اسپایرو، اژدهای دوست داشتنی | نقد و بررسی Spyro Reignited Trilogy
سری بازیهای اسپایرو، از جمله عناوین خاص و محبوب پلتفرمری است که با وجود پتانسیلهای بالا، مدتهاست که خبری از نسخههای جدید این سری محبوب نیست. نسخههای اولیه آن عناوین بسیار موفق و خاصی بودند و با فضای خاص خود توانستند طرفداران بسیاری پیدا کنند اما استفاده بیش از اندازه از نام این سری و عرضه عناوین ناموفق باعث شد که به تدریج این مجموعه به فراموشی سپرده شود. سال گذشته، شرکت اکتیویژن دست به ساخت نسخه ریمستر شده سه عنوان اول این سری زده که ابتدا برای PS4 و Xbox One عرضه شدند و حالا بعد از گذشت حدود یک سال، Spyro Reignited Trilogy برای PC و Switch نیز منتشر شده است. در ادامه به نقد و بررسی این بازی میپردازیم.
توجه: در صورتی که علاقهای به دانستن تاریخچه این سری ندارید، میتوانید سه بند بعدی را نخوانید و مستقیم سراغ نقد این عنوان بروید.
پیش از شروع نقد و بررسی، به بررسی تاریخچه طویل و دور و دراز این سری میپردازیم. روند کلی عرضه این سری را فارغ از دو عنوان اخیر آن یعنی Reignited Trilogy و کراس-اور آن با سری Skylanders به سه بخش اصلی تقسیم کرد؛ دوره سهگانه اصلی که برای PS1 عرضه شدند از سال ۱۹۹۸ تا سال ۲۰۰۰، دوره عناوین مولتی پلتفرم از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۵ و دوره ریبوت این سری تحت عنوان The Legend of Spyro از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۸ که به ترتیب تاریخ، این سه دوره را بررسی میکنیم. اولین عنوان این سری در سال ۱۹۹۸ با نام Spyro the Dragon توسط استودیو اینسامنیاک گیمز ساخته و بهوسیله سونی برای PS1 عرضه شد. این سری در همان ابتدا توانست کار خود را با موفقیت آغاز کند و با کسب نمرات خوب از منتقدان و جذب بسیاری از بازیکنان، به عنوان یک آی پی جدید قدمهای اول را محکم برداشت. نسخه بعدی این سری با عنوان Spyro 2: Ripto’s Rage! یک سال بعد و دوباره توسط همان استودیو و ناشر برای PS1 منتشر شد. سازندگان توانسته بودند با ارتقا و اضافه کردن المانهای جدید به گیم پلی خوب نسخه پیشین، عنوان بهتری را تهیه کنند و از این رو بازی با استقبال بهتری از سوی منتقدان رو به رو شد. نسخه بعدی این سری که سال ۲۰۰۰ با عنوان Spyro: Year of the Dragon عرضه شد، حتی بهتر از دو نسخه قبلی بود و سازندگان با قرار دادن چندین شخصیت قابل بازی با مکانیزمهای مختلف، ضمن حفظ نکات مثبت نسخههای قبلی عنوانی را عرضه کردند که توانست به میانگین امتیازات ۹۱ از ۱۰۰ در سایت متاکریتیک دست پیدا کند.
پس از این عنوان و با انتقال حق نشر این سری به شرکت ویوندی، دوران افول آن آغاز شد. چهارمین نسخه این سری با نام Spyro: Season of Ice توسط شرکت Digital Eclipse ساخته شده و شرکت Universal Interactive Studios وظیفه انتشار آن را برای کنسول Game Boy Advance بر عهده داشت. شرکت ناشر این بازی بعداً Vivendi Games نام گرفت و در نهایت نیز در سال ۲۰۰۷ با شرکت اکتیویژن ترکیب شد. اولین نشانههای افول آن یکسری تغییرات در مکانیزمهای خوب بازی متناسب با کنسول دستی GBA بود که باعث شد این بازی با افت قابل توجهی در کیفیت نسبت به عناوین قبلی رو به رو شده و میانگین نمره ۷۴ از ۱۰۰ را کسب نماید. نسخه بعدی هم که با عنوان Spyro 2: Season of Flame برای همان کنسول عرضه شد، هر چند کمی نسبت به نسخه قبلی بهتر بود و توانست میانگین ۷۶ از ۱۰۰ را کسب نماید اما به هیچ وجه در حد نسخههای اولیه این سری نبود. اما اوج فاجعه برای این سری در نسخه Enter the Dragonfly رقم خورد که توسط استودیوهای Check Six Studios و Equinoxe Digital Entertainment ساخته شده بود و در سال ۲۰۰۲ توسط همان شرکت ویوندی، برای PS2 و Game Cube منتشر شد. بازی به ترتیب میانگین نمرات ۵۶ و ۴۸ را روی این دو کنسول کسب کرد که نشان از افت کیفیت بسیار وحشتناک بازی نسبت به نسخههای اولیه داشت. بازی سعی داشت به نوعی از روی نسخ اولیه سری کپی برداری کند که این کپی نیز اصلاً خوب از کار در نیامده بود. تا حدی که رئیس استودیوی اینسامنیاک گیمز که چندین سال پیش بر روی عناوین این سری کار میکرد، از کیفیت بسیار پایین این عنوان که اکنون به دست شرکتهای دیگری افتاده بود ابراز تأسف کرد. تقریباً تمامی اجزای بازی از گیم پلی و سیستم کنترلی گرفته تا حتی صداگذاری آن دچار مشکلات ریز و درشتی بودند که فرسنگها با نسخههای اولیه و باکیفیت این سری فاصله داشت. نسخه بعدی Attack of The Rhynocs بود که سال بعد برای GBA عرضه شده و با استقبال نسبتاً متوسطی از سوی منتقدان رو به رو شد. در سال ۲۰۰۴ دو عنوان از این سری عرضه شد. یک بازی به نوعی کراس-اوری با سری کرش بود که تحت دو عنوان Crash Bandicoot Purple: Ripto’s Rampage و Spyro Orange: The Cortex Conspiracy برای GBA منتشر شد که در اصل نسخه Orange همان عنوانی بود که اسپایرو را در محیط عناوین کرش قرار میداد. این عنوان –و علیالخصوص نسخه اسپایرو- با نمرات نسبتاً پایینی رو به رو شد. عنوان دیگر نیز دنباله عنوان بسیار بد Enter the Dragonfly بود که با نام A Hero’s Tail برای PS2، Game Cube و Xbox عرضه شده و هر چند بعضی از ایرادات فنی نسخه قبلی برطرف شده بودند، اما همچنان با عنوانی ضعیف رو به رو بودیم. عنوان بعدی سری هم که در سال ۲۰۰۵ با عنوان Shadow Legacy برای GBA منتشر شد، عنوان نسبتاً متوسطی بود.
