تراوشات یک ذهن بیمار | نقد و بررسی Disco Elysium
Disco Elysium، عنوانی بود که بدون هیاهو و تبلیغات زیاد در پاییز ۲۰۱۹ منتشر شده و ناگهان بعد از انتشار، شاهد موجی از نمرات بسیار بالا و تحسین منتقدان در سراسر جهان نسبت به این عنوان بودیم. عنوانی که به عقیده بسیاری تحولی در نحوه ارائه داستان ایجاد کرده است. عنوانی که تفاوتهای اساسی با بسیاری از بازیها دارد و توانسته در میان موج بازیهای AAA و پر سر و صدا و پر از پرداخت درون برنامهای، بدون ادعا به موفقیتی بزرگ دست یابد. در ادامه مطلب میخواهیم به بررسی این بازی بپردازیم.
در ابتدا به سازنده بازی یعنی استودیوی ZA/UM میپردازیم. این استودیو یک شرکت استونیایی است که در لندن هم دفتر دارد ولی به طور کلی اعضای آن در کشور استونی متمرکز هستند. این استودیو تا پیش از این بازی سابقه ساخت عنوان بزرگ و معروفی را نداشته است و هر چند سازندگان آن افرادی بیتجربه نبودهاند، اما هیچ وقت خودشان به تنهایی مسئولیت ساخت بازی در این حد و اندازه را بر عهده نگرفته بودند. Disco Elysium به عنوان اولین بازی، وقت زیادی هم از آنها گرفته و از سال ۲۰۱۶ در حال ساخت بوده است. مؤسس این استودیو، آقای رابرت کورویتز (Robert Kurvitz) است که علاوه بر تخصص در زمینه طراحی بازی، در زمینه نویسندگی و موسیقی نیز مهارت بالایی دارد و نویسندگی داستان بازی نیز برعهده ایشان بوده است و از این رو بخش زیادی از موفقیت بازی بدون شک مدیون این فرد است. با این مقدمه به سراغ بررسی خود بازی میرویم.
اول از همه و پیش از بررسی جزئی بازی، باید بگویم که Disco Elysium عنوانی است که به شدت بر داستان تأکید دارد و تقریباً تمامی اجزای آن در خدمت داستان هستند. با توجه به این موضوع که داستان نقشی اساسی در آن ایفا میکند و بخش زیادی از بازی مبتنی بر دیالوگها و مونولوگهای بسیار پرتعداد و فراوان است، قطعاً افرادی که حوصله خواندن دیالوگهای فراوان و دقت در جزییات را ندارند، احتمالاً نمیتوانند چندان با این بازی ارتباط برقرار کنند. به علاوه برای لذت بردن از بازی نیاز به تسلط نسبتاً خوب به زبان انگلیسی دارید و حتی اگر داستان و دیالوگهای بازیهای AAA معمول را هم به خوبی دنبال میکنید، احتمالاً برای فهمیدن درست و کامل دیالوگهای بازی نیاز به فرهنگ لغت پیدا میکنید. چون این بازی به شدت متکی بر دیالوگهای فراوان بوده و با توجه به فضاسازی عجیب و غریبش، استفاده از صفتهای نه چندان رایج انگلیسی نیز در آن به وفور به چشم میخورد. با توجه به این موارد، به نظرم لازم بود تا این موضوع در همین ابتدای نقد گفته شود تا مخاطبان کلی بازی مشخص شوند.
در این نقد و بررسی برخلاف بسیاری از نقدها که در آنها گیم پلی و داستان را به طور جداگانه بررسی میکنیم، با توجه به در هم تنیدگی بالای این دو بخش در این عنوان، در بخشهای بسیاری از نقد هر دو مورد را با هم بررسی خواهیم کرد.
بازی شما را در نقش یک کارآگاه در شهری به نام رواکول (Revachol) قرار میدهد و از همان شروع بازی برای شما مشخص میشود که شخصیت اصلی بازی، اصلاً یک کارآگاه تیپیکال و معمولی نیست. کارآگاه داستان، فردی با ذهنی بسیار مشوش و وابسته به نوشیدنیهای الکلی است که بعد از یک شب بسیار بد، در اتاق رزرو شدهاش در هتل بیهوش شده و حالا که به هوش آمده، تقریباً هیچ چیزی را در مورد خود، گذشتهاش، شغلش و… به یاد نمیآورد. بعد از به هوش آمدن و سر و کله زدن با صحبتهای عجیب و غریب اجزای مختلف ذهن مغشوشش، بالاخره او موفق میشود که لباسهای کارش را کامل پوشیده و یک لنگه کفشش را پیدا کرده و از اتاقش بیرون برود. بعد از صحبت با یکی دو نفر از افراد حاضر در هتل و البته مسئول پیشخوان هتل، او متوجه میشود که ظاهراً برای رسیدگی به یک پرونده قتل به این هتل آمده و موضوع پرونده نیز فردی است که در پشت هتل از یک درخت حلق آویز شده است. پس از آن، او با فردی به نام کیم کیتسوراگی مواجه میشود که ظاهراً دستیار او در امور کارآگاهی است و قرار بوده در حل این پرونده به او کمک کند. با این مقدمه بازی رسماً با هدف رسیدگی به این پرونده قتل شروع میشود.
