جنگل و سکوت | نقد و بررسی بازی Blair Witch
تا پیش از انتشار بازی Blair Witch، عناوینی چون Resident Evil 2 Remake و Layers of Fear 2 احتمالا تنها بازیهای مطرح ترسناک سال ۲۰۱۹ بودند. Resident Evil 2 Remake که کماکان جزو بهترین بازیهای منتشر شده در سال ۲۰۱۹ به شمار میرود و Layers of Fear 2 هم دقیقا عملکردی برعکس داشت. عنوانی که هرگز نتوانست از منتقدین نمرات جالبی را دریافت کند و احتمالا نقاط ضعفش هم بیشتر از نقاط قوت بازی بود. در کنار این دو بازی که واقعا میتوانند ترسناک خوانده شوند، بازیهای دلهرهآور دیگری هم مثل Pathologic 2 و The Sinking City نیز منتشر شدند. Pathologic 2 بازی متوسطی بود و نمیتوانست هر مخاطبی را به خود جذب کند. ضعفهای بازی زیاد بودند و سازندگان سعی کرده بوند برخی المانها را به زور در بازی خود جای دهند. المانها و سیستمهایی که اگر حضور نداشتند، بدون شک Pathologic 2 میتوانست یک بازی جذابتر و کم ایرادتر خوانده شود. اما The Sinking City هم اگرچه نتوانست که یک بازی بی نقص باشد، اما قطعا بهترین بازی ساخته شده بر اساس رمانهای اچ پی لاوکرفت بود. عنوانی با یک داستان هیجان انگیز، معماهای درگیرکننده و یک اتسمفر گیرا که میتوانست بازیکن را چندین ساعت پشت پلتفرم خود میخکوب کند. البته The Sinking City هم مشکلات خاص خودش را داشت و به همین خاطر با نقدهای ضد و نقیضی رو به رو شده ولی در نهایت توانست با متای حدودی ۷۰، گلیم خودش را از آب بیرون بکشد. این چهار بازی دستکم بازیهای ترسناک مطرح سال ۲۰۱۹ بودهاند که به بازار هم عرضه شدند. البته قطعا میتوان به این لیست بازیهای دیگری را هم اضافه کرد.
یک روز مانده به آخرین روز آگوست، یعنی کمتر از دو هفته پیش نوبت به انتشار بازی Blair Witch رسید. عنوانی که پس از انتشار بازیهایی مثل Control، Life is Strange Episode 4، Remnant From the Ashes و Age of Wonders: Planetfall و در کنار The Dark Pictures: Man of Medan از آخرین بازیهای ماه میلادی گذشته بود. هر کدام از بازیهایی که اسمشان را بردیم، طرفداران و یا حداقل مخاطبان خاص خود را دارند. شخصا بیش از تمام این بازیها، در ماه آگوست انتظار Blair Witch را میکشیدم! عنوانی که البته پیش بینی در رابطه با احتمال موفقیت یا عدم موفقیت آن، کار خیلی دشواری بود. استودیو لهستانی Bloober Team، توسعه دهنده بازی Blair Witch تا قبل از این بازی، روز پروژههای متعددی کار کرده است. همان Layers of Fear که در موردش صحبت شد هم از آثار این استودیو به شمار میرود. Observer و نسخه اول Layers of Fear که در سال ۲۰۱۶ منتشر شد هم از آثار ترسناک این استودیو به شمار میروند. Blair Witch که فعلا فقط برای Xbox One و رایانههای شخصی عرضه شده، چهارمین تلاش استودیو Bloober برای القای ترس روانی به کاربران و مخاطبانش است. تلاشی که در دفعات قبل، کم و بیش شکست موفقیت آمیز بوده و بازی های مذکور توانسته بوند آن طور که باید و شاید، عملکرد خوبی را از خود بر جای بگذارند. پس اگر بخواهیم بر اساس عملکرد بازیهای دیگر Bloober Team راجع به Blair Witch هم حدسی زده باشیم، احتمالا Blair Witch میتواند یکی از بازی های خوب و شایسته در سبک خود در بازار فعلی باشد. پس از Layers of Fear 2 که در پایان با نمرات قابل قبولی هم مواجه نشد، شاید Blair Witch بتواند یک بازگشت شیرین برای استودیو