بعد از عرضه Shadow Legacy، عرضه نسخههای The Legend of Spyro شروع شد. این سری جدید در اصل حکم یک ریبوت را برای این سری داشت و قرار بود که حکم یک شروع مجدد را برای سری داشته باشد. اولین عنوان این مجموعه The Legend of Spyro: A New Beginning نام داشت که توسط Krome Studios و Amaze Entertainment ساخته شده در سال ۲۰۰۶ توسط ویوندی برای GBA، Game Cube، PS2، Xbox و NDS عرضه شد. نسخه GBA که عنوانی بسیار ضعیف بود و میانگین نمره ۴۴ از ۱۰۰ را کسب کرد اما نسخههای دیگر، عناوین متوسطی بودند و نمراتی در بازی بین ۶۹ تا ۶۴ را کسب کردند که نشان از پیشرفتی اندک نسبت به عناوین قبلی میدادند. سازندگان یکسری تغییرات عجیب و غریب در بعضی از مکانیزمهای بازی انجام داده بودند و سعی داشتند از عنوان God of War برای یکسری از مکانیزمها الهام بگیرند که برای عنوانی با سبک و سیاق اسپایرو تا حدی عجیب به نظر میرسد. پس از این عنوان در سال ۲۰۰۷ بازی The Legend of Spyro: The Eternal Night برای GBA، Wii، PS2 و NDS عرضه شد و همچنان نسخههای اصلی آن با نمرات متوسطی رو به رو شدند. در نهایت نیز عنوان The Legend of Spyro: Dawn of the Dragons در سال ۲۰۰۸ برای NDS، PS2، PS3، Wii و Xbox 360 عرضه شده و همانند نسخههای قبلیاش، با بازخوردهای متوسطی از سوی منتقدین رو به رو شد. بعد از این، اکتیویژن که حالا صاحب شرکت ویوندی شده بود، تا چند سال این سری را به فراموشی سپرد تا در نهایت سال ۲۰۱۱ عنوانی از سری Skylanders با محوریت شخصیت اسپایرو با نام Skylanders: Spyro’s Adventure توسط شرکت Toys for Bob ساخته شده و تقریباً برای تمامی پلتفرمهای ممکن عرضه شد. بازی توانست با استقبال نسبتاً خوبی رو به رو بشود و به نوعی استودیو Toys for Bob توانست این عنوان در حال مرگ را احیا کند. البته بخشی از گیم پلی بازی همانند همه عناوین اسکایلندرز، مبتنی بر اسباببازیهای فیزیکی بود اما بخشهای درونی گیم پلی بازی نیز خوب و قابل قبول از کار درآمده بودند. پس از این، برای مدتی طولانی این سری به فراموشی سپرده شد تا این که سرانجام سال پیش نسخه ریمستر شده سه عنوان اصلی سری تحت نام Spyro Reignited Trilogy برای PS4 و Xbox One عرضه شده و اکنون نیز با گذشت یک سال نسخههای PC و Switch این عنوان روانه بازار شدهاند و به همین مناسبت، در ادامه به نقد و بررسی این عنوان میپردازیم.
