ورشو غرق در آتش و خون | نقد و بررسی Warsaw
جنگ جهانی دوم از جمله موضوعاتی است که با وجود پرداخت بسیار زیاد کتاب، فیلم و بازیهای مختلف به آن، همچنان پر از زوایای پنهان و نهفته برای کشف شدن است. یکی از رویدادهای مهم این جنگ که در آثاری نظیر فیلم و بازی خیلی کمتر به آن پرداخته شده است، قیام مردم ورشو علیه نیروی اشغالگر آلمان نازی در سال ۱۹۴۴ بوده است. بازی Warsaw عنوانی بر اساس این رویداد مهم در تاریخ لهستان است و در ادامه قصد بررسی آن را داریم.
پیش از شروع نقد و بررسی خود بازی، مختصری در مورد سازنده بازی و سپس در مورد خود واقعه تاریخی قیام ورشو توضیح میدهیم و سپس به نقد بازی میپردازیم. سازنده بازی یعنی استودیوی Pixelated Milk، یک استودیو کوچک مستقل لهستانی است که تا پیش از عرضه Warsaw تنها یک بازی مهم و جهانی عرضه کرده بودند. بازی قبلی این استودیو، Regalia: Of Men and Monarchs، عنوانی در سبک نقش آفرینی تاکتیکال –شبیه بازیهایی چون Final Fantasy Tactics و Disgaea- بود که در سال ۲۰۱۷ عرضه شده و با توجه به این که کمپین تبلیغاتی خیلی بزرگی نداشت، عنوان نسبتاً موفق و قابل قبولی محسوب میشد. طبیعتاً یک شرکت مستقل بعد از عرضه یک بازی نسبتاً موفق، دست به ساخت بازی جدید خواهد زد و حال بعد از دو سال، دست پخت جدید این استودیو که عنوانی با محوریت تاریخ کشور خودشان است، با نام Warsaw (ورشو) عرضه شده است. در ادامه این مطلب به طور کامل از نوشتن نام عنوان به فارسی خودداری میکنیم تا با خود کلمه ورشو یعنی پایتخت لهستان که در طول نقد بارها به آن اشاره خواهیم کرد، اشتباه گرفته نشود.
Warsaw عنوانی است که در دوران قیام مردم ورشو علیه آلمان نازی در سال ۱۹۴۴ اتفاق میافتد. کشور لهستان، اولین قربانی جنگ جهانی دوم بود و در همان ابتدای جنگ یعنی سال ۱۹۳۹، آلمان نازی با حمله ناگهانی به آن و تصرف شهر دانزیگ، شیپور جنگ را به صدا در آورد. آلمان سپس با پیشروی بیشتر در این کشور، به سرعت شهرهای زیادی از آن را تحت کنترل گرفت و تا اواخر سپتامبر همان سال، ورشو پایتخت لهستان به طور کامل سقوط کرده و به دست آلمانها افتاد. پس از آن و تا سال ۱۹۴۴، مردم شهر ورشو در زیر سلطه نیروهای آلمانی و با سختی و مشقت زیادی زندگی کردند. بسیاری از آنها در خلال این سالها کشته شدند و همین مسائل، طبیعتاً باعث شد که کمکم نیروهای مقاومتی مختلفی نیز در بین مردم علیه اشغالگران نازی تشکیل شود. در تابستان سال ۱۹۴۴ که کمکم قدرت آلمان نازی رو به افول بود، نیروهای ارتش سرخ شوروی تا حد زیادی به خاک لهستان نفوذ کرده بودند و به ورشو نزدیک میشدند تا کمکم برای آزادسازی آن وارد عمل شوند. در همین زمان و درست در تاریخ ۱ آگوست ۱۹۴۴، همزمان با اجرای عملیات لوبلین-برست توسط ارتش سرخ در قسمتی دیگر از لهستان، گروههای مقاومت زیرزمینی لهستان با هماهنگی قبلی و به شکل از پیش برنامه شده، عملیاتی موسوم به عملیات تندباد (Operation Tempest) را به اجرا در آورند. این عملیات قرار بود رأس ساعت پنج بعد از ظهر در ساعتی موسوم به ساعت W به اجرا در بیاید که به دلیل تعداد بالای نیروهای مقاومت و عدم امکان مخفی نمودن آنها، کمی زودتر به صورت غیررسمی کار خود را آغاز کرد و در بسیاری از مکانهای مهم ورشو، جنگ سختی