کتیبهی بزرگان، ویرایش ششم | مواردی که میخواهیم در Elder Scrolls 6 بهبود پیدا کنند
زمانی که صحبت از سبک نقشآفرینی میشود، چندین و چند نام به صورت ناخودآگاه از ذهن شما رد میشوند. چندین خاطرهی شاد و غمانگیز بدون این که بخواهید، لبخند روی لب شما میآورند و یا این که باعث میشوند چند لحظهای در خود فرو روید. سبک نقشآفرینی، باعث میشود که به دیگران بفهمانیم که بازیهای ویدئویی، همان چیزی نیستند که پدران و مادران ما فکر میکنند: چیزی که از اول باید بکشی و جلو بروی. این سبک ادعا میکند که مهمترین عنصر در بازی، داستان و آزادی عمل است، نه گیمپلی، نه گرافیک و نه چیز دیگر. این داستان است که شیرازهی اصلی بازیهای سبک نقشآفرینی را تشکیل میدهد و به احتمال زیاد، تا مدتها نتوانیم این موضوع را به نسل قبلی خودمان بفهمانیم. هرچقدر هم که داستان بازی مفهومی، احساسی و جالب باشد، بازیهای ویدئویی از نظر پدران و مادران ما در یک کشت و کشتار دسته جمعه خلاصه میشوند. ولی اینطور نیست. دوباره به سراغ اسم سبک نقشآفرینی برویم. خب قطعا نامهایی نظیر Mass Effect ،The Witcher ، The Elder Scrolls و … به ذهنتان خطور میکند. خاطراتی همچون مرگ کاپیتان شپرد، لحظهی یافتن سیری (Ciri) توسط گرالت (Geralt) و البته دنیایی که در آن آلدویین (Alduin) را در Skyrim شکست دادیم، به ذهنتان خطور میکند. قطعا حجم زیادی از اطلاعات به ذهنتان آمده است، ولی بیایید امروز تنها به سراغ یکی از این بازیها برویم: The Elder Scrolls.
از این سری از مدتها پیش به عنوان پرچمدار سبک نقشآفرینی یاد میشد و با انتشار نسخهی پنجم، اثبات کرد که هنوز اگر یک استودیو باشد که توانایی ارتقای این سبک را داشته باشد، آن بتسدا (Bethesda) است. بازی Skyrim معجونی بود که از هر لحاظ، در سال انتشار خود خوش درخشید. سیستم ساخت و ساز پیشرفته، دنیایی عظیم و باورنکردنی، تعداد ماموریتهای بسیار زیاد، داستانهایی که در جایجای دنیای بزرگ این بازی جا داشتند، سیستم پیشروی و ارتقای شخصیتی که هنوز هم یکی از بهترینها و کاملترینها محسوب میشود و … این بازی یکی از معدود عناوینی بود که آنقدر بازیباز را درگیر میکرد، که شاید اگر فرزند شما در آینده از شما بپرسد «بابا، شما که بچه بودی چیکارا میکردی؟»، کمی با خود لبخند بزنید، سرتان را بالا بگیرید و بگویید «شکار اژدها».
اما بیایید صادق باشیم. این بازی با تمام نقاط قوت و شاهکار بودنش، ایراداتی نیز داشت. پس به اتفاق یکدیگر، امروز به مرور نکاتی میپردازیم که نسخهی بعدی این سری واقعا به آنها نیاز دارد. با من و گیمفا همراه باشید.
