خاطرات یک روز برفی/بیوگرافی Vito Scaletta - گیمفا
خاطرات یک روز برفی/بیوگرافی Vito Scaletta - گیمفا
خاطرات یک روز برفی/بیوگرافی Vito Scaletta - گیمفا
خاطرات یک روز برفی/بیوگرافی Vito Scaletta - گیمفا

خاطرات یک روز برفی/بیوگرافی Vito Scaletta

فرشید عبداله پور
۱۲:۱۵ ۱۳۹۱/۱۱/۳۰
خاطرات یک روز برفی/بیوگرافی Vito Scaletta - گیمفا

یک مواقعی تصمیم اینکه چطور زندگی کنید دست شما نیست.این بازی روزگار است که چطور مهره شما را در میان شطرنج زندگی بچیند.بخت من از همان روز اول تار بود.هر بار که میخواستم باجگیری کنم از مردی که دستانش از فرط کارکردن پوست انداخته بود و چند خطی بر پیشانیش افتاده بود یاد پدرم می افتادم.پدری که روز و شب برای خانواده زحمت میکشید و هر روز به اندازه یک عمر مویش سفید می گشت.اما آخر هر ماه حتی انگیزه ای برای دریافت حقوقش نداشت چون با آن چندر غاز حتی نمیشد التماس یک غذای خوب را کرد چه برسد به لباسی زیبا,مسافرت تفریحی یا حتی خرج تحصیل و…یک مرد روزی باید تصمیم بگیرد.تصمیم من آن بود که آیا مانند پدرم بایستی شبم را روز و روزم را شب کنم بی آنکه رنگ روزهای خوب را ببینم و یا شب ها حتی اجازه دیدن رویای فردایی بهتر را ببینم و یا اینکه نه, راهی جدید را انتخاب کنم.راهی که کنار تمام خطراتش رویاهایت را به حقیقت میرسانید.من انتخاب خود را کردم…

نام:vito scaletta

متولد: ۱۹۲۵

شغل: گانگستر

ساکن: Empire Bay

vito from mafia ii game by kartjeeva d3d6hhl

از دزدی تا جنایت

ویتو آنتونیو اسکالتا در شهر سیسیل ایتالیا در خانواده ای فقیر و رنج دیده متولد شد.پدر او برای کارکردن و ایجاد شرایط بهتر به شهر امپایر بی در آمریکا نقل مکان کرد.اما شرایط تغییری نکرد آنها همچنان با فقر دست و پنجه نرم میکردند.ویتو در مدرسه با فردی با نام جو باربارو اشنا گشت.یک فرد به شدت شکم پرست و اهل تفریح و شوخی و مزاح حتی در بدترین شرایط.جو از ویتو بزرگتر بود و به دلیل بزرگتر بودن اندامش از ویتو میتوانست دفاع کند.به نظر جو دوست خوبی میامد.در درگیریهایی که در دوران رفاقتشان پیش میامد جو به شدت غیرت صرف ویتو میکرد و این موضوع ویتو را بسیار علاقه مند به جو کرده بود.خیلی زود آن دو به دوستانی نزدیک تبدیل گشتند.سال ۱۹۴۳ بود که این دو دوست به قصد شیطنتی میخواستند فروشگاهی را خالی کنند.در همین حین یک افسر پلیس متوجه ماجرا شد و جو توانست فرار کند.ویتو در حین بالارفتن از دیوار تسلیم افسر شد و این جریان اتفاقات جدید و پر فراز و نشیبی را برای وی رقم زد.

VITO 01

دزدی که خوب از کشور دفاع کرد

ویتو گزینه زندان و گزینه جنگ را پیش رویش داشت تا اینکه جنگ را برگزید تا اینکه در یکی از عملیاتها جان تعدادی از هم رزمانش را نجات داد و صاحب مدالی نیز شد ولی به شدت در اثر گلوله تانکی آسیب دید و به بهداری منتقل شد و بعد از مدتی به منزل بازگشت.در ایستگاه قطار دوست بچه گیش را ملاقات کرد.جو به گرمی او را در بغل میفشرد و هر دو از دوباره با هم بودن لذت میبردند.ویتو با جو به باری رفتند و بعد از کمی صحبت ویتو به استقبال مادر و تنها خواهرش رفت که بسیار او را دوست میداشت.مادرش نصیحتی را مدام در گوش ویتو میخواند که سراغ جو دیگه نرود زیرا مادرش دلیل تمام مشکلات وی را جو میدید.اما امان از ریسمان رفاقت که که وقتی تنیده شد پاره کردنش بسیار مشکل خواهد بود.ویتو از جنگ بر میگردد به امید روزهایی خوب ولی غافل از آنکه پدر وی آنها را با بدهی فراوانی ترک گفته است.ویتو به خواهرش قول جبران بدهی را میدهد.