بین نیروهای مقاومت و آلمانها در گرفت. پس از آن، در ابتدا نیروهای مقاومت به پیروزیهایی دست یافتند و توانستند بخشهایی از شهر را از دست آلمانها آزاد کنند. از طرفی آلمانها نیز تجهیزات جنگی بسیار پیشرفتهتری داشتند و به نوعی یکی از اهداف نیروهای مقاومت لهستان نیز آزادسازی بخشهایی از شهر و حفظ آنها تا رسیدن ارتش سرخ شوروی بود. با این وجود، حدود دو ماه بعد، به دلیل تعللهای ارتش سرخ در ورود به شهر، قیام ورشو سقوط کرد و در نتیجه آن، تعداد زیادی از نیروهای لهستانی کشته یا اسیر شدند و مدتی بعد نیز شهر ورشو به دستور هیتلر تا حد بسیار زیادی تخریب شد. سطح این تخریبها تا حدی بود که طبق آمارها، حدود ۹۰ درصد ساختمانهای صنعتی، بهداشتی و سینماها، نزدیک به ۱۰۰ درصد پلها و بیش از ۷۰ درصد منازل مسکونی به طور کامل تخریب شدند و رسماً در نتیجه این قیام، ورشو نه تنها سقوط کرد که به طور کامل ویران شد.
با این مقدمه به سراغ نقد خود بازی Warsaw میرویم. بازی همان طور که در ابتدای نقد نیز اشاره کردیم، بر مبنای قیام ورشو ساخته شده است و شروع داستان آن نیز درست از همان ۱ آگوست ۱۹۴۴ است و بازی در طی یک مأموریت آموزشی کوتاه، شما را با کلیات داستانی بازی، گروهی که کنترلشان را بر عهده دارید و جو کلی حاکم بر آن آشنا میکند. از آن جایی که بازی به نوعی یک عنوان تاکتیکال استراتژی Rougelike محسوب میشود، داستان خیلی خطی و مشخصی را پس از این مراحل ابتدایی دنبال نمیکند و صرفاً وظیفه اصلی شما، تلاش برای انجام مأموریتهای مختلف در مناطق مختلف ورشو، حفظ کنترل این مناطق و مقاومت کردن است. در این میان، بعد از انجام هر مأموریت، یکسری اتفاق داستانی نیز به صورت تصادفی روی میدهد. بعضی از این اتفاقات، منطبق بر رویدادهای واقعی هستند که در آن دوران اتفاق افتاده و جنبهای کلیتر و اساسیتر دارند که ممکن است تأثیری اساسی بر روند بازی بگذارند و بعضی نیز رویدادهایی ساخته سازندگان بازی هستند که از نظر داستانی معمولاً ابعاد کوچکی دارند و شامل مواردی نظیر پناه آوردن بعضی از شهروندان به پایگاه شما، دستگیری جاسوس دشمن و موارد این چنینی میشود.
Warsaw عنوانی است که از زمینه داستانی خوبی استفاده کرده است که تقریباً در هیچ بازی دیگری به طور جدی و در طول گیم پلی مورد بررسی قرار نگرفته است و از این رو فضای داستانی خاصی دارد ولی با این وجود، به دلیل Rougelike بودن آن، علیرغم پتانسیل بسیار بالای این دوره داستانی بکر، سازندگان در جهت ایجاد یک خط روایی منسجم تلاش خاصی نکردهاند. هر چند به دلیل سبک بازی، نمیتوان نبود داستان منسجم را به طور قطعی یک ایراد در نظر گرفت اما به هر حال با مشاهده وضعیت بازی، متوجه پتانسیل خوبی که بازی برای ایجاد یک داستان بسیار احساسی نظیر This War of Mine یا The Valiant Hearts داشت میشوید و متأسفانه سازندگان از آن استفاده نکردهاند. البته انتظار داشتن داستانی نظیر The Valiant Hearts از این بازی شاید کمی زیاده روی باشد اما قطعاً This War of Mine نشان داده است که حتی اگر شخصیت اصلی مشخص و ثابتی نداشته باشید و بازی بر مبنای خط روایی خیلی از پیش تعیین شدهای هم نباشد، میتوان یک داستان غم انگیز و تراژیک از جنگ را روایت کرد که متأسفانه در Warsaw شاهد چنین چیزی نیستیم.
