بکشید و بکشید | نقد و بررسی بازی Bloodroots
اگر کنسول PS4 داشته باشید، این روزها احتمالا سرتان با بازی شگفت انگیز Dreams گرم است. عنوانی که حتی اگر تهیه اش هم نکرده باشید، آن قدر از این سو و آن سو تعریفش را شنیدهاید که احتمالا برای خریدش وسوسه شده اید. Dreams را می توان یکی از متفاوت ترین بازی های تاریخ دانست. عنوانی که اتفاقا، این روزها محل کشف بازیسازان با استعداد هم شده و برخی استودیوها از همین طریق اقدام به جذب نیرو میکنند. خود مدیا مولکول، سازنده بریتانیایی این بازی، چند کارمند جدید را از همین طریق کشف و استخدام کرده است. به هر حال، در شرایطی که هنوز در ماههای آغازین سال ۲۰۲۰ به سر می بریم، خبری از انتشار آن بازیهای AAA، پر زرق و برق و مورد انتظار نیست و باید سعی کنیم با بازیهای دیگری خود را سرگرم کنیم. از قضا، این ” بازیهای دیگر” بعضا عملکرد خیلی خوبی داشته اند. به غیر از Dreams که انحصاری PS4 است، کاربران PS4 و Xbox One می توانند این روزها از Hunt: Showdown هم لذت ببرند. نسخه PC جدیدترین محصول کرایتک هم در سال گذشته منتشر شد و در سال ۲۰۲۰، نسخه کنسولی این بازی نیز ریلیز شده است. اگر کاربر PC باشید هم میتوانید به زودی عنوان Death Stranding را تجربه کنید. آخرین محصول هیدئو کوجیما که حرف و حدیثهای زیادی در رابطه با آن، شنیده می شود. همچنین طرفداران مایکروسافت کمتر از ۲ هفته دیگر، فرصت بازی کردن Ori and the Will of the Wisps را پیدا خواهند کرد. نسخه قبلی این بازی، یکی از برترین انحصاریهای مایکروسافت ( البته بعدا برای نینتندو هم منتشر شد ) در نسل هشتم بود و حال، به نظر میرسد که نسخه جدید Ori، یک بازی به مراتب گستردهتر از The Blind Forest خواهد بود. گیمرها به خوبی میدانند که بازی هایی مثل Dreams و Ori ثابت کننده این حقیقت هستند که همیشه، لازم نیست برای لذت بردن از یک بازی یک تفنگ به دست بگیرید و هر چه موجود زنده در مقابل خود می بینید را بکشید!
خب البته، عنوانی که امروز می خواهیم در موردش صحبت کنیم، جزو همان بازیهایی است که در آن، باید تا جایی که می توانید، دشمن بکشید. Bloodroots، دومین محصول استودیو با استعداد Paper Cult محسوب می شود. استودیویی کوچک، نوپا و نه چندان با سابقه که در کبک کانادا واقع است. اولین محصول Paper Cult، بازی Fat Mask بود. عنوانی که با بازخورد فوقالعاده ای مواجه شد و کاربران، دوستش داشتند. Fat Mask در سال ۲۰۱۷ منتشر شد. یک بازی جذاب و منحصر به فرد که با استایل هنری خاص و موسیقیهای گوش نوازش، هر بازیکنی را عاشق خود می کرد. عنوان Fat Mask بر خلاف محصول جدید استودیو Paper Cult، هرگز پایش به پلتفرمی جز PC باز نشد. البته نسبت به دیگر بازیهای مستقلی که آن ها را موفق می خوانیم، عنوان Fat Mask خیلی شناخته شده نیست. شخصا اعتقاد دارم که این بازی لیاقت بیشتر از این ها را داشت. به هر شکل، این بازی اولین محصول استودیو Paper Cult بود. استودیویی که در سال ۲۰۱۴ تاسیس شده است. خب شاید شناخته شده نبودن Fat Mask، دلیلش همین بی تجربگی سازندگان باشد. با این حال، اگر روزی Paper Cult تبدیل به یک استودیوی صاحب نام شود، همین Fat Mask را می توان پایه گذار موفقیتهای