شاید برایتان عجیب باشد اما همین چند خط ساده بالا، نزدیک به یک ساعت واقعی از شما زمان خواهند گرفت. در همین بازه زمانی، به قدری موارد مختلف برای بررسی وجود دارند و به قدری با دیالوگهای گوناگون و انتخابهای مختلف رو به رو خواهید شد که تا به خودتان بیایید، میبینید بازی هنوز رسماً شروع نشده و شما ۱ ساعت مشغول مقدمات بازی بودهاید.
بخش زیادی از بازی با همین دیالوگهای عجیب و غریبش سپری میشود. صرفاً این آدمها و NPC های بازی نیستند که امکان صحبت با آنها وجود دارد. بخش زیادی از دیالوگهای شما با اشیا و حتی کراوات شخصیت اصلی و صد البته افکار پریشان و عجیب و غریب ذهنی او خواهد بود! نکته جالبتر این جاست که بعضی از این صحبتها به مسائل فلسفی بسیار پیچیده، مسائل اجتماعی، نژادپرستی، سطوح طبقاتی و… منجر میشوند که بعضاً به شکلی جدی و بعضی اوقات نیز به شکلی طنز بیان میشوند. این موضوع در بازی به طور کامل توانایی بسیار بالای نویسندگان بازی را نشان میدهد که عنوانی خلق کردهاند که به مسائل بسیار زیاد و گوناگون انسانی ورود میکند و به خوبی میتواند جریان بازی را متناسب با آنها پیش ببرد.
همان طور که گفتیم، کارآگاه اصلی که شما نقش او را بر عهده دارید، شخصیتهای گوناگونی در ذهن پریشان خود دارد. این موضوع به شکلی بسیار زیبا وارد گیم پلی بازی هم شده است و اساس بازی را تشکیل میدهد. به طور کلی ۲۴ شخصیت در ذهن کاراکتر اصلی بازی وجود دارند که در ۴ دسته مختلف هوشی، روانی، فیزیکی و حرکتی قرار گرفتهاند و به معنای واقعی کلمه، هر کدام تأثیرات بسیار گوناگونی دارند. در شاخه هوشی، تواناییهای «بلاغت»، «ادراک»، «ریاضیات (حسابان) تصویری»، «دایره المعارف»، «منطق» و «نمایش»، در شاخه روانی تواناییهای «اراده»، «امپراتوری درونی»، «همدلی»، «اقتدار»، «ارتباط با ارواح» و «توانایی پیشنهاد دادن»، در شاخه فیزیکی تواناییهای «استقامت»، «آستانه درد»، «ابزار فیزیکی»، «الکتروشیمی»، «توانایی تشخیص ارتعاشات» و توانایی به نام «نیمه روشن» که مرتبط با ترساندن دیگران است قرار داشته و در نهایت در بخش حرکتی، تواناییهای «هماهنگی دست و چشم»، «ادراک سمعی-بصری»، «سرعت عکس العمل»، «توانایی به نام Savior Faire مرتبط با تعادل و نحوه حرکت در محیط»، «استفاده از اشیا» و «تسلط به نفس» قرار دارند. شاید فکر کنید این ۲۴ مورد، مانند بسیاری از بازیها اسامی مختلفی برای یکسری عملکردهای یکسان باشند ولی باید بگویم که سخت در اشتباهید و واقعاً این ۲۴ بخش، هر کدام تأثیری کاملاً متفاوت بر نحوه تعامل شما با دنیای بازی دارند و باعث میشوند که به شکل متفاوتی مراحل بازی را پشت سر بگذارید. به عنوان مثالی، توانایی نظیر حسابان تصویری (Visual Calculus) باعث میشود که با دیدن شواهد یک اتفاق، بتوانید به طور ذهنی و بصری رویداد را در ذهن خود شبیه سازی کرده و اتفاقی که رخ داده است را مشاهده کنید. موضوعی که طبیعتاً وقتی این قابلیت را به اندازه کافی ارتقا نداده باشید، امکان پذیر نبوده و باید از طرق دیگر به کشف حقیقت بپردازید.