با توجه به این موضوع، نمیتوان انتظار شخصیت پردازی خاصی برای کاراکترهای بازی را داشت. هر بار تکرار بازی، چند شخصیت اولیه به طور تصادفی از اول ساخته نمیشوند و ثابت هستند اما برای آنها نیز شخصیت پردازی خیلی خاصی در نظر گرفته نشده است. بازی در قالب یک دفترچه در یک بخش فرعی از بازی، اطلاعاتی در مورد پیشینه این شخصیتها به شما ارائه میدهد اما در طول خود بازی به طور کلی شاهد چیزی که بتوانیم نام آن را شخصیت پردازی و ارائه داستان بر مبنای یک شخصیت مشخص بگذاریم وجود ندارد. این موضوع در کنار Permadeath بودن شخصیتها –که در بخش گیم پلی بیشتر در مورد آن صحبت خواهیم کرد- باعث میشود که بعضی از همان شخصیتهای اولیه هم در صورت بیاحتیاطی، به طور کامل از بازی حذف شوند تا به طور کامل مطمئن شوید که قرار نیست داستان خاصی حول افراد در بازی شکل بگیرد. در حالی که سازندگان میتوانستند با ایجاد یکسری تعاملات بیشتر بین شخصیتها تا حدی عمق آنها را بالاتر ببرند تا مرگ آنها برای بازیکن، صرفاً به معنی از دست دادن یک نیرو و نیاز به هزینه برای نیروی جدید نباشد و از نظر احساسی و داستانی نیز تا حدی تحت تأثیر قرار بگیرد.
در مجموع، سازندگان در Warsaw از فضای داستانی خوب و خاصی استفاده کردهاند که احتمالاً بخش زیادی از بازیکنان، تقریباً هیچ نوع اطلاعاتی از آن ندارند. این فضای خوب میتوانست به خوبی باعث غافلگیر شدن بازیکنان در بخشهای مختلف شود اما به دلیل استفاده از سبک Roguelike و نبود شخصیت پردازی برای افراد بازی، تقریباً بخش زیادی از پتانسیلهای داستانی بازی بلااستفاده مانده است. هر چند قطعاً بازیکنان از طریق رویدادهایی که در طول بازی اتفاق میافتد، با این برهه از تاریخ و وقایع قیام ورشو تا حدی آشنا میشود اما به هر حال بازی فاقد یک خط روایی داستانی عمیقتر و تأثیرگذارتر است؛ در حالی که قطعاً وقایع دردناک قیام ورشو، به طور بالقوه میتوانند زمینه ساز خلق داستانهای بسیار بهتری باشند.
بعد از داستان نوبت به گیم پلی بازی میرسد. به طور کلی گیم پلی بازی از چند بخش جدا از هم تشکیل شده است. بخش اول آن مربوط به قسمت مدیریت پایگاه است. بعد از انجام هر مأموریت و مرحلهای در بازی، شما به پایگاه زیرزمینی نیروهای مقاومت میروید و در آن جا میتوانید کارهای مدیریتی مربوط به گروه را انجام دهید. کارهایی نظیر درمان نیروها در درمانگاه، خرید وسایل و سلاحهای جدید، استخدام نیرو و سرباز و البته ارتقای شخصیتها همگی در این بخش انجام میشود. این قسمت از بازی شاید گستردگی عناوین خیلی مطرحی نظیر XCOM را نداشته باشد اما به طور کلی طراحی قابل قبول و خوبی دارد و از نظر رابط کاربری و ارتباط برقرار کردن با آن، میتوان به راحتی به قسمتهای مختلف آن دسترسی پیدا کرد.