بخش کوآپ (Co-op)
خب قطعا یکی از بزرگترین حسرتهایی که بر دل بازیبازان مانده است، تجربهی این سری به صورت کوآپ است. تصور کنید یک گروه قاتل اژدها به دور تا دور جهان میچرخد، ماموریتهای مختلف انجام میدهند و در کنار یکدیگر اژدهاها را نابود میکنند. جالب نیست؟ شاید هم قضیه کاملا برعکس باشد! شما در جهان بازی آزاد باشید و دوستانتان در قالب دشمنتان حضور داشته باشند. جهان عظیم این بازی تبدیل به زمین مبارزهی شما میشود و آنگاه آسمان و زمین از نیروی شما به لرزه در میآید. تصور کنید که به یکی از باسهای بیشمار این سری رسیدهاید. باسی که کاملا به جادو مصون است و از قضا، شما تمام تمرکز خود را برروی ارتقای قدرت جادویی خود گذاشتهاید. در این موقعیت حضور یک دوست در کنارتان میتواند بینهایت خوشحالکننده باشد. کسی که شاید مهارتهایش را در راه مبارزهی تن به تن ارتقا داده باشد و کلید حل مبارزه و راه نجات شما از غاری باشد که در آن گیر افتادهاید. اشتباه نکنید! ما دوست نداریم که نسخهی بعدی این سری به یک بازی تماما آنلاین تبدیل شود، بلکه همانند بسیاری دیگر بازیهایی که امروزه منتشر میشود، دارای قابلیت کوآپ نیز باشد. خوشبختانه، با Elder Scrolls Online، میتوانیم تا حدودی تصور کنیم که قابلیت کوآپ میتواند بازی را به چه چیزی تبدیل کند و باید بیان کنیم که به احتمال زیاد با شاهکاری دیگر روبرو خواهیم شد. قابلیت کواپ، مزایای دیگری نیز دارد. هر کس، علایق و سلیقهی خاصی در گشت و گذار دارد و ممکن است که بعضی رازهای بازی را کشف و از بعضی دیگر نیز صرف نظر کند. اگر به صورت چندنفره بازی را تجربه کنید، قطعا هر کدام میتوانید به دیگری رازهایی را نشان دهید که قبلا مشاهده نکردهاند و این امر بخش گشت و گذار بازی را به شدت پیشرفته خواهد کرد.
روابط عاطفی پیشرفتهتر
یکی از ایرادات وارده به نسخههای منتشر شده از این سری، بیروح بودن شخصیتها است. شما با هزاران شخصیت در طول ماجراجوییهایتان برخورد میکنید، ولی طرز برخورد یک شاه با شما و طرز برخورد همسرتان در خانه، چندان تفاوتی با هم نمیکند. حتی یارانی که شما را دنبال میکنند، در لحن صدایشان و البته حالت صورتشان، هیچ احساسی نهفته نیست. شما میتوانید با هر کسی که بخواهید صحبت کنید، فرزند داشته باشید، زنی را به عنوان همسر خود انتخاب کنید، یارانتان را با خود به ماجراجویی ببرید و … ولی هیچ یک از این موارد، هیچگونه احساسی را در بر ندارد. هیچ موردی نمیتواند باعث شود که یارانتان از کارهای شما عصبی یا ناراحت شوند. شما حتی اگر ۲ سالی یک بار به خانه سر بزنید، همسرتان اصلا برایش مهم نیست. فرزندانتان تنها منتظر هستند که شما به خانه بروید و به آنها بگویید که چه برایشان آوردهاید. اشتباه برداشت نکنید. انتظار نداریم که در نسخهی بعدی، شما بارها با همسرتان سر مسائل مختلف دعوا کنید یا او به دنبال مهریهاش باشد! ولی همانند بسیاری از بازیهای نقشآفرینی دیگری که عرضه شدهاند، قطعا روابط عمیقتر و احساسیتری را میتوان با دیگر شخصیتهای بازی طراحی کرد. برای مثال سری بازیهای Mass Effect را به یاد بیاورید. شما برای بدست آوردن دل کسی که قرار بود با او رابطه داشته باشید، باید ماموریتهایی را انجام دهید و رفتهرفته دل او را بدست بیاورید، نه این که با بر گردن کردن یک گردنبند و درخواست از هر زنی بتوانید با او ازدواج کنید.
همراهان و یاران
شما در نسخهی پنجم، میتوانستید به انتخاب خود تا حداکثر ۲ همراه اختیار کنید. البته با این که همراهانتان در طول مبارزات میتوانستند بسیار موثر باشند، ولی ایرادات و مشکلات بزرگی نیز داشتند. اگر از بحث بیاحساسی و این که اصلا هیچ یک از کارهای شما برای آنها مهم نبود، بگذریم، به دیگر مشکلات این همراهان نظیر هوش مصنوعی میرسیم. هوش مصنوعی یاران شما در بعضی موارد بسیار اعصاب خردکن ظاهر میشد؛ برای مثال گهگاهی مشاهده میکردیم که یاران شما در حال مبارزه با یکدیگر هستند و از آنجایی که هیچیک از آنها قابلیت مردن ندارند، این مبارزه میتواند تا ابد به طول بیانجامد. از دیگر نقطه ضعفهای سیستم یاران در این نسخه، میتوان به این مورد اشاره کرد که شما اصلا آشنایی چندانی با خود شخصیت پیدا نمیکردید و در طول ماجراجوییهایتان نیز به دانش شما از شخصیت همراهتان اضافه نمیشد. شاید اگر در نسخهی بعدی بتوان مکانیزمی را پیاده کرد که شما ابتدا با انجام تعداد قابل قبولی ماموریت، از شخصیت یار خود شناخت پیدا کنید و پس از انتخاب او نیز هر چه بیشتر با او به ماموریت بروید، بر قابلیتها و دانش یار همراه شما اضافه شود، شاهد عمکلرد بسیار بهتر این بخش باشیم.