-پایان بررسی تاریخچه بازی-
ابتدا از داستان شروع میکنیم. به طور کلی، داستان در عنوانی با سبک و سیاق اسپایرو، قرار نیست خیلی پیچیده باشد و بیشتر حضور المانهای شاد و خندهدار در آن است که باعث جذابیت آن میشود. داستان نسخه اول، با مصاحبه یکی از اژدهایان شروع میشود که به یک موجود سبز رنگ شبیه ارکهای سایر داستانهای فانتزی که Gnasty Gnorc نام دارد، به خاطر قیافه و هوشش توهین میکند و این موجود هم که ناراحت میشود، تقریباً تمامی اژدهایان را به جز اسپایرو، اژدهای بنفش رنگ کوچکی که نقش اصلی بازی است، تبدیل به مجسمههای کریستالی میکند. حال بعد از این، وظیفه اسپایرو این است که در سرزمینهای مختلف بگردد و اژدهایان کریستال شده را نجات دهد. داستان قسمت دوم، پیچیدگیهای بیشتری دارد. اسپایرو که از جریانات نسخه قبلی رهایی یافته، میخواهد به همراه دوست خود که Sparx the Dragonfly نام دارد و حشرهای شبیه سنجاقک است، از طریق یک پورتال که به محیطی آرام باز میشود، به تعطیلات برود. در همین حین، در دنیایی دیگر، فردی به نام ریپتو اوضاع را برای ساکنین آن دنیا بسیار آزار دهنده کرده است و از این رو یکی از دانشمندان آن دنیا، با اجرای جادویی برای فراخوانی اژدهایان، باعث میشود که اسپایرو ناگهان از دنیای آنان سر در آورد. در آن جا اسپایرو با یک چیتا و یک موجود نیمه بز نیمه انسان آشنا میشود که قصد دارند جلوی ریپتو را بگیرند. بدین ترتیب اسپایرو با آنان همراه میشود تا با جمع آوری یکسری طلسم باستانی در این سرزمین، قدرت مبارزه با ریپتو را کسب بکند. در نهایت در قسمت سوم، داستان با دزدیدن تخم اژدهایان توسط افراد یک جادوگر آغاز میشود. افراد این جادوگر با کندن تونل از نقطه مقابل دنیای اژدهایان، به سراغ آنان آمدهاند تا تخمهایشان را بدزدند. به دلیل قطر کم سوراخها، تنها اژدهایی که میتواند به آن سمت سرزمین برود تا تخمها را نجات بدهد، اسپایرو است. او به همراه چیتایی که از نسخه قبلی با وی آشنا شده بود، به سمت دیگر سرزمین میروند تا تخم اژدهایان را پیدا کرده و البته جادوگر را نیز به سزای اعمالش برسانند.
به طور کلی سری اسپایرو با توجه به فضای کلی حاکم بر آن از جمله عناوینی نیستند که داستان خیلی پیچیدهای داشته باشند اما چیزی که در این میان باعث جذابیت بازی میشود، داستانهای فرعی مختلفی است که در طول هر مرحله روایت میشوند. به جز نسخه اول که تقریباً مراحل بازی داستان خاصی به جز پیدا کردن کریستالهای اژدهایان ندارد، در دو نسخه دیگر هر مرحله داستان فرعی خاص خود را دارد. در یک مرحله، با موجوداتی طرف هستید که قصد دارند بچه لاکپشتها را اسیر کنند و پادشاه لاکپشتها در عوض نجات دادن بچهها، به شما قول دادن یک طلسم قدرتمند را میدهد. در مرحلهای دیگر، تعدادی موجود دانشمند که با برق سر و کار دارند، توسط افرادی مورد آزار قرار گرفته و ژنراتورهایشان از کار میافتد و شما وظیفه دارید آیتمهای مورد نیاز برای احیای ژنراتورها را به آنان بدهید و یا در مرحلهای دیگر شما در یک شهر باستانی یونانی قرار میگیرد که شهردارش توسط موجودات شروری دستگیر شده و باید او را نجات دهید. در دل هر کدام از این مراحل نیز یکسری داستان کوچک دیگر روایت میشود. مثلاً در مرحله مربوط به لاکپشتها، یک بخش فرعی نیز وجود دارد که یکی از لاکپشتها از شما درخواست میکند تا یک آشپز بدذات را که میخواهد با بچههای آنان سوپ لاکپشت درست کند، به سزای اعمالش برسانید.
در کنار این داستانها، شخصیتهای عجیب و غریبی که وارد بازی میشوند و هر کدام دارای ویژگیهای بامزه و خندهداری هستند، باعث میشوند که هر کدام از مراحل بازی حس و حال خاص خود را داشته باشد و بدین ترتیب، هر مرحله تبدیل به تجربهای خاص و به یاد ماندنی میشود. سازندگان بازی با این روش توانستهاند با وجودی که داستان خیلی پیچیدهای در بازی وجود ندارد، در هر مرحله داستان ساده و بامزهای را روایت کنند که آن مرحله را در ذهن شما ماندگار میکند. مثلاً ممکن است با یک ابر کوچک رو به رو شوید که قصد دارد یک خورشید جدید بسازد و البته در این راه، باید با هدایت سه بذر خورشید (!) به درون یک پاتیل همجوشی هستهای (!) او را یاری دهید. با این روش، تعداد زیادی شخصیت خاص نیز در هر مرحله وارد بازی میشوند که باعث تنوع بسیار بالایی در طول مراحل شده و جذابیت و گستردگی بازی را بسیار بیشتر میکنند.
به طور کلی، با وجود این که داستان اصلی بازی خیلی پیچیده و خاص نیست، اما داستانهای فرعی هر مرحله به قدری جذاب و بامزه هستند که حتی افرادی را که بازیهای جدی و داستان محور زیادی را بازی کردهاند، بعد از چند مرحله مجاب به ادامه بازی و تجربه داستانهای عجیب و غریب و جذاب بیشتری میکند.