استودیو کانادایی دانست. البته حالا که بحث استودیو Paper Cult است، باید بدانید که اولین بازی این استودیو با دومین و فعلا آخرین محصولش، تفاوتهای زیادی دارد. به طور کلی، سبک و سیاق Fat Mask کاملا متفاوت از آن چیزی بود که شما در Bloodroots خواهید دید. عنوان Bloodroots در نگاه اول، مرا به یاد بازی Shank 2 انداخت. البته خب معماها و پازلهایی که در Bloodroots می بینید، یکی از وجه تفاوتهای بین دو بازی است. در مجموع، Bloodroots یکی از آن بازیهای خشنی است که به سعی در پنهان کردن خشونت خود، در دنیایی هنری و زیبا دارد. سری Hotline Miami را بازی کرده اید؟ خب اگر پاسختان به این سوال مثبت است، و از این مجموعه هم لذت بردهاید، فکر می کند که باید Bloodroots را هم تجربه کنید. Bloodroots به صورت خلاصه، یک اکشن خشونت آمیز با زاویه دید top-down است که شاید در ابتدا، گول دنیای زیبا و فریبندهاش را بخورید! این بازی به درد آن دسته از گیمرهایی می خورد که قصد دارند یک بازی سبک و سریع را تجربه کنند که در آن، خشونت حرف اول را می زند. سری Hotline Miami هم به همین خاطر معروف بود! البته Hotline Miami را باید یک شوتر دانست، چیزی که در رابطه با Bloodroots صدق نمی کند. در Hotline Miami شما زیاد میمردید، در Bloodroots خیلی بیشتر خواهید مُرد! در Hotline Miami کشتن دشمنان لذت بخش بود و در Bloodroots هم همین داستان برقرار است. به طور کلی، مقایسه کردن این دو بازی از این حیث حائز اهمیت است که Hotline Miami بازی پرطرفدار و شناخته شده ای بوده و می تواند حداقل تا یک جایی، ما را با Bloodroots آشنا کند. حقیقت این است که Bloodroots را Paper Cult ساخته و Hotline Miami محصول Dennaton Games است. شاید سازندهها با هم متفاوت باشند، ولی وقتی وارد دنیای Bloodroots می شوید و به شرط این که قبلا Hotline Miami را هم تجربه کرده باشید، خیلی زود متوجه خواهید شد که این دو بازی به شکل عجیبی مثل هم هستند. شاید Paper Cult از Dennaton Games و محصول محبوب و معروفش الهام گرفته. فراموش نکنید که Hotline Miami سری با سابقهتری است و Bloodroots هم سازنده کم تجربهای دارد و هم خودش، تازه وارد دنیای گیم شده است. بنابراین، طبیعی است که Hotline Miami یک سر و گردن از Bloodroots بالاتر باشد. عنوان Bloodroots یکسری مشکلاتی را دارد که دلیلش را می توان کم تجربگی سازندگان دانست. نکات مثبت بازی Bloodroots که اتفاقا کم هم نیستند و به نقاط ضعف بازی می چربند به کنار، نکات منفی بازی خوشبختانه جزو مشکلاتی هستند که می تواند امیدوار بود که در محصولات بعدی Bloodroots تکرار نشوند. به هر شکل، در نگاه اول Bloodroots یک بازی جذاب برای یک قشر خاص است ولی وقتی عمیق تر به قضیه نگاه کنیم، می توان Bloodroots را محصولی دانست که حتی می تواند افرادی را به خود جذب کند که تاکنون سمت چنین عناوینی نرفته اند. احتمال می دهم که این بازی را نشناسید. یا شاید هم با این عنوان آشنایی دارید ولی همچنان تجربهاش نکردید. به هر شکل، امروز در گیمفا به صورت مفصل قصد بررسی جدیدترین محصول استودیو خوش آتیه Paper Cult را داریم. در ادامه با ما و نقد و بررسی بازی Bloodroots همراه باشید.