Bloober Team باشد. استودیویی که سابقه تولید بازی برای پلتفرمهای مختلف را هم دارد و از سال ۲۰۱۰ تا به امروز، به صورت سالانه حداقل یک بازی را منتشر کرده و فراز و نشیبهای زیادی داشته. از بازیهای خوبی مثل Observer گرفته تا بازیهای شکست خورده ای مثل A- Men! حتی عنوان Basement Crawl، انحصاری PS4 که توسط این استودیو توسعه داده شده بود در پایان با ۱۶ نقد به متای عجیب و دست نیافتنی ۲۷ رسید! بهترین نمره دریافتی این بازی از وبسایت Hardcore Gamer بود که به Basement Crawl نمره ۵ را داده بود. نه تنها منتقدین، بلکه کاربران هم از این بازی دل خوشی نداشتند. همان طور که اشاره شد، با احتساب Blair Witch، اکنون چهار بازی اخیر Bloober Team بازیهایی در ژانر Psychological Horror بودهاند. ژانری که اکنون نمادهایش بازیهایی مثل Silent Hill، F.E.A.R و حتی Dead Space و Alan Wake به شمار میروند. همچنین عنوان Observer هم که از بازیهای موفق Bloober Team به شمار میرود نیز توانسته در این سبک، یکی از بازیهای قابل قبول چند سال اخیر باشد.
اما با تمام این صحبتها، نوبت به پاسخ دادن به این سوال می رسد که خب در نهایت Blair Witch که آخرین محصول استودیو Bloober Team باشد چه عملکردی را داشته است؟ تا پیش از انتشار رسمی بازی و از روی تریلرها میشد حدس زد که با یک بازی ترسناک اول شخص طرف هستیم که لااقل در به تصویر کشیدن یک اتسمفر قوی، عملکرد قابل قبولی را داشته است. خوشبختانه محصول نهایی هم از این بابت شما را ناامید نکرده و از این بابت مشکلی ندارد. ولی خب Blair Witch همچنان با یک بازی ترسناک که بتواند انتخاب اول مخاطبش باشد فاصله دارد. در نگاه اول عنوان Blair Witch بهترین محصول استودیو Bloober Team به نظر می رسد. اصلا بحث استودیو سازنده هم به کنار، Blair Witch در آغاز، یک بازی فوقالعاده جذاب و هیجان انگیز به نظر میرسد. یک داستان پر کشش که خب بدون بازی کردن هم می توان حدس زد که به لطف اتسمفر و فضاسازی اش میتواند بازیکن را با خود همراه کند. یک بازی که می تواند حس و حال خاص خود را داشته و به طور کلی با خیلی از بازیهای ترسناک دیگری که تجربه کرده اید متفاوت باشد. چه در بحث داستانگویی و چه در مورد گیم پلی و مکانیکهای آن. با این وجود، با این که بازی، یک بازی با یک پتانسیل بالا به نظر می رسد، اما وقتی به اواسط آن می رسید احساس میکنید که با یک بازی متوسط طرف هستید. بازی متوسطی که کماکان توانایی نگه داشتن مخاطب پشت کنسول Xbox One یا رایانه شخصی خود را دارد ولی انگار از ارزشش کاسته شده. به نظر میرسد که مخاطب آن شور و اشتیاق اولیه را ندارد. البته همان طور که اشاره شد، باز هم بازیکن این بازی متوسط را رها نمیکند. حقیقت این است که Blair Witch شاید بازی بدون نقصی نباشد، ولی نادیده گرفته نقاط قوتش هم بی انصافی در حق این بازی به شمار میروند. در مجموع، Blair Witch تلفیقی از پارهای از مشکلات و ایدههای خوب و نقاط قوت است که می تواند در جذب یک سری مخاطب خاص خود، عملکرد قابل قبولی را بر جای بگذارد. راجع به Blair Witch صحبت زیاد است و در این مطلب هم میخواهیم این عنوان را به طور کامل بشکافیم و با جنبههای مختلف آن، خود را آشنا کنیم. خب، در مجموع Blair Witch چه کرده است؟ کجا نقص دارد و کجای راه را درست رفته است؟ با گیمفا تا پایان نقد و بررسی بازی Blair Witch همراه باشید.