موضوعی که در این جا وارد بازی میشود و بخش زیادی از گیم پلی بازی را تحت تأثیر خود قرار میدهد، مسئله Skill Check است. بخش زیادی از اتفاقات موجود در بازی، وابسته به مسئلهای به نام Skill Check هستند. برای انجام بسیاری از کارها در بازی، با یک پدیده احتمالاتی رو به رو هستید که نتیجه موفقیت یا عدم موفقیت در آن، با انداختن دو طاس، مشخص میشود. انداختن این دو تاس مشخص میکند که آیا شما مثلاً میتوانید از دیالوگ مد نظر بهدرستی استفاده کنید یا نه، میتوانید از توانایی فیزیکی شخصیت برای باز کردن در به زور استفاده کنید یا نه و… شانس انجام هر کدام از این کارها، به شدت وابسته به مهارتهایی است که کسب کردهاید (منظور از مهارت، همان ابعاد ۲۴ گانه شخصیت اصلی است که با پیشرفت در بازی و کسب امتیاز لازم، میتوانید آن ها را ارتقا دهید). به عنوان مثال اگر تواناییهای فیزیکی شخصیت شما ضعیف باشد، قطعاً در رو در رویی با یک قلدر، شانس بسیار کمی برای موفقیت در زمینه مبارزه تن به تن خواهید داشت اما اگر از گزینههای هوشمندانهتر استفاده کنید، شاید بتوانید کار خود را بهدرستی پیش ببرید.
وضعیت اولیهای که برای چهار گروهی مهارتی در شروع بازی انتخاب میکنید، مشخص میکند که مهارتهای آن دسته نهایتاً تا چه سطحی قابل ارتقا هستند. توجه کنید که این بازی مثل نقش آفرینیهای رایج نیست که در آن سعی کنید شخصیت خود را به طور متعادل ارتقا دهید. اکثر اوقات، بهتر است که در چند زمینه خاص شخصیت خود را تقویت کنید تا بتوانید در بازی بهتر پیشروی کنید. از این رو باید به این موضوع توجه زیادی در بازی داشته باشید.
نکته جذاب ماجرا آن جاست که اتفاقات مختلفی که به خصوص توسط این Skill Check ها انجام میگیرند، بسته به انجام شدن یا نشدن، تأثیر بسیار بالایی بر داستان بازی دارند و میتوانند به طور کلی سرنوشت بازی را تغییر دهند. همانند اکثر بازیهای نقش آفرینی میتوانید در این بازی نیز از Save Scam کردن و سیو کردن لحظه به لحظه بازی استفاده کنید و آنقدر یک بخش را تکرار کنید تا شانس با شما یار باشد ولی توصیه میکنم که به هیچ وجه بازی را به این شکل انجام ندهید و در عوض اجازه بدهید تمامی موفقیتها و عدم موفقیتهای شما در کنار هم قرار بگیرند. بازی طراحی فوقالعادهای دارد که حتی اگر در بخشهایی از آن موفق نشوید، باز هم متناسب با نتیجه عمل شما روند خاص خود را طی میکند و همین عدم موفقیتها باعث باز شدن راههای جدیدی در ادامه مسیر برای شما خواهند شد. از این رو با توجه به این صحبتها ارزش تکرار بازی بسیار بالا میرود زیرا کاملاً بسته به انتخابهایی که در طول بازی دارید، وضعیتهای متفاوتی در بازی پیش میآید.
در این میان پوشیدن لباسهای مختلف، میتواند به طور موقتی تا زمانی که آن لباس را بر تن دارید، یکسری از تواناییهای شما را افزایش دهد. از این رو حتی در زمانهایی که در یک زمینه مهارت بالایی ندارید، میتوانید از طریق انتخاب لباسهای مناسب، کاری کنید که بتوانید Skill Check مربوط به آن بخش را پاس کنید. هر چند وجود چنین چیزی در بسیاری از بازیهای نقش آفرینی طبیعی است اما صرفاً یک ایراد منطقی در این بخش بازی وجود دارد که در کنار تمامی موارد خاص و جذاب آن، تا حدی غرق شدن در دنیای بازی را دچار مشکل میکند و آن هم امکان انجام این فرآیند تعویض لباس با قطع کردن صحبت با افراد و ادامه مجدد آن است. این موضوع هر چند به عمد در بازی قرار داده شده است، اما به نظر موردی است که با فضای خاصی که بازی مبنی بر پیگیری عواقب انتخابها ایجاد کرده تناقض دارد. این موضوع در بسیاری از بازیهای نقش آفرینی امری طبیعی است اما در عنوانی که تمرکز خود را تا این حد بر موضوع پذیرفتن تصمیمهای اشتباه گذاشته، وجود چنین مکانیزمی باعث میشود که خیلی از اوقات از این طریق بتوانید مکانیزم عواقب را در بازی دور بزنید.