بخش بعدی بازی مأموریتهای مختلف آن هستند. از طریق پایگاه اصلی، میتوانید از میان چندین مأموریتی که هر بار میتوانید انجام بدهید و در مناطق مختلفی از شهر ورشو انجام میشوند، یکی را انتخاب کنید و به انجام آن بپردازید. مأموریتها به جز معدود مواردی اکثراً اهداف معمولی نظیر از بین بردن دو سه گروه از گردانهای دشمن یا پیدا کردن یکسری منابع خاص در نقشه را دنبال میکنند و البته به تدریج و با پیشرفت در بازی، این اهداف نیز از نظر درجه سختی ارتقا پیدا میکنند. انجام هر مأموریت نیز علاوه بر پاداشهای مشخصی که خود مأموریت به شما میدهد، باعث میشود که جنبش نیروهای قیام در آن محله از شهر ورشو بیشتر بشود و از این طریق میتوانید به منابع بیشتری دسترسی پیدا کنید. ضمن این که اگر به یک محله خیلی توجه نکنید، ممکن است قیام در آن نقطه به طور کامل شکست بخورد و طبیعتاً آن محله را به طور کامل از دست داده و دیگر از مزایای آن و منابعی که تولید میکند نیز نمیتوانید بهرهای ببرید. بعد از انتخاب یک مأموریت نیز باید افرادی که میخواهید اعزام کنید را مشخص کرده و در نهایت عملیات را شروع کنید.
بعد از شروع عملیات، وارد بخش نقشه بازی میشویم. به نظر من این بخش یکی از قسمتهای بسیار ناقص بازی است که تا حد زیادی روی تجربه کلی بازی اثر گذار بوده و باعث کاهش کیفیت کلی و حس اثر شده است. در این بخش، شما به صورت دید از بالا و نمادین، خیابانهای شهر و ساختمانهای آن را مشاهده میکنید و باید با کلیک موس، افرادتان را در خیابانها حرکت بدهید تا اهداف مرحله را انجام دهید. در حین حرکت در خیابانها، ممکن است به نقاط قابل توجهی در نقشه برخورد کنید که میتوانند موارد مختلفی باشند، بعضی از آنها ممکن است جعبه مهمات باشند و از این طریق بتوانید نیروهایتان را بیشتر تأمین کنید و بعضی دیگر نیز ممکن است افرادی باشند که در خیابانهای جنگ زده گیر کرده یا در گوشهای پناه گرفتهاند. در این موارد، معمولاً باید با آنها وارد صحبت شده و سعی کنید آنها را متقاعد کنید که کار مد نظر شما را انجام بدهند. در این زمینه، هر کدام از افرادتان تواناییهای مخصوصی نظیر استفاده از زور یا فن بیان خوب دارند و باید متناسب با نظر کلی جمعیتی که با آنها صحبت میکنید، یکی از افراد را انتخاب نمایید. مسئله این جاست که اکثر این تصمیمات مخصوصاً در اوایل بازی به هیچ وجه عمیق نیستند و نمیتوانند یک بازیکن را به ادامه بازی ترغیب کنند. از طرفی واقعاً گستردگی توانایی درونی شخصیتها نیز در حد یک بازی نقش آفرینی نیست که بازیکنان خیلی به این موضوع که چه کسی چه توانایی دارد، اهمیت بدهند و احتمالاً خیلی به آن توجه نمیکنند. مشکل دیگر، نحوه حرکت کردن در خیابانهای بازی است. این حرکت کردن، به طور کامل مبتنی بر جهت گیری موس توسط شما هستند و با توجه به زاویه تیز کنار ساختمانها، بسیاری از اوقات اگر گروه شما به کنار یک ساختمان گیر کنند، باید کاملاً جهت حرکت خود را به عقب برگردانید تا بتوانید از آن گوشه تیز کنار بروید. این موضوع به نوعی ناشی از یک سیستم تشخیص برخورد نه چندان خوب در بازی است که صرفاً در حد یک بازی قدیمی، برخورد اشیا را با هم چک کرده و بر اساس آن برای حرکت اشیا تصمیم میگیرد و به هیچ وجه اجازه حرکت از اطراف یک مانع به شکل روان را نمیدهد. این موضوع باعث میشود که به شدت حرکت در این نقشه از ریتم بیفتند و این قسمت از نظر تجربه کلی به یکی از بخشهای آزار دهنده بازی تبدیل شود. از طرفی در کل مأموریت نیز مسافت مشخصی را میتوانید در نقشه بپیمایید –که با لغت AP شناخته میشود- و اگر در آن مسافت نتوانید مرحله را به اتمام برسانید، با شکست مواجه خواهید شد؛ یعنی این سیستم ناقص حرکتی، باعث ایجاد مشکل در تجربه کلی گیم پلی و سختی نا به جای آن نیز شده است. در کنار آن، برای انجام یکسری کارها نظیر درمان شخصیتها در حین مأموریت و روی نقشه نیز باید از واحد AP خود مصرف کنید و مقدار مصرفی برای این کارها نیز بسیار بالاست و به شدت کار شما را در مرحله سخت میکند. سخت بودن بازی به خودی خود مشکلی نیست اما به وضوح با این مسائل، به نظر میآید که این اعداد و ارقام تا حد زیادی غیرمنطقی هستند و از طرف دیگر، سیستم حرکتی بازی نیز باعث ایجاد مشکلات بیشتری شده است. این موارد در کنار همدیگر، به طور کامل باعث میشود که به تجربه و حس کلی بازی لطمه زیادی بخورد.