شخصیسازی بیشتر در ساخت خانه
درست است که در بازی Skyrim شما این قابلیت را داشتید که با استفاده از الوار، آهن و ابزارالات مختلف یک خانه بسازید یا حتی اگر حوصلهی این کار را ندارید، یک خانه در شهر بخرید. ولی اگر صادق باشیم، خانهای که در اختیار داشید، اصلا حس خانه، محیطی امن و یک مکان برای استراحت را به شما نمیداد. بیایید ویژگیهای یک خانهی مناسب را یک به یک بشماریم: خانهی شما باید به دلخواه شما چیده و تزیین شود، باید مکانی امن و ساکت باشد، قابلیت اضافه یا حذف کردن وسایل آن را داشته باشید و … ولی در Skyrim، هیچ یک از این موارد رعایت نشده بودند! شاید با خود بگویید خانهی شما، امن بود! ولی خب تمام شهرهای اسکایریم امن بودند (البته به جز شهر ریفتن (Riften))! حسی که شما از Mother Base در بازی MGS V یا حتی Bone Fireها در سری Souls میگرفتید، بسیار شبیهتر به حسی است که خانه به شما منتقل میکند تا حسی که خانههای بازی Skyrim به شما میدهند. در راستای درست کردن این مورد، استودیوی سازنده راههای زیادی پیش روی خود دارد و میتواند با ابتداییترین موارد مانند تزیین و شخصیسازی خانه شروع کند. میتواند کاری کند که دست بازیباز برای شخصیسازی خانه، خرید و فروش وسایل آن، تعداد طبقان آن، ظاهر بیرونی و داخلی خانه و … باز باشد و چنین مواردی میتوانند قدم بزرگی در انتقال حس یک خانهی واقعی در این سری بازی بردارند. البته قابل ذکر است با این که استودیوی سازنده در Elder Scrolls Online تغییرات زیادی در این بخش ایجاد کرده است، دور از انتظار نیست که تمامی خواستههای بازیبازان در حیطهی ساخت و ساز خانه، برآورده شود.
داستانهای جانبی
همانطور که پیش از این نیز ذکر کردیم، شیرازهی اصلی یک بازی نقشآفرینی را داستان آن تشکیل میدهد. Skyrim در زمان خود، انقلابی در حیطهی داستانهای جانبی به شمار میرفت؛ یعنی شما در کنار داستان اصلی بازی، هزاران هزار داستان دیگر را میتوانستید تجربه کنید که البته همگی آنان غنی و پخته نبودند. بیشتر آنان به شکار یک خلافکار، یافتن شیئی در یک غار با موجودات عجیب و غریب، یافتن فردی مرموز و یا انجام ماموریت برای خدایان مختلف خلاصه میشدند. البته خطوط داستانی همچون Dark Brotherhood نیز در بازی حضور داشتند که بسیار جالب و دوستداشتنی بودند. در خط داستانی اصلی بازی که به شکار اژدهایان مربوط میشد، شما درگیر جنگ داخلی نیز میشدید که برای یک بازی در آن زمان، جالب بود. ولی اکنون با وجود عناوینی همچون Witcher 3 و Horizon Zero Dawn، باید انتظاراتمان را بسیار بالاتر ببریم. جنگ داخلی در بازی Skyrim جدیت و جذابیت یک جنگ واقعی را نداشت. شما باید چندین مقر فرماندهی را تصرف میکردید و در نهایت به شهر حریف یورش برده و پادشاه را به زانو در میاوردید. میتوان برای نسخهی بعدی، داستانی به مراتب جدیتر، پرجزئیاتتر و جذابتر را برای خط داستانی مربوط به داستان اصلی در نظر گرفت. برای مثال، خدایانی که پیش از این در جهان Skyrim خلق شدهاند، میتوانند گزینهی بسیار مناسبی برای این کار باشند. هر یک از خدایان قدرت مربوط به خود را دارند و مبارزه و جدل میان آنان، میتواند در کنار خط داستان اصلی، بسیار جالب باشد.