اما مهمترین بخش یک بازی پلتفرمر، بیشک گیم پلی آن است. اسپایرو یک اژدهای کوچک است و به همین دلیل به جز مواقع خاصی، امکان پرواز کردن خیلی طولانی مدت را ندارد و قابلیت اصلی او، گلاید کردن روی هوا برای جا به جایی بین نقاط است. بدین ترتیب، قابلیت پریدن و گلاید کردن روی هوا برای جا به جایی بین نقاط مختلف محیط، پایه و هسته اصلی گیم پلی این عنوان را شکل میدهد. اسپایرو به صورت چهار دست و پا راه میرود و از این رو برخلاف قهرمانان بسیاری از بازیهای پلتفرمر، امکان گرفتن لبه سکوهای مختلف را ندارد و از این رو، اصلیترین چالشهای بازی، در مورد تنظیم کردن درست لحظه پرش و شروع گلاید کردن استوار هستند تا بتوانید به بهترین شکل ممکن روی سکوهای مقابل فرود بیایید.
چالشهای مرتبط با حرکت بین نقاط مختلف، در نسخه اول خیلی سخت و دشوار نیستند و اکثراً با یک پرش صحیح و اکثر اوقات با خطاهای کوچک قابل انجام هستند؛ اما نسخههای دوم و سوم با ارائه مکانیک جدید Hover که در انتهای پرواز برای لحظهای ارتفاع اسپایرو را افزایش میدهد، چالشهای جدیدی را وارد بازی کردهاند. بدین ترتیب، باید برای رسیدن به بخشهایی از محیط که فاصله زیادی دارند، در انتهای مسیر گلاید کردن و در نقطه مناسب، دکمه مشخصی را فشار دهید تا اسپایرو با بال زدن محکم، برای لحظهای ارتفاع خودش را افزایش بدهد. بدین ترتیب، چالشهای خیلی پیچیدهتری در طول مراحل خلق میشوند که نیاز به تمرکز بسیار بیشتری دارند.
کارهای اصلی دیگری که اسپایرو میتواند انجام بدهد، حرکت با سرعت بالا روی زمین و البته همانند هر اژدهای کلاسیکی، پرتاب آتش است. حرکت با سرعت بالا، به طور کلی برای از بین بردن یکسری دشمنان، شکستن جعبهها و کوزههای خاص و البته در بعضی مواقع برخورد محکم با موانع محیط و ایجاد مسیرهای جدید استفاده میشود. تکلیف دو مورد اول تقریباً مشخص است اما مورد آخر که مربوط به حرکت سریع میشود، در بسیاری از اوقات نیاز به دقت بالا در کنترل کاراکتر دارد. چون معمولاً نابود کردن بخشی از محیط برای فراهم شدن مسیر جدید، نیاز به عبور از نقاط مشخصی دارد که حرکت شخصیت سرعت بسیار بیشتری پیدا بکند و اگر شخصیت را به درستی در محیط حرکت ندهید و به دیوارها و اجزای دیگر محیط برخورد کنید، از سرعت اسپایرو کاسته شده و مجبورید کل فرآیند را از ابتدا انجام دهید. پرتاب آتش هم که طبیعتاً کار اصلی یک اژدها است و از آن به طور کلی برای نابود کردن دشمنان، یکسری از اشیای محیط و البته حل یکسری معماهای خاص مرتبط با آتش میتوان استفاده کرد.
در نسخه دوم و سوم، قابلیتهای جدید دیگری نیز به لیست تواناییهای اسپایرو اضافه شدند و عمق گیم پلی و چالشهای آن را به شدت افزایش دادند. مهمترین قابلیت که استفاده زیادی در مراحل از آن شده است، قابلیت شنا کردن و غواصی است. در نسخه اول، اسپایرو در صورت ورود به آب، در آن غرق میشد اما از نسخه دوم به بعد، امکان شنا کردن و صد البته غواصی و ورود به دنیای زیر آب برای اسپایرو فراهم شده است. دنیای زیر آب، به طور کامل مکانیزم حرکتی متفاوت و دشوارتری نسبت به محیط بیرون دارد و در ضمن به جز شرایطی خاص، اسپایرو امکان استفاده از آتش را نیز در زیر آب نخواهد داشت. بدین ترتیب، سازندگان چالشهای منحصر به فرد زیادی را که مرتبط با دنیای زیر آب و مکانیزمهای غواصی هستند به بازی اضافه کردهاند و حتی شاهد مراحلی هستیم که به طور کامل در زیر آب سپری میشوند. مکانیزم دیگری هم که به بازی اضافه شده، قابلیت بالا رفتن از نقاطی خاص است. البته این مکانیزم به هیچ وجه قرار نبوده کلیات اصلی بازی را که مبتنی بر عدم توانایی اسپایرو در بالا رفتن و گرفتن لبه سکوها باشد دچار مشکل کند و فقط در نقاط خاصی از محیط که میلههایی شبیه نردبان قرار گرفتهاند، امکان بالا رفتن از آنها وجود خواهد داشت. این مکانیزم نیز هر چند به اندازه غواصی کردن مکانیزم اثرگذاری نیست اما به هر حال باعث خلق چالشهای جذاب و جدیدی در بازی شده است.