vito 02

به نام پدر

بدهی دنیایی بود برای ورود ویتو به منجلابی که از او که در کسوت یک قهرمان جنگ بود یک گانگستر بی رحم و جنایتکار ساخت.شروع کار با آشنا کردن ویتو با دوستان با نفوذ گروه, توسط جو بود.کم کم سرقت اتومبیل و دزدی از فروشگاهها و گوشمالی دادن به یکسری ها و…ادامه پیدا کرد.ویتو پشتش را پر میدید.جیبش را پر میدید.آینده زندگی را با دو دو تا چهارتای خویش پر میدید.همه زندگی برایش معنا پیدا کرده بود.آینده خواهر و مادر خویش را روشن میدید.اما آیا ویتو خیلی خوش بین و خیال باف بود؟ویتو در مسیر کارهایش ناخواسته و ندانسته با فردی که رئیس اتحادیه نیز بود برخورد کرد.برای او کار کرد.برایش باج گیری و آدمکشی کرد.غافل از آنکه این مرد روزی پدر وی را کشته است!ویتو خون یک مشت کارگر ساده زحمت کش را که همانند پدر خویش رنج کشیده بودند را در شیشه کرده بود.تا روزی که متوجه داستان قتل پدرش توسط همان مرد شد.این داستان را همان کارگران برای او بازگو کردند.حال ویتو مانده بود و طب انتقام و یک اسلحه با ضامن کشیده.ویتو انتقام خون پدرش را گرفت.

vito

شروع منحنی بدبختی

ویتو در اثر مسیر دزدیهایش گرفتار چنگال قانون شد.او به زندان افتاد جاییکه هیچوقت دوست نداشت در آنجا باشد و برای نرفتن به آنجا مدالی را نیز در جنگ بدست آورده بود.در زندان دعوا و کشمکش و مبارزه و…با پیرمردی با نام لئو گالانته در زندان آشنا گشت که به نوعی پشتیبان وی نیز بود.او مبارزه کردن را به ویتو آموخت.۱۰ سال بعد وقتی ویتو از زندان ازاد گشت مجددا به گروه بازگشت.بر اثر اتفاقاتی جبران کارهای پیرمرد را نیز کرد و زمانیکه وی محکوم به مرگ توسط گروه کلمنته بود ویتو جانش را خرید.او برای این کار با هنری که از دوستانش نیز بود و برای کشتن لئو مامور شده بود رایزنی کرد.ویتو کم کم به عضو بسیار با اعتماد گروه تبدیل شد و ارتقا رتبه گرفت.اما تنها اشتباهی که او نباید انجامش میداد کافی بود تا همه چیز از هم بپاشد.

vito 03

درگیری با چینی ها در محله چینی ها

ویتو با هنری و جو قصد مبادله مواد مخدر را داشتند بدون هماهنگی با اعضای گروه و در نتیجه نزول کردن پول گزاف و خرید مواد و باقی ماجرا.در این راه هم پول را از دست دادند و هم هنری بیچاره را توسط قداره ها و قمه های تیز تکه تکه دیدند.به چینی ها حمله کردند و کار بسیار پیچیده گشت.در همین گیر و دار بود که لئو وارد بازی شد.او اوضاع را آرام کرد و به ویتو فهماند که هنری جاسوسی از طرف پلیس بوده است.او ماموریتی را به ویتو داد و در صورت موفقیت قول زنده ماندن او اما در این میان صحبتی از زنده ماندن جو نبود.ویتو کار را انجام داد و …در حالیکه جو و ویتو در دو اتومبیل جداگانه در خیابانها میرفتند ویتو در فکر آن بود که قرار است چه بر سر دوست هرچند ناباب خویش ولی بسیار دوست داشتنی و نزدیکش بیاید.ویتو از لئو میپرسد:پس جو چه میشود؟لئو میگوید:من قولی در رابطه با او به تو نداده ام و…

زندگی یک تجارت نیست…

Behzad zargary

مطالب مرتبط سایت

تبلیغات

خاطرات یک روز برفی/بیوگرافی Vito Scaletta - گیمفا
خاطرات یک روز برفی/بیوگرافی Vito Scaletta - گیمفا
خاطرات یک روز برفی/بیوگرافی Vito Scaletta - گیمفا
خاطرات یک روز برفی/بیوگرافی Vito Scaletta - گیمفا
خاطرات یک روز برفی/بیوگرافی Vito Scaletta - گیمفا

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

خاطرات یک روز برفی/بیوگرافی Vito Scaletta - گیمفا
خاطرات یک روز برفی/بیوگرافی Vito Scaletta - گیمفا