نکته تأثیرگذار دیگر مربوط به این خصوصیات شخصیتی در این است که هر کدام از این خصوصیات و ویژگیهای ۲۴ گانه، در ذهن شخصیت اصلی بازی میتوانند با او صحبت کنند. هر چه شما بیشتر یک خصوصیت شخصیتی را تقویت کرده باشید، آن شخصیت در ذهن کاراکتر اصلی بیشتر با او صحبت میکند و ممکن است مسائل بسیار زیادی در مورد رویدادهای بازی از طریق این صحبتها آشکار بشود. این موضوع باعث میشود که ارتباط شما با شخصیت اصلی بسیار زیاد بشود. شما اساساً بخش زیادی از بازی را در حال کند و کاو در تراوشهای ذهنی این شخصیت و صحبت با شخصیتهای درونی او طی میکنید. از این رو با شخصیت پردازی بسیار کاملی برای او رو به رو خواهیم بود که بسته به انتخابهای شما در دیالوگهای مختلف و تقویت مهارتهای گوناگون، دچار دگرگونیهای فراوانی میشود.
در کنار این موارد، باید توجه کنید که با وجود این که بازی به جز یکی دو مورد خاص، مبارزه به معنای رایج ندارد، اما شخصیت شما میزان سلامتی فیزیکی و سلامتی روانی –یا در اصطلاح خود بازی روحیه- مشخصی دارد. اگر تصمیم بگیرید که به زور یک در را باز کنید ولی توان فیزیکی کافی را نداشته باشید، در اثر برخورد به آن سلامت فیزیکی شما آسیب پیدا خواهد کرد. به طور مشابه، ممکن است در یک جنگ فلسفی با شخصیتهای درونی خودتان گیر افتاده باشید و در اثر دیالوگهای اشتباه، سلامتی روانی شخصیت شما دچار مشکل بشود. در طول بازی حتماً باید حواستان به این موارد باشد. در صورتی که سلامتی خود را بازیابی نکنید، ممکن است به راحتی در اثر شکست در یک مباحثه فلسفی، سلامتی روانی شما به صفر برسد و شخصیت شما بمیرد. با این تفاسیر، Disco Elysium بازیای است که در این زمینهها اصلاً از روشهای رایج در بازیهای دیگر پیروی نکرده است. اگر حواستان به شرایط و تصمیمهایی که میگیرید نباشد، ممکن است به راحتی کشته شوید و اگر خیلی عادت به سیو کردن نداشته باشید، قطعاً مجبور خواهید بود که مدت زمان زیادی از بازی را دوباره طی کنید.
مکانیزم دیگری هم در بازی وجود دارد که از آن به نام تفکرات یا Thoughts یاد میشود. شخصیت شما میتواند شروع به توسعه تفکرات خاصی در ذهن خود پیرامون مسائل مختلف بکند (مانند سیستم تحقیقات در یک بازی استراتژی) و این تفکرات بعد از کامل شدن توسعه خود، میتوانند باعث تقویت یکسری از مهارتهای شما بشوند. با این وجود، باید حواستان به این هم باشد که در حین توسعه و ایجاد این تفکرات تا زمانی که ایجادشان تکمیل نشده است، شخصیت شما در یکسری از تواناییها دچار ضعف میشود.
در بند قبل صبحت از زمان لازم برای کامل شدن تفکرات شد؛ برخلاف بسیاری از بازیهای نقش آفرینی که یا زمان کاملاً پویا دارند و یا زمان نقشی در آنها ندارد، در این بازی زمانی حالتی نسبی داشته و کاملاً در خدمت داستان است. گشت و گذار در محیط بازی تأثیری روی گذر زمان ندارند اما صحبت کردن با افراد، انجام اعمال مربوط به داستان، نشستن روی نیمکت، خوابیدن و… همگی از مواردی هستند که میتوانند باعث گذر زمان در این بازی شوند. گذر زمان ممکن است باعث شود مأموریتی که مربوط به ساعت خاصی از روز بوده برای شما غیرفعال شده و یا اصلاً دیگر امکان انجام آن وجود نداشته باشد. محدودیت زمانی در بسیاری از بازی ها برای یکسری مأموریت تصادفی وجود دارند اما در کمتر بازی شاهد این هستیم که مأموریتهای فرعی عمیق و داستانی بازی نیز با چنین وضعیتی رو به رو باشند. همچنین باید به روند منطقی بسیاری از وقایع بازی نیز توجه کنید. مثلاً اگر قرار است آیتم خاصی را از روی یک جسد بردارید، قطعاً باید این کار را پیش از ارسال آن به سردخانه انجام دهید چون پس از آن امکان دسترسی به جسد را نخواهید داشت و هیچ راه برگشتی هم برای این موضوع در اختیار شما نخواهد بود (البته به جز لود کردن از سیو های قبلی!). تکتک این کارها مواردی هستند که باید به آنها با دقت توجه کنید. موضوع دیگری هم که این جا پیش میآید، مقوله شب است. در شب، کارآگاه دیگری که شما را همراهی میکند، برای استراحت به هتل میرود و در این زمان شما امکان انجام کارهایی نظیر سرقت از سایر شخصیتهای بازی را خواهید داشت که به طور نرمال نمیتوانستید در حضور همکارتان انجام بدهید. با توجه به گذر زمان، در حین صحبت با شخصیتها باید حواستان باشد که برخلاف سایر بازیهای نقش آفرینی که بهترین انتخاب در اکثر اوقات، گوش دادن به تمامی صحبتهای شخصیت مقابل است، انجام تمامی مکالمات میتواند به دلیل گذر زمان به ضرر شما تمام شود و حتی در بسیاری از اوقات، انتخاب یک گزینه خاص در دیالوگها ممکن است منجر به غیرفعال شدن دیالوگهای دیگر بشود. پس باید به طور کامل حواستان به تکتک این موارد هم باشد.