در حین حرکت روی نقشه، ممکن است با دشمنان برخورد بکنید و این جاست که گیم پلی وارد فاز اصلی خود یعنی مبارزه میشود. در این حالت، بازی وارد محیط متفاوتی میشود که نیروهای شما و دشمن به طور جداگانه مشخص شدهاند و با یک بازی تاکتیکال رو به رو میشوید. در این بخش از نظر زاویه دید و گرافیک و البته خود اعمال انجام شده، بازی به شدت به عنوان Darkest Dungeon شباهت پیدا میکند. در این بخش، هر گروه در هر نوبتی متناسب با تعداد نفراتش، به دفعات مشخصی میتواند از سربازانش استفاده کند. در این حالت، برخلاف بازیهای رایج تاکتیکال، میتوانید در یک نوبت از یک سرباز چندین دفعه استفاده کنید ولی باید توجه داشته باشید که خود سربازها هم محدودیت مشخصی از لحاظ خستگی برای اجرای دستورات دارند و بعضی از کارها نیز باعث خستگی بیشتری میشوند و نمیتوان در هر زمانی از آنها استفاده کرد. در ابتدای هر نوبت نیز به قدرت کاری شخصیتها یک واحد اضافه میشود و در صورت استفاده نکردن از یک سرباز در هر نوبت نیز نهایتاً تا سقف سه بار استفاده از قابلیت برای آنها به دست خواهد آمد. مکانیزم کلی خود مبارزات نیز بر اساس استفاده از قابلیتهای مختلف سربازان و جای گیری صحیح آنان در میدان نبرد است. هر سرباز متناسب با سلاحها و قابلیتهای فرعی خود قابلیتهای متفاوتی دارد. بعضی از نیروها بیشتر به سایر سربازان از لحاظ سلامتی کمک میکنند و قابلیت تهاجمی کمتری دارند و از طرف دیگر، بعضی نیز سلاحهایی نظیر شعله افکن دارند یا موشک انداز دارند و میتوانند به چندین واحد دشمن در آنِ واحد آسیب زیادی وارد کنند. در اثر حملات نیز ممکن است دشمنان دچار حالتهای مختلفی نظیر خونریزی و آتش سوزی بشوند که طبیعتاً مانند سایر بازیهای این سبک، وجود این حالت در سربازان در انتهای هر نوبت باعث کم شدن میزان سلامتی آنها میشود و یا ممکن است که به طور کامل جلوی اجرای دستورات توسط آنها را در یک نوبت بگیرد.
در طول مبارزات، جای گیری شخصیتها نیز از اهمیت به سزایی برخوردار است. کل شخصیتهای شما و دشمن، در دو ردیف و ۱۰ ستون (۵ ستون برای هر کدام از طرفین) قرار میگیرند. در هنگام ورود به مبارزه، ممکن است در بعضی از این جایگاهها، سنگرهای شنی و موارد این چنینی نیز قرار داشته باشند که در اثر قرار گرفتن سربازان پشت آنها، تا زمانی که از سنگر از بین نرفته، آسیب ناشی از ضربات دشمن کاهش پیدا میکند. این جایگیری سربازان فقط مربوط به استفاده از سنگر نمیشود و بعضی از قابلیتها نیز برای انجام شدن، نیاز به قرار گرفتن سرباز در موقعیت مشخصی دارند و تنها روی نقاط مشخصی از سمت دشمن قابل اثر هستند. از این رو قرار گرفتن سربازها شکلی کاملاً استراتژیک پیدا میکند و باید متناسب با قابلیتها، سربازان خود را در بین نقاط مختلف جا به جا کنید. ضمن این که همه این مواردی که گفته شد، برای نیروهای دشمن نیز صدق میکند و آنها نیز مانند شما میتوانند باعث آتش گرفتن سربازان شده و برای استفاده از قابلیتهای مختلف نیز نیاز به جای گیری مناسب دارند.