آزادی بیشتر در جادوها
دوباره باید ذکر کنیم که بازی Skyrim در زمان خود، یک شاهکار در حیطهی آزادی عمل در مبارزات محسوب میشد! شما میتوانستید که انتخاب کنید که یک مبارز باشید یا یک جادوگر. اگر مبارز، قصد دارید با زره سنگین مبارزه کنید یا سبک؟ میخواهید سلاحهایتان سنگین باشند یا قصد دارید تا ۲ سلاح سبک در اختیار داشته باشید؟ اگر جادوگر، میخواهید در چه حیطهای از جادو پیشرفت کنید؟ جادوی توهم؟ ساخت و ساز؟ تخریب؟ اگر تخریب، میخواهید با چه عنصری دشمنانتان را نابود کنید؟ آتش؟ صاعقه؟ یخ؟ این طیف از آزادی عمل در آن زمان، بسیار جالب بود ولی برای نسخهی بعدی، قطعا باید به دنبال پیشرفت این حیطه باشیم. برای مثال، اگر شما تصمیم بگیرید که با جادوی آتش دشمنانتان را به خاک سیاه بنشانید، پس از مدتی، هیچ راهی برای پیشرفتهتر کردن جادوهایتان ندارید! در اصل، بازی دریایی از جادوهای مختلف جلوی روی شما میگذارد، ولی دریایی به عمق ۲ متر! در نسخهی بعدی، اگر این قابلیت وجود داشته باشد که بتوانیم جادوهای مختلف را با هم ترکیب کنیم، نوع کارکرد آنان را عوض کنیم یا حتی اثرات جانبی برروی آنان بگذاریم، جذابیت به مراتب بیشتری در این بخش را شاهد خواهیم بود. فرض کنید که جادوی صاعقه را کمی دستکاری کردهاید، بدین صورت که پس از اصابت به حریف شاهد انفجار گلولهی صاعقه و البته پخش شدن آن در میان دشمنانتان هستید. یا این که جادوهای جدید مانند جادوی استفاده از سنگ به بازی اضافه شود و شما آن را با جادوی آتش ترکیب کنید. در نتیجه، شما میتوانید به تنهایی سنگهای آتشین از آسمان بر سر دشمنانتان ببارانید و جهنمی زودهنگام را برای آنان تداعی کنید.
تنوع بیشتر مناطق بازی
اسکایریم سرزمین پهناوری است. کوههای برفی، جنگلهای بزرگ، زمینهای بایر و….همین! یک بازی به وسعت Skyrim، تنها به همین موارد اکتفا کرده است. زمانی که شما در حال مبارزه نیستید، قطعا چیزی که به شما انگیزه میدهد تا بیشتر در دنیای بازی به گشت و گذار بپردازید، محیط اطرافتان است. نگاهی به بازی Breath of the Wild بیندازید. تنوع محیط در بازی بیداد میکند و هر یک از محیطهای مذکور، خصوصیت و روح مخصوص به خودشان را در بازی دارند. در Skyrim، حتی در شادترین و زیباترین محیطهای بازی نیز یک حس مردگی و بیروحی به بازیباز منتقل میشد که اکثرا به افسردگی شما میانجامید! در نسخهی بعدی انتظار داریم که سازندگان محیطهای بسیار متنوعتری را در بازی قرار دهند و از طرفی دیگر، برای طراحی هر یک از آنان، روحی منحصر به فرد در نظر داشته باشند. قطعا قرار نیست که همان حسی که یک جنگل سوخته به شما میدهد، توسط یک باغ سرسبز نیز به شما القا شود. پس امیدواریم که سازندگان این بازی برای نسخهی بعد، در این حیطه نهایت تلاش خود را انجام دهند.
بهبود مبارزات تن به تن
اگر تمامی موارد بالا را در نظر نگیریم، نمیتوان از عکسالعمل دشمنان به ضربات شخصیت اصلی بازی گذر کرد. زمانی که شما به عنوان یک جادوگر مبارزه میکنید، میتوان نسبتا قبول کرد که دشمنان، واکنش خوبی به حملات شما میدهند. ولی زمانی که به سراغ حمله با اسلحهی سرد بروید، قضیه به کلی فرق میکند. تفاوتی نمیکند که با یک تبر بزرگ و سنگین به دشمن ضربه بزنید، یا با یک خنجر کوچک. هیچ تفاوتی در واکنش حریف به اسلحهی شما وجود ندارد. از آن گذشته، شما برخورد ضربهتان با هدف را تنها از روی صدای بازی میتوانید تشخیص دهید. یعنی از نظر فیزیکی نیز ضربات سبک شما هیچ تاثیری برروی دشمنتان ندارد. امروزه به عناوینی نظیر Red Dead Redemption 2 یا God of War روبرو هستیم که دشمنانتان به تکتک ضربات شما واکنش نشان میدهند. پس استودیوی سازنده اگر قصد دارد تا نسخهی بعدی این سری را تبدیل به تکرار شاهکار Skyrim بکند، قطعا باید این مورد را اصلاح کرده و پیشرفت زیادی در آن حاصل کند.