در این جا و با توجه به این مواردی که در مورد ذهن شخصیت اصلی گفتیم، باید به این نکته هم اشاره کنیم که همان طور که احتمالاً با توجه به ابتدای شروع بازی و توصیفات این مقاله میتوانید حدس بزنید، شناسایی قاتل مربوط به پرونده تنها موضوع و هدف اصلی بازی نیست. بخش زیادی از هدف اصلی بازی، مربوط به این میشود که شخصیت اصلی بازی، بتواند به یاد بیاورد که دقیقاً کیست و چه گذشته و پیشینهای داشته است. در این راه، صحبت با جنبههای مختلف شخصیتی میتواند بسیار کارساز باشد و کمکم گوشههای تاریک و روشن زیادی از شخصیت اصلی بازی آشکار میشود. این کارآگاه مرموز با توجه به ذهن بسیار مشوش و عجیب و غریبی که دارد، باید هم شخصیتی بسیار پیچیده و چند لایه داشته باشد و نویسندگان بازی هم در ایجاد روند جذاب و مرموز در روایت پیشینه این شخصیت، سنگ تمام گذاشتهاند.
به جز شخصیت اصلی، تکتک شخصیتهای فرعی که در بازی با آنها رو به رو میشوید، شخصیت پردازی ویژه و مخصوص به خود را دارند. روی تکتک قسمتهای مختلف بازی فکر شده است و تقریباً هیچ شخصیتی را پیدا نمیکنید که صرفاً بیهوده در محیط بازی قرار گرفته باشد. هر کدام از این شخصیتها داستان مخصوص به خود را دارند و با پیگیری داستان آنها، میتوانید پرده از رازهای مرموز دنیای بازی بردارید. نکته مهم دیگر هم این جاست که تکتک رفتارهای شما و تصمیمهایی که میگیرید، روی سرنوشت شخصیتها تأثیرگذار است. انتخابهای شما میتواند منجر به کشته شدن یک شخصیت شده و یا مشکل او را برطرف کند. تمامی این مسائل بر عهده شماست. بدیهی است که سرنوشت هر شخصیت ممکن است روی بعضی از شخصیتهای دیگر هم اثر بگذارد. این جاست که به توانایی بسیار بالای نویسندگان بازی برای تهیه داستانی تا این حد عمیق و پیچیده پی میبرید، تا حدی که بعضی از داستانهای فرعی بازی خود پتانسیل این را داشتند که در یک بازی دیگر به عنوان موضوع اصلی استفاده بشوند. ضمن این که باید توجه کنید که بازی ترکیبی از شخصیتهای عجیب و غریب و دنیایی خاص است و همین موضوع نکتهای است که باعث جذابیت بازی میشود. شخصیتهای بازی آدمها نرمال و معمولی نیستند، هر کدام زندگی و رازهای عجیب و غریبی دارند که باید به دستان شما کشف شود.
در کنار همه این موارد باید به فضاسازی فوقالعاده بازی اشاره کنیم. دنیایی که بازی در آن جریان دارد و به خصوصی محله خاصی که شخصیت شما برای بررسی جرم وارد آن جا شده، محلهای پر از افراد مجرم است که فقر و فساد بخش زیادی از آن را در بر گرفته است. از این رو مشاهده افراد بدطینت و بدذات در این محیط امری بسیار طبیعی است اما در عین حال در میان این افراد، کسانی هم هستند که هنوز انسانیت را به کلی فراموش نکردهاند و نقطه نوری در دنیای تاریک بازی هستند. نویسندگان بازی در به تصویر کشیدن دنیایی پر از تناقضات مختلف و ارائه یک جامعه فروریخته، بسیار خوب عمل کردهاند. سازندگان بازی از ارائه عنوانی که پر از ارجاعات مختلف به مسائل اجتماعی و فلسفی پیچیده باشد ابایی نداشتهاند و در ارائه یک طرز دیدگاه خود به این مسائل نیز موفق بودهاند. در دنیای بازی با وجود این که میدانید احتمالاً شخصیت شما قدرت تغییر همه مشکلات را ندارد، اما میدانید که حداقل میتواند در آن تأثیرگذار باشد و با توجه به ساختار روایی بازی و ترکیب آن با گیم پلی، به خوبی میتوانید تأثیر تصمیماتتان را بر سرنوشت شخصیتها و دنیای بازی ببینید.