قابلیتهای سربازان نیز تنوع بسیار خوبی دارد. همان طور که گفتیم، بعضی در کار با سلاحهایی نظیر شعله افکن مهارت دارند، بعضی در استفاده از موشک انداز و بعضی نیز در کار با سلاحهای سنگین و تیربار و در عین حال عدهای نیز به عنوان تدارکات در بازی حضور خواهند داشت. در این میان باید توجه کنید که قابلیتهای زیادی نیز هستند که از طریق پیدا کردن مدالهای مشخصی در طول مراحل، میتوانید درون پایگاه با ارتقای شخصیتهای خود کسب کنید. برخی از آنها ممکن است خیلی جذاب نباشند و بیشتر جنبه تدافعی داشته باشند ولی بعضی دیگر نیز در ترکیب با تواناییهای دیگر، میتوانند برای شکست دادن دشمنان به شکلی بسیار ویرانگر عمل کنند.
علاوه بر همه این موارد، به تدریج یکسری افراد خاص نیز به گروه شما اضافه میشوند که تواناییهای ویژهتری دارند و ممکن است در خود پایگاه یا نبردها به شما کمک کنند. در حین رویدادهایی که در بازی اتفاق میافتند نیز ممکن است در اثر موارد مختلفی، افرادتان از شما جدا شوند و باید به تکتک این موارد توجه کنید تا بتوانید در بازی به خوبی پیشروی کنید.
مهمترین نکتهای که در مورد گیم پلی بازی باقی مانده است، وجود مکانیزمهای مربوط به سبک Roguelike و مواردی نظیر Permadeath در بازی است. به طور کلی اگر هر کدام از افراد شما در مراحل کشته شوند، برای همیشه آنها را از دست خواهید داد. سازندگان نیز عمداً سیستم ذخیره بازی را به صورت تمام اتوماتیک در آوردهاند و شما نمیتوانید به دلخواه خود از سیوهای مختلف استفاده کنید و بدین ترتیب، باید همواره حواستان به عواقب کارهای خود باشید. ضمن این که به احتمال بسیار زیاد، در دفعات اول احتمال پیروزی شما در بازی بسیار کم خواهد بود و به علاوه بخش زیادی از محتوای آن نظیر بسیاری از رویدادهای تصادفی را تجربه نخواهید کرد و همانند همه بازیهای Rougelike باید بارها بازی را از ابتدا بازی کنید تا بخشهای مختلف بازی را تجربه کرده باشید.
در مجموع، Warsaw عنوانی است که در یکسری از بخشهای اصلی بازی مثل مبارزات خیلی خوب عمل کرده اما این عملکرد خوب، با یک سیستم حرکتی ناقص در نقشه و یکسری تصمیمات سطحی به تقلید از بازیهای نقش آفرینی ولی با عمق بسیار کمتر ترکیب شده و این موضوعات باعث شدهاند که با وجود کیفیت خوب بخشی مثل مبارزات، تجربه کلی بازی تا حد زیادی تحت تأثیر قرار بگیرد و از کشش و جذابیت بازی کاسته شود. با این وجود همچنان سازندگان بخشهایی اساسی از بازی را به خوبی پیاده کردهاند و میتوان در این بخشها انتظار تجربه خوبی را داشت ولی برای انجام این بخشها، باید قسمتهای ناقص بازی را نیز تحمل کنید.