قطعا موارد زیادی هستند که بتسدا (Bethesda) باید برای نسخهی بعدی این سری بهبود دهد. نظر شما در این رابطه چیست؟ چه مواردی هستند که میتوانند Elder Scrolls 6 را تبدیل به شاهکاری کنند که تا سالها از آن به عنوان دنبالهای شایسته بر Skyrim یاد کنیم؟
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- ظاهراً تریلر معرفی Intergalactic: The Heretic Prophet به تاریخ عرضه آن اشاره دارد
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
نظرات
مقاله ی خوبی بود ولی اصلا با بخش CO OP یا هر نوع مولتی موافق نیستم همینا باعث میشن بازی نابود بشه elder scrolls یه بازی سینگل هستش
خیلی مقاله خوبی بود بر خلاف بعضی از نویسنده های فن بوی سایت که همش مقالات تکراری مینویسن و همه کاربرا هم کلی واسشون به به و چه چه راه میندازن نیستین . و راستی این بخشش خیلی خوب بود ” انتظار نداریم که در نسخهی بعدی، شما بارها با همسرتان سر مسائل مختلف دعوا کنید یا او به دنبال مهریهاش باشد” 😀
خوب اونها هم دلشون با فن بوی بازیهاشون خوشه علی خان :laugh: :yes:
سلام
ممنون از این که وقت گذاشتید و مقاله رو مطالعه کردید
البته که نظر شما هم محترمه ولی به نظر خیلی دیگر از بازیبازان، وجود این قابلیت میتونه بازی رو جذاب تر بکنه…البته افرادی مثل شما که به بخش تک نفره علاقه دارید هم باید مورد توجه باشید و خواسته های شما نیز نباید نادیده گرفته بشن
من فقط سه تا چیز ازشون میخوام که هرکدوم ازینا نباشه شاید تجربش نکنم . اولین و مهمترینش کیفیت بازی هست: قبول دارید موتور بازی خیلی قدیمی هست؟ اصلا حس خوبی نمیده وقتی داری بازی میکنی.بعدیش هم هدف بازی هیچوقت کم رنگ نشه داخلش این واسه من توی اسکایریم و توی eso مخصوصا خیلی رو مخم بود. و اخریش هم خیلی دلم میخواد واقعا بازیش جوری باشه که سینگل و کواپش رو بشه راحت و یکپارچه رفت یعنی هرجور خواستی بری. ESO رو بخاطر انلاین بودنش فقط بازی میکردم وگرنه خیلی نواقص داشت. اگه این موردارو داشته باشه میشه پر محتوا ترین بازی زندگیم 🙂 چون میدونم الدر رو از نظر طولانی و بودن و جزییات زیاد خوب میسازن ولی به این سه موردی گفتم توجه بشه دیگه عالی میشه
همه این مواردی که ذکر شد قطعا میتونه بازی رو بهتر بکنه ولی به مهمترین نکته که با اختلاف هم مهمترین نکته هست اشاره نشد. درجه سختی بازی و درجات سختی بازی باید خیلی بالانس تر بشن. یعنی اگه شما درجه سختی normal رو انتخاب میکنید تا آخر بازی سطح سختی بازی نرمال باشه یا اگه expert رو اتتخاب میکنید ،تا آخر بازی سطح سختی بازی expert باشه.
ولی تو اسکایریم شاهد این بودیم که با لول زدن بازی تو درجه سختی که بودیم بسیار آسون میشد و مجبور به رفتن به درجات سختی بالاتر میشدیم که اونها هم اصلا منطقی نبودن.
من خودم به عنوان یه اسکایریم باز چنان کاراکترم رو تجهیز کرده بودم که تقریبا تو بالاترین لول بازی هم میتونستم دووم بیارم ولی،،، اون بالاترین درجه بازی جوری بود که واسه کشتن یه دشمن معمولی هم باید نیم ساعت وقت و بازی موش و گربه راه مینداختی! چه برسه به اژدهاها و…
البته مشکلات دیگهای هم تو نحوه ی ارائه درجه سختی بازی وجود داره، مثلا از لول ۵۵ بعد لول زدن و گرفتن مهارت خیلی کند انجام میشد تا بازی آسون نشه، که اگه از یه مکانیزم دیگه واسه آسون نشدن بازی استفاده کنن بجای دیر لول زدن بهتره.