همان طور که در مقدمه این مطلب نیز اشاره کردیم، بازی Bloodroots نکات مثبت زیادی دارد. مشکلاتی هم دارد که در همین مطلب به آن ها اشاره خواهیم کرد. اما داستان این بازی، نه جزو نقاط قوت آن است و نه یک ضعف محسوب می شود. البته می توان از Paper Cult انتظار داشت تا یک داستان قویتر را در محصول خود بگنجاند اما خب محتوای داستانی Bloodroots، چیزی نیست که بخواهیم به آن ایرادی وارد کنیم. نکته ای که باید آن را در نظر داشته باشید، این است که Bloodroots یک بازی مستقل داستان محور نیست. قبلا هم اشاره شده که در بازی های مستقل، داستان معمولا بیشتر مورد توجه قرار گرفته و از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. البته این موضوع نه که در رابطه با Bloodroots صدق نکند، ولی مشخص است که داستان، اولویت سازندگان نبوده است. در واقع، بازی سعی دارد تا از روشهای دیگری بازیکن را به خود جذب کند. در این مسیر، داستان هم حکم یک بکگراند را دارد. داستان بازی اگرچه ساده، کلیشهای و حتی قابل پیش بینی است، اما به خوبی روی آن کار شده. ماهیت داستان بازی بر مبنای انتقام بوده و تا پایان هم همین مسیر را ادامه می دهد. خب انتقام چیز جدیدی در دنیای بازی و بازیسازی و یا صنعتهای دیگر نیست. مسئله این است که Bloodroots هیچ سوپرایز خاصی هم برای بازیکن تدارک ندیده و همان طور که اشاره شد، مسیر ساده و تقریبا بی آلایشی را دارد. مسیری که تا پایان یک خط مستقیم را طی می کند و خبر خوب، این است که سعی در گیج کردن مخاطب خود هم ندارد.
چیزی که در رابطه با داستان بازی باید بدانید را در همان ده دقیقه یا یک ربع ابتدایی بازی خواهید فهمید. شخصیت اصلی Bloodroots که Mr. Wolf نام دارد به دنبال انتقام است. چرا؟ دلیلش این است که وی توسط گروه قبلیاش مورد خیانت واقع شده. در همان ابتدای بازی، Mr. Wolf توسط اعضای گروه سابقش تیر خورده و رها شده تا بمیرد. البته که این اتفاق رخ نداده و چند ماه بعد به طرز عجیبی به هوش میآید. تمام هدف Mr. Wolf این است که گروه Blood Beasts را پیدا کرده و از آن ها انتقام بگیرد. خوب یا بد، داستان بازی هیچ مفهوم خاص دیگری به جز انتقام را در خود نگنجانده است. تمام اقدامات و خونریزی های شما در طول بازی، این است که به اعضای گروه قبلی خود و به خصوص، رهبر جدیدشان، Mr. Black Wolf برسید. خب Paper Cult خود شخصیت اصلی بازی، Mr. Wolf را یک شخصیت خشن، دیوانه و تشنه به خون توصیف کرده است. در واقع بازی Bloodroots جزو آن دسته از بازیهایی قرار می گیرد که کاراکتر اصلیشان، در بهترین حالت یک کاراکتر خاکستری است. این جا قهرمانی وجود نداشته و خود Mr. Wolf نه گذشتهای دارد تا به آن افتخار کند و نه حداقل در طول داستان بازی، شرافت خاصی را از خود به نمایش می گذارد. داستان بازی از طریق یکسری کات سین و دیالوگ ها از طریق تکست به بازیکن منتقل می شوند. چیزی که شاید توجه شما را هم به خود جلب کند، این است که دیالوگهای بازی کوتاه هستند! در واقع عنوان Bloodroots تمرکز خاصی را بر روی صحبتهای شخصیت ها نگذاشته و بیشتر، هدفش این است تا بازیکن را در محیط های مختلف به جنگ با NPC ها بفرستد. به همین خاطر، دنبال کردن صحبتهای شخصیت ها و داستان بازی، برایتان آزاردهنده نخواهد بود و وقت زیادی هم از شما نخواهد گرفت. در مسیری که در پیش دارید، اتفاقات خاص و غیرمنتظره زیادی رخ نخواهند داد و همان طور که اشاره شد، یک بار دیگر هم تاکید می کنیم که داستان بازی بدون این که قصد درگیر کردن شما را داشته باشد، به صورت ساده و مستقیم دنبال می شود. با این اوصاف، داستان بازی Bloodroots نه شایسته تحسین و ستایش است و نه انصاف است که از آن انتقاد کنیم.