بعد از گیم پلی نوبت به گرافیک بازی میرسد. از لحاظ هنری بازی سبک خاص و ویژهای دارد که اگر بازی Darkest Dungeon را تجربه کرده باشید، احتمالاً در همان نگاه اول شما را به یاد آن میاندازد. این موضوع در کنار شباهتهای گیم پلی، باعث میشود که مطمئن باشیم که Darkest Dungeon یکی از منابع الهام بسیار مهم سازندگان Warsaw بوده است. البته این الهام گیری به خصوص در بخش گرافیک، منجر به تقلید کورکورانه نشده و با توجه به تفاوت فضای دو بازی، سازندگان Warsaw به خوبی توانستهاند از پس ایجاد شخصیتهای مختلف، محیطها و سلاحهای مختلف آن دوران متناسب با سبک گرافیکی بازی بربیایند. البته متأسفانه طراحی بخش نقشه بازی همان طور که در قسمت گیم پلی ایراد داشت، در این جا هم ایراد دارد و واقعاً این زاویه دید به همراه آلمانهای بصری خشک این حالت که از نظر زمانی نیز کوتاه نیست و بارها تکرار میشود، باعث میشود که ارزش بازی از بعد گرافیکی به خاطر این بخش کمی پایین بیاید اما در سایر بخشهای گرافیک عملکرد سازندگان فوقالعاده بوده است و ایراد خاصی به آن وارد نیست. از بعد فنی، بازی با توجه به شکل گرافیکی خاص خود، نکته خیلی خاصی برای بررسی کردن ندارد. تنها موضوع قابل بررسی در این بخش، مسئله پرفورمنس بازی است که طبیعتاً با این سبک گرافیکی، بازی از این لحاظ نیز عنوان سنگین و مشکل سازی نیست و با سیستمهای نه چندان جدید و قدیمی نیز میتوان تجربه خوبی داشت.
در نهایت نوبت به موسیقی و صداگذاری بازی میرسد. قطعات استفاده شده برای موسیقی بازی از لحاظ تم کلی و فضا، کاملاً با محیط بازی و دوره زمانی آن هماهنگ هستند و به خوبی حس آن دوران را منتقل میکنند و در بخشهای مربوط به نبرد نیز به خوبی ریتم بازی را منتقل میکنند. با این وجود، موسیقی استفاده شده برای پایگاه اصلی ریتم فوقالعاده تکراری دارد که بعد از چند دقیقه گوش دادن به آن، به شدت آزار دهنده میشود و ممکن است حتی تصمیم بگیرید که بازی را در این زمان به صورت بیصدا تجربه کنید.
در بعد صداگذاری، برای شخصیتها به جز یکسری جمله تکراری در حین نبردها هنگام انتخاب شدن و حمله کردن، کار زیادی در بعد دوبله انجام نشده است که البته با توجه به مستقل بودن بازی و بودجه سازنده، میتوان تا حدی از آن صرفنظر کرد. در سایر بخشها نظیر صداهای مربوط به انفجار، آتش، تیراندازی و… مشکل خاصی در بازی دیده نمیشود و همگی از نظر کیفیت در حد مطلوب و مناسبی قرار دارند.
نتیجهگیری نهایی:
Warsaw عنوانی است که در بعضی زمینهها نظیر سیستم مبارزات و گرافیک هنری، عملکرد بسیار خوب و قابل قبولی دارد اما در بعضی زمینههای دیگر نظیر استفاده از پتانسیل داستانی بسیار بالای بازی و یکسری مکانیزمهای دیگر گیم پلی نظیر حرکت در نقشه، ضعفهای مهم و غیرقابل چشم پوشی دارد که به تجربه کلی بازی آسیب زیادی زده است با این وجود اگر بتوانید این ایرادات بازی را تحمل کنید، میتوانید از بخشهای خوش ساخت آن نیز لذت ببرید. امیدواریم این ایرادات تا حدی در طی آپدیتهای بازی برطرف شوند و سازندگان بازی نیز با توجه به این که Warsaw دومین بازی مهم آنها محسوب میشوند، از اشتباهات و ایرادات بازی درس بگیرند و در آینده شاهد عناوین بهتری از سوی آنان باشیم.
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- ظاهراً تریلر معرفی Intergalactic: The Heretic Prophet به تاریخ عرضه آن اشاره دارد
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
نظرات
سلام ممنون بابت نقدتون. مثل ولینت هارتس میمونه؟
فکر کنم فقط ظاهرش.
بیشتر شبیه Darkest Dungeon ـه.
دستتون درد نکنه اقای نامجوی عزیز
به نظر بازیه جذابی میاد شاید بازیش کنم ولی مشلات اساسی داره یکم نگرانم
والا اینقدر که روسها تو لهستان جنایت کردن المانها نکردن
المان نازی فقط با یهودیهای لهستان اونم بخاطر اون چگالسکی و زیگالسکی مشکل داشت