یه نکته ریز دیگه هم این بود که اگه، اگه پرک ها و مهارت ها رو بد و غیر متمرکز انتخاب میکردی، بازی با لول زدن سخت تر میشد. اگه بهتر بخوام توضیح بدم فرض کنید شما تمام مهارت های one handed رو کامل کردید ، و ضربه ای که به دشمن وارد میکنید ۲۰۰ تا قدرت داره و خون اسکلت ها ۴۰۰ تاست. با لول زدن دیگه تا آخر بازی قدرت ضربه شما ۲۰۰ تا میموند ولی جون اسکلت ها با هر لول زدن بیشتر میشد! یعنی عملا لول زدن شما رو ضعیف تر میکرد، این عامل هم از دلایل دیگه ای بود که از لول ۵۵ دیگه لول زدن خیلی سخت انجام میشد. که بنظرم این مکانیزم واقعا خیلی از بخش های بازی رو حیف میکرد. دیگه انگیزه ای وجود نداشت که مثلا تو لول ۶۰ بری سراغ مهارت هایی که تو بازی دارن خاک میخورن چون مثلا انجام آهنگری یا کیمیاگری یه پرک کم ارزش اضافه میکرد و در عوض قدرت ضربات کاراکتر کمتر میشد یا جون دشمنا بیشتر!
خسته نباشید آقای مرادی
بتسدا تو نسل هشت باید الدر اسکرولز ۶ رو میساخت ولی همونطور که راکستار به خاطر بخش پرسود آنلاین GTA V بسیار کم کار شد ، بتسدا هم رفت دنبال یه فالوت تمام انلاین!
برای الدر اسکرولز نسل بعد انتظارات خیلی زیادی هست از جمله اینکه باید گرافیک و انیمیشن ها طبیعی باشن
سلام دوست عزیز و ممنون بابت مطالعه ی مقاله
با حرفاتون کاملا موافقم
هیچ ربطی به فالوت انلاین و هیچ شباهتی به gta online نداره دوست عزیز
بتسدا بعد از fallout 4 دقیقا بعد از انتشار dlcها شروع به ساخت ip جدیدشون یعنی starfield کرد.الان ۴ ساله درحال ساخته و بازی های بتسدا به دلیل ساخت شون کمتر از ۵ سال بیرون نمیان. بعدش تاد هاوارد گفته بود که کنسول های این نسل قدرت پردازش لازم برای tes vi رو ندارن. نه از لحاظ گرافیک. از لحاظ سایز. بنظرم خیلی کار درستی کردن ساخت بازی رو به بعد از starfield موکول کردن
به شخصه با وجود فاز منفی که توسط فالوت ۷۶ برای بتسدا به وحود اومده. به شدت دعا میکنم که مثل نسخه های قبلی شاهکار باشه
صامت بودن پروتاگونیست که میتونن یه صدای زن و یه مرد ضبط کنن
واکنش های دشمنا هنگام مبارزه و دریافت ضربه!
ترکیب چندتا spell با هم میتونه شدیدا جالب بشه مثلا conjuration و destruction
عوض کردن موتور باستانی کریشن
نقش بیشتر حیوان ها تو بازی مثل اسب و سگ همراه
و کلا یه جور انقلاب ی چیزی مثل موروویند بکنن!
تو زمینه داستان هم شخصیتی هایی که ماموریتی چیزی دارند خیلی راحت کشته نشن تا اون کویست برای همیشه غیر فعال بشه!