همان طور که اشاره شد، داستان در بازی Bloodroots بیشتر حکم یک وسیله را دارد. وسیله ای قرار است توسط آن، وارد دنیای بازی شده و از گیم پلی دیوانه وار آن لذت ببرید. اجازه دهید خیلی مختصر و مفید هسته گیم پلی بازی را برایتان توصیف کنم: هر که را در مسیر خود دیدید، بکشید! این اصل بازی است و حکم هسته را دارد. از این جا به بعد، هر چه در رابطه با گیم پلی بازی گفته میشود، حکم قید را خواهند داشت. در واقع این کشتن با کشتنی که در بازی های دیگر تجربه می کنید تفاوت هایی دارد. حتی از این حیث، Bloodroots متفاوت و شاید حتی پیشرفتهتر از Hotline Miami هم باشد. در بازی Bloodroots، شما با اپیزود و مرحله سر و کار ندارید; واحد پیشرفت شما در بازی به لحاظ داستانی، ACT است. باز هم به صورت خلاصه، در هر ACT باید خون تعداد نامحدودی از دشمنان را بریزید و به ACTهای بعدی برسید. اساسا هر ACT در چندین منطقه مختلف دنبال می شود. در واقع می توان این گونه توصیف کرد که هر مرحله، به چند بخش تقسیم می شود. ورود به هر منطقه مساوی با رو به رو شدن با تعداد زیادی از دشمنان است و شما نیز باید این دشمنان را از سر راه خود بردارید. Bloodroots یک اکشن خالص منتهی در سبک و سیاق خودش است. هر چند که گاهی اوقات محض تنوع هم که شده، پازلهایی را در مقابل شما قرار داده و سعی می کند تا به جز ضربات مرگبار و کشنده، گاهی هم از قدرت ذهن خود استفاده کنید. هر منطقه دارای یک ورودی است که در واقع، حکم خروجی منطقه قبلی را دارد. احتمالا نیاز به ذکر این نکته هم نیست که هدف شما و مسیری که باید طی کنید، رسیدن به خروجی منطقه جدید است. خب در نگاه اول، شاید این سیستم کمی خسته کننده به نظر برسد. در تمام طول بازی از این منطقه به آن منطقه بروید و دشمن بکشید. خب پس تنوع بازی کجاست؟ غالبا در چنین بازیهایی، تنوع محیط مهم ترین عاملی است که باعث می شود بین مراحل بازی تفاوت ایجاد شود. در عنوانی که از مرحله اولش باید یک کار را مدام انجام دهید تا به پایان آن برسید، احتمال یکنواخت شدن بازی از ۱ تا ۱۰۰، نزدیک به ۱۰۰ است. ولی خب همان طور که اشاره شد، عنوان Bloodroots با خیلی از بازی های مشابهی که بازی کرده اید، تفاوت هایی دارد. این تفاوت ها از Bloodroots یک بازی خاص و یا حتی شاید یونیک می سازند.