با همه مواردی که از داستان و گیم پلی بازی گفتیم، در نهایت میتوانیم به این نتیجه برسیم که Disco Elysium عنوانی خاص است که به شکل نوآورانهای داستان و گیم پلی را با هم ترکیب کرده و با ارائه داستان بسیار غنی و پیچیده در کنار گیم پلی متناسب با داستان، میتواند زمینه ساز سبکی جدیدی از بازیهای ادونچر و نقش آفرینی باشد. اگر از این بازی انتظار گیم پلی مشابه عنوانی نظیر Divinity و یا حتی سری ویچر و نظایر آن را دارید، باید قاطعانه گفت که این بازی با توجه به نبود سیستم مبارزاتی و تفاوتهای بسیار، شباهتی به آنها ندارد اما در عین حال، ویژگیهای خاص و منحصر به فردی را دارد که میتواند به خوبی طرفداران این سبک را به خود جلب کند. به علاوه تمامی اینها، باید بدانید که داستان و دیالوگها حرف اول و آخر را در این بازی میزنند و اگر از افرادی هستید که حوصله خواندن و گوش دادن به دیالوگهای فراوان را ندارید، احتمالاً این بازی انتخاب چندان مناسبی برای شما نخواهد بود.
بعد از داستان و گیم پلی، نوبت به گرافیک بازی میرسد. مطمئناً با توجه به تصاویر بازی متوجه فضای هنری خاص این عنوان شدهاید. مدلهای مختلف بازی با استفاده از طراحیهای دستی طراحی شده و بعد به صورت سه بعدی وارد محیطهای بازی شدهاند. با نگاهی گذرا به تصاویر بازی میتوان متوجه شد که طراحان هنری بازی برای این عنوان سنگ تمام گذاشتهاند. برای جنبه بصری تکتک اتفاقات مختلف موجود در محیط از پیش فکر شده است. در بسیاری از بازیهایی که بدون حمایت ناشران بزرگ ساخته میشوند، کمتر شاهد دقت به انیمیشنهای ریز شخصیتها هستیم اما در این بازی شاهد این هستیم که سازندگان به کوچکترین حرکات شخصیت نظیر بلند شدن شخصیت از روی تخت و گرفتن سرش میان دو دست به دلیل درد فکر کردهاند و آن را به شکلی قابل باور در بازی پیاده سازی کردهاند. فضاسازیهای محیطی بازی نیز علاوه بر این که از یک سبک هنری خاص پیروی میکنند که تا حد زیادی بیانگر فضای پیچیده و مرموز ذهن شخصیت بازی است، تنوع بالایی دارند و شاهد فضاهای گوناگون با طیفهای رنگی متفاوتی هستیم که البته همگی تا حدی بیانگر فضای عجیب و غریب حاکم بر بازی هستند اما در عین حال باعث افزایش تنوع بصری بازی شده اند. فضای هنری بازی به شکلی است که هویت منحصر به فرد و خاصی به بازی بخشیده است که آن را از سایر عناوین این سبک متمایز میکند و باعث میشود که این بازی در ذهن بازیکنان ماندگارتر شود. از نظر فنی هم عملکرد بازی در کل قابل قبول و خوب بوده است. طبیعتاً همه کارهای تیم هنری بازی باید به شکل سه بعدی به محیط بازی منتقل میشدند و به علاوه سیستمهایی نظیر نورپردازی کاملاً وابسته به بخش فنی هستند و در تمامی این موارد نیز عملکرد بازی خوب و قابل قبول بوده است. از لحاظ پرفورمنس نیز وضعیت بازی در حد مطلوبی قرار دارد و حتی گرافیک Integrated پردازندههای اینتل هم توانایی اجرای بازی در حد گرافیکی پایین را به شکل معقولی دارند و از این رو با سیستمهای متوسط رو به پایین میتوان بازی را به خوبی انجام داد. هر چند اگر بخواهید یکسری تنظیمات بازی را تا انتها بالا ببرید، به سیستمی بالاتر از حد متوسط نیاز دارید ولی در کل عملکرد سازندگان در این زمینه خوب بوده است.