انتظاری که از نسخه بعدی دارم اینه که روی ماموریتای داستانی بازی بیشتر کار کنند
من که تو نسخه ی بعدی به یه چیز نیاز دارم:
“بهبود مبارزات تن به تن”
ولی اگه تک تک موارد بالا تو بازی بعدی توسعه داده بشه با یه زندگی فوق العاده طرف میشیم :inlove:
به جرعت میگم این برترین مقاله تاریخ گیمفاست چون درباره برترین و بزرگترین عنوان تاریخ هنر گیمه و خیلی راحت میگم یه دنیا ممنون اقای مرادی :yes: :rose: :rose: :rose: :rose: :rose: :rose: :rose: :rose: :rose: :rose: :rose: :rose: :rose:
من طرفدار پروپاقرص اسکایریم هستم و ۷ بار بازی رو بطور کامل تمام کردم و تونستم به ۵ راز بازی دسترسی پیدا کنم اما همچنان ۸ راز بازی بی جواب واسه خیلیها مونده و تاد هاوارد همیشه سر باز زده از پاسخ به سوالات
بی شک یک دنیا با چندین نژاد و مشکلات و مناطقی با اب و هوای و طبیعت متفاوت میتونن بهترین تجربه تاریخ رو در اختیارمون قرار بدن
بیاد دارم اولین بار که اسکایریم بازی کردم و به کمپانیون گرگ زاده ها ملحق شدم تا بار هفتم که هر ۹ ماسک کوریک رو بدست اوردم و در خرابهاشون وارد قلمرو باستانی گذشتشون شدم و امپراطوری باشکوهشونو دیدم
چنین بازی یه شبه نیومده که بخواد یه شبه از یاد بره و ادامه دادن اون یه جاه طلبی مطلقه چون میخواد پا رو برترین و بی نقص ترین بذاره و فقط امیدوارم تاد هاوارد بدونه داره از سال ۲۰۱۳ چیکار میکنه درسته زمان زیادی رو صرف کرده و همچنان زمان زیادی باقی مونده اما یک اشتباه میتونه به معنای نابودی الدر اسکرول ۶ باشه
با تشکر از مقاله زیباتون جناب مرادی :rose:
سلام دوست عزیز
شما به بنده لطف دارید
امیدوارم که از مقاله خوشتون اومده باشه
من که به شخصه توی اسکایریم زندگی کردم هنوزم که هنوزه هیچ بازی ای اندازه اسکایریم بهم کیف نداده
از Elder Scrolls VI خیلی توقع بیشتری از اسکایریم دارم چون بعد از هشت سال تازه گفتن هنوز با انتشارش خیلی فاصله داریم. تنها چیزی که تو اسکایریم خیلی اعصاب خرد کن بود باگ های بی شمارش بودن که البته میشد با console command یا چند تا ماد درستشون کرد ولی امیدوارم نسخه بعدی اصلا باگ نداشته باشه چون منتقدا تازگیا خیلی روی باگ ها حساس شدن
بنظرم این شرکت اونقدر فرمول زیبا بودن داستان و گیمپلى رو میدونه که چشم بسته از این نظر عالى بدونیمش،اما دیگه تاریخش داره میگذره و نیاز داره به نواورى و یه موتور جدید واسه گرافیک بهترى نیاز داره
موتور بازی سازی شون رو عوض کنن فقط
دقیقا!
خسته نباشید به آقای مرادی
ما هم زندگی رو تو اسکایریم گذروندیم شخصیت های دوست داشتنی و ماموریت های جالبی که نمیتونستیم دل ازشون بکنیم دوست داریم نسخه بعد رو ماموریت های اصلی بیشتری درش قرار بدن و شخصیت رو از حالت صامت در بیارن و مبارزات تنوع بیشتری بدن با تمام کننده های بیشتر و پیچیدگی بیشتر و با تعویض موتور گرافیکی یه مپ بزرگ با جزئیات و گرافیک خیره کننده بسازن و صداگذار های بیشتری به بازی بیاره و وسیله نقلیه ها برای شخصیت و ان پی سی ها رو متنوع تر کنه و تاریخ بازی های الدراسکرولز رو یکم جلو بیاره و مطمعنا خود بتسدا ایدهای خیلی بیشتری هم داره که بتونه تغییر اساسی به بازی بده و به هر حال آرزوی موفقیت برای این مجموعه بسیار بزرگ و دوست داشتنی دارم :rose:
سلام عرفان جان و سلامت باشید
ممنون از این که وقت گذاشتی و مقاله رو مطالعه کردی
قطعا همونطور که شما گفتی، خود بتسدا هم برنامه های زیادی برای نسخه ی ششم این سری داره
درورد بر اقای مرادی عزیز دستتون درد نکنه مقاله عالی هستش (البت الان وقت ندارم یکی دو ساعت دیگه حتما میخونمش ولی همون دلیل ها رو همراه با کمی از متن که خوندم کاملا متوجه شدم)
مثلا بخش مولتی پلیر خیلی براش خوب میشه به احتمال بسیار زیاد در ۶ باشه ولی امیدوارم این باعث نشه که حواسشون به بخش تکنفره و کلا تمامی موارد دیگه پرت بشه
بعد از اون به نظرم باید یه فکر حسابی به روابط احساسی بازی داشته باشن همونطور که خودتون نوشتید واقعا ادم هیچی حس نمیکنه
یا مثلا چرا فقط یه حلقه میتونه دستش کنه مبارزات مقداری سطحی و اسونه مخفی کاریش اصلا خوب نیست و خیلی های دیگه البته elder 5 نزدیک ۱ دهه پیش اومد که میتونم بگم یه شاهکار هستش حالا بعد یه دهه قراره ۶ بیاد که با شنیدن اسمش حتی تن ادم به لرزه میفته و مطمعن هستم یه تجربه بسیار عالی و غنی از هر لحاظ میشه با نمره و فروش فک بر انداز و خوشحالی بی حد طرفدارا
هر چی باشه بزرگترین مجموعه بتسدا هستش بازی ای که باهاش معروف و تبدیل به یکی از بزرگ ترین شرکت ها دنیا شد دیگه خودتون میدونید نمیاد خرابش کنه
سلام حمید جان و ممنون بابت این که وقت با ارزشتون رو میذارید و مقاله رو مطالعه میکنید…امیدوارم که مورد قبولتون واقع بشه.