به طور کلی بازی در دنیای خود، شما را تنها نمی گذارد. عناوینی نظیر Bloodroots به سیستم راهنما احتیاج ندارند. عنوان Bloodroots هم صرفا شما را با عباراتی نظیر Time To Run و یا Go راهنمایی می کند. البته در مجموع، واضح است که چه موقع باید بمانید و کی باید بروید. تا زمانی که هنوز جنبنده ای را در اطراف خود می بینید، باید بجنگید و خون بریزید. وقتی دشمنان شما کارشان تمام شد، باید به راه خود ادامه دهید. بازی از یک سری باس ها بهره می برد. مثلا در انتهای همان ACT اول، باید با باسی به نام Mr. Boar رو به رو شده و وی را شکست دهید. باس های بازی به اندازه کافی، چالش برانگیز هستند و نمی گذارند که بازیکن به سادگی، زنده از میدان نبرد بیرون بیاید. ولی خب در مجموع و در مقایسه با دیگر بازیهای مشابه، می توان گفت که مبارزه با باسهای بازی از جذابیت کافی برخوردار نیست. یا من حداقل، مبارزات جذابتری را پیش از این در چنین بازیهایی تجربه کرده ام. این مبارزات گاهی اوقات بیش از اندازه طولانی می شوند و عموما طولانی شدن بیش از اندازه هر چیزی در هر بازی، میتواند آزاردهنده باشد. گیم پلی بازی بر روی سرعت اصرار دارد. حتی راه رفتن عادی خود Mr. Wolf هم گواه همین قضیه است. همین سرعت بالای گیم پلی است که هیجان Bloodroots را بیشتر می کند. مهم نیست که از یک نردبان بالا بروید، روی بشکهها بچرخید، دشمنان را تکه تکه کنید و یا به صورت عادی راه رفته و خود را به خروجیها نزدیک کنید. در هر صورت، سرعت در گیم پلی، در بازی Bloodroots حرف اول را می زند. همین موضوع در رابطه با دشمنان شما در بازی هم صدق می کند. Bloodroots از آن دست بازیهایی نیست که دشمنان یک گوشه ایستاده و منتظر شما باشند تا به آن ها نزدیک شوید. با همان سرعتی که شما به آن ها نزدیک می شوید، آن ها هم همین کار را انجام می دهند. به همین خاطر است که اکثر اوقات، خودتان را در بین چندین و چند NPC اسلحه به دست پیدا می کنید و باید از خود دفاع کنید. شاید هم اصلا به همین خاطر است که Bloodroots در دسته بازیهای نسبتا سخت قرار می گیرد. حقیقت این است که به ندرت اتفاق می افتد که بدون حداقل یک بار مردن، یک مرحله را تا انتها رفته و آن را کامل کنید. ربطی هم به این که کجای بازی هستید، ندارد. کلا Bloodroots بازی ساده ای نیست و به گونه ای طراحی شده که در طول تجربه خود از آن، واقعا به چالش کشیده شوید. تعدد دشمنان و همچنین سماجت آنها در نزدیک شدن و کشتن شما، باعث می شود که کار برایتان همواره دشوار باشد. دوربین ایزومتریک بازی خوشبختانه، به شما این امکان را می دهد تا بدون هیچ مشکلی، دید کامل بر روی میدان نبرد خود داشته و آن را مدیریت کنید. با این وجود اما، احتمال این که مجبور به تکرار بازی از چکپوینت قبلی شوید، همیشه زیاد است. برای این که متوجه شوید که با بازی سادهای سر و کار ندارید، به زمان زیادی احتیاج نخواهید داشت. عنوان Bloodroots آن قدری سخت و چالش برانگیز است که تمام کردن یک مرحله از آن بدون مردن، تبدیل به یک هدف و چالش برای شما شود. چالشی که با موفقیت به پایان رساندنش، واقعا برایتان شیرین و جذاب خواهد بود!