شاید برای شما هم Blair Witch نام آشنایی به نظر برسد. فیلم The Blair Witch Project برای اولین بار در سال ۱۹۹۹ اکران شد. خب داستان فیلم چه بود؟ داستان این فیلم ترسناک به سال ۱۹۸۴ برمیگشت، جایی که سه دانش آموز با نامهای Heather، Mike و Josh به یک دهکده تحت عنوان Burkittsville سفر کرده بودند تا یک مستند در رابطه با افسانه “جادوگر بلیر” بسازند. این سه دانش آموز گم میشوند و ادامه ماجرا را هم باید خودتان با مشاهده فیلم متوجه شوید. فیلم Book of Shadows: Blair Witch 2 محصول سال ۲۰۰۰ و Blair Witch محصول سال ۲۰۱۶ نیز دو فیلم دیگر از همین سری بودند که البته نتوانستند به موفقیت خاصی برسند.
هدف از گفتن این صحبتها چه بود؟ هدف این بود که بدانید داستان بازی Blair Witch یک داستان متفاوت از داستان هایی است که در فیلمهای Blair Witch دیدهایم. البته باز هم همه چیز از یک جنگل مرموز شروع میشود، یک دوربین به عنوان چراغ راهنمای شما در بازی وجود دارد ولی خب داستان، یک داستان دیگر است. بازی Blair Witch از چند شخصیت تشکیل شده که هر کدام مکمل شخصیت دیگر است، یا بگذارید بهتر بگویم; هر شخصیت به نوعی مکمل شخصیت اصلی بازی است. شما کنترل یک پلیس سابق و یک کهنهکار جنگ به نام Ellis را در دست خواهید داشت. شخصیتی که پیشینهاش به مرور و طی صحبتهایی که با رئیس و همسر سابقش دارد، روشن می شود. مردی که خیلی به گذشتهاش افتخار نمی کند و پیدا کردن پسر بچه گم شده ای به نام پیتر شنون را بهترین راه برای رسیدن به رستگاری میداند. همین میشود الیس پا به یک جنگل مرموز و ترسناک گذاشته و در این راه تنها رفیق و یاورش هم کسی نیست جز بولت! یک سگ که توسط رئیس الیس به وی هدیه داده شده است.