بعد از گرافیک نوبت به موسیقی و صداگذاری بازی میرسد. در این زمینه نیز عملکرد سازندگان بسیار خوب بوده است. موسیقی بازی عموماً متشکل از سازهای الکترونیکی است که به خوبی فضای عجیب و غریب و البته تا حدودی سایبرپانک بازی را به شما القا میکنند (البته بازی از نظر فضای داستانی در سبک سایبرپانک قرار نمیگیرد ولی شباهتهایی به آن دارد). تعداد قطعات موسیقی استفاده شده برای بازی نیز کاملاً متناسب یک بازی طولانی نظیر این عنوان است و کل قطعات بازی چیزی بیش از ۴ ساعت و نیم به طول میانجامد که برای عنوانی که بدون بودجه یک ناشر بزرگ ساخته شده است، این مدت زمان برای موسیقیها قطعاً قابل قبول است. در زمینه صداگذاری هم عملکرد سازندگان قابل قبول بوده است. هر چند بعضی از دیالوگهای بازی صداگذاری نشدهاند اما بخش زیادی از صحبتها، علی الخصوص صحبتهای درون ذهن شخصیت اصلی و دستیار او و بسیاری از دیالوگهای مهم صداگذاری شدهاند که همین موضوع باعث میشود با توجه به بودجه محدود سازندگان و ارائه یک تجربه بسیار عالی در سایر بخشهای بازی، بتوانیم این ایراد را تا حد زیادی نادیده بگیریم. در کنار این موضوع، عملکرد سازندگان در زمینه صداهای محیطی هم قابل قبول بوده است و ایراد خاصی به بازی از این لحاظ وارد نیست.
نتیجهگیری نهایی:
Disco Elysium یک بازی نقش آفرینی خاص است که با ارائه داستانی عمیق، شخصیت پردازی فوقالعاده برای کاراکترها، انتخابهای تأثیرگذاری، ویژگیهای شخصیتی بسیار مختلف برای شخصیت اصلی که همگی در گیم پلی اثرگذارند و تأثیر دادن درست آنها در گیم پلی، نوید بخش عناوین داستانی بسیار عمیقتر و زیباتری در آینده است. اگر از جمله افرادی باشید که حوصله خواندن دیالوگهای طولانی در بازیها را ندارند، احتمالاً این بازی چندان به مذاق شما خوش نمیآید اما اگر از افرادی باشید که به عناوین داستانی علاقه داشته و با خواندن متنهای طولانی هم مشکلی ندارید، قطعاً Disco Elysium با داستان پیچیده، شخصیتهای عجیب و غریب و سبک هنری خاصش، انتخابی عالی برای شما خواهد بود.
نکته در مورد تیتر: از نظر نگارشی کلمه تراوش چون فارسی است با «ات» جمع بسته نمیشود اما فارغ از رایج بودن کلمه، این موضوع که این کلمه با «ات» جمع بسته شده است، به خوبی وضعیت عجیب ذهن شخصیت اصلی را نشان میدهد و به همین دلیل به همین شکل در تیتر قرار گرفته است.
پر بحثترینها
- فوری: سونی در حال مذاکره برای خرید کمپانی مادر FromSoftware است
- نامزدهای بهترین بازیهای سال مراسم The Game Awards 2024 مشخص شدند
- نقدها و نمرات بازی STALKER 2 منتشر شدند
- ۱۰ بازی سینماتیک که میتوانند با بهترین فیلمهای سینمایی رقابت کنند
- پلی استیشن برای ۱۰ سال متوالی نمایندهای برای بهترین بازی سال داشته است
- شایعه: حالت پرفورمنس بازی STALKER 2 روی Xbox Series X به خوبی اجرا نمیشود
- فیل اسپنسر: تولید کنسولهای ایکس باکس در نسلهای آینده متوقف نخواهد شد
- فیل اسپنسر: STALKER 2 یکی از مدعیان بهترین بازی سال است
- بازی Death Stranding Director’s Cut دومین بازی پرفروش ایکس باکس شد
- بدون اشتراک پلاس، امکان انتقال فایل سیو بازیها از پلی استیشن ۵ استاندارد به پرو وجود ندارد
نظرات
بازی عالی به نظر میاد :inlove: رفت تو لیست…برای منی که عاشق داستانم.
من اگه بخوام اینو بازی کنم فکر کنم سه سال طول بکشه انقدر که روو دیالوگ ها وسواس دارم و همه رو میخونم 🙂 :laugh: 😀
این بازی شاهکاره :inlove: :inlove: :inlove: بهشتی برای دوستداران نقش آفرینی.
