را در اختیار افراد دیگری گذاشت، مادر استیو توسط آمبرلا کشته شد و خودش هم زندانی شد. اما این پایان ماجرا نبود. سران آمبرلا او را تبدیل به یک هیولای زشت و ناقص کردند تا بدبختیهای استیو را تکمیل کنند
قطعا کشتن استیو در Resident Evil: Code Veronica واقعا سخت است. استیو داستان بسیار غمگینی دارد و باید همه آنها را برای از بین بردنش کنار بگذارید. دوست کلیر ردفیلد در بازی که در طول گیمپلی بسیار به او کمک میکند در جزیره بازی توسط شرکت آمبرلا زندانی شده است. پدر استیو یکی از اعضای مهم آمبرلا بوده و بعد آز آنکه اسرار این شرکت را در اختیار افراد دیگری گذاشت، مادر استیو توسط آمبرلا کشته شد و خودش هم زندانی شد. اما این پایان ماجرا نبود. سران آمبرلا او را تبدیل به یک هیولای زشت و ناقص کردند تا بدبختیهای استیو را تکمیل کنند. با این که شما مستقیما مسئول مرگش نیستید اما باز هم دیدن این که چنین فرد خوب و وفاداری را باید از پا درآورید واقعا سخت است و اصلا دوست ندارید بمیرد. به خصوص آنکه او با قیافه بانمکش شخصیت بسیار جالب و سرگرمکنندهای هم داشت.
۲- The Colossi

در بازی Shadow Of The Colossus شما باید برای زنده کردن دختری که مشخص نیست چه نسبتی با شما دارد ۱۶ کلوسو را از بین ببرید. این شرط یک موجود نامعلوم در جهان بازی است که از قرار معلوم در نهایت اهداف پلیدی هم دارد اما این تنها راه شما برای نجات دختر است. بعد از کشتن ۱۵ کلوسو و زمانی که باید آخرین آنها را بکشید حس عجیبی دارید. به این فکر میکنید که اگر راه دیگری باشد امتحان کنید که آن موجود به اهداف نامعلومش نرسد
در بازی Shadow Of The Colossus شما باید برای زنده کردن دختری که مشخص نیست چه نسبتی با شما دارد ۱۶ کلوسو را از بین ببرید. این شرط یک موجود نامعلوم در جهان بازی است که از قرار معلوم در نهایت اهداف پلیدی هم دارد اما این تنها راه شما برای نجات دختر است. بعد از کشتن ۱۵ کلوسو و زمانی که باید آخرین آنها را بکشید حس عجیبی دارید. به این فکر میکنید که اگر راه دیگری باشد امتحان کنید که آن موجود به اهداف نامعلومش نرسد. Wander پروتاگونیست بازی به تدریج با کشتن هر کلوسی به سمت نابودی میرود و طریقه مرگ هر یک از باسفایتها و زمین افتادنشان بسیار حالت غمگینی دارد و مشخصا ما در بازی در حال انجام یک عمل فجیع برای نجات جان آن دختر هستیم.
۱ – The Boss