بازی سعی کرده برای این که بازیکن را بهتر با الیس آشنا کند، از فلش بک در طول روایت تقریبا ۷ ساعته داستان استفاده کند. اما برای بهتر شناختن این شخصیت، میتوانید به مکالمههای تلفنی وی دقت کنید. مشخص است که الیس از یک مشکل روانی رنج میبرد و حضورش هم در همان جنگلی که آخرین بار پیتر در آن دیده شده است حداقلش به زعم رئیسش، چندان مناسب به نظر نمیرسد. در طول این چند ساعتی که با داستان بازی دست و پنجه نرم میکنید، میتوانید به اندازه کافی از آن لذت ببرید. اگرچه گاهی اوقات روند داستان بازی بیش از اندازه کند می شود ولی در مجموع، بعید میدانم که داستان Blair Witch بازیکن را ناامید کند. نزدیکترین مثالی که اکنون در ذهنم است، فیلم Locke، محصول سال ۲۰۱۳ با بازی تام هاردی است. اتمسفر فیلم لاک و بازی Blair Witch هیچ شباهتی به هم ندارند ولی بین این دو، یک شباهت وجود دارد! در Blair Witch با شخصیت الیس و در Locke با شخصیت ایوان لاک به یک شکل آشنا میشوید; تماسهای مکرر تلفنی! خب البته میتوانید به Blair Witch ارتباطات بیسیمی و پیامهای ( SMS ) دریافتی را هم اضافه کنید. شخصیت پردازی الیس بیشک، عالی است. به اولین فلشبک بازی دقت کنید، متوجه خواهید شد که بولت، تنها یک مکمل برای گیمپلی بازی نیست; بلکه مکمل خوبی برای شخصیت الیس هم به حساب می رود. با همه اینها، نمیتوان داستان بازی Blair Witch را خیلی جدید دانست! قبلا هم داستان مشابه زیادی را چه در سینما و چه در صنعت گیم دیدهایم. یک مرد با مشکلات روانی و کوله باری از پشیمانی که به دنبال رستگاری میگردد و حتی در مسیر آمرزش هم کابوسهایش رهایش نمیکنند. این یک تعریف دقیق از شخصیت الیس در بازی Blair Witch است.
بزرگترین مشکل بازی، این است که شما مدام باید در حال راه رفتن باشید. اگر با بازیهای Walking Simulator رابطه خوبی داشته باشید، شاید خیلی هم از Blair Witch گلایهای نداشته باشید; در غیر این صورت، باید بگویم که این بازی به مرور می تواند برایتان خسته کننده و یکنواخت شود. شما به صورت مداوم باید در محیط بازی قدم زده و چیزهای جدیدی را کشف کنید. اصلا بعید نیست که بعد از نیم ساعت راه رفتن، متوجه شوید که به حل هیچ معما یا پیدا کردن هیچ سرنخ جدیدی حتی نزدیک هم نشدهاید و صرفا در یک محیط بسته ولی بزرگ، قدم زدهاید. درست مثل چرخیدن دور یک دایره بدون این که خودتان متوجه شوید. حتی کمکهای سگ الیس هم نمی توانند مانع از ایجاد چنین مشکلی شوند. سگ شما زمانی که به چیز خاصی نزدیک شود، صدایش درآمده و راهنماییهای لازم را به بازیکن میدهد. وی میتواند وجود خطر را احساس کند، شما را به یک سرنخ نزدیک کند، میتواند یک سرنخ را پیدا کرده و آن را برایتان بیاورد ولی در مجموع، باز هم اکثر دقایق بازی صرف این میشود که شما بدون این که بتوانید روی کمک بولت حساب باز کنید، باید راه بروید و چیزهای جدید کشف کنید. نقش Bullet در بازی Blair Witch غیر قابل انکار است. این سگ دوست داشتنی حتی یک منوی کاملا جداگانه داشته و میتوانید اعمال مختلفی را روی وی انجام دهید. از ناز کردن و دستور به بو کشیدن یک سرنخ گرفته تا سرزنش و یا دستور برای گشتن برای پیدا کردن سرنخهای جدید. شما میتوانید به وی دستور دهید تا یک جا بماند و یا میتوانید از او بخواهید که در کنار شما راه برود. حتی در صورتی که از بولت دور شوید هم میتوانید به سادگی فشار دادن یک دکمه، برای وی سوت زده و چند لحظه بعد او را در مقابل چشمان خود ببینید. علاوه بر بولت، الیس یک چراغ قوه هم دارد که طبیعتا کاربرد اصلی آن هم مشخص است. ولی رفته رفته و با پیشروی در بازی متوجه خواهید شد که این چراغ قوه ارزشی بالاتر از صرفا یک وسیله برای ایجاد نور را برای الیس و ماجراجویی جدیدش خواهد داشت.