با به پایان رساندن هر ACT، یک Leaderboard برای شما به نمایش در خواهد آمد. طبیعتا می دانید که کاربرد این جدول چیست و چه چیزی را به بازیکن نشان می دهد. به هر ترتیب، Paper Cult چنین سیستمی را هم در بازی گنجانده و کارش هم قابل احترام و هم با توجه به محتوای بازی، کاری درست و به جا است. لیدربورد در پایان اطلاعاتی نظیر سلاح مورد علاقه و تعداد مرگ ها را به شما نشان خواهد داد. همچنین شما به واسطه این لیدربرد می توانید کل امتیاز دریافتی خود تا پایان مرحله را مشاهده کنید. اما پیش از این که بحث گیم پلی بازی را خاتمه دهیم، باید در رابطه با بزرگترین نقطه قوت آن صحبت کنیم: تنوع سلاحها! فراتر از همه موارد، چیزی که باعث می شود تا Bloodroots تبدیل به یک بازی کاملا متفاوت شود، تنوع وحشتناک سلاحهای موجود در بازی است. در Bloodroots شما تقریبا از هر شئای که در محیط می بینید می توانید به عنوان سلاح استفاده کنید. Mr. Wolf چیزهایی نظیر صندلی و تخته سنگ را به عنوان سلاح می بیند. چوبهای بزرگ و تبر که جای خود دارند! شمشیر، چاقو و نیزه جزو سلاحهایی هستند که در بازی های دیگر هم مورد استفاده قرار گرفته اند. اصلا در واقع، این موارد، واقعا سلاح سرد محسوب شده و برای مبارزه کردن هم مورد استفاده قرار می گیرند. کمک گرفتن از چنین آیتم هایی برای کشتن دشمنان منطقی است. اما آیا تا حالا با چرخ واگن و چکمه و حتی هویج ( ! ) آدم کشته اید؟ خب در Bloodroots احتمالا برای اولین بار، این مدل قتل را تجربه خواهید کرد. حتما در جریان هستید که جان ویک با یک مداد، چند نفر در یک بار را کشته است. خب Mr. Wolf هم همین کار را با گلدان انجام می دهد! اساسا هر ضربه، یک دشمن را می کشد. به این معنی که برای کشتن دشمنان کار دشواری نخواهید داشت. اما این موضوع، بازی را آسان تر نخواهد کرد. علاوه بر دشمنانی که همواره به شما نزدیک می شوند، باید مراقب تفنگداران دشمن و همچنین تسلیحاتی مثل توپچی دشمن هم باشید. نکته این جاست که همه این موارد در کنار هم، کار شما را سخت خواهند کرد. هر سلاح شما معمولا در بهترین حالت، کفاف کشتن سه نفر را می دهد و پس از آن، باید تغییر پیدا کند. خوشبختانه برای پیدا کردن سلاح اصلا لازم نیست به خود دردسر دهید. هر ” چیزی ” در دنیای بازی می تواند به عنوان یک سلاح برای Mr. Wolf تلقی شود. از این نظر، بازی Bloodroots یک بازی متفاوت و کاملا متنوع است. عنوان Bloodroots از آن دست بازیهایی است که ظاهر و باطنش یکی است. از بدو ورود به دنیای بازی باید بکشید تا پایان! ولی خب گاهی اوقات می توان روشهای جالب، تاکتیکی و نوآورانه ای را هم برای کشتن پیدا کرد. به عنوان مثال، گاهی اوقات در اطراف خود با یک سری بشکه قابل اشتعال برخورد خواهید کرد. خب این بشکهها را می توانید به سمت دشمن انداخته تا هدف مورد نظر آتش بگیرد. در این صورت، هدف در حال سوختن به اطراف دویده و باعث می شود تا برخی از اطرافیان هم گرفتار آتش شوند. نکته دیگری که در بازی Bloodroots قابل ستایش است، سیستم کنترل بازی است. Bloodroots بازی شلوغی است اما این موضوع، باعث نمی شود که شما در کنترل کردن Mr. Wolf دچار مشکل شوید. مشکلات مشابه امروزه، گاهی اوقات حتی گریبان بازیهای بزرگ و AAA را هم می گیرند. Bloodroots اما خوشبختانه چنین مشکلی نداشته و بازیکن را اذیت نمی کند.