با این وجود، اوج مکانیزمهای جذاب گیم پلی بازی در نسخه سوم و با اضافه شدن چند شخصیت قابل بازی دیگر معلوم میشود. در این نسخه و در بخشهای مشخصی، بازیکنان امکان کنترل شخصیتهای دیگری به جز اسپایرو را در اختیار میگیرند. این شخصیتها شامل حیوانات مختلفی نظیر کانگورو، میمون و البته همان حشره کوچک همراه اسپایرو میشوند که همگی به طور کامل سیستم کاملاً متفاوتی را وارد بازی میکنند. به عنوان مثال، کنترل شخصیت کانگورو نیازمند استفاده درست از پرشهای بلند روی اشیای مختلف است و از طرف دیگر، کنترل آن حشره کوچک بازی را به طور کامل تبدیل به یک عنوان Top-Down Shooter با فضای کاملاً متفاوت از لحاظ گیم پلی بکند.
وجود همه این مکانیزمهای جذاب، نیازمند طراحی مرحله خوب و حساب شدهای نیز هست. خوشبختانه سازندگان این بازی (در اصل استودیوی اینسامنیاک، سازنده نسخه اصلی) به شکل بسیار خوبی اقدام به قرار دادن چالشهای مختلف و متنوع در طول مراحل بازی کرده است. به طور کلی روند اصلی هر مرحله خط کلی مشخص و سادهای دارد که به راحتی قابل انجام است اما جمع آوری تکتک الماسهای درون بازی و آیتمهای مخفی هر محیط و در کل ۱۰۰ درصد کردن هر کدام از مراحل، نیازمند پیدا کردن تسلط کافی بر مکانیزمهای مختلف گیم پلی بازی و گاهی اوقات بررسی و فکر دقیق دارند تا بتوانید راه حل غلبه بر چالشهای بازی را پیدا کنید. ضمناً این که یکسری کارهای جانبی به عنوان Skill Point نیز برای بازی لیست شدهاند که برای به انجام رساندن هر کدام، معمولاً باید به نکته مخفی خاصی در هر مرحله پی ببرید و در نتیجه به دست آوردن همه Skill Point ها نیز تعدادی از تصاویر هنری بازی در اختیار شما قرار میگیرد. ضمن این که در صورتی که بتوانید بازی را کامل به اتمام برسانید، یک مرحله اضافی نیز برای شما باز میشود که میتوانید با انجام دادن آن و ۱۰۰ درصد کردن همه مراحل، در مجموع پیشرفت کلی خود در بازی را به ۱۲۰ درصد برسانید!
در کنار ساختار رایج و معمول مراحل بازی، بعضی بخشها با شکل و شمایل مینی گیم نیز در بازی قرار داده شدهاند که البته عمدتاً در بازی سوم شاهد این موارد هستیم. از انجام بازیهاکی گرفته تا اسکیت سواری و انجام حرکات نمایشی و رکورد زدن، همگی از مواردی هستند که سازندگان برای جذابیت هر چه بیشتر بازی در آن قرار دادهاند. نکته جالب ماجرا این جاست که تقریباً همه این بخشها با وجود این که ساختار کنترلی و گیم پلی متفاوتی دارند، خوب و لذت بخش از آب در آمدهاند. این موضوع نشان دهنده توانایی بالای سازندگان اصلی بازی یعنی تیم اینسامنیاک در طراحی درست و صحیح مراحل و مکانیزمهای بازی است.
با نگاه دقیقتر به سه بازی نیز به خوبی روند پیشرفت را در آنها احساس خواهید کرد. عنوان اول هر چند در کل بازی خوبی است، اما در اواخر روند تکراری و خسته کنندهای به خود میگیرد. با این وجود دو عنوان بعدی، هر کدام با اضافه کردن مکانیزمهای جدید و همچنین داستانهای فرعی و بامزه گوناگون، در کنار ارائه مراحل پیچیدهتر، جذابتر و البته با چالشهای بیشتر، به خوبی میتوانند بازیکنان را تا انتها با خود همراه کنند. با دیدن این روند، به خوبی میتوانید حس پیشرفت در بازیها را احساس کنید. از این رو توصیه اکید میکنم که ترجیحاً این سه نسخه را به ترتیب تجربه کنید و به هیچ وجه از نسخه سوم بازی را شروع نکنید چون قطعاً با رسیدن به نسخه اول، از نظر طراحی مرحله با سطح پایینتری رو به رو خواهید شد که ممکن است علاقهای به ادامه دادن آن نداشته باشید.
یکی از مشکلات بازی که همچنان تا حد زیادی حل نشده باقی مانده است، مربوط به دوربین است. نسخه اصلی بازی و همچنین این نسخه، دو حالت Active و Passive برای دوربین دارند که در حالت Active خود بازی نیز تغییراتی را در زاویه دوربین انجام میدهد ولی در حالت Passive کنترل آن کاملاً بر عهده خودتان است. با این وجود در هر دو حالت گاهی اوقات دوربین بازی به خصوص در بعضی از مراحل نظیر قسمتهای زیر آب تا حدی آزار دهنده میشود و انتظار میرفت بعد از این همه سال، ایرادات دوربین بازی کمتر شده باشند که متأسفانه این موضوع تقریباً محقق نشده است. البته در کل دوربین وضعیت آن قدر بدی ندارد که خیلی تجربه بازی را دچار مشکل بکند اما به هر حال بخشهایی خاصی از آن ایرادات آزاردهندهای دارد که همچنان برطرف نشدهاند.