گیم پلی بازی اگرچه به لطف بولت جذابیتهای خاص خودش را دارد، ولی کماکان مشکلاتی را با خود یدک میکشد که ضربه مهلکی به بازی وارد کرده اند. بزرگترین مشکل بازی که پیش از این هم به آن اشاره کردیم، راه رفتن بیش از اندازه و قدم زدن در جنگلی است که به نظر، انتهایی ندارد. بازی شما را در یک محیط بسته ولی وسیع قرار داده و شما را با یک چراغ قوه، یک سگ و گاهی اوقات یک نوار ویدئویی تنها میگذارد. موضوع این جاست که گاهی اوقات نه چراغ قوه، نه سگ و نه آن نوار ویدئویی نمیتوانند به داد شما برسند و باید به دنبال چیزی بگردید که اصلا نمیدانید چیست. مشکل بزرگ بعدی این است که پیدا کردن یک نقطه و بازگشت به آن کار بسیار دشواری خواهد بود. شما برای این که بتوانید به یک نقطه خاص برگردید، باید آن نقطه را در ذهن خود نشانهگذاری کنید. کاری سخت که ضریب خطایش هم پایین نیست. این مورد شاید بزرگترین مشکل بازی Blair Witch باشد اما تنها مشکل جدیدترین اثر استودیو نیست. مورد دیگری که باید به آن اشاره کنیم، پازلهایی هستند که بازی به دفعات در مقابل شما قرار داده و از شما میخواهد که این پازلها را حل کرده، سرنخ جدید پیدا کنید و با تکیه بر توانایی بویایی بولت، خود را به حل معمای گم شدن پیتر شنون نزدیکتر کنید. باز هم اگر روند بدون راهنمایی بودن در جنگل و قدم زدن برای پیدا کردن چیزی که اصلا نمیدانیم چیست را فاکتور بگیریم، به پازلهایی میرسیم که شاید در ابتدای بازی برایمان جالب به نظر برسند ولی به مرور این پازلها هم – به قول معروف – از مد میافتند! غالبا شما باید به کمک بولت یک نوار ویدئویی پیدا کنید، آن را پخش کنید، روی جزئیات دقت کنید و به چیزهای تازه برسید. شاید حل کردن اولین یا نهایتا دومین معما به این ترتیب کار جذاب ( و اصطلاحا با حالی ) به نظر برسد ولی به مرور حالت تکراری به خود گرفته و آسان تر از آب خوردن می شود! برای حل کردن یکی دو پازل اول شاید مجبور باشید چندین بار ویدئو را بازبینی کرده و مدام آن را عقب و جلو ببرید. به محض این که با سیستم حل معما در بازی آشنا شوید، دیگر نیازی به بیش از یک یا دو بار بازبینی ویدئو نخواهید داشت و چشم بسته به سرنخهای جدید میرسید. سرنخ را به بولت تحویل داده و اجازه میدهید تا از طریق بوی آن، شما را به جاهای جدیدی برساند و ادامه ماجرا…! این چرخه به شکلهای مختلف در طول بازی تکرار می شود.