اگر بگویید که به واسطه دیدن تصاویر بازی، مشتاق به تجربه آن شدهاید، اصلا تعجب نمی کنم! عنوان Bloodroots به لحاظ طراحی هنری، نمی توانم بگویم شاهکار، ولی واقعا فوق العاده است! بعید می دانم کسی منکر این حقیقت شود که Paper Cult در بحث طراحی هنری، جای هیچ انتقادی باقی نگذاشته است. عنوان Bloodroots در واقع در غرب وحشی دنبال می شود ولی طراحی این غرب وحشی با چیزی که در عناوینی مثل Call of Juarez و Red Dead Redemption دیده ایم تفاوتهای زیادی دارد. طراحی بازی، حالت هنری داشته و جلوههای بصری آن، حتی در تصاویر هم دلربا به نظر می رسند. همچنین دیگر نکته مثبت بازی این است که طراحی محیط ها دارای تنوع کافی بوده و از این نظر هم مشکلی دیده نمی شود. ترکیب رنگهای بازی به شکلی فوق العاده کار شده اند. انیمیشنهای محصول جدید Paper Cult عالی بوده و از اندازه محیط هم به درستی استفاده شده است. Arenaهای کوچک دنیای Bloodroots به هیچ وجه پوچ نیستند. برعکس، در همین محیطهای کوچک شاهد مواردی نظیر درخت، بوته، خانه، برج و غیره خواهید بود. از نظر فنی هم، بازی Bloodroots بازی کم ایرادی است ولی مشکلات خاص خودش را دارد. به موسیقیهای بازی هم نمی توان انتقادی وارد کرد. خوشبختانه اگر با یک دید کلی به بازی نگاه کنیم، Bloodroots عنوانی با کیفیت و شایسته تحسین و احترام است.
جدیدترین محصول استودیو با استعداد Paper Cult احتمالا یکی از بهترین بازیهای مستقل سال ۲۰۲۰ تا به امروز است. طی ماههای آینده مطمئنا بازیهای جذاب و پرطرفدار زیادی منتشر خواهند شد. با این حال، Bloodroots پتانسیل این را دارد که یک بازی مستقل ماندگار از سال ۲۰۲۰ میلادی باشد. عنوانی که به لطف برخورداری از یک گیم پلی مهیج و متنوع در کنار طراحی هنری متحیرکننده و لِول دیزاین تقریبا بی نقصش، اکنون یک بازی کم نقص به شمار می رود. همان طور که در ابتدای متن هم اشاره شد، مشکلات بازی از جمله مشکلاتی هستند که بیشتر به کم تجربگی سازندگان برمی گردند و احتمالا، می توانند در بازی های آینده Paper Cult جبران شوند. Bloodroots عنوانی است که نه تنها می تواند طرفداران و علاقه مندان به سبک خود را راضی نگه دارد، بلکه این پتانسیل را در خود می بینید که نظر مثبت سایر گیمران را هم جلب کند. به پایان رساندن بازی، تقریبا ۵ ساعت به طول خواهد انجامید ولی Bloodroots آن قدر جذاب و دلنشین است، که هیچ بعید نیست برای دومین و یا حتی سومین بار، برای شروع دوباره و به پایان رساندن بازی اقدام کنید.
پر بحثترینها
- نقدها و نمرات بازی STALKER 2 منتشر شدند
- از صنعت بازی های ویدیویی در سال ۲۰۲۵ چه انتظاراتی داریم؟
- شایعه: کمپانی مادر FromSoftware احتمالا برای جلوگیری از تصاحب خصمانه از سوی یک شرکت کرهای به سونی مراجعه کرده است
- رسمی: شرکت مادر FromSoftware پیشنهاد خرید از سوی سونی را تایید کرد
- شایعات مربوط به حضور God of War در TGA 2024 قوت گرفت [تکذیب شد]
- گزارش: GTA 6 وضوح فوقالعادهای روی پلی استیشن ۵ پرو خواهد داشت
- سازنده STALKER 2 به دنبال بررسی بازخوردها و رفع سریع مشکلات بازی است
- بازی STALKER 2 در عرض دو روز بیش از ۱ میلیون نسخه فروخت
- آیا بازیهای ویدیویی به ما آسیب میرسانند؟
- پلی استیشن برای ۱۰ سال متوالی نمایندهای برای بهترین بازی سال داشته است
نظرات
یه نقد عالی ممنونم اقای مقدم عزیز
بازیه خیلی زیبایی به نظر میرسه
من عاشق این جور بازی ها هستم
منتظرم تخفیف بخوره تا بخرمش
خیلی ممنون نقد بسیار خوبی بود
ببخشید ی سوال داشتم میشه چند تا بازی خوب با دوربین ایزومتریک معرفی کنید ممنون