در نهایت و با تمام این موارد، باید گفت که گیم پلی این سه عنوان همچنان بعد از گذشت سالها، لذت بخش و جذاب است. شاید نسخه اول و به خصوص در اواخر آن تا حدی خسته کننده و حوصله سر بر بشوند ولی دو نسخه دیگر با ارائه داستانهای فرعی در کنار المانهای جدید و جذاب گیم پلی و حتی وجود چند شخصیت قابل بازی با مکانیزمهای متفاوت، میتوانند تا انتها بازیکن را مشتاق و علاقهمند نگه دارند.
بعد از گیم پلی نوبت به گرافیک بازی میرسد. جایی که مطمئناً مهمترین تغییرات بازی نسبت به نسخههای اصلی در آن صورت گرفته است. با نگاهی جزئی حتی به حجم نزدیک به ۴۰ گیگابایتی بازی، بدون شک متوجه میشوید که تغییرات عظیم و بزرگی در زمینه گرافیک روی دادهاند و دقیقاً همین طور است. از نظر گرافیک فنی، بازی به طور کامل عنوانی کاملاً در حد و اندازه عناوین پلتفرمر نسل هشتم است و تغییراتی در حد یک بازسازی کامل روی آن انجام گرفته است. از علفهای ریز و درشت محیط که جایگزین پس زمینه سبز و معمولی عناوین قدیمی سری شدهاند گرفته تا انیمیشنهای بسیار پر جزئیات شخصیتها و البته مدل سازی فوقالعاده هر کدام از کاراکترهای بازی. در حالی که در نسخههای اصلی PS1 بازی، بیشتر اژدهایان تنها از یک مدل یکسان و تکراری استفاده میکردند، در این بازی برای هر اژدها مدل خاص و متفاوتی ایجاد شده است که متناسب با لحن و صحبت آنهاست. جزئیات اژدهایان در بازی به قدری بالا و البته باکیفیت و زیباست که مخصوصاً نسخه اول بازی ممکن است شما را یاد انیمیشنهای شرکت Dreamworks و علیالخصوص سری How to Train Your Dragon بیندازد. افکتهای گرافیکی بسیار زیادی نیز برای جذابیت بیشتر بصری بازی اضافه شدهاند. در حالی که در عناوین اصلی آتش در حد یک المان مهم در گیم پلی بازی بود، در این نسخه، آتش و افکتهای مربوط به آن نقش مؤثری در گرافیک نیز ایفا میکنند. با آتش زدن علفها، شاهد اجرای یک افکت سوختگی جالب روی آنها هستیم. این سیستم هرچند خیلی ماندگار نیست و علفها به سرعت به حالت عادی خود بر میگردند اما حس پویایی خاصی به این عنوان و سیستم فیزیک آن داده است که قطعاً در افزایش جذابیت و گیرایی آن نقش اساسی دارد.
طبیعتاً با دیدن چندین تصویر از بازی قطعاً به کیفیت بالای کار تیم هنری بازی نیز پی خواهید برد. طراحیهای بازی با رنگهای بسیار زیبا و شاد انجام شده است و شکل خندهدار و اغراق شده خاصی نیز در اکثر شخصیتها و مدلهای بازی پیداست. همچنین با این که تعدادی شخصیت منفی نیز در بازی وجود دارند، اما آنها نیز طراحیهای زیبا و جذاب و بامزهای دارند و هیچ کدام حس منفی و ناراحت کنندهای را به شما منتقل نخواهند کرد. تنوع بسیار بالای محیطهای بازی نیز نمونهای دیگر از عملکرد بسیار خوب سازندگان بازی هستند. از جنگل و ساحل و کوهستان گرفته تا زیردریا و کنار آتشفشان و حتی روی ابرها، همگی گوشهای از محیطهای بسیار متنوع بازی هستند که به آنها سر خواهید زد. هر چند اصل کار طراحی این محیطها به عهده سازندگان اصلی اثر بوده است اما استودیو Toys for Bob نیز قطعاً کاری بسیار مهم و اساسی برای بهبود و اضافه کردن جزئیات ریز و درشت و جذاب به آن انجام داده است تا بازی شکل و شمایل عنوانی در نسل هشتم را پیدا کند.
مهمترین ایرادی که بازی در زمینه گرافیک و عملکرد فنی دارد، تا حدی لودینگهای خسته کننده آن هستند که از آن چه که از عنوانی با این سبک و سیاق انتظار میرود، بعضاً طولانیتر میشوند. در میان لودینگها، میتوانید اسپایرو را که در آسمان حرکت میکند مشاهده کرده و حرکت دهید ولی این کار نیز بعد از مدتی تکراری میشود. شاید اگر یکسری جمله و متن نیز در مورد مکانیکهای بازی به نمایش در میآمد تا بازیکنان مشغول خواندن آن شوند، مقداری از حس خسته کننده لودینگهای بازی کاسته میشد.
ایراد فنی مهم دیگری هم که در بازی وجود دارد و البته ربطی به گرافیک ندارد، یکسری مشکلات مربوط به سیو شدن بازی در حالت آفلاین در نسخه PC است. ظاهراً بعضی از افراد که با حالت متصل به اینترنت انجام بازی را شروع کردهاند و در حین کار اتصالشان به اینترنت قطع شده است، بعد از خروج و ورود مجدد به بازی مشاهده کردهاند که بخش زیادی از بازی آنها سیو نشده است. هر چند این مشکل همه گیر نیست اما به هر حال میتواند به طور کامل ساعتها وقت یک نفر را به هدر داده و از این رو به هیچ وجه ایرادی نیست که بتوان از آن چشم پوشی کرد.