وقتی نگاهش میکنی میگی برو بابا کی اینو بازی میکنه اما وقتی بازیش میکنی دیگه دلت نمیخواد وایسی
منی که انگلیسی دستو پا شکسته بلدم میتونم ازین بازی لذت ببرم؟
گیم پلیشم مث اینکه عمیق نیست ولی بازم دل خیلیارو برده
مشتاق شدم به تجربش
فک نکنم.متناش یخورده سنگینه نود درصد بازیم متنه.
والا از نکات منفیش میشه به این اشاره کرد که از بس alt+tab میزنی که بری روی دیکشنری احتمالا کیبوردت خراب میشه!
حوصله ی زیاد میخواد اونم با مشکل بد نبود صداگذاری برای کل بازی و درسته گیم پلیش یه ار پی جی عمیق با مبارزه و این چیزا اما شاهکار سبک کاراگاهیه و با اینکه Blacksad امسال تونست دل خیلیا رو ببره به عنوان یه بازی کاراگاهی کلاسیک و هالیوودی اما دیسکو یه چیز عجیب و غریبیه توی این سبک. حتی یه بیلد داره به اسم شرلوک هلمز که مثل سریالش سر نخا همینطوری میان بالا جلوی چشمت (البته احتمالا باید از قدرت بدنی و حرف زدن و اینا کلا بگذری تو لول آپ کردنا).
چیزیه که شدیدا حوصله میخواد و اگه بخوای پاش بشینی مثل اینه که یه رمان انگلیسی چند هزار صفحه ای دستت گرفتی (مثلا جنگ و صلح که زیادم هیجانی نمیشه) اگه پاش بشینی وقتی که تموم شد دوباره میخوای شروعش کنی اما اگه حوصلشو نداری که اصلا با وجود شاهکار بودنش پیشنهاد نمیکنم بهت.
بعضی بازیا هم صدا گزاری دارن ولی فقط دیالوگ های مهم و صحبت میکنن بقیه دیالوگ ها متنی ان مثل dragon quest فقط بعضی دیالوگ هاش صدا گزاری داره
دومین RPG برتر این نسل. شاهکار بود واقعا (اولی Divinity Original sin 2 بود بنظرم :inlove: )
یعنی دیالوگ هاش همه خلاقانه
داستان جذاب
طراحی هنری خاص
موسیقی :yes:
بعد سالها مجبور شدم بعضی جاها از دیکشنری استفاده کنم :rotfl:
۱۰/۱۰
بنظرم نداشتن صداگذاری کامل نمره منفی نداره. خیلی از سازنده ها دو دلیل دارن بخاطر این کار. نداشتن بودجه ی کافی یا بخاطر علاقه ی پلیرها به انجام دادن صداگذاری توسط ذهن خودشون که خیلی هم خلاقانه ست
اتفاقا این بازی واقعا باید این نکته ی منفی ازش گرفته میشد. بازی آر پی جیه text adventure که نیست بی صدا فقط متن بخونی. صداگذاری واسه یه چنین بازی ای اونم با حجم بالای متن ها و نیاز شدید به خوندن واقعا لازمه و نبودنش میتونه خیلی از پلیرهایی که مثل من معمولا واسه خوندن متن نمیتونن زیاد وقت بذارن و زبان اصلیشون انگلیسی نیست رو از بازی زده کنه که به ضرر یه همچین شاهکاری هست.
باهاتون مخالفم
یه RPG حتما نیاز نداره که صداگذاری داشته باشه. بله صداگذاری خوب افراد بیشتری رو جذب میکنه
ولی نداشتنش اصلا نکته ی منفی نیست
یعنی واقعا یه RPG باز حاضر نیست که وقت خوندن بزاره و شاهکارای مثل Tyranny. Pillars of eternity. baulder’s gate . planescape torment رو تجربه کنه؟
البته من شخصا از صداگذاری کرکترها(به جز کرکتر اصلی) خوشم میاد ولی خب خیلی از کسانی که طرفدار ژانر cRPG هستن مخالفن با صداگذاری کامل
بازیش بازی عجیبیه از هر نظر از گرافیک و موسیقی و دیالوگ ها تا سبک گیم پلی و… ولی حقیقتش هرکسی من جمله خودم نمیتونه با این بازی ارتباط برقرار کنه چون حوصله زیادی میخواد و باید تک تک دیالوگ ها گوش بدی و سبک پازل گونه هم داره بازی و معمایی
دستتون درد نکنه اقای نامجوی
واقعا بازی فوق العاده هستش هم با توجه به نقد عالی شما و تمامی نمرات و نظرات هر چی باشه یکی از برترین rpg های سال و برترین بازی های سال هستش
رفته تو لیستم
اون ۲۴ تصویر کاراکتر بازی منو یادdeep web انداخت نمادهای ماسونی دیپ وب هم اینجوری بودن