با تشکر از این مقاله.
جدا از اینکه با co op مخالفم
توی بخش همراه های خاص و همسر خاص
بنظرم این ایراد رفع شده.فالوت۴ با اینکه درحد بازی های قبلی نبود ولی این دفعه تمامی همراه ها خاص بودن و مراحل خاص خودشون رو داشتن.
با گیمپلی و سیستم جادو کاملا موافقم
از نظر نقشه هم بگم اگه شایعات درست باشه به خواسته تون میرسین
بنظرم نقشه ی اسکایریم حسابی زیبا بود ولی توی بازی بعدی احتمالا ترکیبی از high rock و hammerfell خواهد بود یا حداقل منطقه ی daggerfall که به شدت بزرگ هستش.
راجع موتور بازی هم باید بگم که هر حرف بیخودی که میخونین توی اینترنت رو باور نکنین. موتور بتسدا بهترین موتور برای ساختن دنیا های بزرگه و همه ی ویژگی هاش قابل اپگرید هستش.همین الانش خبر اومده بتسدا موتور انیمیشن و فیزیک و نورپردازی رو برای استارفیلد عوض و اپگرید کرده.اگه بتسدا کم کاری نکنه، باگ های موتور به راحتی قابل رفع کردن هستن
درکل ممنونم از مقاله تون
اصلا برام گرافیکش مهم نیست فقط چند تا چیز ازش میخوام .
۱٫ مپ پر باشه از quest و حس خالی بودم به آدم دست نده . یعنی هر سانتی متر نقشه پر جزئیات باشه چون این سبک باید این شکلی باشه .
۲٫سنگین بودن و سبک بودن ضربه ها حس بشه و عمق داشته باشه ضربات و این طوری نباشه هر همراهی حکم سگ رو داشته باشه . حس کنی یک شخص داره دنبالت میکنه و به کارهات و تصمیمات واکنش نشون بده و ناراحت بشه یا …
۳٫یکم داستان عمق بیشتری داشته باشه ( نمیگم قبلی ها خوب نیستن میگم بهتر بشه )
۴٫ یکم گشت و گذار سخت تر بشه تو اسکایریم با تاکتیک بز کوهی میشد به همه ی نقاط دسترسی پیدا کرد
مقاله زیبایی بود. از نظر من دو تا از چیزایی که توی TES V عالی بودن ولی میتونن توی نسخه بعدی حتی بهتر باشن, سیستم های Enchanting و Alchemy ان. یکی از شخصیتایی که “واقعا” دوست دارم توی این نسخه ببینمش, سراناست. جدا بهش فکر کنید… اگه داستان نسخه بعد هنوز توی اسکایریم باشه، و از لحاظ تایم لاین هم مشکلی نداشته باشه میتونه توی بازی حضور داشته باشه .از نظر من بهترین شخصیت اسکایریم سرانا بود. بهم یاد داد که “برای انجام کار درست، حتی تو روی پدرت وایستا”. متاسفانه بتسدا زیاد روش کار نکرد و با بی رحمی تمام 😥 حتی قابلیت ازدواج باهاش رو به بازی اضافه نکرد. تقریبا به جز بخش co-op و گرافیک (و صد البته سرانا!) هیچ انتظار دیگه ای از The Elder Scrolls VI ندارم.