چه میشود اگر مجبور شوید الگو و مربیتان را بکشید؟ این اتفاقی است که در Metal Gear Solid 3: Snke Eater میافتد. Boss جماهیرشوروی را ترک میکند و این انگیزهای برای Snake میشود تا او را تعقیب کند. در نهایت او به عنوان خائن شناخته شده و Naked Snake مجبور به کشتن او میشود. بعد از نبرد نهایی با Boss، شما باید در حالی که او غیرمسلح است او را بکشید. چقدر دردناک است آن لحظه. در نهایت در سکانس بینظیر پایانی بازی که کارگردانی خارقالعاده استاد بزرگ صنعت گیم،کوجیما را به تصویر میکشد در باغی از گل شاهد مرگ Boss هستیم
چه میشود اگر مجبور شوید الگو و مربیتان را بکشید؟ این اتفاقی است که در Metal Gear Solid 3: Snke Eater میافتد. Boss جماهیرشوروی را ترک میکند و این انگیزهای برای Snake میشود تا او را تعقیب کند. در نهایت او به عنوان خائن شناخته شده و Naked Snake مجبور به کشتن او میشود. بعد از نبرد نهایی با Boss، شما باید در حالی که او غیرمسلح است او را بکشید. چقدر دردناک است آن لحظه. در نهایت در سکانس بینظیر پایانی بازی که کارگردانی خارقالعاده استاد بزرگ صنعت گیم،کوجیما را به تصویر میکشد در باغی از گل شاهد مرگ Boss هستیم. ماجرا جایی دردناک میشود که میفهمید او اصلا خائن نبوده است و تنها خود را قربانی کرده که اعمال دو کشور و سرانشان باعث جنگ نشود.
تو برای تمامی گیمرها یک قهرمانی Boss.تا ابد
نظرات
بیگ اسموک
بیگ اسموک اصلا شخصیت منفی نبود
آخر بازی به cj میگه این کارارو به خاطر آمریکا و گروو استریت کرده
منفی تر از بیگ اسموک نداریم
چه سرتیتر جالبی . خیلی عالی بود . البته می تونست لیست بهتری باشه .
سلام دوستان اگه کسی دوست داره درباره گیم بنویسه و عاشق گیم هست خوشحال میشم برای سایت گیم تولید محتوا کنه
۰۹۱۶۴۰۹۵۵۴۰ لطفا متقاضیان در واتساپ پیام دهید
چه کاری داداش؟
نقد و بررسی،ترجمه،مقاله ۱۰ برتر،تحلیل داستان….؟؟
نبرد با Sif برای یکی مثل من که حیوانا دوس داره واقعا کار سختیه.بعلاوه نبرد با اون دو برادر توی دارک سولز ۳ که دوشادوش هم مبارزه میکردن و Lady Maria واقعا دردناک بود چراکه نه تنها درون بازی بلکه در درون خودم هم یه نبرد سخت داشتم هر چند اخرش با استدلال های همچون این بخاطر خودشون هم هست ضربه اخر با غم و اندوه میزدم ولی یادشون برام ماندگار شد اما شاید بدترینشون برای من توی بازی Nier Automata بود واقعا بعضی انتخابها سخت بود بویژه اخری.اخرین بازی که منو دوباره توی این احساسات غرق کرد بازی Code Vein بود گرچه با پایانش غممو شست.درکل بازیهای زیادی بودن که منو اینطوری احساسی کردن مثل nioh
ولی اگه بخوام یکی رو توی صدر قرار بدم اون Folles.چون بیشتر از هر شخصیتی میتونیم باهاش همذات پنداری کنیم.لحظاتی نادری پیش میاد که هرچی هم دلیل و برهان بیاریم نمیتونیم احساساتمون راسرکوب کنیم چراکه اگه سرکوبشون کنیم شاید دیگه اون انسان سابق نشیم و نویسنده با نکشتن Folles حداقل بخودش ثابت کرد که هنوز انسانیت درونش زندس(بنظرم مهمترین بخش وجودمون).در وصف دنیای Folles و خودمان همین بس که مردم غم و فقر همو مبینن و غرق در اه و حسرت و اشراف زاده ها عیش و نوشی هم کیشان خودشون میبینن و غرق در خوشی و ثروت.به عبارتی دو ما داریم
دقیقا همبنطوره
مرسی برای نظر خوبتون
به جای Sif انتخاب های خیلی زیاد دیگه ای می شد از سری Soulsborne انتخاب کرد انتخاب خودم Gehrman, the First Hunter هست
خیلی شخصیت های دیگه ایی هم بود که بهشون رحم کردم تو دور اول مثل مترو لست لایت میتونستی بزارین پاول به خاطر کاری که با آرتیوم کرد بزاشتین بدون ماسک خفه بشه بمیره یا ببخشینش و ماسک رو بزارین بعد به آرتیوم دیالوگ قشنگی میگه یا میتونستی تو آرخام نایت شخصیت عزرایل رو زندانی کنید یا بزارین بره و از کاراش دست بکشه(که البته بعد از کسایی که کشته بود آزادی حقش نبود) تو ویچر۳ یه شخصیت ویچر دیگه ایی هم بود اهالی یک روستا رو کشته بود و فقط یک بچه زنده مونده بود میتونستی ویچره رو بکشی یا زنده بزاری به خاطر دلایلی که میورد(البته دلایلش اونقدر هم قانع کننده نبود)
مرسی برای نظر خوبتون و خوندن مقاله شما با این نطرات به ما انرزی میدید
من بار دوم ک ویچر ۳رو تموم کردم کیرا رو کشتم، ی موزیک داغونی هم پخش میشد و ماه تو آسمون بود، ب حدی ضد حال خوردم ک چند دیقه کنترلر رو کنار گذاشتم و بیخیال بازی شدم، آخرم برگشتم یکم عقب تر و دوباره اونجا رو رد کردم و عزیز دل رو نکشتم
Keira تو ویچر ۳ رو که لازم نیست بکشی من اصلا یادم نمیاد باهاش مبارزه کرده باشم
اسپویل
برای من از همه بدتر دباس بود

البته گرمن داخل بلادبرن هم میتونیست تو لیست باشه این همه تو بازی به ما راهنمایی میکنه بعدش باید باهاش بجنگیم
مقاله عالی و متفاوتی بود
بابت مقاله ممنونم
اومدی همچین لیستی ساختیو الکس مرسر و توش نذاشتی