با این وجود، در کل سازندگان نسخه Reignited Trilogy، توانستهاند به مهمترین وظیفهشان یعنی ساخت گرافیکی در حد و اندازه عناوین نسل هشتمی برای عناوینی از دوران PS1 عمل کرده و با ارائه گرافیک فنی بسیار عالی که با انیمیشنهای زیبا و متنوع، مدلهای بسیار جذاب و بامزه برای شخصیتها و البته افکتهای مختلف گرافیکی نظیر آتش گرفتن علفها همراه است، یک ریمستر تمام عیار را عرضه کنند.
در نهایت نیز به موسیقی و صداگذاری بازی میرسیم. برای موسیقی نیز سازندگان نسخه ریمستر شده، دست به کار شدهاند و علاوه بر موسیقیهای اصلی بازی، بسیاری از موسیقیهای قدیمی را بهبود بخشیده و به شکلهای جدید میکس کردهاند و درون بازی قرار دادهاند. امکان تغییر حالت موسیقی بازی از طریق تنظیمات از وضعیت Reignited به Original نیز وجود دارد و به این ترتیب، میتوانید به هر دو موسیقی قدیمی و جدید بازی دسترسی داشته باشید. همچنین سیستم موسیقی داینامیک نیز برای بازی پیاده سازی شده است تا در مواقعی که با خطر رو به رو میشوید و وضعیت کلی بازی تغییر میکند، موسیقی نیز تم متفاوتی به خود بگیرد. این مورد نیز از آن جایی که در نسخه اصلی وجود نداشت، از طریق تنظیمات بازی قابل غیرفعال سازی است اما با توجه به کیفیت بسیار خوب کار تیم سازنده و ارائه تجربهای متناسب با عناوین امروزی، پیشنهاد میکنم که بازی را با تنظیمات جدید و مدرنتر آن تجربه بکنید.
علاوه بر موسیقی، صداگذاری بسیار کاملی نیز حتی در همان نسخههای اولیه برای تکتک کاراکترهای بازی انجام شده بود. تمامی دیالوگهای بازی با صداگذاری کاملی همراه هستند که به خوبی حس طنز و شادابی بازی را منتقل کرده و به جذابیت هر چه بیشتر بازی کمک میکنند. صداگذاری برای سایر افکتهای صوتی نظیر شکستن کوزهها، آتش، خرد شدن اشیا و… نیز همگی به خوبی انجام شدهاند و ایراد خاصی در این زمینهها در بازی دیده نمیشود.
نتیجهگیری نهایی:
Spyro Reignited Trilogy ریمستری بسیار باکیفیت برای سه تا از بهترین عناوین پلتفرمر PS1 است. هر سه عنوان با وجود گذشت این همه سال، همچنان از نظر گیم پلی بازیهای بسیار خوب و لذت بخشی هستند که هر چند بعضاً و به خصوص در نسخه اول ممکن است در اواخر کار کمی خسته کننده بشوند اما در مجموع میتوانند با فضای شاد و همچنین داستانهای فرعی بامزهای که در نسخههای دوم و سوم اتفاق میافتند، شما را تا انتها با خود همراه کنند. گرافیک بازی به طور کامل ارتقا یافته و از بافتها و جزئیات ریز و درشت محیط گرفته تا انیمیشنها و مدلهای مورد استفاده در کاراکترها شاهد یک بازسازی کامل و در حد نسل هشتم بودهایم. اگر از طرفداران سبک پلتفرمر هستید و یا به دنبال یک بازی شاد و سرزنده برای دور شدن از فضای بازیهای جدی میگردید و یا حتی اگر در گذشته با این سری خاطرههای خوبی داشتهاید، قطعاً تهیه این بازی میتواند گزینه بسیار مناسبی برای شما باشد.
پر بحثترینها
- ۱۵ مشکل بزرگ سری GTA که طرفداران سرسخت نمیخواهند به آنها اعتراف کنند
- ویدیو: مقایسه Call of Duty Black Ops 6 روی PS5 و Xbox Series X/S [زیرنویس فارسی]
- نقدها و نمرات بازی Dragon Age: The Veilguard منتشر شدند
- رسمی: سونی دو استودیوی Neon Koi و Firewalk، سازنده Concord، را تعطیل کرد
- نقدها و نمرات بازی Call of Duty: Black Ops 6 منتشر شدند
- بیش از ۸۰ بازی برای PS5 Pro بهینه شدهاند
- ادعای سازنده Concord: اثری ساختیم که تجربه فوقالعادهای را به گیمرها ارائه میدهد
- گزارش: کارگردانان بازی Marvel’s Wolverine نقش خود را رها کردند
- شمار بازیکنان همزمان Dragon Age: The Veilguard در روز عرضه به بیش از ۷۰,۰۰۰ نفر رسید
- تحلیلگر: Ghost of Tsushima ارزش سرگرمی و عدم تحمیل ایدئولوژی را در اولویت قرار داد
نظرات
ممنون این عنوان نقد کردین
من نسخه دوم میخوام برم
یک مشکل کوچیکی که داره باید نسخه دوم و سوم دانلود کنی (حتا دیسک باشه)
This is ACTIVISION
اگه همچین چیزی باشه فقط کافیه فایل به صورت دیسک اجرا کنی که چیز خاصی نیست خیلی از نرم افزار ها همچین قفلی داشتن یه زمانی
رو PS4 اینجوری هست
بازی افلاین هست
شما باید قسمت دوم و سوم دانلود کنی
اها
به نظرم میتونه بازی جالبی باشه و حسابی سرگرم کننده باشه
مرسی آقای نامجو… باز مفرحی بود در زمان خودش . واسه بچه ها خوبه باز کنن.