عنوان Blair Witch قصد دارد تا یک تجربه منحصر به فرد در قالب ایجاد ترس روانی برای مخاطب خود باشد. مجموعا، بازی در این زمینه خوب کار کرده است. مشکلات پرشماری که دارد به کنار، اما استودیو توانسته در خلق یک بازی که هدفش ایجاد استرس و بالا بردن آدرنالین خون مخاطب است عملکرد قابل قبولی را از خود بر جای بگذارد. حتی در لحظاتی که الیس در حال قدم زدن در یک جنگل متروکه است هم این احساس به بازیکن منتقل میشود. مبارزات بازی حالت فیزیکی نداشته و صرفا باید با نور چراغ قوه خود، آنها را از بین ببرید. مبارزات بازی هم اوایل کار دلهره آور و مهیج هستند ولی پس از این که سیستم و مکانیک کلی آن دستتان بیاید، احتمالا از هیجان بازی هم کاسته خواهد شد. البته به طور کلی مبارزات بازی چندان متعدد نیستند و تمرکز بلوبر تیم بیشتر بر روی توسعه عنوانی با محوریت حل معما و کاوش در محیط بوده است. به همین خاطر نه روی مبارزات بازی چندان وسواسی به خرج داده شده و نه تعدادشان آن قدری است که بازیکن را در طول بازی اذیت کنند. همچنین حضور یار وفاداری مثل بولت در کنار الیس، سبب میشود تا باز هم هیجان کار کم شود. در مبارزه با دشمنانی که به نور حساس هستند، باید به حرکات و عکس العملهای بولت دقت کنید. این سگ دقیقا به شما می گوید که لوکیشن دشمن کجاست و نور را باید به کدام سمت متمرکز کنید. در چنین شرایطی باید به بولت نگاه کرده و نور را به همان سمتی بتابید که حیوان وفادار به سمتش در حال پارس کردن است. به این ترتیب حتی پیروزی در مبارزات هم کار آسانی خواهد شد و چالش خاصی را پیش روی بازیکن نخواهد گذاشت.
در مورد اتسمفر بازی به صورت خلاصه صحبت کردیم. به لطف طراحی هنری بازی، شما می توانید با تعریف دقیق استرس در حین تجربه Blair Witch آشنا شوید. زمانی که برای اولین بار پا به ورودی پارک جنگلی میگذارید، با محیط زیبایی آشنا می شوید. وارد می شوید و درختان بلند و محیطی سرسبز را رو به روی خود خواهید دید. نور آفتاب با وجود برگها و درختانی که در مقابلش قرار دارند، خود را نشان میدهد. ولی شبها، داستان متفاوت خواهد شد. در واقع میزان استرسی که شما در طول بازی خواهید داشت در طول روز به حداقل و نزدیک به صفر رسیده و هنگامی که شب شود و ماه جای خورشید را در آسمان بگیرد، این استرس به حداکثر خود می رسد. به جرات میگویم که در طول شبهای بازی، چه اهل تجربه چنین عناوینی باشید و چه نباشید، موهای تنتان به مرور سیخ خواهند شد. ضربان قلب شما تندتر خواهد زد و همانجاست که کافیست یک صحنه ترسناک یا یک صدای ناگهانی از محیط داخل یا حتی خارج بازی دیده یا شنیده شود. از طرفی، وقتی شب فرا برسد، نور چراغ قوه، تبدیل به یک نور کمسو میشود، چیزی شبیه به یک شمع در اتاقی که شما را در تاریکی خود غرق کرده است. به لحاظ هنری، باید نحوه به تصویر کشیده شدن جنگل Black Hills را تحسین کرد.
در بحث فنی، نمیتوان از بازی Blair Witch دفاع کرد. باگهای بازی نسبتا پرشمار بوده و حتی گاهی اوقات عملا به روند بازی هم خدشه وارد میکنند. از گیر کردن بولت در یک نقطه خاص گرفته تا دیگر مشکلاتی که شاید روی روند کلی بازی تاثیر نداشته باشند ولی در خور و مناسب یک بازی که در سال ۲۰۱۹ عرضه شده، نیستند. خوشبختانه از آنجایی که با یک بازی اول شخص طرف هستیم، سازندگان زحمت طراحی صورت و چنین مسائلی را نکشیدهاند. تنها موجود زندهای که در مقابل خود خواهید دید، بولت است که به صورت واضح می توان گفت که در طراحیاش کم کاری به خرج داده نشده است. برای یک بازی که توسط استودیوی کوچکی مثل Bloober Team توسعه داده شده، حتی باید به ستایش از انیمیشنهای بولت پرداخت. حرکات، واکنشهای فیزیکی و پاسخهایی که به شکلهای مختلف به درخواستهای شما می دهد، همه بوی واقعیت داده و از این نظر بلوبر تیم حتی پا فراتر از انتظارات گذاشته است.