آقا من بازی rage 2 را گرفتم . یعنی کرایه کردم. بازی در شروع خوب بود مخصوصا گان پلی بازی . و تاثیر گلوله روی دشمن ها عالی بود. جلوتر وقتی وارد بخش درایو بازی می شوی به یک فاجعه بزرگ در حد المپیک بر خوردم.
رانندگی در بازی عملا امکان پذیر نیست و ماشین و هندل رانندگی در بازی به شدت ضعف دارد. دوربین بازی هم که موقع رانندگی همیشه پشت ماشین گیر می کند و مجبورید با آنالوگ دیگه درستش کنید اما باز وقتی دستتان را از روی آنالوگ چپ بر می دارید که مجبورید این کار را بکنید دوربین باز مثل قبل پشت ماشین می رود و شما را به ته دره می فرستد یا اینکه باید آرام رانندگی کنید.
۱۶ گیگ دان به روز رسان داشت بازی اما باز هم مشکل حل نشد.
شما هم با این مشکل مواجه شدید؟
کلا رانندگی از نقاط قوت بازیش حساب نمیشه و فقط یکی دوتا وسیلش به درد بخوره :heh:
بازی باحالیه.
برا اون کسی که میگه بازیای PC رو با سی دی کی انلاین بازی میکنه بگم که اگه اشتراکی بخری اول اینکه بازی مال خودت نیست دوم اینکه هزار نفر دارن باهاش بازی میکنن بعد از مدت کوتاهی قفل میشه سومم با این کارت نشون میدی که نتنها گیمر نیستی بلکه داری به سازنده ها خیانت میکنی و به هر چی گیمره یه نوع دزدیم محسوب میشه،اگرم بخوای سی دی کی اورجینال بخری باید سیزن پسشم جداگونه بخری که همون قیمت بازی تو کنسول در میاد ولی با این تفاوت که همچنا مشکل لگ و گرافیک پایین و پینگ بالا و فیلترینگ تو PC هست،این عقده کنسولو بزارید کنار و عقلانی فکر کنید که کدوم بهترینه
واقعا من موندم چرا این بحث باید تو ایران باشه :rotfl:
آقایون قانون کپی رایت تو ایران برای محصولات این عزیزان وجود نداره. بازی ها به صورت رسمی با قیمت مناسب برای مردم نمیان.باز بعضی شرکتا مثل سازنده this war of mine اگه اشتباه نکنم بازیش رو با قیمت ۲۰ هزار تومن تو فروشگاه هیولا عرضه کرد .اون موقع میشه گفت باید برای این بازی پول بدیم و از سازنده حمایت کنیم نه الان که قیمت ها به ۶۰۰ ۷۰۰ تومن رسیده 😐
خواهش منم اینه که هرکی تو هر پلتفرمی حتی pc اگر فقط ارجینال میخره نیاد به زور بگه من حامی سازنده ها هستم شما دزدین خجالت بکشین.اگه میخوای اینجوری زندگی کنی به خودت مربوطه ولی اجازه نداری هر چی شد به کلی گیمر بگی دزد و خودت رو بهتر نشون بدی .
پینگ بالا و قیلترینگ توی pc و کنسول مشترک هست و ربطی نداره
شما چطور به این نتیجه رسیدی ؟
با ریجن آرژانتین من رینبو رو ۴۰ تومن خریدم
یعنی اختلاف قیمت فاحش با کنسول
گرافیکم اگه سیستمت قوی باشه صد تا ps4 pro رو قورت میده
Alireza snake حرف قشنگی زد
اگه مثل ۱۱ بیت کامل از ایران پشتیبانی کنن ما هم پشتیبانی میکنیم من خودم تو هیولا خریدمش
واقعا عقده کنسول رو شما دارید والا
من خودم یه ps4 و یه pc دارم و کلی هم دارم حال میکنم به کسی هم گیر نمیدم
اصلا به شما هم ربطی نداره کی چی میخره
من بچه بودم یکی از نسخه هاشو بازی کرده بودم
از همه نظر یه بازی بچه گونه هست و بیشتر برای بچه ها جذابیت داره
این بازیش دو برابر بازی های یوبیسافت سخت تره
اگه بازیش کنی میفهمی چی میگم
بچه گونه بودن یه بازی چه ربطی به سختی بازی داره
پس کاپهد هم بچه گونس
جالبه بدونی همه اینارو بزرگا میزنن
هر وقت دیدین یه بازی فانتزیه زرتی نگین بچه گونس lol
درجه سنیه بازیم زده ۷ به بالا هیچ بازی عی نزده فور کیدز
ممنون از اقای نامجو که این نقد بسیار خوب و کاملو در سریع ترین زمان ممکن منتشر کردن
متا که عالی گرفته نمره گیمفا هم عالی گرفته مبارک طرفداراش