هر جا که پای ترس و وحشت به میان بیاید، کیفیت و طراحی صوتی بازی اهمیت خود را بیشتر نشان میدهد. خب انتظار هم نداریم که Blair Witch استثنا باشد! صحبت در مورد صداگذاری بازی لازم نیست خیلی مفصل صورت بگیرد. به جز این که بدانید که تغییرات در صدای الیس در هنگام ترس کاملا احساس میشود. از این بابت باید به سازندگان آفرین گفت! به طور کلی روی افکتهای صوتی بازی به خوبی کار شده است. صداهایی که در بازی شنیده میشوند هم بهانه خوبی برای ترسیدن به شما خواهند داد.
مجموعا Blair Witch یک بازی متوسط است که نتوانسته انتظارات را برآورده کند. قیمت بازی در استیم ۳۰ دلار است و با این پول، میتوان به سراغ بازیهای بهتری رفت. منتهی نباید فراموش کرد که Blair Witch هم در سبک خودش، خیلی بازی بدی نیست! همان طور که در اول همین پاراگراف هم اشاره کردیم، Blair Witch یک بازی متوسط است که نمیتوان مشکلاتش را نادیده گرفت. اما آیا تجربه آن پیشنهاد نمیشود؟ خب برای آن دسته از بازیکنانی که از محصولات استودیو Bloober Team لذت برده و راضی هستند، قطعا Blair Witch هم انتخاب بدی به حساب نخواهد آمد. برای به پایان رساندن بازی به چیزی حدود ۵ الی ۸ ساعت زمان احتیاج خواهید داشت که برای یک بازی ۳۰ دلاری، این زمان، زمان قابل قبول و نرمالی محسوب میشود. همچنین کاربران Xbox Game Pass هم میتوانند به این بازی دسترسی داشته باشند. Blair Witch را میتوان به عنوان یک بازی تعریف کرد که نتوانسته از پتانسیلهایش نهایت استفاده را ببرد. شما با عنوانی طرف هستید که روایت داستان جذابی دارد، مشکلاتش قابل چشم پوشی نیستند اما حداقل نمره قبولی را دریافت میکند. اتمسفر بازی به راحتی شما را در خود غرق میکند و توانایی القای احساس ترس را به مخاطب خود دارد اما خب در بحث گیمپلی، مشکلات متعددی متوجه این بازی هستند. برای تجربه کردن یا نکردن این بازی مختار هستید و صلاح خود را بهتر میدانید ولی خب اگر به دنبال یک بازی هستید تا بتواند برای مدت زمانی کوتاه، احساس استرس و دلهره را در شما بیدار کند، Blair Witch میتواند این کار را برای کاربران Xbox One و PC انجام دهد.
پر بحثترینها
- مایکروسافت هماکنون روی پلی استیشن بازیهای پرفروش بیشتری نسبت به سونی دارد
- نقدها و نمرات بازی Stellar Blade منتشر شدند
- شایعه: احتمال عرضه Helldivers 2 روی Xbox Series X|S وجود دارد
- بازی هایی که مورد بیمهری مخاطبین قرار گرفتند (قسمت دوم)
- دنیاهای آخرالزمانی که اگر در واقعیت رخ بدهند بقاء در آنها دشوار خواهد بود (قسمت اول)
- رتبهبندی شخصیتهای اصلی سری GTA
- انتقاد EA از ممنوعیت فروش Dead Space در ژاپن اما صدور اجازه انتشار به Stellar Blade
- آیا Final Fantasy 7 Rebirth فروش کمی داشته است؟ تحلیلگران پاسخ میدهند
- شایعه: سری Watch Dogs به پایان راه خود رسیده است
- آپدیت جدید بازی Marvel’s Spider-Man 2 منتشر شد
نظرات